eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
971 ویدیو
628 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سید مهدی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خانمایِ حرم بچه م نمیره داره از تشنگی آتیش میگیره کسی اینجا یه ذره آب نداره ؟ روی دستم داره از هوش میره * بالام لای لای .. گُلوم لای لای .. علی م لای لای .. من هیچی نمیخونم روضه هیچی متن روضه نمیخونم دیگه اهل روضه بودی و هستی و حق روضه رو هم ادا کردی فقط زبان حال مادر میخونم* میترسم از غم فردات مادر بمیرم خشکِ دست و پات مادر ندارم مرهمی تو خیمه حالا براِ زخم روی لب هات مادر *قرار شد با رباب آروم بریم جلو* ما گریه کردیمُ دشمن چه شاده چه کاری تشنگی دستِ تو داده بمیره مادرت دارم میبینم ترک رویِ لبات خیلی زیاده چرا این غصه ها آخر نمیشه روزایِ بی کسی مون سر نمیشه بیا زینب ببین هر کاری کردم چرا حال علی بهتر نمیشه *شب هفتمِ به خدا دلم نمیاد بچه رو بغل کنم .. آروم تو بغل فقط میخوام تصور کنی .. شروع کرد با بچه حرف زدن قبل از اینکه بخواد بدش به عمه گفت:* داری میری تو میدون زود برگرد میشه مادر پریشون زود برگرد به دلِ من بد افتاده عزیزم برو اما علی جون زود برگرد میشد ای کاش موتُ می پوشوندم زیر خورشید روتُ می پوشوندم یه جوری کاش میشد قبل رفتن سفیدی گلوتُ میپوشوندم *تا بچه رو روی دست گرفت ... نانجیب تیر رو رها کرد ..* شنیدم آه مادر تیر خوردی یه جرعه خون به جایِ شیر خوردی گلویی رو که من دیدم گمونم عمیقاً ضربه‌ی شمشیر خوردی *آخه گلوی شش ماهه تیر نمیخواد ..* هوا گرمه ولی دستام سرده کمون حرمله با تو چه کرده دعا کردم علی رو دستِ بابا گلوت پاره نشه ، سر برنگرده *خدایا دیگه جلوتر نرم ..* غمت راه نفس میبنده مادر لبت تو حالت لبخنده مادر نمیتونم ببینم بند جونم گلوی تو به مویی بنده مادر *هیچ شهیدی رو خود ابی عبدالله ننشست برای هیچ شهیدی خودش قبر نکند .. تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. (خیلی روضه‌ی علی اصغر منحصر به فرده) تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. تنها شهیدی که خودش خاک ریخت رو بدن .. (من دلم رفته مدینه) کجای رفته دلم .. همه دیدن رفت پشت خیمه ها کاش مثل باباش امیرالمومنین چهل تا صورت قبر برای علی اصغر درست میکرد .. (زود میگمُ رد میشم هرکی گرفت ..) کاش مثل باباش چهل تا صورت قبر درست میکرد کسی نفهمه قبر مادرش کجاس .. یدونه قبر درست کرد پشت خیمه وقتی لشکر حمله کرد دیدن یه عده رفتن پشت خیمه ها هی با نیزه میزنن تو زمین .. اجازه بدید روضه م رو اینجور جلو ببرم .. مادر .. شما هم شش ماهه از دست دادید .. شما هم محسن از دست دادید .. اما محسنت به دنیا نیومده رفت (مادرا حرف منو بهتر میگیرن) مادری که بچش به دنیا نیومده سقط بشه از دنیا بره سخته ، داغ هر جوری باشه سخته . اما به دنیا نیومده بره راحت تره زود برمیگرده به زندگی زود با این غصه کنار میاد چون تصویری از بچه تو ذهنش نیست .. اما وای به دل مادری که شش ماه بچشُ بغل کنه .. دستاشُ ببینه .. چشماشُ ببینه .. شش ماه بچه شُ شیر بده صدای گریه و خندش تو گوشش باشه .. چیکار کرد رباب ؟!! ببخشید نمیشه نگفت میتونی تصور کنی رباب تو کربلا بالا سر علی گریه نکرد؟! الله اکبر .. تو رو خدا امروز تا صبح فکر کن چرا یه مادر میتونه اینقدر محکم باشه؟! دلیلش چیه جز عشق به حسین ..! جز اینکه نمیخواست امامش اذیت بشه ..! دیدی به داغ دیده میگن گریه کنه سبک بشه آروم بشه داغ دیده گریه نکنه همه میگن نکنه یهو دق کنه ، نکنه سکته کنه . هی زینب میگفت رباب گریه کن .. خیره خیره نگاه میکرد .. رباب گریه کن .. بعضیا میگن شام غریبان گریه کرد . اینی که میگن شام غریبان رباب آب خورد شیر امد تو سینه ش من میگم آب نخورد بعیده از این مادر تا آب آزاد شد آب بخوره .. آخه کسی که تو سایه نرفت بعد حسین .. (چرا ؟!!) چون دیده بود بدن حسینش زیر آفتابه ، آب بخوره ؟! عاشورا گریه نکرد شام غریبان گریه نکرد گلوی پاره دید گریه نکرد هی ریخت تو خودش کجا گریه کرد؟ واسه کی گریه کرد؟ نگاه کرد دید یه سر بریده رو تو تشت .. عبیدالله چوب برداشت ، دیدن از تو جمعیت یه زنی خودشُ انداخت رو سر بریده .. هی سر حسینُ بغل کرد .. حالا گریه کن رباب ..* ــــــــــــــــــ 👇
علیه السلام امشب دلت رو بفرست کربلا ، برو توو حرم ابی عبدالله ، برو کنار ضریح شش گوشه ، به یاد اون مادری ناله بزن ، که طقل شیرخوارش رو دست گرفته بود ، هی از این خیمه به اون خیمه میرفت ، آبی برا علی اصغرش پیدا کنه ، علی اصغر گریه میکرد ، لب های کوچکش رو باز میکرد و می بست ... گریه نکن علی جون صدات داره میگیره یه قطره آب بیارید بچه ام داره می میره مضطرب بود ، گاهی زینب میگرفتش ، گاهی ام کلثوم بغلش میکرد ، گاهی سکینه بغش میگرفت اما آرام نمیشد ... منظوری داشت ، مظورش این بود : بابا بابا ، بابا هنوز یک سرباز دیگه داری بابا ، بابا بیا منم ببر میدان ، بابا بابا ... بابا منم یک گلوی نازک دارم بابا ، ... آی حسییین ... تا دست بابا دادنش ، تا به آغوش بابا رفت ، آرام شد ، آرام شد ، آرام شد ... این سرکوچولوش رو روی شانه بابا گذاشت ، حسین ، حسین ... همین که رو دست بلندش کرد : « أمَا تَرَوْنَهُ کَیْفَ یَتَلَظَّی عَطَشاً » ، ای کاش میگفتند حسین آبش نمیدیم .. برش گردون ... اما یه مرتبه دید علی یه تکانی خورد ، یه نگاه کرد : « فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ » حسییین ... نه ، خدا نفس بهت داده ، اگه توو روضه حضرت علی اصغر نخواهی بگی حسین ، توومحرم نخواهی بگی حسین ، ... به قصد فرج بگو ، حسییین ... اگه حاجتی داری ، خدارو به این لحظه ابی عبدالله قسم بده ، ... دستش رو زیر خونها گرفت ، خونها را به آسمان پاشید ، ... امام باقر علیه السلام میفرماید : یه قطره از این خون برنگشت ، کسی که تیر میخوره ، معمولاً یه آخ میگه ، یه ناله میزنه ... اما از وقتی خواب بود ، به ناله هم نزد ... یه ناله کن که نالتم بابا رو زنده می کنه چشماتو وا کن و ببین حرمله خنده میکنه ...
. 📋 روضه‌خوان‌ها شب به شب غمگین به منبر می‌رسند (ع) (ع) (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روضه‌خوان‌ها شب به شب غمگین به منبر می‌رسند با همان یک یا حسین از سر به آخر می‌رسند روضه‌ها را از پسر تحویل بابا داده و از سرِ بر نیزه‌ی بابا به دختر می‌رسند گاه مابین مقاتل پابه‌پای بیت‌ها سمت سقا می‌روند اما به اکبر می‌رسند ارباً اربا روضه‌ی سختی است اما غالباً روضه سنگین می‌شود وقتی به اصغر می‌رسند گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید روضه‌خوان‌ها در همین مقتل به حنجر می‌رسند شمر می‌آید به گودال و به دستش خنجر است روضه‌ها از روی تل اینجا به خواهر می‌رسند من گُلی گم کرده‌ام می‌جویم او را، روضه‌ها از میان نیزه و خنجر به پیکر می‌رسند روضه‌ای سرتاسر گودال را پُر کرده است یا بنُیَّ... ناله‌ها از سمت مادر می‌رسند عصر عاشوراست اما خیمه‌ها در آتشند دشمنان دارند از هرگوشه‌ای سر می‌رسند زینب از هر سو یتیمی را بغل وا می‌کند دختران فکر حجابند و به معجر می‌رسند شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر نیزه داران یک به یک دارند با سر می‌رسند شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شاید همچین که همه رفتند بی‌بی اومد کنار این بدن، چادرش و کشید رو این بدن... «خدای من؛ خدای من، عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من؛ خدای من، کشتند بچه‌م و روی پای من» امام زمان فرمود صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید. - آقا برای کدوم روضه‌ست خیلی گریه می‌کنید؟! -نکنه روضه‌ی گوداله؟! نه -روضه‌ی علی‌اکبره؟! نه -روضه‌ی عموتون عباسه؟! نه روضه‌ی علی‌اصغره؟! نه پس چرا صبح و شب براش گریه می‌کنید فرمودند آخه شهادت که توو خونواده‌ی ما رسمه؛ می‌دونید اشک من برای چیه؟! برای اون لحظه‌ای که دستای عمه‌م و با طناب بستند... یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش می‌خواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقت وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی می‌بره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو می‌کشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد. عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟! - ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن... روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره می‌خونه، اوباش وارد خیمه‌ی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه می‌کنه. گفتم چرا گریه می‌کنی؟! گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت می‌کنم» گفتم بهش خوب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟! گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»... کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچه‌ها رو دنبال می‌کردند. یکی یکی دخترای حسین و دنبال می‌کردند، با کعب نی و تازیانه هرکدوم و می‌گرفتند گوشواره‌ش و می‌کشیدند. این گوش پاره می‌شد، خون جاری می‌شد. یکی از این دخترا رو دنبال کردم، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید می‌لرزید، همچین که گرفتمش گفتم چرا می‌لرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته می‌خوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده» -گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتما تشنه‌شه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت. -آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟! -برای چی می‌خوای بری؟! - آخه می‌دیدم لحظه‌های آخر، بابام همین جور که دست و پا می‌زد صداش و می‌شنیدم هی می‌گفت:«جگرم!»... شمارد بچه‌ها رو بی‌بی، یکی یکی بچه‌ها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد می‌دید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچه‌ها زیر پای اسبا جون دادند. گفت:« شاید این بچه‌ هم جون داده باشه، بریم بگردیم توو این صحرا»
علی اصغر(حاج مهدی لیثی).mp3
2.45M
(ع) فراز نیزه نی خوش بستر ایتموسن ئوزوه بو باره دن ننوی حسرت ایتموسن ئوزوه صبا دوزوب بالاجا تلرون گل یوزوه اگر قوجاقیمه گلسن جهانی داغلامارام یقین اله علی جان الریوی باغلامارام کوسموسن منن دیمیشدیم آغلاما ورما دیرناق سینمی گل داغلاما گل گذشت ایت پوزشه یول باغلاما آغلا من آغلار گوزوه قربان اولوم حرمله گوردی گل نورسته سن حسّ سیز بلبل کیمی دل خسته سن اوخلینده گوردی سن جان اوسته سن ساخلارام بو انتقامی محشره ایلرم شکوه خدای داوره سینمی ویرم نشان پیغمبره یاندریب یاخماخلارین گور نیلیب؟ سینمی دیرناخلارین گور نیلیب؟ بانوای: حاج مهدی لیثی