eitaa logo
«آیه‌جان»
434 دنبال‌کننده
111 عکس
76 ویدیو
9 فایل
🔹مجله قرآنی آیه‌جان ❤️ 🔹اینجا دربارهٔ آیه‌های امیدبخش خدا می‌خوانید و می‌شنوید. 🔹 آیه‌جان در سایر شبکه‌های اجتماعی: https://yek.link/Ayehjaan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«آیه‌جان»
✍ نویسنده: آیا تاکنون داستان مهمان‌های ناخوانده‌ی را شنیده‌اید؟ همان‌ فرشتگانی که روزی بر ابراهیم(ع) وارد شدند و حامل دو خبر بودند. ابراهيم به شیوه‌ی يک ميزبان بزرگوار، از آنها پذيرایی کرد و غذای مناسبی فراهم کرد؛ اما هنگامی كه سفره‌ی غذا پهن شد ميهمان‌ها دست به غذا نزدند. ابراهیم وحشت كرد و با صراحت به آنان گفت ما از شما هراس داریم. (قال انا منكم وجلون). البته اين به خاطر سنتی بود كه هر گاه كسی نان و نمک كسی را بخورد، مدیون او می‌شود و به او آسیبی نمی‌زند. اما فرشتگان قبل از اینکه ترس بیشتری به ابراهیم و همسرش وارد کنند، خودشان را معرفی کردند؛ هم بشارت فرزندی دانا به نام را به آنها دادند (بغلام علیم) و هم از هلاکت خبر دادند. هم نمایان شد و هم . خدایی که قدرت و رحمتش بر پیرزنی نمایان می‌شود و از او فرزندی به‌دنیا می‌آورد، می‌تواند در آنی، قومی را به جفایشان به هلاکت برساند. به دنبال آن، فرشتگان برای تاكيد بیشتر -به گمان اينكه مبادا يأس و بر ابراهيم غلبه كرده‌ باشد- گفتند از مأیوسان نباش. «فلا تكن من القانطين ». ولی ابراهيم اين فكر را از آنها دور ساخت كه يأس و نومیدی از به‌دور است و تنها تعجبش ‍روی حساب عوامل طبیعی است. بنابراین گفت: چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس می‌شود جز گمراهان؟! «قال و من يقنط من رحمة ربه الاالضالون» مسئله‌ی مهم دیگری که در این آیه به آن چشم می‌آید، دو صفت بارز حضرت ساره است. یکی اینکه اشاره به آمادگی و ایستادن او برای پذیرایی از مهمانان می‌کند. «و امرأته قائمة» از طرف دیگر، ساره به درجه‌ای از ایمان و توحید و معرفت رسیده‌بود که هم‌کلام با فرشتگان می‌شود و جزء معدود بانوانی قرار می‌گیرد که با عنوان «محدثه» از آنان یاد می‌شود. و بدین‌گونه است که جزء اهل بیت ابراهیم خلیل‌الله قرار می‌گیرد و مشمول رحمت و برکات الهی می‌گردد. 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
15.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«به فلان‌جا روندگانِ ناامید» ✍ نویسنده: 📷 عکاس: 🎙 گوینده: 🎚تنظیم صدا: 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
«آیه‌جان»
«به فلان‌جا روندگانِ ناامید» ✍ نویسنده: ✏️ گرافیک: به خودش که ندارد ولی رحم و شفقتش بر آدم، بیشتر از هرکسی است قسم، که هربار من در این کره‌ی خاکی شکست، خیلی زود جبران کرد، خیلی‌زود. اوستا به همه‌ی وعده‌هایش عمل کرده نه فقط همین یکی که گفته باشد: "به دل‌های شکسته نزدیک‌ترم". من توی حالت‌هایی شبیه و پلاسیدگی بودم که شب‌های قدر رسید، به آن بالایی گفتم: «یه‌کاری کن برم سرکار» و جور کرد. کاری که بی‌اندازه دوستش داشتم؛ اصل و هدف و محیط و همکاران و همه‌چیزش را. اما خب نشد دیگر، سر جزئیاتی که اصل‌ونسبش می‌رسید به پدرسوخته و اختلاف‌طبقاتی و تبعیض‌های اجتماعی و این قبیل مادیات، از کار محبوبم استعفا دادم. روی تخت، چشم به سقف، زیر پنجره یکی‌دوهفته فقط کردم؛ اشتها صفر، راندمان زیر بیست. سحرها بیدار می‌شدم و می‌دیدم هدفی باقی نمانده، جایی نیست که به قدر کافی در آن احساس مفید بودن کنم و نقشی که در آن بدرخشم؛ پس گریه می‌کردم و بر پهنای باند غصه‌هایم می‌افزودم. دقیقا در همین‌حالت تخت، سقف، پنجره و گریه بودم که کسی از منتهاالیه مغز تاریکم به دست پیش آمد و فرمود: «چرا خودت دست به کار نمی‌شی؟» و رفت و چراغش را نبرد تا همه‌ی گوشه‌وکنار ذهنم را آتش بزند. نشستم و طرحی نوشتم برای یکی از کتابفروشی‌های بزرگ و و و دعای مادر و پدر و مادربزرگ‌ها را ضمیمه‌اش کردم، با مسئول مربوطه قرار گذاشتم و آن موقع که داشتم از در خانه چادر به سر، بیرون می‌رفتم، به‌دلم شد از زیر رد کنم خودم را. بعد گفتم چطور است قرآن را باز هم بکنم و ببینم نظر واقعی چیست؟ ولی گذاشتمش روی میز. ترسیدم خدا موافق نباشد، بردارد «آیه‌های قعر جهنم» و «خداوند به فلان‌جاروندگان را دوست ندارد» و «به‌زودی روز حسرت برای آنان فرا می‌رسد» را ردیف کند و من همین دم در بشکنم. قرآن را دوباره برداشتم و گفتم: «حتی اگر بد بیاید، به‌هرحال من را آفریده و دوتاپیرهن بیشتر پاره کرده و صلاحم را بهتر می‌داند»، پس باز کردم و ابتدای صفحه‌ی سمت راست این آیه‌ها را خواندم؛ «إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ...» (آیات 52 تا 56 سوره حجر، صفحه‌ی 265). خدا را نشناخته بودم. یادم رفته بود اگر بی‌عدالتی و ، از آنتن پشت‌بام تا لوله‌های زیرزمینی فاضلاب تک‌تک خانه‌های دنیا را ببلعد، ساحت ملکوتی‌اش اپسیلونی آلوده نمی‌شود. او، یک‌بار دیگر خدایی‌اش را ثابت کرد و معجزه‌ی زنده‌ی آیاتش را؛ نه چون شش ماه است طرحم اجرا می‌شود و بازخوردهای خوب گرفته از آدم‌ها، چون بعد هزاران سال کتابی از رسولی امی باز می‌کنی و چهره در چهره‌ی خدا، جوابش را مثل آب زلال، روشن و گوارا می‌شنوی. نوش جان امیدواران. إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ هنگامى که بر او وارد شدند و سلام کردند; (ابراهیم) گفت: «ما از شما بیمناکیم»! قالُوا لاتَوْجَلْ إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلام عَلِیم گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مى دهیم»! قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلى أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ گفت: «آیا به من (چنین) بشارت مى دهید با این که پیر شده ام؟! به چه چیز بشارت مى دهید»؟! قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم; از مأیوسان مباش». قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضّالُّونَ گفت: «جز گمراهان، چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مى شود»؟! 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
«آیه‌جان»
✍ نویسنده: می‌گفت نمی‌دانم چرا هرچه می‌کنم خدا دعایم را مستجاب که نمی‌کند هیچ، به جای خیری که از او خواسته‌ام، شرش دامنم را می‌گیرد؟ گاهی در آنچه از خدا خواسته‌ایم زیانی نهفته است، یا است که به تأخیر بیفتد؛ ولی با زاری و از خداوند می‌خواهیم حاجت‌مان را بدهد. عده‌ای نزد (ص) آمدند و گفتند خدا را چگونه صدا بزنیم؟ آیا به ما نزدیک است كه او را آهسته بخوانيم و يا دوراست كه فریاد بزنیم؟ آیه‌ی ۱۸۶ بقره در پاسخ به آنان نازل شد و خدا گفت من نزدیکم و در قلب شما هستم. «فَإِنِّي قَرِيبٌ». خداوند در این آیه آداب دعا کردن را بیان کرده و گفته که هنگام دعا فقط «من» ‌را بخوانید «اذا دعان». نه غیر من ‌را، تا شما را اجابت کنم. «فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي» او آنقدر بنده‌اش را دوست دارد که در اين آيه، هفت مرتبه تعبير «خودم» را برای لطف به او به‌کار برده است. البته هر دعای خیری مستجاب می‌شود، مگر اینکه در آن شری نهفته باشد و خودِ دعاکننده نداند. یا از خداوند درخواستی داشته‌باشد، ولی به غیر‌خدا امیدوار باشد. که در این‌صورت شرط اصلی دعا که ایمان قلبی و اخلاص می‌باشد را رعایت نکرده. «وَ لْيُؤْمِنُوا بِي». که اگر رعایت می‌کرد سبب رشد و هدایتش هم می‌شد. «لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«جی‌پی‌اس را سفت بچسب» ✍ نویسنده: 📷 عکاس: 🔗 شناسه‌ی ایتا: @battran 🎙 گوینده: 🎚تنظیم صدا: 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
«آیه‌جان»
‌«جی‌پی‌اس را سفت بچسب» ✍ نویسنده: ✏️ گرافیک: مدرسه‌ای که من درس می‌خواندم فول امکانات بود! برای از راه به در شدن، سر می‌چرخاندی، هر مدل دوستی که می‌خواستی پیدا می‌شد؛ بهایی، هم‌جنس‌باز، سیگاری، بد دهن، با سابقه‌ی . دوست‌پسر که حق طبیعی هر دختری بود. فصلی یک‌بار هم خبر جنین سقط شده در سرویس بهداشتی بین دانش آموزان می‌پیچید. اما من در جیب مانتو‌ی خاکستری یک «جی‌پی‌اس» داشتم که نمی‌گذاشت بین آن همه انتخاب، گم شوم. «جی‌پی‌اس»اَم به خط «عثمان ‌طه» بود، قطع جیبی، بدون ترجمه، کاغذ کاهی سبک، زیپی. همه‌ی شروط چاپ خوب برای حفظ. چه کسی این جی‌پی‌اس را در جیب من گذاشت؟ خانم «پ». معلم حفظ قرآنم. من آن‌موقع از ترس اینکه کج نروم، سفت این جی‌پی‌اس را می‌چسبیدم. ساعت‌های تعطیلی یا در می‌آوردمش با دخترعمویم مباحثه می‌کردیم. آیات زوج من، آیات فرد او، آیات انتهای صفحه و آیات ابتدای صفحه و... من می‌گفتم، او می‌گفت. مثل یک بازی هیجان‌انگیز. خانم «پ» این روش را به ما یاد داده بود تا مسلط شویم. ما بچه مدرسه‌ای و او طلبه. اولین بار چادر لبنانی را سر او دیدم. توی کلاس بلند رنگ روشن می‌پوشید و با گیره می‌بست. تمیز و معطر. قبل از او معلم قرآنم پیرزن بود که هر دفعه از مراحل کفن و دفن اموات و تنهایی شب اول قبر به ما می‌گفت! اما سر کلاس خانم پ هر جلسه سوژه‌ای برای خنده داشتیم. صدایش قشنگ و بود. فراز و فرودهایش، کش و قوس کلمات ، محزون و بانشاط خواندن آیات را مو‌به‌مو مثل پرهیزکار رعایت می‌کرد. بعضی وقت‌ها خودش انگار از آیه‌ای که خوانده دلش ضعف می‌رفت، لپش صورتی می‌شد، لب‌هایش کش می‌آمد. ما که ترجمه و عربی نمی‌فهمیدیم او بین آیات مکث می‌کرد معنی آیه را می‌گفت و حظش را با ما شریک می‌شد. روزی که رسید به «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» اول تکه‌تکه عربی‌اش را خواند، ما هم تکرار کردیم. نفهمیدیم چه خواندیم. بعد کل آیه را یکپارچه خواند، چانه‌اش لرزید، دور سفیدی چشمانش اشک حلقه انداخت‌ و ترجمه کرد، فهمیدیم. جی‌پی‌اس روشن شد تکانم داد. «فَإِنِّي قَرِيبٌ» را مزه مزه کردم. جیب مانتوی خاکستری مدرسه یادم آمد، من در امان قرب با جی‌پی‌اس بودم وگرنه معلوم نبود به سمت کدام دره میل می‌کردم! وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو كه من نزديكم و به نداى كسى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ايمان آورند تا راه راست يابند. 🌺 آیه‌جان: آیه‌هایی که به جان نشسته‌اند. @ayehjaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا