eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
294 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. عشق حبیب بین که چها با حبیب کرد وان اهل درد را چه علاج این طبیب کرد روزی که عقل، عقده ز کاری نمی گشود عشق‌اش گشود دست و سعادت نصیب کرد بس راه‌های صد شبه یک لحظه طی شود چون عشق پای همّت خود در رکیب کرد حیرت مکن ز عشق، که دیدم در امتحان زین بیش در مقام محبّت، حبیب کرد نازم بر آن حبیب که با قد خم شده در راه عشق، طی فراز و نشیب کرد او داشت درد عشق حسینی و عاقبت رنجور عشق، جان به فدای طبیب کرد چون دید اهل کوفه شکستند عهد خویش اِستاد و پیش تیرِ مخالف شکیب کرد در شاهراه عشق، ثباتی شگرف داشت با خیل ظلم و جور، نبردی عجیب کرد بس مرد و مرکب از دم شمشیر او گذشت تا رو به سوی خالق یوم الحسیب کرد گوی شرف ربود، به میدان چو باخت سر از رنگ خونِ سر، چو محاسن خضیب کرد نصر از خدای خواست به پایان کار عشق آری «چمن» چو تکیه به فتح قریب کرد محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. حسین در صف هیجا، چو در نماز آمد حبیب، پیش بلایش به پیشواز آمد ز سینه ساخت سپر، تا امام عاشورا پی نماز به درگاه بی نیاز آمد چه راز بود میان «حبیب» و محبوبش؟ چنین که قبلۀ آن قبله گاه راز آمد حسین، گرم نماز و «حبیب»، غرق نیاز زهی نیاز که برتر ز هر نماز آمد! نماز اوّل وقت «حبیب»، جان‌بازی است بر او سلام! که این‌گونه عشق باز آمد خرید تیر بلای حبیبِ خود بر جان اگر ز پای درافتاد، سرفراز آمد حبیب! ای سر و جان برخیت به این آهنگ «مؤیّد» است که بر درگه تو، باز آمد محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. نام مرا حبیب نهاده است مادرم پرورده با محبّت آل پیمبرم بی دوست بر نیاورم از سینه یک نفس گردد هزار بار گر از تن جدا سرم در آستان خویش غبارم کن ای حسین بنشان به روی خاک قدم های اکبرم با زخم سینه ناز شهادت کشیده‌ام شاید که وقت مرگ بگیری تو در برم مقتل بهشت و، زخم بدن بوستان گل حوریه مرگ و، خون گلو آب کوثرم با آن که پیرم و قد سروم شده کمان انگار کن فدایی شش ماهه اصغرم مثل دو چوب خشک مجسّم بُوَد مدام لب های خشک کودک تو در برابرم من زنده باشم و پسر فاطمه غریب ای کاش از نخست نمی‌زاد مادرم بر سنگ قبر من بنویسید دوستان من جان نثار یوسف زهرای اطهرم «میثم» تو یاد می‌کنی از من به نظم‌خویش من نیز دستگیر تو در روز محشرم محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. حبیبی من حبیبم آمدم خاک درت گردم غبارم کن مگر با باد بر گرد سرت گردم کرم کن اذن میدانم که در این آخر پیری جوانی را ز سر گیرم فدای اکبرت گردم صفای عشق آوردم قبولم کن قبولم کن که در صدق و صفا مقبول زهرا مادرت گردم دعا کن تا محاسن را ز خون سر کنم گلگون که هم‌رنگ گلوی چاک چاک اصغرت گردم جوانی را نثار عشق بابایت علی کردم به پیری آمدم تا پیش دشمن یاورت گردم دعا کن زودتر از روز عاشورا شوم قربان نباشم تا گواه آب آب دخترت گردم دعا کن تا سرم باشد کنار محمل زینب که از بالای نیزه سایه‌بان خواهرت گردم به بستان ولایت آنچنان نقش زمینم کن که خاک زیر پای لاله‌های پرپرت گردم چرا بر کام خشکت خون نجوشید از دل دریا فدای حنجر خشکیده و چشم ترت گردم دو چشمم را ز خون دل دو دریای‌خروشان کن که با سقّایی چشم ترم آب آورت گردم به محشر با همه آلودگی ای یوسف زهرا شفیع«میثم» دل سوخته در محضرت گردم محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. از جنس حیدر است رجز ها که از بر است با «یا علی» همیشه دهانش معطّر است در وصف او کتاب فراوان نوشته‌اند دیگر نوشته‌اند، که این مرد، دیگر است در آسیاب کوفه نکرده‌ست مو سفید او پیرِ پای منبر اولاد حیدر است بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند حق داشتند! جبهه شان نابرابر است! تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد تنها خودش به منزلۀ چند لشگر است با تیغ در غلاف به میدان قدم گذاشت گفت آنکه پای پس کشد از مرد کمتر است حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار این ها نفس نفس که نه! ذکر مکرر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست وحشت‌‌نکرد از اینکه‌سرش پای‌خنجر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست معلوم بود فکر لب خشک اصغر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست پیچید بوی سیب... و این بیت آخر است محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. از برق تیغ او احدی بی‌نصیب نیست این‌کیست‌این‌که‌آمده‌میدان«حبیب»نیست؟ شمشیر آبدیدۀ صفین و نهروان می‌رقصد و میانۀ میدان رقیب نیست او از فداییان علی بوده سال‌ها این طرز رزم و شوق شهادت عجیب نیست حالا شده فدایی فرزند مرتضی او را برای وعدۀ میثم شکیب نیست آن‌کس که دل به دست امامش سپرد و بس در راه خود، اسیر فراز و نشیب نیست از درد مرگ، عاقبت او هم نجات یافت این درد را به غیر شهادت طبیب نیست عصر دهم حسین نگاهی به دشت کرد دیگر کسی کنار امامِ غریب نیست یا مسلم بن عوسجه! یا هانی! یا حبیب! «نام حبیب هست و نشان نیست» محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. کربلا بود و غم دلهایِ در سوز و گداز کربلا بود و گلاب لاله ها شامه نواز کربلا بود و کنار خیل مردان جهاد کربلا بود و حضور بانوی لبریز راز کیست این بانو که جانباز ره دین می شود چهره از خون سرش رنگینِ رنگین می شود بانویی کز مهر هستی سینه ای پر شور داشت خانه قلبش ز مصباح الهدی هم نور داشت پا به پای همسرش آمد به دشت کربلا با حضور خویش در کربُبلا منظور داشت یاری خون خدا منظور آن زن بود و بس طایر جان را رها می کرد آنجا از قفس اولین بانویِ در خون خفته ی کرب و بلا نام او اُمِّ وَهَب سرتا بپا عشق و وفا همسرش عبدالّه و پور عُمَیْر آن مرد حق یاور دین خدا و یاور خون خدا رفت در میدان و می رفت از پی اش اُمِّ وَهَب آن دلاور زن که بود آئینه ی روشن نَسَب بانوی ایثار در میدان دین اُمِّ وَهَب بود بهر یاری خون خدا در تاب و تب آمده همراه همسر در زمین کربلا داشت قلبی پر تلاطم لیک جانی ملتهب او خریدار بلا در وادی قالوا بلیٰ ست بانویی اهل رشادت در مسیر کربلاست شیر بانویی که در میدان رزم آمد پدید جام گلگون شهادت را ز جان و دل چشید گرچه گلگون شد ز خون رخسار او آنجا ولی در دفاعِ از حسین بن علی شد رو سفید اوّلین بانویِ در کرب و بلا گشته قتیل با عمود کین به فرقش زد سیه کاری ذلیل دید تا شد همسرش نقش زمین غلتان بخون قصدِ میدان کرد آن بانویِ در عشق و جنون تا که آمد در کنار پیکر گلگون او ناگهان خصم آمد و شد چهره او لاله گون خون سر جاری شد و بر چهره ماهش نشست جان سپرد ، آورد اما گوهر ایمان به دست محمود تاری✍ محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ای کرمت کرامت مرتضی آمده‌ام که «یا سریع الرّضا» مرده من و تو برتر از مسیحی معنی «یا مَن سَتَرَالقَبیحی» بر کرم تو باشد اتکّایم به همرهم «سِلاحُهُ البُکایم» من آن فراری‌ام که برگشته‌ام آمده و حلقه به در گشته‌ام مرا ز در، چو حلقه بیرون مخواه ز خجلت کوهِ خجالت بِکاه راه بده بر آن که راه تو بست دل کبوتران قدسی شکست اگر دهی به باد، مثل گَردم خیزم و بر گِرد سرت بگردم اسیرم و آمده‌ام حرّ کُنی آب قلیلم ز کرم، کُر کُنی اسیرم و بهر فلاح آمدم امیرم و خلع سلاح آمدم بسته‌ام احرام، نه چون دیگران نیّت من نیّت حجّ قرآن آمده با آبروی ریخته دو چکمه، بر گردنم آویخته مُحرِمم و آمده‌ام بر مطاف تا که بگیرم از تو اذن طواف محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. یوسف زهرا! ز شما پُر شدم تا که اسیر تو شدم حُر شدم از دل دشمن به سویت پر زدم آمدم و حلقه بر این در زدم آمده‌ام تا که قبولم کنی خاک ره آل رسولم کنی حرّ پشیمان توام یا حسین دست به دامان توام یا حسین یک نگه افکن همه هستم بگیر ای پسر فاطمه دستم بگیر حُرّ اسیر آمده اعجاز کن گوشۀ چشمی به رویم باز کن تشنه لبم آب حیاتم بده سیّدی العفو نجاتم بده ای به فدای تو و آقائی‌ات خصم تو شرمندۀ سقائی‌ات کاش فلک خانه خرابم کند هُرم لب خشک تو آبم کند گر چه خود از شطّ فرات آمدم در طلب آب حیات آمدم نالۀ العفو بُوَد بر لبم تا صف محشر خجل از زینبم روی علی‌اکبر تو دیدنی است دست علمدار تو بوسیدنی است مهر تو کُلّ آبروی من است هستی من خون گلوی من است چه می‌شود کشتۀ راهت شوم؟ خاک قدم‌های سپاهت شوم؟ حرّ ریاحی به درت آمده فطرس بی بال و پرت آمده با نگه خویش کمالم بده وز کرم خود پر و بالم بده بال من از تیغۀ شمشیرهاست سینۀ تنگم سپر تیرهاست مقتل خون، اوج کمال من است تیر محبت پر و بال من است بال بده، فطرس دیگر شوم طوطی گهوارۀ اصغر شوم محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ گناهی از تمام کوه‌ها سنگین‌تر آوردم عزیز فاطمه! بر درگهِ عفوت؛ سر آوردم من آن حُرّم کز اوّل خویش را سدِّ رَهت کردم تو را در این زمین، بین هزاران لشکر آوردم به جای دسته‌گل ،با دست خالی آمدم امّا ‏دلی صد پاره‌تر از لاله‌های پرپر آوردم نشد تا از فرات آب آورم از بهر اطفالت ولی بر حنجر خشکیده‌ات چشم تر آوردم غبارم کن، به بادم ده مرا، دور سرت گردان ‏فدایم کن که در میدان ایثارت سر آوردم سرشک‌ِ خجلت ازچشمم ،چو باران بر زمین‌ریزد زبان عذر خواهی بر علیّ اکبر آوردم همین‌ساعت که برمن یک‌نظر از لطف افکندی ‏به خود بالیدم و مانند فطرس پر برآوردم بده اذنم که خم گردم، ببوسم دست عبّاست ‏که روی عجز بر آن یادگار حیدر آوردم چه‌غم گر جرم‌من از کوه سنگین‌تر بود "میثم" که سر بر آستان عترت پیغمبر آوردم .................................. هرکه می‌داند بگوید، من نمی‌دانم چه شد مست بودم مست، پیراهن نمی‌دانم چه شد من فقط یادم می‌آید گفت: وقت رفتن است دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمی‌دانم چه شد آنچنان از شوق او سرتابه‌پا رفتن شدم در شتاب رفتنم توسن نمی‌دانم چه شد روبه‌روی خود نمی‌دیدم به جز آغوش دوست در میان دشمنان، دشمن نمی‌دانم چه شد سنگ‌باران بود و من یکسر رجز بودم، رجز ناله از من دور شد، شیون نمی‌دانم چه شد من نمی‌دانم چه می‌گویید، شاید بر تنم از خجالت آب شد جوشن، نمی‌دانم چه شد مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد ناگهان برخواستم، مردن نمی‌دانم چه شد پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق دست و پا گم کرده بودم، تن نمی‌دانم چه شد ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان در تنور آن چهرۀ روشن نمی‌دانم چه شد صورت من غرق خون بود و نمی‌دیدم درست خیزران در دست اهریمن نمی‌دانم چه شد وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست از خودش باید بپرسی، من نمی‌دانم چه شد محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.   از موالی حسینی "جون" نام او غلام شه، شهان او را غلام دکۀ عطار دین را، مُشک تر کعبه ی کوی حسینی را، حَجَر عشق را بس شهرهای محکم است زان میان، او چون سواد اعظم است گاه عبدالله زیب دوش او گاه اصغر زینت آغوش او دید چون در کربلا اوضاع جنگ در پی خدمت، میان بربست تنگ بهر رخصت بوسه زد بر پای شاه همچو هاله گشت بر اطراف ماه شاه گفتا کای غلام دل فکار رو! به راه خود، مرا تنها گذار عرض کرد: ای سبط پاک مصطفی! دور باشد این ز آئین وفا روز نعمت، کاسه لیس خوان تو روز نقمت، دور از سامان تو هست آزادیِ من، در بندگی من نخواهم بی وجودت زندگی من نخواهم زندگانی در جهان بعد مولایان و مولا زادگان دید چون خضر بیابان نجات اندر آن ظلمت، عیان آب حیات طرفه بدری در شب دیجور دید لیلة القدری سراسر، نور دید طینتش را یافت علیین نژاد لاجرم رخصت برای جنگ داد یافت اذن جنگ چون از شاه دین شد روانه جانب میدان کین بر سپاه کوفیان شد حمله ور زد به جان جمعی از ایشان شرر ناگهان افتاد از زین بر زمین همچو مُشک نافه از آهوی چین چون به خاک و خون، قرین شد پیکرش از وفا آمد شه دین بر سرش آن چه با فرزند خود اکبر نمود با غلام خویش آن سرور نمود خود نهاد از مهر رو بر روی او گفت "اللهم بیض وجَهَه" گفت راوی در میان قتلگاه دیدم او را، با رخی مانند ماه محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. وقتی که در دور و برت لشگر نباشد وقتی برایت یک نفر یاور نباشد وقتی که هَل مِن ناصر تو بی جواب است وقتی که شرم از سبط پیغمبر نباشد خواهر اگر جان را نریزد زیر پایت دیگر به جان تو قسم خواهر نباشد باید که قربانی شوند این دو جوانم باور بکن راهی از این بهتر نباشد وقتی که عبدالله هم داده رضایت عذری نمانده صحبتی آخر نباشد وقتی را مادرش تقدیم کرده از یک مسیحی خواهرت کمتر نباشد بگذار تا کامل شود عشق من و تو بگذار بین ما کسِ دیگر نباشد کاری بکن ای عشق من در روز محشر تا خواهرت شرمنده از مادر نباشد من هر چه را دارم اگر ریزم به پایت جبران یک موی علی اصغر نباشد هستند اولاد من ، اما خون اینها رنگین تر از خون علی اکبر نباشد گفتی همیشه خواهرت را دوست داری حالا نباید روی حرفش نه بیاری از غربتت مولا خبر دارند هر دو بر حال امروزت نظر دارند هر دو تنهایی ات اینجا درآورد اشکشان را از غصه ات چشمان تر دارند هر دو پوشانده ام بر تن لباس رزمشان را بنگر چه تیغی بر کمر دارند هر دو من که حریف بی قراری شان نبودم شور عجیبی بین سر دارند هر دو از لحظه ای که گفته ای "نه" ای برادر حال و هوای محتضر دارند هر دو از بسکه شوق پر زدن تا دوست دارند بر تن به جای دست پر دارند هر دو از نسل ابراهیم و اسماعیل هستند در دستشان تیر و تبر دارند هر دو وقت رجز خواندن شبیه شیر هستند وای از دمی که نیزه بر دارند هر دو مانند خورشیدند و آتش می فشانند شیران جنگند و شرر دارند هر دو با خونشان آمیخته شور شجاعت مانند عباست جگر دارند هر دو بگذار اینها سوی میدان پر بگیرند من راضی ام هر دو به پای تو بمیرند محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab