💠 #کلام_امیر
💎 ارزشِ کمک به غمدیدگان
🔰 «ملهوف» معناى وسیعى دارد که هر فرد مظلوم و بیچاره اى را شامل مى شود؛ خواه بیمار باشد یا گرفتار طلبکار و یا فقیر نادار و یا زندانى بى گناه. کسى که به کمک این گونه افراد بشتابد مى تواند عفو الهى را در برابر گناهانى که انجام داده به خود متوجه سازد.
✅ «مکروب» به هر شخص غمگین گفته مى شود؛ خواه غم او در مصیبت عزیزش باشد یا غم بیمارى یا فقر یا شکست در امر تجارت و یا هر غم دیگر.
📔شرح آیتالله مکارم شیرازی ، پیام امام امیرالمؤمنین علیهالسلام
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
#خاطرات_مامان_17
#دعوای_حورا_و_میثم
من باید ارتباطم رو با حورا کم می کردم اما دلم نمی اومد. حورا یک بار اومد دم در خونمون و من رفتم توی حمام ایستادم که بعدا بهش بگم به این دلیل نشد درو براش باز کنم.
می خواستم حرف احسان زمین نمونه...
احسان که دید دارم به عشق بچه دارشدن همه چیز رو از حد میگذرونم به راهنمایی و مشاوره دوستش عمل کرد و ما رفتیم مرکز ناباروری رویان.قرار شد چندتا آزمایش جدید توی همون مرکز انجام بدیم تا اونها بررسی های خاص خودشون رو روی ما انجام بدن...
یکی از همون شبها یه گربه به پشت بام ساختمان راه پیدا کرده بود.
احسان رفته بود پیداش کنه چون بالای سرمون صدا می اومد و این در حالی بود که ما طبقه اخر بودیم.رفت اما چیزی ندید.دوباره نصف شب صدایی اومد و من ترسیدم.
احسان مجددا رفت بالا تا گربه بیچاره از گرسنگی نمرده نجاتش بده. دلش سوخته بود و دستکش ازم گرفت و دستش کرد و یه ظرف گرفت که حیوون رو توش بزاره و ببره پایین ولش کنه.
رفت بالا و چند دقیقه بعد اومد و باناراحتی بهم گفت:
رویا بیا دوستت اون بالاست.
تعجب کردم مگه میشد شب به اون سردی کسی زنش رو بیرون بندازه.
خلاصه باچشمان خواب آلود رفتم بالا و دیدمش.آوردمش پایین توی خونه.دختر بیچارش هم بود.ریحانه ی خوشگلم صورتش یخ زده بود.دمپایی بپا نداشت و با یه پیراهن نازک ساعتها اون بالا توی سرما ایستاده بودند.
فکر کردم الان احسان میره با میثم حرف میزنه و نصیحتش میکنه اما بهم گفت یه بالشت و پتو بهش بدم که میخاد بره توی ماشین بخوابه.
ما خبر نداشتیم دوست مظلوم من توی پشت بوم داره ضجه میزنه.
خدایا چرا این میثم درست نمیشد.زندگی به این قشنگی چرا باید به اینجا برسه...
احسان همونجا بهمون گفت فردا سرکار نمیره تا حورا و بچش رو ببریم خونه مادرش تحویل بدیم.
من هم یه دمنوش درست کردم به حورا و ریحانه دادم که گرم بشن.ماکارونی رو هم گرم کردم به ریحانه دادم.دستای کوچولوش یخ بود.الهی بمیرم دمپایی هم پاش نبود.حورا هم یه استین کوتاه پوشیده بود.دلم ریش شده بود.
حورا اونشب اصلا نتونست بخوابه و شدیدا توی فکر بود.پژمرده و دلشکسته گریه میکرد و میگفت من بجز خدمت به میثم کاری نکردم آبجی.چرا جوابم رو اینطوری میده.
ازش پرسیدم چرا بیرونش کرده جواب داد:
غذاپختم قیمه و برنج نشستیم خوردیم.خیلی آروم غذاشو خورد یهو پاشد رفت قابلمه خورشت رو آورد بدون هیچ حرفی کوبید وسط سفره و تمام ظروف رو بهم ریخت و شکست.
من و ریحانه موندیم روی زمینی که پر از چینی خورده بود و ماتی که به صورتمون خشکید.ازش پرسیدم چرا اینکارو کردی من چجوری الان این خورشتا رو از روی دیوار خونه ی صابخونه پاک کنم مرد...بهم گفت عه به فکر خودتی؟الان حال اساسی بهت میدم.
رفت کیسه شکر رو آورد ریخت روی فرش و با دست پخشش کرد بعد یه کاسه آب آورد و ریخت روی شکرا.. بهم میگه حالا اینم پاک کن...میخندید آبجی
گفتم :یعنی نگفت چرا قابلمه رو کوبید توسفره
گفت :نه آبجی هیچوقت دلیلی برای کاراش نداره.
تازه خوب و خوش و خرم، عصری نشسته بودیم کنار هم و داشت برام تعریف میکرد که یه تعقیب و گریز پلیسی رو توی خیابون دیده.ماجراشو برام تعریف میکرد و میخندید.
آبجی تعادل روانی نداره میگفت دنبال تعقیب و گریز و پلیسا و دزده رفته میخواسته ببینه آخرش چی میشه رفته رفته تا رسیده روستای صرم...باورت میشه؟؟بنطرت آدم سالم اینکارو میکنه؟؟
داشت چیزای عجیبی میگفت.دوباره شاخ درآورده بودم.
فردای اون روز بعد از اینکه به پلیس زنگ زدیم و ماجرا رو تعریف کردیم و گزارش پلیس رو تحویل گرفتیم رفتیم سمت شهر حورا اینا که تحویل خانوادش بدیم. دل رو به دریا زدیم و رفتیم که این کارو انجام بدیم بااینکه هم میتونست خطرناک باشه و هم برامون دردسر بشه.
بدون اینکه همسایه ها بویی ببرند کارو انجام دادیم .خیلی بجا حورا قبلا به من شناسنامه و عقدنامه و گوشواره ریحانه رو داده بود امانت نگه دارم. همیشه میگفت شاید یک روز این آدم شناسنامه هاشون رو پاره کنه.
من قبل از حرکت به مادر حورا زنگ زدم و مختصری از ماجرا رو تعریف کردم و گفتم منتظر امدن ما باشند.
بیچاره پیرزن شاخ درآورده بود.
خلاصه به خونه پدر حورا رسیدیم...
✍مطهره پیوسته
🐣🐝🌸🐣🐝🌸🐣🐝🌸
@astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 طب_مقدماتی
🍃 اصلاح مزاج و مصلحات
#طب_مقدماتی
#جلسه_دهم
#استاد_حجت_الاسلام_اخوان
🍀🌻🍂🍀🌻🍂🍀🌻🍂
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@ astanehmehr
🍃 #مهر_و_ماه
دلتنگی را نمیتوان با واژهها بیان کرد.
دلتنگی را باید گریست،
جایی گوشه کنار صحن حرمتان،
جایی لابلای کلمات نورانی دعا.
و حالا که دوریم از صفای حرمتان،
چه کسی پناه اشک و دلتنگیِ ماست؟
جز خواهر مهربانتان...
💚 السلام عليك یا علي بن موسی الرضا المرتضی
#دلتنگی #امام_رضا
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
#عرض_ارادت
ساده ام مثل کبوتر که به دیوار تو عادت دارم تو مرا دانه دهی یا ندهی هر کجا بال بگیرم به تو بر میگردم....
📸سیدهزهراآلهاشم
〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️
@astanehmehr
#تلنگرانه
خدا تنها ، تنهاییست …
که هیچ تنهایی را تنها نمیگذارد …
•┈┈••••✾•🦋•✾•••┈┈•
🌸 #مهربانو
❓آیا کفش شما، به اصطلاح پایتان را میزند؟
🔰 اگر کفش های جدیدی که به تازگی خریده اید، پای شما را اذیت می کنند، تا آن جا که میتوانید درون آنها را با روزنامه مرطوب پر کنید.
بگذارید روزنامهها داخل کفشها خشک شوند و سپس آنها را در بیاورید.
#ترفندها #کفش_نو
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
🕊 #شهد_عشق
گفت: میخوام خونهمون بشه حسینیه تا هیچوقت شهدا رو فراموش نکنیم.
گفتم: چطوری میخوای یادشون رو زنده کنی؟
گفت: دور هم جمع میشیم و بعد از روضه و دعا، براشون فاتحه میخونیم و ازشون خاطره تعریف میکنیم...
واقعاً هم خونهشون شده بود حسینیه شهدا.
اصلاً هر وقت خودشو میدیدم یاد جبهه و جنگ میافتادم.
مخصوصاً اینکه از دو سالگی هم شدیداً مجروح شده بود.
🥀 شهیده منیره ولیزاده
تولد: ١٣۶٠
شهادت: ١٣٧٧
علت شهادت: تحمل جراحت شدید از بمباران زمان جنگ
📚 برگرفته از: پا به پای شما میدویدم، صفحه ۴۶
#شهدای_بانو #زن_عفت_افتخار
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
📖 #دو_خط_شعر
تا قلم را میزنم در جوهرِ خون جگر
میشود ابياتِ شعرم واژه واژه شعلهور
گرچه از داغی تناور بر دلم دارم نشان
میزنم اما به جانِ کفر؛ بی وقفه تبر
هست مستحکمتر از دیروز ایرانِ قوی
از اَبَرقدرتترینها مانده نامی مختصر
نوترین نیرنگها را با بصیرت پس زدیم
کوه با خورده نسیمی سست میلرزد مگر؟!
این وطن هرگز ندارد غم به دل چون سالهاست
پروَرانده در خودش فهمیدههایِ بیشتر
هستُ تا نابودی ظلمت به عشقِ فتحِ قدس
سنگرِ دانش کنارِ نورِ ایمان مستقر
با شهادت سرنوشتِ کشورم خورده گره
خوشبهحال آنکه میبندد چنین بارِ سفر!
✍🏻 مرضیه عاطفی
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
🔷🔸💠🔸🔷
@astanehmehr | «آستانِ مهر»
#عرض_ارادت
چقدر وعدهی فردا چقدر جمعهی بعد؟
ببين كه بر لبم آقا رسيده جان بی تو...
〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️
@astanehmehr
#دلنوشته
مینویسم
برای چشم های منتظر دوخته شده به راه...
برای قرار دل بیقراران...
برای خفتهگان خسته جانی که بیداری را کابوس دیدند...
هنوز چشم به راهم
منتظر یارم
از زمین و زمان میپرسم : پس کی میرسد مولایم ؟...
حتی خود تقویم دیگر از شرم رنگ به رو ندارد ، از بس گذشت و جمعهای روز ظهور تو نشد
نکند در راهی ؟
نکند باز از این کوی گذشتی و همه بیخبریم ؟
گویا از انتظار فقط نشستن به سایهی غفلت را بلدیم
ولی این رسمش نیست
رسمش آن است که به نامت بکنم دنیا را...
بکشم دست ز گناهی که شده فاصلهی میان من و تو
بنشانم گل لبخند به لب چهرهی ماه...
پیش پایت قدم سرو شوم ، خم بشوم
بنوازم گل و گلبرگ به پیش قدمت
دل گفت مرا يار الهی هوس است
تعريفش کن اگر تو را دسترس است
گفتم: مهدي! گفت: دگر هيچ مگو
در خانه اگر کس است يک حرف بس است
📝 فاطمه پاکدامن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
📚#معرفی_کتاب
⬅️ نام: پهلوان اکبر
✍🏻 نویسنده: محمد عباسی
🔻شهید 17 ساله؛ معروف به شکارچی تانک!
💠 نیمنگاهی به زندگی و اوج بندگی نوجوان شهید دانشآموز اکبر چمنی
🌷 شهید اکبر چمنی، متولد 1344، صاحبنام در عرصۀ کشتی در چهار نوبت از سوی بسیج شهرستان به مناطق عملیاتی اعزام شد،
🌷 و سرانجام در تاریخ ۱۰اردیبهشت ۱۳۶۱ در محاصرۀ تانکهای عراقی، بر اثر اصابت گلولۀ توپ به فیض شهادت نایل آمد.
#دانش_آموز_شهید #پهلوان_اکبر
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
#زائر_کوچولو
🔸شما می توانید عکس فرزند دلبندتان را حین عرض ارادت به بانوی کرامت به آیدی زیر:
@karimeh_135
ارسال کنید.
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
🌿 #عرض_ارادت
مهربان بانو سلام عرض ارادت دارم
یک سلامی از جان سوی جانان دارم
بی قرارم
ای قرار دل ما شیعیان
بیپناهم
کنج صحنت کاشانه دارم
بیبی جان شما کریمهی اهل بیت هستید و مهر کرم بر تاج نامتان نشسته و نگفته میدانید و ننوشته میخوانید
و این حال گدایی است که حلقه به گوش باب کرم گشته
مایی که هر بار دری را میزنیم بهر صدایی خودمان حاجتمان را بر زبان جاری میکنیم
اما بعد کریمه را چه حاجت به بیان نیاز که خود ملیکه ز ما بهتر میداند سر دلهای گشوده نشده را
بیبی جان شما که از ما بهتر به احوالاتمان آگاهید و راز دلمان آشکار میدانید ،
نظری ، گوشه چشمی ، عنایتی ما را
اللهم عجل ولیک الفرج
🖋 فاطمه پاکدامن
📸 امیر حسامی نژاد
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
28.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👫#همسرم_باش
🍃 ادامه تفاوت اخلاقی و رفتاری آقایون و خانم ها از جنبه های مختلف
#جلسه_بیست_و_هفتم
#استاد_اخوان
➿🌷➿🌷➿🌷➿🌷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
قسمت بیستم1361.mp3
12.5M
🎧 #رمان ۱۳۶۱
یادتونه که درقسمت نوزدهم داشتیم 👇
به اونجا رسیدیم که احمد رفت دم درب منزلشون و به پسر نوجوان چارده پونزده ساله خانم همکار حرفای ناجوری زد و با نابلدی هرچه تمامتر وظیفه ی خبر دادنشو انجام داده بود🙁
احمدبهرحال به دل اصحابی و علینژاد نشسته بود و خبر استخدامشو بهش دادن دل تو دل احمد نبودو امتحان حفظ قرآنشو هم قبول شد ....
وقتی نگاهش در نگاه کبوتر خیره شد چنان نوکی به زیرچشمش زد نزدیک بود کورش کنه حرصش دراومد و ولش کرد و اون کبوتر پرکشید برای همیشه .... این یکی خودش به نیت شهید رضوانپورپرید ورفت ....
🔸☘🔸
#قسمت_بیستم
🎙 با خوانش هنرمندانه نویسنده ی کتاب: مطهره پیوسته
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
#عرض_ارادت
آموختم ز حر که به دربار اهل بیت
با دست خالی آیم و با دست پر روم
📸سیدهزهراآلهاشم
〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️
@astanehmehr