eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
294 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نوای مقتل
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراثی حضرت ام البنین س را در کانال توای مقتل گوش کنیم. 👇👇👇👇👇 من بکی او ابکی فله الجنة ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh
. سلام الله علیها از عطش شنیدم و بی تاب شدم مثه شمعی سوختم و عذاب شدم کاش میشد ، قبر منم کوچیک باشه تا ببینن ، از خجالت آب شدم خواست بیاد به خیمه ، دشمن نگذاشت دستای افتاده از تن نگذاشت مشک و تا حرم به دندون می‌کشید بخدا عمود آهن نگذاشت حق دارن که گریه مثلِ ابر کنن چجوری اونا که دیدن صبر کنن مگه میشه ، چند تا نیزه دار بیان قبر شش ماهه رو نبش قبر کنن چه بلایی مگه آورده سرش چجوری طفل و گرفت از مادرش حرمله کیه که اسمش تا میاد هنوزم رباب میلرزه پیکرش ماجرای حمله ی یه قوم چیه نعلای تازه و ضرب سُم چیه یکی یکی پرسیدم کسی نگفت شرح ضربه ی دوازدهم چیه ؟ چی شده که خواهرش از پا نشست دست به سر گذاشت ، رویِ خاکا نشست قصه ی الشمرُ جالِسًُ چیه این حروم زاده مگه کجا نشست ؟ بدنش مگه جدا جدا نبود تن زخمیش مگه رو خاکا نبود بمیرم براش مگه بعد سه روز کفنی به غیر بوریا نبود حق میدم از من خمیده تر بشه تو یه روز این همه خونجگر بشه بخدا به غیر زینب ندیدم دختری که پیر تر از مادر بشه ✍ .
. پیرزن آمده هنگام خزانش چه‌کند اینهمه داغ ربوده است توانش چه‌کند خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند رفت از دست خدایا ضربانش چه‌کند هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین گفت بی سایه‌ی آن سروِ روانش چه‌کند تا که گفتند  عصای تو هم  اُفتاد زمین خم شد و ماند که با قدِ کمانش چه‌کند پیشِ طفلانِ حرم  پیش رُباب و زینب غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چه‌کند روضه‌ها را همه خواندند و فقط داد کشید اشک آبش شد و غم تکه‌ی نانش ، چه‌کند بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست جگرش سوخته و... سوخته جانش چه‌کند خواند زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین مانده با خاطره‌ی چند جوانش چه‌کند خواهری که به برش پنج برادر را  داشت پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چه‌کند همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست آه با حرمله و زخم زبانش چه‌کند این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران وای اگر نیزه دهد باز تکانش چه‌کند می‌رود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی مانده با جمعیت چشم چرانش چه‌کند * * نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است پیرزن مانده که  بی فاتحه‌خوانش چه‌کند آنکه  نامادری‌اش آبروی مادرهاست گر نیایند دگر  گریه کنانش چه‌کند (حسن لطفی ۱۴۰۲/۱۰/۰۵) .
. خراب روی تو و چشم نیمه خواب توام خراب کرده ام، اما ببین خراب توام یکی یکی که ورق می زنی کتاب مرا نگو که مثل همه باعث عذاب توام گناه کردم و دیدی به رو نیاوردی خدا قبول کند، بندهء ثواب توام اگرچه هرزه شدم، سرشکسته برگشتم هنوز کنج قفس، بسته بر طناب توام همیشه خوب شدن، دست نوکر بد نیست ولی چه خوب شد اینکه من انتخاب توام قرار نیست ببینم مگر جمال تو را؟ چه قرن هاست عزیزم پی جواب توام ز خواب من گذری کن اگر دلت آمد ز خواب من که همه عمر، در رکاب توام به زیر سایه طوبای قامتت شادم مرا بهشت نبر، زیر آفتاب توام بیا و یک سحر آرام، دل ببر از من به جان فاطمه آقا در اضطراب توام نزول کوثر زهراست، می، تعارف کن خمار مستی یک جرعهء شراب توام ✍ .
