•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
منظومهیچشمانتوباخطومدارش..
برهمزدهیکبارههمهجاذبههارا-📙'🧡-
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
این قسمت آموزش پختن شوهر👩🏻🍳
شوهر را در دیگی از محبت وتوجه قراربده♥️
روی آن عشق و مهربانی بریزین 💋😍
با کمی لبخند، طعم دارش کنین😁
مواد را با قاشقی از اعصاب فولادین، آرام هم بزنین (باید تحمل کنین تا قوام بیاد!!) 😉
با درِ اعتماد،آنرا محکم کنین تاجا بیفتد👌
افزودن 5 ادویه را فراموش نکنین😁👇
❌چشم و هم چشمی نکن😒
❌ بد فامیلشو نگو😟
❌بحث نکن🤐
❌دعوا نکن😡
❌ غر نزن🙄
بفرمایید شوهر شما آماده است😁😜✋
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
•𓆩🖤𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
روزِ بیست و دوم چله زیارت عاشورا!
.
.
𓆩پنجرهِفولادِرضابراتِکربَلامیدھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🖤𓆪
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدودو سوار ماشین میشویم. سرخوشم.آمدن عمو بهترین اتفاق
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوسه
سیاوش سوار میشود،برایمان آب میوه پاکتی گرفته...
:_ممنون آقاسیاوش.
میگوید:نوش جان
عمو میگوید:سیاوش جان،شرمنده..امشب گردش نمیشه، بمونه واسه فردا
آقاسیاوش میگوید:باشه عیبی نداره
:_پس دمت گرم،یه جا ما رو پیاده کن
+:تو مگه با من نمیای؟
:_نه راستش،امشب واسه این نیکی خانم قراره خواستگار بیاد....
آبمیوه،میپرد گلوی سیاوش....سرفه میکند
حس میکنم،خون به صورتم هجوم میآورد:عمو؟؟؟
سیاوش دور لبش را پاک میکند...
نمیدانم چرا،دلم نمیخواست او بداند.. سکوت وحشتناکی حاکم میشود،حتی عمو ساکت
است،فقط آدرس میدهد و سیاوش خیایان ها را میگردد...جلوی خانه میرسیم. شب شده است و
من دلم گرفته...
کش چادرم را باز میکنم و آن را داخل کیف میچپانم. عمو با سیاوش دست می دهد و پیاده
میشود.
زیر لب میگویم:خداحافظ
میخواهم پیاده شوم که سیاوش میگوید:مبارکه..
صاف مینشینم و محکم،بدون هیج شکی میگویم:امشب قرار نیس هیچ اتفاق مبارکی
بیفته...بااجازه
منتظر جوابش نمی مانم... پیاده میشوم. در را با کلید باز میکنم و وارد حیاط میشوم. عمو برای
سیاوش دست تکان میدهد و سیاوش میرود... وارد خانه میشوم. مامان به طرفم میآید:هیچ
معلومه تو کجایی...بدو الانه که....
عمو پشت سرم داخل میشود،مامان ادامه ی حرفش را میخورد.
عمو سرش را پایین میاندازد:سلام
مامان با پوزخند میگوید:عه؟ باز اومدی چه آتیشی تو زندگیم بندازی؟
:_مامان
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوچهار
+:نیکی تو حرف نزن... به حساب تو بعدا میرسم...
عمو ساکت است و هیچ نمیگوید... دلم نمیخواهد مامان به او توهین کند.
+: بدون دعوت جایی رفتن اصلا خوب نیست
میگویم :ایشون بدون دعوت نیومدن،من ازشون خواستم...مامان عمو باید باشن،اگه عمو نباشه
منم نیستم
صداي بابا میآید:معلومه که وحید هم باید باشه
سرم را پایین میاندازم:سلام بابا
بابا سر تکان میدهد:زود آماده شو،الان مهمونا میان
دست عمو را میگیرم و به طرف اتاقم می برمش.
صدای مامان میآید و حرف های بابا که قصد دارد آرامش کندـ
عمو در اتاقم میچرخد:چه اتاق قشنگی
:_عمو،من بابت رفتار مامانم...
+:هیس،بدو عروس خانم آماده شو دیگه
:_عمو،عروس کیه؟شما چرا این حرفا رو میزنین..
عمو لبخند میزند..
★
کراوات عمو را مرتب میکنم عمو با لبخند میگوید:خوشگل شدیا
اخم ساختگی میکنم:نبودم؟
:_بودی،بیشتر شدی..
به طرف آینه برمیگردم. دلم نمی خواست اینها را بپوشم اصرار عمو باعث شد..
مانتوی بلند بنفش پوشیده ام و روسری روشن.
+:عمو این لباسا خوب نیستن
:_چرا؟
+:خیلی روشنه
:_خوبه اتفاقا،خب عروس که نباید تیره بپوشه،اونم وقتی تو یه جمع نماینده ی مذهبیاس
دوباره به خودم نگاه میکنم. ساعتم را دور دستم میبندم.
:_نیکی؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
* در لگد کوب حوادث♨️
جان دیگر یافتم💝
* چون غبار🌫
از زیر پای کاروان برخاستم☺️
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🚩 #محرم | #امام_حسین
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1448»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
گر شـود آنروی روشـن جلوهگر هنـگام صـبح🌝
پیـش رخسارت ڪسـے بَر لب نیارد نامِ صـبح ..🌻✨
#رهی_معیری
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
غمت مباد
و گزندت مباد
و درد مباد
که مونس #دل
و آرام جان و دفع غمے🌼🍃
#سعدى
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
مینــے پیتـزا🍕🤤
مـواد لازم :
آرد ۱ کیلو
شڪـر ۱ ق غ🤍
خـمیر مایع ۱ ق غ
شـیر خشڪـ قنادے ۱ ق غ
روغـن زیتون ½ پیمانه🫒
آب ولـرم ۲ پیمانه🧊
نمڪــ ۱ ق غ🧂
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 اینکه ایران فقط توو کُشتی
قدرت مدال گرفتن داره، نشون میده که
ما هرچی به تشک و بالش نزدیکتر بشیم
حرفای بیشتری واسه گفتن داریم😅
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 989 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
تو را آن گونه می خواهم که باغی باغبانش را
شبیهِ مادرِ پیری که می بوسد جوانش را :)🙂🤍
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩🖤𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
نیست گاهی،هیچ راهی جز به شاهی رو زدن!
با غم سنگین رسیدن پیش او زانو زدن.
روزِ بیست و سوم چله زیارت عاشورا!
.
.
𓆩پنجرهِفولادِرضابراتِکربَلامیدھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🖤𓆪
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوچهار +:نیکی تو حرف نزن... به حساب تو بعدا میرسم...
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوپنج
+:هوم
:_هوم چیه بچه؟برنامت چیه؟
+:هیچی،در معیت شماییم دیگه
:_راجع این پسره میگم،دانیال
سرم را بلند میکنم.
+:هیچی،گفتم که... کل برنامه ی امشب به خاطر باباس
:_نیکی جان ایمانترو به رُخش نمیکشی ها
+:چشم
:_چیزی که نداره،به روش نمیآری ها
+:سعی میکنم
:_عموجان با منطق جواب احساسش رو دادن،یه کم بی انصافیه...حواست باشه ها
+:عمو امشب هیچی نمیشه...من هیچ سنخیتی با این آدم ندارم...همین رو بهش میگم،تموم...
:_چی بگم..
صدای در میآید و بعد صدای خوش و بش...
با عمو به سالن میرویم.
عمو بلند سلام میدهد و بعد با رادان و دانیال دست میدهد.
دانیال کت و شلوارخوش دوخت سرمه ای پوشیده و پیشانی اش کمی سرخ به نظر می رسد.آرام
سلام میدهم و کنار عمو مینشینم.
رادان میگوید:آقاوحید مشتاق دیدار.
عمو لبخند میزند:کم سعادتی از بنده بوده..
سرم پایین است،اما نگاه های سنگین را حس میکنم.
منیر چای میآورد.
رادان در حالی که فنجان را برمی دارد با خنده میگوید:نیکی خانم این چای وقتی میچسبید که
شما برامون میآوردی ها مگه نه دانیال ؟
شهره،مادر دانیال با زهرخند میگوید:فعال نیکی جون مشغول کارای دیگه هستن،وگرنه پسر
ساده لوح من رو چه به این ازدواج؟!
دانیال میغرد:مامان...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوشش
متلکش داغم میکند،میخواهم جواب بدهم اما نگاه عمو به آرامش دعوتم میکند.
سرم را پایین می اندازم و با بندهای انگشتانم بازی می کنم.
مامان با حالت عصبی میگوید:شهره جون،نجابت نیکی از اول زبونزد همه بود،چه برسه به
الان،خودت بهتر میدونی...
★
پله ها را آرام بالا میروم،دانیال هم پشت سرم میآید
مبل ها را نشان میدهم:بفرمایید
دانیال مینشیند و من هم روبه رویش.
سرش پایین است،خجالت به او نمیآید...
چند دقیقه ای میگذرد،با دو انگشت یقه اش را میگیرد:گرمه،نه؟
:_من گوش میدم
+:از کجا شروع کنم؟ آخه اولین بارمه
و لبخند میزند...
:_آقا دانیال
خنده اش را میخورد و تلخ می گوید
+:قبلا آقا قبل اسمم نبود...
:_قبلا گفتید،منم جواب دادم:گذشته تو گذشته،مُرد.. اون نیکی هم مرد.. آقادانیال،من نسبت
به شما خیلی احترام قائلم،ولی واقعا این پیشنهاد شما از پایه و اساس غلطه،من و شما اونقدر با
هم فرق داریم که اگه بخواهیم هم نمیتونیم شبیه هم بشیم..
مضطرب میگوید
+:من هرجوری شما بگید میشم،اصلا ریش میذارم،از این انگشترا دستم میکنم،به خاطر تو..با
هم میریم مشهد،آره؟مشهد خوبه دیگه؟مکه میریم،ها؟
:_ایرانیا رو مکه راه نمیدن...
+:خب..خب میریم یه جای دیگه،من همون جوری میشم که شما دوس داری
دلم برای تقالی بیهوده اش میسوزد.
:_آقادانیال... من دنبال کسی هستم که کاملم کنه،من مکملش باشم. من دلم نمیخواد شما به
خاطر من ریش بذارید و اینا..اصلا شما که کامل در جریانید،من دور از چشم پدر و مادرم چادر
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
* پرچم به دست توست🇮🇷
جمع است خاطرم☺️
* با تو مهم نیست💚
همه حرف و حدیث ها😏
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🚩 #محرم | #امام_حسین
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1449»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
بـہ حـباب نگران لب یڪــ رود قسم🌊
و بـہ ڪوتاهی آن لحظه شادے
ڪہ گذشت🕰
غصــہ هم میـگذرد ❤️🩹
آنچنانـے ڪـہ فقط
خاطره ای خواهدمـاند . . .🤍🌱
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
برای فتح قلب منِ خسته،
جنگ لازم نیست
فقط بخند تو، آری!
تفنگ لازم نیست😁
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
سرشمارے مےکنے!؟
در سرزمین قلبـ💖من
یک نفر... تنها
👈🏻 #تو یے!👉🏻
آمار مےخواهے چهکار
#محمدعلی_نیکومنش
#تمامعشقمن💍
#تقدیم_به_فرمانده👮🏻♂
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
اگـہ میخواین
سیب زمینـے سرخ ڪـردهتون ترد و ڪـریپسـے بشه . . .🍟💛
ویـدیوے بالا رو بـاز ڪنید 🤓
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 به آبجیم گفتم فیلم ترسناک دیدم🥶
گفت چرا نیاوردی با هم ببینیم☺️
گفتم میترسیدی... بعد تعریف کردم براش
گفت اینکه بابا چیزی نیییس🤥
الان میترسه بره دسشویی:/👻
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 990 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
روایت همسر شهید :
اخلاق سید جاسم آنقدر خوب بود که هر چه بخواهم برایتان بگویم کم گفته ام. خیلی نسبت به خانواده خوب و مهربان بود. دوست نداشت بیماری ما را ببیند. می گفت من مریض بشوم، اما شما بیمار نشوید. همیشه می گفت هرگز نمی خواهم تو ناراحت و اذیت شوی.
#بهروایت_همسرشهید♥➣
#برشےازیڪروایٺعاشقانھ
#سید_جاسم_نوری
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
-أنت روحـۍ وأبـقۍ بجانبۍ دائـما
آرام جان من تویۍ بمان ڪنارمن همیشہ!🌱
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
وقتی شوهرتون غمگین و غصه داره...
شما ی مقنعه سر کنید و دوربین دست بگیرید برید باهاش مصاحبه کنید🎙😁
در مورد اینکه یه خانوم باید چیکارکنه تا شوهرش شاد شه و انتظارات یه شوهر از خانومش چیه و...😜
ی خانوم باید شاد و شیطون باشه🤪
تا بواسطه شادی اون محیط خونه شاد و پر انرژی بشه😍
❌هیچ مردی از زن افسرده و غرغرو خوشش نمیاد ❌
سعی کن همیشه سرحال باشی بانو
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
•𓆩🖤𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
روزِ بیست و چهارم چله زیارت عاشورا!
.
.
𓆩پنجرهِفولادِرضابراتِکربَلامیدھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🖤𓆪
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوشش متلکش داغم میکند،میخواهم جواب بدهم اما نگاه عمو
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوهفت
سر میکنم. دوست دارم وارد خانواده ای بشم که از این قضیه استقبال کنن...نه اینکه مثل
خونواده ی خودم....
+:باشه من....من از خونوادم جدا میشم
:_من نمیخوام اسباب دردسر باشم...همین الآنشم بین خونواده هامون تنش ایجاد شده..من
دلم نمیخواد...نشدنیه آقادانیال،خواهش میکنم تمومش کنید...
بلند میشوم و راه میافتم،از پشت صدایش بلند میشود:پس تکلیف دل من چی میشه؟
برمیگردم:یه کم فکر کنید...خواهش میکنم، این خواسته ی شما غیرمنطقیه،ما هیچ جوره شبیه
هم نیستیم،نه..
بدون لحظه ای مکث از پله ها پایین میروم. بابا و رادان مشغول بگو و بخند هستند و مامان و
شهره با اخم نشسته اند. عمو وحید آن طرف با موبایل حرف میزند.
آرام مینشینم،توجه همه جمع من میشود. رادان با خنده میگوید:خب دهنمون رو شیرین کنیم؟
دانیال میآید و مینشیند.با حرکات عصبی دستمالی برمی دارد و پیشانی اش را خشک می کند.
گلویم را صاف میکنم:با همه ی احترامی که براتون قائلم،جواب من منفیه..
دانیال عصبی سر تکان میدهد.
شهره با شادی بلند میشود: خب انگار نیکی جان هم مثل ما راضی نیس،بهتره ما بریم دیگه
رادان هم بلند میشود:نیکی جان،یه کم بیشتر فکر کن...
★
با عمو،کنار استخر نشسته ایم..
:_انگار بابات و رادان،بی میل نبودن..پسره خیلی داغون بود،چی بهش گفتی تو؟
+:حرفایی که باید میشنید...
صدای موبایل عمو بلند میشود .
:_ای بابا،از سر شب هزار بار زنگ زد
+:کی؟
:_سیاوش..
نمیدانم چرا ناخودآگاه لبخند روی لب هایم مینشیند...
*
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•