کاش می شد به همان حال و هوا برگردیم
بـه زمــیــن و بــه زمـــان شهـــدا بـرگـردیــم😭
دور بـاشـیـــم از آئـیـنـه ی خــودبـیـنـی مـان☺️
کـاشــــ می شد که دوباره به خـدا برگردیم😭 @asganshadt
نمیدونم چرا،نمیشه قسمتم،بیام به کربلات...
-خالصانه از ته دل از خدا بخواه...
+نمیدونم چرا، تشنه و بدون آب،بریده شد سرت...
-چون همیشه یاد بگیرید صبور باشید...و نماز هاتون اول وقت باشه....
+نمیدونم چرا، یه دختر سه ساله،باید موهاش سفید باشه...
-چون وقتی یاد غمش افتادید گناه نکنید.آخه غمش خیلی سنگین و سنش خیلی سبکه...
+نمیدونم چرا،علی اکبرت باید اربن اربا میشد؟!
-چون،جوون ها گناهشونو پای جوونیشون نزارن.
+نمیدونم چرا،طفل شیر خوارت باید تشنه خونش ریخته شه؟!
-چون باید یاد بگیرید با جان و مال و همه چیز در راه خدا جهاد کنید...
الحق که راست میگویند:جنس غم حسین فرق میکند.
التماس دعا
ʝσɨŋ...
•❥• @asganshadt •❥•
#فرازی_از_وصیتنامه_شهیدهمدانی
🔰بنده حقیر #حسین_همدانی شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می کنم که وظایف خودم رابه خوبی انجام ندادم🚫
🔰و بعضی مواقع این #نفس_سرکش سراغم می آمد😔، وسوسه می شدم و نق میزدم
🔰اما خدا من را متوجه می کرد💥 وپشیمان می شدم 😞و از خدا طلب #عفو و بخشش می کردم و این اواخر هم دلم خیلی #هوای_رفتن کرده بود🕊…
🔰از آقا #حلالیت می طلبم که نتوانستم سرباز خوبی باشم .عشق به ولایت و تبعیت از ایشان، #سعادتمندی را به همراه دارد.
♨️ #مثل گذشته بدهکار انقلابیم نه طلبکار
🔸امروز پاس صحبت یار قدیم دار
🔹فردا چه سود که بگویند “حبیب” رفت
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
«کوچه هایمان را به نامشان کردیم 🌹که هر گاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم😊. بیا و برای شادی روحشان گناه نکنیم.»😭 @asganshadt
عرض سلام خدمت خواهران وبرادران محترم🌹دلنوشته خودراباشهدابامابه اشتراک بزارین @Iraniamm
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
#خاطرات_شهدا 🌷
💠خاطره ای به نقل از حجت الاسلام و المسلمین مجتبی صداقت
🔹 #فاطمیه اول بود.اومد هیئت با هم گریه کردیم😭 و سینه زدیم.بعد مراسم گفت: برنامه هیئت انصار ولایت برای #روزشهادت دوم چیه؟
گفتم: مگه نمی دونی! هرسال صبح شهادت🏴 فلان جا و شام شهادت خونه #حسن_مرادی هستیم.
🔸گفت: میدونم. برنامه خونه حاج حسن هم خیلی با حاله ⚡️اما برنامه صبح رو نمیتونید تغییر بدید⁉️گفتم: باز چی تو سرته🗯؟میخای چه کنی اینقدر می پرسی؟گفت: تو این منطقه ✓صفاییه و ✓کوی دانشگاه روز #شهادت_حضرت_زهرا(س) انگار هیچ خبری نیست😔.حیفه مردم حال و هوای فاطمیه رو نفهمند و نچشند⭕️.
🔹صد تا دلیل دیگه هم آورد که همشون هم منطقی بود👌.بهش گفتم حرفات درسته اما بعید میدونم بشه #برنامه رو تغییر داد.گفت اشکالی نداره اما ما ان شاء الله استارت✅ کار رو میزنیم بقیه کارها هم خود #بی_بی درستش میکنه؛اینجوری #شهدای دانشگاه یزد هم از غربت در میان😊
🔸تو #چشماش یک شور و حالی بود که نمیشه وصفش کرد.دسته #فاطمیه اون سال به هر زحمتی بود شکل گرفت.چند روز نخوابیده بود.
