چقدر ناله کنم در عزای تو چِقَدر
چقدر روضه و گریه برای تو چِقَدر
شفاست ذره ای از تربت و غبار ضریح
گرفته اند شفا با دوای تو چِقَدر
هوای ابری چشمِ مرا ببند به اشک
بگو نفس بکشم در هوای تو چِقَدر
چه عاشقان که گذشتند از جوانی خویش
خلاصه پیر شدند از دعای تو چِقَدر
همین اذان که سر از دامن افق برداشت
گذاشت بغض خودش را به پای تو چِقَدر
همین که باز ندیده ضریح تو ما را
گرفته است دل کربلای تو چِقَدر
تویی که بر روی نی رفته ای بی انگشتر
بگو به سر بزنم من به جای تو چِقَدر
#امام_حسین
#رضا_دین_پرور✍
.
بغلم کن که دل مضطر من آشوب است
من اگر سر بدهم قبل تو حالم خوب است
بس کن اینقدر به پیراهن خود چاک نزن
صورت سوخته ات را به روی خاک نزن
نیزه بر خاک زدی من جگرم سوخت حسین
خواب دیدم که تو رفتی و حرم سوخت حسین
قاتل من شده این بافتهء مادر تو
صبر کن هی بزنم بوسه روی حنجر تو
کار من بعد تو دلشوره و دلواپسی است
تک و تنها شدم و ترس من از بی کسی است
قوم خولی و سنان را بنگر، سر دزدند
مردهای سرِ این گردنه معجر دزدند
وای اگر خیمهء نسوان تو غارت بشود
دخترت دربدر راه اسارت بشود
#شب_عاشورا
#وداع
#رضا_دین_پرور✍
.
دنبال تو ما را به چشم تر می آورد
آنکس که روی نیزه اش گوهر می آورد
بالای تل دیدم سر بالانشینم...
از زیر دست و پا ترا مادر می آورد
ای پیکر جامانده روی خاک سوزان!
دیدم کسی در کوفه انگشتر می آورد
سر درد دارم بسکه خولی مست کرده
بعد شبی که بین خورجین سر می آورد
من زینبم بر ناقه عریان همانکه...
روزی مرا با احترام اکبر می آورد
با سر کسی روی زمین هرگز نمی خورد
این ساربان ما را اگر بهتر می آورد
ای کاش از بالای آن سرنیزهء تیز
می آمدی و دخترت پر در می آورد
من صبر از کف داده ام قرآن که خواندی
خب صبر می کردی کسی منبر می آورد
هی سنگ خوردم باتو از دست کسی که
خرما و نان از سفره حیدر می آورد
رد می شوم از کوچه و بازار کوفه
ای کاش محرم داشتم معجر می آورد
#محرم
#حرکت_کاروان
#کوفه
#حضرت_زینب
#رضا_دین_پرور✍
.
دل بیقرار، دیده ز دل بیقرارتر
جز تو ندیده ایم در عالم نگارتر
دل دل نمی کنیم که دلداده ات شویم
چون بوده بر غمت ز ازل دل، دچارتر
مجبورمان نکرده کسی عاشقت شویم
ما خود شدیم نزد تو بی اختیارتر
داراترین دخیل گداخانه ات شدند
آن دست های خالیِ با تو ندارتر
شد سینه ام ز آتشِ آهِ تو شعله ور
پیشانی ام ز خاک تو شد پرغبارتر
حتماً رسانده پای دلش را به کربلا
هرکس که شد به روضهء تو پابکارتر
هم مادرت ز بار غمت قدخمیده است
هم خواهرت ز داغ سرت، داغدارتر
#امام_حسین_ع
#رضا_دین_پرور✍
.
نوح من در بلا حسین حسین
نوحه ام؛ کربلا حسین حسین
درد و درمان من فقط گریه است
هم دوا، هم شفا حسین حسین
ذکر قدر و محرمم این است
ربنّا ربنّا حسین حسین
در شلوغی حشر می گویم
وقت عفو خدا حسین حسین
از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیکَ ثارالله
میخرم از حسین، ماتم را
می کِشم روی دوش، پرچم را
دوست دارم ز قبل خلقت خود
ماه خون خدا، مُحرّم را
گفته زهرا زمان توبه ببر
اسم ارباب-اسم اعظم را-
به کسی چه! اگر که می گویم
من فقط به حسین دردم را؟
از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله
گریه کردم فقط برای سرش
جان اگر می دهم فدای سرش!
روی نی وقت خواندن قرآن
دخترش می کند هوای سرش
جای خنجر، هنوز هم خونی است
بوسه زد سنگ بر قفای سرش
می برندش میان دیر و تنور
چه بلایی شده بلای سرش!
از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله
پلک چشم ترش در آتش سوخت
چه تنوری! سرش در آتش سوخت
خواهرش خوب شد که بوسیدش
هر رگ حنجرش در آتش سوخت
بی جهت در دل تنور نرفت
معجر خواهرش در آتش سوخت
یاد پنجاه سال پیش افتاد
صورت مادرش در آتش سوخت
از مصیبات او بنا شد آه
السلام علیک ثارالله
#امام_حسین
#تنور_خولی
#رضا_دین_پرور✍
..........................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شب_هفتم_محرم
بی رمق، مثل لب خشک تو مادر هم شده
گریه های تو بلای جان هاجر هم شده
کاش اینجا بود زهرا و به دادم می رسید
کار خیمه با صدای العطش، درهم شده
دست بردار ای علی، اینقدر دست و پا نزن
مشک سقا دست بر دامان کوثر هم شده
می رود از حال مادر، چشمهایت را نبند
کاش می مُردم برای بار آخر هم شده...
بی عمامه رفت منبر، بر سر دست حسین
در همین شش ماه، این شش ماهه حیدر هم شده
قحط آب است اینقدر از حرمله منت نکش
رفته عباس از حرم، اوضاع بدتر هم شده
خورده ای تیر سه شعبه، وزن کم کردی چرا؟
بار خود برداشتی اندازهء پر هم شده
بی زره رفتی به میدان، آخرش این شد که شد
مثل قاسم، اصغر من پاره حنجر هم شده
یک عبا از دور دیدم با خودم گفتم چه خوب
شاید آنجا پهلوانم، قدّ اکبر هم شده
بعد تو با لشکری هستم طرف که در حرم
میکشد موی مرا از زیر معجر هم شده
#محرم
#حضرت_علی_اصغر
#رضا_دین_پرور✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
می خونم براتو لالایی علی
تویی که به دردام دوایی علی
داره گریه هات دور می شن ازم
منو می کشه این جدایی علی
هوای چشام خیس و بارونیه
غمت فک نکن داغ آسونیه
ببین میخورم بغضمو پیش تو
دیدی خیمه بی تو چه ویرونیه!
علی جون مادر، جون فاطمه
پا گهوارهء تو کلافن همه
شده آینهء دقّ ما مشکی که
شده پاره پاره توی علقمه
#رضا_دین_پرور✍
#حضرت_علی_اصغر
.
.
#شب_دهم_محرم
#عاشورا
ته گودال خواهری افتاد
ای بمیرم که مادری افتاد
زنده زنده حسین را کشتند
به نفس های آخری افتاد
وسط هلهله به روی تنش
چکمه ها روی پیکری افتاد
هرکسی نیزه ای زد و در رفت
نیزه اش دست دیگری افتاد
خنجری کُند، کار خود را کرد
از کف شمر، خنجری افتاد
آن وجود مقدس و معصوم
گیر از شمر بدتری افتاد
جلوی چشم خولی و اخنس
در شلوغی عجب سری افتاد
خواهرش را زدند تا میخورد
خواهرش فکر معجری افتاد
اینطرف زیر دست و پا جان داد
آنطرف دید دختری افتاد
هول کرد آنکه دیر آمده بود
گفت چیزی نمی بری... افتاد...
#امام_حسین_ع
#شب_عاشورا
#گودال
#رضا_دین_پرور✍
.
.
#روز_دهم_محرم
با خدا در حرمت از چه نیایش نکنم
باز همنالهء من شو که فروکش نکنم
چقدر حرف تلمبار شده روی دلم
تو بگو میشود از چشم تو خواهش نکنم؟
حرفهایی زده مادر که بهم ریخته ام
می شود موی تو را باز نوازش نکنم!
نرو وقتی که شود معجر من دست به دست
التماس دو سه تا قلدر سرکش نکنم
تو به من دل بده تا اینهمه منت نکشم
بغلم کن که در این معرکه حسرت نکشم
من اگر رو به برادر نکنم پس چکنم؟
پیش تو چارهء معجر نکنم پس چکنم؟
نورچشمم! شب آخر چه بهم ریخته ای
دیده بر غربت تو تر نکنم پس چکنم؟
تا که خود، پیش منی، محرم من کاری کن
چارهء بردن زیور نکنم پس چکنم؟
خواهری فلسفه اش خرج برادر شدن است
کار من کرببلا نائب مادر شدن است
چه کنم تا در ازای ری و گندم نروی
چه کنم تا که تو زیر لگد و سُم نروی
چه کنم نیزه و شمشیر به جسمت نخورد
چه کنم دست به دست همه مردم نروی
سنگها مال من و پیکر من تا که دمی
تک و تنها وسط سیل تهاجم نروی
من خودم یک تنه دنبال سرت می آیم
که تو در گودی خون بین تلاطم نروی
حنجر تو بِبُرد، حنجر من می سوزد
خیمه آتش که بگیرد، پر من می سوزد
#امام_حسین
#شب_عاشورا
#وداع
#رضا_دین_پرور✍
.
.
#شب_نهم_محرم
جمع کن طوری بساط منبری افتاده را
اینقدر برهم نزن پلکِ تری افتاده را
با تکان های سرت اوضاع، بدتر میشود
روزی صحرا نکن فرقِ سری افتاده را
مجلس ترحیم من برپا شد و هُو می کنند
چون کنارم دیده لشکر، لشکری افتاده را
دل به دست آوردی عباسم ولی رسمش نبود
دست بر پهلو کشاندی مادری افتاده را
از کمر افتاده ام با صورت افتادی زمین؟
نیزه ها پُر کرده زیرِ پیکری افتاده را
مشک تو پاره تر از این می شود بردارمش
ساختی کار رباب و اصغری افتاده را
دست.خالی آمدم تشییع تو شرمنده ام
برده ام بین عبا پیغمبری افتاده را
ما که دست یاعلی دادیم... پاشو یاعلی!
تا نبرده ساربان انگشتری افتاده را
چشم هایت تیر خورده تا به روی نیزه ها
زیر دست و پا نبیند دختری افتاده را
از تو پنهان نیست پیدا می کند زینب، دگر
در حراجی های کوفه معجری افتاده را
#حضرت_عباس
#تاسوعا
#رضا_دین_پرور✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
عمر من در انکسار پیکرش پیداشده
دانه هایی از انار پیکرش پیداشده
مثل تسبیحی که می ریزند و جمعش می کنند
خیلی اکبر از کنار پیکرش پیداشده
او که قرآن کثیر الانتشار من شده
قسمتی از انتشار پیکرش پیدا شده
صد نجف، صد کربلا، صد مکّه گم کردم ولی
یک مدینه در جوار پیکرش پیدا شده
نیزه در می آورد از پهلوی او فاطمه!
روضه خوانِ کهنه کار پیکرش پیدا شده
بین کوچه هر بلایی شد سرش آورده اند
زیر مرکب ذوالفقار پیکرش پیداشده
می گذارم در عبایم تکه هایش را ولی
باز می بینم دوباره پیکرش پیداشده
وادی من العطش، وادی او ثقل الحدید
می کشم زانو! عیار پیکرش پیدا شده
خشکی لبهای او با لختهء خون خیس خورد
از دهانش لاله زار پیکرش پیدا شده
عمه دارد مو پریشان می کند دور از حرم
پیش دشمن مستجار پیکرش پیدا شده
#حضرت_علی_اکبر
#رضا_دین_پرور✍
.
.
#شب_هفتم_محرم
کسی که خم شده اما زمین نخورده منم
کسی که بعد علی اکبرش نمرده منم
ولی رباب مرا می کشد علی اصغر
صدای آب مرا می کشد علی اصغر
مدینه بعد دعای حسین باران ریخت
ولیکن آبروی من در این بیابان ریخت
عموی تو وسط علقمه جواب نداشت
دو مشک پارهء سقا دو قطره آب نداشت
ز دست و پا زدنت دست و پای من گم شد
میان اینهمه خنده صدای من گم شد
هی التماس نکن منکه سوختم پسرم
برو حرم، کفنت را ندوختم پسرم
برو که مادر تو حاضر است جان بدهد
اگر بدون تو گهواره را تکان بدهد
رقیه هم شده بی حوصله چکار کنم؟
ببین گرفته کمان حرمله چکار کنم؟
چگونه صبر کنم حسرت ترا بکشم
به روی حنجر صدپاره ات عبا بکشم
کنار خیمهء تو حجله عزا بستند
مسیر رفتن و برگشتن مرا بستند
#حضرت_علی_اصغر
#رضا_دین_پرور✍
.