eitaa logo
آیه🦋‌ها
153 دنبال‌کننده
603 عکس
130 ویدیو
0 فایل
بسم ربّ الخـٰالق دل های عـٰاشق :)♥️ . . . گویۍ همہ عالم‌ ظلمات‌ است و تو نورۍ✨ . #جهاد_حقیقت🎙️ . حرفاتونو می‌شنوم :))🦋 https://harfeto.timefriend.net/17036586063945. ادمین @Ammareh313 . اینستاگرام @___sharifi313___
مشاهده در ایتا
دانلود
وجود مادر دادا جواد یادآوره حضور خودشه ...امروز مهمون اردوگاهش بودیم،مهمون کلام پر نور مادرشون:))) دل بی قرارمون اینجا یکم قرار گرفت !🕊️ الهی و ربی شکر 🤍 @aye_ha
به نام خالق عشق🦋 خلاصه حدود یکسال گاوداری و داشتیم و سود خوبی ام داشت .از ی مدت به بعد واسه گاوداری کارگر آورده بودن ،اقا مصطفی گفت:این بنده خدا ها عروس دومادن باید بریم یکم واسشون خرید و وسایل خونه بگیریم! وقتی ام ی مهمون کوچولو بهشون اضافه شد با مادر شوهرم رفتیم واسشون سیسمونی گرفتیم به خواست ایشون ... حواسش به همه چی بود حتی کارگراش! ی شب ساعت ۴گوشی آقا مصطفی زنگ خورد .کارگرشون بود گفت:پاشو بیا که کاو هارو دزدیدن ! حدود ۲۲ تا گاو بود.به اداره ی آگاهی سپردن،بعد از ی مدت گفتن دزد احتشامو گرفتن بیایند تا اعتراف کنند واسه دزدیدن گاوها! ولی آقا مصطفی قبول نکردو گفت :من نمیدونم اینا دزدیدن یانه پس قضاوت نمیکنم ... و گاو ها هیچوقت پیدانشد :) تعداد کمی از گاوها که مونده بودن و فروختن و باز بدهی بالا آوردن و گاوداری بسته شد! داستان ادامه دارد ... به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید✨ @aye_ha
هرنگاه به نامحرم شیش ماه شهادتو عقب میندازه! سه دقیقه در قیامت📚🕊️ @aye_ha
اگه میخوای پرواز کنی باید دݪ بکنی از دنیا و تعلقاتش در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِجْنی حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا.. :)
به نام خالق عاشق 🦋 بعد از گاوداری مصطفی دوباره ی مدت دنبال کار بود تا اینکه یکی از دوستاشون گفتن ی استخرشنایی هست اینجا رو بگیریم و شروع کنیم ... مصطفی ام اونجا رو اجاره کرد و مدیریت شو گرفت.دوباره خونمون و جابه جا کردیم رفتیم اندیشه توی خونه ۵۹متری! همینقدر کوچیک همینقدر با حضور مصطفی سبز:)) حدود ۱۰_۱۵نفذ از بچه‌های بسیج و آورده بود استخدام کرده بود بهشون حقوق میداد .توماه مبارک رمضان گفت: فقط از سحر تا افطار باید باز باشه ... زنگ زد آقای ابطحی که ایشونم از شهد شهادت بی نصیب نموندن و الان با مصطفی پیش همدیگن:) بهشون گفتن واسه تبلیغ بیان محله ما،اقای بطحایی ام با پسر و همسرشون اومدن کهنز که مصطفی کار میکرد .ی روز مصطفی پیشنهاد داد که حالا که آقای بطحایی تا ۱۲میمونن و بعدش کاری ندارن ی میز سوالات شرعی بزاریم ... گفتم آخه مصطفی همه واسه تفریح میان کسی سوال شرعی نمیپرسه ! گفت امتحان میکنیم ... خلاصه استارت زدن و کاملا عجیب جواب داد :) @aye_ha
ماه مبارک رمضان بود و منم عادت کرده بودم و اصلا بدون مصطفی نمیتونستم سحری بخورم،حتی ده قیقه مونده به اذان ! میگفتم بیا تا سحری بخوریم ... چون خب شغلش آزاد بود ،همش کنار هم بودیم و شدید وابسته ! مثلا فاطمه رو که کلاس قرآن می‌بردم ،غذارو آماده میکردم و زنگ میزدم میومد دنبالمون و بعد از گذاشتن فاطمه می‌رفتیم توی پارک غذامونو دوتایی می‌خوردیم :)) مصطفی شده بود همه ی زندگی من ،همه ی من !دوست داشتم ثانیه به ثانیه کنارش باشم و عطر حضورشو حس کنم ! حتی اون زمانی که منو فاطمه با موتور باهاش می‌رفتیم گاو داری اصلا اذیت نمی‌شدم ...چون کنارم بود واسم کافی بود :)) به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید✨ @aye_ha
سحرتون سبز🌿 نوش جان قلبتون 🦋
الهی مارا به مقدرات خویش که برایمان رقم زدی راضی کن !🍃
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حس حضور حاج حسین خرازی،حاج همت،حمیدباکری و شهدایی که اینجا رو پراز عطر شهادت و بهشت کردن رنگ آرامش و میپاشید به قلب های پر آشوبمون ... دل کندن سخت بود :)) @aye_ha
آخرین ساعات سالتون سبز🌱