رمان بعدی هم تقریبا آماده ست.. 😍
سعی میکنم فردا بذارم ولی اگه نشد برا پس فردا😁🍃
🌷معرفی شهید🌷
🌷نام ونام خانوادگی :مجیدزین الدین
🌷 نام پدر : عبدالرزاق
🌷محل تولد:قم
🌷تاریخ تولد : 1343/07/06
🌷وضعیت تاهل : مجرد
🌷تاریخ شهادت : 1363/08/28
🌷 محل شهادت :جاده بانه - سردشت
🌷نحوه شهادت :توسط منافقین (گروهک خبات)
🌷 محل دفن :گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام
🌷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🍃گذری بر زندگی شهید فراموش شده | شهید مجید زین الدین
http://www.sahebzaman.org/shohada/shohada-zendeginameh/626-sh-majid-zeynoddin.html
🍃حماسه 17 |
http://hamaseh17.ir/fa/hero-details/37/
🍃 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷شهیدان زین الدین... 🇮🇷
👣مهدی و مجید👣
🍂تصاویر/ تشییع پیکر سردار شهید مهدی زین الدین و شهید مجید زین الدین
http://defapress.ir/fa/news/266854/
🍂آپارات - شهید مجید زین الدین
https://www.aparat.com/result/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF_%D8%B2%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_
🍂 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
سݐـاس فــراوان از دوسٺ عزیزے که زحمــٺ جمــع آورے مطــالب رو کشــیدن😊
اجرشون با خانوم جان☺️☝️
#ادمین_نوشٺ
❀﷽❀
💚به نیٺ ٺعجیل در امر فرج
❤️و برطرف شدن موانع ازدواج جوونــہــامون
#ݐنجمین چلہ؛ دعاے عہـد💚
روز 4⃣1⃣
سہ شـنبہ بیسٺ و نہمـ آبانـــــماه
دوازدهمـ ربیــــع الاول
#رَبَّنَا_هَبْ_لَنَامِنْ_أَزْوَاجِنَا_وَذُرِّیَّاتِنَا_قُرَّهَ_أَعْیُنٍ_وَاجْعَلْنَا_لِلْمُتَّقِینَ_إِمَامًا
#اللَّهُمَّ_ارْزُقْنِی_زَوْجَهً_صَالِحَهً_وَدُوداً_وَلُوداً_شَکُوراً_قَنُوعاً_غَیُوراً
#براے_هم_دعا_ڪنیمـ
❤️ https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌷🌷شہداے مدنظر این هفتہ🌷🌷
👣شنبہ؛ شــہید گمــنامـ
👣دوشنبہ؛ شہــید مجــید زین الــدین
👣چهارشنبہ؛ شہــید بہــنامـ محــمدے راد
ٺا #ݐنجشنبہ_۹شب وقٺ هسٺ هم برا اعلامـ هدیہ صلـــواٺ و هم برا فرســٺادن اون
#معرفے_شہید_روزهاےزوج
#ڪمـ_نذاریمـ_براشون
#عاقبــٺــٺون_بخیـــر
❤️رمان شماره هجدهم 😁❤️
💜اسم رمان؛ #جنگ_بادشمنان_خدا
💚نام نویسنده؛ شہــید مدافـــع حرمـ طــاها ایمانــے
💙چند قسمت؛ ۴۲ قسمٺ
با ما همـــراه باشیـــــن 😇👇
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨ ﴾﷽﴿ ✨
✨رمان جذاب و مفهومی
⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا
✨مقدمه ای بر رمان
توضیح:
سلام دوستان، داستانی که در پیش رو دارید #واقعی است.
نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده است.
✍مقدمه نویسنده:
این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ...
و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته ... و نقشی جز روایتگری آنها ندارم ...
✍با تشکر و احترام سید طاها ایمانی
✨✨⚔⚔⚔✨✨
🍃البته این متن بالا ( مقدمه رمان) رو توی سایت زدن ان شاالله که درست هست
⚔قسمت ۱
⚔سر هفت شیعه، بهشت را واجب می کند
اکثر مسلمانان کشور من، #سنی هستن... و به علت رابطه #بسیارنزدیکی که دولت ما با #عربستان داره ، جامعه دینی ما توسط علما و مفتی های عربستانی مدیریت میشه ...
عربستان و #تفکراتش نفوذ بسیار زیادی در بین #مردم و علی الخصوص #جوان ها پیدا کرده...
تا جایی که میشه گفت در حال حاضر، بیشتر مردم کشور من، #وهابی هستند...
من هم در یک خانواده بزرگ با تفکرات #سیاسی و #وهابی بزرگ شدم ...
و مهمترین این تفکرات ...
"بذر #تنفر از شیعیان و علی الخصوص #ایران بود" ..
من توی تمام جلسات مبلغ های عربستانی شرکت می کردم ...
و این تنفر در من تا حدی جدی شده بود که برعکس تمام اعضای خانواده ام،...
به جای رفتن به #دانشگاه، تصمیم گرفتم به #عربستان برم ....
می خواستم اونجا به صورت #تخصصی روی
#شیعه و #ایران مطالعه کنم...
تا #دشمنانم رو بهتر بشناسم...
و بتونم همه شون رو نابود کنم ...
👈" کسی که سر هفت شیعه رو از بدن جدا کنه، بهشت بر اون واجب میشه " ..
#تصمیمم روز به روز محکم تر می شد...
تا جایی که...
بالاخره شب تولد 16 سالگیم👉..
از پدرم خواستم به جای #کادوی_تولد، بهم اجازه بده...
تا برای #نابودی_دشمنان_خدا به عربستان برم و ..
پدرم هم با خوشحالی، پیشانی منو بوسید ...
و مشغول آماده سازی مقدمات سفر شدیم ..
👈سفری برای نابودی دشمنان خدا
⚔ادامه دارد....
✨✨⚔⚔⚔✨✨
✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨⚔✨✨⚔✨✨⚔