eitaa logo
آیه🦋‌ها
157 دنبال‌کننده
590 عکس
126 ویدیو
0 فایل
بسم ربّ الخـٰالق دل های عـٰاشق :)♥️ . . . گویۍ همہ عالم‌ ظلمات‌ است و تو نورۍ✨ . #جهاد_حقیقت🎙️ . حرفاتونو می‌شنوم :))🦋 https://harfeto.timefriend.net/17036586063945. ادمین @Ammareh313 . اینستاگرام @___sharifi313___
مشاهده در ایتا
دانلود
معلم های عزیز ! خیلی ارادت و خداقوت 🤍😌
💬 ‏گفت خانم بیا نریم کربلا! خدا تازه بچه بهمون داده، بچه میفته‌ها. اون زمان قدیم قدیما جاده خراب بود؛ خانمش گفت بیا به عشق حسین علیه‌السلام بریم کربلا. ‏گفت رسیدیم کربلا حال خانم خراب شد. خانم رو بردمش دکتر گفت بچه مرده. گفتم خانم بهت گفتم نیا... گفت منو بذار کنار ضریح امام حسین علیه‌السلام؛ بردم خانم رو گذاشتمش کنار ضریح امام حسین علیه‌السلام؛ خلوتی، گریه‌ای یه لحظه چرتش برد بیدار شد گفت یه خانمی اومد یه بچه‌ی خوشگل گذاشت تو دامنم. ‏بردمش دکتر، دکتر گفت بچه برگشته. اومدیم ایران بچه‌هه به دنیا اومد؛ اسمشو چی بذارم؟ شد محمد ابراهیم همت:)) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @aye_ha
جوان‌هااگربخواهند ازدستِ‌شیطان‌راحت‌شوند . . ‌عشق‌به‌شھادت‌رادروجود‌خود زنده‌نگه‌دارند'! . .
سلام و رحمت ی عذر خواهی بابت پارت گذاری نامنظم داستان شهید امین کریمی انشاالله از امشب هرشب ی پارت مهمون قلبتون میشه ♥️🦋
به نام خالق عشق🦋 موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخوام موضوعی رو بهش تحمیل کنم یا با داد و بیداد موضوعی رو پیش ببرم،خودش با محبت منو به اسارت خودش درآورده بود .واقعا در مهربانیش سیاست داشت ! سعی میکردیم واسه همدیگه وقت بزاریم ،خیلی از کارها رو باهم انجام می‌دادیم مثلا حل جدول،فیلم دیدن و... دوستانش به خاطر دارند که همیشه ،امین یک کوله پشتی سنگین باخودش سرکار میبره و به خونه میاره .بهش گفتم اگه این کوله به درد خونه میخوره بزار همینجا بمونه،اگر هم وسایل اداره هستش خونه نیار چون کوله ات سنگینه! چیزی ام نمی‌گفت .یکی از دوستانش پرسیده بود به او گفته بود خونه ما کوچیکه خانمم اذیت میشه کتاب های منو جا به جا کنه ... امین از آن جایی که برای زمان هایش برنامه ریزی داشت،میخواست اگر فرصتی در محل کارش پیش میاد مطالعه کنه و اگه توی خونه هم فرصتی پیش میومد استفاده میکرد .علاقه عجیبی به زن و زندگی داشت و وابستگی زیادی هم بهم داشتیم ،بیش از حد... حتی بعد از عروسی هم خرید هایش ادامه داشت .اصلا اگر دست خالی میومد می‌پرسیدم امین چیزی واسم نخریدی ؟ می‌گفت مگه میشه یادم بره ،برو کوله ام و بیار.حتما ی چیزی توش داشت ... مجسمه،پاپوش،کتاب یا هرچیز دیگه ! خیلی زیاد وابسته اش بودم :)) به روایت زهرا حسنوند همسر شهید ✨ @aye_ha
دیدین وقتی آب گل و عوض میکنین یا تو آب نرگس یخ میریزین عطرش بیشتر میشه!؟ داره با عطرش روی گونه هاتو میبوسه حالا فکر کنین اون گل هدیه باشه :))🌸
خوابش‌را‌دید‌و‌گفت: چگونه‌توفیق‌شه‍‌ادت‌‌ رو‌پیدا‌کردی؟ گفت‌:از‌آنچه‌دلم‌ میخواست‌گذشتم:)) @aye_ha
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‌ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ همانا خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را به بهاى بهشت خريده است. آنان در راه خدا مى‌جنگند تا بكشند يا كشته شوند. (وفاى به اين) وعده‌ى حقّ كه در تورات و انجيل و قرآن آمده بر عهده خداست و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟ پس مژده باد شما را بر اين معامله‌اى كه به وسيله‌ى آن (با خدا) بيعت كرديد و اين همان رستگارى بزرگ است. آیه۱۱۱🦋سوره توبه @aye_ha
به نام خالق عشق 🦋 امین وقتی از اداره زنگ میزد و میپرسید چیکار میکنی ؟اگه کاری و میگفتم دارم انجام میدم می‌گفت: نمی‌خواد بزار کنار وقتی اومدم باهم انجام میدیم !میگفتم:نمیخواد،چیزی نیست مثلا فقط چندتا تیکه ظرفه... می‌گفت:خب همونو بزار وقتی اومدم با هم میشوریم.مادرم همیشه بهش می‌گفت :با این بساطی که شما داری پیش میری خانمت تنبل میشه ها ! امینم جواب میداد که:نه حاج خانوم مگه زهرا کلفت منه؟زهرا رییس منه:) از سرکار که میومد بهم احترام نظامی میزاشت و می‌گفت :سلام رییس... عادت داشتم ناهار منتظرش بمونم واسه همین دیر صبحانه می‌خوردم .اوایل به امین نمیگفتم ناهار نخوردم چون ناراحت میشد.وقتی میومد خونه باهم ناهار می‌خوردیم .حدود ساعت ۴_۵وقت ناهار ما بود .خیلی این انتظار واسم شیرین بود :) حتی ماه رمضان افطار نمی‌کردم تا بیاد .امین هم روزشو باز نمی‌کرد تا خونه .پیش اومده بود که ساعت ۱۰_۱۱افطار کنیم ! واقعا لذت بخش بود این باهم بودنامون... حتی عادت داشتیم باهم تو یک بشقاب غذا بخوریم که تو این مدت کوتاه زندگی هیچوقت ترک نشد حتی در مهمانی ها ... به روایت زهرا حسنوند همسر شهید ✨ @aye_ha
مآییم و اِشتیاقِ علیڪ السلام‌ِتان :)!🌙 ♥️ @aye_ha
لَيِّنْ قَلْبِي لِوَلِيِّ أَمْرِكَ...
_ یا ایها الذین آمنوا. _ جانم! _ ما الجرح الذی اصابوک به ولم اتمکن من شفاوه؟ چه زخمی بر تو افزودند که من نتوانم جبرانش کنم؟ :) @aye_ha
|اعوذ بالله من شر نفسی| باید ازخودم دل بکنم...!:))🌿.
زیر سقف این آسمان تو کجایی؟ 🌿 @aye_ha
✨ { إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً } ‏به صبح می‌رسد این روزگارِ دائم شب! @aye_ha ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به نام خالق عشق 🦋 امین ابهت و غرور خاصی داشت و واقعا هرکسی اونو بیرون از خونه میدید تصور میکرد آدم خیلی جدی یا حتی بد اخلاقی باشه .وقتی پاشو از خونه بیرون می‌گذاشت ،کلن عوض میشد ولی توی خونه کاملا آدم متفاوتی بود.وقتی وارد خونه میشد عطر لبخندش همه جا می‌پیچید ،عطر یاس داشت ... بعدم شروع به شوخی و خنده میکرد ! آخر شب هم خوراکیای مختلف می‌آوردیم و پای فیلم و سریال می‌خوردیم .همون زمان ها به خودم میگفتم چقدر کنار امین خوش میگذره و چقدر زندگی خوبی دارم .واقعا هم همین طور بود ... من با داشتن امین ،خوشبخت ترین زن دنیا بودم ...:) گاهی توی خونه ورزش رزمی کار میکردیم ،نانچیکو رو به صورت حرفه ای به من یاد داد.تیر اندازی با اسلحه شکاری با اهداف روی سنگ و برگ درخت و...هر دومون واسه زندگی خیلی ذوق داشتیم واسه کنارهم بودن ،کنار هم نفس کشیدن ... طوری که وقتی یکی می‌گفت بچه دار بشید با تعجب میگفتم :چرا باید بچه دار بشم ؟! وقتی اینقدر حالم خوبه با خوشی دارم زندگی میکنم چرا باید ی مسولیت بزرگ به این زودی قبول کنم ؟که البته وقت منو امین هم محدود می‌کنه ! به روایت زهرا حسنوند همسر شهید ✨ @aye_ha
به قول صائب : انگشت‌به‌لب‌مانده‌ام‌ازقاعدهٔ‌عشق مایارندیده،تب‌معشوق‌کشیدیم...♥️ @aye_ha
در قنوتم ز خدا «عقل» طلب می‌کردم «عشق» اما خبر از گوشه محراب گرفت... ☕💗
مهم‌نیست‌شب‌چقدرتاریڪه ، دلت‌به‌نورخ‌ـدا روشن‌باشه . . !✨:)
بچه‌ها معبر شهادت چیه؟ معبر خلاصی از دست نفس چیه؟ باور کنید است و اشک و اشک. گریه هست و گریه هست و گریه. @aye_ha
الـسلامُ‌عـلَیـــڪ‌یاابٰـاصٰالِـحَ‌الــمَھـــــدے³¹³
چقدر روزمون قشنگ میشه وقتی باسلام به آقامون شروع بشه :))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
˼افسرده‌ايم و خسته‌دل از هرچه هست و نيست شايد به بوی زلفِ تو خود را دوا كنيم :)..˹ 🦋💙 @aye_ha
دغدغه‌اش از ، کار فرهنگی بود! به مادرش می‌گفت: دعاکنید من موثر باشم شهید شدم یا نشدم، مهم نیست! هروقت هم که بحث شهادت میشد، می‌گفت "افوض امری الی الله" هرچه خدا بخواهد... 💚 @aye_ha
به دخترش میگفت: وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد از خانم‌ فاطمه‌زهرا‹س› کمک بخواهید گره‌های ‌کوچیک رو هم ازشهدا بخواید براتون باز کنند...:)) 🤍 @aye_ha
از اون شبایی رو واستون آرزو میکنم که مدام از پشت پنجره به ماه و ستاره های آسمون نگاه کنین و بگین خدایا خیلی شکرت که :))💗
سلام و نور امید ✨🤍
می‌دونستی کسانۍ که براۍ هدایت دیگران تلاش میکنند به جای مردن شهید میشوند..! _استادپناهیان @aye_ha