eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ . کار دنیا رو میبینی فاطمه چجوری با من و تو تا میکنه تا میخوایم یکم باهم حرف بزنیم زخمای تنت دهن وا میکنه خنده های تو همه دلخوشیمه من همون علی خوش روی توام بخدا درد توام درد منه نگران زخم پهلوی توام با خودم میگم کی فکرشو میکرد یه روزی تو از علی رو بگیری تو زن جوون خونه ی منی مجبوری که دست به پهلو بگیری نزديك سه ماهه از خونه ی ما صداى بگو بخند نيومده نفست بند اومده اما هنوز خون زخم سينه بند نيومده دل نازکت رو با زخم زبون از همون روز عروسی نیش زدن چِش نداشتن ببینن با هم خوشیم خونه زندگیمونو آتیش زدن غصه مو به کی بگم؟! نمیدونم حق داره دلم اگه آهی داره غصم اینه: میدونستن همه شون این خونه بچه ی توو راهی داره شعر از گروه " " .........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. غمِ دلِ اُمّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه ی بدون پر كی ديده ام بنين بهم نگی حق داری ام بنين بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک درس کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسه ی چشم پسرم خالی شد توو علقمه راهشو بند آوردن چی به روز قد بلند آوردن گریه م از اینه توی بزم شراب سرش رو با بگو بخند آوردن سراغشو از این و اون میگیرم جونی ندارم ولی جون میگیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست روزی که رفت فکر اجل نکردم پیشش به دلشورم محل نکردم نخواستم حس کنه که بی مادره عباسمو اگه بغل نکردم گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد؟! سر حسینمو به دامن گرفت عزیزم از روزیکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردمِ شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه ی من فقط برا حسینه گریه مو پای پسرم نذارید غمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست میگیره شبا هی از خواب میپره هی میگه آبش بدید ، آبش ندید ، میمیره رباب نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد درد منو درد تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد شعر از گروه " " .________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. آنکه می‌بوسید جبریل امین خاک درش سر درآورد از تنور خانهٔ خولی سرش خواهرش دنبال او می‌گشت در مقتل ولی یافت او را در تنور نیمه روشن مادرش هرتنوری که غروبی داخلش نان پخته‌اند  قدری آتش‌هست تا شب در دل خاکسترش دود می‌شد خاطرات مادرش کنج تنور روی‌مویش می‌چکید اشکِ دوچشمان‌ترش همسرخولی‌ شد چسان تا که رأس‌شاه دید  بی‌گمان جان می‌دهد سر را ببیند دخترش صورتش زخمی و گیسویش تماماً سوخته  چیزی از رویش نمانده تا ببوسد خواهرش راه طولانیِ این سر از تنور آغاز شد اول راهی که این باشد، امان از آخرش آن‌درختی که‌سرش را ظهر بر شاخه گرفت  گریه می‌کرد از سر شب تا سحر برگ و برش شعر از ✍ حوادث بعد از .
. مبهم شده مانند تصویرتو تصویرم توکشته ی اشکی و من؛ اشک است تقصیرم آسان گرفتی امتحان عشق را از من آغوش خود را باز کن، من سخت میگیرم جز گیسوان سوخته شاهد نیاوردم من شمع دنیا آمدم پروانه میمیرم من با تو آخرسر، سریک سفره مهمانم تو بوی نان داری و من از زندگی سیرم شانه به مویم میزنم اما گره خورده با گیسوان سوخته هرروز درگیرم مثل غروب کنج ویرانه پدرجان از دست بزرگ و کوچک این شهر دلگیرم دیشب کسی خرما و نان آورد، رد کردم گفتم به او خیلی کتک خوردم دگر سیرم طی شد تمام کودکی هایم کنار شمر حالا سراغم آمدی حاال که من پیرم؟! من گریه کردم جای من عمه کتک خورده خسته شدم از بس که اینجا دست و پا گیرم هر جا سراغت را گرفتم زجر من را زد خوب است اینجایی سراغت را نمی‌گیرم من که گرفته گیسویم دست عوالم را موی مرا پیچیده دستش محض تأخیرم تا آمدم پیش خودت راحت شدم بابا اما رباب آشفته شد هنگام تطهیرم ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مستقیماً به دلِ مضطرِ زینب می‌رفت نیزه ای که به تن شاه مُوَرَب می‌رفت مقتل از خونِ جراحاتِ تنش تَر شده بود خون او در رگ‌ِ خشکیده‌ی مذهب می‌رفت اسبِ آغشته به خونش به حرم می آمد خبرش تا به حرم با سُمِ مرکب می‌رفت راه را تا دلِ گودال نشانش می‌داد ردِّ خونی که به تسلیت زینب می‌رفت بود ارثیه‌ی این قوم شهادت اما شمر ای کاش به گودال مودب می‌رفت از خدا بی‌خبری بر روی عرش سینه‌ش تا شود نزد خداوند مقرب می‌رفت نامرتب شدن پیکر او علت داشت بر تنش نیزه و شمشیر مرتب می‌رفت نیزه‌ی دست سنان قاتل او شد،چون داشت بیشتر خونِ تن از ناحیه‌ی لب می‌رفت سنگ میرفت خطا.. ؛ تیر نمی‌زد خورشید.. نوه‌ی شمس و ضحٰی مقتل اگر شب می‌رفت می‌چکید از ته خورجین به زمین نورِ گلوش داشت خورشید کجا در دل آن شب می‌رفت؟! زینب از کرب‌وبلا، بعد برادرهایش با دلی از غم‌ و از داغ لبالب می‌رفت موقع آمدنش سایه‌ی او دیده نشد موقع رفتنش اما چه مُعَذّب می‌رفت شعر از گروه ✍ .