eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم به سوره ی "والفجر" یار می آید سپیده دم پس از این شام تار می آید زغال ، روی سیاهش سیاه تر شده است خزان گذشته و کم کم بهار می آید زبور شاهد ما شد "لقد کتبنا ... "را بخوان که وارث این روزگار می آید نوشته است که مستضعفین به پاخیزید ز مشت های گره کرده کار می آید غباری از پس هر حادثه پدیدار است اگر غلط نکنم آن سوار می آید اَلا به ذکر کسی که به نامش آرامش به سینه های شده بی قرار می آید قسم به واژه ی "خیرلکم" علی خواهان "بقیه الله" با ذوالفقار می آید چه فرق مذهب و آئین ، هر آنکه منتظر است به شیوه ی علوی شیعه بار می آید چقدر خواندن "امن یجیب" اثر دارد که استجابت این اضطرار می آید زمان آمدنش وقت "مطلع الفجر" است و ناگهان به سر این انتظار می آید «وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون‏» (انبیاء/105) «و ما در زبور- پس از تورات- نوشته‏ ايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.» سیدحسن رستگار @deabel
زمستانی سیاه است و سپیدی سر زد از موها ز بامم برف پیری را نمی‌روبند پاروها چه میزانی پی سنجیدن جرمم به جز عفوش که ترسم بشکند پرهای شاهین ترازوها کند خامه به گوش چامه نجوا نام زهرا را مگر دستم بگیرد لطف آن بانوی بانوها گناهانم فراوان و اگر بانوی محشر اوست در آن غوغا نیارم کم، نیارم خم به ابروها نه هر کس فخر دارد گردروب خانه‌ات گردد مگر از زلف حورالعین کند آماده جاروها اگر آلوده‌ام «یا طاهر» و «یا طاهره» گویم در این تسبیح هم‌سنگ‌اند «یا زهرا» و «یاهو»ها اگر یک فضل از فضه کسی گوید به شوق آن کنم از لانه هجرت چون پرستوها ارسطوها نخی از معجرت حبل‌المتین از بهر معصومین به دستت شربتی داری شفای جان داروها ز فرط کار روزان و نوافل خواندن شب‌ها نمی‌ماندی رمق از بهرت ای بانو به زانوها گهی دستاس دستت بوسه زد گه آبله پایت عبادت را و همت را در آن سوی فراسوها به طوفان‌ها مگر موجی خبر از پهلویت برده که می‌میرند و کشتی‌ها نمی‌گیرند پهلوها استاد حاج علی انسانی @deabel
ای تاج سر زنان عالم وی مفخر دودمان آدم از جوهر قدس، تار و پودت از نور محمدی، وجودت معیار کمال زن، تویی تو مقیاس جلال زن، تویی تو ای نادره در بحر رحمت آویزه‏ی گوشوار عصمت خیّاط ازل ز حجله‏ی غیب در طارم نور غیب لا ریب چون مشعل وحی را بر افروخت پیراهن عصمت تو را دوخت ای گنج هزار گونه گوهر وی خوانده تو را خدای، کوثر نسل تو، نگاهبان دین ست بر تاج تو، یازده نگین ست شاه شهدا که بر سر دین بگذاشت نگین و تاج خونین یک پاره‏ی پاک از تن توست پرورده‏ی شیر و دامن توست خونی که به شیر توست معجون جز رنگ خدا نگیرد آن خون اسلام، که روز او بشد شب دادی تو گره به زلف زینب ای در فلک پیمبری، ماه خورشید، کمین کنیز درگاه در قدر، ز کاینات برتر با فضه -کنیز خود- برابر استاد ریاضی یزدی @deabel
امروز عالمی ز تجلّی منور است میلاد با سعادت زهرای اطهر است  مولود پاکی آمده از غیب در شهود  کز او وجود عالم و آدم سراسر است  از ره رسیده موکب بانوی بانوان  کائینهٔ تمام نمای پیمبر است   نور خدا ز فرش نتق می کشد به عرش   روشن به روی فاطمه چشم پیمبر است  در وصف او گر ام ابیها شنیده ‏ای  این خود یک از فضائل آن پاک گوهر است  هر مادر آورد پسر از اوست مفتخر  بالنده مانده گیتی از این نیک دختر است  احمد وجود پاک ورا روح خویش خواند   با آن که خود به مرتبه روح مصور است  در حیرتم چه مدح سرایم به حضرتی  کو را مدیحه خوان ز شرف ذات داور است  تنها نه دختر است رسول خدای را  کز رتبه بر ولی خدا نیز همسر است  هستند گوشواره دو دلبند تو به عرش  بی شک دل تو عرش خداوند اکبر است  حاکی است از وقایع ما کان و ما یکون  متن صحیفه‏ اش که به قرآن برابر است  ربط رسالت است و ولایت جناب تو  بل این دو را وجود تو معنا و مصدر است    بر آستان توست ز جان منجلی صغیر عمریست چشم و روی نیازش بر این در است مرحوم صغیر اصفهانی @deabel
دارد ام الوقار می آید خوشی روزگار می آید کوثر از چشمه سار می آید برکت بی شمار می آید با قدم های غرق بارانش عطر و بوی بهار می آید مثل باران زلال می بارد مثل گل با وقار می آید سایۀ لطف اوست گسترده برکت این دیار می آید دارد این خلقت خدایی را آبرو، اعتبار می آید دختری از سلاله ای روشن دختری ریشه دار می آید نور چشم خدیجه کبری مصطفی را قرار می آید دختری که نبی به مادریش می کند افتخار می آید دختری که خدا خودش گفته: به شهِ تک سوار می آید دختری که برای همسریِ صاحب ذوالفقار می آید همسری که برای دفع خطر از علی، پایِ کار می آید همسری که به یاری رهبر وسط کارزار می آید محور اهل بیت می آید مادر این تبار می آید مادر یازده ولیِ خدا مادر انتظار می آید مادری که به دامنش شیری مثل زینب به بار می آید دستِ رد که نمی زند هرگز با گداها کنار می آید به خدا صبح محشر کبری حب زهرا به کار می آید پیرهن در زفاف می بخشد آبرو بر عفاف می بخشد فاطمه فاطمه است چون دریاست فاطمه فاطمه است چون زهراست فاطمه فاطمه است چون نورش در نفس های آسمان پیداست فاطمه فاطمه است، معلوم است هر کلامش هزار و یک معناست فاطمه فاطمه است چون فردا شافع روز محشر کبراست فاطمه فاطمه است چون محشر شیعه اش از شرار نار جداست فاطمه فاطمه است چون شوری در دل عاشقان او برپاست فاطمه فاطمه است، با حیدر پای تا سر فدایی مولاست فاطمه فاطمه است ای مردم «فاطمه فاطمه است بی کم و کاست» باغ احمد چه کوثری دارد خوش به حالش، چه مادری دارد می دهد بوی گل، شمیم گلاب جاری از عطر او بهشتی ناب رو گرفته ز چشم نابینا داده او آبرو به حُجب و حجاب نورِ خورشید، صورتش هر روز نیمه شب، نور چهره اش مهتاب اول و آخرین سلام رسول پشت این درب می رسد به جواب پشت این باب می زنم زانو می رسم به بهشت از این باب هر کسی فاطمه نگاهش کرد نفَسش می شود دلیلِ ثواب بس که بی بی گرفته دستم را رفته از دست من حساب و کتاب فاطمه غرقِ در توسّل بود همه‌ی شهر، جز علی در خواب ای قرار علی ولی الله السلام علیکِ یا اماه سِرّ والیل و روح قرآن است سیره اش وصف صبر و ایمان است خلقت از برکت وجودش بود همه‌ی خلق جسم و او جان است یکی از معجزات او فضّه خادم اوست هر که سلمان است آب مهریه اش، زمین ملکش عالم از برکتش مسلمان است روزی سال ماست در دستش برکت سفره اش فراوان است نان این سفره را به ما بدهید جای دستان او بر این نان است چادرِ مشکیِ پر از نورش پرچمِ انقلاب ایران است فاطمه مادر حسینی هاست فاطمه مادر شهیدان است مطمئنم دعاش، پشت سر رهبرم سید خراسان است انقلابی ام و حسینی ام پیرو مکتب خمینی ام فاطمه جلوه‌ی خدا دارد نفَسَش عطر ربنا دارد نیمه شب در قنوت بارانش گریه، گریه، دعا، دعا دارد در کرامات او همین بس بود پسری مثل مجتبی دارد با وجود حسین معلوم است دامنش بوی کربلا دارد جان حیدر به جان او بند است خانه با بودنش صفا دارد ماند پنهان مزار او امّا حبّ او بین سینه جا دارد مانده ام آن که عرش جایش بود پس چرا زیر دست و پا دارد ، ... بگذریم، آن امام می آید صاحب انتقام می آید ... وحید محمدی @deabel
سلامی جان فزاتر از نفس های مسیحایی به روح پاک تو ای مادر صبر و شکیبایی تویی آن لیلة القدری که کس نشناختش هرگز تویی آن عصمت یکتا که یکتایی به یکتایی تو آن آیینه ی حسن دل آرای خداوندی که از ختم رسل دل برده در عین دل آرایی جمال حقّ، جلال انبیا، حسن امامان را علی  می دید در آیینۀ حسنت به تنهایی اگر روی تو را می دید ای روی خدا یکدم ز خجلت پشت پرده تا ابد می ماند زیبایی فلک را در مسیر قنبرت فخر زمین بوسی ملک را بر قدوم فضّه ات شوق جبین سایی به غیر از تو کسی نگرفته رو از چشم نا بینا الا ای خاک پای رهروانت چشم بینایی نموده از چراغ خانه ات مه کسب نور، آری از آن گردیده بر بام فلک هر شب تماشایی تو نور حقّ به چشم عرش، چشم فرشیان بودی نشستی از چه با ما خاکیان کوه و صحرایی از آن گشتی زمینی ای چراغ آسمانی ها که شویی از دل ما زنگ ظلمت های دنیایی به حقّ حقّ ندانند از کتاب فضل تو فصلی اگر سر تا قدم خلق جهان گردند دانایی زهی از کثرت خیرت که با آن عمر کم گشته زمین از فیض دامانت پر از گل های زهرایی کشد ناز قدم های عزیزانت تو را هر دم از آن بالد زمین پیوسته بر این چرخ مینایی نباشم شیعه گر مهر تو را یک ذرّه بفروشم به زیورهای صحرایّی و گوهرهای دریایی استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
32_ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها (سرود مسجدی) امین وحی آورده پیام نور از داور وضو بگیریم از اشک برای خواندن کوثر علت خلقت آدم علت خلقت حوا آمده ام ابیها آمده حضرت زهرا یا فاطمه یا زهرا....... نبی اکرم خم شد دست تو را بوسیده شمیم سیب جنت ز عطر تو بوییده باعث خیر کثیری محور آل کسایی تو عزیز دل حیدر تو حبیب مصطفایی یا فاطمه یا زهرا....... خورشید و مه گردیده مات از تجلیاتت آسان شود مشکلها ز ذکر تسبیحاتت نغمه ام الله اکبر ذکر دل ، شد سبحان الله خوانم از ولادت تو روز و شب الحمدلله یا فاطمه یا زهرا..... @deabel
السلام ای خزینة الاسرار  السلام ای مدینة الابرار   السلام ای عوالمُ الآیات السلام ای جوامع الاخیار   همه خلقند زیر چادر تو در حقیقت تویی تویی ستار   اختیار نبی است در دستت مادری تو به احمد مختار   چاکر درگهت چنان حمزه نوکرت همچو جعفر طیار   شجر طیبه تویی زهرا تا ابد هستی ای شجر پربار   مصطفایی ولی به قالب زن هم به رفتار و نیز در گفتار   طفل بیت تو سیدالشهدا کودک توست سید الابرار   هر که جان می دهد به یک نگهت بایدش خواند افضلُ التُجّار   چمن کوچه باغ تو طوبی خار کوی تو اَعظَمَ الاَشجار   خادم خانه ی شما فضه* نقره ی تو زر تمام عیار!   نه فقط روز بلکه نیمه ی شب بوده ای در قنوت مردم دار   متخر از گدایی تو بلال بهره مند از غلامی ات عمار   باغ فردوس بی رخت پائیز با رخ تو خزان، همیشه بهار   در طلوع سه گانه ات هر روز مرتضی داشت با خدا دیدار   منکران فضیلتت ملحد مشرکان کرامتت کفار   نوکرانت همه اولی الالباب چاکرانت همه اولی ابصار   پدر و مادرم به قربانت جان و مالم به مقدم تو نثار   خون من فرش مقدمت ای دوست روی من خاک درگهت ای یار   ای که آرد به جای شوهر تو جبرئیل از بهشت بر تو انار   ای که فرمود مصطفای عزیز در مقام تو مادر احرار   می رساند به جان من آسیب هر چه آرد به فاطمه آزار   مصطفی دیده از جهان پوشید تا بدان جا رسید آخر کار   که دمِ اجر دادن احمد دخترش سوخت در پس دیوار   بوسه گاه نبی اکرم را هبه کردند بر نوک مسمار محمد سهرابی @deabel
توان واژه کجا و مدیح گفتن او قلم، قناری گنگی‌ست در سرودن او... كشاندنش به صحارىّ شعر ممكن نيست كُميت معجزه لنگ است پيش توسن اون چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حریم مدرسۀ کربلاست دامن او بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را که بار پیرهنی را نمی‌کِشد تن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او مرحوم غلامرضا شکوهی @deabel
بر فاطمه ریحانه ی عصمت صلوات بر شاخه گلِ یاسِ نبوّت صلوات حالا که ندارد حرم و صحن و سرایی کن هدیه به او جای زیارت، صلوات! @deabel
نامِ زهرا که کوثرِ عشق است همسرِ او دلاورِ عشق است مجتبی از سلاله ی باران به حسینش که آخرِ عشق است دامنش گر که باغِ زینب شد کربلایش چراغِ زینب شد خطبه های نفیس و قرّائش شام و کوفه سیاقِ زینب شد ای تو بانوی آب و آیینه مِهرِ جانت بهارِ هر سینه به تولای همسرت حیدر الفت من به تو ز دیرینه باغِ دامن چه پُر ثمر داری یازِده گل تو از پدر داری شبِ قدر و نزولِ قرآنی که ز اسرارِ آن خبر داری مصحفِ نوری و علی نوری گر چه انسانی و ولی حوری ترجمانِ تبارک و یاسین تو به عالم شهابِ منشوری اسمِ تفضیلِ حق تعالی ایی فاطر و فاطمه و زهرایی لیلهً القدر و سِرِّ اَسرائی دختری از تبارِ دریایی فاطمه یعنی بر علی جوشن شمعِ او تا اِلَی الاَبد روشن فاطمه مرهمِ دلِ حیدر وصفِ زیباترین گلِ گلشن آسمان غرقِ در تماشایت آب و آیینه مست و شیدایت اذنِ جنت فقط رضای توست قرعه ی عشق به نامِ زیبایت @deabel
495 _ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها سرود مسجدی رب صل علی محمد محمد و آل محمد از جنان کلثوم و مریم ، آسیه با ساره آمد مژده ای بیچارگان بر درد عالم چاره آمد تجلی ی خدا به مکه سرزده تسلای دل خدیجه آمده مدد یا فاطمه دختری آمد که عالم آبرو گیرد ز نامش جز نبی و جز علی ، خلقی نمیداند مقامش تمام هستی است به ظل هست او خدا خواهد نبی ببوسد دست او مدد یا فاطمه سوره ی کوثر بخوانید سوره ی قدر و تبارک یا محمد یا خدیجه مقدم زهرا مبارک مدینه پر شد از بوی عطر جنان به طوف مهد اوست زمین و آسمان مدد یا فاطمه 🌺(((چهار زني كه هنگام ولادت فاطمه ( س ) براي كمك به حضرت خديجه ( س ) آمدند چنانكه در حديث آمده عبارتند از : ساره ، همسر حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ؛ آسيه ، همسر فرعون ، كه زني بسيار شايسته بود؛ مريم ، دختر عمران و كلثوم ، خواهر حضرت موسي ( عليه السلام ) )))🌺 @deabel
🌷نصیحت جبرئیل به پیامبر ص: جَآء جَبْرَئِيلُ علیه السلام إلَی‌ النَّبِيِّ صَلَّی اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإنَّكَ مَيِّتُ! وَأَحْبِبْ مَنْ شِئْتِ فَإنَّكَ مُفَارِقُهُ! وَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإنَّكَ مَجْزِيُّ بِهِ! وَاعْلَمْ أَنَّ شَرَفَ الْمُؤْمِنِ قِيَامُهُ بِالْلَيْلِ، وَ عِزَّهُ اسْتَغْنآئُهُ عَنِ الناس بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۵ رسول خدا ص به جبرئیل فرمودمرانصیحت کن. جبرئیل گفت: ۱.هرچقدر میخواهی زندگی کن فقط بدان که آخرش مرگ است ۲. هرچیز رامیخواهی دوست داشته باش، فقط بدان که ازش جدا میشی ۳. هر عملی بکنی نتیجه شو میبینی 🌷 شرف مومن به نمازشب است وعزتش به بی نیازیش ازمردم است پیام قرآن و عترت https://eitaa.com/payam_quran_etrat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
. 💠 چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۹ ﷽؛ 🏷 مرثیه بر امام حسین(ع) 🔅 : 🔸 «بر حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابى (امّ البنین)، براى حسین علیه السلام مرثیه مى سرایید و مى گریست تا این که چشمانش نابینا شد. مروان، حاکم مدینه، به صورت ناشناس مى آمد و پشتِ در مى ایستاد و به گریه و مرثیه سرایى او گوش مى داد.» 🔹 «بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، وکانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام وتَبکیهِ وقَد کفَّ بَصَرُها، فَکانَ مَروانُ وهُوَ والِ المَدینَةِ یجی ءُ مُتَنَکرا بِاللَّیلِ حَتّى یقِفُ، فَیسمَعُ بُکاءَها ونَدبَها» . 📚 الأمالی للشجری: ج ۱ ص ۱۷۵ 📅 مناسبتهای امروز : ۱۳ جمادی الثانی (سالروز (سلام الله علیها) - روز تکریم مادران و همسران شهدا •❀• ذکر امروز : یا حیُّ یا قَیُّوم (۱۰۰ مرتبه) 🔸 @hadithnet
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارند چند تن جای همه دلهره و غم دارند داغ سنگین که شود، پیر شدن هم دارد خانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم دارد هر که یک گوشه از این خانه عزادار شده است جای جایِ حرم فاطمه گلدار شده است خانه از بوی گل یاس معطر مانده روی دستاس رد پنجه ی مادر مانده سرخ شد پلک علی بس که جراحت می دید آسمان سوخت دلش وقت غروب خورشید آب می ریخت ولی آب دگرگون می شد نه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شد داغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت است وای بر بازوی او رد غلافی سخت است حق تعالی جلوی چشم جهان پرده کشید تا علی دست به بازوی ورم کرده کشید دست از غسل کشید و ولی الله نشست همه دیدند قد حیدر کرار شکست سر به دیوار زد و ناله زد از عمق وجود فاطمه کاش علی ثانیه ای زنده نبود داشت کل بدن شیر خدا می لرزید پیکر فاطمه را بین کفن می پیچید داغ ها را به دلش ریخت و مسکوت گذاشت بدنی ناحله را داخل تابوت گذاشت بچه هایی که ازین داغ سراسر دردند آستین بین دهان، گریه فقط می کردند بدنش را چه غریبانه ز خانه بردند طبق فرموده ی صدیقه شبانه بردند اشک، چشمان حسن را سر کوچه پر کرد یادی از خاکِ نشسته به روی چادر کرد یادش آمد وسط کوچه چه آمد به سرش بار شیشه به زمین خورد به پیش نظرش دست بر بند کفن، با دلِ پُر صبر گذاشت پدر خاک تن فاطمه در قبر گذاشت خوب شد تا که علی فاتحه بر فاطمه خواند خوب شد دفن شد این پیکر و بر خاک نماند خوب شد خنده به چشم تر اطفال نشد خوب شد هیچ کسی داخل گودال نشد خوب شد تشنه لبی ناله نزد وا عطشا وای از تشنگی تشنه لب کرب و بلا... محمدجواد شیرازی @deabel
الله فاطی متن نوحه اسم تو میبارد بنی فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا.... اسم تو میبارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه ی بی پایان بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام بر روح بلندت سلام سلام ای گوهر دریای نور ای آیه ی زیبای عشق ریحانه ی روح خدا سلام ای دار و ندار علی ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیک یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا اسم تو میبارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه ی بی پایان بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام بر روح بلندت سلام سلام ای گوهر دریای نور ای آیه زیبای عشق ریحانه روح خدا سلام ای دار و ندار علی ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیک یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک مهر تو در دلها آیه ی توحید است جلوه ای از نورت صورت خورشید است آیه به آیه از دل قرآن داده خدا این پیام بر روح بلندت سلام سلام ای کوثر و توحید و حمد ای وصف تو یاسین و قدر ای روی تو شمس الضحی سلام ای معنی ام الکتاب ای مدح تو با جبرئیل ای مادر ارباب ما روی لبم اعطینا سیدتی لبیک یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیک یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک نام تو تنها بر زخم دلم مرهم با تو شود محشر صبح قیامت هم سایه ی لطفت بر سر دنیا تا به ابد مستدام بر روح بلندت سلام سلام ای جان کلام رسول ای عطر تو بوی بهشت ای رحمت بی انتها سلام ای سیده ی اولیا ای نور دل انبیا ای مادر ارباب ما ای بانوی بی همتا سیدتی لبیک یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیک یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ قبل خلقت بود وقتی که خدا زهرا نوشت پیشتر از پیش  قبل از ابتدا زهرا نوشت با ظهورِ او کمالاتِ خدا اظهار شد دستِ حق از ابتدا تا انتها زهرا نوشت @hosenih آفرینش امتدادِ نورِ لولا فاطمه است چارده دفعه خدا  با کبریا زهرا نوشت قلعه‌ی خیبر خودش فهمید دَرهم می‌شود روی بازوبندِ خود تا مرتضی زهرا نوشت بر درِ بیتش علی حک کرد بیت‌ُالفاطمه در نجف هم رویِ ایوان‌ِطلا زهرا نوشت آنقدر جبریل نازل شد به قلبِ فاطمه تا که  قرآن را علی در خانه با زهرا نوشت شد مفاتیح‌الجنان تازه مفاتیح‌الجنان شیخ عباس اولین خطش که تا زهرا نوشت از شهیدان مادری‌هایند مفقود‌الاثر سرنوشتِ بچه‌های جنگ را زهرا نوشت ما کجا ، فیضِ سحر‌های حرم این سالها مادری کرد و براتِ کربلا زهرا نوشت @hosenih ما گرفتار حسینِ بین گودالش شدیم نامِ مارا تا که  رویِ بوریا زهرا نوشت در میانِ شعله‌ها یک سوم سادات رفت محسنش با میخِ در انگار یازهرا نوشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت توحید انعکاس نمایانتری نداشت  جز در مقام عالی زهرا فنا شدن ملک وجود فلسفه دیگری نداشت  زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت  فرموده اند در برکات وجود او زهرا اگر نبود علی همسری نداشت  محشر بدون مهریه ی همسر علی سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت  حتی بهشت با همه نهرهای خود چنگی به دل نمی زد اگر کوثری نداشت  دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند دنیا ادامه داشت، دگر محشری نداشت •شاعر:آقای علی اکبر لطیفیان ____________________________ بیلمم نَلر اولدی آنا بیرگونده قوجالدون محسن یرینه میخِ در آغوشیوه آلدون مسماره باخاندا دییرم جان ننم ای وای هیچ اولمادی بیرگون دیه سن محسنوم‌ لای لای ننم لالای دشمن اوتوندا اوتلانان ننم لای لای صبحه کیمی یوخلامیان ننم لای لای ننم لای لای ننم لای لای سینه سینون قانی آخان ننم‌ لای لای زینبینی مَلَر قویان ننم لای لای ننم لای لای کانال هیئت : @fatemiunzanjan
🔸🔸🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸🔹🔹🔸🔸 وسعت ام القرى آنشب بسيط نور بود شوق در سعى صفا، كعبه محيط شور بود از طلوع مهر ايمان چشم شيطان كور بود چشم بد از خانه بى‏ بى خديجه دور بود همنفس با شب پيمبر تا سحر احيا گرفت كوثر تسبيح را از دست اعطينا گرفت   راز هستى تا در آغوش پيمبر پا نهاد نقش صد گلبوسه بر باغ لبش طاها نهاد داغ حسرت بر دل عاص بن وائل‏ها نهاد حضرت حق نام اين مولود را زهرا نهاد قدسيان در وجد و حال اين نام را نجوا كنند اين معما را بگو تا اهل دل معنا كنند   كيست زهرا كوثر فياض رب العالمين كيست زهرا عصمت الله در روى زمين كيست زهرا رشته‏ هاى چادرش حبل المتين كيست زهرا خلوت آراى اميرالمؤمنين آفرينش جلوه‏ اى از يك نگاه فاطمه است روز محشر خلق عالم در پناه فاطمه است   كيست زهرا هل اتى و قدر را شأن نزول كيست زهرا طاهره انسية الحورا بتول كيست زهرا خيره بر اوج مقام او عقول كيست زهرا آنكه شد ام ابيهاى رسول مصطفى مأمور تكريم مقام فاطمه پيش پا برخاست بر عرض سلام فاطمه   كيست زهرا آنكه شمع عشق را پروانه بود كيست زهرا آنكه او را از بلا پروا نبود كيست زهرا آنكه بر باغ نبى ريحانه بود كيست زهرا آنكه جان وحى را جانانه بود جبرئيل افتاده بر خاك درش بهر سلام شعر خلقت راست حسن مطلع و حسن ختام   ياس پيغمبر كه عطرش در فضا پيچيده است مصطفى از شوق جنت سينه‏ اش بوئيده است دست او را مثل قرآن  بارها بوسيده است ليلة القدر است و قدرش بر همه پوشيده است قدر او را مصطفى و مرتضى دانند و بس نور او شد انبيا را در بلا فرياد رس   فاطمه آمد امير المومنين را يار شد حجم فريادش به فرق تيرگى آوار شد نور او تكثير شد يعنى نبى تكرار شد در دفاع از عشق مجروح در و ديوار شد پشت در فرياد يا حيدر شعار فاطمه است شيعه تا روز قيامت وامدار فاطمه است کمیل کاشانی @deabel
خوش به حالِ آنکه شد مسکینِ تو همنوا شد با دلِ غمگینِ تو  چنگ بر دامانِ دریای تو زد ذوب شد در آتشِ آیینِ تو خوش به حالِ آنکه شد مجنون تو تا بسوزد در تبِ شیرینِ تو فصلی از دلتنگی آن کوچه ها گشته بارِ سینه ی سنگینِ تو آه! ای گلبرگِ پرپر از خزان بشکند دستی که شد گلچینِ تو میزند زینب ز اشکِ دیدگان بوسه بر پیراهنِ خونینِ تو دردها را با زبان راز گفت جامه ی از خاک و خون رنگینِ تو شد از آن پس بیت الاحزان مسکنت شعرِ غم شد مایه ی تسکینِ تو گوشه ی بستر فتادی غرقِ خون عاقبت شد خشتِ غم بالینِ تو تازیانه خوردی و گفتی علی سازشِ دشمن نشد تمکینِ تو ای وجودت مایه ی فخرِ خدا خلقتِ عالم سر از تکوینِ تو واسطِ فیضِ خدایی بر زمین حاجتِ ما از سرِ آمینِ تو شرحِ وصفِ تو همان کوثر بوَد جانِ قرآن کوثر و یاسین تو ای به قربانِ مقامِ عرشی ات عالم و آدم همه تحسینِ تو کن شفاعت آنکه را با اشکِ غم کرد این غمنامه را تدوینِ تو @deabel
پای بهشت می خرَد تاجِ کرامتِ تو را زمزمه های خلوتِ شوقِ عبادتِ تو را ای که تو یاسِ پَرپَری حمایت از حریمِ عشق دستِ خدا بپرورد باغِ ولایتِ تو را ولایتِ توِ حجّت و تکاملِ دینِ خداست فراتر از دو عالم است مقام و طاعتِ تو را کتابِ زندگیِ تو محضِ اداءِ بندگی ست هر ورقش بیان کند شرحِ قداستِ تو را سیّدة النَّسا تویی خیرِ همه عالمیان نورِ خدا دمیده آن روحِ طهارتِ تو را گوهرِ آفرینشی عزت و فخرِ کائنات کیست که تا بیان کند جاه و جلالتِ تو را وصفِ کرامتِ تو را نشنویم از زبانِ غیر خدا بیان کند همه شأن و شرافتِ تو را وجودِ نازنینِ تو گرمیِ جانِ مصطفاست بوسه زند پیمبر آن دستِ حمایتِ تو را فاطمه پاره ی تن و وجودِ جانِ احمدیست به چشم خویش مصطفی دیده عنایتِ تو را چگونه دختری شود امّ ابیهایِ پدر این برساند همه ی صبر و صلابتِ تو را @deabel
  صبح طلوع زهره ی زهرا رسیده است پایان ظلمت شب یلدا رسیده است   ای روزگار دوره ی هجران تمام شد یعنی برات وصل به امضاء رسیده است   بگشای چشم شوق به روی فرشتگان ای باغ گل زمان تماشا رسیده است   عطر گل محمدی از مکه می‌وزد فصل گل و تبسم گلها رسیده است    تا آنکه غرق نور شود آسمان وحی ماهی به نام أم أبیها رسیده است   آمد ندا فصل لربک، حبیب ما محبوب ما، حبیبه ی دلها رسیده است   بر دفتر تبسم کوثر نوشته اند آیینه ی تجسم طاها رسیده است   قفل حدیث قدسی لولاک باز شد امشب کلید حل معما رسیده است   امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است   مرضیه ای که سوره ی انسان مدیح اوست انسیه ای به جلوه ی حورا رسیده است   هر کس به هر مقام رسیده است در جهان از پرتو ولایت زهرا رسیده است   یعنی که آدم صفی الله از این طریق کم کم به علم، علم الأسما رسیده است   از چشمه ی کرامت زهرای اطهر است فیضی اگر به مریم و سارا رسیده است    تا بنگرد کلیم تجلای نور را اشراق او به سینه ی سینا رسیده است   از پرتو عفاف همین بضعة النبی است نوری که از ثری به ثریا رسیده است   تا یک نفس به عصمت او اقتدا کند جبریل با هزار تمنا رسیده است   در سایه ی بهشت نبوت خدای را روح بهار وحی به زهرا رسیده است    زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر نورش به عرش ربی الأعلی رسیده است   زهرا که سر به سجده ی شکر خدا گذاشت آوازه اش به مسجد الأقصی رسیده است   زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد پژواک او به عالم بالا رسیده است   زهرا که إن أکرمکم ترجمان اوست در بندگی به قله ی تقوا رسیده است   زهرا که با حسین به معراج سرخ عشق از کربلا  به لیلة الأسری رسیده است   زهرا که در جبین درخشان زینب اش ایمان به منتهای تجلا رسیده است   زهرا که روز واقعه هیجده بهار داشت داغش به قلب لاله ی صحرا رسیده است   ما مثل قطره دست به دامان کوثریم دریاست قطره ای که به دریا رسیده است    امروز اگر به فاطمه دل بسته ایم ما عشق علی به داد دل ما رسیده است   ای دل نظر به پنجره های بقیع کن پایان کار عشق به اینجا رسیده است   در این خجسته عید «شفق» لاله رنگ شد نام مدینه برد و دلش باز تنگ شد   محمدجواد غفورزاده «شفق» @deabel
میوه ی جانِ رسالت نورِ چشمِ مصطفی بانوی حوری سرشت و باغِ رضوانِ خدا حاصلِ یک اربعین زهد و ریاضت فاطمه سیبِ بستانِ بهشت و نورِ جنّت فاطمه جلوه ی معراجِ بابا لیلهً الاَسرارِ او ساکنانِ عرش یکسر محو در انوارِ او گوشِ جان را نغمه ای از رویش گُل میرسد عالمِ درمانده با او بر تکامل می رسد حضرتِ ختمِ رُسل تکریمِ نامش آمد است جبرئیل از سوی حق سر بر سلامش آمد است یاسِ خوشبویی که عالم را معطر می کند چشمِ جادوییِ او اعجازِ اکبر می کند نامِ او سنگِ بنای هر چه خلقت میشود نورِ او سرچشمه ی نورِ حقیقت میشود روشنیِ عالم از نورِ وجودِ فاطمه است آسمانها حیرت از اشکِ سجودِ فاطمه است عطرِ مینوی نبوت سیبِ سرخ احمد است جانِ طاها یا همان امّ ابیها آمد است فاطمه آمد که تا آئینِ حق معنا شود از حسینش نهضتی در کربلا بر پا شود غرقِ نور و غرقِ عشق و باغِ بینش فاطمه اولین سنگِ بنای آفرینش فاطمه او که بطنِ سوره ی نور است دُرِِّ کوکبی می شود امّ الائمه می شود امّ اَبی آیه ی تطهیر اگر در شانِ او نازل شده است یعنی اینکه دینِ ما با فاطمه کامل شده است کوثرِ جوشانِ احمد سرورِ هر چه زنان شرحِ تکریمش همان بحرِ عمیق و بیکران لاله زارِ دامنش عطرِ طراوت می دهد پنجه ی دستانِ او بوی کرامت می دمد مادرِ هر چه امامِ نور و رحمت فاطمه منشاء هر خیر و خوبی و سعادت فاطمه در مقام و شانِ او این بس علی شد همسرش تا ابد ساقی بماند روی حوضِ کوثرش 🌹 @deabel
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود بشر از لطف خداوند مکدّر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشک لالایی بی‌واژۀ مادرها بود گورِ بی‌فاتحه گهوارۀ دخترها بود ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد «عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» آن‌که بر شانۀ خود پرچم اسلام گرفت دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد سَیِّده، مُحتَرَمه، مُمتَحَنه، حَنّانه حانیه، عالِمه، اُم النُّجَباء، ریحانه عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد زن به شکرانۀ او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد مادرانه به طرفداری احمد برخاست تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل زهق الباطل شد و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آن‌روز پر از واهمه بود دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود بنویسید که معصومۀ عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوّت زهراست دختری که لقب اُم اَبیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر وَاعتصموا می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سورۀ دَهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد دَهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوۀ او سورۀ انسان آورد چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز در خانۀ زهرا همه درها بسته‌ست زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد قُرة العین نبی وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دو عالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود، ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بی‌تاب فقیران می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت: به لطفت شادم «من از آن روز که در بند توام آزادم» فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینۀ پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست اَحدی کفو علی بن ابی‌طالب نیست عشق باید که پس از این سخن آغاز کند مرتضی در بزند فاطمه در باز کند آفتاب از افق خانه‌شان سر می‌زد هر زمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست سند محکم اثبات ولایت زهراست اولین شیعۀ بی‌تابِ علی، زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود برمی‌گشت باز هم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد میوۀ این شجره نایبةُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبۀ دم‌به‌دمش وارث تیغ دو دم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یک‌تنه فاتحۀ کاخ ستم را خوانده تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها «یا علی» از لبِ سردار نیفتاده هنوز علم از دستِ علمدار نیفتاده هنوز کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟ پسر فاطمه کافی‌ست که فَرمان بدهد همه از خاتمۀ معرکه آگاه شوند فاتحان با خبر از «نَصرُ مِنَ الله» شوند باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس‌العملش سخت و خشن خواهد بود ننگ بادا به ابوجهل، به همدستِ یهود لعنِ تاریخ به موذی‌گری آل سعود سپر خویش کنم غیرت سرداران را به جهانی ندهم یک وجب از ایران را پس چه شد دبدبه و کبکبۀ نادان‌ها داغ شد بر دلشان داغی تابستان‌ها چشم بَد دور که این دشت پُر از لاله شده‌ست سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده‌ست سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده سایۀ چادر او از سرمان کم نشده بنویسید امیدِ دل زهرا مهدی‌ست چارۀ کار همه مردم دنیا مهدی‌ست @deabel
به نام نور، به نام مطهّر زهرا برای عرض ارادت به ساحت دریا نشسته‌ام بنویسم به نام مادر، تا خدا مرا بنویسد به پای نام شما اگرچه کمتر از آنم که یاورم باشی خدا به امر خودش خواست مادرم باشی شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد خدا به نور خدا هدیه‌ای منوّر داد به اذن خالق یکتا، زمین، زمان، فریاد: پیامبر! قدم فاطمه مبارک باد قیام کرد زمین، نور منجلی آمد دلیل خلقت پیغمبر و علی آمد خدا نوشت: بگویید مهربان بانو خدا که صاحب باغ است، باغبان بانو قیامت است تمنّای این و آن، بانو همیشه منبع الطاف بیکران! بانو! اگر نفس بدهی، دست هم نمی‌خواهم برای مدح تو گفتن، قلم نمی‌خواهم عطای دست تو تفسیر کرده انسان را بخاطر تو خدا وعده داده باران را دعای نور تو تب‌دار کرده سلمان را به باد داده دگر دودمان شیطان را دعای نور بخوان، ما هم اهل ایرانیم بخوان که ما همه ذریه‌های سلمانیم دعا بخوان، پر جبریل را منوّر کن کمی ملائکه را با خودت برابر کن برای نافله، سجاده را معطر کن خدا برای پیمبر نوشت: باور کن، نگاه عرش به راز و نیاز فاطمه است خلاصه نه، همۀ دین نماز فاطمه است تمام قافله را وقف مرتضی کردی همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی و در جوار خدا، "جار" را دعا کردی چه خوب دِین به همسایه را ادا کردی هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر برای شیعۀ امروز هم قنوت بگیر نظر به اینکه خدا بر شما نظر کرده تو قبل خلقت آدم شدی نظرکرده خدا وجود تو را منجی بشر کرده علی کنار شما خستگی بِدَر کرده غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت طلوع لحظۀ خندیدن تو را کم داشت در آتشی که تمامیِّ خانه می‌سوزد به جان خلق بیفتد، زمانه می‌سوزد در آتشی که نشان، بی‌نشانه می‌سوزد چرا قلم وسط شعله‌ها نمی‌سوزد؟ برای اینکه مزیّن به نام فاطمه است و آتش از سرِ جبران، به کام فاطمه است @deabel
در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم نام شیرین تو  بردم فاطمه! شاعر شدم رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند دیدنش بار رسالت را سبکتر می‌کند دختر است اما برایت کار مادر می‌کند دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟ تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه! قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه! در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شود بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی در غم همسایه، ترک خواب راحت می‌کنی مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه! امتحان پس داده‌‌ای در آسمانها پیش از این سالها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین واقعاً "الحمد للهِ ، رب العالمین" جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت پیش نابینا میان حِصن چادر ماندنت حجب میراثت، حیا سایه نشین چادرت داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت سفره‌‌ی نان خالی اما سفره‌ی انعام پُر خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پر از تو راضی و دلش از گردش ایام پر کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پر ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار! بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار قاسم صرافان @deabel
خدا کند که مرا پشت در قبول کنند کنار خانه نشستم مگر قبول کنند امید می‌رود این خانواده‌های کریم مرا بدون کمی دردسر قبول کنند بنا شده‌است سرم نذری کسی باشد چه خوب می‌شود امّا اگر قبول کنند... فقط به دادن جانی نمی‌شوم راضی تلاش می‌کنم این بار؛ سر قبول کنند به نوکری کمم راضی‌ام ولی بد نیست از این بعد مرا بیشتر قبول کنند اگر قبول کنند اعتبار می‌گیرم تمام نوکری‌ام را به کار می‌گیرم کدام لطف مرا مبتلای فاطمه کرد؟ کدام فیض مرا آشنای فاطمه کرد سیاه بودم و بی اعتبار، کار که بود... مرا غلام سیاه سرای فاطمه کرد قرار بود خدا قیمت مرا بدهد به این بهانه مرا خاک پای فاطمه کرد اراده کرد مرا نزد حق عزیز کند مرا گدای گدای گدای فاطمه کرد چه خوب شد دل ما را به دست غیر نداد چه خوب شد دل ما را برای فاطمه کرد نوشته اند تو هم مصطفای من باشی بزرگْ بانوی شهر خدای من باشی نمی‌شود گره‌ای باشد و تو وا نکنی فقیر باشد و یکبار اعتنا نکنی گرسنه هستی و در می‌زنند ـ مسکین است... گمان نمی‌کنم این بار هم عطا نکنی مرا بس است که همسایه‌ی شما شده‌ام نمی‌شود که تو همسایه را دعا نکنی هزار لشگر اگر دشمن علی باشد اگر سرت برود ترک مرتضی نکنی قسم به مهر تو در کار خویش می‌مانند اگر که گوشه‌ی چشمی به انبیا نکنی هدایت همه بر زُهرویّت زهراست محبّت تو نجات همه پیمبرهاست بدون عطر خوش یاس تو بهاری نیست بدون محور خورشیدی‌ات مداری نیست  به خانه‌داری ات این بیت وحی محتاج است  وگرنه شأن بلند تو خانه‌داری نیست  تو پشت گرمی پیغمبر مباهله ای  شکست دادن این قوم با تو کاری نیست اگر کریمه تو هستی، دگر فقیری نیست  اگر تو بانوی رزقی، دگر نداری نیست مباد صبح قیامت شفاعتم نکنی  به غیر عاطفه از مادر انتظاری نیست  بزرگْ بانوی محشر بگیر دست مرا به روز واقعه مادر بگیر دست مرا تو خانه دار علی هستی و پریِّ علی  تویی کمال عروج کبوتری علی  نشان دهنده‌ی بالایی تکامل توست  همین روایت با تو برابری علی علی به همسری‌ات باید افتخار کند  و یا تو فخر بورزی به همسری علی؟ هزار سال دگر هم نمی‌بریم از یاد  حماسه‌ای که تو دادی به حیدری علی  قسم به حرمت تو، مثل تو نمی خواهیم  حکومتی که نباشد به رهبری علی  @deabel
مادر زهرا، سلام حق به تو مادر فاطمه آورده ای، برای پیمبر سیب بهشت خداست در کف دستت کآید از او بوی ذات خالق اکبر بیت نبوت نداشت مثل تو بانو مادر گیتی نزاده مثل تو دختر عقل به حیرت فتاده اینکه تو زادی حضرت زهراست  یا محمد دیگر! دسته گل آورده اند خیل ملائک بهر تو از آیه های سوره ی کوثر مخزن غیب خدای عزوجل را گوهر نابی نبودی از این بهتر اینکه تو زادی بود تمام محمد وینکه تو داری بود بتول مطهر لیله ی قدرت مبارک است، خدیجه  قدر بدانش به حق، خالق اکبر طینتش از میوه ی بهشت الهی قابله اش مریم است و ساره و هاجر سینه ی موساست طور معرفت او روح مسیحا کشد به محضر او پر حبل متین نجات ماست همانا رشته ای از چادرش به عرصه ی محشر فاطمه، یعنی تمام صورت قرآن فاطمه، یعنی کمال احمد و حیدر هر چه فشانند دُر، کم است به وصفش خواجه ی اَسرا مگر فشاند گوهر کوثر و طاها و قدر و نور بخوانید کآمده در شأن او ز حضرت داور شک نکند کس، حقیقتی است مسلّم اینکه به او متکی است، فاتح خیبر گردون بی نام اوست، پایش در گل خلقت بی مهر اوست، خاکش بر سر تا که شود جای پای فضه ی زهرا رشک برد بر مدینه، وادی مشعر دخت پدر پرور است و أمّ أبیها بلکه فِداها به وصف اوست مکرر احمد گوید مراست، روح دو پهلو حیدر گوید مراست، همدم و همسر خالق گوید مراست، گوهر مکنون قرآن گوید مراست، سوره ی کوثر حوا گوید مراست، فاطمه بانو مریم گوید مراست، فاطمه رهبر بر در بیت الولاش برده توسل جن و ملک، سر به سر، ز ایمن و ایسر قدر و شرف بین که پنج بار شب و روز احمد مرسل کند زیارت این در دل برد از صد هزار یوسف مصری گر نظری افکند به صورت قنبر ملک الهی پر از ذَراری زهراست تا که شود کور چشم دشمن اَبتر کیست به جز او که زینب آرد و کلثوم ؟! کیست که چون او شُبیر زاید و شبّر ؟! ای صلوات خدا و خلق هماره بر تو و نسل مطهر تو، سراسر دختر پیغمبری و مادر بابا ای پدر و مادرم، فدای تو دختر عطر بهشت خداست در نفس تو روح محمد، ز بوی توست معطر تو ز علی هستی و علی بود از تو ختم رسل عاشق، شما زن و شوهر گر همه هفت آسمان شوند صحیفه مدح تو ناید ز خلق اول و آخر ملک وجود از قدوم توست مصفا باغ جنان با تبسم تو منور عالم هستی فنا و نور تو باقی صادر اول خدا، وجود تو مصدر روزی «میثم» ثنای توست هماره لطف توأش بوده از نخست مقدر   حاج غلامرضا سازگار @deabel
امروز تشعشع خدایی از ساحت قدس کبریایی   افتاد ز ماورای افلاک بر چهره ی پاک شاه لولاک   سر میزند آفتاب سرمد در خانه ی کوچک محمد   این عید مبارک است و مسعود چون فاطمه است، طرفه مولود   پر کرد زمین و آسمان را بیت الشرف فرشتگان را   نور رخ این فرشته ی پاک از خاک رود به بام افلاک   ای روح عظیم آسمانی وی نام تو نام جاودانی   از جوهر قدس تار و پودت وز نور محمدی وجودت   ای تاج سر زنان عالم ای مفخر دودمان آدم   معیار کمال زن توئی تو مقیاس جلال زن توئی تو   ای پاره ی پیکر پیمبر هم مادر و هم خجسته دختر   ای دختر بهترین پدرها ای مادر برترین پسرها   ای همسر شاه شهسواران ای نفس نبی و روح قرآن   ای خلقت تو بزرگ آیت پیوند نبوت و ولایت   ای خوانده ترا خدای کوثر وی گنج هزار گونه گوهر   نسل تو نگاهبان دین است بر تاج تو یازده نگین است   تو پیرهن عروسی خویش دادی بزنی فقیر و درویش   از سندس سبز جامه ی نور کز سوزن نور بخیه زد حور   جبریل ز باغ خلد آورد حورای بهشت بر تنت کرد   در قدر ز کائنات برتر با فضه کنیز خود برابر   زین نغز چکامه ی «ریاضی» گشتند خدا و خلق راضی   مرحوم ریاضی یزدی @deabel
تا نسیم نو بهاری دامن صحرا گرفت صحن گیتی را فروغ گل، ز سر تا پا گرفت غنچه شد گلشن فریب و لاله شد بستان فروز شد نوا گر بلبل از شور و ره آوا گرفت مژده ی میلاد دخت مصطفی را چرخ داد کز فروغش جلوه ها مهر جهان آرا گرفت آفتاب در زمین تابید کاندر آسمان پرتو از فیض وجودش، زهره ی زهرا گرفت دختر پاک پیمبر پای در دنیا نهاد همسر حیدر به فر مردمی دنیا گرفت آنکه نامش قدسیان را فیض «علمنا» فزود آنکه نورش عرشیان را بانگ «کرمنا» گرفت با کلام ایزدی شد گوش و دستش آشنا آیة الکرسی شنید و عروة الوثقی گرفت آری، آری برتر آمد از زنان روزگار حضرت زهرا که نام از «علم الاسماء» گرفت گلشن کردستانی مشفق کاشانی @deabel