eitaa logo
آیات غمزه
922 دنبال‌کننده
40 عکس
1 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
نه توصیفی که می گویند راوی های افسانه نه تصویری که می سازند شاعرهای دیوانه نه در آن کوهسارانی که می لرزند بر سینه نه در آن آبشارانی که می ریزند بر شانه نه شیرین کاری ماهی که افتاده ست در برکه نه آتش بازی شمعی که می گیرد به پروانه نه در سلما، نه در لیلا، نه در شیرین، نه در عذرا نه در اکناف ترکستان، نه در اقصای فرغانه نه در آن «شاه دختر ها»، نه در آن «شط پر شوکت» نه در «ری را»، نه در «آیدا»، نه حتی در «گلستانه» همین جا بود، اینجا، روی مبل رنگ و رو رفته همین جا روبه روی جعبه ی جادوی روزانه همین جا بود اینجا غرق در بحر غمی کهنه همین جا، گرم صحبت با مراحم های پرچانه همین جا، پشت کوه ظرف های چرب و ناشسته همین جا، در کلنجار اتو با رخت مردانه همین رنگی که افتاده ست بر چای تر و تازه همین بویی که پیچیده ست توی آشپز خانه «کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟» بیا اینجاست، نان گرم روی میز صبحانه از: ملاحظات @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245273
شعله باش اما چنین بر آشیان خود مزن دود کن خود را ولی در دودمان خود مزن از گلوی دشمنانت تیغ اگر برداشتی لااقل آن را به قلب دوستان خود مزن رحم کن ای صاعقه! گیرم زمین را سوختی رحم کن، سیلی به گوش آسمان خود مزن در بیابان کی بدون ما به منزل می رسی؟ راهزن هستی اگر، از کاروان خود مزن عزت ما را به نانی پیش از این ها داده ای بعد از این دیگر دم از نام و نشان خود مزن جنگ برده با رشادت های تو مغلوبه شد عارمان از توست، حرف از آرمان خود مزن از: تماشایی @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245290
السلام اي ماه پنهان پشت استهلال ما ما به دنبال تو مي گرديم و تو دنبال ما ماه پيدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم رؤيت اين ماه يعني نامه ي اعمال ما خاصه اين شب ها که ابر و باد و باران با من است خاصه اين شب ها که تعريفي ندارد حال ما کاش در تقدير ما باشد همه شب هاي قدر کاش «حوّل حالنا»يي تر شود احوال ما اين سحرها در زلال ربّنا گم مي شويم اين سحرها آسمان گم مي شود در بال ما ما به استقبال ماه از خويش تا بيرون زديم ماه با پاي خودش آمد به استقبال ما گوشه ي چشمي به ما بنماي اي ابرو هلال تا همه خورشيد گردد روزي امسال ما از: چمدان های قدیمی @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/94723/categoryId/460/
چند روز پیش بزدلانه کودکان غزّه را در "شجاعیه" به خون کشیده اید! آفرین! واقعا که در شهامت و شرف پدیده اید چشم بد به دور قوم برگزیده اید! از شما شریف تر کسی ندیده ام جز جماعتی که کارشان ماستمالی سیاه کاری شماست چون به جیب هایشان رسیده اید! اوج انتقاد و اعتراض این گروه در برابر تمامی قساوت شما گاه اخم ساده ای ست گاه ژست پرافاده ای ست مثل اینکه "بس کنید جنگ را بس کنید نام و ننگ را بس کنید بارش گلوله ی تفنگ را..." بی که واقعاً بیان شود کودکان غزّه اند یا شما که در میان خاک و خون تپیده اید! این گروه در برابر ستم همیشه بی طرف این جماعت سیاه رو، ولی یقه سفید مانده ام که ساقه ی چغندرند در مسیر باد یا که برگ بید؟! @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/97571
می‌خوام که آسمون فراهم کنم با یاد تو روحمو آدم کنم! تو، نون تو سفره ی درخت می‌ذاری پرندَه‌رو، رو بند رخت می‌ذاری تو لحظه ی سبز اذونو می‌دی بامیه ی ماه رمضونو می‌دی زمزمه ی دعامو... صدای ربنامو... گریه ی بی‌صدامو... خدای من بگو داری هوامو... ماه رمضون، ریتم هوا قشنگه لحن تن پرنده‌ها قشنگه نذری پزون مادرا قشنگه لحظه ی افطار شما قشنگه اون‌ور دنیا یه هوای دیگه‌ست این‌ور دنیا به خدا قشنگه توی نت صدامی تو لحن ربنامی فقط خودت خدامی خدا، بگو باهامی! می‌خوام برم ماهمو پیدا کنم تلخی روزگارو حلوا کنم دنیارو تا تهش تماشا کنم روزه‌مو با ستاره‌ها وا کنم می‌خوام حساب کتاب کنم قلبمو مثل یه آدم، با خدا تاکنم زمزمه ی دعامو... صدای ربنامو... گریه ی بی‌صدامو... خدای من بگو داری هوامو... @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/93415/categoryId/460
بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟ خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟ ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟ شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟ صاحب " حیّ علی ... "! لقمه ی نوری برسان سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟ کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند کشته ی خال توام ، خط امان را چه کنم؟ کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟ کاش می شد که سبک تر شوم از سایه ی خویش آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟ زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟ رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟ غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل سینه خالی ز معانی ست ، بیان را چه کنم؟ @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/208423/categoryId/460
ای ذات ماورای صداها و رنگ ها ماندیم لابه لای صداها و رنگ ها فریاد! در پرستش بت ها تلف شدیم کاری بکن، خدای صداها و رنگ ها! اجزای بی تناسب اندام آدمیم در کام اژدهای صداها و رنگ ها ما را ببر به ساحت بی رنگی سکوت ای ذات ماورای صداها و رنگ ها @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/158826/categoryId/460/
روزه هایم اگر چه معیوب است رمضان است و حال من خوب است رمضان است و من زلالم باز صاحب روزی حلالم باز می زند موج بی کران در من پهنه در پهنه آسمان در من چشم هایم ندیدنی را دید رمضان است و من پر از خورشید الفتی پاک با سحر دارم تشنه ی لحظه های افطارم رمضان است و گفتنم هوس است راز از تو شنفتنم هوس است از تو ای با من آشنا! از تو از تو ای مهربان خدا! از تو ای خدایی که جود آوردی از عدم در وجود آوردی ای خدایی که هستی ام دادی حرمت حق پرستی ام دادی ای سئوال مرا همیشه جواب ای سبب! ای مسبب! ای اسباب! پیش پایم همیشه روشن باش با توام من، تو نیز با من باش در نگاهم گناه می جوشد تو نپوشی کسی نمی پوشد با من ای مهربان، مدارا کن گره از کار بسته ام وا کن رمضان است و زنده ام، هستم گفتگو با تو دارم و مستم مستم از شربت و شرابی ناب صمغ خورشید و شیره ی مهتاب از شرابی که قسمت من بود مثل من بود، صاف و روشن بود از شرابی شبیه آزادی لطف کردی خودت فرستادی از شرابی که درد می افزود نه زمینی، نه آسمانی بود رمضان است و ماه نیمه ی بدر شب تقسیم زندگی، شب قدر شب قدر است و من همان تنها دورم از هی هی و هیاهوها نیست قرآن برابرم امشب دست مولاست بر سرم امشب ای خدای بزرگ بنده نواز خالق خلسه های راز و نیاز اولین اشتیاق شوق انگیز آخرین شوق اشتیاق آمیز می چکد شور تو در آوایم می زنی موج در دعاهایم هایِ تو هویِ من مرا دریاب خسته ام، خسته، ای خدا دریاب شب قدر است و می کنی تقسیم برسان سهم دوستان یتیم سهم من چیست؟ بندگی کردن پاک و پاکیزه زندگی کردن بار من ای یگانه سنگین است سبُکم کن که سهمِ من این است شب احیا تو با منی آری من بخوابم اگر، تو بیداری لطف داری به دست کوتاهم می دهی آن چه را که می خواهم ای خدا ای خدای پنهان، فاش هم در این جا تو را ببینم کاش تا بمیرم زلال و دل بیدار مرگ من را به دست من بسپار بسپارش به من به آگاهی تا بمیرم چنان که می خواهی بعد یک عمر خون دل خوردن مطلع کن مرا شب مردن ای خدا ای خدای نومیدان زنده ی تا همیشه جاویدان ای سزاوار گریه و خنده مهربان هماره بخشنده پاکبازم اگر چه گمراهم از تو غیر از تو را نمی خواهم بار تشویش از دلم بردار وَ قِنا ربّنا عذاب النّار شب قدر است و من چنین بی تاب اِفتَتِح یا مفتّح الابواب... @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/208719/categoryId/460
#یوسف_رحیمی دریای کرامتت ندارد ساحل آورده پناه سوی تو این سائل «یا غافِر! شَرُّنا اِلیکَ صاعِد یا راحم! خَیرُکَ اِلَینا نازِل» #نیایش #ویژه_نامه_ماه_مبارک_رمضان @ayateghamze @karavanedel
با نیت نگاه تو آغاز می کنم احساس خویش را به تو ابراز می کنم شوقی درون سینه ی من جا گرفته است حسی غریب در دل من پا گرفته است حسی میان غربت و شادی و شوق و غم حسی که گاه می چکد از چشم در حرم ماه مبارک رمضان روی ماه توست باید سرود شعر که مضمون نگاه توست :: من زائر نگاه توام از دیار دور آن ذره ام که آمده تا پیشگاه نور در نام تو چه حس غریبی نهفته است در نام تو چه خاطره ها می شود مرور آقا غریب هستی و وقت سرودنت حسی غریب در دل من می کند ظهور من هم غریب مثل تو یا ایهالغریب من کی صبور مثل تو یا ایهالصبور؟ با تو چقدر ماهیتم فرق می کند مانند ایستادن شب در حضور نور :: در پیشگاه آینه مرد مقربی تو بضعه الرسولی و ریحانه النبی ای نور روشنای دل و خانه ی نبی ای جایگاه عرشی تو شانه ی نبی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است نور تو ابتدای جهان روح عالم است از قلب تو ندیده ام آقا رحیم تر از بخشش و کرامت دستت کریم تر حاتم به دست بخشش تو بوسه ها زده است نزد فقیر بر لب تو نه نیامده است :: مضمون بی بدیل غزل ها تبسمت می آورد به وجد غزل را تبسمت غمگین ترین روایت دنیاست اشک تو شیرین ترین حکایت دنیا تبسمت در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است غم می چکد ز چشم تو اما تبسمت... یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد پاسخ نمی دهی تو مگر با تبسمت شیرین تر است نزد فقیران کدامیک خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟ سنگ صبور! مأمن غم ها و درد ها! ای خانه ات پناه همه کوچه گرد ها صلحت حماسه ای ست که با روضه توأم است صلحت چقدر آینه دار محرم است باید شناخت صبر و شکیبایی تو را باید گریست یک دهه تنهایی تو را در لحظه لحظه زندگی تو غم است آه غربت همیشه با دل تو توأم است آه هرلحظه ی تو بوده نشان از غریبی ات وای از غم دل تو امان از غریبی ات عمری غریب بوده ولی صبر کرده ای مانند لحظه های علی صبر کرده ای علیه السلام @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/95319/categoryId/469/
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت "اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟ به راز عِزّةُ للّه نقش خاتم تو من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نشسته ایم سر سفرهء مُحرم تو چقدر جملهء"احلی من العسل " زیباست و سالهاست همین جمله است مرهم تو هوای روضه ندارم ولی کسی انگار میان دفتر من می نویسد از غم تو گریز می زند از ماتمت به عاشورا گریز می زند از کربلا به ماتم تو :: فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو از: رقعه @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/63/categoryId/469
#یوسف_رحیمی ای عشق! دلیل ها نمی‌فهمندت ای رود! قلیل ها نمی‌فهمندت والله معزّ الاولیائی آقا هر چند ذلیل ها نمی‌فهمندت #امام_حسن علیه السلام از: حسن یوسف @ayateghamze