eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ••᚜‌‌‌‌‌ثواب روزه📿 و حج قبول🕋 آن کس برد🧐 که خاک🌫 میکده عشق را🌹 زیارت کرد😌᚛•• حافظ ✍🏼 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1307» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
17.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• توشه‌ی فردامون اینه که؛ سعی کن از این به بعد دائم‌الوضو باشی و با دقت و توجه وضـو بگیــری و موقـعِ وضوگرفتن سوره حمد یا قدر رو بخونی. 📿 چه بسا اتفاق می‌افتد که سالک همین وضــو و نماز را به صورت واقعـی خــــود مشاهده می‌کند و می‌بینــد که از حیث شعور و ادراک، هزاران مرتبه از صورت جسمانیه خارجیه آن امتیاز دارد. -علامه‌طباطبایی‌‌رحمة‌الله‌علیه 🌍 . . 𓆩هرگَھ‌ کھ اَبر دیدم‌وباران،دلم‌تَپید𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• خدایــا در این ماه به خاطر دست زدن به نافرمانیت خوارم مســاز و تازیانـــه‌های عذابت را بر مــن مزن، و از موجبات خشمت دورم بــدار با منت و بخشـــشت بر من ببخشای‌، ای نهــایــت آرزوی آرزومــنـــدان . . .🫀🌸 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• وقتے اومَدے تو زندگیم! یـ1⃣ـه نفَر بودے👇🏻 ولے الآن هَمـــه کَـسَـمـے🥰 :)) . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Tahdir joze6.mp3
3.98M
•𓆩🎧𓆪• . . •• •• ظهرهای‌رمضان‌ذکر‌حسین‌می‌گویم بردن‌نام‌حسین وقت‌عطش‌می‌چسبد✨ ○تندخوانی‌قرآن‌کریم📖 ○به نیابت‌از‌شهید‌حاج‌حسین‌خرازی‌ و‌شهید‌آرمان‌علی‌وردی🕊 ○بانوای‌استاد‌معتز‌آقایی ○جزء ششم🤍 . . 𓆩هرگزنَمیردآن‌ڪہ‌دلش‌زنده‌شد به‌عشق𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🎧𓆪•
•𓆩🛼𓆪• . . •• •• در من کوچــ🛤ــھ‌ ا؎ است ڪھ با در آن نگشتھ‌ ام🌸💛 ----- 😁🤌 . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🛼𓆪•
﷽ 【 | امروز بہ نیت: 🌱『 شـھید عباس بابایـی 』 📿' چندتا صلوات میفرستی امروز؟👇🏼 ➲ https://EitaaBot.ir/counter/7oay3 ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal 🌱:📿
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏زمان بچگیمون آجیل بر عکس زمان الان، به قیمتی بود که همه میتونستن با هر وضع مالی آجیل عیدشونو بخرن. معمولا کیلو کیلو و از هر نوع و مدل میخریدن. مامانا هم معمولن آجیلا رو تو هفت تا سوراخ قایم میکردن که بچه هاشون دخل همه شو در نیارن😁. مامان منم مثل همه ی مامانا آجیلا رو قایم میکرد میگف آجیل برا مهمونه. بعد از چن ماه که از عید میگذشت هر جا که شاپرک و پشه میدیدیم میفهمیدیم که اونجا حتما آجیل جاساز شده و جای آجیل لو میرف😁. آخه مادر من دلت نمیومد آجیلا رو به بچه هات بدی ولی راضی بودی شته و پشه بزنه؟ یهو الان یادم افتاد🤨😄 اینجاس که باید بگم مادره من مادره من تو یاری و یاوره من😄 روزه همه ی مامانا مبارک😍💐 . . •📨• • 861 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• خوراکی جدید شیـــوه ی جدید🤩 اسمش هســت . . . فــرنی بستـــنی😋🍦 از دستــش نده✋🏻 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• اولین اصل در رابطه احترامه♥ چه اولین روز دیدارتونه چه ده سال از رابطتون میگذره اینو به یاد داشته باشید که احترام عضو جدا نشدنی رابطه اس👏☺️ . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
YEKNET.IR - shoor 2 - shabe 4 moharram1399 - moghaddam.mp3
4.37M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• آبروی من الهی العفو من بالحسین اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین 👌 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_دویست‌ونودودوم از حرفش خنده ام گرفت که گفت: م
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• هر چه کردم فایده نداشت احساس می کردم هر لحظه امکان دارد از حال بروم. به سختی لب زدم و احمد را صدا زدم. احمد به سمتم برگشت و با دیدنم جا خورد. سریع به سمتم آمد و کمک کرد از روی الاغ پایین بیایم و با نگرانی پرسید: چی شده؟ خوبی؟ چرا رنگت این قدر پریده؟ زیر آن آفتاب گرم هیچ جایی نبود که بشود تکیه بزنم و یا دراز بکشم. بچه را به سمت احمد گرفتم و خودم هم در آغوش او افتادم. احمد با یک دست بچه را و با دست دیگر مرا گرفت تا نیفتم. روی زمین نشست و مرا در بغل گرفت و گفت: کاش من می مردم و تو این همه به خاطر من اذیت نمی شدی چشم هایم را بسته بودم اما گوش هایم بغض صدایش را می شنید با بغض بیشتری گفت: رقیه جانم ... جان احمد ... من نمی دونم تو این بیابون چه کار باید بکنم. گربه می کرد؟ یا من حس کردم گریه می کند؟ آن قدر ضعف داشتم که نای باز کردن پلکم را نداشتم. صدایش را می شنیدم ولی قدرت عکس العمل نداشتم. با همان بغض و صدای خشدارش گفت: رقیه جان .... جان احمد چشماتو باز کن .... واقعا انگار توان باز کردن پلکم را نداشتم خونریزی ام همه توانم را تحلیل برده بود. _رقیه جان .... جان احمد چشماتو باز کن ... یه چیزی بگو .... نکنه از دستم بری .... تو رو خدا رقیه این بار واقعا مطمئن بودم گریه می کند. چون اسم خدا را آورد و قسم داد به هر سختی بود سعی کردم کلامی بگویم و لب هایم را از هم باز کردم اما حال حرف زدن هم نداشتم احمد بقچه را از داخل جاجیم برداشت زیر سرم گذاشت و مرا روی همان زمین داغ و سنگلاخش خواباند از صدای پایش می فهمیدم سر در گم دور خودش می چرخد و مدام می گفت: خدایا چه کار کنم .... یا صاحب الزمان چه کار کنم؟ بد موقع حالم بد شده بود وسط راه بودیم و نه می توانستیم برگردیم نه قدمی پیش برویم و نه می توانست در این بیابان داغ زیر این آفتاب من و علیرضا را تنها بگذارد و برود کمک بیاورد کنار سرم روی زمین زانو زد تا سایه اش روی صورتم بیفتد و با گریه گفت: یا صاحب الزمان می بینید که مضطر شدم به دادم برسید امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء نمی دانم چند بار این آیه شریفه را خواند اما کم کم حس کردم حالم دارد بهتر می شود. چشم که باز کردم احمد از خوشحالی به سجده افتاد و به شدت گریست 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید جواد فکوری صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•