.
✨ روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
✨ کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
✨ از سرِ کویش اگر سوی بهشتم می برند
✨ پای ننهم که در آنجا وعده ی دیدار نیست
#خواجه_عبدالله_انصاری
@avayeqoqnus
.
آرام باش! درست می شود...
نه هیچ شبی و نه هیچ زمستانی دائمی نیست! 🌱
آفتاب می تابد،
شاخه ها جوانه می زنند و تمامِ شکوفه های در انتظار متولد خواهند شد... 🌿
هیچ ابری تا همیشه در مقابلِ مهتاب نمی ایستد و هیچ ماهی تا همیشه در حصار نمیمانَد... 🍀
نور، سپاهِ سیاهی را میدرد حتی اگر به قدرِ روزنه ای باشد
و بهار؛ هزار هزار زمستان را سبز میکند،
روزهای سخت رو به پایان است، آرام باش... 👌🌸
#نرگس_صرافیان_طوفان
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
صبح میخندد و من
گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری
خبر از مَقدم دوست
ای نسیم سحر
از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم
که بود مَحرم دوست
صبح تون پر از امید و لبخند رفقا 🙏🌹
#سعدی
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
خدایا
شکرت برای بصیرت و آگاهی ام ،
شکرت برای شادی جسم و روحم ،
شکرت برای خوشی های بی پایان ،
شکرت برای جهان سرشار از فراوانی ات...
هزاران بار شکر ای مهربان ترین 🙏🌱
#شکرگزاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📕 عاقبت مار دزد
دزدی از مارگیری ماری دزدید و به خیال خود اندیشید غنیمتی گرانبها برده است.
مار زهرآگین دزد را نیش زد و هلاک کرد.
مارگیر با دیدن جسد دزد با خود گفت: مار من دزدش را هلاک کرد و من ازین بلای عظیم رَستم.
درحالیکه وقتی مارم دزدیده شد بسیار ناراحت شدم و دعا کردم خدایا مارم را به من بازگردان.
خدا را شکر که دعایم را مستجاب نکرد در حالیکه فکر میکردم اجابت نشدن دعایم برایم زیانبار است ولی حال دانستم به نفعم بوده است.
✨ شکرِ حق را کان دعا مردود شد
✨ من زیان پنداشتم، آن سود شد
✨ بس دعاها کان زیان است و هَلاک
✨ وز کَرَم مینشنود یزدانِ پاک
مولانا از این حکایت دو نتیجه مهم می گیرد: یکی آنکه اگر مالی در جهت حق به دست نیاید برای روح آدمی بسیار زیانبار است؛
دوم آنکه عدم اجابت بعضی دعاها به نفع دعاکننده است. 👌
🔸 برگرفته از دفتر دوم مثنوی معنوی
#حکایت
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
شرح دلتنگی من بی تو
فقط یک جمله ست
“تا جنون فاصله ای نیست
از اینجا که منم” 🍁
#مهدی_اخوان_ثالث
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
به خودتان بها دهید!
چای یخ زده را دور بریزید
و از ابتدا با عشق دم کنید.
فدای سرتان اگر گاهی از روزهایتان
به میلتان نمیگذرد!
لبخند بزنید!
با تمام مشکلات، لبخند بزنید.
عصرتون شاد و پر از لبخند دوستان 🌸
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ناامیدی ترسناک تر از پیری است ؛
در پیری جسم ما مچاله می شود
و در ناامیدی روح ما ...
#جرج_برنارد_شاو
✨ @avayeqoqnus ✨
.
پدر خیال میکرد آدم وقتی
در حجره خودش تنها باشد، تنهاست.
نمیدانست که تنهایی را فقط در شلوغی میشود حس کرد...
🔸 از کتاب "سمفونی مردگان"
نوشته عباس معروفی
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ما که رندیم قدح بَر سرِ بازار کشیم
تو که در پرده ی زُهدی به نهانخانه بنوش
#طالب_آملی
✨ @avayeqoqnus ✨
🌿💐🌿💐
ز عشقت سوختم ای جان کجایی
بماندَم بی سر و سامان کجایی
نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی
نه در جان نه برون از جان کجایی
ز پیدایی خود پنهان بماندی
چنین پیدا چنین پنهان کجایی
هزاران درد دارم لیک بی تو
ندارد درد من درمان کجایی
چو تو حیران خود را دست گیری
ز پا افتادهام حیران کجایی
ز بس کز عشق تو در خون بگشتم
نه کفرم ماند و نه ایمان کجایی
بیا تا در غم خویشم ببینی
چو گویی در خم چوگان کجایی
ز شوق آفتاب طلعت تو
شدم چون ذره سرگردان کجایی
شد از طوفان چشمم غرقه کشتی
ندانم تا درین طوفان کجایی
چنان دلتنگ شد عطار بی تو
که شد بر وی جهان زندان کجایی
#عطار
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🌴 ﺩﺭﺧﺖِ ﻧﺨﻞ؛ ﺩﺭﺧﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ؛
وقتی نخلی رامی خواهند قطع کنند
می گویند "بکُشش"
ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻫﺎ بیشتر می دانند ﮐﻪ ﭼﻪ میگویم.
🌴 انگار این درخت ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺨﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﯽ می میرد، ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ می زنی ﺑﺎﺭ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺷﺎﻥ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﻫﻢ می شود.
🌴 ﺍﻣﺎ ﻧﺨﻞ، ﻧﻪ! ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﯼ
می میرد...
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪﺍﺵ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﺨﻞِ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ!
🌴 ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺍﺳﺖ!
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﺕ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺳﺖ، ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ!
ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﻮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
🌴 ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ می میرد، ﻭﻟﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ!
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
.
همچو خورشید 🌞
به هر ذره بخند و گرم باش
زندگی، یک لحظه ی کوتاه
و دیگر گاه هیچ...
صبح بخیر و شادی رفقا 🙏🌹
#معصومه_صابر
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
تو نزدیکی ... مطمئنم !
حضرت معبود ...
تو نزدیکی ... مطمئنم !
این منم که رگـــــ گـــردنم را پیدا نمیکنم ...!
به فریادش برس ...
آمین 🙏🌱
#مناجات
#خدا
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
عاشق همه سال مست و رسوا بادا
دیوانه و شوریده و شیدا بادا
با هشیاری غصه ی هرچیز خوریم
چون مست شویم هرچه بادا بادا
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
حکیمی را پرسیدند: از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است؟
گفت: آن که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست.
نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد
بماند نام بلندش به نیکویی مشهور
نِبشته است بر گورِ بهرام گور
که دست کَرَم بِه ز بازوی زور
🔸 برگرفته از باب دوم گلستان سعدی
#حکایت
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
مادرش به او یاد داد
که همه را "شما" خطاب کند
چون معتقد بود "تو" گفتن
زمینهساز سلطهٔ دیگران بر ماست
به او گفته بود "شما"
اولین سد امنیت در زندگی است.
🔸 از کتاب "در انتظار بوجانگلز"
نوشته اولیویه بوردو
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📚 عینک سیاه
در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد.
روی اولین صندلی نشست. از کلاسهای ظهر متنفر بود اما حداقل این حُسن را داشت که مسیر خلوت بود.
اتوبوس که راه افتاد نفسی تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد. پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود که فقط میتوانست نیمرخش را ببیند که داشت از پنجره بیرون را نگاه میکرد.
به پسر خیره شد و خیال پردازی را مثل همیشه شروع کرد: چه پسر جذابی! حتی از نیمرخ هم معلومه. اون موهای مرتب شونه شده و اون فک استخونی. سه تیغه هم که کرده حتما ادوکلن خوشبویی هم زده… چقدر عینک آفتابی بهش میاد…
یعنی داره به چی فکر میکنه؟ آدم که اینقدر سمج به بیرون خیره نمیشه! لابد داره به نامزدش فکر میکنه… آره. حتما همین طوره. مطمئنم نامزدش هم مثل خودش جذابه.
باید به هم بیان (کمی احساس حسادت)… میدونم پسر یه پولداره… با دوستهاش قرار میذاره که با هم برن شام بیرون. کلی با هم میخندند و از زندگی و جوونیشون لذت میبرن؛ میرن پارتی، کافی شاپ، اسکی… چقدر خوشبخته!
یعنی خودش میدونه؟ میدونه که باید قدر زندگیشو بدونه؟
دلش برای خودش سوخت. احساس کرد چقدر تنهاست و چقدر بدشانس است و چقدر زندگی به او بدهکار است. احساس بدبختی کرد. کاش پسر زودتر پیاده میشد…
ایستگاه بعد که اتوبوس نگه داشت، پسر از جایش بلند شد. مشتاقانه نگاهش کرد، قد بلند و خوش تیپ بود.
پسر با گامهای نا استوار به سمت در اتوبوس رفت. مکثی کرد و چیزی را که در دست داشت باز کرد… یک، دو، سه و چهار…
لولههای استوانه ای باریک به هم پیوستند و یک عصای سفید رنگ را تشکیل دادند…
از آن به بعد دیگر هرگز عینک آفتابی را با عینک سیاه اشتباه نگرفت و به خاطر چیزهایی که داشت خدا را شکر کرد…
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