.
#ورودیه_کربلاء
#شب_دوم_محرم
زورق غمهای زینب کربلا پهلو گرفت
قلب زینب از غمی تازه دوباره بو گرفت
بربرادرگفت جانا هست این وادی کجا
پای تا برآن نهادم از تنم نیرو گرفت
ای حسین من مزن خیمه در این ماتمسرا
بیم دارم باشد اینجا وادی رنج وبلا
گفت زینب جان صبوری کن صبوری بهتر است
کاروان را دیگر اینجا جایگاه آخر است
بار بردارید واینجا خیمه ها برپا کنید
در همین وادی شهادت وعده ی پیغمبرست
خاک اینجا قتلگاه یکه مردان خداست
خواهرم اینجا حسینت راضی از حکم قضاست
چند روزی دیگر اینجا محشر کبری شود
لشگر من روبرو با لشگر اعدا شود
می شود از پیکر یاران خوبم سر جدا
این زمین از خون پاک عاشقان دریا شود
صبر کن خواهر تو هم ام المصائب می شوی
مرگ خود را از خدا هر لحظه طالب می شوی
قد وبالای علی اکبرم را خوب بین
تا توانی از رخ عباس خود گلبوسه چین
بر گلوی ناز اصغر تا توانی بوسه زن
در کنار قاسم وعبداللهت هردم نشین
این عزیزانت به راه دین فدایی می شوند
روز عاشورا شهیدانی خدایی می شود
صبرکن زینب میا از خیمه ات بیرون، میا
آن دمی که می شود از پیکر من سرجدا
من نمیخواهم که بیند دشمنم زاری تو
ازتو می خواهم نمایی صبر بر سوءالقضا
چون رسیدش حرف اینجا،زینبش ازحال رفت
مرغ عشقش ناله کرد وبی پر وبی بال رفت
شعر:اسماعیل تقوایی
#شب_دوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#ورودیه_کربلاء
#شب_دوم_محرم
ای حضرت غریب من ؛ ای آشنای من
ای کعبه ی معظّم در کربلای من
.
زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیه های من
.
هرجا تویی بهشت معلّای زینب است
صحرا و خانه فرق ندارد برای من
.
خون تو با اسارت من جلوه می کند
پس انتهای توست همان ابتدای من
.
تا شیرهای علی دور زینبند
کرببلاست مرکز دولتسرای من
.
حالا نبین برای تو فریاد می کنم
همسایه لحظه ای نشنیده صدای من
.
گفتی قرار گریه کنان است این زمین
خرج تمام گریه کنانت به پای من
.
عباس ؛ خیمه ات را بغل خیمه ام بزن
هرجا که می روم تو بیا از قفای من
.
زینب علی ست هیچ نمی ترسد از بلا
گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من
.
امروز که به شانه ی تو تکیه می کنم
روز دهم چه می شود اینجا خدای من ؟
.
وقتی که نیزه ها یه تنت سجده می کنند
تا عرش می رود شرر وای وای من
.
عالم اسیر سفره ی خیرات زینب است
نان بیات کوفه نباشد غذای من
#ورودیه
#شب_دوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#امام_زمان
#شب_سوم_محرم
سامان قلب شیعه کجایی اِمامُنا
از ما چرا همیشه جدایی امامنا
در آسمان سینه ی ما شب همیشگی ست
صبح ِ امید، کی تو میایی امامنا
قسمت نشد که ثانیه ای من ببینمت
گردد ز دیده عقده گشایی امامنا
آقا بیا که برده فراقت قرار ما
بی تو نمانده هیچ صفایی امامنا
تازه ست زخم پلک دو چشمت ز اشک خون
ابری برای خون خدایی امامنا
از غُصّه ی اسیری ناموس ِ جدّ خود
صاحب بکای صبح و مسایی امامنا
حالا دگر خرابه ی شام است روضه ات
تب دار داغ شام بلایی امامنا
صاحب عزای حضرت ریحانة الحسین
در شام یا که کرب وبلایی امامنا
حتما کنار عمّه درون خرابه ای
خونین جگر ز رأس جدایی امامنا
سر را گرفته در بغل و محتضر شده
او هم نخورده آب و غذایی امامنا
گفتا: پدر نمانده به تو جای بوسه ای
زخمی ز چوب و سنگ و عصایی امامنا
دیدم لب تو چوب جفا خورد ای پدر
دیدم به روی طشت طلایی امامنا
بنگر که موی من شده از داغ تو سپید
من را بده ز غُصّه رهایی، امامنا
(عَجّل وَفاتی)است به لب مثل مادرت
خواهم شوم سه ساله فدایی امامنا
✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
همین که بر سر نی آمدی به سوی رقیه
شده ست با تو برآورده آرزوی رقیه
دلیل اصلی آن ای عمو نبودن آب است
گرفته است اگر رنگ خون وضوی رقیه
دوباره دست مغیره رسیده است به مادر
همین که زجر می آید به جست و جوی رقیه
چنان که تیر کشیده کم از سه شعبه ندارد
که بغض مرگ علی مانده در گلوی رقیه
دلم خرابه نشین شد از آن زمان که شنیدم
که یک خرابه گرفته ست رنگ و بوی رقیه
برای گریه پی یک بهانه بودم و دیدم
روانه کرد دلم را یکی به سوی رقیه
صدای هاتفی آمد که خواند مرثیه ای را :
(( فلک بسوز که آتش گرفته موی رقیه
سری به نیزه بلند است رو به روی رقیه
خدا کند که نباشد سر عموی رقیه ))*
#مجتبی_خرسندی ✍
* : سیده فرشته حسینی
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
باب الحسین دیگر مولا رقیه است
چشم وچراغ عرش معلارقیه است
بنت الحسین ، ماه تمام زمینیان
ماه منیر عالم بالا رقیه است
بعد ازعقیله،زِیْن ِأَب ودخت فاطمه
زینب ترین عقیله ی بابا، رقیه است
ناز ی که قدرقیمت هستی توان خرید
ناز گل سه ساله ی طاها ، رقیه است
دخترمگو که،برحسنین وبه زینبین
عشق و صفای ام ابیها رقیه است
ثابت نموده وقت اسارت به شامیان
آیه به آیه سوره ی زهرا رقیه است
بعدازعلیّ اصغر ومحسن،به روزحشر
کوچکترین شفیعه ی عقبا رقیه است
زینب اگر مدرس اصلی صبر شد
شاگرد این فقیهه ی عظمی رقیه است
جان داده از بزرگی غم درسه سالگی
دق کرده از ستاره ی سرها رقیه است
✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
دیر آمدی سه ساله ی تو محتضر شده
مویش سپید و خسته ی درد کمر شده
امشب فقط که نیست شب بی قراری ام
چل منزل است دختر تو خون جگر شده
من خواستم که پا بشوم در مقابلت
بابا ببخش پا شدن من هنر شده
بر روی کل صورت من جای سیلی است
پنهان نمودن از تو پدر دردسر شده
مانده اگر به روی جبینت نشان سنگ
هرجای من شکسته ی سنگ گذر شده
از عمه کمتر است اگر زخم های من
کل مسیر عمه برایم سپر شده
بین هزار و نهصد و پنجاه زخم تو
زخم لب تو از همه جان سوزتر شده
مسرور می شوم فقط از یک خبر بگو
عمرم شبیه اصغر تو مختصر شده
✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب
...............................
زخم هایم همه اش گشته مداوا مثلاً
چشم کم سوی من امشب شده بینا مثلاً
آمدی تا که تو همبازی دختر بشوی
باشد ای رأس حنا بسته تو بابا مثلاً…
…مثلاً خانه مان شهر مدینه است هنوز
و تو برگشته ای از مسجد و حالا مثلاً…
…کار من چیست ؟ نشستن به روی زانوی تو…
کار تو چیست ؟ بگو …شانه به موها مثلاً…
یا بیا مثل همان قصه که آن شب گفتی
تو نبی باشی و من ، ام ابیها مثلاً
جسم نیلی مرا حال ، تو تحویل بگیر
مثل آن شب که نبی فاطمه اش را مثلاً...
محمد علی کردی ✍
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
زبان حال امام حسین با حضرت رقیه علیهماالسلام
بابا ببخش نزد تو با سر رسیده ام
بر دامن تو با رگ حنجر رسیده ام
این گونه گر که آمده ام من کنار تو
از کینه ی یزید ستمگر رسیده ام
بی دعوت ِ تو سرزده هنگام نیمه شب
به منزل خرابه ی دختر رسیده ام
روشن شده خرابه و چشمان خیس تو
با رأس پر ستاره و انور رسیده ام
گیسوی من سپید و محاسن ز خون خضاب
چون از کنار پیکر اکبر رسیده ام
گر تشنه ای مخواه ز من آب دخترم
حالا که من بدون برادر رسیده ام
خاکستری ست موی سپیدم چرا که از
کنج تنور خولی کافر رسیده ام
پیشانی ام شکسته و با صورتی کبود
از کوچه های کینه ی خیبر رسیده ام
از لحظه ای که خورده لبم چوب خیزران
با ناله های دائم خواهر رسیده ام
من انتظار پاشدنت را نداشتم
آخر کنار یک گل پرپر رسیده ام
یک جای دست مانده به پهنای صورتت
گویی دوباره خدمت مادر رسیده ام
وقت وصال تو شده ای دخترم ببین
از اشتیاق ِ روی تو با سر رسیده ام
✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#سید_رضا_مؤید
بیا بابا که هجرت کرده از جان و جهان سیرم
از آن روزی که رفتی ازبرم باگریه درگیرم
برای دیدنت لحظهشماری می کنم بابا
هرآنچه زودهم آیی به دیدارم،بـوددیرم
تو ثاراللهی ومن خون ثارالله درپیکر
تووجه الله ومن بر وجه خونین توتصویرم
من ازحُسن وملاحت همچوزهرامادرم بودم
ولیکن سوزخورشیدوعطش دادهست تغییرم
زجابرخاستن هم ازبرایم مشکلی باشد
که؟باورمیکندکزدردوغم در کودکی پیرم
خداراعمه جان!امشب به فکرکفن ودفنم باش
اگر بابا بیایدیانیایدمن که می میرم
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#علی_انسانی
آن شب ز عمه ، طفل ، سراغ پدر گرفت
اختر، ز ماهتاب، خبر از قمر گرفت
هر روز ، نا امید تر، از روز پیش بود
هر شب، بهانه بیشتر از پیشتر گرفت
چشمش ز خواب، خالی و لبریز اشک بود
وز آب چشم او دل هستی شرر گرفت
تا روی زرد خویش کند سرخ، پیش خصم
یاری ز چشم خویش به خون جگر گرفت
هرگاه خواست آنسوی ویران رود ز ضعف
در بین ره ، مدد ز یتیم دگر گرفت
سر را چو دید و با خبر از سر گذشت شد
ناچار، دست کوچک خود را به سر گرفت
بادست بی رمق زرخش خاک وخون،زدود
و آنگاه بوسه زان لب خشکیده برگرفت
گفتا مرا فراق تو و شرم عمه کشت
کاین مرغ پر شکسته ازو بال و پر گرفت
بس حرف داشت، لیک توان بیان نداشت
وز عمر کوتهش سخن او اثر گرفت
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#صغیر_اصفهانی
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
گر چنین است چه کردهست ندانم با عرش
آه!طفلی که غریب ست واسیرست ویتیم
از چه ویران نشدی ای فلک آندم که شدند
اهلبیت شه بییار به ویرانه مقیم
ساخت ویرانهنشین ظلم عدو قومی را
که خداوند ثنا گفته به قرآن کریم
گشت آن سلسله راروزوشب وصبح ومسا
آه و فریاد انیس و، غم و اندوه ندیم
بود با یاد قد تازه جوانان همه را
قدی از هجر دوتا و دلی از غصّه دو نیم
دید در خواب رقیّه که به دامان پدر
کرده جا با دلی آسوده ز هر وحشت و بیم
بگُشودی دهن از شوق پدر بهر سخن
بشکفدغنچه به وقت سحرازفیض نسیم
با پدر گرم نوا بود که بگرفت از نو
دشمن دون پی آزردن جانش تصمیم
گشت بیدار و برآورد خروش و سر شاه،
آمد از بهر تسلّای وی از لطف عمیم
داشت از بهر پذیرایی مهمان عزیز
نیمهجانی به تن و کرد همان دم تسلیم
دل بیتاب«صغیر»ست وغم عشق حسین
نی دگر شوق جنان دارد و نی خوف جحیم
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#خوشدل_تهرانی
مُرد در ویرانه و ، ویرانه ها آباد کرد
دید بس بیداد، بر پا رسم عدل و داد کرد
قتل این دُخت سه ساله شامیان و شام را
با خبر از راه حق، چون خطبۀ سجاد کرد
کس نبد در شام آگه از علی و از حسین
مکتب آل علی ، با مرگ خود ایجاد کرد
دردل شب شدسرِشه شمع و اوپروانه اش
سوزعشقش سوخت،هم خاکسترش بربادرفت
بود رأس شه گل و او بلبل و آن سرخگل
بلبل بشکسته پر را از قفس آزاد کرد
کرد کارِ خون بابش، اشک آن طفل یتیم
واژگون بر فرق دشمن کاخ استبداد کرد
هدیه کس ازبهردخترمیفرستد رأس باب؟
آل سفیان خوب اولاد علی را شاد کرد
برد او جای کفن رخت اسیری رابه خاک
بین وفایش راکه خوش ازبیکفنهایادکرد
بهر غسلش حاجت آبی نبدبرخواهرش
چون ز اشک زینب و کلثوم استمداد کرد
در رثایت ای سه ساله دختر شاه شهید
«خوشدل»ازسوزجگراین ناله وفریاد کرد
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#شب_سوم_محرم
ای یتـیم نیـمه جـانم،لحـظه ای آرام باش
بلـبل شـیرین زبــانم، لحـظه ای آرام باش
بند قلبم پاره کردی جان من کم گریه کن
دخترم روح و روانم ، لحـظه ای آرام باش
هـرچه تونـاله کنی ازدردهای استخوان
دردگــیرداستـخوانم ،لحـظه ای آرام باش
تـاصدایم کـرده ای دیدی که باسرآمدم
گـریه ات بـرده توانم، لحـظه ای آرام باش
پای تاسرآتشم من ازچـه هق هق میکنی
من زاشکـت درفـغانم،لحـظه ای آرام باش
هـرچه تـوبـابـابگـویی بیشترچوبت زنند
دخـترشـیرین زبــانم،لحـظه ای آرام باش
عکـس زهـرامـادرم افـتاده دررخسارتـو
دخــترزهـرانشانـم،لحـظه ای آرام باش
گوبه بابادست کی اینسان کبودت کرده است
ای سـراپـاارغــوانـم ،لحـظه ای آرام باش
انتـظاربـوسه گـرداری زمـن شرمنده ام
چـون ورم داردلـبانم،لحـظه ای آرام باش
گـرلـب بـابـا ورم دارددلیـلش رامپرس
خورده چوب خــیزرانم،لحـظه ای آرام باش
نـاله کم کن حرف خودآرام درگوشـم بگو
بـرلب آوردی توجانم،لحـظه ای آرام باش
من که دسـتانم نـباشدتـابغل گـیرم تورا
ای صـفای کـاروانــم،لحـظه ای آرام باش
یـارقـیه؛خسـته ای، یـکدم بـیا چشمت ببـند
تـاکـه لالایـی بخوانم، لحـظه ای آرام باش
دوست داری درجنان همبازی اصغرشوی؟
پس بیا روح وروانـم،لحـظه ای آرام باش
ترس آن دارم که شامی هاکنیزی ات برند
درکــنارتــوبمانــم ،لحـظه ای آرام باش
ایـن تـوقع نیـست تـاازمـن پذیرایی کنی
گـرچـه بـرتـومیهمانم ،لحظه ای آرام باش
مابه«مداح»سوزدل دادیم بگویددرد را
از درِ لطفم نـرانم، لحـظه ای آرام باش
شاعر:علی اکبراسفندیار«مداح»✍
.
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
روی پیکر سری داشتی یادته
رگای حنجری داشتی یادته
من ی روز بابایی داشتم یادمه
تو ی روز دختری داشتی یادته؟
ناخنام شکسته پام زخمی شده
خیلی داد زدم صدام زخمی شده
نمیشه برات بابا بابا کنم
حق بده آخه لبام زخمی شده
بدتر از حال همه حال منه
قاتلت با نیزه دنبال منه
دختری که میکشه پیرهنمو
چادر روی سرش مال منه
چشم زمزمو دیگه میخوام چیکار
موی درهمو دیگه میخوام چیکار
وقتی دستم به سرت نمیرسه
این قد خمو دیگه میخوام چیکار
دختر معصومتو که حد زدن
بعد اون حرفای خیلی بد زدن
گریه مسیحیا هم دراومد
به تنم تبرکا لگد زدن
نمیدونی که چیا دیدم بابا
داد زدن بدجوری ترسیدم بابا
خودشون کباب بره خوردنو
من شبا گرسنه خوابیدم بابا
به دلم هی داره درد و غم میاد
با عذاب پلکای من رو هم میاد
بالا پایین کردنش کشته منو
دیگه اصلا از شتر بدم میاد
دختر تورو با دعوا میبرن
دیگه جون نداره اما میبرن
نکنه کنیزامون خبر بشن
مارو بازار کنیزا میبرن
یزیدو وقتی دیدم آماده بود
باغرور جلوی ما لم داده بود
نمیگم هیچی فقط اینو بدون
دلقکش خنده کنان وایساده بود
نه مسلمون بود و نه نماز میخوند
با چوبش روضه رو باز باز میخوند
آدمی که مسته بی حیا میشه
وقت قرآن خوندنت آواز میخوند
یکی روی ماذنه اذون میداد
عمه داشت از ی قضیه جون میداد
بشکنه دستش دیگه بلند نشه
نانجیب سکینه رو نشون میداد
#سیدپوریاهاشمی✍
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#سید_رضا_مؤید
جهان و دور زمانش خرابهها دیده ست
خرابهایّ و جهانی صفا، کجا دیده ست؟
حریم اهل محبّت، خرابهء شام ست
در آن حرم دل ما، جلوهءخدا دیده ست
خرابهای که گرفته در آن رقیّه مقام
خرابه نیست،بهشت ست،دیده تادیدهست
رقیّه کرد به اشک این خرابه را آباد
زسعی اوست که این بوستان،صفادیدهست
قرارگاه محبّان و قبلهء دلهاست
چنین خرابه کسی،کی شنیده یادیدهست؟
به خاکبوس درش، جذب کرده دلها را
کرامتی که ازاین خانه، دیدهها دیده ست
خراب کردن کاخ یزید از این جا بود
بزرگ معجزه این ست،آن که رادیدهست
به ناز خفته در آن جا عزیزِ جان حسین
سه سالهای که کران تاکران،بلا دیده ست
سلام باد بر آن گوهر خرابهنشین!
که رنج شام و ستمهای کربلا دیده ست
به باغ حادثهء سینهسوزِ عاشورا
شکفتن گل سرها به نیزهها دیده ست
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#غلامرضا_سازگار
مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست
به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست
ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم
به طفل خانه بدوش آشیانه لازم نیست
نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست
دگر به لالة رویم نشانه لازم نیست
به سنگ قبر من بیگناه بنویسید
اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم:
بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
مرا ز ملک جهان گوشه خرابه بس است
به بلبلی که اسیر است لانه لازم نیست
محبتت خجلم کرده، عمه دست بدار
برای زلف بخون شسته، شنه لازم نیست
به کودکی که چراغ شبش سر پدر است
دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست
وجود سوزد از این شعله تا ابد «میثم»
سرودن غم آن نازدانه لازم نیست
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#مصطفی_هاشمی_نسب
گویا به سر رسیده غم انتظــارها
از راه آمده است نگــارِ نگـــارها
بابا خوش آمدی، قدمت روی چشم من
چشمی که خون شده ز غم روزگارها
این گیسوان مختصرم فرش راه تو
باقیش مانده است میان شرارها
پاهای کوچکم پر آلاله ها شده
بس که دویده ام پی تان در فرارها
گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی
دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها
محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر
یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها
خسته شدم پدر، نفسم بند آمده
از بس که پا به پا شده ام با سوارها
ناز مرا بخر که دلم سخت رنجه است
از چشم های خیرۀ این برده دارها
صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف
مانده برای دخترتــــان یادگــارها
بال و پر و سر و کمرم را شکسته اند
مکسوره ای شدم من از این انکسارها
مانند مـــادر تو شهید ولایتـــم
در زیر تازیــانه و بین فشـــارها
با گریه ام بساط ستم را به هم زدم
آورده ام بـرای شما افتخـــارها
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#سیدپوریا_هاشمی
با سر رسیدی، بی سر گودال، باباجان
ار ذوق، دارم میروم از حال، بابا جان
حس میکنم جا خوردی از وقتی مرا دیدی
راحت بگو در صورتم بابا چه ها دیدی
پا تا سرم را بعد تو غمها عوض کرده
آن دختری که داشتی خیلی بد آورده
یادت میاید شانه و موی کمندم را
دربین دختر بچه ها قد بلندم را
شانه به غارت رفت مویم سوخت درهم شد
قدم دم خیمه به زیر چکمه ها خم شد
یادت می آید چشمهایم آسمانی بود
کارم فقط در پیش تو شیرین زبانی بود
حالا ببین خونمردگی چشمهایم را
لکنت زبان و لرزش بین صدایم را
یادت میاید بازوی من بوسه گاهت بود
هرروز طاق ابروی من بوسه گاهت بود
شلاق ها پییچیده محکم دور بازویم
حالا رد انگشتری مانده به ابرویم
یادت میاید دست بوست میرسیدم من
بین حیاط خانه دائم میدویدم من
نه لب برایم مانده تا که بوسه بردارم
نه میدوم! از بس پدر درد کمر دارم
یادت میاید که ستاره گوش من کردی
روز تولد گوشواره گوش من کردی
پاره شده در وقت غارت لاله ی گوشم
شد گوشواره آلت قتاله ی گوشم
یادت میاید بود پشت پرده ها جایم
با دستهای خود حنا بستی به پاهایم
چشم تو روشن بین هربازار میگردم
انگار خلخالی زجنس خار پا کردم
یادت می آید ای پدر زهرای تو بودم
پیش همه انسیه الحورای تو بودم
در کوچه ی بن بست سیلی بی هوا خوردم
روی شتر از پیرزن ها من عصا خوردم
یادت میاید چند معجر داشتم روزی
یک چادر گلدار بر سر داشتم روزی
بازور چادر را کشیدند از سرم بابا
یک آستین پاره میشد معجرم بابا
یادت می آید عزت شاهانه مارا
امنیتی که بود دور خانه مارا
اینجا خرابه درمیان دید انظار است
جایی که میخوابیم ما نزدیک بازار است
یادت میاید حرمت ناموس حیدر را
دور و بر عمه عمو عباس و اکبر را
امروز ما زنها میان مردها رفتیم
اصلا نمیگویم به تو بابا کجا رفتیم
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#شب_سوم_محرم_امام_زمان_عجلالله
یا دست ، رویِ سینهی آزرده میزنی
یا داد ؛ مثلِ پیرِ جوانمُرده میزنی
داری کنارِ مادرِ خود آه میکِشی
وقتی گلاب بر گُلِ پژمرده میزنی
وقتی حسین میکِشی آقا به جان تو
آتش به اینهمه دلِ افسرده میزنی
ما بی حساب وقفِ حسینِ توایم و تو
امضا به زیرِ نامهی نشمرده میزنی
ما زنده میشویم در این روضهها ، سَری
بر مجلسی که بارِ غمت بُرده میزنی
ما را که میکُشی چقدر رویِ سینهات
با یادِ عمههای کتک خورده میزنی
(حسن لطفی)
...........................
#شب_سوم_محرم_امام_زمان_عجلالله
تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کِشیم
تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کِشیم
نوبتِ ما میشود آیا ؟ به ما هم سر زنی
رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کِشیم
ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمه
مِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کِشیم
شرط یاری تو را فهمیدهام قبل از خودت
باید اول بارِ این یارِ خراسانی کِشیم
میشود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرد
دست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کِشیم
دست ما را رو نکردی دستِ رد کار تونیست
دستگیری کن که دست از هرچه میدانی کشیم
وای بر ما ما نمردیم و شنیدیم از غمت
زخمِ این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم
مادرت غش کرد وقتی وا حسینت را شنید
باید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم
تازه میفهم اگر طفل یتیمی گم شود
میشود صد خار را از بین دامانی کشیم
(حسن لطفی)
#امام_زمان
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
آه از این راه که نیرویِ مرا با خود بُرد
داد از این حلقه که بازویِ مرا با خود بُرد
جایِ بازیِ من آغوشِ عمو جانم بود
رفت با مَشک و هیاهویِ مرا با خود بُرد
بویِ سیبِ تو مرا پُشتِ سرَت میآوَرد
نیزهدارت گُلِ شببویِ مرا با خود بُرد
دختری با پدرش آمد و دستم انداخت
داشت میرفت النگویِ مرا با خود بُرد
آنقدر کوچه به کوچه به زمین اُفتادم
سنگ ریزه رویِ زانوی مرا با خود بُرد
سنگ برداشت کنیزی و به دندانت زد
سنگِ دوم که زد اَبروی مرا با خود بُرد
تازه با شانهیِ سوغاتیِ تو خوش بودم
پنجهی پیرزنی مویِ مرا با خود بُرد
هرچه کردیم که خاموش شود طول کشید
معجرِ سوخته گیسوی مرا با خود بُرد
ناقه و خواب و بلندی و زمین خودنِ من
مادرت دید که پهلویِ مرا با خود بُرد
جایِ تو جایِ عمو زجر سراغم آمد
سویِ چشمانِ مرا سویِ مرا با خود بُرد
ساربان زد ولی ای کاش نمیدیدم که
ضربِ انگشترِ تو رویِ مرا با خود بُرد
(حسن لطفی)✍
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
آنقدر ناله زدم ، تا که طبق سر آورد
آنقدر گریه شُدم، تا سَرت آخر آورد
دیشب عمه چقدر گریه کنارم میکرد
تا که از شانهیِ من مویِ مرا در آورد
باز در گوشهی ویرانه رُبابت غَش کرد
باد از نیزه که بویِ علیاصغر آورد
تازه آموخته بودم که بخوانم لالا
تازه دلخوش شده بودم که برادر آورد
هرکه از دستِ تو با اهل و عیالش نان بُرد
رفت و نان خشک برایم دو برابر آورد
ماکه مدیون همان مردِ مسیحی هستیم
سرِ خاکستریات بُرد و مُعطر آورد
آمدی حیف تو را تشتِ شرابش انداخت
چه بلایی به لبت چوبِ ستمگر آورد
خیزران بود و تو بودی و مُکرر دیدم
که چهها بر سرِ دندان تو آخر آورد
روسریهایِ مرا یک به یک آتش سوزاند
خوب شد با خودش عمه دو سه معجر آورد
زجر آنقدر مرا زد نفَسش بند آمد
تا تلافیِ عمو را سرِ من در آورد
(حسن لطفی)
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#بحر_طویل
آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم
سحری داشت پر از غم سحری مثل محرم
سحری تیره تر از هر شب تاریک و سیه تر زِ سیاهی نَه چراغی نَه شهابی و نَه ماهی در آن پهنهی خالی و در آن ظلمت یک دست فقط سوسوی یک تکه ستاره دل شب
چشم نواز همگان بود در عالم و در این شب شب تاریکتر از شب و زِ هر درد لبالب
به صفی میگذرند از دل یک کوچه تَنی چند زِ اشراف
خدایا چه خبر هست؟
که اینگونه شتابان و نمایان به میان دو صف از فوج نگهبان زِ گذر میگذرند
آه کجا؟ آه چرا این دل شب اول این صف به کف دستِ کسی بود طلایی طبقی نقش و نگارین شده زرین شده هرچند که یک خلعت سرخ است به روی طبق ، اما زِ دلش نور تلالو کند و راه شود روشن و اینان زِ گذرها گذرند
آه کجا؟ آه چرا این دل شب؟
کیست خدا در کف این مرد مگر پیک سفیری است؟
مگر مقصدشان شخص امیری ست؟ مگر موسم مهمانی پیری ست؟ همه غرق تکلم پی دیدار و ملاقات شتابان و پریشان و نمایان به گذر میگذرند، آه چه راز است در این راه در این لحظهی بیگاه که حیران شده بی خود شده همهی ارض و سما را
کمی صبر کمی صبر کن ای دل بِشنو صوت ضعیفی
و ببین گریهی بی جوهری و هِقهِقی از دور جگر سوز
در این لحظهی جانسوز زنَد چنگ به سینه به گمانم که شبیه است به آن گریهی بانوی مدینه
کمی صبر... کمی صبر...
ببین مقصد آن فوج به ویرانهی آن شامِ خراب است
ببین گریهی این بَزم پُر آب است که غرق تب و تاب است پُر از شمع مذاب است طَبق آمد و ویرانه پُر از نور شد و طور شد و وای ببین دخترکی را که به زانو و به سختی به سویش میرود و دست به زمین می کشد و خویش جلو میبرد و
ناله کُنان مویه کَنان سینه زنان محشری انداخته در آن دل ویرانه کشیدند از آن پرده و
ناگاه سَری گشت هویدا چه زیبا و دل آرا
سَری سُرخ سَری زخمی و صد غم کجا بودی عزیزم؟
که در این گوشهی پُر غم به سراغم زِ سفر آمدی و
باز زدی سر به یتیمی
بنشین بر سر این دامنِ خاکی که بگیرم زِ سرت خاک و
بشویَم زِ رُخت خون و اگر دست مرا یار شود
شانه زنم بر سر مویت و زنم بوسه گلویت
همه زخمم همه دردم
چه کنم با مژههایت؟ چه کنم با تَرک روی لبانت؟
شدهام فاتحه خوانت بگشا چشم دَهَم باز نشانت
رُخِ مادر رُخِ زهرا
سر و پایی که شد از غصه کمانت
راستی مادرت آمد به کنارم
به همان شب که من از تب
زِ تو و غافله جا ماندم و اُفتادم از آن ناقه زمین خسته ترین با خَس و با خار عجین آمد و بوسید رُخم
بعد به سختی و به دستی که کبودیش عیان بود از آن
زد نفسی شانه به گیسویم و شد گرم دو چشمم ولی از خواب پریدم
و دویدم که ندیدی که چه دیدم
زجر بود و منِ تنها دلِ صحرا
بی نفس و با تن مجروح دویدم و بریدم..
که بریدم... که بریدم...
حال سنگین شده گوشم شده کم سوی دو چشمم
بنگر باز به رویم که بگویم به کجا رفته عمویم؟
دست را رنجه مکن
تاکه زنی شانه به مویم نه غذایی و نه آبی
ولی هرچه بخواهی ستم و زخم زبان....
#دکتر_حسن_لطفی ✍
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
دردِ غروب ، گریهی ما را بلند کرد
این گریه ، آهِ طشتِ طلا را بلند کرد
در خوابِ ناز بودم و من را صدا نزد
در بینِ خواب بودم و پا را بلند کرد
در راه کارِ زجر فقط این دو کار بود
یا پشتِ دست یا که صدا را بلند کرد
همسایهی یهودی ما صبح تا غروب
هنگام پخت بویِ غذا را بلند کرد
او را شناخت عمه به گودال دیده بود
وقتی که پیرمرد عصا را بلند کرد
این خونِ تازه رنگِ حنای مرا که بُرد
عمه گریست تا کفِ پا را بلند کرد
دیدی میان مجلس نامحرمانِ شام
طفلت نشست و دستِ دعا را بلند کرد
از من گرسنهتر که رُباب است عمه جان
آنجا کباب بعد کباب است عمه جان
شانه نکش به موی سرم میخورَد گره
با خارهای دور و برم میخورَد گره
"خیلی یواش"لالهی خود را بغل بگیر
آرامتر سه سالهی خود را بغل بگیر
گلبرگهای لاله کبودی ندیده بود
این دخترِ سه ساله یهودی ندیده بود
پا را گذاشت روی پرِ من پرم شکست
نوشید آب و کاسهی آنهم سرم شکست
زنجیر را که بست النگوی من کشید
زنجیر را گشود به پهلوی من کشید
از لابه لای گیسویِ من خار را بکِش
من خوردهام به در نوکِ مسمار را بکِش
خوردم زمین و دخترِ شامی نگاه کرد
بال و پَرم که سوخت حرامی نگاه کرد
حتی به یک سلام محلم نمیدهند
این دخترانِ شام محلم نمیدهند
اصلا صدا کنند مرا هم ، نمیرَوَم
من جز به روی دوش عمویم نمیرَوَم
عمه به گریه گفت که راضی نمیشود
با زخمهای آبله بازی نمیشود
دیدم که باز هدیهای از خود گرفته بود
عمه برام جشن تولد گرفته بود
باید کشید پارچه از رویِ این طبق
بویِ تنور میرسد از بویِ این طبق
بابا رسیده پاره گلو رویِ دامنم
عمه چقدر ریخته مو رویِ دامنم
این هدیه خوب گریهی ما را بلند کرد
این زخمِ چوب ، گریهی ما را بلند کرد
#دکتر_حسن_لطفی ✍
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#احسان_نرگسی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دمشق چون صدف و گوهر است این بانو
تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو
پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد
خدا گواست که پیغمبر است این بانو
زبان الکن ما عاجز است از وصفش
چه خوانمش؟ نوه ی حیدر است این بانو
حسین کشتی عشق است و خوب می دانیم
برای کشتی او لنگر است این بانو
بدون خطبه هم او کوفه را به هم بزند
چرا که فاتح صد خیبر است این بانو
دوباره دست به سینه، به سمت گنبد او
سلام هر شب هر نوکر است این بانو
کتاب زندگی او سه آیه داشت فقط
شبیه مادرمان، کوثر است این بانو
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم محرم
#دمشق
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af