✸بنـــــــام خــــــدای بینـــــــا و شنـــــــــوا✸
🚿رمان واقعی، کوتاه و تلنگری
🚿 #آخرین_غسل
✍قسمت ۶
دست راست کج شده بود، راست نمیشد که اب بریزم
اروم اروم اب ریختم ودست کشیدم رو دستاهای سرد کبودش، تاخیالم راحت بشه اب به تموم جاش رسیده ، اون لحظه ی که پا میزارم غسالخونه حسشون میکنم میدونم که کنارم ایستاده اون جنازه، میدونم که مدام بم میگه زهرا قلندری من زمانی ندارم دیگه نزار هیچ غسلی گردن من بمونه ، ومیدونم شاید اون لحظه بعضی هاشون بهم بگن زهرا ما نمردیم مازنده ایم چرا بمون گریه میکنی😭💔
یا شاید بگن زهراااا چه خوب شد روضه ی مادر رو بالای سرمون گذاشتی...
سمت راست غسل دادم تموم
چند ثانیه نشستم نفس گرفتم
وباز بلند شدم ویاعلی گفتم
سمت چپ غسل دادم
تازمانی که دارم غسل میدم خیالم یه جورهای راحته اره کنارمن، اره هنوز تو دنیان😭اما وقتی که باید کف.ن کنم
اخ که دلم تنگ تنگ میشه
یکی از بستگان اومد بالا سرش
کاشت ناخن داشت😭 خب تو اون لحظه سخت باید چ واکنشی نشون میدادم؟
باید خونسردی خودمو حفظ میکردم
وجوری رفتار میکردم که حرفمو تو اون لحظه وثانیه بپذیره
نقابم کشیدم پایین
میخواستم که چهرمو ببینه
میخواستم بدونه من یه زن بزرگ نیستم
گفتم :_ قشنگم، عزیزم میدونی من وقتی میام غسالخونه بدون وضو نمیام اینقدر برای من جنازه ها محترم هستن که دلم نمیاد بدون وضو بهشون دست بزنم اما فکر کنم شما با کاشتی که دارید وضوتون باطل شده💔
اینو که گفتم...
اینو که گفتم زودی دست هاشو جمع کرد
گفت
_میدونی خانم تازه کاشت کردم....
گفتم :_زمانش مهم نیست منم که کاریت ندارم ، اما کاشتی که دارید غسل هاتون گردنتون هست و هیچکسی از چند ثانیه ی خودش خبر نداره!!! من مورد داشتم اینجا با مکافات کاشت هاشو دراوردم ...
ودیدم گفت
_برم... خونه حتما درشون میارم میرم غسلمم انجام میدم...
همین برای من کافی بود....
💚پایان💚
✸نویسنده: neiynava_313
✷از راوی این روایات، #اجازه انتشار گرفتم.
✸لطفا با رعایت #شرط_سنی، مطالعه کنید (کودکان مطالعه نکنند)
✷کپی #فقط با ادرس صفحه اینستاگرام و عکس رمان
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدم گفت
_برم... خونه حتما درشون میارم میرم غسلمم انجام میدم...
همین برای من کافی بود....
برای خوندن رمان اول مقدمه رمان رو بخونین سنجاق کردم🌱
رمان جدید رو هم هر وقت آماده شد میذارم به امید خدا✨🤲
💚🤍❤️💚🤍❤️
✅ #نظرات_شما
☆ناشناس بمون
https://abzarek.ir/service-p/msg/1752748
☆نظرسنجی شرکت کن
https://EitaaBot.ir/poll/8e7vpx?eitaafly
هدایت شده از 🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
پایان ناشناس ها در پناه شاه نجف باشید🌸✋🏻
سلام ما بارها گفتیم رمان ها رو با اسم نویسنده و منبع کپی کنین. ولی مثل اینکه کلا یه عده دوست دارن خوششون میاد یا نمیدونم علت دیگه رمانها رو اینجور کپی میکنن😐😐
اون کسی که رمانها بدون اسم نویسنده یا بدون منبع کپی میکنه حقالناس گردنش هست و من نمیبخشم و حلال نمیکنم😕😐
نمیدونم کی هستی که تو کانال عضوی یا لینک اینجا رو داری ولی همه رو هرجور دوست داری کپی میکنی😐
دیدار ما به قیامت ببینم با حقالناس چکار میکنی😒
نه ما راضی هستیم نه خانم شکیبا دیگه خودتون میدونین
سلام و عرض ادب.
درباره این موضوع رمان نمره قبولی کلا اجازه نشر نداره ...
مدیر محترم این کانال🙄 لطفاً قبل اینکه ی رمانی رو بگذارید پیگیری کنید و از نویسنده اجازه بگیرین
رمان هایی ام که ما میگذاریم سعی میکنیم تک تک نویسنده ها رو پیدا کنیم و اجازه بگیریم ..
واقعا این کار اصلا درست نیست و حواستون به حق الناسی که میوفته گردنتون باشه😕
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂 #نظرات_شما
☆ناشناس بمون
https://abzarek.ir/service-p/msg/1752748
☆نظرسنجی شرکت کن
https://EitaaBot.ir/poll/8e7vpx?eitaafly
سلام رمان هامون همشون قشنگن ولی من بیشتر سجده عشق و لبخند بهشتی و مهتاب رو دوست داشتم . اسم رمان رو سرچ کنید تو کانال علتش میاد.
سلام اکثر رمان هامون رو با فقط اسم نویسنده بزارید ایرادی نداره ولی بعضی رمان هامون اجازه نشر نداره رمان های خانم شکیبا هم حتما ذکر منبع میخواد
سلام خیلی هم عالی میگردیم پیدا کنیم
سلام دقیقا متاسفانه😕
سلام اگر کاری دارید لطفاً خودتون ایدی بدید.