eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا دوم 🔹فهرست موضوعات بنا بر حروف الفبا: 🔸۱- آ () 🔸۱-/ا : کلام ادمین : مجموعه مذهبی 🔸۲-ب آیت الله رحمه الله علیه 🔸۳- پ 🔸۴- ت ( ) 🔸۵- ث 🔸۶- ج : شب جمعه 🔸۷- چ 🔸۸- ح (روایت) معارفی پیرامون حضرات معصومین علیهم السلام: ا👇 🔸۹- خ 🔸۱۰- د   🔸۱۱- ذ 🔸۱۲- ر (حدیث) 🔸۱۳- ز ببینیم 🔸۱۴- ژ 🔸۱۵- س کربلا   🔸۱۶- ش حضرت سلام الله علیها قصد   🔸۱۷- ص علیه السلام 🔸۱۸- ض 🔸۱۹- ط 🔸۲۰- ظ 🔸۲۱- ع   🔸۲۲- غ 🔸۲۳- ف   🔸۲۴- ق ( )   🔸۲۵- ک   🔸۲۶- گ () 🔸۲۷- ل   برائت 🔸۲۸- م   () مجموعه اربعين علیه السلام 🔸۲۹- ن #نقاره_زنی #نماز #نماهنگ(#استودیویی) #نجف #نجف_العشق #نغمه #نوا #نواهنگ #نوستالژی #نوحه #نوحه_خوانی #نینوا چ 🔸۳۰- و #واحد #ولادت #ولایت #الولایه پیرامون ولایت معصومین علیهم السلام #مسیر_ولایت 🔸۳۱- ه 🔸۳۲- ی
‍ ▫️از بصره آمده بودند دیدن امام؛ عریضه دلشان پر بود از شکایت؛ شکایت از یونس بن عبدالرحمن. گلایه پشت گلایه؛ اتهام پشت اتهام. یونس که در خانه امام حاضر بود حرف‌ها را می‌شنید؛ خودش را اما به امر امام، پنهان کرده بود. بصری‌ها که رفتند، با اشک و آه آمد خدمت امام؛ می‌خواست از خودش دفاع کند. اما شنید که: یونس! ... فرض کن در دست تو مرواریدی باشد، مردم امّا بگویند سرگین شتر است! حرف مردم آیا ضرری دارد؟!... گفت: نه! امام رضا علیه‌السلام فرمود: وقتی امام تو از تو راضی باشد حرف مردم چه ارزشی دارد؟! حالا قلب یونس بن عبدالرحمن آرام گرفته بود، آرامشی از جنس رضایت امام زمانش. 📚بحارالأنوار، جلد۲، صفحه ۶۵. حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
‍ ▫️نمی‌دانست سوالش را بپرسد یا نه؛ اصلا نمی‌دانست چطور بپرسد؛ بالاخره دلش را به دریا زد. پرسید: " دلم می‌خواهد بدانم پیش شما چگونه‌ام. چطور بفهمم نزد شما چه جایگاهی دارم؟ " امام رضا علیه السلام فرمود: " ببین من پیش تو چگونه‌ام! " 📚 برگرفته از عيون أخبار الرضا عليه‌السلام، ج ۲، ص ۵۰. علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
ا ﷽ ا ✍ فضیلت عجیب زیارت امام رضا علیه‌السلام 🌺 شهید دستغیب در کتاب داستانهای شگفت انگیز نقل می کند: 🔹 حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه السلام مشرف بودم پیرمردی را که از پیری خمیده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود - دیدم؛ حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت. 🔸وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاری کردم؛ آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش رسانم؛ گفت: 🔹حجره ام در مدرسه خیرات خان است او را تا منزل همراهی کردم و سخت مورد علاقه ام شد؛ به طوری که همه روزه می رفتم و او را در کارهایش یاری می کردم نام و محل و حالاتش را پرسیدم. 🔸گفت: نامم ابراهیم و از اهل عراقم و زبان فارسی را هم خوب می دانم؛ ضمن بیان حالاتش گفت: من از سن جوانی تا حال هر سال برای زیارت قبر حضرت رضا علیه السلام مشرف می شوم و مدتی توقف کرده، باز به عراق بر می گردم؛در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود دو مرتبه، پیاده مشرف شده ام؛ در مرتبه اول سه نفر جوان، که با من هم سن و رفاقت ایمانی بین ما بود و سخت به یکدیگر علاقه داشتیم؛مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و از مفارقت من و این که نمی توانستند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند؛ هنگام وداع با من می گریستند و گفتند: تو جوانی و سفر اول پیاده و به زحمت می روی؛ البته مورد نظر واقع می شوی؛ حاجت ما از تو این است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام علیه السلام نموده،در آن محل شریف، یادی هم از ما بنما. 🔹پس آنها را وداع نموده،به سمت مشهد حرکت کردم. پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهر مشرف شدم. پس از زیارت، در گوشه ای از حرم، و حالت بیخودی و بی خبری به من عارض شد؛ در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه السلام به دست مبارکش رقعه های بیشماری بود که به تمام زوار، از مرد و زن، حتی به بچه ها هم رقعه ای می داد؛ چون به من رسیدند، چهار رقعه به من مرحمت فرمود: پرسیدم چه شده است که به من چهار رقعه دادید؟ 🔸فرمود: یکی از برای خودت و سه تای دیگر برای سه رفیقت؛عرض کردم این کار، مناسب حضرتت نیست خوب است به دیگری امر فرمائید تا این رقعه ها را تقسیم کند. 🔹حضرت فرمود: این جمعیت همه به امید من آمده اند و خودم باید به آنها برسم. پس از آن یکی از رقعه ها را گشودم دیدم چهار جمله در آن نوشته شده بود: 🌟 برائة من النار و امان من الحساب و دخول فی الجنة و انا بن رسول الله صلی الله علیه و آله🌟 👌 خلاصی از آتش جهنم و ایمنی از حساب و داخل شدن در بهشت منم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله 📚 داستانهای شگفت انگیز ص ۱۶۵ حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
▫️افتاده بود زندان. شکنجه‌ها امانش را بریده بود. به خودش گفت: "بگذار نامه بنویسم برای امام، هم برای آزادی‌ام دعا کند، هم از آقا پول بخواهم." نامه نوشت. اما خجالت کشید پول بخواهد. خیلی زود جواب نامه به دستش رسید: ظهر امروز، نمازت را در خانه‌ات خواهی خواند! همان شد که امام فرموده بود. آزادش کردند. به خانه که رسید نامه‌ای دید، همراه صد دینار طلا. نامه را باز کرد. دستخط امام عسکری علیه‌السلام بود: هر وقت نیازی داشتی از من خجالت نکش! 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص۵۰۸. حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen