eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🍘🍹🍘🍹🍘🍹 🍹🍘🍹🍘🍹 🍘🍹🍘🍹 🍹🍘🍹 🍘🍹 🍹 🔰 نان🍞 و پنیر و گردو...خرما و چای کمرنگ☕️ 🔰 کوفته ریزه🍘(معروف به کله گنجشکی) 🔰 گوشت چرخکرده رو به همراه یه پیاز متوسط رنده شده و مقداری نمک.زردچوبه.فلفل سیاه ورز بدید که حالت چسبندگی پیدا کنه گوشت رو نیم ساعت توی ظرف دربسته بذارید که بامواد همراهش، طعم بگیره توی این زمان سیب زمینی رو خلالی درشت خورد کنید🍟 و با حوصله توی روغن و حرارت ملایم سرخ کنید. از گوشت، به اندازه ی توپ پینگ پنگ (به اندازه کله ی گنجشک😊) جدا کنید و گرد کنید و توی روغنتون سرخش کنید بعد از سرخ کردن کوفته ها توی همون روغن که طعم سیب زمینی و گوشت رو گرفته یه مقداری رب گوجه و زردچوبه و نمک و فلفل سیاه سرخ کنید که سس به دست بیاد. کمی پودر دارچین هم توی سس بریزید و دو لیوان متوسط آب، به سستون اضافه کنید و سیب زمینی سرخ شده و کوفته های سرخ شده تونو توی سس بریزید که با آب بجوشه و حرارت رو ملایم کنید که سس از حالت آبکی دربیاد و کمی غلیظ بشه. نکته: حواستون باشه در حین سرخ کردن همه ی موادتون، حرارت پایین باشه که روغنتون نسوزه چون هم سیب زمینی و هم کوفته و هم سس با یه روغن سرخ میشن. 👈 👇 اگه مواد کوفته تون چسبندگی پیدا نکرد نصف قاشق غذا خوری آرد بهش اضافه کنید که کمکتون کنه. البته چسبندگی چنین موادی به ورز دادن مواد بستگی داره مواد باید به هم چسبیده باشه اما به ظرف و دستتون نچسبه 🔟 😋🍭 🍳| @asheghaneh_halal 🍹 🍘🍹 🍹🍘🍹 🍘🍹🍘🍹 🍹🍘🍹🍘🍹 🍘🍹🍘🍹🍘🍹
😜°| |°😜 یه سرے از پدر مادرا ڪه ماشالا از بدنیا اومدن بچه هاشون با محبت های الڪے اصلا نمیذارن بچه هاشون رشد ڪنن.🔨😐 بجاے بچه ها تصمیم‌ میگیرن ☹️ مشق مینویسن📝 همه ڪاراشو انجام میدن 😑 نه مسئولیتےبهش میدن نه هیچے. نمیذارن بچه یڪم سختی بڪشه تا آبدیده بشه خلاصه یه بچه از ڪار افتاده و دست پاچلفتی بزرگ میڪنن و تحویل جامعه میدن . . . دم ماه رمضونـ🌙ــم ڪه میشه بچش خرس گنده شده🐻 میتونه یه خانواده رو بچرخونه بازم مهر و محـ💚ـبت الڪےمادر پدر گل میڪنه ڪه وا خدامرگم بده ضعف میڪنی میفتے میمیرے😳😑 . . . حالا بچشون تا دیروز بدغذا 😣بوده و اصلا غـ🍔ــذا نمیخورده ها. حساب ڪنے هر روز برا خودش روزه میگرفته. الان تا ماه رمضون شده مادر پدره حساس شدن نه هنوز وقت روزه گرفتنت نیست. . . . بچه خودش میگه میتونم روزه بگیرم ،دوست دارم بگیرم😕 وحےنازل میشه از پدر مادر ڪه نه بر تو واجب نیست. ڪےگفته واجب نیست⁉️ ببخشیدا شما خیلے اشتباه میڪنے جاےخدا دستور صادر میڪنے اگه به سن تکلیف رسیده باید روزه بگیره شماهم قرص و محکم تشویقش میڪنے باید روزه بگیرےعزیزم ☺️ قربون روزه گرفتنت برم 😘و از این حرفا..... . . . . سحرے هم بلند میشےبراش غذاے رنگارنگے😋ڪه دوست داره درست میڪنے بخوره تا افطار🍲 تو روز هم چند ساعتے خوابشو بیشتر ڪنید و ڪلا فضا رو مهیا ڪنید فشار بهش نیاد . . . حالا اگه خیلےضعیفه و نمیتونه برید بپرسید چیڪار باید بکنید. احکامش چیه بچه دوست داره بزرگ بشه. یڪےاز چیزایےڪه بهش ثابت میشه بزرگ شدے اینه که روزه بگیره. ڪوچیڪش نڪنید شما😬😬 . . . وقتی شما اینجا نمیذارے بچه روزه بگیره و انجام ندادن واجب الهےرو راحت جلوه میدے. بعدا میاے🚶 پیش مشاور مینالے بچم اعمال عبادے رو ڪه انجام نمیده هیچ، حرف منو باباشم گوش نمیده و به هیچ صراطے مستقیم نیست😒 . . °| خندیــ😅ـشـــه نوشـتــــ|° خوب خودت باعثش شدے. حریم و حرمت دارے رو یادش ندادے آقا بخدا ڪسے با نخوردن چند ساعته نمرده😩. اصلا اینایے ڪه اعتصاب غذا میڪنن رو ببینید طرف ۵۰ روز غذا نمیخوره ڪه بمیره نمیمیره لامصب، تو ڪما میره ولے نمیمیره😁 . . . . حالا چند ساعت غذا نخورےنترس اوف نمیشے😉. پرخورے شاید باعث بشه قند و چربے و صدتا درد و مرض بگیرے بمیرے ولی نخوردن چندساعته باعث مریضے☝️ نمیشه اصلا همه پزشڪاے داخل و خارج میگن براے سلامتے هم مفیده روزه گرفتن. اصلا بخاطر سلامتیت روزه بگیر😃 😊 روزه‌داران‌ڪلیڪ‌ڪنید😎👇 |•😍•| @asheghaneh_halal
||✨●اےهشتمین ستاره‌{⭐️} ||🌙●دنباله دارِ عشـــق{♥️} ||✨●حالا کبوتر دل مـن{🕊} ||🌙● پشت بام توسـت{👌} حال و هواتو امـام رضایےکن🍃 •🔆• @Aasheghaneh_halal
🌹🍃 🍃 #همسفرانه ✨امام رضــا(ع)✨ گروهے از زنــان گنــج و غنیمت محسوب مے‌شوند👌 این گروه؛ زنانے هستند ڪه😊 شوهـــران خود را #دوسـت دارند 💚 وبــه آنها #عشـــق مے‌ورزند☺️ 🍃 @asheghaneh_halal 🌹🍃
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😐] عُب چلا اینجولے نیگام مےتُنین 👁👁 دوس دالم دُڪتل شم😍 از الان دالم تملین مےتُنم😎 تازشـم مامانـم عَی٘لے🙈 قلبــون صدقم میلِه👩 عَے میجِه قلبونه پسلِ دُکتلَم بلــم مــن👶 [😅] چه آقاے دڪترِ عصبانےاے هستے شما، قربونت برم دڪتر آینده😎 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 •🍼• @Asheghaneh_Halal
#قائمانه بھ رسم و قرار ھر شب راس ساعـ⏰ـت ۲۳ الھے بحق دماء شھـ💚ــدائنا و بحق ثامـ💛ــن الحجج عجل لولیڪ الفرج #قرائت_همگانےدعاےفرج🙏 •📖• @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜 ✍سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 تصمیمم رو گرفتم... من باید چادری بشم حالا مونده راضی کردن پدر و مادر... هرکاری میشد کردم تا قبول کنن..ازگریه و زاری تا نخوردن غذا ولی فایده نداشت. و این بحث ها تا چند هفته تو خونه ما ادامه داشت.. اوایلش چادرمو میزاشتم توی یه پلاستیک و وقتی از خونه بیرون میرفتم میزاشتم تا اینکه بابا و مامان اصرار من رو دیدن یه مقدار دست کشیدن و گفتن یه مدت میزاره خسته میشه...فعلا سرش باد داره و از این حرفها. خلاصه امروز اولین روزیه که با چادر وارد دانشگاه میشم از حراست جلوی در گرفته تا بچه ها همه با تعجب نگاه میکنن نمیدونم ولی یه حس خوبی توش داشتم و به خاطر همین هم سریع رفتم سمت دفتر بسیج خواهران. وقتی وارد شدم سمانه که از صبح منتظرم بود سمتم اومد: -وای چه قدر ماه شدی گلم ممنون ... بابا و مامانو چطوری راضی کردی؟! خلاصه ما هم ترفندهایی داریم دیگه خب حالا بهمون میگی کارمون اینجا دقیقا چیه اره..با کمال میل . در همین حین بودیم که زهرا خانم وارد دفتر شد و: -به به ریحانه جان...چه قدر چادر بهت میاد عزیزم -ممنونم زهرا جان -امیدوارم همیشه قدرشو بدونی -منم امیدوارم..ای کاش همه قدرشو بدونن و حرمتشو نگه دارن زهرا رو کرد به سمانه و گفت : سمانه جان آقا سید امروز داره میره مرکز و یه سر میاد پرونده ی اعضای جدید رو بگیره..من الان امتحان دارم وقتی اومد پرونده ها رو بهش تحویل بده -چشم زهرایی..برو خیالت راحت زهرا رفت و من و سمانه تنها شدیم و سمانه گفت خوب جناب خانم مسئول انسانی... این کار شماست که پرونده ها رو تحویل بدین به اقا سید یهو چشمام یه برقی زد و انگار قند تو دلم اب شد اقا سید اومد و در رو زد و صدا زد: -زهرا خانم؟! سریع پرونده هارو برداشتم و رفتم بیرون: -سلام سرش پایین بود و تا صدامو شنید و فهمید که صدای زهرا نیست چند قدم عقب رفت وهمونطوری که سرش پایین بود گفت: -علیکم السلام...زهرا خانم تشریف ندارن؟! -نه...زهرا امتحان داشت پرونده ها رو داد به من که تحویل بدم بهتون یه مقدار سرشو بالا آورد و زیر چشمی یه نگاهی بهم کرد و گفت: اااا...خواهرم شمایید نشناختمتون اصلا... خوشحالم که تصمیمتون رو گرفتین و چادر رو انتخاب کردین ان شا الله واقعا ارزششو بدونید چون هم با چادر خیلی فرق کردید و اینکه هم با چادر... هیچی.. حرفشو خورد و نفهمیدم چی میخواست بگه و منم گفتم: -ان شا الله..ولی من یه تشکر به شما بدهکارم بابت راهنماییتون -خواهش میکنم... نفرمایید این حرفو دستشو آورد بالا و پرونده ها رو گرفت و همچنان همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستش بود. پرونده ها رو تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم ادامه دارد…🍃 💟 @asheghaneh_halal 💜⚜💚⚜💜⚜️💚⚜️💜
💜⚜️💚⚜️💜⚜️💚⚜️💜 ✍سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 .پرونده ها رو بهش تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم با دیدن انگشترش سرم درد گرفته بود و بدنم سرد شده بود و همچنان خیره با چشمهام که الان کم کم داشت بارونی میشد بهش زل میردم و رفتنشو نگاه میکردم با صدا زدن سمانه به خودم اومدم که گفت : ریحانه؟ چی شدی یهو؟! -ها؟! هیچی هیچی -آقا سید چیزی گفت بهت؟! -نه بنده خدا حرفی نزد -خب پس چی؟! -هیچی..گیر نده سمی -تو هم که خلی به خدا خلاصه یکم تو بسیج موندم و بهتر که شدم اروم اروم سمت کلاسم رفتم و وقتی پامو گذاشتم تو میشنیدم که همه دارن زمزمه هایی میکنن فهمیدم درباره منه ولی به روی خودم نیاوردم پسرا که اصلا همه دهن باز مونده بودن اما امروز واقعا همه پسرها هم با احترام کنارم حرف میزدن و هر چیزی رو نمیگفتن و شوخی هاشون کمتر شده بود. نمیدونم شایدم میترسیدن ازم .ولی برای من حس خوبی بود خلاصه ولی زمزمه هاشونم میشنیدم. -یکی میگفت حتما میخواد جایی استخدام بشه -یکی میگفت حتما باباش زورش کرده چادری بشه -و خلاصه هرکی یه چی میگفت -ولی من اصلا به روی خودم نمیاوردم یه مدت به همین روال گذشت و من بیشتر به چادر و نماز خوندن و مدل جدیدم داشتم عادت میکردم. تو این مدت خیلی از دوستانو از دست داده بودم. و فقط مینا کنارم مونده بود ولی اونم همیشه نیش و کنایه هاشو میزد توی خونه هم که بابا ومامان ... همچنین توی همین مدت احسان چند بار خواست باهام مستقیم حرف بزنه و نزدیک شد ولی من همش میزدم تو ذوقش و بهش اجازه نمیدادم زیاد دور و برم بیاد..راستیتش اصلا ازش خوشم نمیومد..یه پسر از خود راضی که حالمو بهم میزد کارهاش. و فقط اقا سید تو ذهنم بود شاید چون اونو دیده بودم نمیتونستم احسان رو درک کنم . تا اینکه یه روز صبح مامانم گفت: -دخترم... عروس خانم. پاشو که بختت وا شد با خواب الودگی یه چشممو باز کردم و گفتم باز چیه اول صبحی؟ -پاشو..پاشو که برات خواستگار میخواد بیاد -خواستگار؟!امشب؟؟؟ -چه قدرم هوله دخترم نه اخر هفته میان -من که گفتم قصد ازدواج ندارم -اگه به حرف باشه که هیچ دختری قصد ازدواج نداره -نه مامان اگه میشه بگین نیان -نمیشه باباش از رفیقای باباته -عههههه...شما هم که هیچوقت نظر من براتون مهم نیست -دختر خواستگاره دیگه.هیولا نیست که بخورتت تموم شی خوشت نیومد فوقش رد میکنیش... ادامه دارد…🍃 💟 @asheghaneh_halal 💜⚜️💚⚜️💜⚜️💚⚜️💜
°🌙| #آقامونه |🌙° °| ‌به اخمتـ *{🙂 /° خستگے در مےرو *{ °\ لبخنـد لازم نیستـ *{✋ /° ڪـنار سینے چاے تـو *{☕️ °| اصلا قنــد لازم نیستـ... *{🍬😅 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍✌️ #نگاره(39)📸 🌹| @Asheghaneh_Halal
#صبحونه یازده ‌شد عدد‌ماه ‌و‌دلـ💚ـم #بے‌ٺاب‌استـ...😞 ڪہ ‌ازاین‌ روز ‌بہ ‌بعد قافلہ #بے‌ارباب‌اسٺـ...🖐 #یاثاراللّـہ‌♥️ 🍃🕊| @asheghaneh_halal
🍃دعای روز ماه رمضان🌙 🌟●بسم الله الرحمن الرحیم  ⭐️●اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسان 🌟●وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ ⭐️●وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ 🌟●بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین 🍃خدایا دوست گردان بمن در این روز نیکى را و نـاپسند بدار در این روز فسق ونافرمانى را وحرام کن بر من در آن خشم وسوزندگى را به یاریت اى دادرس داد خواهان🍃 🌕 👌 💛🍃||• @asheghaneh_halal
🌸🌸🌸 🌸🌙 🌸 ✅غذای معجزه گر شیر و گوشت🍗 از جمله بهترین👌 غذاهای طب اسلامی بلکه بهترین و مقوی ترین غذا در طب اسلامی همین غذا👆 می باشد.در ماه مبارک رمضان🌙 بسیار مناسب است که از این غذای بسیار مقوی 💪مصرف شود تا دچار ضعف نشوییم.🚫 ✅ مسواک زیتون🍈 از جمله آداب اسلامی که در ماه مبارک رمضان بسیار تاثیر محسوس و خوبی دارد استفاده از مسواک است خصوصا مسواک زیتون🍈 زیرا این مسواک علاوه بر این که دهان و دندان ها👄 را پاکیزه می کند و تاثیر بسیار زیادی در جلوگیری از پوسیده شدن دندان ها دارد دهان را به طور قابل توجهی خوشمزه می کند.😋 🌙 👇 🌙| @asheghaneh_halal 🌸 🌸🌙 🌸🌸🌸
🍃🌙🍃 🌙🍃 🍃 ‌ : [دعاے ابوحمزه ثمالے] : [فَمَا اسْتَحْیَیْتُ ....] فَمَا اسْتَحْیَیْتُ وَعَمِلْتُ بِالْمَعاصى فَتَعَدَّیْتُ وَاَسْقَطْتَنى مِنْ عَیْنِکَ ولےمن شرم نڪردم و نافرمانیها ڪردم و از حدّ گذراندم و از چشم خود مرا انداختے و من اعتنا نکردم 🍃✨ فَما بالَیْتُ فَبِحِلْمِکَ اَمْهَلَتْنى وَبِسِتْرِکَ سَتَرْتَنى حَتّى کَاَنَّکَ اَغْفَلْتَنى پس باز هم به بردباریت مهلتم دادے و به پرده پوشیت مرا پوشاندے تا بدانجا ڪه گویا از یاد من بیرون رفتے 🍃🌙 وَمِنْ عُقوُباتِ الْمَعاصى جَنَّبْتَنى حَتّى کَاَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنى اِلهى لَمْ و از ڪیفرهاى گناهان مرا دور داشتے تا به حدے ڪه گویا از من شرم ڪردے خدایا در 🍃✨ اَعْصِکَ حینَ عَصَیْتُکَ وَاَنَا بِرُبوُبِیَّتِکَ جاحِدٌ وَلا بِاَمْرِکَ مُسْتَخِفُّ هنگام گناه ڪه من نافرمانیت ڪردم نه از باب این بود ڪه پروردگاریت را منڪر بودم و یا دستورت را سبڪ شمردم 🍃🌙 [وَلا لِعُقوُبَتِکَ ....] وَلا لِعُقوُبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِوَعیدِکَ مُتَهاوِنٌ لکِنْ خَطَّیئَهٌ عَرَضَتْ و یا خود را در معرض ڪیفرت درآوردم و یا تهدیدهاے تو را بے ارزش فرض ڪردم بلڪه گناهے بود ڪه پیش آمد 🍃✨ وَسَوَّلَتْ لى نَفْسى وَغَلَبَنى هَواىَ وَاَعانَنى عَلَیْها شِقْوَتى وَغَرَّنى و نفس سرڪش نیز آنرا آراست و هواے نفس نیز چیره شد و بدبختے هم ڪمڪ ڪرد و پرده آویخته 🍃🌙 سِتْرُکَ الْمُرْخى عَلَىَّ فَقَدْ عَصَیْتُکَ وَخالَفْتُکَ بِجَُهْدى فَالاَّْنَ مِنْ (پرده پوشى تو) هم مرا مغرور ڪرد و در نتیجه تا آنجا ڪه مے توانستم در نافرمانے و مخالفت تو ڪوشیدم ولے اڪنون ڪیست ڪه 🍃✨ عَذابِکَ مَنْ یَسْتَنْقِذُنى وَمِنْ اَیْدِى الْخُصَمآءِ غَداً مَنْ یُخَلِّصُنى از عذاب تو مرا نجات دهد و از دست دشمنان در فرداے قیامت چه ڪسے خلاصم ڪند 🍃🌙 وَبِحَبْلِ مَنْ اَتَّصِلُ اِنْ اَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنّى فَواسَوْ اَتا عَلى ما و به ریسمان چه ڪسے چنگ زنم اگر تو رشته خود را از من قطع ڪنے پس چه رسوایے است براے من 🍃✨ اَحْصى کِتابُکَ مِنْ عَمَلِى الَّذى لَوْلا ما اَرْجوُ مِنْ کَرَمِکَ وَسَعَهِ بر آنچه نامه تو از عمل من شماره و احصاء ڪرده ڪه اگر امید من به ڪرمت و وسعت 🍃🌙 رَحْمَتِکَ وَنَهْیِکَ اِیّاىَ عَنِ الْقُنوُطِ لَقَنَطْتُ عِنْدَما اَتَذَکَّرُها یا خَیْرَ رحمتت نبود و از ناامید شدن بازم نمے داشتے به محض آنڪه به یاد آنها مے افتادم یڪسره ناامید مے شدم اے بهترین 🍃✨ مَنْ دَعاهُ داعٍ وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ اَللّهُمَّ بِذِمَّهِ الاِْسْلامِ اَتَوَسَّلُ ڪسے ڪه خواندش خواننده اے و برترین ڪسے ڪه امیدش دارد امیدوارے خدایا به پیمان اسلام به درگاهت توسل جویم 🍃🌙 اِلَیْکَ وَبِحُرْمَهِ الْقُرْآنِ اَعْتَمِدُ اِلَیْکَ وَبِحُبِّى النَّبِىَّ الاُْمِّىَّ الْقُرَشِىَّ و به حرمت قرآن بر تو اعتماد ڪنم و به دوستے و محبتے ڪه به پیامبر امّے قرشے {•🌼•} @asheghaneh_halal 🍃 🌙🍃 🍃🌙🍃
#مجردانه [💜]روزهاے رمضـــان🌙 [💙]روزه گرفتم که مگر☺️ [💚]در شب قدر ببینم👀 [💛]تـوڪنارم هستے😍 [چه شب‌قدری بشودباتو👌] (‌•♥️•) @asheghaneh_halal
🌸🌙🌸🌙 🌙🌸🌙 🌸🌙 🌙 ‌ ❓سوال: اگر موقعى كه مشغول خوردن غذا است بفهمد صبح شده چه بايد بكند؟ ✅جواب: بايد لقمه را از دهان بيرون بياورد، و اگر عمداً آن را فرو ببرد روزه اش باطل است. 📚منبع: رساله ی امام خامنه ای 🍃🌷 @asheghaneh_halal 🌙 🌸🌙 🌙🌸🌙 🌸🌙🌸🌙
🌈🍃 🍃 ✍بسم الله وقتے ڪہ زن و مرد باهم پیمان زناشویے میبندند لازم است ڪہ بہ یڪدیگر اعتماد داشتہ باشند😌 اگر یڪے از طرفین پیوستہ با دیدن هر مسالہ اے بہ طرف مقابل سوء ظن پیدا ڪند این امر بہ سرعت سبب آشفتگے زندگے اش مے شود و آن را در سراشیبے سقوط ↙️مے اندازد ✅البتہ لازم است ڪہ طرفین نیز از انجام امورے ڪہ شڪ برانگیز بودہ و دلیلے براے حساس شدن طرف مقابل است خوددارے نماینــد هماتطور ڪہ در احادیث📖 آمدہ است مومن❗️ باید خود را از مواضع تهمت دور ڪند در غیر این صورت اگر وے را متهم بہ جرمے ڪنند نباید خود را بے تقصیر بداند اعتماد و روراست بودن تو زندگیاتون عامل آرامشه 🙂✌️ 📚 1⃣1⃣ 💟 {💍} @asheghaneh_halal 🍃 🌈🍃
🌷🍃🌷 🍃🕊 🌷 #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز به نیت: "شهیـد مرتضے عبداللهے" جمع صلوات گذشتھ 🌷۴۰۲۸🌷 ارسال صلوات ها👇 🍃🌸 @yas_ali110 ھـر روز مهمان یڪ شهیـد👇 |🕊| @asheghaneh_halal 🌷 🍃🕊 🌷🍃🌷
😜°| |°😜 خواهـــر زادم👶 تازه زبون باز ڪرده…  بهش گفتم دایےرو دوست دارے؟؟؟ گفت: نــه‼️😬 خواهــ👱♀ـرم واس اینڪه مــن ناراحت نشــم گفت ڪلمـه “نه” سر زبونشــه 😊 گفتم دیگه مطمئــن باشم ڪه دوستم ندارے⁉️ گفت:  “آلــه”😐😐 😂 خنـــده هــاتــون حــلال😉👇 |°😜°| @asheghaneh_halal
🍒🍡🍒🍡🍒🍡🍒 🍡🍒🍡🍒🍡🍒 🍒🍡🍒🍡🍒 🍡🍒🍡🍒 🍒🍡🍒 🍡🍒 🍒 🔰 نان و پنیر🍞🧀 و خیارگوجه🍅 چای کمرنگ و خرما☕️ 🔰 لوبیا پلو🍛 و سالادشیرازی🍵 🔰 به تعداد افراد برنج رو پیمانه کنید و بذارید توی آب و نمک خیس بخوره لوبیا سبز رو خورد کنید و با یه دونه پیاز متوسط کمی بخار پز کنید گوشت چرخکرده و هویجی که نگینی خورد کردین رو با مقداری روغن به مواد اضافه کنید و همه رو باهم تفت و مخلوط کنید زرد چوبه و فلفل سیاه و در صورت مهیا بودن زعفران اب کرده و ادویه ی پلویی به موادتون اضافه کنید و در آخر با رب گوجه فرنگی مواد رو خوشرنگ کنید مواد رو لابه لای پلو تون بریزید و بذارید دم بکشه 👈🏻 👇🏻 اگه ادویه پلویی نداشتید می تونید برای خوش عطر شدن لوبیاپلوتون از کمی فلفل دلمه ای ریز شده استفاده کنید. سالاد شیرازی هم که مخلوطی از خیار و گوجه و پباز ریز شده س که با نمک و آبلیمو آبغوره مخلوط شده👌🏻 ⃣1⃣ 😋🍭 🍳| @asheghaneh_halal 🍒 🍡🍒 🍒🍡🍒 🍡🍒🍡🍒 🍒🍡🍒🍡🍒 🍡🍒🍡🍒🍡🍒 🍒🍡🍒🍡🍒🍡🍒
⇩🔆⇩️در فراق بار گاهت💛 ⇩😍⇩رنگِ دل طوسےشده✨ ⇩🔆⇩این دل زارم شدیداً⚡️ ⇩😍⇩تنگِ پابوسی شده⭐️ 🍃 @Asheghaneh_halal
❤️🍃 🍃 #همسفرانه ✨پیامبـر(ص)✨ 🌸|هنگامےڪه زن و شوهــر به همدیگر نگــ👀ـاه مےڪنند خداونــ🍃ـد متعال نیز با نظر رحمـتــ☺️ به آن‌ها مے‌نگرد|°🌸 #نهج‌الفصاحه،ح 621 🍃 @asheghaneh_halal ❤️🍃
°🐝| |🐝° [😴] هیـس! بـیدالم نَـتُـنیـد! دالم تـاب خِلس پانـ🐼ـدا مےبینم☺️ [😍] اے جـان! خوابتـ آرومـ💚 پانـدا ڪوچولو😜 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 •🍼• @Asheghaneh_halal
💜⚜️💚⚜️💜⚜️💚⚜️💜 ✍سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 اخر هفته شد و خواستگارها اومدن و من از اطاقم میشنیدم که با بابا دارن سلام و احوال میپرسی میکنن مامانم بعد چند دیقه صدام کرد چادرم رو مرتب کردم و با بی میلی سینی چای رو گرفتم و رفتم به سمت پذیرایی تا پامو گذاشتم بیرون مامانش شروع کرد به تعریف و تمجید از قد و بالای من به به عروس گلم فدای قدو بالاش بشم این چایی خوردن داره ازدست عروس آدم فک نمیکردم پسرم همچین سلیقه ای داشته باشه داشت حرصم میگرفت و تو دلم گفتم به همین خیال باش وقتی جلو خواستگاره رسیدم اصلا بهش نگاه نکردم دیدم چایی رو برداشت و گفت ممنونم ریحانه خانم نمیدونم چرا ولی صدای سید تو گوشم اومد تنم یه لحظه بی حس شد و دستام لرزید قلبم داشت از جاش کنده میشد.تو یه لحظه کلی فکر از تو ذهنم رد شد . نمیدونم چرا سرم رو نمیتونستم بالا بگیرم اصلا مگه میشه سید اومده باشه خواستگاری؟! نگاه به دستش کردم دیدم انگشتر زهرا رو هم نداره دیگه اروم سرم رو بالا اوردم که ببینمش دیدم عهههه احسانه... داشت حرصم میگرفت از اینکه چرا ول کن نبود یه خواهش میکنم سردی بهش گفتم و رفتم نشستم بعد چند دقیقه بابا گفت خوب دخترم اقا احسان رو راهنمایی کن برین تو اطاق حرفاتونو بزنین با بی میلی بلند شدم و راه رو بهش نشون دادم هر دوتا روی تخت نشستیم و سکوت -اهم اهم...شما نمیخواید چیزی بگید ریحانه خانم؟! -نه...شما حرفاتونو بزنین. اگه حرفای من براتون مهم بود که الان اینجا نبودید -حرفات برام مهم بود ولی خودت برام مهم تر بودی که الان اینجام ولی معمولا دختر خانم ها میپرسن و اقا پسر باید جواب بده -خوب این چیزها رو بلدینا...معلومه تجربه هم دارین. -نه.اختیار داری ولی خوب چیز واضحیه به هر حال من سوالی به ذهنم نمیاد و چند دقیقه دیگه سکوت -راستی میخواستم بگم از وقتی چادر میزاری چه قدر با کمال شدی البته نمیخوام نظری درباره پوششت بدما چون بدون چادر هم زیبا بودی و اصلا به نظر من پوششت رو چه الان و چه بعد ازدواج فقط به خودت مربوطه و باید خودت انتخاب کنی -از ژست روشنفکری و حرف زدناش حالم بهم میخورد و به زور سر تکون میدادم تو ذهنم میگفتم الان اگه سید جای این نشسته بود چی میشد یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار ازاد حرف زد و اخر سر گفتم: اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون... ادامه دارد…🍃 💟 @asheghaneh_halal 💜⚜️💚⚜️💜⚜️💚⚜️💜
💜⚜️💚⚜️💜⚜️💚⚜️💜 ✍سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار ازاد حرف زد و اخر سر گفتم اگه حرفهاتون تموم شد بریمبیرون? بفرمایین ...اختیار ما هم دست شماست خانم حیف مهمون بود وگرنه با اباژورم میزدمتوسرش? وارد پذیرایی شدیم و مادر احسان سریع گفت وایییی چه قدر به هم میان..ماشا الله...ماشا الله بابام پرسید خب دخترم؟! منم گفتم : نظری ندارمم مامانم سریع پرید وسط حرفمو گفت بالاخره دخترها یکم ناز دارن دیگه..باید فک کنن مادر احسانم گفت : اره خانم..ما هم دختر بودیم میدونیم این چیزارو عیبی نداره پس خبرش با شما . خواستگارا رفتن و من سریع گفتم لطفا دیگه بدون هماهنگی من قراری نزارید مامان: حالا چی شده مگه؟؟خب نظرت چیه؟! -از اول که گفتم من مخالفم و از این پسره خوشم نمیاد و حالا شروع شد سر کوفت بابا که تو اصلا میدونی چه قدر پول دارن اینا؟! میدونی ماشینشون چیه؟! میدونی پدره چیکارست؟!میدونی خونشون کجاست؟! -بابای گلم من میخوام ازدواج کنم نمیخوام تجارت کنمکه -آفرین به تو... معلوم نیست به شما جوونا چی یاد میدن که عقل تو کله هاتوننیست -شب بخیر..من رفتم بخوابم اونشب رو تا صبح نخوابیدم? تا صبح هزار جور فکر تو ذهنم میومد یه بار خودم با لباس عروس کنار سید تصور میکردم اما اگه نشه چی؟! یه بار خودمو با لباس عروس کنار احسان تصور میکردم داشتم دیوونهمیشدم از خدا یه راه نجات میخواستم خدایا حالا که من اومدم خب سمتت تو هم کمکم کن دیگه فرداش رفتم دفتر بسیج.. یه جلسه هماهنگی تو دفتر اقا سید بود...اخر جلسه بود و من رفته بودم توی حال خودم و نفهمیده بودم که زهرا پرسید: -ریحانه جان چیزی شده؟! -نه چیزی نیست -سمانه که از خواستگاری دیشب خبر داشت سریع جواب داد چرا ...دیشب برا خانم خواستگار اومده و الان هوله یکم -زهرا :ااااا...مبارکه گلم...به سلامتی تا سمانه اینو گفت دیدم اقا سید سرشو اول با تعجب بالا آورد ولی سریع خودشو با گوشیش مشغول کرد بعد چند بار هم گوشی رو گرفت پیش گوشش و گفت: لا اله الا الله...انتن نمیده و سریع به این بهونه بیرون رفت،دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم ادامه دارد...🍃 💟 @asheghaneh_halal 💜⚜️💚⚜️💜⚜️💚⚜️💜
°🌙| #آقامونه |🌙° °| ‌گفتند ڪه عاشقے🙈 /° و آرام نه‌اے😊 °\ در بند خیالِ /° خم ابروی ڪه‌اے⁉️ °\ گفتند بگــو❓☺️ /° به قصد قربـت گفتم😅 °\ سید علے💚 °| الحسینے الخامنه‌اے😉 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍✌️ #نگاره(40)📸 🌹| @Asheghaneh_Halal