eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💠حقيقت و دليل وجود شب قدر را بدانید.. 🔥 احراق بيت فاطمة هو احراق ليلة القدر عن أبي عبد الله علیه السلام أنه قال ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر﴾ الليلة فاطمة، و القدر الله، فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرك ليلة القدر، و إنما سميت فاطمة لأن الخلق فطموا عن معرفتها، و قوله ﴿و ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾يعني خير من ألف مؤمن، و هي أم المؤمنين ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها﴾ و الملائكة المؤمنون الذين يملكون علم آل محمد علیهم السلام، و الروح القدس هي فاطمة ﴿بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾ يعني حتى يخرج القائم عج. 📚تفسير فرات الكوفي ج۲ ص٥٨١. 🌟 مولانا امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند: در آيه شریفه: «إِنَّـا أَنـزَلـنـاهُ فـِي لـَيـلَـةِ الـقَـدر» مراد از « شب» فاطمه عليها السلام و مراد از «قدر»: الله (جل جلاله) است. پس هر كس حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها را به گونه ای كه حق معرفتش است، بشناسد پس بدرستی شب قدر را شناخته است. همانا فاطمه، فاطمه ناميده شد چون شناخت او - مانند شب قدر - از خلايق پنهان شده است. 👈 و آنجا که خداوند فرمود: ﴿و تو چه می دانی شب قدر چيست، شب قدر از هزار ماه بهتر است﴾ يعنی: فاطمه عليها السلام از هزار مؤمن بهتر است زيرا او مادر مؤمنين - یعنی ام المومنین - است. 👈 و آنجا که خداوند فرمود: ﴿فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای - تقدیر - هر کاری نازل میشوند.﴾، «فرشتگان يعنی: مؤمنانی كه از علم آل محمد عليهم السلام بهره مند میباشند، و «روح» یعنی همان روح القدس كه همان فاطمه سلام الله عليها است. 👈 و آنجا که خداوند فرمود: ﴿شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده!﴾، يعنی: فاطمه سرشار از سلامت برای مومنین است - تا ظهور حضرت قائم عج. . 📚 تفسير فرات الكوفي ج۲ ص۵۸۱ 📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۶۵ @deabel
‍ 🏴السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ🏴 شب باشد و آن هم به زیرِ نورِ مهتاب شمعی که دارد ذره ذره می شود آب چشم سحر ابری و بارانیست امشب قلب علی از غصه طوفانیست امشب داغِ شفق بود و وداعِ چشمِ خورشید زخمِ شکافی که به زیرِ جامه اش دید یاسِ پدر را چه به تیغِ و زخمِ نیلی پروانه که اصلا ندارد تابِ سیلی ذرات عالم سوگِ جسمِ مهربانش غیر از علی امشب که دارد آسمانش برگ گلِ ریحان چرا رنگش کبود است خونابه ی پهلوی او مانند رود است آهسته تر اسما بریز آب روان را طاقت ندارد برگِ گل تیغِ خزان را حرفی بزن چیزی بگو یارِ صبورم ای کوثرِ احمد تو ای مشکاتِ نورم جانم فدای جسم بیمار و ضعیفت زهرا نبینم رنگ و رخسارِ نحیفت گنجینه ی هفت آسمان در سینه ی توست آیات اعظم جلوه ی آیینه ی توست زهرا تو را خالق چه قدسی دم سرشت است نام تو را زیباتر از مریم نوشت است واحسرتا! ای گل شبانه خاک رفتی تا در جوارِ سیّد لولاک رفتی! @deabel
حرف از وصیت است!؟ چرا خوب می شوی چشم و چراغ خانه ی ما خوب می شوی نبضت اگر چه فاطمه جان کُند می زند! جدی نگیر بغض مرا، خوب می شوی جانِ حسن سفارش تابوت را نده! کوری چشم....... خوب می شوی کافور و سدر دست علی می دهی چرا!؟ عطرخوش بهشت خدا خوب می شوی حرف مرا دو تا نکنی پیش بچه ها! من قول داده ام که شما خوب می شوی 《عجل وفاتی》 تو غرور مرا شکست در شهر گفته ام همه جا خوب می شوی گفتم که کار می دهد این زخم دست ما! گفتی که بی طبیب و دوا خوب می شوی مویت اگر چه سوخت، عروس منی هنوز افتاده ای به گریه چرا؟ خوب می شوی غصه نخور جواب سلامم نمی دهند با غربتم کنار بیا خوب می شوی کمتر بگو حسین، صدایت گرفته است ای روضه خوان خانه ی ما خوب می شوی وحید قاسمی @deabel
