eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال جنت الحسین_۲۰۲۳_۰۳_۲۵_۲۲_۲۹_۳۱_۶۰۵.mp3
2.64M
↓🎧↓ •| |• . 🎙 . بۍسوادےࢪ‌اگفتند:عشق‌چندحࢪ‌ف‌داࢪ‌د؟ بۍ‌سوادگفت:چهاࢪحࢪ‌ف همه‌خندیدند دࢪ‌حالۍڪ‌بۍسوادࢪ‌اه‌میࢪ‌فت‌ومیگفت:⁦ مگࢪ‌حسین‌چندحࢪ‌ف‌داࢪ‌د؟(:💚 🕋📿 . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/@Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•.🥙 ⃝.. | 🌯| • دسر‌پسته‌ای💚🍹 مواد‌لازم😃: •پودر پسته: ۱ پیمانه🍾 شیر: ۱ لیتر🍶 شیر عسلی: ۱ قوطی🍯 زرده تخم‌مرغ: ۲ عدد🥚 خامه: ۱ پاکت🍦 وانیل:۱/۲قاشق غذاخوری½🥄 پودر ژلاتین: ۳ قاشق غذاخوری³🥄 رنگ خوراکی سبز: به مقدار لازم💚 طرز‌تهیه👩🏻‍🍳: ابتدا شکر، وانیل و زرده تخم‌مرغ را با استفاده از همزن برقی هم بزنید تا مواد داخل کاسه کشدار و کرم رنگ شوند. سپس پودر ژلاتین را در نصف لیوان آب سرد بریزید. سپس آن را با حرارت غیر مستقیم در آب به‌خوبی حل کنید.🥣حالا نوبت آن است که شیر و شیر عسلی را با هم مخلوط کنید. آن را روی حرارت متوسط بگذارید و با قاشق مرتب هم بزنید. زمانی که به مرحله جوشیدن رسید، کمی از آن را داخل ظرف مایه تخم‌مرغی بریزید. ترکیب داخل ظرف را به مدت ۲ دقیقه هم بزنید. سپس آن را از روی حرارت بردارید● پودر ژلاتین حل شده را نیز به داخل ظرف اضافه کنید و دوباره هم بزنید تا مواد داخل ظرف با هم ترکیب شوند. در یک کاسه دیگر، پودر پسته، خامه و چند قطره رنگی خوراکی ژله‌ای سبز رنگ را به‌خوبی با هم مخلوط کنید. سپس با قاشق آن را به‌خوبی هم بزنید. سپس این مخلوط را با مخلوط شیر و شیرعسلی و مایه تخم مرغ ترکیب کنید. همچنین دسر پسته‌ای را می‌توانید به‌عنوان یک دسر ساده بدون شیر نیز استفاده کنید. قالب دسرتان را کمی چرب کنید. سپس مواد دسر پسته‌ای را داخل قالب بریزید. آن را درون یخچال گذاشته و اجازه دهید به مدت ۸ ساعت به‌خوبی ببندد. بعد از گذشت این مدت، قالب را از یخچال بیرون بیاورید. آن را به کمک یک چاقو از کناره‌های قالب جدا کنید تا به دسر آسیبی وارد نکند. سپس آن را در ظرف سروتان برگردانید. همچنین می‌توانید آن را با پودر پسته نیز تزیین کنید.🍪 برای‌افطار‌نوش‌جان‌کنید😋 +ڪاش مِنَّـٺ بگُذارے بـہ سَـرَم مهـدےجـان ٺا ڪہ هم سُفـره‌ے ٺـُو لحظہ‌ے افطار شَوَم🧡'' •.🥙 ⃝.. Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
.🌙 ⃟💛'' 『 』 • • یڪ عمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند..✋ همتا نشود با عطشِ خشڪ دهان علےاصغر..💔 ..🌱 • • +دَم افطار همین ذڪرِ حسیـن؏ ما را بَـس :)‌♡ .🌙 ⃟💛'' Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_شصت_وششم حسابی تشنه ی این بحث شده بودند. این را از نگاهش
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . . ( حوریا می گوید ) مشغول نظافت آپارتمان بودیم. تصمیم داشتیم تا اینجا را سر و سامان نداده ایم، دیگر به خرید نرویم. خریدهای دفعه ی پیش را یک راست به اینجا آورده بودیم و حالا جلوی دستمان را می گرفت. به حسام گفتم نظافتچی خبر کند که کمکمان باشد. گوشی را سمت من گرفت که خودم هماهنگ کنم. نمی دانم دلیلش چه بود؟ فقط گفت ( عهد بستم. تو که عهد نبستی، خودت تماس بگیر ) از مرکز خواستم دو نفر زبر و زرنگ را بفرستند. وقتی که آمدند سریع دست به کار شدند. چنان با تبهر و سرعت تمیز می کردند، که من در کارشان مانده بودم. مادرم برایمان غذا آورد و خودش خیلی زود به خانه برگشت که پدرم را تنها نگذارد. حسام هم بعد از خوردن غذایش راهی اتاقش شد که خانم ها معذب نشوند. آشپزخانه برق می زد و لوازم برقی که باقیمانده بود رنگی از تازگی به خود گرفتند. تا شب اتاق ها، سرویس بهداشتی و هال و حتی بالکن را مثل دسته ی گل تحویل دادند و آماده ی رفتن شدند که حسام حق الزحمه را به علاوه ی انعام به بهانه ی شیرینی خانه ی نوعروس به آنها داد و با ذوقی که داشتند، راهی شدند. تمام تنم درد می کرد اما بهای این خستگی، خیلی شیرین بود. نگاهم را توی خانه چرخاندم و از ذوق خانه ای که قرار بود زندگی مشترکم را در آن آغاز کنم، لبخند پهنی روی چهره ام نشست. _ کبک خانومم خروس میخونه انگار... ببینم... تو خسته نیستی؟ و کنارم نشست و دستش را به پشتم انداخت. خودم را کش آوردم و گفتم: _ تا باشه از این خستگیا... چشمانش برقی زد و مرا به سمت خودش کشاند. تنم فشرده شد. _ آخیییییش... استخونام صدا داد. نگاهش شیطنت آمیز شد و گفت: _ خسته ای... ماساژ میخوای؟ با انگشت به پیشانی اش زدم و گفتم: _ ای فرصت طلب. من بیشتر به یه دوش اساسی احتیاج دارم. باز هم شیطنت آمیز گفت: _ بفرما حموم... و اشاره ای به حمام کرد. ادامه ی بحث بی فایده بود و من حریف شیطنت هایش نبودم. _ نمی خوام. خونه ی خودمون حموم داریم و برایش زبان درازی کردم. اخمی کرد و گفت: _ اونجا خونه ی باباته... اینجا میشه خونه ی خودمون... باید تنبیهت کنم. و در یک حرکت مرا بلند کرد و روی دوشش انداخت و به طرف حمام می رفت. دست و پا زدنم بی فایده بود و صدای جیغ من و خنده ی حسام کل آپارتمان را پر کرده بود که صدای زنگ آمد. حسام به آرامی مرا زمین گذاشت و گفت: _ برو حجاب کن خانوم‌ با تعجب گفتم: _ منتظر کسی بودی؟ دستی به موهای ژولیده و تیشرت کج شده اش کشید و گفت: _ سمساره... گفتم بیاد این وسیله ها رو ببره جلو دستمون باز بشه... و بعد با غرولند به سمت در رفت که زیر لب می گفت ( یه دقیقه آدمو راحت نمیذارن ) با خنده از ناکامی اش چادر و روسری را پوشیدم. وسایل را که بردند با حسام به منزل پدرم رفتیم که شام بخوریم. از فردا دوباره خرید ها و چیدمان شروع میشد. [⛔️]ڪپےتنها‌باذڪرمنبع‌‌ونام‌نویسنده‌ موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_شصت_وهفتم ( حوریا می گوید ) مشغول نظافت آپارتمان بودیم.
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . . در کنار خرید جهیزیه، خرید های عروسی شان هم انجام می دادند. به چند آتلیه و تالار هم سر زده بودند و نمونه کارهایشان را با هم مقایسه می کردند که با بهترینشان قرارداد ببندند. همه ی خرید ها یک طرف، لذتبخش ترین خریدشان، حلقه ها بود. حاج رسول با ذکر اینکه طلا برای سلامتی آقایان ضرر دارد و اسلام آن را حرام دانسته، تأکید کرد برای حسام سفارش حلقه ی پلاتین بدهند که همیشه آن را بتواند نگه دارد و به انگشتش بیاندازد. با وسواس پاساژها را می گشتند و فقط حوریا بود که حلقه را امتحان می کرد چون قرار بود سر هر کدام از طرح ها به انتخاب رسیدند پلاتینش را برای حسام سفارش دهند. بعد از چند ساعت جستجو، سر یک حلقه که تک نگین برلیان داشت و یک رینگ ساده بود به توافق رسیدند. به نظر جفتشان هم محکم بود هم شیک و ساده و باوقار. کارها را که انجام دادند، خستگی شان را به رستوران بردند. پیتزا سفارش دادند و تا آماده شدن سفارش، از کارهایی که هنوز مانده بود؛ گفتند. حسام حلقه را در آورد و آرام به دست حوریا انداخت. حوریا دستش را کمی بالا آورد و گفت: _ هر چی بهش نگاه میکنم بیشتر ازش خوشم میاد. _ مبارکت باشه حوریا سر کج کرد و گفت: _ مبارک جفتمون باشه. حسام دست حوریا را گرفت و گفت: _ حوریا جان. دلم می خواد لباس عروستو برات بخرم. حوریا ابرویی بالا انداخت و گفت: _ برای چی؟ خب کرایه می کنیم. حسام مهربانانه لبخندی زد و گفت: _ هزینه ی خرید و کرایه ش تفاوت چندانی نداره... دوست دارم هر سال سالگرد ازدواجمون بپوشیش. به یاد روز عروسی مون حال جفتمون خوب بشه. حوریا خندید و گفت: _ هر سال؟ حتی وقتی یه پیرزن بی دندون و گیس سفید شدم؟ حسام قربان صدقه اش رفت و گفت: _ آره... هر سال باید بپوشی برام. هر سال باید عروس بشی. گفتم آمادگی داشته باشی که توی انتخابت دقت بیشتری به خرج بدی. حوریا از دلبری های حسام به هیجان آمده بود و چقدر دوست داشت حس و حال این لحظات را تا همیشه در ذهنش نگه دارد. به همین شفافیت و زیبایی. از خدا می خواست آلزایمر نگیرد و مزه ی عاشقانه ها هرگز از زیر زبانِ قلبش نرود و فراموش نشود. _ خانومم فردا بریم چند جا لباسا رو ببینی؟ _ فردا باید برم مرکز مروارید. جلسه ی دوم کلاسمه. _ همون ساعت چهار؟ حوریا گاز بزرگی به پیتزایش زد و سری تکان داد. لقمه را که جوید گفت: _ دوشنبه و پنجشنبه ساعت چهار عصر. _ خب حله... مثل دفعه ی قبل رأس ساعت شش میام دنبالت که بریم مزون ها رو ببینیم. حوریا از ذوق پوشیدن لباس عروس، اشتهایش پرید و بقیه ی پیتزایش باقی ماند که با اعتراض حسام مواجه شد. دست خودش نبود. واکنش هیجانش درست برعکس حسام بود و چیزی از گلویش پایین نمی رفت. [⛔️]ڪپےتنها‌باذڪرمنبع‌‌ونام‌نویسنده‌ موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
«🍼» « 👼🏻» حالا دیدِه بَهال سُده و لوی دِلَختا پُل از شُتوفه‌ست😍 پش منم از این دُلای حوشِل کَلدم تو ژولابای دَشَنگم تا حسابی دُل دُلی باسَم!😁 🏷● ↓ 🌱 دُل دُلی : گل گلی 🌱 شُتوفه : شکوفه 🌱 دَشَنگ : قشنگ ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ 🌺 تاثیر قصه در ذهن کودکان: 🍃 کودکان از طریق قصه ها با محیط پیرامون خود آشنا میشوند. هر قصه‌ای می‌تواند فضایی را به وجود بیاورد که کودکان هنگام رویارویی با نمونه‌های واقعی، رفتار و واکنش مناسبی را از خود نشان دهند. 🌀قصه‌ها به کودکان یاری می‌رسانند تا ارتباط‌ها را درک کنند! رابطه‌ای که بین شخصیت‌ های یک قصه وجود دارد، می تواند به کودک یاری برساند که خود چگونه این موارد را در زندگی رعایت کند. «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . همه باید به چند واحد دلجویی پیش پاس کنیم اونجایی که میگه: "ای سرو خوش بالای من، ای دلبر رعنای من از من چرا رنجیده ای؟" . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
𓆩🌸𓆪 |' .| . ﮼𓏲 ࣪‌ شیرینی خرما🫐 عسل و شهد زیاد است🍯 ﮼𓏲 ࣪‌ اما نه به اندازه یِ👇 لبخند تو مطلوب😌 /✍ |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1755» . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 𓆩🌸𓆪
4_5791669660994765503.mp3
3.43M
..♢ ⃟🧡.• 〖〗 • • 💎 دعای سحر در سحرهای ماه رمضان💚 💠 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِیُّ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ... 🔹دعای سحر بسیار عجیب، اسرارآمیز و عظیم است... 🔸خواسته‌های بسیار عظیمی در این دعا هست که فقط به اعتبار اذن ائمه علیهم السّلام جرأت می‌کنیم آن‌ها را بر زبان بیاوریم... 🔹این دعا راه سلوک به سمت قرب الهی، راه عبور از نقص به کمال، از کثرت به وحدت، از تعیّن به لاتعیّنی را برای انسان باز می‌کند... ..🌿 • • +میخونَم هَـر سحـر آروم سلام الله عَلے سیدنا المظلـوم :) ..♢ ⃟🧡.• Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
.🌙 ⃟💛'' 『 ‌』 • • روز پنجم آمد و روز ڪريم ابن ڪريم|💚| روزه ے امروز ما، احلےعـسل‌گرديده‌است|😍| |'🎊دعاے روز ماه زیباے خدا🎊'| • • +چنـد روزے آسمـان نزدیـڪ اسٺـ‌ لحظـہ ها را دریــابــ :)‌🌱 .🌙 ⃟💛'' Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°💓|💌° ⚡️ 🤲الهے‌کہ‌در‌ دنـــیا‌ و آخرٺ با محشور بشویـــم....🤲 🦋السلام‌علیڪ یا قائم آل‌محمد🦋 🍀 قرآن بخوان کہ باݪ پرواز است... •☺️•دلبرےکن،خدآمنتظرتہ👇🏻 •✨| @asheghaneh_halal °💓|💌°
Joze05.mp3
4.21M
シ⟯ • • تندخوانی جز ۵/استاد معتز آقایی ختم امروز به نیت: شهید محمد بلباسی التماس دعا🌱✨ • • +شهرُ الرَمضان الّذی اُنزِل فیهِ القُرآن..♥️ 📖⃢💫 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . امام باقر عليه السلام: الكَسَلُ يُضِرُّ بالدِّينِ و الدُّنيا تنبلے به دينــ و دنيا زيان مے زند✨🌸 . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
•‌<💌> •< > . . 😅_° همیشه با او شوخی می‌کردم و می‌گفتم: «اگه شربت شهادت آوردند نخوری، بریز دور!» 😋_° یادمه یکبار به من گفت: «اینجا شربت شهادت پیدا نمی‌شود، چه کار کنم؟» گفتم: «کاری ندارد، خودت درست کن، بده بقیه هم بخورند.» 😁_° خندید و گفت: «اینطوری خودم شهید نمی‌شوم، بقیه شهید می‌شوند.» 🍹_° «شربت شهادت» یک جوری رمز بین من و آقا ابوالفضل بود. 📩_° یکبار دیدم در تلگرام یک پیام از یک مخاطب آمد که من نمی‌شناختم! متنش این بود: «م.لازم، م.دافع هس.تم. اگر کاری داشتی به این خط پیام بده. هنوز هم شربت نخوردم.» 📞_° هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دیدم گوشی خانه مادرم زنگ زد. ''آقا ابوالفضل بود'' بعد از احوال‌پرسی گفت: «این، خط دوستم است، کاری داشتی پیام بده.» ❤️‍🩹_° دو روز قبل از شهادت آخرین تماسش بود، خیلی با هم صحبت کردیم. مثل همیشه! 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
𓏲 ๋࣭ ִֶָ🤍📿 ⟮ امروز بہ نیـت : ⇜ ✧ شهید آرمان علی‌وردی✧ 🪴 📿 ⊰ ارسال صلوات‌ها ⇙ ⸙@Daricheh_Khadem جمع صلـــوات هاے گذشتہ :(4,342) هرروز 🌤 شادڪردن دلـ♥️ یڪ شهید 👇🏻 http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal 𓏲 ๋࣭ ִֶָ🤍📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏سلام اسمم سحره؛ دیشب خونه مادر شوهرم همه جمع شده بودیم برای افطار برادر شوهرم به مادر شوهر گفت که این غذاها رو نگه دار برا سحر منظورش سحری بود من فک کردم میگه برا من گفتم نه بخدا من نمی‌خوام بخورین🤦‍♀😂 خدا هیچکس رو اینجور ضایع نکنه همیشه ماه رمضون به خاطر اسمم به مشکل می‌خورم😂 ''📩'' [ 595 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
مداحی_آنلاین_حرمت_ماه_رمضان_را_نگه_داریم!_استاد_رفیعی.mp3
1.69M
↓🎧↓ •| |• . 🎙 . یه‌عزیـزی‌میگفـت: خوش‌به‌حـال‌اون‌دلـی‌که‌درک‌کرد بزرگتـرین‌گمشـدهٔ‌زندگـیش‌امام‌زمانشـه! 🕋📿 . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/@Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . 🌿__ جملات يك مرد كوتاه و صريح‌تر از جملات زن است. ابتدای جمله‌اش ساده بـا محتـوای واضـح و در انتهای آن نتيجه‌گيری وجود دارد، لذا اوّلين قاعده در گفت و گو با يك مرد چنين است تـا حـدّ امكـان حرف خود را ساده بيان كنيد و همزمان از چند موضوع صحبت نكنيد. 🌺 . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•.🥙 ⃝.. | 🌯| • فرنی🤤🥣 مواد‌لازم😃: •شیر سرد: ۲ لیوان 🍶 •آرد برنج: ۲ قاشق غذاخوری 🥄 •شکر: ۵ قاشق غذاخوری🧂 •گلاب ۳ قاشق غذاخوری 🍾 خلال بادام پسته برای تزیین💝 طرز‌تهیه👩🏻‍🍳: 1- در اولین مرحله ابتدا آرد، شکر و شیر رو توی قابلمه بریزید و مخلوط کنید و حسابی هم بزنید تا آرد کاملا توی شیر حل بشه و هیچ آرد گوله شده ای باقی نمونه. 2- بعد قابلمه رو بذارید روی حرارت کم و هر چند دقیقه یکبار مخلوط رو هم بزنید تا به نقطه جوش برسه، زمانی که بجوش اومد دیگه باید مرتب هم بزنید چون زود ته میگیره. 3- وقتی که آبِ شیر تبخیر شد و مایه فرنی به غلظت دلخواهتون رسید گلاب رو اضافه کنید و هم بزنید و از روی حرارت بردارید و هون طور که داغه توی ظرف های سرو بریزید و بعد از اینکه کمی از حالت داغی افتاد روی فرنی رو با خلال بادام یا خلال پسته تزیین کنید برای‌افطار‌نوش‌جان‌کنید.😋🍽 +ڪاش مِنَّـٺ بگُذارے بـہ سَـرَم مهـدےجـان ٺا ڪہ هم سُفـره‌ے ٺـُو لحظہ‌ے افطار شَوَم🧡'' •.🥙 ⃝.. Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
.🌙 ⃟💛'' 『 』 • • غزال‌مجتبےامشب،نگاهےاز غزل دارد💚'' بهشت‌خانہ‌ےمولا،بهارےدر بغل دارد😍'' ڪریم ابن ڪریم است او ڪرامات از ازل دارد😌'' 🎊تولدت‌مبارک‌دردانہ‌‌امام‌حسن؏🎊 • • +دَم افطار همین ذڪرِ حسیـن؏ ما را بَـس :)‌♡ .🌙 ⃟💛'' Eitaa.com/Asheghaneh_Halal