eitaa logo
عزیزم حسین♥️
4.4هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
10.4هزار ویدیو
161 فایل
ا ﷽ ا تکثیر و نشر کانال🙏 تکثیر عشق ناب علوی،حسینی است❤️💚 عشق را باید همی تکثیر کرد👌 ای عشق سربلند که برنیزه میروی ازحلقه کمندتو راه گریز نیست کانال های ما: حسینی، محبتی : @azizamhosen روضه،مقتل: @yaraliagham علمی،حدیثی: @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
اول ا ﷽ ا یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ادامه کار کانال؟ سوره مريم آیه 12 يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍۖ ۱۴۰۳.۱.۱۵بالاسر رضوی.روز قدر ای عشق سربلندکه بر نیزه میروی از حلقه کمند تو، راه گریز نیست 🔹🔸نکته: این فهرست کامل نیست و به تدریج در حال کامل شدن است انشاء الله از این جهت ممکن است برخی هشتک ها فعال نشوند. 🔹حضرات معصومین علیهم السلام: ۱/حضرت صلی الله علیه و آله و سلم ۲/حضرت سلام الله علیها حضرت ۳/حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام علیه السلام امام ۴/امام علیه السلام ۵/ علیه السلام امام ۶/حضرت امام علیه السلام ۷/حضرت امام   علیه السلام ۸/حضرت امام علیه السلام ۹/حضرت امام علیه السلام ۱۰/حضرت امام علیه السلام ۱۱/حضرت امام علیه السلام چ ۱۲/حضرت امام علیه السلام ۱۳/حضرت امام علیه السلام ۱۴/ حضرت علیه السلام امام 🔹فرزندان حضرات معصومین علیهم السلام ‌: 🔸مردان: علیه وآله و سلم جناب علیه السلام جناب حضرت   علیه السلام حضرت علیه السلام #باب_الحوائج حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت   علیه السلام 🔸بانوان: حضرت علیها السلام حضرت  علیها السلام حضرت علیها السلام حضرت سلام الله علیها سلام الله علیها ﷺ حضرت علیها السلام حضرت  علیها السلام حضرت   علیها السلام حضرت علیها السلام حضرت سلام الله علیها 🔹 اصحاب و یاران: زهیر_بن_غین جناب حضرت علیه السلام علیه السلام حسنی : اسلم یا واضح ترکی 🔹سبکها : ادامه فهرست 👇در فایل بعدی👇
ا ﷽ ا دوم ☘ : بیان روایات کتاب 🔹فهرست موضوعات بنا بر حروف الفبا: 🔸۱- آ () 🔸۱-/ا : کلام ادمین : مجموعه : مذهبی : ( ) مداحی 🔸۲-ب آیت الله 🔸۳- پ 🔸۴- ت ( ) 🔸۵- ث 🔸۶- ج : شب جمعه 🔸۷- چ 🔸۸- ح (روایت) 🔸۹- خ 🔸۱۰- د   : روایاتی از امام حسین ﷺ :گزارش سفرهای مشهد : 🔸۱۱- ذ 🔸۱۲- ر (حدیث) 🔸۱۳- ز ( و ) ببینیم 🔸۱۴- ژ 🔸۱۵- س ( ) : تجربیات سفر اربعین : گزارش سفرهای کربلا ( )   🔸۱۶- ش : مراجعه به ( ) حضرت   🔸۱۷- ص : داستان اسارت 🔸۱۸- ض 🔸۱۹- ط : دمام زنی 🔸۲۰- ظ 🔸۲۱- ع   ( ) 🔸۲۲- غ 🔸۲۳- ف   🔸۲۴- ق :   🔸۲۵- ک   ( بیان روایات کتاب #کربلا #کربلای_مُعلّی : (سلام #زیارت_عاشورا ) #کلیپ 🔸۲۶- گ #گودال #مقتل #قتلگاه 🔸۲۷- ل #لطمه #لطمه_زنی  #لعن برائت 🔸۲۸- م  #ماه_رمضان #ماه_صفر #ماه_محرم #مبعث #متن #متن_زیبا #متن_دعا #محتشم(#شورمحتشم) #مقتل : #گودال #قتلگاه #محرم 💔 #شب_اول #شب_دوم #شب_سوم #شب_چهارم #شب_پنجم #شب_ششم #شب_هفتم #شب_هشتم #شب_نهم #تاسوعا #شب_دهم #عاشورا #اول_محرم #دوم_محرم #سوم_محرم #چهارم_محرم #پنجم_محرم #ششم_محرم #هفتم_محرم #هشتم_محرم #نهم_محرم ( #تاسوعا ) #دهم_محرم( #عاشورا #شب_عاشورا #شام_غریبان ) #مکن_ای_صبح_طلوع #شب_عاشورا #ظهر_عاشورا #عصر_عاشورا #یازدهم_محرم #دوازدهم_محرم #سیزدهم_محرم #وداع_محرم #محسنیه #محتشم #شورمحتشم #مدح #مداحی #مداحی_جدید #مداحی_فارسی #مداحی_ترکی #مداحی_عربی #مداحی_هندی #مداحی_انگلیسی #مدیحه #مدیحه_سرایی #مراقبه #مراقبه_عاشورایی #مرثیه #مسیر_ولایت #مجموعه مجموعه #مسیر_عاشقی اربعين #مشکی_پوشی #مصیبت #معارف #معارف_حسینی #معارف_عباسی #معارف_علوی #معارف_فاطمی #معارف_مهدوی #معرفت #معرفتی #مکن_ای_صبح_طلوع #مقام_شهید #مقتل #مقتل_خوانی #مناجات #مناجات_با_امام_زمان #مناجات_با_خدا #مناجات_خوانی #منتخب : پستهای مورد پسند #موکب 🔸۲۹- ن #ناحیه مقدسه #ناحیه_مقدسه #زیارت_ناحیه_مقدسه #نقاره_خونه #نقاره_زنی #نماز #نماهنگ(#استودیویی) #نجف_العشق : #نجف #نغمه #نوا #نواهای_ماندگار #نواهنگ #نوستالژی #نوحه #نوحه_خوانی #نوکری : #رسم_نوکری #نینوا 🔸۳۰- و #واحد #وداع_محرم #ورود_به_کربلا #ورود_اسرا_به_شام #ولادت #ولایت #الولایه پیرامون ولایت معصومین #مسیر_ولایت #می_آیم : زیارتنامه اربعین 🔸۳۱- ه #همخوانی 🔸۳۲- ی #یاران_عاشورایی اصحاب حسینی #یابن_شبیب_گریه_فقط_در_غم_حسین
گرم روز است و تمام خورشید آفتاب است که می‌بارد تیغ نیست آبی که لبی تَر گردد نیست اشکی که زند حلقه به چشمی بی جان گوشه‌یِ خیمه‌ای از بی تابی مادری می‌خواند نغمه‌یِ لالایی شاید اینگونه بخوابد طفلش ولی اینبار چه آرام و ضعیف تشنگی جوهره‌یِ لالایی او را بُرده تا که هُرمِ نفسش می‌خورَد بر رُخِ کودک آرام چهره‌ی سوخته‌اش میسوزد مادری چشم به راه گونه‌هایش زخم است رَدِ سرخی است که از ناخنِ طفلش مانده هردو باهم تشنه هردو باهم بی تاب هردو دل داده به آوازِ پدر تا کلامی گوید ساقی از راه رسید باز هم مَشکِ پُر آب چقدر طولانی است انتظارِ رُخِ تاول زده‌ای نَفَسِ سوخته‌ای کمی آنسوتر از او زیرِ یک خیمه‌ی تفدیده‌ و خشک کودکانی جَمعند همگی دلواپس چشم دارند به دلگرمیِ یاسی کوچک دختری پوشیده زیرِ یک چادرِ سبز نازدانه که چنین می‌گوید دلتان قرص خیالِ همگی راحت باد به خودم گفته که برمیگردم قول داده به حرم می‌آید دلتان قرص که دریا با اوست ولی انگار در این لحظه شنیدند کسی می‌آید کسی از دور به سمت خیمه او عمو نه  خود باباست ولی وای چرا اینگونه قامتش خَم شده است دست دارد به کمر دست دیگر به عمودی که پناهِ حرم است می‌کِشد خیمه‌یِ عباس زمین می‌اُفتد بُهت در جمعِ حرم می‌پیچد بغض‌ها می‌شکند ناله‌ای می‌آید گوشها را دگر از قبل سبکتر بکنید عمه در حلقه‌ی ماتم زده‌ی دخترکان گره‌ای بر گره‌ی معجر آنان می‌زد گوئیا سوخت و خاکستر شد خیمه‌ی مادر طفل تازه می‌خواست زبان باز کند تازه می‌خواست که بابا گوید غرق در حال پریشانیِ خود بود که دید پدرش میگوید کودکم را آرید (اصغرم را بدهید) تا که سیرابِ دو کف آبِ گوارا گردد طفل را بابا بُرد باز‌هم در دلِ او نورِ اُمیدی پر زد خواست تشویش بیاید به سراغش اما غم به خود راه نداد گفت اینبار علی سیراب است بازهم چشم به راه به درِ خیمه‌ی خود کُند تَر می‌گذرد ثانیه‌ها که سیاهیِ کسی پیدا شد چشم‌هایی که زِ فرطِ عطش  تار شده خیره نمود زیرِ لب با خود گفت : پس علی کو؟ چه شده؟ بچه‌ام با او نیست دید باباست ولی چهره‌ی او خونین است گوشه‌هایی زِ عبایش خونرَنگ می‌رود پشتِ خیام سر به زیر است چرا خواست حرفی بزند بُهت وجودش را برد نفسش بند آمد بعد بغضی سوزان رفت دنبال حسین چشمهای تارش دید در پشت حرم گودی قبری را کوچک اما کم عمق دستِ بابا خاکی دید در سینه‌ی آن کودکش خوابیده خنده‌ای بر لب اوست چشمهایش باز است زلفهایش خونین بِینِ قنداقه‌ی سرخ مثلِ یک کابوس است سرش انگار به مویی بند است از گلویش خبری نیست ولی خبری نیست از آن حلق سفید گوئیا حنجره‌اش تارهای صوتی همگی سوخته‌اند خبری نیست از آن حَلق سفید جایِ آن تیغه‌یِ یک تیرِ مهیب از سه طرف بیرون است طولِ آن بیشتر از قدِ علی حجم آن بیشتر از حجمِ سرش گوش تا گوش نمانده چیزی حرمله میخندد زانوانش خم شد چشمهای پدر از شرم زمین می‌نگرد دستِ خود بُرد به سمتِ لحد و چید بر آن پنجه بر خاک زد و رویِ مزارش پاشید مُشت خاکی به سرش بعد آهی جانکاه اثر از قبر نبود حال زینب ماند و مادری خاک آلود پیرمردی تشنه چه‌کند با این مرد به کدامین برسد ساعتی تلخ گذشت در غروبِ سرخی که حرم شعله‌ور از دستِ غارت شده است خیمه آتش شده است دختران میسوزند همه‌ی هستیشان مثلِ گهواره به غارت رفته چشمِ مجروح رباب دید در پشتِ خیام از همانجا که نشانش کرده در همان نقطه که خاکش کرده گودیِ قبری هست گودیِ کوچکی اما خبر از کودک معصومش نیست سر خود را چرخاند طرفِ طبل زنان طرف هلهله ها نیزه دارانی دید به سرِ نیزه‌ی افراشته‌ی خونین قطور اصغر خود را دید که به او می نگرد حرمله میخندد...... حسن لطفی @rozeh_1
💠ولادت حضرت على‌اکبر (ع)💠 🔻استاد سازگار  ١) همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است و یا یازده ماه شعبان معظم شب میلاد محمد شده یا آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؟ عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش به جلالش به جمالش، همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش، که سراپاست همه آینه احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره گل روی رسول دو سرا را * ٢) خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخهٔ صور و نگهش آیت نور است و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا، به لبش منطق موسی، همه ماتش همه مستش همه دادند به هم دست به دستش، همه گل بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش همه دادند سلامش همه دیدند به مهر رخ او، وجه خدا را * ۳) نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلهٔ افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش آیهٔ ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتهٔ راهت، تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه!  