#روز_شهادت چشاش کاسه خون بود هم از بی خوابی هم از شدت گریه😭
🔹الان اون #دسته عزا افتخار منطقه صفاییه و کوی دانشگاهه؛آدم که #اخلاص داشته باشه کارهاش میشه خیرات و برکات برای دیگران☺️.
#مهندس_عمران
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
هدایت شده از خودم سید
❣جهان با #خنده_هایت
صورت زیباتری دارد ...
#بخند این خنده های مـــاه
کلی #مشتری_دارد...
💌کارت دعوتنامه شهید🌟🌸
#یا_زهرا_س
#دعوتنــــــــــامــــه🕊💌
✨ 💕💕💕💕💕💕💕✨
🔘کـانـال شـ❤️ــهید ☆ محمد رضا#تورجی زاده....
*┄┄┄••❅💞❅••┄┄┄*
http://eitaa.com/joinchat/3137339405C19d765be6a
*┄┄┄••❅💞❅••┄┄┄*
💚💐💚
روزتان معطر به ذکرصلوات برمحمد
وآل محمد(علیهماالسلام)💐
💚السلام علیک یابقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
💚السلام علیک یااباعبدالله الحسین
(علیه السلام)
💚السلام علیک یا علی ابن موسی رضا(علیه السلام)
💚السلام علیکم یا اهل بیت النبوه جمیعا" ورحمة الله وبرکاته💐
💚💐💚@asganshadt
🔨...
+ تو تاحالا صدای فقرُ شنیدی؟
– نه ، صدا داره مگه؟🍃
+ آره ، من شنیدم
– کی؟کجا؟
+ چن روز پیش توو مغازه بودم
یه مامانِ با دخترش اومد نمک خرید
بعدش شنیدم که آروم آروم به
دخترش میگفت نه بستنیاش
فروشی نیست!🙊🍂
– خب شاید نباید بستنی میخورده دختره💭
+ آخه وقتی فروشنده به دختر یه بستنی داد و گفت : آره اینا فروشی نیست ، اینارو هدیه میدیم به بچه های خوب 👑🎈
مامانِ لبخند زد و بستنی رو برای دخترش باز کرد
به کانال💕عاشقان شهادت💕 بپیوندید👇
@asganshadt
🌷 #طنز_جبهه
💠موشک جواب موشک😂
🔸مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه #عملیاتی می گذاشت.
از آن آدم هایی بود که فکر می کرد #مأمور شده است که انسان های گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به #راه_راست هدایت کرده، کلید #بهشت را دستشان بدهد.
🔹شده بود مسؤول تبلیغات #گردان. دیگر از دستش #ذله شده بودیم. وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای #نوحه و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها #مگسی می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای #بدبخت خالی می کردند.
🔸از رو هم نمی رفت.تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی ها هم دست به #مقابله_به_مثل زدند و آنها هم بلندگو آوردند و نمایش #تکمیل شد. مسؤول #تبلیغات برای اینکه روی آنها را کم کند، نوار «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» را گذاشت.
🔹لحظه ای بعد صدای #نعره_خری از بلندگوی عراقی ها پخش شد که: «آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!»
