هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
Roze_emam-kazem_Mirzamohamadi_1.mp3
3.72M
در خانه بمانید...
در خلوت خود بعد دعا ، روضه بخوانید
🚩 اَلسَّلَامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ
کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود
خواهرش ثانیه ای در ملاء عام نبود... 😭
#استاد_میرزامحمدی
@navaymagtal
#مبعث
حضرت رسول اکرم صل الله علیه واله و سلّم
#سازگار
دامن کوهسار و غار حراست
بانگ اقرأ بلند از همه جاست
دم روح القدس ترانۀ وحی
حکم اقرأ صدا صدای خداست
این سروش مبارک جبریل
این ندای نجات انسانهاست
-یا محمّد زمان بعثت تو است
-این ندا مژدۀ نبّوت تو است
ای وجودت پر از پیام خدا
ای به جان و تنت اسلام خدا
ای دعایت شفای روح بشر
ای کلام خوشت کلام خدا
اشهد انّک رسول ﷲ
یا محمّد بخوان به نام خدا
-تو به بانگ رسا به خلق بگو
-وحده لا اله الاّ هو
خیز بر بام چرخ پرچم زن
از خداوندی خدا دم زن
وحده لا شریک له، بر گو
این قوانین کفر بر هم زن
تبر لا اله الاّ ﷲ
بر سر بتگران عالم زن
-خیز و ابلاغ کن رسالت را
-فتح کن قلّهی عدالت را
ما تو را مجد و سروری دادیم
بر همه خلق برتری دادیم
پیش تر از ولادت آدم
به تو حکم پیمبری دادیم
به تو ای دادگستر عالم
مکتب دادگستری دادیم
-خیز و توحید را تجسّم کن
-پیش سنگ عدو تبسّم کن
ای تمام وجود پا بندت
ملک و جنّ و انس فرزندت
هر چه دیدی جفا محبّت کن
دل ز دشمن ببر به لبخندت
به مقام نبوّتت سوگند
به خداوندی خداوندت
-که تو تا صبح حشر پیروزی
-همچنان مهر عالم افروزی
نغمهی ماست در ترانهی تو
گوهر ماست در خزانهی تو
همه پیغمبران ما تسلیم
به تو و دین جاودانهی تو
بهر شکستن بتان حرم
دست ما پا نهد به شانهی تو
-آفرینش کتاب تعلیمت
-کلّ ادیان شوند تسلیمت
ما ز آغاز کوثرت دادیم
شیرمردی چو حیدرت دادیم
آنچه بر انبیا عطا کردیم
از تمامی فزونترت دادیم
بیشتر از ولادت آدم
دخت توحید پرورت دادیم
-ای همه انبیا مسلمانت
-صلوات خدا به سلمانت
ای رسول خدا ز غار حرا
بر نجات بشر دوباره درآ
باز بتها کشیدهاند سرک
ای امام خلیل با تبرآ
تا گریزد ز شهر تاریکی
آفتابا به تیغ نور برآ
-چه شود با علی بیایی باز
-جنگ بدری دگر کنی آغاز
باز سفیانیان که حیلهگرند
در کمین چون شغال پشت سرند
باز در رخنه اُحد یاران
در هوای غنائمی دگرند
دشمنان تیغ تفرقه در دست
از هزاران طریق حملهورند
-ای منادیّ حق دوباره بگو
-وحده لا اله الاّ هو
ای منادیّ وحدت اسلام
نظری کن به امّت اسلام
کی شود از حرم طلوع کند
آفتاب حقیقت اسلام
روز عید ظهور مهدی تو است
دوّمین عید بعثت اسلام
-دولت او غدیر دیگر ماست
-دولت عترت پیمبر ماست
شیعه آیینه دار مهدی تو است
همه جا در کنار مهدی تو است
شیعه بهر نجات انسانها
سخت در انتظار مهدی تو است
شیعه عجّل علی ظهورک گو
ایستاده است و یار مهدی تو است
-شیعه در انتظار هم عهدی است
-یکسوار امید او مهدی است
ای تجلاّی چارده معصوم
در وجود مقدّست معلوم
عدل از اقتدار تو حاکم
ظلم در دادگاه تو محکوم
در سروشت خروش ثارﷲ
در ندایت صدای یا مظلوم
-وارث شیر حق تو با شمشیر
-داد اسلام از سقیفه بگیر
شیعه فرزند حیدر و زهرا است
شیعه فریاد سیّدالشهداست
شیعه تفسیر کلّ قرآن است
شیعه از هر چه جز خداست جدا است
سالروز ولادت شیعه
بعثت است و غدیر و عاشورا است
-دار «میثم»ندا دهد شب روز
-میثم آیین میثمی آموز
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتباد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک
🌺 #صلوات
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله
#مبعث
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر وُ در این دفتر نیست
ظرف و مظروف ، هم اندازه ی یکدیگر نیست
از قضا رد شدی وُ راه قدَر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه وُ در را بستی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گَردِ قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جان داده ، کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده ، کمی آهسته
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیمِ نمی دانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی وُ برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی وُ برگشتی باز
شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد
#معراج #رسول_الله #حضرت_محمد
...........__________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#بعثت_رسول_اکرم_ص
امروز هر چه در توان داری...بگو
اللهم صل علی محمد و آل محمد و
✨ عجل فرجهم ✨
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@zameneashk1
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام
شمعها از پای تا سر سوخته
مانده یک پروانهء پرسوخته
نام آن پروانه عبدالله بـود
اختری تابندهتر ازماه بود
کرده ازاندام لاهوتی خروج
یافته تا بامِ «أوْأدنی» عروج
خون پاکش زاد و جانش راحله
تار مویش عالمی را سلسله
صورتش مانند بابا دلگشا
دستهای کوچکش مشکلگشا
رخ چو قرآن چشم و ابرو آیهاش
آفتاب آیینهدار سایهاش
مجتبایی باحسین آمیخته
بر دو کتفش زلف قاسم ریخته
از درون خیمه همچون برق آه
شـد روان باناله سوی قتلگاه
پیش رو عمّو خریدارش شده
پشت سر عمه گرفتارش شده
بر گرفته آستینش را به چنگ
کای کمر بهر شهادت بسته تنگ!
ای دوصد دامت به پیشِ رو مرو
این همه صیاد و یک آهو مرو
کودک ده ساله ومیدان جنگ؟
یک نهال نازک و باران سنگ؟
دشمن اینجا گر ببیند طفلِ شیر
شیر اگر خواهد، زند او را به تیر
تو گل و صحرا پر از خار وخس ست
بهر ما داغ علی اصغر بـس ست
با شهامت گفت آن ده ساله مرد
طفل ما هرگز نترسد از نبرد
بی عمو ماندن همه شرمندگی ست
با عمو مردن کمال زندگی ست
تشنگی با او لب دریا خوش ست
آب اگر او تشنه باشد آتش ست
بوده از آغاز عمرم انتظار
تا کنم جان در ره جانان نثار
جان عمه بود و هستم را مگیر
وقت جانبازی ست دستم را مگیر
عمه جان درتاب و تب افتادهام
آخر ازقاسم عقب افتادهام
نالهای با سوز و تاب و تب کشید
آستین ازپنجهء زینب کشید
تیر گشت و قلب لشکر را شکافت
پر کشید و جانب مقتل شتافت
دید قاتل در کنار قتلگاه
تیغ بـگْرفته به قصدِ قتلِ شاه
تا نیاید دست داور را گزند
کرد دست کوچک خود را بـلند
درهوای یاری دستِ خدا
دست عبدالله شد از تن جدا
گفت نه تنها سر و دستم فدات
نیستم کن ای همه هستم فدات!
آمدم تا در رهت فانی شوم
در منای عشق قربانی شوم
کاش میبودم هزاران دست و سر
تا برای یاریات میشد سپر
قطره گرخون گشت، دریا شاد باد
ذره گر شد محو، مهرآباد باد
توسلامت، گرچه ما را سر شکست
دست ساقی باز اگر ساغر شکست
ای همه جانها به قربان تنت
دست عبدالله وقف دامنت
چون به پاس دست حق از تن جداست
دست ماهم بعد از این دستِ خداست
هر که در ما گشت فانی ما شود
قطره دریایی چو شد دریا شود
تا دهم بر لشکر دشمن شکست
دست خود راچون عَلم گیرم به دست
با همین دستم تو را یاری کنم
مثل عبّاست علمداری کنم
بود در آغوش عمّش ولوله
کز کمان بشتافت تیرِ حرمله
تیر زهرآلود با سرعت شتافت
چون گریبان حنجر او را شکافت
گوشهء چشمی به عمّو باز کرد
مرغ روحش از قفس پرواز کرد
با گلوی پاره در دشت قتال
شه تماشا کرد و او زد بال بال
همچو جان بگْرفت مولا در برش
تازه شد داغِ علیِّ اصغرش
گریه ی ما مرهمِ زخمِ تنش
اشک«میثم»باد وقفِ دامنش
#استاد_سازگار
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
بیدار و خواب بود که افتاد اتفاق
از جدِّ خود شنید که(اُخرُج اِلی العِراق)
پیغام دادش از طرف حَيّ ذُوالمِنَن
(قَدْ شاءَ أَنْ يَراكَ قَتيلا)حُسين من
أُخْرُج إلي العِراق،سفر پیش روی توست
یکدشتداغو خوف و خطر پیش روی توست
أُخْرُج إلي العِراق،که چشم انتظار توست
قومی که فکر غارت دار و ندار توست
أُخْرُج إلي العِراق،که باید فدا شوی
بشتاب تا که ذبح عظیم خدا شوی
أُخْرُج إلي العِراق،که مهمانی ات کنند
در پیش چشم فاطمه قربانی ات کنند
هر چند خیل پرده نشینان عصمتند
با تو مُخدّرات به این بزم دعوتند
وقتی پس از فراق جوان،پیر می شوی
وقتی که بین دشت زمین گیر می شوی
وقتی کنار علقمه با قلب ریش ریش
تیر آنقَدَر درآوری از نعش ماه خویش
وقتی که دور از نظر زینب و رباب
از خون شیرخواره محاسن کنی خضاب
وقتی به سجده در دل گودال می روی
وقتی که نیزه میخوری از حال می روی
یعنیچهحکمتیستکهمَسلوبمیشوی؟
در زیر سُمّ اسب لگدکوب میشوی
سر را بباز و سروری ات را نشان بده
از روی نیزه دلبری ات را نشان بده
در کوفه ای که لب به لب از بغض حیدر است
قرآن شنیدن از سر بر نیزه خوشتر است
از خون زخم وا شده ات رنگ هم بخور
گفته خدا به خاطر من سنگ هم بخور
آرامش عقیله در آن ازدحام باش
یک جمله با رقیّه ی خود همکلام باش
#محمد_قاسمي
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#وقایع_رجب
#خروج_از_مدینه
💠 آغاز حرکت امام حسین علیه السّلام از مدینه به مکّه
🚩 در همچون امروزی بیست و هشتم ماه رجب، اباعبدالله الحسین علیه السّلام از مدینه به سمت مکّه حرکت کردند.
🚩 این قافلهای که امروز با چه شکوهی از مدینه حرکت میکند و مدّتی بعد با چه حالت انکساری دوباره به مدینه برمیگردد! از امروز با اباعبدالله الحسین علیه السّلام دلهای دلدادگان خود را همراه خود میبرند.
🚩 و ما هم به محضر اباعبدالله علیه السّلام دست نیاز دراز کنیم و از آن حضرت بخواهیم که یا اباعبدالله! ما را هم همراه قافلۀ خود ببر.
🚩 ما نمیخواهیم از غایبین باشیم؛ از کسانی باشیم که با توجیهات مختلف، رفاه و راحت و آسایش و سلامت را بر جانبازی در رکاب تو ترجیح دادند. ما را هم از یاران خودت بپذیر و در قافلۀ خود جای بده.
🚩 نگذار ما از کسانی باشیم که یا به بهای یک مَن جو، در لشکر عمر سعد قرار گرفتند و به روی شما شمشیر کشیدند؛ یا به وعدۀ اِمارت رِی، فرماندهی لشگر تهاجم علیه شما را به دست گرفتند. و یا اینکه با توجیههای به ظاهر شرعی، خود را از حضور در رکاب شما کنار کشیدند و شما را در صحنۀ کربلا تنها گذاشتند؛ در شرایطی که امکان آمدن و یاری شما را کاملًا داشتند. یا سرِ خودشان را به شئونات دنیوی گرم کردند و یا آن هنگامی که شما را در کربلا قطعه قطعه میکردند، با عبادتها و تقدّسهای تخدیری، مشغول طواف کعبه بودند.
🚩 نگذار در این مدینۀ دنیا باقی بمانیم. ما را همراه خودت به کربلای عشق ببر.
🚩 نگذار در عقل ابن عبّاسی اسیر بمانیم. ما را همراه عشق عبّاسی کن.
🚩 این قافله از امروز به راه افتاد.....
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
#قافله_سالار_داره_میاد_خدا_کنه_برگرده
آمد خبری که کاروان راه افتاد
از خاک به سوی آسمان راه افتاد
هفتاد وُ دو گل شکفت در باغ جنون
در پیش نگاه باغبان راه افتاد
#حسين_جعفری
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را
شاید ندیدی اشک های خواهرت را
بار سفر بستی مدینه شعله ور شد
در یاد دارم آن نگاه آخرت را
ام البنین روی سرت قرآن گرفته
تا پر کند یکبار جای مادرت را
گریه طبیعی بود هنگامی که بردی
نوزاد چندین روزه ات را همسرت را
اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی
وقتی نظر کردی قد آب آورت را
فقدان پیغمبر دوباره می شد احساس
وقتی که می بردی علی اکبرت را
یا که بگو آوردن خلخال ممنوع
یا که درآور گوشوار دخترت را
از چشم های عمه ی سادات پیداست
آماده کرده بوسه های حنجرت را
من آرزو دارم فقط زینب نبیند
روزی سر و موی پر از خاکسترت را
#مهدی_مقیمی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
#دوبیتی
می خواست با مدینه خداحافظی کند
بغضش گرفت و گفت: کجایی برادرم؟
از کوچه ها گذشت و غریبانه گریه کرد
آهی کشید و گفت: جوان بود مادرم...
#مجید_تال
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
این سفر بى حساب غم دارد
دل از این رو بسى الم دارد
می کشد این کلام عالم را
کاروانت #رقیه هم دارد
#عرفان_ابوالحسنی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
باید غریب و بی کَس و بی غمگسار رفت
دور از غریبه ، نیمه شب از این دیار رفت
مبعوث می شوم به شهادت در این سفر
باید به سوی مقتل خود بی قرار رفت
همراه با تمامیِ اهل و عیال خود
یعنی که با تمامی ایل و تبار رفت
خوانَد خدایم از تَهِ گودالِ قتلگاه
وقت است تا که تشنه لب و ناله دار رفت
خواهد خدا به چشم ببیند به نینوا
پرده ز روی پردگیانش کنار رفت
دیگر مدینه جای حسینِ غریب نیست
زینب بیا که باید از این ننگ و عار رفت
خواهر بِبَند بار ،که وقت سفر رسید
باید به کوفه تا به سوی شامِ تار رفت
دیگر عزیز نیست ، عزیز دل رسول
شهزاده ! خون ببار که آن روزگار رفت
ساقی بیا و مَشک و عَلَم را سوار کن
محکم ببند بار که باید سوار رفت
آغوش خویش را به رقیه نشان دهید
انگار با خبر شده باید به خار رفت
شش ماهه را به سینه ات عادت مده رباب!
شاید بزودی از کف تو گاهوار رفت
گوئید الوداع غریب مدینه را
قاسم بیا که قافله را انتظار رفت
مادر ! چگونه با تو خداحافظی کنم
باید که از کنار تو و این مزار رفت
منزل به منزل آیۀ ذبح عظیم را
باید مرور کرد ، که دشمن شکار رفت
#محمود_ژوليده
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
حضرت عشق در پناه خدا
بسلامت برو سفر آقا
آمدیم از برای بدرقه ات
همه ایل ما فدای شما
راهی شهر مکه ای خیر است
حجتان بی خطر بدون بلا
دختران تو یک به یک مریم
پسران تو یک به یک عیسی
قاسم آورده با خودش نجمه
اکبر آورده با خودش لیلا
همه سیراب مشک آب عمو
همه مدیون غیرت سقا
چه حیایی چه عصمتی دارد
جان فدای سه ساله ات آقا
میفرستی رباب را مروه
شیرخواره میاوری به منا
خواهرت را خودت سوارش کن
محملش را درست کن اینجا
ذره ای خاکی است چادر او
گریه اصلا برای چه حالا؟!
نکند رفته ای به روز دهم
نکند رفته ای به کرببلا
در شلوغی مفرط گودال
تشنه ای ذبح میشود تنها
بدنش زیر نیزه ها مانده
سرش اما به دامن زهرا
پیش چشم حسین یک لشگر
میرود سمت خیمه زن ها
گوشواره زگوش می افتد
چند خلخال میرود یغما
وای از قتل عام آل رسول
وای از داغ روز عاشورا
#سید_پوریا_هاشمی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
نفس خسته ی زنی تنها
پشت این قافله به جا مانده
چشم هایش شبیه ابر بهار
بین دستان او دعا مانده
روی خود را بگیرد از زینب
تا نبیند اشک مادر را
میسپارد به دست اقیانوس
بچه های عزیز حیدر را
زینبش را به سینه چسباند و...
گریه اش بوی پر کشیدن داشت
بغض ، راه نفس گرفته از او
غصه ی پیرهن دریدن داشت
گفت: مادر خدا به همراهت
من بمیرم که کوهی از دردید
با پسرهای خود چنین میگفت:
نکند بی حسین برگردید
نکند لطمه ای به او برسد
سپر بچه های او باشید
همه جا ، تحت امر و فرمانش
تا قیامت برای او باشید
ساقی آرام زیر لب میگفت:
خاطرت جمع ، مادر خوبم
خیمه ام را همیشه در این راه
اول خیمه گاه می کوبم
#پوریا_باقری
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
چه کنم؟ دست خودم نیست ؛دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است😭
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
کاروان حسین شد راهی
چه شکوهی چه شوکت و جاهی
چه علمدارِ شاخ شمشادی
پشت خورشید می رود ماهی
به خداوند بی نیاز، گدا
دست اینهاست هر چه می خواهی
می درخشد شکوهِ محملها
صد صدف دور گوهر شاهی
محمل با وقار ای جانم
دور آن ده سوار ای جانم
کاروانی پر از فروغ سحر
پر از ارباب و رعیت و نوکر
فضه هم هست جای خیلی ها
جُون * هم جای جابر و قنبر
کاروانی که شاه آورده
پرِ شهزاده و پر از مادر
همه عاشق تمامشان معشوق
همه دلداده و همه دلبر
بی قرار همند ای جانم
قبله ی عالمند ای جانم
صد ملک پر به راه او میریخت
سوز غربت ز آه او می ریخت
هر قدم بیشتر جلو می رفت
اند اندک سپاه او می ریخت
ابر رحمت رسید وادی طف
نم باران ز ماه او می ریخت
نظرش تا به نینوا افتاد
دلهره از نگاه او می ریخت
قُل أعوذُ بِربِّ کرب و بلا
آمده پشت کاروان زهرا
روضه در روضه است غربت یار
نفسم بند میرود هر بار
بعد از این تا غروب روز دهم
میشود روضهء عطش تکرار
چه غروبی چه غصه ای چه غمی
میشود آسمان عالم تار
در میان کِشاکِش گودال
میشود کارزار یک به هزار
باز هم روضه با عزای لهوف
باز شد روضه پا به پای لهوف
پهلویش نیزه خورد و زین برگشت
حلقه شد تنگ تر نگین برگشت
نگران غروب زینب بود
تا که افتاد بر زمین برگشت
طرف خیمهگاه خیره که شد
باز با تیر سهمگین برگشت
موقع سر بریدنش با پا
بدن شاه مسلمین برگشت
من بمیرم، چه با تنش کردند
بی ابالفضل گیرش آوردند
گریه زاری چقدر ای مردم
بی قراری چقدر ای مردم
این همه جا! کجا ببین افتاد
بد بیاری چقدر ای مردم
این تن شاه ماست، مزرعه نیست!
نیزه کاری چقدر ای مردم
نیزه در حلق او فرو نکنید
زخم کاری چقدر ای مردم
مات و مبهوت دخترش ای وای
رفت از حال مادرش ای وای
*حضرت جُون غلام سیاه
#عماد_بهرامی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
صدای بانگِ جرس ، کاروان مهیّا شد
دلِ تمام عوالم گرفت و غوغا شد
حسینِ فاطمه راهیِ کربلا شده و...
دو چشمِ زینبِ کبری ، شبیهِ دریا شد
مدینه شهرِ نبی بود ، شهرِ خوبی ها
ولی چه عرصه ی تنگی برای آقا شد
رسید جای بلندی که شهر پیدا بود
نگاه کرد و دلش بی قرارِ زهرا شد
وداع کرد و ، روانه به سوی وادیِ عشق
عزیزِ فاطمه راهیِ کوه و صحرا شد
نگاه کرد به اصغر ، به روی دخترِ خود
دلش شکست و گرفتارِ کارِ دنیا شد
در این میانه ، زنی پشتشان دعا میخواند
نگاهِ امِّ بَنین خیره بر پسرها شد
خدا کند که دوباره حسین برگردد
دعای مادری اش پشتِکارِ سقّا شد
خبر نداشت که گودالِ کربلا روزی ،
سَرِ عبا و عمامه ، چقدر دعوا شد...
#پوریا_باقری
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
شـب و گریـه و چشـم بیـدار من
به جز غمکسی نیست غمخوار من
غریبانـه تـرک وطن مـیکنم
کسی نیست جز بیکسی یار من
زمین، آسمان، ماه و سیارگان
بنالیـد بـر ایـن شـب تار من
عجب نیست،گر نخلها خون دل
بنوشند از چشم خـونبار من
مدینـه میسّـر نگــردد دگـر
از امشب به خاک تو دیدار من
مدینــه ز داغ جوانـان شود
نـفس شعله در سینۀ زار من
مدینـه ببر دست سوی سما
دعـا کـن بــرای علمدار من
مـن از بهـر محبوب سر میبرم
نه یک سر، که هجده قمر میبرم
مدینـه! رود جـان بـرون از تنـم
چه سخت است از تـو جداگشتنم
مدینـه! امامـی کـه از بهر دوست
گرفته است بر دست خود سر، منم
چنان سینه سازم سپر پیش تیغ
که خـون دلم جوشد از جوشنم
مدینه! به هر سـو که من روکنم
سـرم را جــدا مـیکنند از تنم
پس از دادن سـر بـه غـارت رود
نـه تنهــا زره، بلکــه پیــراهنم
مدینه! به جای گل از ضرب سنگ
شود پر ز خـون جبین، دامـنم
روم تا دهـم تـن به شمشیرهـا
کـه پیمـان یار است بر گردنم
مـدینه! مـن و وصلِ معبود من
به جز کربلا نیست، مقصود من
مدینـه! خداحافظ ای شهـر نور!
غریبانـه امشـب شـدم از تو دور
خدایا بـرون گشتم از شهر وحی
چو موسی که بیرون شد از کوه طور
خوشا آن نسیمی که هر شب کند
ز خـاک تـو و قبـر زهـرا عبـور
ز جـا خیـز مـادر! بیــا همرهم
که رفتم ز خاک تو با سوز و شور
اگـر عـزم دیـدار مـن داشتـی
سـرِ نیـزه، گـودال، کنـج تنور
ز اشکـت بشـو زخمهـای مرا
چـو افتـاد در قتلگاهت عبـور
سرم را نگـه کـن به بالای نی
تنم را ببیـن زیـر سـمِّ ستـور
سلامت کند از سر نی سرم
خداحافظ ای مهربان مادرم!
#استاد_سازگار
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
حسين قافله ات نيّتِ سفر دارد
تو ميروي و خدا از دلت خبر دارد
براي بدرقه اُمّ البنين هم آمده است
به جاي مادرتان دست بر كمر دارد
مسيرتان،زياد است و دخترت كوچك
براي دختر تو اين سفر خطر دارد
براي قاسم از اينجا زره ببر آقا
براي پيكر او سنگها شرر دارد
ميان قافله ات جا كه هست با زينب
بگو كه چادر و معجر اضافه بر دارد
بيا حسين عوض كن تو ساربانت را
گمان كنم كه به انگشترت نظر دارد
بيا براي خودت هم كفن بخر آقا
ثواب دارد عزيزم كجا ضرر دارد
#محمد_جواد_پرچمی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
وقت پرواز رسیده، پر خود را برداشت
زودتر از همه آب آور خود را برداشت
مشکها را که علمدار روی ناقه گذاشت
یا علی گفت و علی اصغر خود را برداشت
بغلش کرد و صدا زد که خدا رحم کند
بر سر دوش عمو دختر خود را برداشت
دور او اهل حرم که همگی جمع شدند
صدقه داد و سپس خواهر خود را برداشت
خواهرش زودتر از پوشیه ها، معجرها
پیرهن بافتهی مادر خود را برداشت
"إن یکادی" بنویسید بلا دور شود
ساربان دید که انگشتر خود را برداشت
بیسبب نیست عبای نبوی را میخواست
شِبه پیغمبر، علی اکبر خود را برداشت
آب پشت سرشان امّ بنین می ریزد
آنقدر سوخت که خاکستر خود را برداشت
#جواد_پرچمی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
در دل حسینی ها ؛ آتشی زِ آه افتاد
فاطمه پریشان شد ؛ کاروان به راه افتاد
ای حرم خداحافظ
مادرم خداحافظ
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#خروج_از_مدینه
کاش با ام البنین می ماند در خانه #رباب 😭
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af