.
#امام_زمان
#مناجات_مهدوی
#حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
ای منتقم که جان تو بر لب رسیده است
در روضه ها ز دیده ی تو خون چکیده است
یک دم خودت برای ظهورت دعا نما
بنگر ستم به حدّ نهایت رسیده است
بنگر که شیعه منتظرت مانده روز وشب
در زیر بار هجر تو قامت خمیده است
از بس که غیبتت شده طولانی ای دریغ
شیعه ز منکران تو طعنه شنیده است
در پشت پرده های گناهان، نگاه من
شرمنده شد که ماه رخت را ندیده است
آقا بیا به بزم عزای مه حسن
ماهی که روح بر تن هیئت دمیده است
دستان عمّه زینب خود را رها نمود
تا قتلگاه نزد عمویش دویده است
او دیده داغ قاسم و صدپاره پیکرش
حق می دهم دگر ز جهان، دل بریده است
عشق حسین را وسط بغض خارها
یاس حسن،به قیمت جانش خریده است
دستش سپر شده جلوی تیغ دشمنان
با تیر حرمله ،به مرادش رسیده است
شد آخرین فدایی راه عموی خود
حالا به روی سینه ی او آرمیده است
او هم شبیه قاسم ِ گلگون بدن ز بغض
در زیر نعل اسب عدو قد کشیده است
هر نعل تازه ای که رسیده، به همرهش
او را به نقطه نقطه ی میدان کشیده است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_زمان
#شهادت_امام_کاظم
#مناجات_مهدوی ۱۴۰۲
شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام
شکر خدا که من شده ام مبتلای او
پرواز کرده مرغ دلم در هوای او
او مهربانترین پدر و نور قلب ماست
دار و ندار من، سر و جانم فدای او
ای کاش درد او همه گردد نصیب من
باشم مقیم کوه و بیابان به جای او
دنیا نبوده است به کامم دقیقه ای
وقتی که لحظه ای نشنیدم صدای او
بهر نجات او قدمی برنداشتیم
اما به ما رسیده همیشه عطای او
تا کی طرید و خائف و دور از دیار خود
بس نیست روضه خوانی ِصبح و مسای او
در دست ماست نسخه ی درمان غیبتش
تنها دعا برای فرج شد دوای او
وقت عزای حضرت موسی بن جعفر است
خون است قلب منتقمش در عزای او
از بس که او شکنجه و آزار دیده است
در بین بند،مرگ خودش شد دعای او
مهدی کجاست تا که به جدّش کمک کند
در بین کُند و سلسله بشکسته پای او
با تازیانه روزه ی او باز شد چرا
جانم فدای محنت بی انتهای او
از سندی یهودی ملعون چه ها شنید
شد قسمت ِولیّ خدا، ناسزای او
تابوت جسم او شده یک تخته در چرا
شکر خدا ندیده غمش را رضای او
شکر خدا ندیده رضا روی نی سرش
غارت نشد مقابل رویش، عبای او
هرگز نرفت پیکر او زیر دست و پا
با نعل تازه، زخم نشد، جای جای او
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ✍
.
قال علی ابن موسی الرضا علیه السلام:«الامام الانيس الرفيق، و الوالد الشفيق، و الاخ الشقيق، و الام البرة بالولد الصغير، و مفزع العباد في الداهية النآد...
امام همدم و رفيق، پدر مهربان، مانند برادر ، مادر دلسوز به كودك، و پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است...»
(مسند الامام الرضا علیه السلام ج1/ص69)
.
.
#امام_زمان
#مناجات_مهدوی
#ماه_رمضان
گریز: حضرت رقیه علیهاالسلام
ای ماه روزه ام، رمضانم بیا پدر
دیگر بس است روضه ی صبر و رضا پدر
بی تو شده ست عین زمستان؛ بهارمان
بی تو چه فرق می کند عید و عزا ،پدر
هنگام باز کردن هر روزه ات شدی
در پیش سفره بی کس و تنها چرا، پدر
شرمنده ایم چون شده ای از جفای ما
عمری اسیر غربت بی انتها پدر
آقا قسم به موی سفید رقیه جان
دیگر برای آمدنت کن دعا پدر
آقا قسم به زخم لب و روی نیلی اش
دیگر بگیر اذن فرج از خدا، پدر
بین خرابه،منتظرت مانده عمه ات
بنگر تو را صدا زده همراه ِبا پدر
سر را گرفته در بغل و گفته بین آه
خوش آمدی به خانه ی ویران ما پدر
دیگر چرا به روی سرت جای بوسه نیست
مانده به روی آن، اثر ردّ پا ؛ پدر
پرسم کدام دشمن بی شرم و بی حیا
در پیش عمه کرده سرت را جدا پدر
پاسخ نده؛ لبی که نمانده برای تو
بعد از جفای مجلس شام بلا پدر
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ✍
.
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #مناجات_مهدوی_حضرت_عبدالله_بن_الحسن #شب_پنجم_محرم عمرم گذشت در عطش همجواری ات باشم قرار روز و شب
.
#مناجات_مهدوی
#حضرت_قاسم علیهماالسلام
#شب_ششم_محرم
ای امید هل أتی'،یا حجت بن العسکری
وارث خون خدا ،یا حجت بن العسکری
یابن طاها العجل،شیعه شده بی تو ذلیل
یا معزّالاولیا ،یا حجت بن العسکری
نیست غیر از تو کسی،لایق برای رهبری
شیعیان را مقتدا ،یا حجت بن العسکری
از چه طولانی شده شام فراق روی تو
می رسد کی انتها ،یا حجت بن العسکری
شد جهنم این جهان، بی تو برای شیعیان
ای بهشت قلب ما، یا حجت بن العسکری
ای شه صحرانشین،خیمه به خیمه گشته ام
در کجا جویم تو را،یا حجت بن العسکری
هیئتت برپا شده ،آقا بیا روضه بخوان
صاحب این روضه ها،یا حجت بن العسکری
سوز دل را تازه کن مجلس برای قاسم است
آن عزیز مجتبی،یا حجت بن العسکری
بی زره رفت و شده، بال و پرش از کینه ها
زخمی از سنگ جفا ،یا حجت بن العسکری
ارباً اربا شد تنش ،آن پیکر صد پاره اش
مانده زیر دست و پا ،یا حجت بن العسکری
شد میان ازدحام و زیر نعل اسب ها
عضوعضوش جا به جا ،یا حجت بن العسکری
قد کشیده قاسم و قامت کمان شد جدّ تو
شد به راه او فدا ،یا حجت بن العسکری
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
.
.
#مناجات_مهدوی
#امام_حسن
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها
شاه غریب ، وارث صبر کریم ها
بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی
زائر برای مظهر جود خدا شدی
وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست
اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست
گریه کنی به دور حصارش نمانده است
جز تو کسی کنار مزارش نمانده است
حالا به روی خاک حریمش نشسته ای
از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای
مثل حسن تو هم شده ای شاه بی سپاه
صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه
اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود
آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود
یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت
از فرصت نبودن حیدر توان گرفت
جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد
بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد
از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید
روی کبود حوریه را در حجاب دید
از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید
در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید
راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش
وقتی که شد شهید جنایات همسرش
با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن
او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن
دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش
در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#مناجات_مهدوی
#امام_حسن
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
داری کدام خیمه، پدر ناله می زنی
با روضه های ماه صفر ناله می زنی
با داغ ِ روی داغ، گذشته دقایقت
داری برای چند نفر ناله میزنی
آیا همیشه گریه کنی هست پیش تو
وقتی که شام تا به سحر ناله می زنی
اشک تو را کدام ملک پاک می کند
آن دم که با دو دیده ی تر ناله می زنی
داری خودت که غُصّه، نبینم ابَالرَّئوف
با غصّه های کلّ بشر ناله می زنی
این روزها برای عموجان خود حسن
با یاد پاره های جگر ناله می زنی
مثل حسین؛ جدّ غریبت کنار طشت
دستی گرفته ای به کمر ناله می زنی
باران تیر روبه روی توست گوئیا
مانده تنش بدون سپر ناله می زنی
وقتی که تیر می کشد از پیکرش، حسین
با یاد زخم ِتیر ِسه پَر ناله می زنی
یک تیر از گلوی علی می کشد برون
یک تیر هم ز چشم قمر ناله می زنی
حرف از حسن که می شود ای صاحب عزا
حتما برای داغ دگر ناله می زنی
حتما گریز روضه ی تو فرق میکند
یاد جفای بین گذر ناله می زنی
ایام فاطمیه فقط نه ؛ تمام سال
از زخم میخ و ضربه ی در ناله می زنی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#بیست_و_هشت_صفر
#شهادت_امام_حسن
.
.
#امام_زمان
#مناجات_مهدوی
#شهادت_امام_عسکری
صاحب عزای سامرا آجرک الله
مأنوس اشک و روضه ها آجرک الله
بودی تو در شهر مدینه داغدار ِ
شش ماهه ی شیر خدا آجرک الله
در پشت درب خانه بین آتش و میخ
مادر تو را می زد صدا آجرک الله
حالا تو سمت موطن خود رهسپاری
داری به لب سوز و نوا آجرک الله
داغ پدر آتش زده بر سینه ی تو
داری به تن رخت عزا آجرک الله
آخر شده بابای تو با زهر کینه
از بند زندان ها رها آجرک الله
کاری شده زهر جفا در پیکر او
می لرزد او سر تا به پا آجرک الله
بر دامنت سر می گذارد با دل خون
راحت شود از هر بلا آجرک الله
شکر خدا در زیر سایه جان سپارد
رأسش نمی گردد جدا آجرک الله
دیگر نمی گردد تن او پاره پاره
از مرکب ده بی حیا آجرک الله
آقا ندیدی بر تنش زخم ِ روی زخم
از نیزه و سنگ وعصا آجرک الله
در وقت تدفینش خدا را شکر دیگر
لازم نباشد بوریا آجرک الله
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.