تمام بچه ها از #خنده ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش کم شد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت.😂😂
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@asganshadt
#خاطرات_شهدا 🌷
💠سردار خيبر
🌷اسفند ۱۳۶۲، تخت فلزی را از دل
کشوی #سردخانه بیرون کشیدند. تو با لب هایی که نداشتی لبخند زدی😊 و نور چراغهای 💡سردخانه، #چشم هایی را که نداشتی، اذیت کرد و بعد رو برگرداندی که همسرت را ببینی👀، با #صورتی که نداشتی و خواستی با دستت، دست سرد همسرت را بگیرى، با #دستی که نداشتی و اسمت را که فریاد می زد🗣؛ شنیدی، با گوش هایی که نداشتی😭
🌷و بعد زمزمه کردی «گریه نکن🚫 ....» اما او صدایت را نشنید🔇. از پا افتاد، ضجه زد😭 و با چادرش، چهره غمگینش را پوشاند تا #غریبه ها اشک هایش را نبینند. #حاج_ابراهیم_همت! سرت را گذاشتی، مجنون بماند که دلـ❤️ ما، تا ابد، در حسرت دوباره دیدن #چشم هایت بسوزد؟ که هی فرود آمدن گلوله توپ💥 را کنار موتوری🏍 که ترکش نشسته بودی در ذهنمان مرور کنیم
🌷و داغ مان هزار هزار بار تازه شود؟ که هی یادمان بیاید جای خالی #سرت را و دستت را و بادگیر سبز و عرقگیر عنابی ات را که #بوی_خون و خاکستر داشت؛ اما هنوز ته مانده ای از عطرت😌 به آن وفادار بود و نمی رفت🚫.
🌷آنها که از #خیبر برگشتند، گفتند: تو سفارش کرده بودی «یا همه، اینجا #شهید می شویم🕊 یا #مجنون را نگه می داریم.» و این جمله ات جان کلام عملیات خیبر بود👌 از زبان #تو که سردارش بودی، فرمانده لشکر #محمد_رسول_الله، نور✨ چشم همه #شهرضایی هایی که همشهری ات🏙 بودند.
#سردار_شهید_حاج_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
✨ خدا به ما میگه، هر جا کم آوردی،
هر وقت مشکلی داشتی، از صبر و نماز کمک بگیر
اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاة
👀 نماز نگاه انسان رو متحول میکنه
نگاهی که به آسمونه ...
و تو رو هم همراه خودش به آسمون میبره🕊
اون وقت، وقتی از آسمون به زمیـ🌍ـن نگاه میکنی ...
فقط یه تـ⚽️ـوپ بزرگ میبینی ...
✅ و میفهمی اصلا این توپ خونهی تو نیست
که از دست دادنش ناراحتت کنه ...
👌 یادت باشه
😔 هر جا کم آوردی،
😫 هر وقت مشکلی داشتی
💪 نماز هست...
ازش کمک بگیر
رفیق #نمازت_رو_دریاب
#فوروارد_یادتون_نره 🌺
👇
🌺🍃 @asganshadt🍃🌺
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰حدود ساعت سه و #چهار بعد از ظهر دود و مه غلیظی🌫 همه جا را گرفته بود. نم نم باران🌧 سرما را چندین برابر می کرد. #بوی_خون و خاک کم کم به مشام می رسید. سنگر های کوچک یک متری که با تکه های سنگ درست شده و پای هر کدام را بیست سی متر گود🕳 بود.
🔰مجید بر روی #تپه نزدیک یکی از سنگرها آرام و بی حرکت خواب بود😴.
❌نه خواب نبود. چیزی #شبیه خواب بود. در تمامی روز های قد کشیدنش اولین مرتبه که آرام و #بی_حرکت و بدون جنب و جوش شده بود.
🔰دستها و صورتش گلی بود☺️. انگشتری 💍که شب قبل از #حسین_امیدواری گرفته هنوز در انگشتش بود. صدای تیر ها و نارنجنک ها💥 همچنان فضای #آسمان را پر کرده بود. از صدای تیرها گوش شنونده ها 👂عجیب تیر می کشید.
🔰صدا به صدا نمی رسید. صدای بیسیم های📞 بی صاحب در جای جای #دشت می آمد. بچه ها عقب نشینی کنید.کسی نمی توانست #مجید را حرکت بدهد.
🔰درخت های سبز کاج و خشک زیتون 🌳در دشت کم کم خیس باران🌧 شده بودند. #سیزده تا از بچه ها شهید🌷 و چند نفری هم #جانباز شده بودند.
🔰بدن اربا اربای #مرتضی_کریمی خودش عاشورایی به پا کرده بود. برای خیلی ها روشن بود که #مجید و خیلی دیگر از بچه های شهید شده🕊 فردایی نخواهند داشت. همه را از چهره و آرامش #شب_آخرشان می گویند.
#شهید_مفقودالاثر_مجید_قربانخانی
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt