eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. والسلام علیک یا رمضان چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت لحظه هایی مملو از الطاف رحمانی گذشت سی سحر نام عزیزش بر لبانم داغ بود آه آه آن عشق بازی های پنهانی گذشت رفت از کوی و خیابان، سفره اش را جمع کرد ای دل غافل کجا  بودی؟ فراوانی گذشت تشنگی گاهی برایم روضه می‌خواند از حسین ظهر با لبهای خشک و چشم بارانی گذشت بعد از این سی روز روزه از خودت حتی بترس چند روزی را که شیطان بود زندانی گذشت شادی فطر آمد اما غم دلم را برده است. چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت ✍ .
. عَلَم با غم مادر ما بلند است خوشا پرچم نام زهرا(س) بلند است در این شهر هر سمت راهت بیافتد دمِ چایی روضه ، هر جا بلند است شنیدم دعا می کند عاشقان را ببین بخت ما تا کجاها بلند است اگر چشم احمد(ص) به زهرا(س) بیافتد صدای فداها ابوها بلند است درِ خانه ی دختر مصطفی(ص) سوخت ولی باز دیوار حاشا بلند است دم بیتِ "لا ترفعو" این چه غوغاست؟ * ببین نعره ی شعله ها را... بلند است به دیوار بیتش رسیدند و دیدم که گاهی کژی تا ثریا بلند است به آتشفشان ها رسیده است چاهش مگر تا کجا آه مولا بلند است ؟ شب غم دراز است ، کوتاه اینکه امیدم به آن مردِ بالا بلند است یکی باید از آفتابم بپرسد مگر تا کجا شام یلدا بلند است مگر تا کی از مادرِ زیرِ آوار سوی کودک مرده لالا بلند است بیا امتحان کن من و همتم را بیا عزم طوفان الاقصی بلند است بیا تا که شیرین شود کام یاران که از دشمنان بوی حلوا بلند است به زودی ببینی ، به این قبله سوگند صدای اذان از کلیسا بلند است ✍ *برداشتی از مهدی جهاندار .
. چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت لحظه هایی مملو از الطاف رحمانی گذشت سی سحر نام عزیزش بر لبانم داغ بود آه آه آن عشق بازی های پنهانی گذشت رفت از کوی و خیابان، سفره اش را جمع کرد ای دل غافل کجا بودی؟ فراوانی گذشت تشنگی گاهی برایم روضه می‌خواند از حسین ظهر با لبهای تشنه، چشم بارانی گذشت بعد از این سی روز روزه از خودت حتی بترس چند روزی را که شیطان بود زندانی گذشت شادی فطر آمد اما غم دلم را برده است چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت ۱۴۰۴ ✍ .
. علیه_السلام مسلم در آن دقیقه که کارش تمام بود دلواپس حسین علیه السلام بود در آخرین نفس به حسینش سلام داد پس اولین زیارت از آن پشت بام بود از پشت بام دید که عصر دهم حسین بی جنگ جو و بی پسر و بی غلام بود لختی به شهر سر به هوا اعتنا نکرد حتی اگر دو طفل در آن ازدحام بود آنکس که هرچه داشت به راه امام داد خود ریزه خوار خان کدامین امام بود جنگیدنی شبیه ابوالفضل مرتضی در شیوه‌اش مرام علی مستدام بود اما حسین نیز به مسلم سلام داد آنجا که کار خنجر ختم کلام بود .