eitaa logo
آوای ققنوس
8.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
507 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که از یار نشان می‌طلبی، یار کجاست؟ همه یارند، ولی یارِ وفادار کجاست؟ تا نپرسند، به خوبان غم دل نتوان گفت ور بپرسند، بگو: قوت گفتار کجاست؟ رفت آن تازه گل و ماند به دل خار غمش گل کجا جلوه گر و سرزنشّ خار کجاست؟ پار° بر داغ دل سوخته مرهم بودی یارب! امسال چه شد؟ مرحمت پار کجاست؟ در خراباتِ مغان هوش مجویید ز ما همه مستیم، درین میکده هشیار کجاست؟ بهتر آنست، هلالی، که نهان مانَد راز سِرّ خود فاش مکن، محرم اسرار کجاست؟ @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر که خود داند و خدای دلش که چه دردیست در کجای دلش 🥀 @avayeqoqnus
💛 حواستان به آدم‌هاى آرام زندگيتان باشد. آدم‌هايى كه از صبح تا شب، هزار بار خودخورى مي‌كنند كه مبادا با يك حال و احوال پرسىِ ساده، مزاحمِ كارتان شوند! 💜 آدمهايى كه وقتى تنهاترين هستيد، فرقِ بينِ "ترك كردن" و "درك كردن" را تشخيص مي‌دهند. 🤍 آدمهايى كه "دمِ دستى" نيستند، كه يك روز با شما، يك روز با دوستِ شما، و يك روز با ده‌ها نفر مثلِ شما باشند! 💛 آدم هايى كه شما را براى پر كردن جاى خالى نمى‌خواهند 💜 بيشترين انتظارشان ،چند دقيقه وقت خاليست كه برايشان كنار بگذارید، تا كنارتان بنشينند و ياد آورى كنند يك نفر هست كه به بودنتان نياز دارد... 🤍 قدر آدم هاى آرامِ زندگيتان را بدانيد قبل از آنكه ناگهانى رفتنشان، شما را به آشوبى هميشگى بكشاند! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بعد نومیدی بسی اومیدهاست از پسِ ظلمت بسی خورشیدهاست صبح بخیر 🌞🌸 روزتون مملو از نور و امید رفقا 🌞🪴 @avayeqoqnus
الهی؛ اگر کسی تو را به جُستن یافت من تو را به گُریختن یافتم اگر کسی تو را به ذکر کردن یافت من تو را به خود فراموش کردن یافتم @avayeqoqnus ✨  
. 📗 مرد جوانی پدر پیری داشت که بیمار شد. او پدرش را که بیماریش شدت گرفته بود در گوشه‌ای از جاده رها کرد و از آن جا دور شد. پیرمرد ساعت‌ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس‌های آخرش را می‌کشید. رهگذران از ترس مُسری بودن بیماری پیرمرد و برای فرار از دردسر، بی اعتنا به ناله‌های  او، راه خود را می‌گرفتند و از کنار او عبور می‌کردند. عارفی از آنجا عبور می‌کرد. به محض دیدن پیرمرد او را به دوش گرفت تا ببرد و درمانش کند. رهگذری به طعنه به عارف گفت: "این پیرمرد فقیر است و بیمار؛ مرگش نیز نزدیک است، نه از او سودی به تو می‌رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد به وجود می‌آورد. پسرش هم او را در این جا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک می‌کنی؟" عارف گفت: "من به او کمک نمی‌کنم، بلکه به خودم کمک می‌کنم؛ اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه رو به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم؛ من به خودم کمک می‌کنم." 👏🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @avayeqoqnus
🌼 ▪️ "قلب من از رنج می‌ترسد." ▫️ "به او بگو که ترس از رنج بدتر از خود رنج است. هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنج نبرد..." 📚 کیمیاگر ✍ پائولو کوئیلو @avayeqoqnus
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگِ بيرنگم بيا بگشاي در، بگشاي ، دلتنگم... 🍂 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درخت غم به جانم کرده ریشه به درگاه خدا نالم همیشه رفیقان قدر یکدیگر بدانید اجل سنگست و آدم مثل شیشه @avayeqoqnus
. 📌 چند ضرب المثل‌ یونانی: 🔻 اظهار نظرهای مختلف، قایق را غرق می کند. 🔹 معادل فارسی: آشپز که دو تا باشه آش یا شور میشه یا بی نمک. 🔻 انگور نرسیده به مرور به شیرینی عسل می شود. 🔹 معادل فارسی: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی. @avayeqoqnus
و خداوند بی‌نیاز است و شما همه نیازمندید. الهی نیازمندان درگاهت را دریاب 🙏🌺 @avayeqoqnus
شخصی از خدا دو چیز خواست… یک گل و یک پروانه… اما چیزی که به دست آورد یک کاکتوس و یک کرم بود. غمگین شد. با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی ندارد. چند روز گذشت. از آن کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده شد و آن کرم به پروانه ای زیبا تبدیل شد. اگر چيزي از خدا خواستيد و چيز ديگري دريافت کرديد به او اعتماد کنيد. خارهاي امروز گل‌هاي فردايند. 🦋🌷 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح که روی لاله شبنم گیرد بالای بنفشه در چمن خَم گیرد انصاف مرا ز غنچه خوش می‌آید کاو دامنِ خویشتن فراهم گیرد صبح بخیر و شادی عزیزان🌞🌺 @avayeqoqnus
پروردگارا! از اینکه یک‌بار دیگر مرا لایق حیات دانستی سپاسگزارم؛ از اینکه فرصت یک شروع مجدد را به من عطا کردی متشکرم؛ و از تو می‌خواهم به من درک و درایتی بیش از پیش ببخشی تا امروز اشتباهات دیروزم را تکرار نکنم. خدایا هزاران بار شکرت برای حضور پرمهرت 🙏🌹 @avayeqoqnus
هدایت شده از آوای ققنوس
📜 لقمان حکیم و دستور ارباب روزی ارباب لقمان به او گفت: گوسفندی را ذبح کن و دو عضو از بهترین اعضایش را بپز و برایم بیاور. لقمان گوسفند را ذبح کرد، و قلب و زبان آن را پخت و نزد اربابش نهاد. روز دیگری اربابش گفت:دو عضو از بدترین عضو‌های آن گوسفند را بپز و نزد من بیاور. لقمان باز قلب و زبان را پخت و نزد اربابش آورد. ارباب پرسید از تو خواستم برترین عضو گوسفند را بیاوری قلب و زبان آوردی، سپس بدترین را خواستم، باز قلب وزبان آوردی ، علت چیست؟ لقمان گفت:این دو عضو برترین هستند اگر پاک باشند، وبدترین عضو هستند اگر پلید باشند. 👌 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عارفان علم عاشق می شوند بهـترین مردم معلـم می شوند عشق با دانش متمم می شود هر که عاشق شد معلم می شود معلم‌های عزیز روزتون مبارک 🙏🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آوای ققنوس
📕 نمره قرضی خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد. خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره ۹ گرفتی. تو تنها کسی هستی که نمره قبولی نگرفته. پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می‌شود... می‌شود یک نمره به من ارفاق کنید؟ خانم چِن با عتاب مادرانه‌ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟! این ممکن نیست. من طبق جواب‌هایی که در برگۀ امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام. بعد هم اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم می‌زند. خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هایشان بهترین نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود. او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی‌کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصیل بازدارد. نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می‌کرد. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت. نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود. عاقبت رو به پسرک کرد و گفت: ببین!، این پیشنهادم را قبول می‌کنی یا نه؟ من به ورقه‌ات یک نمره «ارفاق» نمی‌کنم. فقط می‌توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی ۲ برابر آن را، یعنی ۲ نمره، به من پس بدهی. خوب است؟ پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی ۲ نمره‌ به شما پس می‌دهم. بعد با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس می‌خواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه‌ای داده شد. از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف می‌کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می‌شود. زیرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.👌 🔸 تقدیم به همه معلم های دلسوز سرزمینمون که حق زیادی گردن تک تکمون دارند 🙏🙏🌹 @avayeqoqnus
🍀🍃💐🍃🍀 از باغ جهان رخ ببستیم و گذشتیم شاخی ز درختی نشکستیم و گذشتیم دامن کِش ما بود فریب غم ناموس زین کشمکش بیهُده رَستیم و گذشتیم هر گَه که به ما راحتیان راه گرفتند لَختی دل آن طایفه جستیم و گذشتیم پا بست در آتش زدن و رفتن از این دشت خود را به دلِ سوخته بستیم و گذشتیم گفتند که از کعبه گذشتن نه زِ هوش است گفتیم که ما مردم مستیم و گذشتیم صد جا به کمند آمده بودیم در این راه چون برق ز بند همه جستیم و گذشتیم هر گاه که چشم من و عرفی به هم افتاد در هم نگرستیم و گِرِستیم و گذشتیم  @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا