در چشمانت مینگرم
و میبینم چقدر شعر به آنها بدهکارم...
هر مژه ات کلمه ای ست دلفریب
در کنار هم سطری عاشقانه شده
که غمزه یِ چشمانت سروده اند.
آن مردمکِ سیاهِ شورانگیز دیدگانت
شعری ست سپید...
و آنگاه که میگریی
از هر قطره یِ اشکت
شعری نو زاده میشود.
و آن زمان که میخندی
از برقِ نگاهِ شادمانت غزلی آفریده میشود.
و چشم هایِ تو
قصیده ای عاشقانه
عزیزِ جانم ؛
چقدر شعر به تو بدهکارم
شباهنگام
پلک هایت را همچون جلد نفیسِ
دیوانِ شعری کهن
و دست نویس بر هم بگذار...
حالا نوبت من است
و این شب بیداری ها
تا طلوعِ هزاران آفتاب
هزاران و هزارها ترانه یِ عاشقانه
برایت میسُرایم...
دلبرکم؛
چقدر شعر نگفته به تو بدهکارم...!
#عارف_اخوان
«أنا ضد کل ما يأخذك بعيداً عن صدري!»
من با هر آنچه که تو را از آغوشِ من دور میکند دشمنم!
#نزار_قبانی
هرچند من ندیدهام این کورِ بیخیال
این گنگِ شب که گیج و عبوسست
خود را به روشنِ سحر
نزدیکتر کند
لیکن شنیدهام که شبِ تیره
هرچه هست
آخر زِ تنگههایِ سحرگه گذر کند.
زینروی
در ببسته به خود رفتهام فرو
در انتظارِ صبح....
#احمد_شاملو
#شبتون_آروم🙏🏻🌺🙏🏻
نوری ز روی خویش به صبح ارمغان فرست
نوبر کند مگر ثمر آفتاب را…
#فصیحی_هروی
#ســـلام✋🏻
#صُبحتون_بخیر
روزتون شــادورخسارتان خنــدان...
همیشه زنی هست از نور
که مخفیانه به دیدنم می آید.
او آنقدر باغ است
که لمس آرام لیمو آسان نیست،
او آنقدر باران است
که بوسیدن تمشک تشنه
دشوار است.
#سید_علی_صالحی
نه آمدن این شکوفه هاى بادام
و نه عطر هوای تازه
پرستو ها هم بى خود شلوغش کرده اند ...!
بهار فقط عطر تن توست...
#مهدی_جوافشان
#هاینریش_بل خیلی خوب احساسات زنانه رو درک میکرده که گفته:
هیچ دلم نمیخواهد زن باشم
هی منتظر باش
منتظر باش
منتظر باش!
قصهها مانده منِ سوخته را با تـꨄـو! مرو...
#شفیعی_کدکنی
خیلی راحت در چشم هایم نگاه کرد و گفت می خواهد برود.
حرفی نزدم، نه اینکه عاشقش نباشم ها...نه... دیوانه وار دوستش داشتم.
اما باید با چشم های خودتان ببینید عشق از همان دری که وارد قلبت شده، دارد می رود، تا مثل الان من لال بشوید.
اینجور وقتها من لال می شوم. همه ی وجودم می شود یک چشم، که با وجود ابری بودنش، تمام رفتن های معشوقش را یکجا به تماشا می نشیند. فقط به امید اینکه شاید برود؛ تمام دنیا را بگردد... ببیند هیچ خانه ای گرم و نرمتر از خانه ی قلب منی که ترک کرده نبوده و نیست...
آن وقت دوباره برگردد و این بار آهسته در بزند، و من بی صبرانه بگویم خوش آمدی...
بگویم می بینی؟ هیچ چیز این خانه عوض نشده... فقط کمی پنجره های قلبم ترک برداشته ... چون وقتی می رفتی، از همین پنجره یک دنیا تو را تماشا کردم!
#علیرضا_اسفندیاری
پیراهن سرخ به تو می آید
یا تو به پیراهن سرخ؟
شکوفه ها را باد باردار می کند
یا زیبایی تو؟
#الیاس_علوی
📚من گرگ خیالبافی هستم
تصویری انیمیشنی از#آدری_هپبورن
خیال ڪن ستاره من نیستی... نفس بڪش... سوسو بزن بخند و باش...
من ڪه می دانم ستاره منی
#عباس_معروفی
#شبتون_خوش🙏🏻🌺🙏🏻
او با سلامِ صبح
خندان...گلی ز آینه میچید!
دستی به گیسوانش میبُرد
شب را کنار میزد
خورشید را
در آینه میدید...
#هوشنگ_ابتهاج
#ســـلام✋🏻
#صُبحتون_بخیر
شـادترین دقایق وساعات سھم امروزتون...
من مال توام
دیوانه!
زحمتم را کشیده ای
کشفم کرده ای
نترس
چند سوال می پرسم و می روم
یک: چند سال پيرت کرده اند؟
دو: چند سال جوانت کرده ام؟
سه: از دلت بپرس مال کیست؟
چهار: اگر جاي خدا بودی،با ما چه می کردی؟
پنج: کجا برویم ؟
دستت را به من بده...
#افشین_یداللهی
نعمتی ست بودنت ، داشتنت
ادبيات چه كهنه می شود در وصف تو!
كلمه ها بلد نيستند تو را بگويند،
اما خيالي نيست،
من بی سواد می شوم
وقتی حرفِ توست...
#صابر_ابر
از لحاظ سِن، از تو بزرگ تر بودم
و در عشق، تو بزرگ تر از من بودى
زنان، وقتى عاشق مىشوند، مادر مىشوند
و ما مردها، كوچک مىشويم
آنقدر كوچک، كه بچههایشان خواهيم شد
#غسان_كنفانی
بساط فاصله را برچین!
دو چای داغ بریز ، آنگاه
کمی کنار خودت بنشین!
#علیرضا_فولادی
#عصرت_دلچسب
رهگذر به من بگو
برای دیدنت کجا بایستم ؟
تو از کدام کوچه ، خیابان
کدام شهر می گذری ؟
از تو کجا گریزم ؟
گریز پای بی قرار
کی می آیی ؟
به دست هایِ منتظرم چی بگویم ؟
با دلِ دیوانه ام چه کنم ؟
عاشقانه هایم را کجا بنویسم که بخوانی ؟
چشم هات را چی بخوانم که ندانی ؟
برای سیر کردن نگاه
عمر نوح از کی طلب کنم ؟
رهگذرِ قشنگ من
دست هات را کی بگیرم ؟
برای خنده هات کی بمیرم ؟
#عباس_معروفی
تمام حرف هایمان
همان هایی هستند
که نوشته نمی شوند
همان سه نقطه های بیچاره ...
#عادل_دانتیسم
موهایش را مرتب میکند
سرمه به چشم میزند
و لبانش را سرخ
میگوید: خوب است؟
میگویم: بینظیر است،
زنی که پشت به آینه
زیباییاش را با من تقسیم میکند...
#سعید_هلیچی