.
گوهر گنجینهی عشقیم از روشندلی
بین خوبان کیست، تا ما را خریداری کند؟!
#رهی_معیری
🍃✨🍃
#رزق_امروز
وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿یونس/٤٨﴾
و (کافران) گویند: پس این وعده قیامت کی خواهد بود اگر شما راستگویید؟
🍃✨🍃
#سلام_امام_زمانم🖤
تقصیر ماست
غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته پنهانی شما
بر شوره زار معصیتم
گریه می کنم....
جانم فدای دیده بارانی شما
تعجیل در فرج امام زمان صلوات🌷
➖➖➖➖➖➖
#امام_زمان
#توسل_به_امامزمان
.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۸۵
دختر که انگار خیالش از بابت من راحت شد گفت
_ ایشون ما رو آورده ناکجا آباد که نماز بخونه
سلامی لب گزید
_ عه ... سلما
_ چرا
_ چون بقیه اذیتش میکنند و ایشون هم دوست نداره باهاشون بحث کنه
_ راحت باش سلما خانم توضیحات کامل رو بده
بی حواس وزنم را روی پایم انداختم آه از نهادم بلند شد
_آی
انگار آنها هم تازه حواسشان پِی پایم رفت
کفش پوشیده به طرفم آمد
_شما زخمی هستید؟
سری تکان دادم
_میشه پاتون رو ببینم؟
نگاه متعجبم را که دید چادرش را جلو کشید و گفت
_ دوره هلال احمر دیدم
روی زمین نشستم
_ سلما بطری آب رو بده
_بریزید روی پای من ؟
_اوهوم ..کثیف و خاکی شده
در بطری را باز کرد
_آب میریزم شما آروم کثیفی رو از دور و برش بگیرید
کاری که گفت را انجام دادم البته هر بار از درد دادی میکشیدم
_ سلما کوله ام رو بیار
کوله را که گرفت دست داخل کوله برد و وسایل ضدعفونی و باند را بیرون کشید دوستش نگاه مرا که دید گفت
_ از وقتی هلال احمر رفته حس دکتر بودن بهش دست داده ,موقع مسافرت یا تفریح این وسایل همیشه همراه ش است ، اگه کولهاش سنگین نشه تجهیزات اتاق عمل هم میذاره داخلش
میان دردم خندیدم که سلامی گفت
_عوض حرف زدن بیا باند رو ببر
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✍ به قلم #آلا_ناصحی
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۸۶
بتادین را که روی پایم ریخت سوختم و خنده ام قطع شد و دوباره در فریاد زدم
_حیف شد دیگه نمیتونید بخندید
محل زخمم را بست حواسم به دستانش بود که حتی گوشی انگشتش هم به من نخورد
فاطمه همین جا غذامونو بخوریم بعد بریم پیش بچهها
گرسنه بودم و آن همه دویدن تشنهام هم کرده بود.سلامی این بار دست بردو از کیفش ظرفی بیرون کشید
_ تو رو خدا فاطمه مگه پیش دبستانی هستی که غذای خونگی آوردی؟ من همون ساندویچ خودم رو میخورم
با فاصله از من نشسته بودند. خودم را مشغول کوله ام نشان دادم ،دستی جلوی چشمانم دیدم
_بفرمایید
سر بالا آوردم تا نگاهش کنم اما نگاهش طبق معمول جای دیگری بود
_ این چیه؟
_ سمبوسه
غذا را گرفتم و تشکر کردم و مشغول خوردن شدم انصافاً خوشمزه بود .دستی دور لبم کشیدم
_ممنون خانم سلامی
_ همشو خوردی؟؟
خطاب به دوستش گفتم
آره خوشمزه بود
_ چطور تونستی ۵ تا سمبوسه رو بخوری فاطمه روش نشد بگه براش بذاری، تو هم نامردی نکردی و همه رو خوردی؟؟!
_ عه.... سلما چرا امروز اینجوری شدی؟
_ خب باید بدونه حالا که غذاتو خورده تو الان گرسنهای
آنقدر گرسنه بودم که اصلاً به این فکر نکردم .
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✍ به قلم #آلا_ناصحی
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
.
نوش نگاهتون🍃
نظردونی خالی نَمونه 😁
https://harfeto.timefriend.net/16871571152748
.
🍀🍀🍀🍀🍀
به پارت ۴۰۰ برسه قیمتش میشه ۴۵۰۰۰ تومان
دل دل نکنید و دست بجنبونید 😉
.🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
این سید چه کرده بود که مسیحیان آزاده لبنان هم عاشقش بودن🖤
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادی من🌱
✧❥˙❥˙@panaaheman˙❥˙❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه زود دلمان برای طنین پرقدرت صدایت تنگ شده ...
با ما چه کردی سید؟😭😭😭
#راهت_ادامه_دارد✌️
#القدس_لنا
🎬 آنتی سلبریتی
https://eitaa.com/joinchat/2067791886C00959371cb
🍃✨🍃
#رزق_امروز
قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۗ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۚ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ﴿یونس/٤٩﴾
پاسخ ده که من مالک نفع و ضرر خود نیستم (تا چه رسد به دیگران) مگر هر چه خدا خواهد، برای هر امتی اجل معینی است که چون فرا رسد ساعتی پس و پیش نخواهند شد.
🍃✨🍃
یا صاحب الزمان💔
هم بارش غصههایمان بی حد است
هم کارد به استخوانمان رسیده است بیا... 🥺
🌱🌱🌱🌱🌱
#امام_زمان
#توسل_به_امامزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۸۷
بسته کیک و شیر کاکائو یی که به همراه داشتم را از کوله ام بیرون آوردم
_کیک و شیر کاکائو دارم میخورید ؟؟
_ واقعاً منصفانه است ۵ تا سمبوسه پرملات رو با سس خوردی عوضش یه دونه کیک میدی
_ زشته سلما
دستم را به درخت زدم و ایستادم و لنگان به سمتشان رفتم کیک را طرف سلامی گرفتم
_بفرمایید
_بگیر فاطمه ، تا از بار عذاب وجدانش کم بشه
بالاخره لبخند گوشی لبش نشست ،منتظر ماندم بسته را باز کرد و تمام کیک روی چادرش ریخت، صدای خنده ی دوستش بلند شد
_داداش پودر کیک دادی به فاطمه یا کیک؟!
مثل آن روز داخل اتاق جلسه چادر را روی سرش کشید و خندید ، من هم خندم گرفته بود و هم مانده بودم چه کنم؟ میان آن همه دویدن و فرار از دست سعید و دونفر دیگر چیزی از کیک نمانده بود.
_ فاطمه جان پاشو چادرتو یه تکون بده بلکه حشرات و پرندهها از این لطف آقا یه بهرهای ببرن
سلامی چادرش را تکان داد و تکه کیکی که داخل بسته بود را به دهان برد، صدای موسیقی میآمد و پشت بندش فریاد های بلند دسته جمعی
_ شعور ندارن به خدا مثلاً دانشجو هستن
_شما با اینا اومدید؟؟
_ آره اشتباه کردیم اومدیم ،توی جمع نباشیم بهتره
دوستش رو به من پرسید
_ شما چطوری زانوتون اینجوری شده؟؟
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✍ به قلم #آلا_ناصحی
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿
#رسالتِ_من
#قسمت۸۸
_ داشت از دست ما فرار میکرد، جوجه جنگلبان
به طرف صدا برگشتم با اینکه چهرهاش را پوشانده بود اما میدانستم برادر سعید است.
_ ببخشید جمعتون رو خراب میکنم اما این شازده باید با من بیاد ، البته نگران نباشید یه ذره توجیه بشه بر میگرده
جلو آمد و بازویم را گرفت
_ دستتو بنداز
ضربهای به صورتم زد ،سلامی جلو آمد
_ داری چه غلطی میکنی؟
_ برو کنار و خودتو قاطی ما نکن وگرنه تو هم بد میبینیا
بین من و برادر سعید ایستاد
_جرات داری بهش دست بزن
_آخی.. رسالت خان خودت جنم نداری یه دختر داره ازت دفاع میکنه؟
خونم به جوش آمده بود از کنار سلامی رد شدم و به سمتش یورش بردم
_خفه شو لعنتی
یقه اش را چسبیدم تقلا کرد و از دستم رها شد، درد پایم زیاد شده بود ناگهان مرا به زمین کوبید و روی من خیمه زد.میترسیدم به سلامی و دوستش آسیب بزند هر دو نفس نفس میزدیم.
_ میشناسمت هم تو رو، همون داداش نامرد تو
مشتی روی صورتم کاشت
_ هیچ غلطی.......
ناگهان دستش از موهایم کنده شد و به طرف چپم افتاد .دوست سلامی گارد گرفته ایستاده بود مهلت نداد بایستد و دوباره به جانش افتاد .آنقدر زد که احتمال میدادم خونریزی داخلی کند.
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✍ به قلم #آلا_ناصحی
کپی حرام است،حتی با نام نویسنده 🙅♂
پارت اول
🌿🌿
🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
.
نوش نگاهتون🍃
نظردونی خالی نَمونه 😁
https://harfeto.timefriend.net/16871571152748
.
🍀🍀🍀🍀🍀
به پارت ۴۰۰ برسه قیمتش میشه ۴۵۰۰۰ تومان
دل دل نکنید و دست بجنبونید 😉
.🌿🌿🌿🌿🌿
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
.
همراهان بزرگوار
رمان #راننده_شخصی ، تاریخ ۱۵ مهر از کانال پاک میشه، اگه در حال خواندن هستید زودتر تمومش کنید . چون بعدش فایل pdf میشه برای فروش.
با تشکر🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