eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد میان زندگی اش صاحب الزمان دارد به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است... تمام عمر نظر سوی آسمان دارد هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست کجاست آن که چنین یار مهربان دارد نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز حکایتی شده این عشق، داستان دارد چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا دلم هوای حریمِ حسین جان دارد از آتشی که فراگیر باشد و باقی هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد به سوی زائر او مادری جوان آید تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟! تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟! ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟! میان مجمع زوار کربلا، زهرا می آید و همه ی روضه را بیان دارد چه کرده است مگر با حسین و دندانش چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟! محمدجواد شیرازی @marsiyeeh
حسبی الله مرا یار بس است غصه ی دوری دلدار بس است خسته از تیرگی ام، صبح کجاست؟! ظلمت عمر و شب تار بس است بی ولی ماندن و آواره شدن این همه غربتِ دشوار بس است تا به کی هفته به هفته دوری جمعه هایم شده تکرار، بس است ظرف ما کوچک و غم ها دشوار لحظه ای دست نگهدار، بس است اشتباهات خودم یادم رفت شده ام باز طلبکار!!! بس است بر منی که همه طردم کردند نجف حیدر کرار بس است شیر حق گفت به زهرای بتول از رُخت پوشیه بردار، بس است هستی من، چقدر آب شدی گریه با این تن تب دار، بس است جان حیدر، طلب مرگ نکن جان من، این همه اصرار بس است خواست زینب که بیاید بغلت باز شد ملحفه گلدار، بس است... محمدجواد شیرازی @marsiyeeh
ای کاش کار کوچه به اینجا نمی رسید دست کسی به صورت زهرا نمی رسید میخواست تا سپر بشود بهر مادرش بیچاره مجتبی قدش اما نمیرسید آن لحظه ای که پشت در افتاد فاطمه با فضه کاش زینب کبری نمیرسید می برد سوی خانه علی را ،ولی اگر قنفذ در آن کشاکش و غوغا نمیرسید میخواست خصم کار علی را کند تمام زهرا اگر به یاری مولا نمیرسید ای کاش وقت غسل تن لاغرش دگر دست علی به بازوی زهرا نمیرسید دست علی به بازوی زهرا رسید و کاش دست حسین به بازوی سقا نمیرسید قبل از حسین فاطمه آمد به علقمه ای کاش وقت خنده اعدا نمیرسید دست بریده بر روی دست شکسته بود نوبت به دست بوسی سقا نمیرسید در خیمه ها سکینه لب تشنه منتظر اما عمو به همره بابا نمیرسید عباس اگر که بود حرم تکیه گاه داشت کارش دگر به غارت و یغما نمیرسید عباس اگر که بود که زینب غمی نداشت پای عدو به خیمه زنها نمیرسید عباس اگر که بود کجا دست زجر دون بر صورت رقیه دردانه میرسید آه ای فرات بر لب شش ماهه رباب یک قطره آب از آن همه دریا نمیرسد!؟ عبدالحسین میرزایی @rozeh_1
دستم بگیر تا که بهشتم بنا شود شاید سرم قبول کنی خاک پا شود بالی بده که بال بگیرد اسیر تو شاید کبوترِ حرمِ کربلا شود بی‌تو میان غفلت خود غوطه خورده است نوری که با مسیر شما آشنا شود زنگار بسته سینه‌ام از عمر رفته‌ام اشکم بریز خانه‌ی آئینه‌ها شود پیراهن سیاه من از جنس شال توست امشب نشسته‌ام نفسی خرج ما شود حسن لطفی @marsiyeeh
تصویرِ هجرِ تو که به ذهنم خطور کرد آهِ فراق،آینه ام را نَمور کرد جز "اشک" چیست چاره ی یوسف‌ندیده ها! یعقوبِ چشم هایِ مرا گریه کور کرد ‌ بین من و تو پرده ی عصیان حجاب شد ما را گناه‌کاریِ مان از تو دور کرد یک بار هم گناه مرا رویِ من بیار آخر خدا چِقَدر شما را صبور کرد در راه دوست هرچه هزینه دَهی..،کم است اصلاً به پای یار نباید قصور کرد تمرین "سوختن" به تماشا نمی شود باید میان شعله همین را مرور کرد مست از شرابِ عشق به آغوش شمع تاخت پروانه سوخت..،مِیکده را غرق نور کرد گاهی صلاح طفل به تنبیهِ والد است باید به سر به راه شدن گاه زور کرد دست از "تَعَلُّقات" بِکش..،"وصل" را بگیر رودی به "بحر" ریخت که از "شِن" عبور کرد شرط ورود وادی حق..،پابرهنگی است باید کلیم‌وار عزیمت به طور کرد هجران بس است ای پسر فاطمه..،بیا شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد! ما را به حق روضه ی "زهرا"..،درست کن حوریّه ای که در دل آتش ظهور کرد آئینه ی زلال نبی پشت در شکست این شیشه را چگونه علی جمع و جور کرد!؟ بردیا محمدی @marsiyeeh
در بین بسترت چِقَدَر درد می کشی با سُرفه های وقت سحر درد می کشی زحمت نکش عزیز دلم،غصه ام گرفت جارو که می کنی به نظر درد می کشی بال و پرت شکسته و پرواز می کنی ای زخمیِ قساوت در، درد می کشی با صورتِ کبود از این خانه می روی شرمنده ام که وقت سفر درد می کشی بیش از سه ماه رنج کشیدی حلال کن از روزِگار خیر ندیدی حلال کن حالا چگونه جمع کنم بستر تو را بانو چگونه غسل دهم پیکر تو را حالا بدونِ تو چه کسی شانه می زند گیسوی پُر گره شده ی دختر تو را سیلِ غمی که بعد تو مهمانِ خانه شد با خود به نا کجا ببرد حیدر تو را رفتی ولی چگونه فراموش شان کنم لبخند های بی رمقِ آخر تو‌ را از بعد تو برای منی که ندارمت دنیاست غم زده، به خدا می سپارمت... علی علی بیگی @rozeh_1
آتش زبانه میزد و زهرا به خوش نشست در بین شعله ها گل طاها به خون نشست مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود بال و پر پرستوی زیبا به خون نشست معنای نور و کوثر و توحید را زدند تفسیر آیه های تولا به خون نشست در هم به روی فاطمه افتاد و بعد ازآن دار و ندار حضرت مولا به خون نشست سیلی به روی مادر سادات میزدند روی کبود عصمت کبری به خون نشست روی کبود و پهلوی زخمی و چشم تر بانوی قد خمیده طوبی به خون نشست مریم کنیز و فضه اسیر نجابتش استاد درس هاجر و حوا به خون نشست فرصت نشد که محسن خود را بغل کند اولاد پاک شافع عقبی به خون نشست وقتی صدای گریه زینب بلند شد کون و مکان و عرش معلا به خون نشست وقت گریز روضه شده یا ابا الحسن در قتلگاه ماه دلارا به خون نشست وقتی که نیزه آمد و زد بوسه بر گلو حلقوم خشک رهبر تنها به خون نشست با چکمه ها به صورت مولا لگد زدند آن دم تمام عالم معنا به خون نشست سعید مرادی @rozeh_1
لگد ها را بدونِ هیچ ترسی از خدا میزد صدای مادری را می شنید و بی حیا میزد تمامِ کینه را در دست هایش جمع میکرد و فقط از بغض حیدر همسرش را بی هوا میزد سلاحِ آتشِ بُغضش فقط در را نمی سوزانْد نمی دانست آتش بر گلستانِ وِلا میزد عجب آغوشِ گرمی داشت محسن آن زمانی که میانِ شعله ها با مادر خود دست و پا میزد غلاف و میخ و مسمار و درودیوار و خاکستر نمک بر زخم های فاطمه هر یک جدا میزد در افتاد و چهل نامرد جنگی...بر سر زهرا نمی دانم چه آمد که صدای فِضّه را میزد... علی علی بیگی @rozeh_1
میان خون پسرش داشت دست و پا میزد که ناله از ته دل بین شعله‌ها میزد نیاز داشت در آن لحظه مادرش باشد که جای مادر خود فضه را صدا میزد به صورتی که چشیده‌است هرم آتش را عدو دوباره بر آن سیلی از جفا میزد صدای یا ابتایش مدینه را لرزاند چه آتشی به دل ختم‌الانبیا میزد؟ به هوش آمد و از محسنش خبر نگرفت دلش فقط و فقط شور مرتضی میزد به قول حضرت صادق :به کوچه هرکس بود به هر چه داشت به ناموس کبریا میزد مغیره از نفس افتاد ، غلاف سنگین بود یکی نگفت که این بی‌حیا چرا میزد دوباره در وسط کوچه بر زمین افتاد گریز روضه خود را به کربلا میزد.... بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد نهاد سر به روی خاک و ناله‌ها میزد یکی به پهلوی او نیزه بی‌هوا میزد یکی برآن تن مجروح با عصا میزد صدای شیون زهرا به گوش می آمد میان خون پسرش داشت دست و پا میزد به نیزه هم که سرش رفت چشم او وا بود گمان کنم که دلش شور خیمه را میزد هنوز خشک نشد خون حنجرش، دشمن شراره بر حرم آل مصطفی میزد یکی به نیت غارت سکینه را میزد به قصد کشت یکی هم رقیه را میزد یتیمه‌ای که دلش همچو دامنش میسوخت زسوز سینه خود وامحمدا میزد عبدالحسین میرزایی @rozeh_1
تیشه به نخل باغ امیدم دگر زدند در عرش شعله بر دل و جان پدر زدند دیگر خوشی زخانه ی ما پا کشید و رفت غمها فقط به خانه رسیدند و سر زدند با بودن تو زندگیم روبراه بود آخر تمام زندگیم ام را نظر زدند بردار سر زخاک و ببین کودکان تو ناله ز ماتمت همه شب تا سحر زدند دیدند ناکسان که همه لشگرم تویی ازمن تو را گرفته به جانم شرر زدند از ره رسید قنفذ و من آه میکشم کو با مغیره بر تن تو بیشتر زدند گیرم تو را زدند در آن کوچه ها ولی دیگر چرا مقابل چشم پسر زدند یارب چگونه زنده بمانم که دیده ام تا حد مرگ فاطمه را پشت در زدند محمود اسدی @rozeh_1
حضرت سلام الله علیها 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خدا «سبک یا فاطمه من عقدهٔ دل وا نکردم» یا فاطمه گلدیم بقیعه یاندی قلبیم قالدی اورکده آرزوم اوتلاندی قلبیم گزدیم مزاروندان نشانه تاپمادیم من قان آغلادیم مقصوده چونکی چاتمادیم من باشیمدن اما شوق وصلی آتمادیم من یولدادی گوزلر گون او گون اولسون/بانگ انالحق آفاقه دولسون "" "" "" " یا فاطمه زیبا آدوون چوخ دلربادی گیزلین مزارون شیعیه باب رجادی شیعه قان آغلار مین نچه ایلردی یکسر سسلر اورکدن آدووی با دیدهٔ تر آز عمریده زار و حزین اولدون سراسر یولدادی گوزلر گون او گون اولسون/بانگ انالحق آفاقه دولسون "" "" "" " عاشق لری داغ فراق جاندان سالوب دی صبر و قرارین اونلارین الدن آلوب دی گوز تیکمیشوخ تئزلیکجه گلسین داد خواهون ائتسین منیر دنیانی اول رخشنده ماهون شمشیر عدلی چکسین اول میر سپاهون یولدادی گوزلر گون او گون اولسون/بانگ انالحق آفاقه دولسون " "" "" "" مهدی بالان بیر گون سالار سایه جهانه قالماز اوگون ظلم و جفادن هئچ نشانه ایلر جهانی قائم حق نور باران دنیای بی سامان تاپار بیر گونده سامان بی شک اولار معلوم اوگون اول قبرپنهان یولدادی گوزلر گون او گون اولسون/بانگ اناالحق آفاقه دولسون 🖊مسلم فاخر
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ سلامی جانفزاتر از نفس های مسیحایی به روح پاک تو ای مادر صبر و شکیبایی تویی آن لیله ی القدری که کس نشناختش هرگز تویی آن عصمت یکتا که یکتایی به یکتایی تو آن آیینه ی حسن دل آرای خداوندی که از ختم رسل دل برده در عین دل آرایی جمال حقّ، جلال انبیا، حسن امامان را علی می دید در آیینه ی حسنت به تنهایی اگر روی تو را می دی ای روی خدا یکدم ز خجلت پشت پرده تا ابد می ماند زیبایی فلک را در مسیر قنبرت فخر زمین بوسی ملک را بر قدوم فضّه ات شوق جبین سایی به غیر از تو کسی نگرفته رو از چشم نا بینا الا ای خاک پای رهروانت چشم بینایی نموده از چراغ خانه ات مه کسب نور، آری از آن گردیده بر بام فلک هر شب تماشایی تو نور حقّ به چشم عرش، چشم فرشیان بودی نشستی از چه با ما خاکیان کوه و صحرایی از آن گشتی زمینی ای چراغ آسمانی ها که شویی از دل ما زنگ ظلمت های دنیایی به حقّ حقّ ندانند از کتاب فضل تو فصلی اگر سر تا قدم خلق جهان گردند دانایی زهی از کثرت خیرت که با آن عمر کم گشته زمین از فیض دامانت پر از گلهای زهرایی کشد ناز قدم های عزیزانت تو را هر دم از آن بالد زمین پیوسته بر این چرخ مینایی نباشم شیعه گر مهر تو را یک ذرّه بفروشم به زیورهای صحرایّی و گوهرهای دریایی تو در محشر سوار ناقه ای و خلق دنبالت ز صحرای قیامت تا جنان در راهپیمایی اگر چشم افکنی دوزخ شود گلزار علّیّین اگر نازی کنی محشر فتد در نار رسوایی قیامت، نار، جنّت، هر سه فرمان می برند از تو از آنان بردن فرمان و از تو حکم فرمائی تو شمع و اهل محشر گرد رویت همچو پروانه خدا آن روز دارد فخر بر این گرد هم آیی تبسّم کن ز پشت ناقه بر روی گنه کاران الا گل های جنّت را ز لبخندت شکوفایی تهی دستم، فقیرم، روز محشر فاش می گویم مرا امروز غیر از مهر زهرا نیست دارایی نه جاهت را توان دیدن نه وصفت را توان گفتن که هم کور است بینایّی هم لال است گویایی کنیز مطبخت را در جنان بر حور بانویی غلام درگهت را در جهان بر خلق آقایی اگر از یکنفس فیضی دهی اولاد آدم را بر آید از دم هر آدم اعجاز مسیحایی گر از بذل تو آگه بود بین خاندان طی گدایی بود تا محشر شعار حاتم طایی دریغا سر و قد خم گشت مانند کمان آخر تو را کز سایه ی قامت خجل می گشت رعنایی مسلمانی ببین بعد از پیمبر داد این امّت یتیم وحی را با ضرب سیلی دل تسلاّیی چه خوش دادند امّت اجر و پاداش رسالت را ستم کردند در حقّ تو تا حدّ توانایی دریغا ای دریغا ناله ات پر کرد عالم را جوابت شد سکومت مسلمین جای هم آوایی مسلمانی اگر این است «میثم» با تو می گویم حذر کن زین مسلمانی و رو آور به ترسایی اثر: حاج غلامرضا سازگار
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ اول دفتر به نام خالق اکبر آن که سزد نام او در اول دفتر نکته ای از قدرتش بس، این که بگویم اوست علی آفرین و فاطمه پرور فاطمه مجموعه صفات خداوند فاطمه آیینه کمال پیمبر عصمت کبری، ولیه ی الله عظمی قره ی عین النبی، حبیبه داور بَضعه ی احمد نه بلکه روح محمد همسر حیدر نه بلکه هستی حیدر شهر خرد احمد و علی ست درِ آن فاطمه آن شهر راست مرکز و محور ای به مثَل بی مثَل چو خالق یکتا وی به نُبی چون نَبی ستوده داور شأن تو در «إنّما ولیُّکُمُ الله» با حق و با احمد و علی ست برابر جز پدر و شوهر و دو ابن و دو بنتت روی تو نادیده کس ز اکبر و اصغر پای به محشر چو می نهی رسد آواز «غضّوا أبصارکم» به خلق، سراسر چشم و چراغت دو گوشواره عرش اند راحت جانت دو نازدانه دو دختر در قدم مادر است جنت موعود وین سخن نغز چون سروده پیمبر در عجبم زین حدیث و آن که چرا او داده به زهرای خویش کنیه مادر بهر شفاعت تو را بس است در آن روز دست ابوالفضل و خون محسن و اصغر هر که پناهش تویی پناه تو عالم وان که شفیعش تویی شفیع به محشر به به از آن رهبری که پیرو زهراست به به از آن پیروی که فاطمه رهبر حبل متین پیمبران الهی است هر نخی از چادرت به عرصه محشر چهره ز أعمی نهان کنی و بگویی می نگرم من ورا نبیندم او گر آب وضویت دوای عیسی و موسی خاک درت آبروی ساره و هاجر کشته راه خدایی و هدف تو امر به معروف بود و نهی ز منکر حضرت باقر برای چاره هر غم نام تو می برد بر زبان مطهر خانه تو قبله امید سه حجت بیت تو معراج صبح و شام پیمبر اثر:مرحوم سید رضا مؤید
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ سینه اش آتشفشان از هُرم آه چشم او بر ماه، سر، دنبال چاه زمزمش در چشم، و لب در زمزمه در سخن با خاطرات فاطمه: مرغ جانت از قفس، آزاد شد رفتی اما دوست دشمن، شاد شد شب نهادی پا به کوچک خانه ام می بَرم شب هم ترا با شانه ام خانه ام را رشک گلشن داشتی سوختی چون شمع و روشن داشتی جان من، در بوته، تن بُگداختی با علی نرد وفا خوش باختی ذره ای مِهر تو در کاهِش نبود در لبت نه سال، یک خواهش نبود بارها از دوش من برداشتی جای آن تابوت خود بگذاشتی ای تو را کار و عبادت متصل دسته ی دستاس، از دستت خجل با تو، غم، در خانه من جا نداشت بَعد تو در جای جایش پا گذاشت یاد داری خانه هر گه آمدم با تپش های دلم در می زدم با صفای کامل و مِهر تمام صد غمم بردی ز دل با یک کلام بس نگاه نا تمامم کرده ای با لب بی جان، سلامم کرده ای من که بودم با تو غرق آرزوی خاک می ریزم به فرق آرزوی نی علی از درد، گلگون گریه کرد از غمت دیوار و در، خون گریه کرد داغ تو بنیان کَنِ صبر علی است خانه ی بی فاطمه قبر علی است می نهم بعد تو سر در گوش چاه طفل اشکم هست در آغوش چاه رفتی و شد با دلم غم خانه زاد خانه ام تنگ است و مهمان ها زیاد تا علی ماهش به سوی قبر برد ماه، روی از شرم، پشت ابر برد آرزوها را علی در خاک کرد خاک هم گویی گریبان چاک کرد زد صدا ای خاک جانانم بگیر تن، نمانده هیچ از او، جانم بگیر ناگهان بر یاری دست خدا دستی آمد همچون دست مصطفی گوهرش را از صدف دریا گرفت احمد از داماد خود زهرا گرفت اثر: حاج علی انسانی
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است شانی از تربت ارباب فراتر دارد خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است.. اثر:کربلایی سید پوریا هاشمی
ا ﷽ ا مجموعه شعر فارسی و ترکی 🔸اشاره 🔸 به احترام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در این کانال تبلیغات نداریم دوستان در صورت تمایل کانال را نشر دهند. اجرتون با حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها تکثیر عشق حسینی 💚 👈 "عزیزم حسین" فارسی @azizamhosen "یارالی آقام "ترکی، آذری @yaraliagham 🔸با توجه به محدودیت وقت و زیادی اشعار متاسفانه فرصت فهرست نگاری نیست. جهت جستجو علاوه بر استفاده از فهرست اجمالی سنجاق شده می توانید از قسمت بالای صفحه کانال دست راست علامت سه نقطه را انتخاب نموده و از منوی "جستجو" موضوع مورد نظر را جستجوی آزاد بفرمائید.
. ای زینب! ای که بی تو حقیقت زبان نداشت خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت بی تو حیا به خاک زمین دفن گشته بود بی تو شرف ستاره به هفت آسمان نداشت در باغ وحی بین دو ریحانه رسول رعناتر از تو فاطمه سرو روان نداشت تو عاشقی چو یوسف زهرا نداشتی او چون تو عاشقی به تمام جهان نداشت بی تو شکوفه های شهادت فسرده بود بی تو ریاضِ عشق و وفا باغبان نداشت آگاه بود عشق، که بی تو غریب بود اقرار داشت صبر، که بی تو توان نداشت در پهندشت حادثه، با وسعت زمان دنیا سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت تاریخ صابران جهان جانگدازتر از قصّه صبوری تو داستان نداشت هفتاد داغ بر جگرت بود و باز خصم تنها نه از سخن، ز سکوتت امان نداشت گر پای صبر و همّت تو درمیان نبود اسلام جز به گوشه عزلت مکان نداشت کاخ ستم به خطبه توگشت زیر و رو تابی به پیش قلّه آتش فشان نداشت این غم کجا بَرَم که گل دامن رسول آبی به غیر اشک غم باغبان نداشت شبها گرسنه خفت و نماز نشسته خواند سهم غذاش داد به طفلی که نان نداشت او دخت مادریست که از جور دشمنان حتّی کنار خانه خود هم امان نداشت روزی به زیر سایه پیغمبر خدای روزی به جز سر شهدا سایه بان نداشت زینب اگر نبود، شجاعت به گور بود زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود آزادی این چنین، شرف جاودان نداشت زینب اگر نبود پس از کشتن حسین گلدسته صفا به صدای اذان نداشت "میثم" هماره تا که به لب داشت صحبتی حرفی بجز مناقب این خاندان نداشت حاج غلامرضا سازگار✍ .
نوحه شهادت حضرت زهرا(س) آه و واویلا، صد آه و واویلا2 آتش کینه، خانه ی زهرا2 _________ ناجوانمردی، زد یک لگد بر در آیه آیه شد، پشت در کوثر آه و واویلا.. ___________ پشت در شد، جان مصطفی نالان زد صدا بابا، دیده ها گریان آه و واویلا.. _____________ ناله زد زهرا، ای فضه دریابم ضربه ی مسمار، کرده بی تابم آه و واویلا... ______________ باغبان را دست، نامردمان بستند یاس او را از، ساقه بشکستند آه و واویلا... _____________ غرق خاک وخون، شد همسر حیدر شیرحق گردید، خجل از کوثر آه و واویلا... ____________ زین مصیبت شد، عرش خدا نالان دربهشت حق، مصطفی گریان آه و واویلا.. شعر:اسماعیل تقوایی
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین ... بغضم به جز صدا زدن و ناله وانشد یک لحظه یاد تو زمن آقا جدا نشد ای آفتاب مهر تو روشنگر وجود جزء با ولایت تو دلم آشنا نشد قلبم سیاه گشته ز جرم و معاصی ام جزء اشک بر تو آینه ی دل جلا نشد لغزید اگرچه پای من از کثرت گناه دستم ولی ز دست تو مولا رها نشد گشتم همه زمین و زمان را حقیقتا هیچ جا برای این دل من کربلا نشد دارالشفایی و به خلایق تو مامنی جایی چو خاک کوی شما کیمیا نشد تو بهترین رفیق و انیس دو عالمی بیچاره آنکسی که برایت فدا نشد طور تجلی است دلم با نوای تو آهنگ حزن هیچ کسی نینوا نشد ای آنکه اعظم است غمت از تمام خلق حتی به اشک، حق غم تو ادا نشد اباعبدالله مریدی
4_6021588142342016534.mp3
19.28M
. 🏷هیچی اندازه گریه تو روضه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هیچی اندازه گریه تو روضه ثواب نداره انقده خوبی حسین جان که حساب کتاب نداره باید گل بگیرن اون دهنی که اسمتو رو لباشه باید گل بگیرن اون دهنی رو که میگه روضه نباشه میخوام دنیا نباشه اگه روضه نباشه دنیا هنوز قشنگیاشو داره یاثارالله وابن ثاره دوست دارم که بی تکلف واسه تو چشام بباره کاشکی دنیا واسه ده شب منو آسوده بذاره اگر به غیر تو بر هرکسی تکیه زدم سادگی کردم تهش دیدم که رفته عمرمو دوا نشد یه ذره دردم چه اشتباهی کردم بذار دورت بگردم فقط تویی تو دنیا راه چاره یا ثارالله و ابن ثاره گریه گریه گریه گریه دلخوشیم فقط همینه گریه میکنم حسین جان مادرت منو ببینه برای فاطمه گریه کن تو به خدا خیلی عزیز آب رو آتیش این بارون اشکی که برای تو می ریزه برام خیلی عزیزه اشکی که داره میریزه فدای مادری که بی مزار یا ثارالله و ابن ثاره ـــــــــــــــــــــــــــــــــ حضرت امام علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا