«آیهجان»
✍ نویسنده: #مرجان_اکبری
آیا تاکنون داستان مهمانهای ناخواندهی #حضرت_ابراهیم را شنیدهاید؟ همان فرشتگانی که روزی بر ابراهیم(ع) وارد شدند و حامل دو خبر بودند.
ابراهيم به شیوهی يک ميزبان بزرگوار، از آنها پذيرایی کرد و غذای مناسبی فراهم کرد؛ اما هنگامی كه سفرهی غذا پهن شد ميهمانها دست به غذا نزدند. ابراهیم وحشت كرد و با صراحت به آنان گفت ما از شما هراس داریم. (قال انا منكم وجلون).
البته اين #ترس به خاطر سنتی بود كه هر گاه كسی نان و نمک كسی را بخورد، مدیون او میشود و به او آسیبی نمیزند.
اما فرشتگان قبل از اینکه ترس بیشتری به ابراهیم و همسرش #ساره وارد کنند، خودشان را معرفی کردند؛ هم بشارت فرزندی دانا به نام #اسحاق را به آنها دادند (بغلام علیم) و هم از هلاکت #قوم_لوط خبر دادند. هم #رحمت_خداوند نمایان شد و هم #غضب_خداوند. خدایی که قدرت و رحمتش بر پیرزنی نمایان میشود و از او فرزندی بهدنیا میآورد، میتواند در آنی، قومی را به جفایشان به هلاکت برساند.
به دنبال آن، فرشتگان برای تاكيد بیشتر -به گمان اينكه مبادا يأس و #ناامیدی بر ابراهيم غلبه كرده باشد- گفتند از مأیوسان نباش. «فلا تكن من القانطين ».
ولی ابراهيم اين فكر را از آنها دور ساخت كه يأس و نومیدی از #رحمت_خدا بهدور است و تنها تعجبش روی حساب عوامل طبیعی است. بنابراین گفت: چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس میشود جز گمراهان؟! «قال و من يقنط من رحمة ربه الاالضالون»
مسئلهی مهم دیگری که در این آیه به آن چشم میآید، دو صفت بارز حضرت ساره است. یکی اینکه اشاره به آمادگی و ایستادن او برای پذیرایی از مهمانان میکند. «و امرأته قائمة» از طرف دیگر، ساره به درجهای از ایمان و توحید و معرفت رسیدهبود که همکلام با فرشتگان میشود و جزء معدود بانوانی قرار میگیرد که با عنوان «محدثه» از آنان یاد میشود. و بدینگونه است که جزء اهل بیت ابراهیم خلیلالله قرار میگیرد و مشمول رحمت و برکات الهی میگردد.
#تفسیر_آیه
#حجر_56
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan
15.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«به فلانجا روندگانِ ناامید»
✍ نویسنده: #سمیرا_علیاصغری
📷 عکاس: #محمد_معظمیگودرزی
🎙 گوینده: #سما_سهرابی
🎚تنظیم صدا: #روحالله_دهنوی
#حجر_56
#تیزر_روایت
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan
«آیهجان»
«به فلانجا روندگانِ ناامید»
✍ نویسنده: #سمیرا_علیاصغری
✏️ گرافیک: #اعظم_مؤمنیان
به خودش که #قلب ندارد ولی رحم و شفقتش بر آدم، بیشتر از هرکسی است قسم، که هربار #دل من در این کرهی خاکی شکست، خیلی زود جبران کرد، خیلیزود. اوستا به همهی وعدههایش عمل کرده نه فقط همین یکی که گفته باشد: "به دلهای شکسته نزدیکترم".
من توی حالتهایی شبیه #افسردگی و پلاسیدگی بودم که شبهای قدر رسید، به آن بالایی گفتم: «یهکاری کن برم سرکار» و جور کرد. کاری که بیاندازه دوستش داشتم؛ اصل و هدف و محیط و همکاران و همهچیزش را. اما خب نشد دیگر، سر جزئیاتی که اصلونسبش میرسید به #پول پدرسوخته و اختلافطبقاتی و تبعیضهای اجتماعی و این قبیل مادیات، از کار محبوبم استعفا دادم.
روی تخت، چشم به سقف، زیر پنجره یکیدوهفته فقط #گریه کردم؛ اشتها صفر، راندمان زیر بیست. سحرها بیدار میشدم و میدیدم هدفی باقی نمانده، جایی نیست که به قدر کافی در آن احساس مفید بودن کنم و نقشی که در آن بدرخشم؛ پس گریه میکردم و بر پهنای باند غصههایم میافزودم. دقیقا در همینحالت تخت، سقف، پنجره و گریه بودم که کسی از منتهاالیه مغز تاریکم #چراغ به دست پیش آمد و فرمود: «چرا خودت دست به کار نمیشی؟» و رفت و چراغش را نبرد تا همهی گوشهوکنار ذهنم را آتش بزند.
نشستم و طرحی نوشتم برای یکی از کتابفروشیهای بزرگ #تهران و #نذر_یاسین و #توکل و دعای مادر و پدر و مادربزرگها را ضمیمهاش کردم، با مسئول مربوطه قرار گذاشتم و آن موقع که داشتم از در خانه چادر به سر، بیرون میرفتم، بهدلم شد از زیر #قرآن رد کنم خودم را. بعد گفتم چطور است قرآن را باز هم بکنم و ببینم نظر واقعی #پروردگار_متعال چیست؟ ولی گذاشتمش روی میز. ترسیدم خدا موافق نباشد، بردارد «آیههای قعر جهنم» و «خداوند به فلانجاروندگان را دوست ندارد» و «بهزودی روز حسرت برای آنان فرا میرسد» را ردیف کند و من همین دم در بشکنم. قرآن را دوباره برداشتم و گفتم: «حتی اگر بد بیاید، بههرحال من را آفریده و دوتاپیرهن بیشتر پاره کرده و صلاحم را بهتر میداند»، پس باز کردم و ابتدای صفحهی سمت راست این آیهها را خواندم؛ «إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ...» (آیات 52 تا 56 سوره حجر، صفحهی 265).
خدا را نشناخته بودم. یادم رفته بود اگر بیعدالتی و #تبعیض، از آنتن پشتبام تا لولههای زیرزمینی فاضلاب تکتک خانههای دنیا را ببلعد، ساحت ملکوتیاش اپسیلونی آلوده نمیشود. او، یکبار دیگر خداییاش را ثابت کرد و معجزهی زندهی آیاتش را؛ نه چون شش ماه است طرحم اجرا میشود و بازخوردهای خوب گرفته از آدمها، چون بعد هزاران سال کتابی از رسولی امی باز میکنی و چهره در چهرهی خدا، جوابش را مثل آب زلال، روشن و گوارا میشنوی. نوش جان امیدواران.
إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ
هنگامى که بر او وارد شدند و سلام کردند; (ابراهیم) گفت: «ما از شما بیمناکیم»!
قالُوا لاتَوْجَلْ إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلام عَلِیم
گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مى دهیم»!
قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلى أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ
گفت: «آیا به من (چنین) بشارت مى دهید با این که پیر شده ام؟! به چه چیز بشارت مى دهید»؟!
قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ
گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم; از مأیوسان مباش».
قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضّالُّونَ
گفت: «جز گمراهان، چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مى شود»؟!
#حجر_56
#روایت_یک_آیه
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan
«آیهجان»
✍ نویسنده: #مرجان_اکبری
میگفت نمیدانم چرا هرچه #دعا میکنم خدا دعایم را مستجاب که نمیکند هیچ، به جای خیری که از او خواستهام، شرش دامنم را میگیرد؟
گاهی در آنچه از خدا خواستهایم زیانی نهفته است، یا #صلاح است که به تأخیر بیفتد؛ ولی با زاری و #التماس از خداوند میخواهیم حاجتمان را بدهد. عدهای نزد #پیامبر(ص) آمدند و گفتند خدا را چگونه صدا بزنیم؟ آیا به ما نزدیک است كه او را آهسته بخوانيم و يا دوراست كه فریاد بزنیم؟
آیهی ۱۸۶ بقره در پاسخ به آنان نازل شد و خدا گفت من نزدیکم و در قلب شما هستم. «فَإِنِّي قَرِيبٌ». خداوند در این آیه آداب دعا کردن را بیان کرده و گفته که هنگام دعا فقط «من» را بخوانید «اذا دعان». نه غیر من را، تا شما را اجابت کنم. «فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي» او آنقدر بندهاش را دوست دارد که در اين آيه، هفت مرتبه تعبير «خودم» را برای لطف به او بهکار برده است. البته هر دعای خیری مستجاب میشود، مگر اینکه در آن شری نهفته باشد و خودِ دعاکننده نداند. یا از خداوند درخواستی داشتهباشد، ولی به غیرخدا امیدوار باشد. که در اینصورت شرط اصلی دعا که ایمان قلبی و اخلاص میباشد را رعایت نکرده. «وَ لْيُؤْمِنُوا بِي». که اگر رعایت میکرد سبب رشد و هدایتش هم میشد. «لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»
#تفسیر_آیه
#بقره_186
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«جیپیاس را سفت بچسب»
✍ نویسنده: #فاطمه_ترکاشوند
📷 عکاس: #حیدر_خزایی
🔗 شناسهی ایتا: @battran
🎙 گوینده: #سما_سهرابی
🎚تنظیم صدا: #روحالله_دهنوی
#بقره_186
#تیزر_روایت
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan
«آیهجان»
«جیپیاس را سفت بچسب»
✍ نویسنده: #فاطمه_ترکاشوند
✏️ گرافیک: #اعظم_مؤمنیان
مدرسهای که من درس میخواندم فول امکانات بود! برای از راه به در شدن، سر میچرخاندی، هر مدل دوستی که میخواستی پیدا میشد؛ بهایی، همجنسباز، سیگاری، بد دهن، با سابقهی #خودکشی. دوستپسر که حق طبیعی هر دختری بود. فصلی یکبار هم خبر جنین سقط شده در سرویس بهداشتی بین دانش آموزان میپیچید.
اما من در جیب مانتوی خاکستری #مدرسه یک «جیپیاس» داشتم که نمیگذاشت بین آن همه انتخاب، گم شوم. «جیپیاس»اَم به خط «عثمان طه» بود، قطع جیبی، بدون ترجمه، کاغذ کاهی سبک، زیپی. همهی شروط چاپ خوب برای حفظ. چه کسی این جیپیاس را در جیب من گذاشت؟ خانم «پ». معلم حفظ قرآنم.
من آنموقع از ترس اینکه کج نروم، سفت این جیپیاس را میچسبیدم. ساعتهای تعطیلی یا #زنگ_تفریح در میآوردمش با دخترعمویم مباحثه میکردیم. آیات زوج من، آیات فرد او، آیات انتهای صفحه و آیات ابتدای صفحه و... من میگفتم، او میگفت. مثل یک بازی هیجانانگیز. خانم «پ» این روش را به ما یاد داده بود تا مسلط شویم. ما بچه مدرسهای و او طلبه. اولین بار چادر لبنانی را سر او دیدم. توی کلاس #روسری بلند رنگ روشن میپوشید و با گیره میبست. تمیز و معطر.
قبل از او معلم قرآنم پیرزن #همسایه بود که هر دفعه از مراحل کفن و دفن اموات و تنهایی شب اول قبر به ما میگفت! اما سر کلاس خانم پ هر جلسه سوژهای برای خنده داشتیم. صدایش قشنگ و #رسا بود. فراز و فرودهایش، کش و قوس کلمات #قرآن، محزون و بانشاط خواندن آیات را موبهمو مثل پرهیزکار رعایت میکرد. بعضی وقتها خودش انگار از آیهای که خوانده دلش ضعف میرفت، لپش صورتی میشد، لبهایش کش میآمد. ما که ترجمه و عربی نمیفهمیدیم او بین آیات مکث میکرد معنی آیه را میگفت و حظش را با ما شریک میشد.
روزی که رسید به «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» اول تکهتکه عربیاش را خواند، ما هم تکرار کردیم. نفهمیدیم چه خواندیم. بعد کل آیه را یکپارچه خواند، چانهاش لرزید، دور سفیدی چشمانش اشک حلقه انداخت و ترجمه کرد، فهمیدیم. جیپیاس روشن شد تکانم داد. «فَإِنِّي قَرِيبٌ» را مزه مزه کردم. جیب مانتوی خاکستری مدرسه یادم آمد، من در امان قرب با جیپیاس بودم وگرنه معلوم نبود به سمت کدام دره میل میکردم!
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو كه من نزديكم و به نداى كسى كه مرا بخواند پاسخ مىدهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ايمان آورند تا راه راست يابند.
#بقره_186
#روایت_یک_آیه
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan
«آیهجان»
✍ نویسنده: #مرجان_اکبری
خداوند در #سوره_کهف تذکر داده که آنچه در #زمین است همه زینت دنیوی است و برای شما فقط مایهی امتحان است. بعد خداوند قصهی دو برادر را برایمان #حکایت میکند که یکی از آن دو ثروتمند بود و ملک و اولاد و باغ داشت، ولی #ایمان نداشت؛ و دیگری تهیدست و #فقیر بود ولی دلی لبریز از ایمان داشت.
مرد ثروتمند، به دیگری فخر میفروخت و مال و #فرزندان و اهل و عیال خودش را به رخ او میکشید. او به خیال خام و خیرهسری خود، فکر میکرد همهی دنیا به کامش میچرخد و کمکم آشکارا منکر معاد و #روز_قیامت شد. او تصور میکرد اگر قیامتی هم باشد، در #آخرت نیز مثل دنیا شخصیتی فاخر دارد.
خداوند بر آن خیرهسر خودخواه غضب کرد، در یک شب طوفانی با صاعقهای مرگبار، تمام دارایی و باغ و کشتزار و درختهای او را فرو ریخت و همه را سوزاند. به دنبال این سرگذشت عبرتآموز، خداوند در آیهی ۴۶ سورهی کهف تذکر میدهد که مال و #فرزند –که آن فرد مغرور بدان فخرفروشی میکرد– زینت زندگی دنیاست که گذران و ناپایدار است.
البته خداوند نگفته #مال و #فرزند نداشته باشید. نگفته داشتنش همه ضرر و زیان است. بلکه خواسته به این زینتهای دنیوی دل نبندید و با پيدا كردن امكانات مادی، مـغـرور نشوید که آنچه شما داريد اگر خداوند اراده كند با يک «كن فيكن » نیست و نابود خواهد شد.
زنـدگـي دنـيـا چه راه طبيعی خود را طی كند و چه نكند، دير يا زود فنا میشود، ولی این #عمل_صالح است که “باقیات صالحات” میشود.
#امام_علی (ع) میفرماید: «مال و فرزندان حرث و نتیجه کوشش دنیوی است و اعمال نیک و شایسته هم حرث و کشت اخروی؛ و گاهی ممکن است خداوند به گروهی هر دو را عنایت فرماید.»
#تفسیر_آیه
#کهف_46
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
@ayehjaan