. ..... جبهه ها یادش بخیر --------- عطر ایثار و شهادت داشت با خود جبهه ها ترجمانی از سعادت داشت با خود جبهه ها هر طرف محرابی از اخلاص می دیدی درآن رنگی از شور عبادت داشت با خود جبهه ها گر به دقّت بنگری سنگر به سنگر هر زمان نسلی از عشق و رشادت داشت با خود جبهه ها تا بماند یادگاری از حضور عاشقان قاب عکسی از ارادت داشت با خود جبهه ها تا بگیرد بوی جنّت از دلیران شهید لاله از باغ سیادت داشت با خود جبهه ها در کنار هر شهید از خاک تا عرش برین شمعی از روز ولادت داشت با خود جبهه ها می کند «یاسر» گواهی هر که شد سنگرنشین عطر ایثار و شهادت داشت با خود جبهه ها ** «یاسر»✍ .
هدایت شده از محمد حسین تابع منش
مقام عرشی حضرت‌زهرا_11.mp3
13.7M
☀️مقام عرشی حضرت زهرا "سلام الله علیها" (۱۱) ✨نزول حضرت جبرئیل علیه‌السلام، بر اول بانوی خلقت، تماماً برای شرح آینده‌ی تاریخ اسلام بوده ، اخباری که سراسر با درد و مصیبت و شکست همراه است! ✦ اما در این اخبار، تنها دو اتفاق بود، که آب خنکی بر شعله‌‌ی نگرانی‌های آخرالزمانیِ حضرت زهرا "س" شد! کدام دو اتفاق ؟ 👤استاد "سلام الله علیها" 🌺🌺🌺🌺 🕌http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
. نه دریا بعد طوفان می پذیرد سیل کف ها را نه دائم موج می گیرد در آغوشش صدف ها را همیشه فتنه غربال است با انبوه تلخی هاش جدا کرده است راه با شرف از بی شرف ها را میان حق و باطل آه مظلوم است می گیرد گریبان خطاکاران و حتی بی طرف ها را درختی که تناور شد به هر بادی نمی افتد به مسلخ می برد در سایه اش هرزه علف ها را اگر چه فتنه می خوابد وطن کی می برد از یاد!؟ میان آتش پرچم ،صدای سوت و کف ها را... .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #مدح_حضرت_زهرا #نصیر_حسنی✍ السلام ای نجابت کامل ای به اسرار ایزدی قائل حاصل اربعین پیغمبر
. سلام_الله_علیها بَه چه خوب است پدر صاحب دختر بشود بار دیگر پدری صاحب مادر بشود قصد کرده است خداوند که با آمدنش از همین لحظه علی صاحب همسر بشود هیچ کس کفو علی بن ابیطالب نیست فاطمه آمده آیینه ی حیدر بشود معنی خیر کثیر است و تکاثر باید غرق دریای پر از معنی کوثر بشود برکت نسل کسی صرف پسرداری نیست دشمنش گرچه پسر داشته ابتر بشود سالها وقت نیاز است که هر حافظه ای سر سوزن قدرش را مگر از بر بشود شاعر از فاطمه گفته است و از این پس باید قلم از جوهر اوصاف علی تر بشود و علی کیست که هر مجتهد از مکتب او دانش آموخته ، سلمان و ابوذر بشود "ها علی بشر کیف بشر" ، شاعر ماند چه بگوید که در این قافیه محشر بشود که علی فاطمه و فاطمه حیدر ، باید نور با نور در آیینه برابر بشود ✍ .
. آن شب زمین مکه بر خود ناز می کرد با ناز خود درهای رحمت باز می کرد آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود گویای تکبیر بلال از هر طرف بود آن شب شفق در باغ دل ها لاله می کاشت آن را به عشق یار هجده ساله می کاشت آن شب سحر سجاده ی دل باز می کرد قامت به قد قامت، مودّت ساز می کرد آن شب فلق شعر گل مهتاب می خواند از بهر غم، شادی، حدیث خواب می خواند آن شب سپیده جامه بر تن چاک می کرد گرد ملال از روی احمد پاک می کرد آن شب زمان چرخ و فلک را تاب می کرد کلک قضا لوح قدر را آب می داد آن شب زمین آبستن شور و شعف بود غواص دل آماده ی صید صدف بود آن شب منا شعر مبارک باد می خواند زیبا سرود آن شب میلاد می خواند آن شب خدیجه بود و درد بارداری از بارداری بود کارش بی قراری آن شب ز تنهایی روانش رنج می برد رنج شکوفایی به پای گنج می برد آن شب زنان مکه بر او پشت کردند از او بریدند و نکوهش مشت کردند آن شب درّ ناسفته ای، بحر کرم سفت طفلی که بودش در رحم با او سخن گفت آن شب میان آن دو اسراری مگو بود وقت شکوفایی نخل آرزو بود آن شب به مادر از بهشت و حور می گفت از مرگ ظلمت در دیار نور می گفت آن شب سحر آهنگ شادی ساز می کرد در را برای صبح صادق باز می کرد آن شب خدیجه بود و آه جانگدازش لطف خدای مهربان و سوز و سازش آن شب بهشتی بانوان امداد کردند با یاری خود قلب او را شاد کردند آن یک به دستش ساغری آکنده از مُل آن یک برایش سندس و استبرق و گل آن یک به پایش با ترنم لاله می ریخت لبخند از لب در، دیار ناله می ریخت آن یک برایش باده در پیمانه می کرد آن یک پریشان گیسوانش شانه می کرد مریم به گوشش آیه ی انجیل می خواند آسیه بهرش داستان نیل می خواند سارا برایش عود و عنبر دود می کرد او را مهیا بهر یک مولود می کرد ناگه خدا از راز هستی پرده برداشت آهنگ فتح نور در شهر سحر داشت تا مصطفی را ابتران ابتر نخوانند شعر هجا در وصف پیغمبر نخوانند ام القرا آیینه دار نور گردید چشم کج اندیشان عالم کور گردید کون و مکان را ذات حق زیب و فری داد بر خاتم پیغمبرانش دختری داد آن هم چه دختر نازنین و ناز پرور دختر نه بلکه بر یتیم مکه، مادر بالاتر از او بین زن ها دختری نیست در امتحان همسری شد نمره اش بیست هر تار مویش آیه ی حبل المتین است بر حلقه ی انگشتر خاتم، نگین است آمد به دنیا عصمت کبرای سرمد ام الائمه فاطمه ام محمد آمد به دنیا شاهکار کل خلقت گنجینه ی شرم و حیا و کان عصمت آمد به دنیا آن که نورش منجلی بود معراج احمد بود و منهاج علی بود آمد به دنیا آن که هستی هست مستش از مستی هستی بشر شد پای بستش گر او نبودی هستی عالم نبودی مشهودی از آب و گل و آدم نبودی گر او نبودی زندگی بی محتوا بود در پرده ی ابهام آیات خدا بود او رحمتی بر رحمه للعالمین است او زینت آیات قرآن مبین است بر جسم ختم الانبیا روح است زهرا بر کشتی عدل علی نوح است زهرا آئینه دار نهضت پیغمبر است او بهر پدر دلسوزتر از مادر است او مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر ساقی علی هست و علی را اوست کوثر شرمنده از نور جمالش آفتاب است درس نخستین بر زنان حفظ حجاب است لب های ختم الانبیا بوسید دستش پیمانه ی صبر علی گردید مستش از بس که داده ذات حق قدر و مقامش قد قامت احمد بود از احترامش بی فاطمه نام نبی معنا ندارد فرقی علی با حضرت زهرا ندارد .
. زهرا اگر نبود ، جهان جنبشی نداشت خورشید در مدار فلک چرخشی نداشت پروردگار تحت حدیثی بیان نمود: خِلقَت بدون فاطمه پیدایشی نداشت رو شد دلیل آن همه چلّه نشینی اش جز فاطمه،رسول خدا،خواهشی نداشت حتّی نبی که اُسوه ی صبر است،وقت ضعف جز در کنار فاطمه آرامشی نداشت چادر نماز حضرت زهرا اگر نبود آئینه ی جمال خدا پوششی نداشت زهرا عفیفه‌ایست که با پای پُر وَرَم یک لحظه در قنوت خودش لغزشی نداشت معیار بندگی خداوند،"فاطمه" است پروردگار بهتر از او خط‌کِشی نداشت شُکر خدا که فاطمه در حشر حاضر است ورنه بشر بهانه ی بخشایشی نداشت چشم امید طفل ، همیشه به مادر است شیعه بدون فاطمه آمُرزشی نداشت شُکر خدا که اُم‌ِّابیهاست مادرم شُکر خدا که حضرت زهراست مادرم هفت آسمان به وقت افاضات دینی اش اقرار کرده اند به بالا نشینی اش آنقَدر محو ذات خدا در نماز بود افلاک غبطه خورده به خلوت‌گزینی اش شاگرد ابتدایی زهراست ، جبرئیل! از فاطمه است منصب روح الامینی اش بنیان خانه داری او،ساده زیستی ست جانم فدای چند ظروف گِلینی اش یا لَلعَجَب ز بندگی آن چنانی اش یا لَلعَجَب ز زندگی این چنینی اش روز ازل به فاطمه دل بست مرتضی تا آخرش رسید به حورِ زمینی اش پیراهن عروسی او دستِ سائلی... ما را اسیر کرده همین ذرّه‌بینی اش دامان او "حسین" و "حسن" پرورش دهد حق افتخار کرده به مردآفرینی اش ما سائلان کوی حسین و حسن شدیم دُردی کشِ سبوی حسین و حسن شدیم زهراست راه حل معمای مرتضی شرط صعود تا به بلندای مرتضی از دستپُخت فاطمه پای تنورهاست نانی که می خورند گداهای مرتضی او بازتاب جلوه ی رَبّانی علی است آئینه ای برای تماشای مرتضی شیرین ترین بهانه ی دیروز مرتضی لیلاترین بهانه ی فردای مرتضی یا "مرتضی" است ذکر سحر های "فاطمه" یا "فاطمه" است ذکر سحرهای "مرتضی" ذات "علی" و "فاطمه" ذات الهی است بی حُبِّ این دو،عاشقی عین تباهی است جبریل می شویم اگر بال و پر دهند ما را از آسمان مدینه گذر دهند از مثل من تمامی این کوچه پُر شود روزی اگر برای گدایی خبر دهند بِالقُوّه قنبریم که بِالْفِعل می شویم قدری به ما از آب و غذایش اگر دهند ما خاک کوی فاطمه را ول نمی کنیم حتّی اگر به قاعده ی عرش ، زر دهند حوّا و آدم اند،..نه..،زهرا و حیدراند آن زوج را که کُنیه ی مادر_پدر دهند سردردِ طفل،بانی الطاف مادر است ای کاش هر دقیقه به ما دردسر دهند خیلی برای عمر کمش گریه می کنیم... تا خون به جای اشک به چشمان تر دهند او بار شیشه داشت که "دیوار" دیده بود امّا نشد که این خبرش را به "در" دهند بال فرشته سوخت ز هُرم صدای او از ناله ی غریبی وا مُحسنای او ✍ .
. صبح ازل، الله اکبر یادمان داد اسلام را آن‌روز حیدر یادمان داد قرآن نمی‌خواندیم اما سوره‌ی حمد با دست‌های بسته کوثر یادمان داد زهرا اصول دین به ما آموخت وقتی توحید را در آتشِ دَر یادمان داد "پای علی ماندن" در آتش سوختن بود ایثار را زهرای اطهر یادمان داد "هر کس که زهرا را بیازارد مرا نیز" آری برائت را پیمبر یادمان داد ما داغ محسن را نفهمیدیم و بعداً در کربلا حلقوم اصغر یادمان داد غم‌های حیدر را به جان خود خریدیم سختی کشیدن را ابوذر یادمان داد ما خادمِ زهرا شدیم الحمدلله فضه به ما آموخت، قنبر یادمان داد در کودکی با مِهر زهرا شیر خوردیم مِهرش اگر با ماست، مادر یادمان داد ما عاشقیم این عاشقی را نیز بابا از کودکی در پای منبر یادمان داد شکر خدا در گریه‌ی ما معرفت بود زهرا میان اشک‌ها فریادمان داد ✍ .
. بالاتر از اندیشه‌ی دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند است هر سو بنگری هست سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن‌سوتر از مقیاس انسان‌هاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هرچه علی می‌خواست را می‌خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نماند افسوس خود در شعله‌ها تنهاست زهرا پروانه‌ها از شعله‌ها پروا ندارند در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی‌گمان زهراست زهرا... ✍ .