eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✅ شیدا این مژده ی جانبخش ز سرمد آمد میلاد  یگانه بنت احمد آمد ای شیعه تو را دهم بشارت امشب یکدانه گل باغ محمد آمد ✅ محمد نژاد بر کوکب آسمان عصمت صلوات بر فاطمه گوهر نبوت صلوات بر مادر یازده امام برحق از صبح ازل تا به قیامت صلوات ✅ مرتضی سروعلی این جشن وسرور سرمدی مارابس از فاطمه یک خوش آمدی مارابس لبخند به لب مهدی زهرا باشد عطری زگل محمدی مارا بس امشب همه جا جشن مبارکباد است دلها همه از مقدم زهرا شاد است از بهر محمد و خدیجه صلوات روشن همه جا ز نور این اُولاد  است ✅ سیدرضا موید عالم زفروغ احمدی لبریز است از جلوه حیِ سرمدی لبریز است میلاد بتول است و فضای مکه از عطر گل محمدی لبریز است ای روی تو جلوه گاه سرمد زهرا وی سینه تو بهشت احمد زهرا عید تو بوَد، ببخش عیدی ما را زان دست که بوسیده محمد زهرا یا فاطمه ای منشاء خیر و برکات مهر تو بود قبولی صوم و صلات فرموده نبی خدا گناهش بخشد هر کس که برای تو فرستد صلوات ✅نادعلی کربلایی بر عالمیان رحمت بیحد آمد زیبا گهر رسول امجد آمد تبریک به شیعیان اهل عالم چون فاطمه دختر محمد آمد ✅حامد نور دگری به بیت احمد آمد محبوب رسول حیّ سرمد آمد تا عطر وجودش همه عالم گیرد زهرا ، گل گلزار محمد آمد ✅مهدی پناهی بر مقدم دختر پیمبر صلوات بر چشمه ی پاك حوض كوثر صلوات بر محضر حضرت محمد تبریك بر مادر شیعیان حیدر صلوات ✅ مردانی در باغ نبوت از نهال توحید هنگام سحر گلی شکوفا گردید چون غنچه ی گل ، خدیجه خندید چو دید زهرا چو گُل محمدی می خندید ✅حسان چون فاطمه مظهر خدای یکتاست انوار خدا ز روی زهرا پیداست همتای علی، در دو جهان بی همتاست زهراست محمد و محمد زهراست ............... . سلام‌الله‌علیها چو نورش در بسیط ارض از عرش برین آمد خدا را هر چه رحمت بود نازل بر زمین آمد ز نورش رحمت از رب المشارق تافت بر عالم چو زهرا را ظهور از رحمه للعالمین آمد به رشک آسمان طالع شد از روی زمین ماهی که از شرم رخش خورشید، خاکستر نشین آمد هویدا گشت بر چرخ نبوت کوکبی تابان که مهرش مشتری چون زهره بر ماه جبین آمد ز عرش کبریا بر فرش چون نورش هویدا شد ملایک در طوافش از یسار و از یمین آمد چو از جان آفرین در صورت آمد نقش این دختر هزاران آفرین بر نقش، از جان آفرین آمد جمالی در تجلی آمد از پیراهن امکان که صد خورشید و ماهش جلوه گر از آستین آمد چو خورشید است پیدا از دو روشن گوشوار او که این کرسی نشین را منزلت عرش برین آمد در او نور علی، ممزوج با نور محمد شد مه و خورشید از این مشرق، صباح واپسین آمد علی عین محمد بود در عین فؤاد اما تعیّن بود کاینجا پرده بر عین دوبین آمد از آن تاری که چرخش، رشت با دست عبودیت میان حق و جبریل امین، حبل المتین آمد علی مرآت یزدان بود و ذاتش بی قرین، آری خدای بی قرین، مرآت ذاتش بی قرین آمد بتول آئینه شد، آئینه اوصاف یزدان را چنان آئینه را آئینه در عالم، چنین آمد چو از رنگ تعین صاف شد اوصاف این دختر ز بی رنگی رخش آئینه سلطان دین آمد نجویند اهل بینش، استعانت جز به نور او که در هر ورطه نورش مستعان و مستعین آمد ملایک را از آن شد سجده واجب بر گل آدم که این نور خدا را جلوه اندر ما و طین آمد یقین در حق ندارد هر که شک در حق او دارد بلی حق الیقین از دولت عین الیقین آمد ولایش آب حیوان است جاری در عروق دل حیات جان انسانی از این ماء معین آمد ز حسن طلعتش افتاد عکسی، آفرینش را ز عکس روی او پیدا بهشت و حور عین آمد نمود از سایه قدّش تجلی نخله طوبی بیانات لبش نهرین شیر و انگبین آمد چنان از ماه رویش روشن آمد ظلمت غَبرا که گوئی بر زمین مهر از سپهر چارمین آمد کنیزش را نباشد اعتنا بر تخت بلقیسی غلامش را سلیمان بنده تاج و نگین آمد در اوصاف کمال او همین کافیست بر دانا که این دوشیزه را شوهر امیرالمومنین آمد «فواد»از جان‌ودل چون‌دوست‌داردآل‌احمد را به سمع جان اهل دل، کلامش دلنشین آمد 📚 شمع جمع .
. شاعر: وزن:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن .......................................... جز تو ای کشتۀ بی‌سر که سرا‌پا همه جانی کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی ما تو را کشته نخوانیم که در صورت و معنی زنده اندر تن عشّاق چو ماهیّت جانی عجبی نیست که عرش دل ما جای تو باشد دوست را جز دل عاشق به جهان نیست مکانی ما تو را در دِل و بیگانه تو را یافته در گِل هر کسی را به تو از رتبۀ خویش است گمانی خلق در کوی تو جویند نشان از تو ولیکن بی‌نشان تا نشوند از تو نجویند نشانی.. وه که گر چشم حقیقت بگشاییم به رویت همه‌جا وَز همه‌سو در دل و در دیده عیانی.. جایی از نور تو خالی نَبُوَد در همه عالم چون تو در قالب امکان مَثَل روح روانی پیش عشّاق تو چون ذکر خدا ذکر تو باشد بِه که از ذکر تو غافل ننشینند زمانی عاشقان را نَبُوَد ایمنی از قهر الهی مگر از لطف تو آرند به کف، خطّ امانی سخن آن بِه که نگوییم در اوصاف کمالت زآن‌که ما را نَبُوَد در خور مدح تو لسانی.. .