وجود مادر دادا جواد یادآوره حضور خودشه ...امروز مهمون اردوگاهش بودیم،مهمون کلام پر نور مادرشون:)))
دل بی قرارمون اینجا یکم قرار گرفت !🕊️
الهی و ربی شکر 🤍
#شهید_جواد_محمدی
#اردوگاه
@aye_ha
به نام خالق عشق🦋
#پارت_هشتم
#شهید_مصطفی_صدرزاده
خلاصه حدود یکسال گاوداری و داشتیم و سود خوبی ام داشت .از ی مدت به بعد واسه گاوداری کارگر آورده بودن ،اقا مصطفی گفت:این بنده خدا ها عروس دومادن باید بریم یکم واسشون خرید و وسایل خونه بگیریم!
وقتی ام ی مهمون کوچولو بهشون اضافه شد با مادر شوهرم رفتیم واسشون سیسمونی گرفتیم به خواست ایشون ...
حواسش به همه چی بود حتی کارگراش!
ی شب ساعت ۴گوشی آقا مصطفی زنگ خورد .کارگرشون بود گفت:پاشو بیا که کاو هارو دزدیدن !
حدود ۲۲ تا گاو بود.به اداره ی آگاهی سپردن،بعد از ی مدت گفتن دزد احتشامو گرفتن بیایند تا اعتراف کنند واسه دزدیدن گاوها!
ولی آقا مصطفی قبول نکردو گفت :من نمیدونم اینا دزدیدن یانه پس قضاوت نمیکنم ...
و گاو ها هیچوقت پیدانشد :)
تعداد کمی از گاوها که مونده بودن و فروختن و باز بدهی بالا آوردن و گاوداری بسته شد!
داستان ادامه دارد ...
به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید✨
@aye_ha
اگه میخوای پرواز کنی
باید دݪ بکنی از دنیا و تعلقاتش
در سجدهیِ آخرِ نمازهایش
این دعا را میخواند:
اللهم أخرِجْنی حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا.. :)
#شهیدمحمدرضاالوانی
آیه🦋ها
اگه میخوای پرواز کنی باید دݪ بکنی از دنیا و تعلقاتش در سجدهیِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ال
واسه شبیه شهدا بودن از قنوت مشترک باهاشون شروع کنیم:)))
May 11
به نام خالق عاشق 🦋
#پارت_نهم
#قسمت_اول
#شهیدمصطفی_صدرزاده
بعد از گاوداری
مصطفی دوباره ی مدت دنبال کار بود تا اینکه یکی از دوستاشون گفتن ی استخرشنایی هست اینجا رو بگیریم و شروع کنیم ...
مصطفی ام اونجا رو اجاره کرد و مدیریت شو گرفت.دوباره خونمون و جابه جا کردیم رفتیم اندیشه توی خونه ۵۹متری!
همینقدر کوچیک همینقدر با حضور مصطفی سبز:))
حدود ۱۰_۱۵نفذ از بچههای بسیج و آورده بود استخدام کرده بود بهشون حقوق میداد .توماه مبارک رمضان گفت: فقط از سحر تا افطار باید باز باشه ...
زنگ زد آقای ابطحی که ایشونم از شهد شهادت بی نصیب نموندن و الان با مصطفی پیش همدیگن:)
بهشون گفتن واسه تبلیغ بیان محله ما،اقای بطحایی ام با پسر و همسرشون اومدن کهنز که مصطفی کار میکرد .ی روز مصطفی پیشنهاد داد که حالا که آقای بطحایی تا ۱۲میمونن و بعدش کاری ندارن ی میز سوالات شرعی بزاریم ...
گفتم آخه مصطفی همه واسه تفریح میان کسی سوال شرعی نمیپرسه !
گفت امتحان میکنیم ...
خلاصه استارت زدن و کاملا عجیب جواب داد :)
@aye_ha
#پارت_نهم
#قسمت_دوم
#شهید_مصطفی_صدرزاده
ماه مبارک رمضان بود و منم عادت کرده بودم و اصلا بدون مصطفی نمیتونستم سحری بخورم،حتی ده قیقه مونده به اذان ! میگفتم بیا تا سحری بخوریم ...
چون خب شغلش آزاد بود ،همش کنار هم بودیم و شدید وابسته !
مثلا فاطمه رو که کلاس قرآن میبردم ،غذارو آماده میکردم و زنگ میزدم میومد دنبالمون و بعد از گذاشتن فاطمه میرفتیم توی پارک غذامونو دوتایی میخوردیم :))
مصطفی شده بود همه ی زندگی من ،همه ی من !دوست داشتم ثانیه به ثانیه کنارش باشم و عطر حضورشو حس کنم !
حتی اون زمانی که منو فاطمه با موتور باهاش میرفتیم گاو داری اصلا اذیت نمیشدم ...چون کنارم بود واسم کافی بود :))
به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید✨
@aye_ha
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حس حضور حاج حسین خرازی،حاج همت،حمیدباکری و شهدایی که اینجا رو پراز عطر شهادت و بهشت کردن رنگ آرامش و میپاشید به قلب های پر آشوبمون ...
دل کندن سخت بود :))
#سه_راه_شهادت
#طلائیه
@aye_ha