◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۶۵ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #اشتغال_زنان من دوست داشتم ۱۷-۱۸ سالگی ازدواج کنم، ا
#تجربه_من ۶۶
#فرزندآوری
#سزارین
#معرفی_پزشک
من چهار بار سزارین شدم. بعد از سزارین سومم و درست در دو سالگی دخترم، بدون اینکه متوجه باشم، کیست بزرگی در شکمم تشکیل شده بود که دور تخمدان پیچیده بود و من با درد شدید به بیمارستان های مختلفی مراجعه کردم... همه با دیدن وضعیتم و جای بخیه ها، از عمل کردن صرفنظر میکردن... سر انجام در بیمارستان بهمن منو پذیرش کردن و خانم دکتر بحرینی که بسیار متدین و مهربان بودن، عمل منو به عهده گرفت. اسم این عارضه تورشن تخمدان بود، که کشنده بود و البته من به لطف خدا جان سالم به در بردم و یک برش دیگر روی جاهای قبل خورد که شد چهارمين برش و بخیه...
دو ماه بعد در حالی که هنوز دوران نقاهت رو سپری میکردم، فهمیدم باردارم... هر کس میفهمید ابراز تأسف و نگرانی میکرد، برای اینکه بخیه های من تازه بودند. همه میگفتند بخیه ها تحمل بزرگ شدن شکم رو ندارند و ممکنه باز بشن.
اما....... در کمال تعجب بارداری راحت و بی دردسری رو سپری کردم. حتی از سه بارداری قبل بهتر و سزارین رو هم خود خانم دکتر بحرینی انجام داد و هیچ عارضه ای نداشت. من در این بارداری چون رضای خدا و رهبرم رو مدنظر داشتم، خودم رو در آغوش خدا میدیدم...
🆔 @asanezdevag
✨ #دکتر_لباف
❓برخی معتقدند، مادرانی که سزارین شدند، بیش از دوبار نمی توانند باردار شوند، آیا شما این نظر را قبول دارید؟!
🔹چنین چیزی نیست. من خودم بارها و بارها، برای مراجعینم، سزارین بار چهارم و حتی بار پنجم داشته ام. و هیچ مشکلی هم نبوده است.
🔹اگر در سزارینی چسبندگی به وجود بیاید، ممکن است سزارین بعدی مشکل تر باشد، اما این مشکل به معنای ممنوع بودن سزارین های بعدی نیست.
🔹اگر مادری فکر می کند برای زایمان های بیشتر، محدودیت هایی در سزارین وجود دارد، به او می گویم چنین محدودیتی به وجود نخواهد آمد. شما تا پنج بچه هم می توانی داشته باشی و مشکلی ندارد.
🔹این هم درست نیست که میان دو سزارین باید چند سال فاصله گذاری شود. چیزی که موجب نگرانی برخی از خانم ها می شود، باز شدن بخیه های قبلی است، اما این نگرانی هم جایی ندارد.
📚ایران، جوان بمان، فصل آخر
#فرزندآوری
#سزارین
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۱۰ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند يك سال بعد از ازدواجم، خدا پسرم رو بهمون هدیه داد. چون او
#تجربه_من ۱۱۱
#فرزندآوری
#سزارین
من ۱۴ ساله ازدواج کردم. فرزند اولم را در حالیکه چند روز از ازدواجمان بیشتر نگذشته بود باردار شدم که الحمدلله بارداری راحتی بود و پزشکم معتقد بود طبیعی باید زایمان کنم اما موقع بدنیا اومدن بچه کمی با مشکل روبرو شدم بدین معنا که سه آمپول فشار بهم زدن و نهایتا هم سزارین شدم و در پرونده ی پزشکی علت سزارین رو هم "عدم پیشرفت" ذکر کردند.
بچه ی اولم شش ماهه بود که دومی رو خدا بهم عنایت کرد، بچه ی دوم رو هم سزارین شدم.
بعد از ۶ سال بخاطر صحبتهای مقام معظم رهبری تصمیم بر بچه دار شدن گرفتیم که با لطف خدا فرزند سومم رو هم (البته با روش سزارین) بدنیا آوردم.
دقیقا بعد از عمل که دکترم اومدن بالای سرم از ایشون پرسیدم سزارین چهارم برای من امکان داره ایشون گفتن بله هیچ مشکلی ندارید.
فرزند سومم نیز شش ماهه شد که مجددا ناخواسته فرزند چهارم رو باردار شدم و خلاصه با تمام ترش رویی های پزشکان با سلامتی و بدون هیچ مشکلی و با وجود سزارین های نزدیک بهم، فرزند چهارمم رو هم با سزارین بدون هیچ مشکلی بدنیا آوردم.
الآن فرزند چهارمم ۴ ساله است و واقعا فقط بخاطر ازدیاد نسل شیعه تصمیم به بارداری دارم و از خدا میخواهم مرا در این مسیر یاری کند.
باوجود اینکه برخی پزشکان معتقدند با وجود مستعد بودن اوضاع مادر، نهایتا تا ۳ فرزند به روش سزارین میتوان بدنیا آورد، من بتوانم خط بطلانی بر این اعتقاد بزنم...
پ. ن
خانم دکتر طاهره لباف در فصل آخر کتاب «ایران جوان بمان»، ضمن بیان توضیحاتی در مورد سزارین، به تجربه مکرر خودشون در انجام سزارین برای دفعات #چهارم و #پنجم برای مراجعین شون اشاره کردند.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۶۵ #فرزندآوری #بارداری_بعداز_35_سالگی خیلی خوشحالم از اینکه تونستم با نفسم و جو حاکم
#تجربه_من ۱۶۶
#فرزندآوری
#سزارین
من یه مادر ۲۷ ساله ام که ۱۸ سالگی ازدواج کردم و با وجود مخالفت های فراوان و تیکه و طعنه های اطرافیان، الان ۴ دسته گل دارم و با وجود اینکه مادر خودم و مادر همسرم نزدیکمون هستن ولی دست تنها بچه ها رو بزرگ کردم و الان فرزند پنجم رو باردارم...
خواستم به خانومایی که میگن سخته بگم اتفاقا تعداد بچه ها زیاد که میشه هم وابستگی شون به مادر کمتر میشه هم دیگه لوس و ننر نمیشن، یاد میگیرن باید مسئولیت پذیر باشن، قانع باشن و صبر رو یاد میگیرن...
وقتی سفره میچینی و میبینی ۴ تا دست گل نشستن و با لذت و خنده و شادی همراه با شیطنت های کودکانه غذا میخورن واقعا خستگی آدم در میره، تازه یه خوبیه دیگه هم دارن که به همدیگه آموزش میدن...
از نظر رزق و روزی هم که واقعا به اینکه خدا روزی بچه ها رو باهاشون می فرسته ایمان دارم از ته قلب...
الان من مادر ۲ تا گل پسر و ۲ تا گل دخترم و تو راهیمون هم پسره... بچه ها به ترتیب ۶ سال ۴ سال ۲سال و نیم و ۱ سال و ۱ ماه هستن و کوچولومون هم اردیبهشت دنیا میاد. بچه هام از وجود بچه جدید غرق شادی هستن و کلی ذوق دارن برای برادر کوچولوشون...
تمام زایمان هام هم سزارین بوده و الان هم دکترم میگه هیچ مشکلی نیست.
ایشالله با دعای دوستان و امام زمان خدا دامن همه ی مادرا رو سبز کنه
تک فرزندی، ۲ فرزندی واقعا ظلمه در حق بچه هاست. من خودم تک فرزند بودم و همیشه از این تنهایی آسیب دیدم و هنوز هم میبینم.
انشاالله که فرزندای خوبی برای امام زمانمون و رهبر عزیزم تربیت کنم و لیاقت سربازیشون رو داشته باشن...
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۹۵ #معرفی_کتاب من خودم دو فرزند دارم و مدتیه که از خدا می خوام خدا توفیق فرزندان سالم
#تجربه_من ۱۹۶
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#سزارین
سلام دوستان من ۳۴سالمه و۲۰ سالگی ازدواج کردم اوایل ازدواجم ۲ تا بیشتر بچه نمی خواستم اولین فرزندم وقتی ۵ سالش شد تصمیم گرفتم دومی رو بیاریم اما به خاطر مصرف قرص های ضد بارداری بچه دار نشدم.
بعد از یک سال خدا بهم ۲ قلو داد وقتی بچه ها ۲سالشون تمام شد، فهمیدم دوباره باردارم خیلی ناراحت بودم چون علاوه بر غرغر های فامیل، خستگی ۲ قلو بزرگ کردن تو تنم بود به هر حال دوست نداشتم دوباره بچه دار بشم. بچه چهارمم که بدنیا اومد خدا برکت رو تو زندگیم آورد. البته بود، با اومدن اون بیشتر شد یعنی خونه خریدیم، ماشین خریدیم زندگیمان متحول شد.
بعد از ۲ ساله شدن بچه چهارمم، فهمیدم دوباره باردارم این بار ناراحت نشدم فقط به خدا میگفتم انقدر توانم بده تا بتونم جواب فامیل رو بدم با اینکه خیلی مسخرم میکردن...
با اومدن فرزند پنجمم زندگیم بهتر شد. الحمدلله خیلی زندگی خوبی داریم. خداروشکر بچهها هم با هم خوب هستن درسشونم خوبه الان پسر بزرگم ۱۳سالشه با معدل ۱۹ قبول شده، دوقلوها دخترن ۸ سالشونه اونام نمره ممتاز کلاس شون هستن، دختر بعدیم ۵ سالشه الان جامعه القرآن میره و پسر کوچیکم ۳سالشه و دوباره باردارم ولی اصلا ناراحت نیستم با اینکه همه زایمان هام رو سزارین شدم. هم خودم مشکلی ندارم و هم بچه سالم هست و ان شالله به سلامتی زایمان می کنم.
و یک نکته، خیلی ها میگن بچه خرج داره ولی خداروشکر اصلا تو خرج شون کم نیاوردیم. چون روزیشون دست یکی دیگس نه ما... خواستم این رو هم بدونید با سزارین هم میشه ۶تا بچه آورد.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۸۸ 📚 کتاب هایی که ننوشتم ... در مصاحبه ای کاری شرکت کردم برای اینکه مسئولیت یک صفحه داس
#تجربه_من ۲۸۹
#فرزندآوری
#سزارین
#معرفی_پزشک
من خانومی ۳۲ ساله و مادر چهار فرزند هستم. در سن ۱۶ سالگی ازدواج کردم و اولین فرزندم در ۲۰ سالگی به دنیا اومد. در بارداری اول مشکلات زیادی از جمله ویار شدید و دندان درد وحشتناک رو متحمل شدم و بعد از تولد فرزندم هم مشکلات دیگری مثل کولیک و شب بیداری تا ۵ ماهگیش رو داشتم. دخترم فوق العاده بهانه گیر و البته بسیار باهوش بود و این هوش سرشار باعث شیطنت زیاد او شده بود.
در دو سالگی او به لطف خدا دوباره باردار شدم و متاسفانه هیچیک از اطرافیان به غیر از همسرم از این مساله خوشحال نشد و به خاطر سختیهای زیادی که تحمل کرده بودم و هم زایمان سزارین که داشتم و همه به خاطر فاصله کم بین دو بارداری برام احساس خطر می کردند. اما سختی من در آن نه ماه فقط سرزنش اطرافیان بود و به لطف الهی نه از ویار خبری بود و نه از دندان درد. خوشبختانه زایمان سزارین راحت و بی دردسری نسبت به نوبت اول داشتم و فرزند دومم بسیار آرام و خوش خلق و مهربان پا به عرصه وجود گذاشت. همین آرامش و خوشخواب بودن فرزندم باعث شد سرزنش اطرافیان به مهربانی بدل شه و همه از این مساله خوشحال بودیم.
بعد از ۳ سال خدای مهربان عنایت کرد و فرزند سوم رو در دامن من و همسرم گذاشت این بار هم سزارین و فرزندی بی قرار و ناآرام. ولی لطف خدا رو در جای جای زندگیم احساس کردم. با وجود طعنه های اطرافیان احساس آرامش و صبری داشتم که بعضی تعجب می کردند. فرزند سوم رو یکسال و چهار ماه شیر داده بودم که متوجه شدم دوباره باردار شدم و دوباره ویار شدید شروع شد. فاصله این دو فرزند آخر از همه کمتر هست.
چهارمین بچه هم با سزارین دنیا اومد و علی رغم تفکر بعضی که نمیشه چهار سزارین انجام داد من مشکلی نداشتم و البته این رو هم بگم پزشکی که بیمار رو عمل می کنه خیلی مهمه. دکتر من، خانم شبیری بودن که در امر سزارین و جراحی زنان خبره هستند. به توصیه اطرافیان میخواستم عمل بستن لوله انجام بدم که خدارو شکر می کنم دکترم زیر عمل من رو از انجام این کار منصرف کرد و گفت توان دو سه تا بارداری دیگه رو هم دارم و با اینکه فواصل زایمانم تقریبا هر سه سال بود ولی چسبندگی و مشکلات از این قبیل نداشتم.
به لطف و مدد الهی هر یک از بچه ها که متولد می شدند من صبرم بیشتر میشد در حالی که الآن خیلی از حساسیت هایی که خانواده های تک فرزند روی فرزندانشان دارند رو ندارم. بچه های ما بسیار با هم، بازی می کنند و البته دعوا، ولی توی دعواها من و همسرم تا جایی که ممکنه دخالت نمی کنیم. برای همین توی جمع فامیل و دوستان هم قدرت دفاعی خوبی پیدا کردن.
از نظر اقتصادی هم بار زندگی تماما روی دوش همسرم هست. در اول زندگی جزء اقشار کم درآمد محسوب می شدیم ولی با تولد فرزند اول مسکن مهر ثبت نام کردیم. فرزند دوم ماشین خریدیم و فرزند سوم منزل خودمون رو تحویل گرفتیم. و هیچوقت همسرم فشار اقتصادی چندانی بهش وارد نشد. و این رو هم بگم با تولد فرزند چهارم خداوند به ما محبت دو چندانی کرد و در دو ماهگی فرزندم خانوادگی راهی سفر عتبات شدیم. و این به نظرم از الطاف خاصه خداوند به من حقیر بود.
در ضمن همسر بنده فوق العاده مشغله دارن و تا قبل از کرونا غیر از فصل تابستان بقیه زمانها از ۷ صبح تا ۹ یا ۱۰ شب سرکار بودن. مادرم توی شهر خودمون زندگی می کنند و به گفته دوستان صمیمی که دارم به پشت گرمی اونها تونستی بچه های پشت سرهم بیاری ولی باید بگمکه من غیر از مواقع ضروری از وجودشان برای کمک توی کارهای خونه و بچه داری استفاده نکردم.
خوشبختانه چون خیلی از حساسیت هایی که دیگران دارن من ندارم خیلی کمتر عصبانی میشم و الآن هم که بچه اولم دوازده سالش شده کارهایی که میتونه کمکم کنه رو ازش کمک می گیرم ولی توصیه می کنم خانواده هایی که پیامم رو میخونید فکر امروز و راحتی خودتون نباشید، فکر فردای کودک دلبندتون باشید که تنهایی توی این جامعه چه باید بکنه.
من انسان فوق العاده فعال و پر انرژی بودم گاهی اوقات تحمل محدودیت ها سر هر بچه، خیلی برام سخت میشد. اما سعی کردم از فرصت ها استفاده کنم، در فاصله کوتاه بین بارداری و شیردهی هم مقداری خیاطی یاد گرفتم، هم آرایشگری تا این دو هزینه رو مقداری از زندگی کم کنم ولی الآن که بچه هام بزرگتر شدن و دختر کوچیکم سه سال و نیمه شده وقتی نگاهشان می کنم واقعا لذت می برم و اطرافیانی که در گذشته سرزنش می کردن هم الآن تشویقم می کنن. و تصمیم دارم اگر بدنم توان داشته باشه در آینده نزدیک دو فرزند دیگه هم بیارم. امیدوارم همه تک فرزندان، صاحب خواهر و برادرانی سالم و صالح بشن.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۸۹ #فرزندآوری #سزارین #معرفی_پزشک من خانومی ۳۲ ساله و مادر چهار فرزند هستم. در سن ۱۶ س
#تجربه_من ۲۹۰
#فرزندآوری
#سزارین
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#قسمت_اول
من فرزند اولم رو بعد از اینکه ۶_۷ ساعت دردهای زایمان رو در منزل کشیدم به بیمارستان مراجعه کردم .
در بیمارستان سِرُم وصل کردن و منو را روی تخت خوابوندن بعد از تعویض شیفت، مامای جدیدی اومدن.
یکی از ماماهای عزیز اومدن و دستگاهی بنام nst وصل کردند تا وضعیت جنین رو ارزیابی کنند و در صورتی که ضربان قلب نرمال باشد به قول خودشان بهم در زایمان طبیعی کمک کنند.
اما
وصل کردن همانا و آژیر کشیدن دستگاه همانا
بدون اینکه به من چیزی بگویند با پزشک زنان جهت سزارین تماس گرفتند و از همسرم نیز امضای سزارین رو گرفتند
و اینگونه شد که فرزندم متولد شد
اما
پروسه بخیه زدن حدود ۴۰ دقیقه طول کشید و بعد از آن نیز تا رسیدن به هوشیاری مدتی گذشت و در طول این مدت نوزادم دائم جیغ زد. بطوریکه که اطرافیان نگران شده بودند
بعد از زایمان نیز تا ۱۲ ساعت اجازه خوردن هیچ چیز نبود. از درد و رنج های بعد از زایمان که نگم براتون.
البته عده ای هم هستند که از زایمان به شیوه سزارین راضی هستند
اما من که اگه بمیرم دوباره حاضر به سزارین نمیشم😜
انگار من کلا آدم بد زخمی باشم از سزارینم خیلی اذیت شدم.
ناگفته نماند که پزشک زنانی که کار سزارینم رو انجام دادم خانم خیلی خیلی متعهد' مومن و درستکاری بودن و توی کارشون هیچگونه کوتاهی نکرده بودن، مشکلات من مربوط به سیستم بدن خودم بود.
بعد از زایمانم که به جهت پیشگیری از عفونت و... یکسری آنتی بیوتیک و داروهایی تجویز شد که معده نچندان مطلوب من رو نامطلوب تر کرد بطوری که دائم دچار رفلاکس میشدم و همچنین دچار کمبود شیر و ...
۴ سال بعد از زایمان اولم اقدام به بارداری کردم. اما این دفعه تصمیم داشتم طبیعی زایمان کنم. در دوران بارداری که برای انجام کنترل به مرکز بهداشت مراجعه کردم' ماماهای مرکز رو در جریان تصمیمم قرار دادم، اما با مخالفت اونها روبرو شدم. اصلا از نظر ماما کاری غیر ممکن بود و نشدنی... برای همین توی دفعات بعدی دیگه سعی کردم در این مورد باهاشون صحبت نکنم.
در هفته ۲۰ بارداری یک سونو انجام دادم جهت بررسی چسبندگی رحم ' خانم دکتر بعد از انجام سونو من رو از این کار منع کردند و پیشنهاد دادن که اینجا شهرستانه و امکاناتش کمه اگر همچین قصدی داری برای زایمان به یک شهر بزرگتر برو.
ماه های آخر بارداری به جهت اطلاع از اوضاع و اینکه آیا توی شهرستان ما چنین کاری صورت میگیره یا نه به پزشک زنان مراجعه کردم.
وقتی موضوع رو به خانم دکتر گفتم ایشون پرسیدن چرا میخوای این کار رو بکنی؟ گفتم آخه میخوام بچه زیاد بیارم
با خنده گفتن تا چهار تا رو که خودم برات راحت سزارین میکنم. گفتم نه من تصمیم خودم رو گرفتم آیا شما این کار رو انجام میدین یا من برم یه شهر بزرگ تر؟
ایشون هم که خیلی خانم محترم و البته خوش صحبتی بودن، برام کامل از خطرات این کار گفتن، از اونجایی که من قبلا کامل در مورد زایمان طبیعی بعد از سزارین مطالعه کرده بود، صحبت های خانم دکتر برام جدید نبود و از اونها مطلع بودم.
در جواب خانم دکتر مهربون گفتم آیا شما به من تضمین میدین که در طول عمل سزارین برای من و فرزندم مشکلی پیش نیاد و یا اینکه فوت نکنیم؟ خانم دکتر گفتن نه هیچ وقت نمیتونم همچین ادعایی بکنم ولی درصد ریسکش کمتره
منم گفتم آنچه از جانب خدا برای من تقدیر شده، قراره بهم برسه حالا چه با سزارین و چه طبیعی
خلاصه اینکه ok رو از خانم دکتر گرفتم و ایشون موافقت کردن که اجازه زایمان طبیعی رو بهم بدن.
🍀ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۰ #فرزندآوری #سزارین #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین #قسمت_اول من فرزند اولم رو بعد از ا
#تجربه_من ۲۹۰
#فرزندآوری
#سزارین
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#قسمت_دوم
حالا نوبت این بود که یک مامای باتجربه پیدا کنم. بعد از کلی پرس وجو بالاخره به نتیجه رسیدم و مامای خودم رو انتخاب کردم. با ایشون قرار ملاقات گذاشتم( اولین روزی که وارد ماه ۹ شدم)، خانمی جدی و محکم بودن و علیرغم ترسی که توی دلشون بود با من موافقت کردن. قرار شد چند روزی پیاده روی کنم و مجدد برای معاینه بهشون مراجعه کنم.
ولی
جونم براتون بگه که چند روز بیشتر پیاده روی نکرده دردهای زایمانم شروع شد.
از اونجایی که خانم ماما بهم گفته بود زود به بیمارستان مراجعه نکنی وگرنه ممکنه سزارینت کنن، صبر کردم و دردهام رو در منزل ماندم. زمانی که فاصله دردها ۵ دقیقه ای شد آماده شدم و به بیمارستان رفتم.
توی زایشگاه که مدارکم رو گرفتن، گفتن خب باید سزارین بشی. گفتم نه من با فلان دکتر صحبت کردم. با خانم دکتر تماس گرفتن ولی دکتر گفت که نه بایستی برای اتاق عمل آماده بشه
گفتم نه من حاضر نیستم برم اتاق عمل پس مدارکم رو بدین تا برم( توی شهرستان ما فقط یک بیمارستان وجود داره) خانم دکتر هم گفته بودن ازش امضا بگیرین اجازه بدین بره.
حالا شما فکر کنید توی اون شرایط که دیگه مراحل نزدیک به زایمانه!! چه استرسی بهم وارد کردن، گوشی رو از خانم ماما گرفتم و به دکتر گفتم شما قول دادین و من روی حرف شما حساب کردم الان به نظرتون من توی این مراحل آخر میتونم برم جای دیگه ای...😭 وقتی اینجوری گفتم خانم دکتر در جوابم گفتن حالا بذار با سرپرست زایشگاه صحبت کنم بهت خبر میدم.
بعد از چند دقیقه خانم دکتر مجدد تماس گرفتن و گفتن که نامه ای تنظیم بشه به امضای سوپروایزر بیمارستان و.. برسه و بعد خودم و همسرم انگشت بزنیم و تمام مسئولیت این کار رو به عهده بگیریم تا اگه مشکلی پیش اومد متوجه دکتر و پرسنل زایشگاه نباشه. بعد از انجام این مراحل خانم دکتر و خانم ماما اومدن و بنده رو بستری کردن.
علیرغم تمام مسائل پیش اومده خدای مهربونم بهم خیلی خیلی کمک کرد و چندان دچار استرس و دلهره نشدم. خانم ماما اول همون دستگاه رو وصل کردن، بعد چند تا توپ و ... آوردن تا ورزش ها رو شروع کنیم. تا چند حرکت روی توپ انجام دادم دستگاه شروع کرد به آژیر کشیدن، دقیقا مثل دفعه قبل
ولی این دفعه ماما دستگاه رو کند گذاشت کنار و گفت این نباشه بهتره
ولی دیگه ورزش ها رو قطع کرد و گفت بهتره پروسه طبیعی طی بشه و بعد از حدود دو ساعت فرزندم بدنیا اومد.
بلافاصله بعد از تولد، فرزندم رو چند چند دقیقه ای در آغوشش گرفتم بعد نافش رو قیچی کرد و لای ملحفه ای پیچید و بغلش کردم.
تجربه شیرینی بود مخصوصا بعد از تجربه اولم که ساعت ها نتونسته بودم فرزندم رو بغل کنم. فرزندم رو در آغوش گرفتم و کل زمانی که توی اتاق ریکاوری بودم با هم بودیم. بعد همانطور در آغوش با هم به بخش منتقل شدیم.
بعدا که از ماما پرسیدم شرایط دو زایمانم یکسان بود چرا اولی سزارین شدم ولی دومی نه در جوابم گفت اینکه در هنگام انقباضات رحمی، جنین دچار افت ضربان قلب بشه کاملا طبیعیه و اون زمان دستگاه آژیر میکشه ولی ماما ها اهل ریسک نیستن و با پیش آمدن این شرایط مریض رو ارجاع میدن به پزشک زنان و اتاق عمل و به همین ترتیب فرزند سومم رو نیز طبیعی بدنیا آوردم.
من به شخصه از زایمان طبیعی خیلی راضی ترم چه در طول زایمان و همچنین بعد از زایمان، بلافاصله بعد از زایمان طبیعی بلند شدم و با پای خودم راه رفتم 'لباس پوشیدم' از بیمارستان خارج شدم و... که شرایط توی سزارین کاملا متفاوت بود.
فرزند سزارینی من خوب شیر نمیخورد و بعد از زایمان دچار درد سینه و همچنین شقاق سینه شدم ولی برای دو فرزند دیگرم چنین مشکلاتی نداشتم.
این مطلب رو نوشتم اول برای افرادی که دفعه اوله میخوان زایمان کنند و نمیدونن کدوم روش بهتره، دوم افرادی که سزارین شدن و میتونن شیوه طبیعی رو هم برای زایمان انتخاب کنند.
🆔 @asanezdevag
⭕️زایمان تلخ
گزارشی از برخورد زننده برخی پرسنل بیمارستان با زنان باردار
🔻لحظه تولد فرزند یکی از زیباترین لحظات زندگی یک مادر است. آن لحظه که پس از 9 ماه انتظار و مراقبت دستهای کوچک نوزادش را در دست میگیرد و او را با تمام وجود لمس میکند.
🔻تمام اتفاقاتی که در این لحظات میوفتد میتواند در ذهن مادر خاطراتی تاثیرگذار ایجاد نماید. نزدیکترین افرادی که مادر درهنگام زایمان با آنها سر و کار دارد پرسنل بیمارستان و زایشگاه است. در نتیجه نحوه برخورد و رفتار این افراد با مادر میتواند لحظات حساس زایمان را به لحظاتی شیرین تبدیل کند یا اینکه مادر یکی از زجرآورترن لحظات زندگی خود را پشت سر بگذارد.
🔻در مراجعه تعدادی از مادرانی که برای زایمان طبیعی به بیمارستانهای دولتی رفته بودند،مشخص شد متاسفانه علیرغم سیاستهای ترویج زایمان طبیعی و فرزندآوری، ازسوی کادر بیمارستان برخوردهای بسیار نامناسبی با مادران میشود، که این امر موجب آزار روحی و روانی مادر و ایجاد خاطرهای ناگوار از لحظات زایمان در ذهن او میشود.
#زایمان #زایمان_طبیعی #سزارین #مادر #نوزاد #رزیدنت #پزشک #بیمارستان #کادر_درمان
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۷ ✅ زندگی زیباست... همسر من کشاورزه و مجبور شد در استانی غیر از محل سکونتمون مشغول ب
#تجربه_من ۴۱۸
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#سزارین
#رزاقیت_خداوند
به لطف الهی ۱۷ سالگی ازدواج کردم. از همون ابتدای ازدواجم شیرینیهای زیادی رو البته با سختی هایی تجربه کردم.
محل کار همسرم تهران بود و دانشجو بودن و ما دیر به دیر همدیگر می دیدیم. ولی با این وجود لحظاتی که با هم بودیم شکر خداوند متعال بهترین لحظات زندگیمون بود.
بالاخره بعد یک سال و نیم رفتیم خونه خودمون، ازهمون ابتدا دوست داشتم در امر فرزند آوری تاخیر نداشته باشیم ولی به دلیل بعضی مسائل ۳ سال طول کشید تا خداوند موهبت فرزند رو بهمون عنایت کنه، از همون ابتدای اومدنش کار همسرم بهتر شد که برکت قدم خوبش بود ولی بعد دو ماه متوجه شدیم فرزندم ناراحتی قلبی داره و باید عمل بشه...
متاسفانه بعد از یک سال و نیم و بعد ۴ عملی که روی پسرم انجام شد، ایشون رو از دست دادیم😭😭😭
خدای مهربون خیلی کمکمون کرد و صبر بی شمار روزیمون کرد. ۸ ماه بعد دخترم رو باردار شدم که ایشون هم بسیار خوش روزی بودن، بعد از ۴ سال پسرم بدنیا اومد و کلی نشاط و شادی به خونمون آورد.
تصمیم گرفتیم فاصله بچه هامون رو کمتر کنیم که یهو متوجه شدیم خدا یه نی نی دیگه داره روزیمون میکنه😉
به لطف الهی فاصله شون یک سال و نیم شد و پسرم سال ۹۶ بدنیا اومد و دخترم از اینکه دو تا برادر کوچولو داره خییلی خوشحال بود. البته نگهداری و پرورش سه تا بچه کوچک خیلی سخت بود ولی خدای متعال همیشه کمک حالمون بود تا اینکه متوجه شدم پسر بعدیم رو هم باردارم شکر خدا فاصله شون ۲ سال شد😄
الان شکر خدا بچه ها با هم بازی میکنن. و از کنار هم بودن لذت میبرن 💓
این رو هم بگم تمام زایمانهام سزارین بوده و امکان ۵ سزارین وجود داره فقط باید به خدای متعال توکل کرد و به اهل بیت معصومین توسل
البته همسرم هم کارمند هستند و ما تلاش میکنیم توی زندگی قناعت داشته باشیم، هرچند روزی بچه ها به نحو احسن میرسه ما الحمدلله هیچ مشکل مالی نداریم و سعی میکنیم با توجه به هدف متعالی مون سختی ها رو نادیده بگیریم.
خودم هم به عنوان مادر هم درسم رو میخونم و الان در مقطع ارشد هستم. همین طور کلاسای تربیتی شرکت میکنم. همسرم هم در رشته مهندسی مشغول به تحصیل هستن.
با توجه به امر رهبری و اطاعت از فرامین شون از خداوند متعال درخواست داریم باز هم نعماتش و بندگان خوبش رو به ما عنایت کنه و ما رو لایق تربیت سربازان امام زمان قرار بده
از مخاطبین محترم هم عاجزانه میخوام فرزند آوری رو به تاخیر نندازن و ترسی به دلشون راه ندن چرا که خداوند متعال همیشه پشت و پناهتون هست و امدادهای خودش رو به موقع میرسونه ما رو هم از دعای خیرتون در امر تربیت فرزندان علوی و فاطمی بی نصیب نگذارین🌺🌺🌺
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۹ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_دوم روزهای خوبی در انتظارم بود و با شوق و ذوق فراو
#تجربه_من ۴۱۹
#فرزندآوری
#سزارین
#قسمت_سوم
هر بار صحبت از فرزند چهارم می شد همسرم می گفت اگر این یکی هم پسر شد چی!!!؟؟؟؟؟چهاااار تا پسر!!!
شرط گذاشته بود اگر هم خواستیم، باید قبلش دکتر بریم و رژیم بگیریم و هر کاری بکنیم تا دیگه این یکی دختر بشه!!!
اما هنوز خیلی زود بود بخواهیم بهش فکر کنیم، محمد حسن شیر می خورد و در اوج شیرین زبانی های نزدیک دوسالگی بود که....
روز عرفه بود، هرسال سعی میکردم هرچه می توانم تو این دهه روزه بگیرم و با روزه اون روز، روزه های قضای ماه مبارکم تمام می شد. برای دعای عرفه به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی رفته بودم با بچه بغل به سختی جا پیدا کردم و بعد از تمام شدن دعا، حالم بد بود... نزدیک افطار حالت تهوع داشتم و خیلی برام عجیب بود!! گفتم حتما از ضعف روزه داریه!، اما بعد از افطار هم بهتر نشدم!
یک لحظه به این فکر کردم که نکنه باردار باشم!!! وای نه!! دقیقا همان مدل تهوع های بارداری بود!!!!
روز عید قربان هنگام رفتن به منزل مادرم، بیبی چک خریدیم و تا رسیدیم بدون اینکه کسی متوجه بشه سریع آزمایش رو انجام دادم!
جوابش مثبت بود!!!!!!وای خدای من !!!!
نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت!!
انواع و اقسام فکرها به ذهنم هجوم آورده بود!! نگرانی از حرف و حدیث دیگران به خصوص خانواده همسرم از یک طرف و نگرانی مهم ترم برای اربعین بود! اون سال بالاخره بعد از سالها که همسرم تنها میرفت، قول داده بود من را هم برای پیاده روی اربعین ببره اما با این وضعیت!!! آیا شدنی بود!!!؟؟؟؟
حالا بماند که یک ماهی که از شیردهی محمدحسن مانده بود به سختی طی شد و چه مکافاتی کشیدم برای از شیر گرفتنش...
اما همه فکر و ذکر و نگرانی ام برای سفر اربعین بود...اصلا نمیخواستم این آخرین فرصتم رو از دست بدم چون مطمئن بودم اگر با سه تا بچه و وضعیت بارداری این سفر سخته، با چهار تا حتما محاله!!!!!
همسرم که متوجه شدت علاقه من به این سفر و تصمیم جدی ام برای رفتن شده بود خیلی خوب همکاری کرد،
اولین قدم این بود که نگذاریم کسی متوجه بارداری من بشه تا برای رفتنمون به کربلا نگران حرف و حدیث دیگران نباشیم، بعد هم قرار شد یکی از بچه ها رو نبریم و حسین پنج ساله ام خودش داوطلب موندن شد. آخه علی آقای ۹ ساله ام که خودش عاشق این سفر بود و محمدحسن دو ساله هم که از من جدا نمی شد!
حدودا ماه سوم بارداری بودم که بعد از انجام آزمایش و سونوگرافی دکترم که زن مومن انقلابی و ولایی ای هستن خدا خیرشون بده، بهم گفتن جای جفت خوبه و ان شاءالله هیچ مشکلی برات پیش نمیاد با خیال راحت برو...
خداروشکر الحمدلله بالاخره با عنایت خود آقا ابا عبدالله الحسین راهی شدیم ...
ولی عجب سفری بود!!! لحظه لحظه اش در ذهنم ثبت شده که اگر بخوام تعریف کنم خودش یک کتاب می شود...فقط همین قدر بگویم مهمان نوازی امام رو به عینه می دیدم و متوجه حضور با برکتش و خوش آمد گویی لذت بخشش بودم 😍😊😊
بسیار شیرین و عالی بود در اوج زیبایی و لذت... سختی هایش هم شیرین بود واقعا خداروشکر که تونستم برای یک بار هم که شده تجربه اش کنم، به وضوح درک میکردم چگونه به خاطر وضعیت بارداری و همراه داشتن بچه کوچیک کمک های غیبی می رسد... اصلا پشیمان نبودم نه از بارداری و نه از این سفر...
هر لحظه خداروشکر می کردم و فقط، از خدا می خواستم به خاطر دل همسرم و اطرافیان هم که شده یک دختر سالم و صالح و زیبا به ما عطا کنه... حتی فکر اینکه چهارمی هم پسر باشه برام یک امتحان سخت بود...شاید تحملش رو نداشتم!!!
هرچند به دلم افتاده بود بچه دختره اما لحظه شماری میکردم برای اینکه وارد هفته هجده نوزده بشم برم سونوگرافی و بعد ازاینکه مطمئن شدم بچه دختره بارداری ام رو با افتخار علنی کنم!
بالاخره روز موعود رسید شاید بهترین خبر عمرم دختر دار شدنم بود. اشک امانم نمی داد و دلم روضه حضرت زهرا سلام الله علیها رو می خواست. یعنی خدا به ما فاطمه عنایت کرده بود و نام پنج تن آل عبا در خانه ما کامل می شد!!
وای خدای من چطور شکر کنم!!!؟؟؟؟
چقققدددررر بچه ها از شنیدن خبر خواهر دار شدنشان شادی کردند خدا می داند...چه روزهای شیرینی بود...چه لحظات نابی بود...
همیشه در بارداری ها عاشق تکون خوردن جنین بودم و تکون خوردن های فاطمه هم مثل برادرانش زیاد بود و عشق می کردیم ....
سرانجام در اولین روزهای آخرین بهار دهه نود دختر کوچولوی ناز ما هم به دنیا آمد و ما هم دختر دار شدیم و با ورودش شیرینی زندگی ما رو ده ها برابر کرد..
سختی های بارداری و سزارین چهارم هرچند زیاد بود و فکر بچه پنجم رو به کل از ذهنم پاک کرده بود، اما الان که این همه کشور عزیزمان را در خطر پیری جمعیت می بینم مصمم هستم ان شاءالله به بهانه خواهر دار کردن دخترم هم که شده افکار اطرافیان را برای فرزند پنجمم آماده کنم..
🆔 @asanezdevag
#دکتر_لباف
❓برخی معتقدند، مادرانی که سزارین شدند، بیش از دوبار نمی توانند باردار شوند، آیا شما این نظر را قبول دارید؟!
🔹چنین چیزی نیست. من خودم بارها و بارها، برای مراجعینم، سزارین بار چهارم و حتی بار پنجم داشته ام. و هیچ مشکلی هم نبوده است.
🔹اگر در سزارینی چسبندگی به وجود بیاید، ممکن است سزارین بعدی مشکل تر باشد، اما این مشکل به معنای ممنوع بودن سزارین های بعدی نیست.
🔹اگر مادری فکر می کند برای زایمان های بیشتر، محدودیت هایی در سزارین وجود دارد، به او می گویم چنین محدودیتی به وجود نخواهد آمد. شما تا پنج بچه هم می توانی داشته باشی و مشکلی ندارد.
🔹این هم درست نیست که میان دو سزارین باید چند سال فاصله گذاری شود. چیزی که موجب نگرانی برخی از خانم ها می شود، باز شدن بخیه های قبلی است، اما این نگرانی هم جایی ندارد.
📚ایران، جوان بمان، فصل آخر
#فرزندآوری
#سزارین
🆔 @asanezdevag