✅ چگونه به طرف مقابل بگوييم رفتار او باعث ناراحتي ما شده؟
🔻مثلا همسرتان دير به خانه برگشته، به تلفنهاي شما پاسخ نداده يا دير آمدن خود را اطلاع نداده است. شما نگران هستيد اما با ديدن او نگراني شما تبديل به خشم و عصبانيت ميشود.
👇👇رفتار اشتباه:👇👇
- به محض ديدن او بدون هيچ كلمه ايي پرخاشگري ميكنيد:
سلام كردنت بخوره تو سر من، يه زنگ نميتونستي بزني؟
- استفاده از كلمات هميشه يا هيچ وقت:
تو هميشه بي فكر و بي خيالي، هيچ وقت من برات مهم نيستم.
- به جاي رفتار اشتباهش، شخصيت او را نشانه بگيريد:
يه كم شعور داشتي يه زنگ ميزدي
- مشكلات گذشته را بازگو ميكنيد:
يادته روز خواستگاري هم دير اومدي؟ همون موقع بايد ميشناختمت
-به او نگوييد چه كاري نكند يا چه كار او باعث ناراحتي شما ميشود، مستقيما به او بگوييد از او چه انتظاري داريد:
نگوييد: باز نشستي پاي تلويزيون؟ اخه چقدر اخبار ميبيني؟
بگوييد: من نياز به كمك دارم و حسابي خسته ام، لطفا بيشتر كمكم كن
👇👇روش درست👇👇
❇️ لحظه ايي درنگ كنيد. نفس عميق بكشيد. جمله خود را با كلمه وقتي كه شروع كنيد،،، سپس احساس خود را بيان كنيد و در آخر دليل خود را بگوييد.
"وقتي" تو دير ميايي و جواب تلفنتو نميدي "احساس نگراني ميكنم" چون فكر ميكنم برات اتفاق بدي افتاده كه جواب نميدي.😊
✅ وقتي .... احساس ميكنم .... چون ....
يك متد موفق در داشتن رابطه موفق است. به جاي آنكه انگشت خود را به سمت طرف مقابل بگيريد از احساس خود حرف بزنيد:
🔆وقتي غر ميزني حس ميكنم برات كافي نيستم
🔆وقتي قهر ميكني حس ميكنم خيلي ازت دورم
🔆وقتي داد ميزني حس ميكنم منو دوست نداري
🔆وقتي گريه ميكني حس ميكنم با من خوشبخت نيستي....
🆔 @asanezdevag
❌در خواستگاری بیماری حاد یا ازدواج قبلی خود را حتما باید بگویید چون این موارد در زندگی مشترک تاثیر مستقیم دارد.
💞هم طرف مقابل باید بداند و هم خانواده ها باید در جریان قرار بگیرند
(البته بهتر است این موارد را در جلسه اول خواستگاری مطرح نکنید) بگذارید طرف مقابل شناخت اولیه ای از شما پیدا کند سپس این مطالب را مطرح کنید.
متاسفانه دیده شده بعضا خانم ها از آقا پسر تعهد می گیرند که این مطالب را به خانواده ات نگو...
این یک اشتباه وحشتناک است...❌
چون در امر ازدواج، خانواده، جمعی به نتیجه می رسند به همین دلیل در اینگونه موارد به جمع بندی درستی نمی توانند برسند. و البته که بعدا این مطالب نیز فاش می شود.
💞دلیل جوان ها هم این است که اگر این مطالب را به خانواده ها بگوییم نظر آنها نیز قطعا منفی می باشد در صورتی که این طور نیست.
خیلی از خانواده ها هستند که تمام شرایط را می سنجند و با احتساب تمام این مسائل نظر خود را بیان می کنند و از روی احساسات تصمیم نمی گیرند.
#قبل_از_ازدواج
🆔 @asanezdevag
☂☂☂
💜💜💜
#سین_جین_های_خواستگاری
🎨تفاهم و تفاوت های قبل از ازدواج
💟بعضی از افراد در خانواده های خود بسیار مورد محبت واقع شده اند.و اینگونه فکر می کنندکه هیچکس به اندازه ی آنها مهم نیست❗️.
آنها مانند عروسک در دست این و آن مورد نوازش و محبت قرار گرفته اند .
💜اما عده ای دیگر اصلا مورد توجه نبوده اند و کسی به آنها اهمیت نداده است مثل اینکه اصلا شناسنامه ای ندارند❗️
💜حال اگر این دو نفر که دارای ویژگی متفاوت هستند باهم ازدواج کنند چه اتفاقی می افتد❓
فکر می کنند که این شخصیت خلا عاطفی ایشان را پر خواهد کرد در صورتی که چنین نیست‼️
کسی که هیچ وقت مورد محبت قرارنگرفته تشنه محبت است هرچه محبت کنید سیراب نمیشود‼️
همیشه میپرسد مرا دوست داری ؟ میگویید بله ! باز میپرسد و شما قسم میخورید که دوستش دارید ولی باور نمیکند .‼️
💜برعکس شخصی که برایش همه چیز مهیا بوده سیراب است چیزی توجهش را جلب نمی کند .به زحمت برایش هدیه ای فراهم می کنید اما خوشحالش نمی کند گاهی اصلا شمارا تحویل نمی گیرد‼️
💜 آنها آدم های سردی اند هرکاری کنید فایده ای ندارد .
در مقابل اینگونه افراد وضعیت شما مثل فردی است که می گوید: نمیدانم چرا دستم نمــــــــــــک ندارد! پاسخ آنها این است :دست شما نمک دارد اما این شخص از محبت سیراب است،
💟👈🏼 بنابراین بهترین حالت تعادل است.
☂باید دنبال کسی باشید که گذشته ی متعادلی دارد.
☂گذشته ی ما سرنوشت ما را تعیین می کند .
💜حال سوال این است که چطور میتوانید به این مسئله پی ببرید ؟
💜👈🏼کافی است از او سوال کنید که شما را چقدر دوست داشته اند؟
اگر گفت: تا حالا هیچ کس را به اندازه من دوست نداشته اند و از ابتدای امر هرچه خواسته ام برایم فراهم بوده است قدری دست نگهدارید !بگویید خداحافظ!👋🏼
این دختر خیلی به درد شما نمی خورد.
🎨پدر و مادر در محبت کردن به بچه باید تعادل را رعایت کنند چه بسا گاهی بسیار محبت کردن پدرومادر مسیر زندگی فرزند را عوض کند.
📗برگرفته از کتاب سین جین های خواستگاری
✍🏼نویسنده استاد مسلم داودی نژاد
#انتخاب_همسر
#سین_جین_های_خواستگاری
#داودی_نژاد_مشاور
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۷ ✅ زندگی زیباست... همسر من کشاورزه و مجبور شد در استانی غیر از محل سکونتمون مشغول ب
#تجربه_من ۴۱۸
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#سزارین
#رزاقیت_خداوند
به لطف الهی ۱۷ سالگی ازدواج کردم. از همون ابتدای ازدواجم شیرینیهای زیادی رو البته با سختی هایی تجربه کردم.
محل کار همسرم تهران بود و دانشجو بودن و ما دیر به دیر همدیگر می دیدیم. ولی با این وجود لحظاتی که با هم بودیم شکر خداوند متعال بهترین لحظات زندگیمون بود.
بالاخره بعد یک سال و نیم رفتیم خونه خودمون، ازهمون ابتدا دوست داشتم در امر فرزند آوری تاخیر نداشته باشیم ولی به دلیل بعضی مسائل ۳ سال طول کشید تا خداوند موهبت فرزند رو بهمون عنایت کنه، از همون ابتدای اومدنش کار همسرم بهتر شد که برکت قدم خوبش بود ولی بعد دو ماه متوجه شدیم فرزندم ناراحتی قلبی داره و باید عمل بشه...
متاسفانه بعد از یک سال و نیم و بعد ۴ عملی که روی پسرم انجام شد، ایشون رو از دست دادیم😭😭😭
خدای مهربون خیلی کمکمون کرد و صبر بی شمار روزیمون کرد. ۸ ماه بعد دخترم رو باردار شدم که ایشون هم بسیار خوش روزی بودن، بعد از ۴ سال پسرم بدنیا اومد و کلی نشاط و شادی به خونمون آورد.
تصمیم گرفتیم فاصله بچه هامون رو کمتر کنیم که یهو متوجه شدیم خدا یه نی نی دیگه داره روزیمون میکنه😉
به لطف الهی فاصله شون یک سال و نیم شد و پسرم سال ۹۶ بدنیا اومد و دخترم از اینکه دو تا برادر کوچولو داره خییلی خوشحال بود. البته نگهداری و پرورش سه تا بچه کوچک خیلی سخت بود ولی خدای متعال همیشه کمک حالمون بود تا اینکه متوجه شدم پسر بعدیم رو هم باردارم شکر خدا فاصله شون ۲ سال شد😄
الان شکر خدا بچه ها با هم بازی میکنن. و از کنار هم بودن لذت میبرن 💓
این رو هم بگم تمام زایمانهام سزارین بوده و امکان ۵ سزارین وجود داره فقط باید به خدای متعال توکل کرد و به اهل بیت معصومین توسل
البته همسرم هم کارمند هستند و ما تلاش میکنیم توی زندگی قناعت داشته باشیم، هرچند روزی بچه ها به نحو احسن میرسه ما الحمدلله هیچ مشکل مالی نداریم و سعی میکنیم با توجه به هدف متعالی مون سختی ها رو نادیده بگیریم.
خودم هم به عنوان مادر هم درسم رو میخونم و الان در مقطع ارشد هستم. همین طور کلاسای تربیتی شرکت میکنم. همسرم هم در رشته مهندسی مشغول به تحصیل هستن.
با توجه به امر رهبری و اطاعت از فرامین شون از خداوند متعال درخواست داریم باز هم نعماتش و بندگان خوبش رو به ما عنایت کنه و ما رو لایق تربیت سربازان امام زمان قرار بده
از مخاطبین محترم هم عاجزانه میخوام فرزند آوری رو به تاخیر نندازن و ترسی به دلشون راه ندن چرا که خداوند متعال همیشه پشت و پناهتون هست و امدادهای خودش رو به موقع میرسونه ما رو هم از دعای خیرتون در امر تربیت فرزندان علوی و فاطمی بی نصیب نگذارین🌺🌺🌺
🆔 @asanezdevag
♨️🚫 یک نفر بود، توهینی نکرده بود، کاریکاتور نکشیده بود، حتی نقد هم نکرده بود!
فقط بصورت مسالمتآمیز جلوی تجمع همجنسبازها با یه صلیب وایستاده بود! اما خوب بازداشتش کردن چون آزادی بیان غربی شاملش نمیشد :)
#توئیت | آدم
🆔 @asanezdevag
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین"
💠 |قسمت دوم|
✅ ریشه مشکلات در خانوادهها از کجاست؟
6⃣ بخاطر نگاه سنتی(بومی،قومی، منطقهای) به زندگی نه نگاه دینی؛
🔹الان خیلی از افراد نگاه شان به زندگی سنتی است و دینی نیست و همین باعث بروز مشکل در خانواده میشود، زیرا نگاه سنتی منفعت طلبانه هست :
(فرمول نگاه سنتی⬅️نگاهی منفعتطلبانه بر اساس جنسیت)
ولی نگاه دینی،منعفت طلبانه نیست و مصلحتاندیشانه است و نفع زندگی را در نظر میگیرد.)
🔸مثلا در قدیم میگفتند دختر را جوری بار بیاورید که فقط به شوهر بگوید چشم! مرد را باید بهش چشم گفت! آیا واقعا اسلام این را میگوید؟!
❗️اما الآن مادرها که ضرر این چشم گفتن را دیدند، دست دخترش را میگیرد میبرد کلاس تکواندو و میگوید: بدرد آینده و زندگیات میخورد!!! (که مثلا رزمی یاد بگیرد که اگر شوهرش چیزی گفت، فنی را بر روی او اجرا کند!😊)
🔸خب این نگاه هم سنتی است، اما سنتی مدرن! در صورتی که آن چیزی که میتواند به خانواده کمک بکند نگاه دینی است. دین منفعت را نگاه نمیکند، مصلحت زندگی را نگاه میکند که خیلی هم توازن زیبایی دارد .
🌀نگاه سنتی(منفعت طلبانه)نگاهی که برگرفته از نگاه پیشینیان است، مثلا در ده ما چه میکردند! در خانواده من چه میکردند، بابای من فلان و مادر من فلان، بعد میآییم و همان را در زندگی مان پیاده میکنیم که جایی جواب و جایی هم جواب نمیدهد.
🔸 مثلا میبینیم دخترخانم چون دیده که به خاطر سفت بودن و یا خساست پدر، مادرش به تنگنا افتاده است، اول زندگی میگوید که دیگر باید گربه را دم حجله بکشم!!! و نباید مثل مادرم بشوم!
همان اول زندگی که وارد میشوند میخواهد آقا را خلع سلاح کند و میگوید کارت بانکی ات را بده که خیلی از آقایان مخالف این کار میشوند و همین شروع مشکلات می شود ...
❌ منفعت طلبی نه مصلحت اندیشی
⬅️تفاوت این دو در چیست ؟
🔸در منفعت فرد میگوید من باید راحت باشم و خودم را محور میدانم و همه خوبیها را برای خودم میدانم.
اما در مصلحتاندیشی، مصلحت زندگی را توجه کرده و برای جاهایی باید زحمت بیشتر بکشد و سختی بیشتری را تحمل کند، و لذا شما ببینید این موضوع چقدر درد این روزهای جامعه ماست.
🔹مثلا خانومی سر کار میرفت و شوهرش اینطور میگفت که وقتی فرزند اول آمد مشکلات، کم بود و قابل حل، اما وقتی که فرزند دوم آمد، دیدیم مشکلات زیاد شد. به همسرم گفتم یادت هست که در دوران خواستگاری گفتم با شغل شما مخالف نیستم و هر دو قبول کردیم این تا جایی باشد که ضربه به زندگیمان نزند؟!
همسرم تایید کرد!
گفتم: الان میبینیم که با شغل شما و وجود فرزندان، مشکلاتی در حال رخ دادن است و از این به بعد شما اگر صلاح میدانید کار را تعطیل کنید و یا کمتر کنید!
شما باورتان میشود که همسرم چه گفت ؟!
گفت که کارم زندگی من است، من حاضرم جدا بشوم اما کارم لطمه نخورد!
🌀ببینید! این جا زن منفعت خود را میطلبد و آسیب زندگی را نمیبیند!
اگر زن و مرد هر دو به وظایف خود واقف باشند خیلی از مشکلات کم میشود، مثلا شما ببینید گاهی خانمها از شوهرانشان میخواهند که بیایند و درخانه فرزندان را نگه داری کنند، بله! گاهی یکی دو ساعت برای کلاس یا جلسهای است و این مشکلی ندارد، اما گاهی اینطور میشود که میگوید نصف روز شما در خانه بمان که من بروم سرکار و نصف روز دیگر بالعکس! دراین جا باید #فاتحهـ تربیت را بخوانید | اصلا با استثنائات کاری ندارم |
ما در این جا قاعده ارائه میدهیم، یعنی یک فرمول عمومی، مردها به درد کار تربیت فرزند نمیخورند، ویژگی هایشان جواب نمیدهد برای این کار، مرد توان این کار را ندارد.
🔸 مثلا ما در تربیت میگوییم: محور اصلی تربیت محبت است، به نظر شما آیا عواطف یک مادر لطیفتر است یا یک پدر!؟ مرد میتواند محبت کند اما نه به اندازه مادر. (ما همکاری را نمی گوییم ، آن مشکلی ندارد ، بحث ما سر فرآیند است که مرتب اتفاق می افتد.)
مثلا یکی از گلایههای خانمها این است که مردها نمیتوانند مثل آنها محبت کنند، خب این جزء ویژگی شخصیت مرد است که باید این مهارت را یاد بگیرند.
✅ این را یادمان باشد که یکی از ماموریتهای مهم زندگی مشترک تربیت فرزند طراز است نه جمع کردن اموال و بزرگ کردن خانه!
#ادامه_دارد
#نوشتار_تربیتی۴
#خانواده_زوجین
#ریشه_مشکلات_در_خانوادهها
#مشکلات_خانوادگی
🆔 @asanezdevag
❓پرسش:❓
سلام من دختر32ساله اي هستم که تابحال خواستگار زياد داشتم، اما درکل قسمت نشده،از طرفيم دوست دارم ازدواج کنم ازتنهايي و... خسته شدم،ميترسم به گناه هم بيفتم، چرا هرچي دعاميکنم جورنميشه؟ حکمت خداچيه؟ آيا ممکنه کسي منو طلسم کرده باشه؟ بايد چيکارکنم؟
🌸☘☘☘☘☘🌸
پاسخ:
سلام بر شما
ممنون از اعتمادتون
ما نبايد همه چيز را به حكمت خدا نسبت دهيم در بسياري از مواقع علل مشكلات به خود ما انسان ها و شرايط باز مي گردد.
دختري نزد خانم كفبيني رفت و گفت. كف دستم را ببين به نظر شما اين خواستگار، من را ميپسندد. كفبين گفت نهخير. او با تعجب گفت: ولي شما كه اصلا به كف دستم نگاه نكردي؟! كفبين خنديد و گفت: قيافه و وضعيت ژوليدهات را كه ديدم اينجا از روانشناسي چهره استفاده كردم.[1] البته اين مزاح بود و در مورد شما صادق نيست ولي منظور اين است كه گاهي علل مشكل به همين سادگي است قابل كشف است ولي ما به دلائل راحت ـطلبی، و فرار از #مسؤليت تغيير خود و شرايط براي رسيدن به مقصود دنبال ميانبرهاي غير علمي (رمال، فالگير وكفبين و...) ميرويم. از سؤالهای مهم که اخیراً بسیار رواج یافته است این است که چرا خواستگار نداريم و يا چرا خواستگار میرود و پشت سرش را هم نگاه نمیکند. دختران و خانوادههاي زياد بدون در نظر گرفتن عوامل مختلف در همان وهله اول ذهنشان به سمت بسته شدن بخت و سحر و طلسم شدن ميرود، از سويي هم افراد سودجويي به عنوان دعانويس و رمال و.. بدون اين كه عللي را بررسي كنند صد در صد به افكار آنها را تأييد ميكنند تا به خواستههاي مادي و گاهي نامشروع خود برسند. اين در حالي است كه نداشتن خواستگار يا بازنگشتن او میتواند علل مختلف زير را داشته باشد:
♨️الف: عوامل طبیعی:
1- دختر: شلخته بودن، بدلباسی، بیتوجهی به نوع استفاده از واژهها و کلمات، توقعات سنگین(مادی یا معنوی)، بیماری روانی یا جسمانی، اجتناب از جمع زنان و شرکت نکردن در مراسم آنان.
2- خواستگار: دمدمی مزاج و شخصیت بی ثبات، تصور این که دختر با اهداف و معیارهای او تناسب ندارد، ترس از توقعات (مادی یا معنوی ) سنگین، برداشت ابتدایی نادرست از خانواده دختر و تصحیح برداشت با روبرو شدن( انتظار مالدار بودن و...)
3- خانواده دختر: پدر سالاری یا مادرسالاری و ترس خواستگار و خانواده از دخالت آنها، وجود بیمار جسمی یا روانی در خانواده (اعتیاد، معلول و...) وجود دختر بزرگ تر در خانواده، رو راست نبودن و مخفی کاری و دادن اطلاعات متناقض.
4- خانواده پسر: پدر سالاری یا مادرسالاری و دخالت زیاد در تصمیم گیری پسر، اصرار خانواده بر ازدواج و فرار پسر از ازدواج و...
5- افراد بیگانه و دشمنان کینه توز: دو به هم زدن و دادن اطلاعات نادرست به خانواده پسر.
6- پسران بختبرگشته: گاهي نپذيرفتن دختر عفيف و باحيا از سوي پسران هديه و نعمت خداوند به دختر است.
قرآن از ما ميخواهد كه زنان پاكان بايد براي مردان پاكان باشد در واقع اينجا پسر بخت برگشته است كه با نداشتن گوهر ايمان، گوهري( دختر عفيف) را از دست ميدهد.[2]
7- تورم و تجملات و بي كاري و ترس از ازدواج: چون خواستگار بايد نفقه بدهد وقتي به طور جدي مواجه مي شود كه بايد از فردا به فكر اقتصاد و نفقه باشد ممكن است دچار هراس شود يا از ابتدا خواستگاري نروند يا وسط را كنار بكشند.
♨️ب: عوامل معنوی:
1- امتحان الهی: دنیا محل آزمایش است هر کسی به گونه ای آزمایش می شود فقر، ثروت، بیماری جسمی و روانی، و...و تاخیر در ازدواج نیز می تواند نوعی امتحان الهی باشد.
2- سحر: افرادی که ساحر باشند خیلی خیلی کماند چون علم است و نیاز به تخصص دارد. ولی اصل سحر وجود دارد. برای سحر لازم نیست از دعا نویس کمک بگیرید. خودتان از دعاهای مفاتیح الجنان کمک بگیرید. با اين كه سحر يكي از عوامل نيامدن خواستگار است، ولي اغلب بقيه عوامل را لحاظ نميكنند و به همين علت كه نياز به تخصص است و كار هركسي نيست و خيلي احتمال وقوعش كم است، تمركز دارند.
در آخر همين بخش راههاي دفع و رفع سحر و طلسم بيان شدهاست اگر چيزي هم باشد با اين راهها گره باز نميشود به جاي تمركز بر قدرت سحر، به قدرت خداوند و سخنان ائمه (عليهم السلام) و مراجع تقليد اعتماد كنيم.
3- گناهان: در دعای کمیل میخوانیم خدایا گناهانی که نعمتهای مادی و معنوی را از من منع میکند برطرف کن.
نکته: توصیه آیتالله بهجت برای ازدواج: نماز جعفر طیار، زیارت عاشورا و صدقه دادن[3]
[1] . محمدحسين قديري، شوخطبعيهاي طلبگي، ص 86.
[2] . محمدحسين قديري، ماهنامه خانه خوبان، شماره 62.
[3] . سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، مشاوره زير گنبد فيروزه اي، مركز مشاوره موسسه امام خميني، ص50 .
🌺
☘🌺
🌺☘🌺☘🌺☘
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۸ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #سزارین #رزاقیت_خداوند به لطف الهی ۱۷ سالگی ازدواج
#تجربه_من ۴۱۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#تحصیل
#قسمت_اول
حدودا ۲۲ ساله بودم که به خانه شوهر رفتم و ترم پایانی دانشگاه را در منزل همسر گذراندم و بلافاصله برای آزمون ارشد ثبت نام کردم. همسرم عاشق بچه و به خصوص دختربچه ها بود و گاهی مثل یک کودک می شد و هرجا گیرشون میاورد، باهاشون بازی می کرد. حتی از پشت شیشه ماشین برای بچه های تو ماشین جلویی دست تکون میداد.😊
وقتی این صحنه هارو می دیدم تنم می لرزید که خدایا اگر من نازا باشم زندگیمون خراب میشه!!!
اما با هم توافق کرده بودیم تا درس من تموم نشده بچه بی بچه!!!
همسرم قبول کرده بود و برای قبولی ارشد تشویقم می کرد تا اینکه بالاخره قبول شدم، دانشگاه تهران همون رشته کارشناسی! عاشق درس بودم و خیلی شاد از این موفقیت ...اما دو سالی از ازدواجمون می گذشت و زمزمه بچه بچه از گوشه و کنار شنیده می شد، به خصوص که بچه ما نوه اول در خانواده من و همسرم بود و هیچ بچه دیگه ای نبود و همه منتظر...
خودم هم کم کم علاقه پیدا کرده بودم و شوق و ذوق همسرم در من هم اثر داشت و فکر و ذکر مادر شدن قند تو دلم آب میکرد😍
اما درس و دانشگاه چی میشد!! مهر ماه بود و منم ترم اول ...پیش خودم گفتم حالا به این زودی که باردار نمیشم! فوقش مرخصی میگیرم.
همان هم شد و ترم اول رو همراه با ویار سخت سه ماهه اول بارداری به سختی طی کردم و ترم دوم مرخصی گرفتم تا در ابتدای تابستان با خیال راحت طعم شیرین مادر شدن رو بچشم...
خیلی دوست داشتم طبیعی زایمان کنم و تمام تلاشم رو کردم اما متاسفانه دکترم مایل به این کار نبود و آخر من را به سمت سزارین سوق داد، اون زمان برام مهم نبود چون همش دعا میکردم هرچی خیره اتفاق بیفته...
در نهایت آخرین روزهای بهار ۹۰ پسرم علی آقا چند روز بعد از میلاد امام علی علیه السلام به دنیا اومد و شوق و ذوق ما و به خصوص همسرم حدی نداشت. خیلی روزهای خوب و شیرینی بود، طعم خوشبختی با بچه چندین برابر میشه. علی آقا نوه اول دوتا خانواده بود و اولین بچه و مورد توجه همه...
سه ماه تابستان با گرمای وجود علی هم به سرعت به پایان رسید و فصل درس شد و غصه جدایی از علی کوچولو رو داشتم که تصمیم گرفتم ترم سوم رو هم مرخصی بگیرم چون علی آقا سه ماهه بود و شیر خودم رو فقط می خورد و نمی خواستم پیش کسی بذارمش و شیرخشکی بشه! از شیر دادن لذت می بردم و نمی خواستم هیچ چیزی این لذت رو ازم بگیره و منو از بچم دور کنه!
پیش خودم گفتم ترم بعد که از اوایل بهمن شروع میشه دیگه پسرم غذا خور شده و با خیال راحت میرم دانشگاه...
کلاس های ارشد دانشگاه تهران فقط شنبه، یکشنبه ها بود و شنبه ها علی آقا رو می گذاشتم پیش مادر شوهرم و یکشنبه ها پیش مادرم
لذت دیدن علی و در آغوش گرفتنش بعد از چند ساعت دوری هنوز زیر زبونم هست😋 این دوران سخت و شیرین هم گذشت و همزمان با از شیر گرفتن علی طرحم تصویب شد و شروع سه سالگی علی همزمان بود با نوشتن پایان نامه ارشدم!!
عجب دورانی بود!!! علی از سر و کول لب تاپم بالا میرفت و من می نوشتم. گاهی دوستی می آمد خانه مان و کمکم میکرد گاهی مادرم و ....خانواده خودم و خانواده همسرم و البته همسرم خلاصه همه دست به دست هم داده بودن که بالاخره این کار هم به خیر و خوشی تمام بشه...
نمی دونم شدت فشار پایان نامه نوشتن زیاد بود یا لذت بچه داری که یادمه دائم می گفتم حاضرم ده تا بچه بزرگ کنم ولی یک پایان نامه ننویسم!!
بالاخره اسفند ماه، پس از ۹ ماهی سخت تر از نه ماه بارداری!! با هر سختی ای بود با نمره ۱۸/۵ پایان نامه رو دفاع کردم و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد شدم😀
انگار از زندان آزاد شده بودم☺️
👈 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
👼 #قند_عسل
🤱🏻 تربیت معنوی نوزاد
🌸 پیامبر مهربانی ها که درود خدا بر او باد می فرمایند:
🍃 هر کس صاحب فرزندی شد، در گوش راستش اذان بگوید و در گوش چپش اقامه؛ تا از شر شیطان محفوظ بماند.
ایشان در مورد امام حسن و امام حسین علیهما السلام دستور دادند همین عمل را اجرا کنند. علاوه بر این، دستور دادند سوره حمد ایه الکرسی و آیه های آخر سوره حشر و سوره های اخلاص و ناس و فلق را در گوش آنان بخوانند.
📚 بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۱۲۶.
#تربیت_فرزند
🆔 @asanezdevag
👈 #تذکر
💞حتی یک شوخی بیجا با زنان دیگر نکنید..!
اگر نمی تونید بفهمید از این حالت چقدر خانمتون میرنجه
می تونید یکبار نقشتون رو در این مورد عوض کنید...
تا ببینید چقد ناپسند و مخرب است
🆔 @asanezdevag
🔆 آشپزخونه بعد از اینکه میگه:عزیزم تو استراحت کن نهار با من.
┄┄┄❅✾❅┄┄┄
🆔 @asanezdevag
#سبک_زندگی
🔹 مصطفی اصلا دوست نداشت پسرش لوس باشد. مثلا در مورد غذا خوردن تأکید میکردند که بسمالله بگوید و به او میگفت هر کاری را که شروع میکنی بسمالله بگو.
🔹 یک سری چیزها را به خود علیرضا میگفت مثلا میگفت سعی کن نترسی، هیچوقت. وقتی با هم کشتی میگرفتند همیشه به علیرضا میگفت سعی کن نترسی و حمله کن.
🔹 خیلی دوست داشت مراسم عزاداریها و مسجد ببردش. خودش اگر نمیتوانست میگفت با دیگران حتما برود. خیلی تاکید داشت شجاع بار بیاید.
🔺به نقل از همسر شهید مصطفی احمدی روشن
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۹ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #تحصیل #قسمت_اول حدودا ۲۲ ساله بودم که به خانه شو
#تجربه_من ۴۱۹
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
روزهای خوبی در انتظارم بود و با شوق و ذوق فراوان کارهای سفر به حج عمره رو انجام می دادم و همزمان پیش دکتر زنان می رفتم که به قول معروف چکاپی بشم که ان شاءالله در سفر معنوی و پر نور حج برای فرزند دوم اقدام کنیم.
اینقدر اشتیاق داشتم که اصلا به این فکر نمی کردم هنوز علی آقا رو از پوشک نگرفتم! از سفر که برگشتم به محض اینکه متوجه شدم خداوند لطف کرده و حضرت رسول صل آله علیه و آله فرزند دیگری به ما عنایت فرموده، شروع کردم به پروسه از پوشک گرفتن علی آقا و الحمدلله قبل از شروع ویارهای سخت بارداری، موفق شدم به راحتی این مرحله رو هم بگذرونم و این رو هم مدد الهی میدونم که خدای مهربون چندتا سختی رو با هم نمیده!!
اما اینکه فکر میکردم هدیه حضرت رسول فاطمه خانوم هست اما حسین آقا شد، کمی سخت بود ولی راضی بودم به رضای خدا و داشتن برادر برای علی آقا رو به صلاحش می دونستم هرچند برای ما داشتن دختر شیرین تر باشد!
حسین آقا هم اتفاقا چند روز بعد از ولادت حضرت رسول صل الله علیه به دنیا آمد و شیرینی زندگی را برایمان دو برابر کرد...
حدود سه سال و نیم علی آقا تک بود و مورد توجه همه و به یک باره آمدن یک نوزاد شیرین و با نمک ، به شدت حسودی اش را برانگیخت و سال اول که هنوز پسرها همبازی نبودن سال سختی بود ولی کم کم اینقدر با هم خوب شدن که در عین دعوا و بزن بزن، اصلا طاقت دوری همدیگه رو نداشتن!
راضی بودم از اینکه هر دو پسر هستن و همبازی، تنهایی ها و بهانه گیری های علی خیلی کم شده بود و حسین هم که از اول چشم باز کرده بود برادرش رو دیده بود عاشق علی بود..
تصمیم داشتیم با همین فاصله سه سال یعنی بعد از پوشک گرفتن حسین در سه سالگی اش برای فرزند سوم اقدام کنیم که، گویا سومی عجله داشت و به محض از شیر گرفتن حسین، یک سال زودتر آمد! ناخواسته یا بهتره بگم خداخواسته باردار شدم! ویار شدید از یک سو و نیش و کنایه دیگران از سوی دیگر، ماه های اول کمی آزارم می داد ولی در عین حال فکر اینکه به زودی دختر دار میشم برایم شیرین بود که این هم دوامی نداشت و وقتی فهمیدم سومی هم پسر است اولش کمی بهم ریختم! اما زود به خودم مسلط شدم و خداروشکر کردم، چون همیشه دوست داشتم نام پنج تن آل عبا را در خانه داشته باشم، سریع گفتم خب ما یه آقا محمد حسن کم داشتیم، اشکال نداره ان شاءالله بعدی فاطمه خانوم میشه و نام پنج تن ما کامل! سختی هایی که سر سزارین سوم کشیدم دیگران رو به تعجب وا میداشت که چجوری با این همه سختی ویار و زایمان باز هم حرف از بچه بعدی میزنم!!!
اما من بسیار امید داشتم و دوست داشتم حتما نام پنج نور الهی رو تو خونه ام داشته باشم و شیرینی دختر رو هم درک کنم...
هرچند فرزند سومم هم پسر بود اما اینقدر زیباتر و تپل تر و شیرین تر از برادرانش بود که جایگاه ویژه خودش رو داشت و او هم شیرینی زندگی ما را سه برابر کرد ...
راستی اینم بگم که برای هیچ کدوم از بچه ها سونو غربالگری نرفتم چون اعتقادی بهش ندارم، جز ضرر روحی برای مادر و جنین و استرس و اضطراب و خرج الکی هیچی توش نیست!(مگر موارد خاصی که دکتر تشخیص بده لازمه، واقعا برای همه لازم نیست.)
همسرم کارمند ساده ایست ولی به وضوح دیدم هر فرزند با آمدنش خیرات و برکات ویژه ای می آورد که مادر و پدرش هم از کنار او روزی می خورند...
و اکنون به این می اندیشم شاید هیچ لذتی بالاتر از بچه داری در زندگی وجود ندارد و افرادی که به یکی دوتا فرزند راضی شدند چه لذتی از زندگی می برند؟؟؟!!
🌺 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
⚠️❗️اگر مشاجرات و تعارضات حل نشوند، در ذهنتان رسوب می کنند و به تدریج مثل خوره در زندگی مشترک تان تأثیر منفی می گذارند.
❣برای رسیدن به یک زندگی شاد باید به شیوه ای موثر با همسرتان ارتباط برقرار کنید. درست نیست که بر سر اختلاف های تان ظاهراً با هم به تفاهم برسید؛ امّا سپس بگذارید که تنفر در زندگی تان رشد یابد البته، شما نمی توانید همیشه از تعارضات و تنش ها اجتناب کنید. اما می توانید با آن با حساسیت و به صورتی رشد یافته مواجه شوید.
بر سر اختلافات تان گفت و گو کنید تا به مصالحه و یک راه حل مورد توافق برای هر دو طرف دست یابید.
✅ همیشه راه حل رضایت بخشی برای هر دو طرف وجود دارد.
🆔 @asanezdevag
#خانواده_ی_شاد ۴
✴️مدیریت دعوا
اختلاف میان شما، طبیعیه!
اما روبروی بچه ها باهم درگیر نشین!
👈و به انتخاب یکی از والدین
مجبورشون نکنید.
یارکشی در خانواده
حُرمت ها رو از بین میبره❗️
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ همهی ما یه اعتقاداتی ته وجودمون هست که هم قلبا حسش میکنیم و هم بارها دربارهش با اطرافیانمون که صحبت میکردیم، ازش مایه گذاشتیم؛ اما خیلی جاها وقتی موقع عمل رسیده، رفتارمون ثابت کرده به چیزی که بهش معتقدیم، اعتماد نمیکنیم!
♦️چی میشه که اینجوری میشه؟!
الله اعلم!
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان استاد دهنوی در مورد غیرت
بخش اول
ویژگی غیرتمندی در مردان
#غیرت
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۹ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_دوم روزهای خوبی در انتظارم بود و با شوق و ذوق فراو
#تجربه_من ۴۱۹
#فرزندآوری
#سزارین
#قسمت_سوم
هر بار صحبت از فرزند چهارم می شد همسرم می گفت اگر این یکی هم پسر شد چی!!!؟؟؟؟؟چهاااار تا پسر!!!
شرط گذاشته بود اگر هم خواستیم، باید قبلش دکتر بریم و رژیم بگیریم و هر کاری بکنیم تا دیگه این یکی دختر بشه!!!
اما هنوز خیلی زود بود بخواهیم بهش فکر کنیم، محمد حسن شیر می خورد و در اوج شیرین زبانی های نزدیک دوسالگی بود که....
روز عرفه بود، هرسال سعی میکردم هرچه می توانم تو این دهه روزه بگیرم و با روزه اون روز، روزه های قضای ماه مبارکم تمام می شد. برای دعای عرفه به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی رفته بودم با بچه بغل به سختی جا پیدا کردم و بعد از تمام شدن دعا، حالم بد بود... نزدیک افطار حالت تهوع داشتم و خیلی برام عجیب بود!! گفتم حتما از ضعف روزه داریه!، اما بعد از افطار هم بهتر نشدم!
یک لحظه به این فکر کردم که نکنه باردار باشم!!! وای نه!! دقیقا همان مدل تهوع های بارداری بود!!!!
روز عید قربان هنگام رفتن به منزل مادرم، بیبی چک خریدیم و تا رسیدیم بدون اینکه کسی متوجه بشه سریع آزمایش رو انجام دادم!
جوابش مثبت بود!!!!!!وای خدای من !!!!
نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت!!
انواع و اقسام فکرها به ذهنم هجوم آورده بود!! نگرانی از حرف و حدیث دیگران به خصوص خانواده همسرم از یک طرف و نگرانی مهم ترم برای اربعین بود! اون سال بالاخره بعد از سالها که همسرم تنها میرفت، قول داده بود من را هم برای پیاده روی اربعین ببره اما با این وضعیت!!! آیا شدنی بود!!!؟؟؟؟
حالا بماند که یک ماهی که از شیردهی محمدحسن مانده بود به سختی طی شد و چه مکافاتی کشیدم برای از شیر گرفتنش...
اما همه فکر و ذکر و نگرانی ام برای سفر اربعین بود...اصلا نمیخواستم این آخرین فرصتم رو از دست بدم چون مطمئن بودم اگر با سه تا بچه و وضعیت بارداری این سفر سخته، با چهار تا حتما محاله!!!!!
همسرم که متوجه شدت علاقه من به این سفر و تصمیم جدی ام برای رفتن شده بود خیلی خوب همکاری کرد،
اولین قدم این بود که نگذاریم کسی متوجه بارداری من بشه تا برای رفتنمون به کربلا نگران حرف و حدیث دیگران نباشیم، بعد هم قرار شد یکی از بچه ها رو نبریم و حسین پنج ساله ام خودش داوطلب موندن شد. آخه علی آقای ۹ ساله ام که خودش عاشق این سفر بود و محمدحسن دو ساله هم که از من جدا نمی شد!
حدودا ماه سوم بارداری بودم که بعد از انجام آزمایش و سونوگرافی دکترم که زن مومن انقلابی و ولایی ای هستن خدا خیرشون بده، بهم گفتن جای جفت خوبه و ان شاءالله هیچ مشکلی برات پیش نمیاد با خیال راحت برو...
خداروشکر الحمدلله بالاخره با عنایت خود آقا ابا عبدالله الحسین راهی شدیم ...
ولی عجب سفری بود!!! لحظه لحظه اش در ذهنم ثبت شده که اگر بخوام تعریف کنم خودش یک کتاب می شود...فقط همین قدر بگویم مهمان نوازی امام رو به عینه می دیدم و متوجه حضور با برکتش و خوش آمد گویی لذت بخشش بودم 😍😊😊
بسیار شیرین و عالی بود در اوج زیبایی و لذت... سختی هایش هم شیرین بود واقعا خداروشکر که تونستم برای یک بار هم که شده تجربه اش کنم، به وضوح درک میکردم چگونه به خاطر وضعیت بارداری و همراه داشتن بچه کوچیک کمک های غیبی می رسد... اصلا پشیمان نبودم نه از بارداری و نه از این سفر...
هر لحظه خداروشکر می کردم و فقط، از خدا می خواستم به خاطر دل همسرم و اطرافیان هم که شده یک دختر سالم و صالح و زیبا به ما عطا کنه... حتی فکر اینکه چهارمی هم پسر باشه برام یک امتحان سخت بود...شاید تحملش رو نداشتم!!!
هرچند به دلم افتاده بود بچه دختره اما لحظه شماری میکردم برای اینکه وارد هفته هجده نوزده بشم برم سونوگرافی و بعد ازاینکه مطمئن شدم بچه دختره بارداری ام رو با افتخار علنی کنم!
بالاخره روز موعود رسید شاید بهترین خبر عمرم دختر دار شدنم بود. اشک امانم نمی داد و دلم روضه حضرت زهرا سلام الله علیها رو می خواست. یعنی خدا به ما فاطمه عنایت کرده بود و نام پنج تن آل عبا در خانه ما کامل می شد!!
وای خدای من چطور شکر کنم!!!؟؟؟؟
چقققدددررر بچه ها از شنیدن خبر خواهر دار شدنشان شادی کردند خدا می داند...چه روزهای شیرینی بود...چه لحظات نابی بود...
همیشه در بارداری ها عاشق تکون خوردن جنین بودم و تکون خوردن های فاطمه هم مثل برادرانش زیاد بود و عشق می کردیم ....
سرانجام در اولین روزهای آخرین بهار دهه نود دختر کوچولوی ناز ما هم به دنیا آمد و ما هم دختر دار شدیم و با ورودش شیرینی زندگی ما رو ده ها برابر کرد..
سختی های بارداری و سزارین چهارم هرچند زیاد بود و فکر بچه پنجم رو به کل از ذهنم پاک کرده بود، اما الان که این همه کشور عزیزمان را در خطر پیری جمعیت می بینم مصمم هستم ان شاءالله به بهانه خواهر دار کردن دخترم هم که شده افکار اطرافیان را برای فرزند پنجمم آماده کنم..
🆔 @asanezdevag