از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن! که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را * ٤) چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خداییِ خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب تو نَسَب من نَسَب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عِزّ و شرفم احمد مختار، سزد/ از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می دهم امروز که فردا به صف کرب و بلا یار حسینم، عجبا می نگرم در بغل مادر خود معرکهٔ کرب و بلا را * ۵) ای نبی روی و علی صولت و زهرا صفت و فاطمه رفتار و حسن خو، تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را، تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی، تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی، تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی، تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی، تو عزیز دل آقای تمام شهدایی، تو همان یوسف خونین بدن آل عبایی، گل پر پر شدة گلبن ایثار و ولایی، نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی، تو همه صبر و ثباتی، تو همان باب نجاتی، تو به لعل لب خشکیدة خود خضر حیاتی، تو در امواج عطش آبروی آب فراتی که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را *** ۶) نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم، به ضریحت بزنم بوسه و از شوق، همان لحظه بمیرم، عجبا قبر تو با قبر حسین از چه یکی شد؟ تو مگر جان حسینی نه!، تو قرآن حسینی، پدر و مادر و جان و همه هستم به فدایت، منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت، منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت، سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت، گفتم و گویم به دو عالم نفروشم کفی از خاک درت را، به خدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم، ندهم این سِمت از دست، به دستم بگذارند اگر مهر و مه و ارض و سما را علیه السلام علیه السلام علیه السلام
اگر آتش به دلت هست  اگر حالِ مُشَوَش داری و اگر تب داری یا شکایت زِ خود و از همه بر لب داری یا اگر از غم و اندوه و بلا سینه لبالب داری و اگر زندگیِ سرد و پُر از درد و دل آشوب  مرتب داری،  یا پریشانیِ روز و دل آتش زده  هرشب داری روز و شب تب داری چاره‌اش نور علی نور ، دعای نور است بسم رَبِ نور است گرچه او مستور است چاره‌اش زمزمه‌ی نور  دعای زهراست چاره‌اش یک مدد از چادر بانوی خداست نور خورشید نه ، مهتاب نه ، اینها همه هیچ نور می‌خواهی از آن چادر مشکی دریاب ، نور آن عصمت ناب نور از ریشه‌ی آن چادر قدسی است که قدیسه‌ی صدیقه به سر داشت که بر افلاک گذر داشت که از او نور ، سحر داشت همه شب یا همه روز نور می‌تابد از آن چادر مشکی تا ماه نور می‌گیرد از آن نور سرِ صبح ، پگاه نور می‌جوشد از این چادرِ پُر وصله‌ی خاتون علی ، سِرِ مکنون علی چادری که نه به هر ریشه فقط  معجزه پنهان کرده عرش از حسرت آن پاره گریبان کرده چادری که در آن جمع اسماء خدا است و خدا در دلش فاطمه پنهان کرده چادری که همه افلاک پریشان کرده زخم کتمان کرده درد درمان کرده جمعِ هفتاد یهودی همه یک روز مسلمان کرده در دل این گرداب سیره‌اش را  دریاب ریشه‌اش را دریاب چادر ارث زهراست این سلاحِ تقواست رنگی از نورِ خداست هرکه دارد ، به سرش سایه‌ی رحمت دارد حسِ آرامشی از باغِ نجابت دارد عفّت و عاطفه و لطف و محبت دارد عطرِ عصمت دارد چادرِ مشکیِ او ریشه‌ی غیرت دارد  آی عزت دارد چادرت را دریاب چیست آن پوشش بیت الله است مشکی اما به به دلش جوشش بیت الله است چیست چادر  صدف گوهرهاست حرم دخترهاست  حافظ باورهاست چادر مشکی تو شهپر توست خواهرم سنگر توست دست زهراست که روی سر توست وارث نور حجاب  چادرت را دریاب  حاضری  در همه جا  ولی از پلکِ هوس‌هایی دور مثل قرآن کریم فی کتابٍ مکنون فی حجابٍ مَستور چادر آرامشِ یاس از اثر طوفانهاست سِتر ناموس خداست چادر آسودگی لاله از اندیشه‌ی باد چادر آسایش گلبرگ از احساس نظر بازی‌هاست خیمه‌ی عاشوراست صاحبش با زهراست چادرِ مادرمان دست مرا می‌گیرد  با همان انوارش با همان اسرارش با همان حِسِ صمیمیتِ خود با همان غیرتِ خود بِینِ راه و بیراه بِینِ گاه و بیگاه ... تا که لب باز نکرده است دعا می‌گیرد با همان مادریش فکر من است روز وشب روضه‌ی او ذکر من است نه فقط دست من و تو   به پرش هست دخیل همه از نوح و خلیل فطرس و جبرائیل  دودمان آدم سالها هست که حاجات از آن می‌گیرند از همان مقنعه جان می‌گیرند ناتوانند و  توان می‌گیرند قرن‌ها هست زبان می‌گیرند: چادرت را بتکان لطف خدا را بفرست چادرت را بتکان روزی ما را بفرست و خدا نیز از آن نور مباهات کند فخر بر مادر سادات کند محورِ اهلِ کسا معنی آل عبا پنج دفعه به علی جلوه به میقات کند چادری که به پَرَش بوسه‌ی ، احمد دارد روی هر ریشه‌ی آن بوی محمد دارد چقدر چشم کشیده است علی بر رویش چادرِ بانویش نورِ سرمد دارد   ولی افسوس که  یک روضه‌ی پر غُصه‌ی بی حد دارد روضه‌ای بد دارد ای مدینه ای داد  دادها از بیداد از نگاهی سنگین آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین چه شده ، طعمه‌ی بی باکی شد یک نفرکاش بگوید که چرا خاکی شد پشت در بود که آتش سر زد یک نفر شعله‌ای آورد و به جانِ در زد  در آتش زده را وای که بر مادر زد زینب اُفتاد  حسن  بر سر زد دید در کَنده نشد ضربه‌ی دیگر خورد   وای که محکمتر زد ... (قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می‌زد تازه می کرد نفس را مجدد می‌زد وای از دست مغیره چقدر بد می‌زد جای هرکس که در آن روز نمی‌زد می‌زد) .... کربلا چادرِ زهرا به سرِ زینب بود سپرِ زینب بود لشکری دور و بر زینب بود  در میان گودال جگر زینب بود آنطرف‌تر حرمِ شعله‌ورِ زینب بود اینطرف بر سرِ نِی همسفرِ زینب بود گرچه زینب از غم غیر خوناب  نخورد گرچه مانند دلش جگری چاک نشد زیر لب گفت ولی «مادر آب ببین که  پسرت آب نخورد پدرِ خاک بیا که   پسرت خاک نشد» چادرش را دو گره بست ، قدم را برداشت کوهِ غم را برداشت بی حسین و عباس دو عَلَم را برداشت یک تنه بارِ حرم را برداشت نعره‌اش کاخ ستم را برداشت..‌
Nariman Panahi ~ Music-Fa.ComNariman Panahi - Shire Sorkhe Arabestan (320).mp3
زمان: حجم: 10.42M
شیر سرخ عربستان.... نریمان پناهی حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen