eitaa logo
«آیه‌جان»
434 دنبال‌کننده
111 عکس
76 ویدیو
9 فایل
🔹مجله قرآنی آیه‌جان ❤️ 🔹اینجا دربارهٔ آیه‌های امیدبخش خدا می‌خوانید و می‌شنوید. 🔹 آیه‌جان در سایر شبکه‌های اجتماعی: https://yek.link/Ayehjaan
مشاهده در ایتا
دانلود
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«اشک و لبخندم دست توست» ✍ نویسنده: 📷 عکاس: 🎙 گوینده: 🎚تنظیم صدا: 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
«آیه‌جان»
«اشک و لبخندم دست توست» ✍ نویسنده: ✏️ گرافیک: از آخرین زمستانی که طعم واقعی سرما و برف را چشیده بودم خیلی سال می‌گذشت. گردش فصل‌ها در طی این سال‌ها، دیدن فصل‌هایی که بهارش تابستان بود و پاییزش بهار، این را فهمانده بود که دیگر نباید از فصل‌ها انتظار ِنقشِ خود را بازی کردن داشته باشم. هربار که زمستانی می‌آمد و می‌رفت با خودم می‌گفتم طفلک بچه‌های امروز که لذت برف بازی و تعطیلی مدارس از بارش زیاد برف را نخواهند چشید و از همه بدتر اینکه جای آن قرار است با آلودگی هوا در خانه بمانند البته با این تفاوت که حالا تعطیلی کاملی در کار نیست و به لطف کرونا کلاس‌های مجازی دایر است. روزهای زمستان می‌آمد و می‌رفت. هوا گاهی سرد سرد بود و گاهی انگار لباس پاییز به تن می‌کرد. صبح یکی از همین روزها، طبق عادت سحرخیزی از خواب بیدار شده بودم و داشتم میزم را مرتب می‌کردم. آمدم کتاب های روی میز را بگذارم توی قفسه‌های نزدیک پنجره که احساس کردم چشم‌هایم هاله‌ای سفید دید. بی‌اختیار کتاب‌ها را رها کردم و سمت پنجره رفتم، پرده را کنار زدم و با دیدن سفیدپوش بودن زمین بهت‌زده شدم، مثل اینکه معجزه‌ای دیده باشم گل از گلم شکفت و با ذوق زیاد «وایی» از حیرت گفتم، با لبانی خندان چند دقیقه‌ای ایستاده‌م به تماشا، هرکس مرا در آن حال می‌دید حتما خیال می‌کرد این اولین مواجهه‌ام با برف است. مثل بچگی‌ها ذوق‌زده شده بودم، دوره افتاده بودم توی خانه و همه را خبر می‌کردم که برف می بارد. کل پرده‌های خانه را هم کنار زده بودم تا تماشای این صحنه‌ی زیبا را از دست ندهم. هر چند دقیقه آسمان را چک می‌کردم تا خدایی نکرده بارش برف متوقف نشود! هر لحظه که حس می‌کردم بارش متوقف شده لب‌و‌لوچه‌ا‌م آویزان می‌شد و با جمله‌ی «ای وای قطع شد خداکنه بباره» شده بودم اخبارگوی زنده‌ی هواشناسی خانه. همه‌ی کارهای صبح را با سرعت بالا انجام دادم و طبق بچگی‌ها شال و کلاه کردم رفتم پشت‌بام تا اولین رد پایی که قرار است روی برف‌های صاف و دست‌نخورده بیفتد رد من باشد. پشت‌بام خانه پر از برف بود و به لطف محبت خدا همچنان آسمان می‌بارید. دانه‌های برف شبیه به پرهای سفیدِ یک پرنده رقصان‌رقصان پایین می‌آمد. دراز کشیدم و به آسمان نگاه کردم. هر لحظه که بیش‌تر در جزئیات غرق می‌شدم بیشتر به زیبایی برف پی می‌بردم. مثل رویا می‌ماند برایم. از این لذت داشت کیلو‌کیلو قند آب می‌شد توی دلم و شادی وصف‌ناپذیری را درونم احساس می‌کردم که یک‌دفعه، با آمدن یک سوال در مغزم لبخندم ماسید! «یعنی خوی هم برف آمده؟!» سریع نشستم، تلفن همراهم را از جیب پالتواَم در آوردم و لیست شهرهایی که بارش داشت را نگاه کردم. نبود. خداراشکر نبود. با یادآوری وضع خوی و مردمانش و ارجاعم به سمت زلزله‌زدگان سوریه و ترکیه لبخند چند دقیقه پیش را تبدیل به حزنی عجیب کرد. در همان حال ناخوادگاه یاد آیه‌ای از قرآن کریم افتادم. وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى و هم اوست كه مى‌‏خنداند و مى‏‌گرياند. نجم، 43 نعمتی که امروز برای من خنده می‌آورد در جای دیگر غصه‌ای را در دل دیگری می‌کاشت. شادیِ وصف‌ناپذیرم با یادآوری رنج عزیزانی تبدیل به غم شده بود. به سمت در ورودی رفتم چفت در پشت بام را انداختم و با زمزمه‌ی «خدای اشک‌ها و لبخندها حواس‌ش به همه چیز هست» تسکینی به دلم دادم و برگشتم داخل. 🌺 آیه‌جان: آیاتی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«آیه‌جان»
✍ نویسنده: گاهی در زندگی به نقطه‌ای می‌رسید که فکر می‌کنید همه‌ی درها به روی شما بسته شده و هیچ محرکی در دنیا نمی‌تواند خوشحالتان کند. دلتان می‌خواهد اتفاقی بیفتد و روزگار شما تغییر کند؛ یا تکیه‌گاهی قوی پیدا کنید که راه‌بندان زندگی را برای شما باز کند. در این میان بهترین راه نجاتی که خداوند پیش پای شما گذاشته و درمان هر درد بی‌درمانی است را در آیه‌ی: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» آورده و راه اطمینان و را در دو اصل « و » و «» دانسته. از این دو مسیر شما به خالقی تکیه می‌کنید که قدرت مطلق است و حاکم بر همه‌چیز. با یاد خداوند ترس و دلهره از هر مشکلی در ذهن‌تان، به آرامش تبدیل می‌شود. حتی مرگ. شما، هم با یاد خدا از حساب می‌برید و سعی می‌کنید سنگ‌ریزه‌های سر راهتان را بردارید و هم دلتان به حضور خداوند گرم است و با یاد او شفا می‌گیرید. مثل کودکی که از والدین خود، هم حساب می‌برد و هم احساس امنیت می‌کند. وقتى این آیه نازل شد (ص) فرمود: «مؤمنان کسانی هستند که خدا و رسولش و اهل بیت او را به راستى، نه به دروغ دوست دارند، و مؤمنین را شاهد و غایبشان را دوست دارند و با یاد خداست که یکدیگر را دوست مى‏دارند.» 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«کاسه‌ی چه کنم، چه کنم دست نگیرید» ✍ نویسنده: 📷 عکاس: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @axhayeman 🎙 گوینده: 🎚تنظیم صدا: 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
«آیه‌جان»
«کاسه‌ی چه کنم، چه کنم دست نگیرید» ✍ نویسنده: ✏️ گرافیک: برای زنان روستایی کلاس کاشت و پرورش گیاهان دارویی گذاشته بودیم. دوبیشترشان جوان بودند و کشت‌وکار این گیاهان را از نزدیک ندیده بودند. موضوع را که روی تخته نوشتم، پچ‌پچ‌ها بالا گرفت: «زیره و زعفران این‌جا عمل میاد؟ چطوری باید بفروشیمش؟ آویشن و نعنا فلفلی رو تَر ازمون می‌خرند یا خشک؟ ما بلد نیستیم خشکش کنیم. اگه کاشتیم و خریدار نداشتند، چه کنیم؟ بذر زیره و پیاز زعفران رو شما بهمون می‌دید؟ ما نمی‌دونیم کجا بذر و پیاز خوب داره.» سر و ته حرف‌هایشان نگرانی بود. حق هم داشتند. غورگی نکرده، کی می‌توان مویز شد؟ ولوله‌ی چه کنم چه کنم افتاده بود بینشان. شروع کردم برایشان از تجربه‌های موفق دور و برمان گفتم. آقای جیم را مثال زدم که در فلان روستا سال‌هاست آویشن و نعنا فلفلی می‌کارد، بازار فروش را به خوبی می‌شناسد چه برای محصول خشک و چه تر. خودش هم نشای خوب دارد. آقای گاف را معرفی کردم که اولین زعفران‌کار شهرستان بود. آقای نون را برای بابونه و آقای واو را برای زیره یادشان آوردم. رنگ آرامش به صورتشان برگشت. همه‌ی ما مثل بچه‌های این کلاس هستیم. وقت‌های و اگر یک آدم مطمئن و مورد‌اعتماد بهمان بگوید: «نگران نباش، غصه‌ی کار پیدا کردن و سود و زیانش را نخور. خیالت راحت. من تا ته راه کنارت هستم»، می‌بینیم حرف‌هایش چقدر آرامش‌بخش است. آن‌وقت آدم می‌تواند تا آخر مسیر را با یک نفس راحت برود جلو. وقتی خدا خودش به ما گفته «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»؛ آیا برای کفایت امور بنده‌اش بس نیست؟ یعنی برای تمام کم‌و‌کسری‌هایت من کنارت هستم و تمام. به قول دوستی، «اگر به‌جای چه کنم چه کنم، به چه کند چه کند باور داشته باشیم و رشته‌ی امور را بسپریم دست او، به ‌یقین آرامش در انتظارمان است». «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُأَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آگاه باشيد كه دلها به ياد خدا آرامش مى‌يابد. 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«آیه‌جان»
✍ نویسنده: آیا تا‌به‌حال احساس نگرانی یا تردید در زندگی‌تان کرده‌اید؟ آیا با همه‌ی چالش‌هایی که با آن‌ها مواجه بوده‌اید، می‌توانید ادعا کنید که به خطر نمی‌افتید؟ مسلما اینطور نیست؛ باید با به خداوند و رحمت بی‌پایانش به استقبال حوادث بروید؛ چون خودش بهترین پشتوانه برای بندگانش است. در آیه‌ی «ۖفَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» که در قسمت آخر آیه‌ی ۶۴ آمده است، خداوند به ما اطمینان می‌دهد که او بهترین نگهبان است و شکی در این نیست. این دعا در از زبان (ع) گفته شده. یعقوب (ع) در مورد ، به‌جای خداوند، به حافظ بودن برادران یوسف اعتماد کرد و به نابینایى و فراق یوسف گرفتار شد؛ ولى در مورد بنیامین به خدا تکیه کرد و بعد از چهل سال هم بینا شد و هم فراق و جدایی پایان یافت. هنگامی که نگرانی‌ها و مشکلات زندگی به ما فشار می‌آورند و همه‌ی درها را بسته می‌بینیم، آیا خدایی که ارحم‌الراحمین است نمی‌تواند درهای رحمت را به روی‌مان باز کند و تصمیمات بهتری برای‌مان بگیرد؟ این آیه یک تلنگر و دلگرمی است به بندگان مؤمنی که با و به خداوند، نقطه اتکای خود را قوی و زورمند می‌بینند. 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan