eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
سرمه به چشمای دلبرت زدی چه حنایی به مویِ سرت زدی دیگه ناامید شدم بیای پیشم... چه عجب! سری‌ به دخترت زدی دمِ صبحی وقت بذل رحمته بودنت کنار من یه نعمته این بهم‌ریختگیِ لبت بابا... کار خیزرانِ بی مُرُوَّته قصه ی غصمو می کنم مرور تو رو میدیدم ولی از راهِ دور خودمونیم..،در گوشِ من بگو دامنم بهتره یا کنج تنور اِنقَدَر سختی کشیدم که نگو چیزایی توو کوفه دیدم که نگو پیرمرده به بابات چیا می گفت... حرفای بدی شنیدم که نگو حُرمت قافله پای دین می ریخت چه عرق‌ها عمو از جبین می ریخت حرمله رباب‌ِ تو دق داده بود... پیش چشمش آب‌و رو زمین می ریخت دیگه فک کنم دعام نمیگیره روسری هیشکی برام نمیگیره خیلی تویِ کوچه ها آتیش گرفت سنجاقِ سر به موهام نمیگیره شعله ها چه زخمی به پرم می دوخت دل من شبیه معجرم می سوخت توویِ بازار یهودی ها..،دیدم یکی داشت النگوهامو می فروخت دلمو غم اِنقَدَر فشرده که پاهام اِنقَدَر به خارا خورده که چرا میگن مثه مادرت شدم؟!... گوشوارش رو هیچ کسی نبرده که کاشکی آغوش خودت رو وا کنی منو از این همه غم رها کنی میخوابید بلند می شد..،منو می زد نبودی زجرُ یه کم دعوا کنی دستِ باد گل‌های باغچمونُ بُرد عمه‌امون چه خون‌ِ دل‌ها که نخورد مکافاتی بود توو مجلس یزید صحبت کنیز که شد..،سکینه مُرد بردیا محمدی @rozeh_1
"آمدی جانم به قربانت ولی" با سر چرا؟ آمدی تنها کنارم بی علی‌اصغر چرا؟ تازه بعد از این همه، بی دست و بی تن آمدی! شکوه‌ها دارم که نگْرفتی مرا در بر چرا؟ قهر هستم با تو اما، یک نفس مهلت بده رأس پاکت می دهد رایحه‌ی مجمر چرا؟ زلف زیبایت چرا آتش گرفته نازنین؟ هست بابا زخم‌هایت غرق خاکستر چرا؟ من جراحت دیده‌ام، گاهی نگاهم کن کمی درد دارد پیکر من چشم تو شد تَر چرا؟ من دگر چیزی نمی پرسم تو هم از من مپرس روی صورت نقش بسته جای انگشتر چرا؟ یک سخن اما مرا رنجور میدارد پدر همسفر بودیم با مردان بدگوهر چرا؟ جمله بابا با سنان منزل به منزل آمدیم بین زن‌ها عمه را زد از همه بدتر چرا؟ صبر کن تا یک بغل رویت ببوسم ماه من بهترین بابا به رویت هست خون‌تر چرا؟ دست بر دیوار می‌گیرم که آیم محضرت عمه میگوید که بردم ارث از مادر چرا؟ امیرمحمد مجردسلامی مجموعه شعر آیینی "تماشا" @rozeh_1
کاش اِمشب بود قَدری گیسوانم بیشتر تا کُنَم‌ فَرشِ‌ مَسیرِ میهمانم بیشتر از سَرِ بازار یِک هِدیه بَرای دیدَنَت... ...می خَریدَم، بود اَگَر قَدری زَمانَم بیشتر این یَتیمی دَردِسرهای بَدی دارد پِدر من نمی خواهم دگر زِنده بمانم بیشتر اَهلِ ویرانه مَرا خِیلی تَحَمُّل کَرده اَند باعِثِ زَحمَت شُدَم، بَر عَمّه جانم بیشتر روز از گَرما مریضَم، تازه شَبها می شَوَد... ...دَر هَوای سَرد، دَردِ اُستُخوانم بیشتر چون نِمی خواهَم تو ناراحَت شَوی، ساکِت شُدَم! بینِ صُحبَت می شَوَد لُکنَت زَبانم بیشتر آن شَبِ غارَت هَمه دَر دود و آتَش سوختیم سوخت اَمّا موی من اَز خواهَرانم بیشتر صُبح تا حرفِ کَنیز آمَد وَسَط، اُفتاد زود... ...لَرزه بَر جانِ هَمه، اَمّا به جانم بیشتر بَر لَبِ تو بوسه زَد هَم سَنگ هَم نِیزه وَلی عُقده دارِ بوسه های خِیزَرانم بیشتر رضا رسول زاده @rozeh_1
چنان شمعی چکیده بر زمینم، رو به سوسویم پدر چشمم نمی بیند، تو را با دست می جویم چرا موی مرا دیگر نمی بوسی، نمی بافی؟! یقین دارم دلت خون است از اوضاع گیسویم لبت بوسیدم و بر کام خود با مشت کوبیدم خودم زخم لبانت را به اشک چشم می شویم تکان خوردن برای شیشه ی عمرم ضرر دارد مضاعف می شود با هر تکانی درد پهلویم غذایم ترک شد اما نمازم را نکردم ترک به هر داغی شبیه عمه ام زینب ثناگویم برای من علی اکبر النگویی خرید اما به دست دختری در کوچه ها دیدم النگویم زمین خوردن شده تکرار دشوار شب و روزم نمانده قوتی دیگر میان هر دو زانویم لباسم از تنم مانند زهرا در نمی آید خبر داری مرا بیچاره کرده درد بازویم؟ یقین دارم زن غساله هم غسلم نخواهد داد خجالت می کشم خیلی ازین وضع سر و رویم در آغوشت بگیرم تا از این ویرانه پر گیرم ندارم حاجت مرهم، فقط وصل است دارویم عجب حسن ختامی شد سه سالم را نصیب امشب نگاهت می کنم تا جان دهم با چشم کم سویم محمدجواد شیرازی @rozeh_1
دختری توی خونه تون داری؟ تاحالا شونه کردی موهاشو؟ تا حالا دیدی حال خوبی که داره وقتی می بینه باباشو دیدی آب خوردن قشنگش رو چادرم داره تو پر و بالش؟ چقدر دوست داره نوزادو؟ وقتی خسته اس چطوره احوالش ؟ ای به قربون اشکای چشمت گریه کردی اینا مگه روضه اس گونه‌ی نازک و لطیفش نه گوشواره اش رو دیدی اگه روضه اس عصر روز دهم می‌گن ترسید شیعه می‌میره با همین یک داغ بچه از تاریکی نمی‌ترسه ؟ تو خرابه نبود شمع و چراغ گم شدن از رو ناقه افتادن واسه لکنت گرفتنش بس نیست ؟ بچه‌ی کوچیکو کتک می‌زنن؟ غیر زجر اینجا دیگه هیچ‌کس نیست ؟ دختره با شیرین زبونی‌هاش گفتن از آرزو و آینده اش دندونای شکسته‌شو چی بگم دختره و قشنگی خنده اش آغوش بابا رو می‌خواست دیگه انتظارش حالا به سر رسیده به همین قدرشم کفایت کرد سر باباش از سفر رسیده دلبری کرد مثل اون وقتا سرشو رو سر بابا می‌ذاشت بوسه داد صورت کبودش رو خون خشکو که از لبش برداشت کر می‌شه گوش شام امشب از قصه ‌ی دختری که دق می‌کنه سر بابا و دامن دختر ؟ قلب دختر کوچیکه دق می کنه سعیده کرمانی @rozeh_1
تا نذرِ ختمِ روضه‌ی مادر تمام شد چشم‌انتظار ماندنِ دختر تمام شد وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد بر خارِ نیزه‌ها سفرِ سر تمام شد بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت امن‌یجیب خواندنِ مضطر تمام شد آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر وقت عروج، بال کبوتر تمام شد شیرین‌زبان قافله لکنت گرفته بود دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد دستش رسید روی رگِ غیرت پدر جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد یک‌قطره عمر داشت که آن‌هم به جای اشک با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت با سرنوشتِ سوره‌ی کوثر تمام شد رضا قاسمی @rozeh_1
پا به پای سر و این نیزه به هرجا رفته کار عشق است که با آبله ی پا رفته در دل آتش کوچه، پی مولا رفته چقدر غربت این بچه به زهرا رفته هرکه می دید قدش را، به لبش زمزمه بود می شود سن کمی داشت، ولی فاطمه بود به سرش, شوق وصال پدرش را دارد بوسه هم از لب او، دردسرش را دارد او خدا، دست دعا، چشم ترش را دارد اشک او اشک یتیم است، اثرش را دارد سر شب در دل او نور امید آمد و گفت ماه را دید به تاریکی شب زل زد و گفت: شب تاریک خرابه! سحرم می آید عمه جان، چشم تو روشن، پدرم می آید دخترش هستم از او باخبرم می آید اشک شوق است به چشمان ترش می آید تا که او هست محال است مرا غم ببرد تازه او گفته قرار است مرا هم ببرد می شود عمه مرا باز تو دردانه کنی تو مرا ناز ترین دختر ویرانه کنی نظرلطف به بال وپر پروانه کنی شدنی بود اگر موی مرا شانه کنی دختر فاطمه ای فاطمه را یاری کن تا نبیند پدرم موی مرا کاری کند من خجالت زده از روی به هم ریخته ام جای زخم است به ابروی به هم ریخته ام به همم ریخته گیسوی به هم ریخته ام عمه جان این تو و این موی به هم ریخته ام دوسه روزی ست به آشفتگی ام می خندند نا مرتب شده این زندگی ام، می خندند پدرم را که ببینم گله را میگویم درد جاماندن از قافله را میگویم گله ی پای پر از آبله را میگویم خنده ها کرد به ما، حرمله را میگویم گله ها دارم ازآن دست، که احساس نداشت آه از آن روز که این قافله عباس نداشت ناصر دودانگه @rozeh_1
آمدی کنج خرابه آمدی اینجا چرا؟ آمدی حالا که مویم سوخته بابا چرا؟ کاش میشد بهتر از رأست پذیرایی کنم آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ دیده ام را آسمانی پر ستاره فرض کن من پیاده زجر را بابا سواره فرض کن من تو را با دست بی انگشت و انگشتر تو هم گوش هایم را بدون گوشواره فرض کن بعد تو آنها که جا ماندند با هم آمدند بعد تو تازه مصیبت های ما آغاز شد تا که فهمیدند دستان عمو افتاده است تازه پاهای حرامی ها به خیمه باز شد لحظه ای که زجر سمت گوش‌هایم چشم دوخت من همان ثانیه قید گوشوارم را زدم حال من را در همین حد هم بدانی کافی است چار زانو تا کنار رأس پاکت آمدم دخترت تنها و بی کس دخترت زار و غریب در میان آتش کینه شبیه لاله سوخت آنچنان بر روی جسمم خارها گل کاشتند آنچنانکه لحظه شستن دل غساله سوخت محمود یوسفی @rozeh_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باب.mp3
1.51M
🎵 از تموم آدما دل بردیم الا تو @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شور حضرت رقیه سلام الله علیها بند اول راضیه المرضیه یا رقیه مظلومه البهیه یا رقیه زکیه الفاضله یا رقیه تقیه النقیه یا رقیه نام تو مشتق از نام زهرا مثل زهرا هستی فرد و یکتا دختر ارباب هر دو عالم هر دو عالم قطره و تو دریا آینه ی زهرا تو در نایابی انسیه الحورا دختر اربابی کوثر قران و ام ابیهایی به ظلمت دنیا رقیه مهتابی یا رقیه یا رقیه بند دوم حماسه ساز شامی یا رقیه افضل هر مقامی یا رقیه قله ی قاف عشقی یا رقیه به عاشقا امامی یا رقیه تو به زینب علمدار و یاری دختر صاحب ذوالفقاری دشمنان را به زانو کشیدی مالک قدرت و اقتداری گریه ی تو آتش به جان کفار است به حفظ دین حق دست تو در کار است دین خدا باقی به قیمت جانت بدون نور تو هر دو جهان تار است یا رقیه یا رقیه بند سوم ذکر شبای تارم یا رقیه نوکریت افتخارم یا رقیه تا اربابم حسینه یا رقیه از لطفت ریزه خوارم یا رقیه لطف تو بر جهان بی حدوده خاک راه تو راه صعوده بر در درگه شاه عالم ذکر نام تو رمز وروده سه ساله ای اما پیر خراباتی صاحب اعجاز و لطف و کراماتی سه ساله ای اما حد تو بی حدی باب مراد ما قبله ی حاجاتی یا رقیه یا رقیه شاعر:مقداد اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر نی سر حسین، به دست سواره‌ ای.mp3
5.33M
بر نی سر حسین، به دست سواره‌ ای گاهی کند به محمل زینب اشاره‌ ای آن‌ جا نشسته غم‌ زده طفلی سه ساله است رنگ پریده‌ اش ز غم دل اشاره‌ ای ترسان گرفته دامن زینب که عمّه ‌جان دریای غم مگر که ندارد کناره‌ای؟ از آفتاب، لاله‌ صفت چهره سوخته داغ دلش مگو که ندارد شماره‌ ای نیلی رخش ز سیلی و پایش پُر آبله مجروح گوش او ز پی گوشواره‌ ای از گریه‌ اش کباب، دل همرهان او هر گفته‌ اش ز آتش حسرت شراره‌ ای محمل تکان چو می‌ دهدش، یاد می‌ کند از خیمه‌‌ ایّ و کودکی و گاهواره‌ ای تاب سفر ندارد و راه است بس دراز خوانَد به گریه عمّه‌ ی خود را که: چاره‌ ای دل نیست آن دلی که نسوزد به حال او دارد شرف به سنگدلان، سنگ خار‌ه‌ ای دخت شهی که کار دو عالم به دست اوست آوخ اسیر شد به کف هیچ کاره‌ ای ز‌ان ‌دم که آفتاب امامت غروب کرد گردد رقیّه از پی او چون ستاره‌ ای حبیب الله چایچیان (حسان)‏ ‏ آیت الله @nohematn
دله دیگه شده مبتلا.mp3
3.14M
دله دیگه شده مبتلا دله دیگه میره هر کجا دل منم میره کربلا آره کربلا کربلا خونه ی اول و خونه ی آخر نوکراته کربلا واسه ی اون که گم کرده راهش رو راه نجاته حرم، ای آرامش زمین حرم، بر بام جهان نگین حرم، عالم در طواف تو در احرام اربعین حسین، روحی لک الفداء حسین، نفسی لک الوقاء حسین، سلطان کربلا سلطان کربلا دله دیگه می زنه صدات دله دیگه می مونه به پات دله دیگه می میره برات برا کربلات دل که جای خودش داره من پای این عاشقی سر سپردم هرجایی کم آوردم فقط اسمتو رو زبونم آوردم حسین، ای سلطان بی قرین حسین، باب رحمت زمین حسین، عشق تو حرارته فی قلوب مومنین ‏ علیه السلام @nohematn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 نماهنگ «حالا اومدی؟!» ‌ بابایی خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی نمیگی چرا رفتی و ما رو تنها گذاشتی عزیزم ... تقدیم به بانویی که خودش تو راه کربلا جا موند ... ولی با دست‌های کوچکش گره کربلای خیلی‌هارو باز کرد ... ‌‌اگر تو کار کربلاتون گره افتاده از این خانوم بخواهید گر دخترکی پيش پدر ناز كند گره کرب و بلای همه را باز کند @azizamhosen @yaraliagham
ندیدی اشک، زِ چشمم، مدام می‌آمد؟ چگونه، دخترکت، سویِ شام، می‌آمد؟ @hosenih اگرچه بی پر و بالم، بگو که یادت هست سه ساله‌ات، همه‌جا، با مقام می‌آمد؟ دوباره، کاش، همان روزگار برمی‌گشت دوباره، کاش، همان احترام می‌آمد به غیرتِ تو، پدر، برنخورد، آن‌جا که رقیه، داشت، به بزمِ حرام، می‌آمد؟ تو رویِ نیزه و من در تمامِ طولِ مسیر، فقط به روی لبم، این کلام، می‌آمد: @hosenih قسم به جانِ تو بابا، گرسنه خوابیدم، "زِ خانه‌ها، همه بوی طعام، می‌آمد" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیچیده امشب عطر بابا در خرابه بیتابم و افتادم از پا در خرابه گفتم می آید! از همان اول برایش فوراً گرفتم پیش خود «جا» در خرابه @hosenih آمد! ولی با «سر»...گرفتم از لبانش گریان ترینِ بوسه ها را در خرابه بوسیدم آن موی کم و خاکستری را شد روضهٔ مکشوفه معنا در خرابه پیشانی اش زخمی، گلویش تکّه تکّه بد بر سرم آمد بلایا در خرابه با دست لرزانم در آغوشَش گرفتم میرفت آه و گریه بالا در خرابه @hosenih جانم به لب آمد نفس بالا نیامد حیران شدم از کارِ دنیا در خرابه چشمان خود را بستم و دق کردم آخر یادِ نوازش های بابا... در خرابه! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
راحت‌تر است بابا خار از جگر کشیدن تا که برای دختر  یک شب پدر ندیدن گفتم که بوسه‌ای و اُفتادی از نوکِ نِی دیدی که کار من نیست  از نیزه بوسه چیدن @hosenih بر دورِ گردن ما با این طناب سخت است تنها نه راه رفتن  حتی نفس کشیدن دیروز با عمو و امروز با حرامی فرق است از عمو‌جان  تا ناسزا شنیدن من را کدام کشته  در دورِ قتلگاهت بر خارها کشیدن بر تیغ‌ها دویدن ماکه گرسنه بودیم هرشب کباب خوردند خنده ندارد اما طفل گرسنه دیدن بوی شراب می‌داد دست و دهان این زجر لکنت زبان به من داد تا قافله رسیدن @hosenih ترسانده است من را با خونِ دامنش  شمر بعد از تو سهم من شد از خواب هِی پریدن از وضعِ حنجر تو  پیداست قاتل تو... هِی کرده استراحت هنگام سر بریدن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از بس نشست گوشه ویرانه روضه خواند آخر به بزم گریه خود شاه را کشاند میخواست از ادب برود  پیشوازاو خود را کشان کشان طرف آن طبق رساند @hosenih تا که رسید دور پدر گشت و گشت  وگشت بر روی خویش لطمه زد و نوحه خواند و خواند فرشی نداشت پهن کند  پیش پای او سررا به روی دامن خاکی خود نشاند اهسته و بریده بریده سلام کرد این لکنت از سیاهی شب یادگار ماند هر زخم را که دید نفس سخت تر کشید هنگام دیدن لب بابا نفس نماند @hosenih «این لب هزار بار مرا بوسه داده است» این گفت و لب به روی لب یار جان فشاند او رفت و هیچ وقت جدا از محن نشد مثل حسین کنج خرابه  کفن نشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوست دارم دل بسوزانی به حالم بیشتر دختران بابایی اند و من دو عالم بیشتر اینکه نشناسی مرا حق می دهم ، بابا ببین شد در این مدت حسابی سن و سالم بیشتر @hosenih تاول پا راه رفتن را برایم سخت کرد دست آویزانم اما شد وبالم بیشتر راستی بابا سر و رویت چرا خاکستری است سوختی بین تنور و از سوالم بیشتر دختر شیرین زبانی داشتی ، یادت که هست بعد از آن سیلی بیانم رفت ، لالم‌ بیشتر @hosenih بارها گفتم که می آیی ، تو هم می آمدی راستش بودی فقط بین خیالم بیشتر آه سردم سوز دارد بسکه اشکم داغ بود مانده ام آیا بسوزم یا بنالم بیشتر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگو به عشق بخواند کمی رساله‌ی ما را که احترام کند مرجع سه‌ساله‌ی ما را هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند سپرده است خدا دست تو سلاله‌ی ما را چه افتخار بزرگی‌ست این که از دم خلقت سند زدند به عنوان تو قباله‌ی ما را یقین که اهل سعادت نمی‌شدیم، که جز تو کسی نگفت به ما فرق چاه‌وچاله‌ی ما را فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی که گوش کس نشنیده‌است آه‌وناله‌ی ما را بریده بود دل ما از آستانه‌ی رحمت که گریه بر تو روا کرد استحاله‌ی ما را گدای هیچ‌کسی نیستیم غیر تو بی‌بی که دست لطف تو پر می‌کند پیاله‌ی ما را بهشت قسمت ما می‌شود اگر که رقیه به دست کوچکش امضا کند حواله‌ی ما را همان که لطف و بزرگیش سهم اهل‌زمین شد ولی به جور ستم‌پیشگان خرابه‌نشین شد @hosenih هزارشکر که آخر، سری زدی به خرابه مسیح نیزه‌نشینم خوش‌آمدی به خرابه چه‌خوب شد که به دیدارم آمدی دم رفتن چه‌خوب داشتی ای ماه مقصدی به خرابه دوباره آیه‌ی قرآن بخوان که از نفحاتت وزیده عطر گلاب محمدی به خرابه بگو به دیدنم آخر، چگونه آمدی ای‌سر؟ چرا که از تو نمانده به‌جا ردی به خرابه مرددی سر ماندن به احترام دل من اگر هرآینه در رفت‌وآمدی به خرابه چقدر فاصله افتاده است بین من و تو که از تمامی سرها سرآمدی به خرابه سر جسارت دشمن قدی به علقمه خم شد قدی به خیمه، قدی در حرم، قدی به خرابه مرا ببر که کنار تو راحت است خیالم که ناگهان نرسد آدم بدی به خرابه خوش‌آمدی که خوش‌آمد مرا رسیدن بابا که آرزوی دل دختر است دیدن بابا @hosenih همین که بر سر نی آمدی به سوی رقیه شده‌ست با تو برآورده آرزوی رقیه دلیل اصلی آن ای عمو نبودن آب است گرفته است اگر رنگ خون وضوی رقیه دوباره راه مغیره رسیده است به مادر همین که زجر می‌آید به جست‌وجوی رقیه چنان که تیر کشیده کم از سه‌شعبه ندارد که بغض مرگ علی مانده در گلوی رقیه دلم خرابه‌نشین شد، از آن زمان که شنیدم که یک‌خرابه گرفته‌ست رنگ‌وبوی رقیه برای گریه پی یک بهانه بودم و دیدم روانه کرد دلم را یکی به سوی رقیه صدای هاتفی آمد که خواند مرثیه‌ای را؛ " فلک بسوز که آتش گرفته موی رقیه سری به‌نیزه بلند است رو‌بروی رقیه خدا کند که نباشد سر عموی رقیه" دوباره در دل صحرا غزل به‌بار می‌آید به احترام تو روزی که آن سوار می‌آید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتی حسین و قصه را آغاز کردی در قلب او جای خودت را باز کردی ناز پدر را می‌خرد عالم، ولی تو هر بار از راهی برایش ناز کردی @hosenih آمد عمو هربار، سویش پر کشیدی تا دوش و آغوش قمر، پرواز کردی بر دوش اکبر بودی و آغوش اصغر با عطرشان، برگ سفر را ساز کردی پیغمبر غم‌ها شدی از کوفه تا شام گشتی عصای زینب و اعجاز کردی یاس سه ساله! مثل پیران راه رفتی قلب جهان را خون، از این ایجاز کردی شیرین زبان! تو با دل زینب چه کردی؟ تا لب گشودی، روضه‌ها را باز کردی عالم پریشان است، در تفسیر عشقت عشقی که با موی پدر ابراز کردی @hosenih یک روز، او موی سرت را ناز می‌کرد امروز، تو موی سرش را ناز کردی بابا که آمد، پر درآوردی دوباره گشتی شبیه مادر و پرواز کردی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e