دخترم، ارثیه‌ی غربت مادر مال تو پر کشیدن مال من، این دو سه تا پر مال تو داغ من مال علی، داغ علی هم مال من حسنین و غم این دو تا برادر مال تو خطبه خونی، توی مسجد مدینه مال من خطبه خوندن، توی کوفه مثل حیدر مال تو خنده‌ی همسایه‌ها، تو راه کوچه مال من صدای هلهله و خنده‌ی لشگر مال تو این سه تا کفن، واسه من و علی و مجتبا زینبم، پیرهن حسین بی‌سر مال تو قصه‌ی میخ در و کشتن محسن مال من غصه‌ی سه شعبه و حنجر اصغر مال تو بوسه‌های بی‌رمق؛ این دم آخر مال من بوسه‌های لب گودال برادر مال تو زخم بستر مال من، اشکای حیدر مال من یک هزار و چندتا زخمِ تنِ بی‌سر مال تو قتل و غارت مال تو، رخت اسارت مال تو دیدن بزم شراب و می و ساغر مال تو امیر عظیمی @deabel
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست تا فاطمه زنده است علی خانه نشین نیست ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست در کوچۀ مسجد تو زمین خوردی و در ما جز پینۀ چون زانوی اشتر به جبین نیست انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند کردند بهانه که چنان است و چنین نیست غصب فدک این بود که نام تو نباشد پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست کو چادر خاکی شده کو دامن مولا تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست جایی که علی هست معاویه چه کاره است قرآن ِ سر نیزه که قرآن مبین نیست ای کاش که خود را برسانم به رکوعش زیرا که بجز نام تواش نقش نگین نیست مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست المنّة للّاه که این است و جز این نیست مهدی جهاندار @deabel
|⇦•نرو از پیشم ای .. _ تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ آقاسید مهدی حسینی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ چشم و چراغِ زندگیم که داری سو سو میزنی ولی برایِ دلخوشیم خونه رو جارو میزنی نرو از پیشم ای .. خوشیِ روزگارم ، من .. فقط آرزو دارم ، تو .. بمونی به کنارم ، زهرا نگات می اُفته به منُ چه آهی سردی میکشی خدا میدونه فاطمه شبا چه دردی میکشی جونِ بچه هات .. رسیده دیگه بر لب ، وای .. داری میسوزی تو تب ، وای .. امان از دلِ زینب ، زهرا نرو از پیشم ای .. خوشیِ روزگارم ، من .. فقط آرزو دارم ، تو .. بمونی به کنارم ، زهرا شبونه زینب اومدُ نشست کنارِ مادرش فقط میگفتی کربلا حسینُ و رأسُ و حنجرش میگی عاشورا من .. میشنم تویِ گودال ، تو .. رویِ تل میری از حال ، وای .. پسرم میشه پامال ، حسین بیا برگردیم ای .. همه دار و ندارم ای .. همۀ کس و کارم ، من کیو غیرِ تو دارم ، حسین ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی افتاده نخ چادر او دست نسیمی تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم با دست خودش داده اناری به یتیمی حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را بخشیده به همسایه، چه قران کریمی در خانهء زهرا همه معراج نشینند آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم می سوخت حریم دل مولا چه حریمی آتش مزن آتش در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی حالا نکند پنجره را وا بگذاریم پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی سیدحمیدرضا برقعی @deabel
گرچه وقت ایستادن دردهایش بیشتر بود درد اندوه علی (ع) از درد پایش بیشتر بود عشق یعنی تا علی (ع) از راز او سر در نیارد هرچه دردش بیشتر، لبخندهایش بیشتر بود عشق یعنی گرچه می دانست روز آخرین است بر امور خانه اما اعتنایش بیشتر بود کوچه های شهر خاکی هست اما این اواخر رد پای خاک کوچه بر ردایش بیشتر بود وقت پیری نه، عصای دست مادر در جوانی است این اواخر بر حسینش اتکایش بیشتر بود کار با آن کس که اسمش را نمی گویم ندارم کاش اما شعله ی آتش حیایش بیشتر بود من که از این رازها سر در نمی آرم ولی باز سوره ی کوثر الهی نقطه هایش بیشتر بود از کرم باشد نه از مکنت، اگر در کل کوفه بر در این خانه از هر جا گدایش بیشتر بود شاعرم با بیت هایی الکن، اما کاش وسعم ار غزل هایی که می گویم برایش بیشتر بود علی فردوسی @deabel
از بارگاه قدسی و افلاکی خدا آمد به گوش اهل سماوات این ندا: فرموده کردگار که ای آسمانیان آمد عزایِ فاطمه «حی علی العزا» مویه کنان و ناله کنان جبرئیل گفت: برتن کنید رخت عزا ای فرشته ها یکماه گفته حضرت حق در تمام عرش برپا کنند حور و ملک خیمه ی عزا واعظ نبی اکرم و مداح مرتضی چشم زمان ندیده چنین روضه هیچ جا بال ملائکه شده فرش حسینیه خدام هیئت اند شهیدان و اولیاء جارو کشی نصیب بزرگان دین شده سینه زنان هیئتشان خیل انبیاء شیرخداچه روضه سختی بیان نمود طفلی برای مادر خود می شود عصا ختم رسل به گریه فقط داد می زند «ای مردمان شهر مدینه چرا چرا؟» این رسم هیئت ست که مداح می زند از روضه های کوچه گریزی به کربلا وحید قاسمی @deabel
دیر است ای اجل به نجاتم شتاب كُن جانم بگیر و خانه ی غم را خراب كُن چشم انتظارِ مرگِ من اهلِ مدینه اند یارب دعایِ شهرِ مرا مستجاب كُن با التماس گفت بمان خوب می شوی ای زخم سینه ام تو علی را جواب كُن دستِ شكسته ام كه تكانی نمی خورَد زینب بیا و ظرفِ حُسینم پُر آب كُن سر را نمی شود كه گذاری به سینه ام جایی برایِ خُفتنِ خود انتخاب كُن سنگینیِ دری كه مرا پشتِ خود شكست از زخم هایِ سرخ و كبودم حساب كُن حسن لطفی @deabel
ثانی شرر بر قلب احمد تا ابد زد آتش به بیت وحی از روی حسد زد (لاتَرفَعوا اَصواتَکُم) گفتم ولی باز هم بر سر من داد زد هم حرف بد زد گفتم برو من داغدارِ مصطفایم با میخ در بر سینه من دست رد زد بغض علی را داشت در دل بی مروت تا گفت زهرای تو (یا حیدر مدد) زد بر در نهادم دست و ،خود را پس کشیدم فهمید بارِ شیشه دارم با لگد زد هر کس که دستش میرسید بر من ، که میزد قنفذ به جای هر که زهرا را نزد ، زد نامردتر از این مغیره من ندیدم دستم شکست از بس که این نامرد بد زد عبدالحسین میرزایی @deabel
خیبر شکن و خانه نشستن هیهات در برزخ آفتاب بستن،هیهات ( لا اسئلکم علیه اجرا) یعنی سیلی زدن و سینه شکستن هیهات پاییز دلان به یکدگر پیوستند دیدند که در باده ی غفلت مستند تا ترجمه موده فی القربی کامل بشود دست علی را بستند ای جان جهان لحظه پرواز شده است درهای بهشت جاودان باز شده است تا دفتر زندگانی ات پایان یافت غمهای بنی فاطمه آغاز شده است در چشم علی، جهان شب است از امروز از غصه دلش لبالب است از امروز با حسرت و اندوه به خود می گوید: کدبانوی خانه زینب است از امروز مرهم به روی جراحتم بگذارید حرمت به همین صراحتم بگذارید من خونجگر از خاطره ی زهرایم مردم بروید راحتم بگذارید محمدجواد غفورزاده @deabel
می‌شویَمَت که آب شوم در عزایِ تو یا خویش را بخاک سپارم بجایِ تو قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو گر وا نمی‌شدند گره‌های این کفن دق مرگ می شدند زِ غم بچه‌های تو خون جایِ آب می‌چکد از سنگِ غسلِ تو خون می‌چکد که زنده کُنَد ماجرایِ تو در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو گُم شد میانِ خنده‌یِ مَردُم صدایِ تو در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد هر‌کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو تنها نه جایِ دست نه جایِ کبودی است آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو حسن لطفی @deabel
نور با آینه وقتی متقابل باشد ذره کوچکتر از آن است که حائل باشد نور، زهراست و آئینه علی، ذره کجاست که در این بین فقط عاطل و باطل باشد برترین خلقت دنیاست،‌عجب نیست اگر که علی نیز به زهرا متوسل باشد رو به قبله ست همه عمر، خدایا! غلط است قبله بایست به سمتش متمایل باشد اگر این طرز نماز است که او می‌خواند ترس دارم که نماز همه باطل باشد دل محال است ولی عقل دلش می‌خواهد بین زهرا و خدا فاصله قائل باشد یک نفر آمده در را به لگد می‌کوبد پشت در باز هم ای کاش که سائل باشد نیمرخ می‌شود، انگار علی آمده است ماه ،دیگر به دلش نیست که کامل باشد محمدحسین ملکیان @deabel
|⇦•تو قیامت را قیامت میکنی .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج حنیف طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ تو قیامت را قیامت میکنی بر امامان هم امامت میکنی صحنۀ محشر همه پابست توست اختیار نار و جنت دست توست این عجب نَوَد به یک یافاطمه حق دهد بر کار محشر خاتمه روایت داره فردا قیامت بی بی میاد تو صحرای محشر محبین و گریه کن هاشُ پیدا میکنه .. امشب میخوام بگم خانم ، آخه ما کجا شما کجا .. رواست بیای بگردی منو پیدا کنی؟.. من چه ارزشی دارم ، آی همه کس و کارم فدات بی بی جان .. به خاظرِ ما ، هم پشتِ در رفتی ، هم تو کوچه راهتُ بستن .. هم کتک خوردی .. هم پسر دادی .. تو خطبۀ فدکیه بخونید فرمود شما تا قیامت مسیرِ هدایت را عوض کردید .. کسی رو حقشُ غصب کردید که از دنیایِ شما به نان جو قانع بود .. به ظرفی آب قانع بود .. برا خودش و اهلش چیزی نمی خواست فقط میخواست شمارو هدایت کنه ... با آن جلال و رتبۀ والا شنیده ام پهلوی او شکسته ز یک ضربتِ در است آن هم دری که روح الامین اذن میگرفت والله؛ جایِ گفتنِ الله اکبر است بر در آن خانه ای که اذن میگرفتند قابض الارواح و جبرئیل مکرر آه که آتش زدند امت بی مهر آه که وارد شدند قوم ستمگر حبل متین را فکنده حبل به گردن دستِ خدا را به بسته از عقبِ سر مرحوم مجتهدی رحمت الله علیه گفت میخوام ببینم چطوری شمارو از خانه بیرون آوردن ؛ امیرالمومنین فرمود شیخ جعفر اگه ببینی هرچی بهت دادیمُ ازت میگیریم؛ صدازد آقا بگیرید همه اینا به یه گوش چشم شما برمیگرده .. ولی من میخوام ببینم برا چه صحنه ای یه عمر دارم گیریه میکنم .. یه وقت پرده ها از جلو چشمش کنار رفت (یابن الحسن معذرت میخوام ..) میگه دیدم عمامشُ دور گردنش بستن .. خانمش رو زمین بین در و دیوار افتاده .. هی میکشیدن آقا رو .. سر بلند نمیکنه علی .. پایِ برهنه .. سرِ بی عمامه .. رسم بوده تو عرب هر کسی رو میخواستن حُرمَتش رو بشکنن بدون عبا و عمامه ، پایِ برهنه میکشیدنش بیرون .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. یه وقت دیدن خانم به سختی بلندشد صدا زد فضه علی رو کجا بردن ؟.. انقدر این امر مهمه با پهلویِ شکسته با سینۀ آسیب دیده دویید دنبالِ علی .. با عجله خودشُ به علی رساند .. دست انداخت شالِ مولا رو گرفت یه تکان داد فاطمه چهل نفر زمین افتادن .. نامردِ دومی یه نگاه کرد صدای نحسش یلند شد قنفذ چرا ایستادی ؟.. کارُ تموم کن .. من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با قلافِ شمشیر او تازیانه میزد مدینه چهل نفر مادرُ زدن که کربلا جرأت کردن بریزن تو گودال انقدر دختر رو با تازیانه بزنن .. که صدایِ سکینه بلند شد «ابتا انظُر إلٰى عمَّتيَ المَضروبَةِ ..» بابا پاشو ببین دارن عمه م رو میزنن .. حسین .... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج محمود کریمی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ مدینه شاهدِ شب هایِ خاموشیست این شبها علی چون شمع میسوزد کنارِ پیکر زهرا زِاشکِ خویش بِنوشت این سخن بر تربت پاکش بیا برگرد با من! سویِ خانه ای گلِ زیبا منم شمعُ تویی گل؛ کودکانت همچو پروانه به بزم ماتمت سوزند با یاد تو بی پروا چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان *سرشُ از رویِ مزار بلند کرد یه حالت خواب یه مرتبه بلند شد .. گفت بریم ابن عباس بریم، عرضه داشت آقا کجا! شما گفتی کاش شبها طولانی بشه بشینیم راحت گریه کنیم برا خانم .. گفت بریم حسین داره گریه میکنه .... آقا از کجا فهمیدی گفت فاطمه م گفت .. برو حسین داره گریه میکنه ...* چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان که میخواهند ازمن کودکانِ خسته مادرا *فضه که اومد خونه ی مولا، خانه سلطانِ زمینُ آسمان اومدتو در و دیوار رو نگا کرد دلش سوخت بلدِ کار بود میگه یه ظرفِ گلی رو برداشت علمشُ داشت یه دستی روش کشید یه ذکری گفت اومد خدمت امیرالمومنین ، آقا هیچی تو خونه نیست اگه اجازه بدی من اینو تغییرش دادم، بفروشیم مولا فرمود فضه اگه اینو میخوندی این کارو میکردی ایارش بالاتر نمیرفت گفت چرا اقا! شما هم بلدی ؟! گفت فاطمه م بلدِ حسنینمم بلدن ... آنان ک خاک را به نظر کیمیا کنن.. امر خداست ما اینطوری زندگی کنیم .. دو خط روضه و التماسِ دعا ‌.. دیدن بینِ بچه های فاطمه از همه بیشتر امام مجتبی بی تابه .. یه گوشه از خونه زانویِ غم بغل گرفته .. هر کاری میکنن آروم نمیشه ..آقا ، شما بزرگه بچه های فاطمه ای شما هم باید باباتُ آرام کنی همه داداشتُ و هم خواهراتُ .. اینا هم داغ دیدن آخه چرا اینطوری گریه میکنی فرموده باشد آخه اینا که تو کوچه نبودن ...* بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیش تر رسیدُ رَهم بیشتر گرفت قدم نمیرسید که خود را سپر کنم .. همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_6030623997618555621.mp3
5.48M
|⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج محمود کریمی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ سرانِ قُریش، مادرِ‌تحریم‌ها را برعلیهِ پیامبر تصویب کردند! اما ، امتحانش را که گرفت؛ موریانه را مامورِ نُصرتِ انقلابی‌ها کرد! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
✅ بانک مقالات درباره حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها ◀️ عنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ فی «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ» اللَّیلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ. ⬅️ امام صادق علیه السلام می فرمایند: منظور از «لیله» در سورة قدر، فاطمه و منظور از قدر، الله است، پس هر کسی فاطمه را شناخت، آن گونه که سزاوار شناختن است، به درستی که شب قدر را درک کرده است. در آدرس زیر (و یا با کلیک بر اینجا ) مجموعه 61 مقاله در مورد شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها را می توانید دانلود و مطالعه کنید http://ahlolbait.com/media/4125/ @MaarefHadith
همینکه نوکر تو هستم آبرو دارم اگر چه خار ، ولی از تو رنگ و بو دارم کنیز خانه‌ی لطف شماست مادر من و من هر آنچه که دارم فقط از او دارم اجازه هست بگویم که مادرم هستی ؟! بَدم ... ولی بخدا من هم آرزو دارم برای بردنِ نامت که هیچ ؛ اصلا من ... برای فکر به نام تو هم وضو دارم به لکه‌های سیاهِ دلِ خودم گفتم ... میان روضه‌ی تو وقتِ شستشو دارم دوباره فاطمیه ؛ آتش و ؛ در و دیوار چه روضه‌های عجیبی به پیش رو دارم شبیه تو نفسم تنگ می‌شود گاهی چقدر بغض فروخورده در گلو دارم بخوان بلای جوانمرگیِ خودت را از ... سیاهه‌های سپیدی که بین مو دارم از آن زمان که شنیدم به تو جفا کرده همیشه با درِ خانه بگو مگو دارم ببار ابر مدینه ؛ به چشمه‌ی خشکم که من به جای شکایت دو تا سبو دارم رضا قاسمی @deabel
چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را محمدجواد شیرازی @deabel
شبِ جمعه است و دلم کرببلایی دارد پای شش گوشه عجب حال و هوایی دارد وای اگر مهدی او روضه بخواند امشب حرم و مقتلِ مادر چه صفایی دارد! @deabel
روی عدم ندید وجودی که داشتی امکان نما نبود نمودی که داشتی در خاک هم به دیدن افلاک رفته ای عین فراز بود فرودی که داشتی ای از تبار لیله ی قدر اندکی درنگ ما را ببر به سمت شهودی که داشتی ای بانویی که بود مباهات نسل تو با جبرئیل، گفت و شنودی که داشتی ققنوس وار در پی خورشید پر زدی از شعله های آتش و دودی که داشتی گفتی و باز منکر شأن شما شدند نفرین به دشمنان حسودی که داشتی اما حماسه در تن آفاق پا گرفت از پشت روزهای کبودی که داشتی جواد محمدزمانی @deabel
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت موی او را دوباره شانه کند باید انگار جای بازوی خود مادرش شانه را بهانه کند زینب از دست های لرزانش خوب فهمید هُرم آتش را مادرش زیر لب چنین می گفت با تو هم اینچنین زمانه کند اشک ها شان برای هم زیباست کربلا و مدینه ای بر پاست زینب افتاده است یاد غلاف مادرش یاد تازیانه کند آن زمانی که دید آتش را آستین در دهان گذاشت ولی خوب فهمید روز عاشورا خیمه ها را عدو نشانه کند درب آتش گرفته سویی بود روی دیوار جای خون مانده با وجود هجوم خاکستر خانه را او چگونه خانه کند حرف های علی و زهرا هم خود چنان روضه ایست مکشوفه آن زمانی که فاطمه می گفت تشیعش را علی شبانه کند علی اصغر یزدی @deabel
خسته ای از جفای شهر ولی بهر رفتن چنین شتاب نکن بی تو ماندن تصورش سخت است خانه را بر سرم خراب نکن درد تو می کشد مرا زهرا گرچه بر عالمی طبیبم من حرف رفتن نزن امید علی ناامیدم نکن غریبم من میسپاری به من حسینت را فکر تاراج تلخ پیرهنی از نگاهت ولیک میفهمم بیشتر ناگران این حسنی نه تو گفتی چه آمده به سرت نه حسن گفت علت محنش بین کوچه ولی همین دیروز لرزه افتاد ناگهان به تنش گر دعا بهر رفتنت نکنی با دعایم امید بهبود است صبرکن دخترت بزرگ شود خانه داری برای او زود است گفت فضه،به زینبت هر روز می دهی درس زخم بستن را تا مداوا کند به عاشورا زخمهای عمیق یک تن را بهنام فرشی @deabel
رد خونست که بر پیکر این در مانده مثل زخمی که روی بال کبوتر مانده لرز سختیست که بر زانوی حیدر مانده گرد و خاکست که بر چادر مادر مانده غم عالم به سرم ریخت ،امان از کوچه همه ی بال و پرم ریخت ، امان از کوچه آنقدر سوخته که چادرش از سر افتاد دست بر شانه ی من بود که مادر افتاد بضعه افتاد ، همه جان پیمبر افتاد دردسر بود که در خانه ى ما شر افتاد گره افتاده به این کار،امان از کوچه خم شده حیدر کرار ، امان از کوچه مانده خاکستر در ، روی پر و بال اما مانده در گوش من آن شورش و جنجال اما یاد آن قد خم و آن تن بی حال اما چادری که شده در معرکه پا مال اما بدتر این بود نه با پا ، که با سر افتاد تا به روی کمر مادر من در افتاد مانده نجوای شب و روز منو این کوچه مانده این آه جگر سوز من و این کوچه آتش و دود غم افروز من و این کوچه حسرت مادر دیروز من و این کوچه تکه تکه شده ام ، قحطی مرگست خدا میکشد آه مرا ، کوچه جدا ، مرگ جدا آسیابست که امروز سرش خلوت شد یا تنوری که برایش غم نان حسرت شد گریه در روزن چشمان همه دعوت شد بوی مادر به لباس تن من عادت شد سخت تر میگذرد ثانیه ها بی مادر شده دلگیر همه خانه ى ما بی مادر هیچ داغی بجز این داغ مرا پیر نکرد بين موهای حسن این همه تأثیر نکرد یل خیبر شکنی را نه زمین گیر نکرد گریه چشمان مرا از غم تو سیر نکرد آن سه تا بانی دردند ، امان از کوچه چه جفاها که نکردند ، امان از کوچه نرگس غریبی @deabel
تو امیرالمومنین هستی و من بانوی تو جان صدها فاطمه قربان تار موی تو دور دست تو طنابی دیدم و دلخور شدم بازویم را داده ام تا باز شد بازوی تو هر چه دارم را فدای بودنِ تو کرده ام روی من شد نیلگون، سالم بمانَد روی تو آه، محتاج عصایم کرده این درد و وَرَم قوّت من رفت، پای قوّت زانوی تو ای امیرالمومنین من، سرت بالا بگیر من بمیرم تا نبینم غصه در ابروی تو لحظه ای بنشین بحال هم کمی گریه کنیم اشک تو داروی من شد اشک من داروی تو دست پختم را نخوردی، چند وقتی می شود تو حلالم کن، زمین گیر است، کدبانوی تو پهلوی من خرد شد، اما تو اصلا غم نخور خوبِ خوبم تا کنارت هستم و پهلوی تو در میان آتشِ این خانه گر چه سوختم باز خوشحالم نشد کَم تاری از گیسوی تو گر چه بوی دود می آید هنوز از خانه ام عطر جنت می وَزَد در خانه ام با بوی تو یک تنه جور سپاهی را برایت می کشم لرزه اندازم به جانِ دشمن ترسوی تو پشت بر قبله، نمازِ این جماعت باطل است قبله ی سیار من هستی، نمازم سوی تو رضا قاسمی @deabel
گر پهلویم شکست فدای سرت علی محسن به خون نشست فدای سرت علی یک تار موی تو به دو عالم نمی دهم هستی هر آنچه هست فدای سرت علی ماهِ رخم که سایه ی خورشید را ندید حالا که نیلی است فدای سرت علی غصه مخور اگر پی احقاق حق، عدو... ... راهم به کوچه بست فدای سرت علی از چه نشسته ای به برم" شملةالجنین" این جای ضرب شصت فدای سرت علی حسین رضایی @deabel
سحر دمیده و سجاده ماهتاب ندارد بساط شاعر شبگرد شعر ناب ندارد چگونه اشک بریزد زمان درد دو پهلو؟! گلی که می شکند ساقه اش، گلاب ندارد! چه فایده که به رویش هزار پنجره وا شد؟! گلی که سوخت نیازی به آفتاب ندارد! فقط به مرگ خود امید بسته بعد پیمبر چه زندگی ست که هر لحظه جز عذاب ندارد به پیش غیض, نگاه چهل حرامی بد مست نجیب زاده زنی را زدن ، ثواب ندارد!! قسم به پینه ی دستش، شبیه او خود, گندم هزار خاطره با سنگ آسیاب ندارد تمام غصه ی تنها نگین خانه همین است: اگر بمیرم علی یار پارکاب ندارد چه جمله ای شده کابوس او که می پرد از خواب!!! : ‘'برای بستن حیدر کسی طناب ندارد؟’' چگونه مقبره سازد برای او که در این شهر علی برای خودش حق انتخاب ندارد! محمدرضا طالبی @deabel
گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست فرمانبر تو نیست سما تا سمک که هست وقتی به خواب می روی ای کوثر کثیر لالایی خدیجه نباشد، ملک که هست آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت ای زخمی محبت عالم! نمک که هست وقتی حضور گریه تو را آب می کند اشک علی نشسته برای کمک که هست نقش کبود شانه ات از ضربه های در بر شانه ی شبان سیه نیست حک؟ که هست مردیم از فراق تو دل با چه خوش کنیم؟ قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک؟ که هست... غلامرضا شکوهی @deabel