eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 سلام.خواستم دردودل کنم و بخش کوچکی از زندگیم رو به اشتراک بزارم.خانمهایی که برای راه حل واسه شوهراشون بخاطر بددهنی،بداخلاقی.دست بزن،خیانت و....درخواست ذکر و دعا دارند و اینکه همشون میگن بخاطر بچم یا بچه هام نمیتونیم جداشیم،باید بگم که سخت در اشتباهید و دارید وقت و عمرتونو تلف میکنید.هیچ ذکر و دعایی معجزه نمیکنه و ذات آدمارو درست نمیکنه.من هر راهی بگین رفتم.ذکر.دعا.نذر.زیارت.نامه به امام زمان.هیچی به هیچ.من خودم ۲۳ساله ازدواج کردم و تقریبااز همون بعدعقد فهمیدم همسرم اخلاقش تنده و حاضرجوابه.احترام بزرگ و کوچیک رو نگه نمیداره. ولی گفتم من باعشقی که بهش دارم و بامحبت از پسش برمیام که اشتباه کردم.نه عشق کاری تونست بکنه.نه محبت.نه سکوت.نه قربون صدقه...بعدازدواج روش بازترشد.بعد بچه دارشدن بدترشد.بخاطر وابستگیه زیادی که به پسرم داشتم ازش جدا نشدم.لحطه ای نمیتونستم دوریه پسرمو تحمل کنم.بزرگترها میگفتن پسرتو بده خودتو خلاص کن.شوهرت نمیتونه از پسه بچه بربیاد میاره میده بهت.پرم یکسالونیم بود.ولی من میترسیدم ازش چون بهم گفته بود منو ترک کنی بچه رو ازت میگیرم سرشو میبرم بعدشم خودمو میکشم. چون پدرش، در کودکی همسرم، خودکشی کرده بود میترسیدم که اینم اینکارو بکنه.درصورتیکه اشتباه میکردم همسرم خیلی ترسو بود و جون عزیز، هیچوقت این کارو نمیکرد.بعدهاکه بیشتر با اخلاقیاتش آشناشدم فهمیدم ادم خودکشی کردن نیست.ولی من مادر بودم و نگران جون بچم. تااومدم خودمو جموجور کنم که پسرم بزرگتربشه بتونه منو انتخاب کنه یه بار دیگه باردارشدم.تلاش کردم بندازم که نشد همسرم نذاشت.مشکلم دوبرابرشد.هیچکس نمیتونست کمکم کنه از همسرم بشدددت میترسیدم.بسکه فحش شنیدم.توهین شدم.تحقیرشدم.گاهی کتک میخوردم توخودم ریختم و جلوش سکوت کردم دچار افسردگی و بیماری اعصاب شدم.چندباردست به خودکشی زدم.بیشتراز ده ساله دارم قرص اعصاب مصرف میکنم.هیچ جایگاهی تو زندگیم ندارم فقط عین یه خدمتکار کارهای خونه رو انجام میدم.ازش پول بخوام جیگرمو خون میکنه تا دوزار بده.جلوی دیگران و خانوادم توهین میکنه بهم بدحرف میزنه باهام.به خانوادم احترام نمیذاره.به هیچکس نمیداره.از همه طلب داره بهش احترام بذارند. با پسرامم رفتارش خوب نیست.اونارو هم خارمیکنه.کوچیک میکنه پیش مهمون.پشه مردم.تموم زندگیمو جوونیمو پای زندگیم و پسرام گذاشتم.الان پسرام بزرگ شدن احترامی برام قائل نیستن.زودعصبانی میشند باکوچوترین حرفی ازطرف من.حاضرجوابی میکنند.بداخلاقی میکنندنخصوصا پسربزرگم.بمیرم براش که کل زندگیش تنوبدنش لرزید بخاطر دعواهای پدرش بامن.حقم دارند.از کی باید یادمیگرفتن ادب و احترام گداشتن رو.پدرشون که درجواب هر جمله ای بهم میگه خفه شو.همسرم با پسرامم خوب نبود اوناهم ازش میترسیدن وهمیشه گوش به فرمانش بودن.الان پشیمونم که چرا زندگیمو حروم کردم.چرا بچه هامو فناکردم.هنوزم بعد این همه سال به جدایی فکرمیکنم.یکروز از عمرم مونده باشه ازش جدا میشم.برای خودم فقط واسه خودم زندگی میکنم.تورو خدا ازتون خواهش میکنم اشتباهی که من کردم نکنید.عمروتون براتون ارزش داشته باشه.آدم یه بار به دنیا میاد.یبار وقت زندگی کردن داره.اگه درتوانتون هست بچه هاتونو از همسرتون بگیرید،کار کنید حتی شده پله های مردمو تمیزکنید.کارگری کنید ولی زندگیتونو نجات بدید.به ولله بچه هایی که تو خونه هایی که پرازجنگ و دعوا بزرگ میشند،بچه های خوبی از آب درنمیاند.اگه نمیتونید بچه رو بگیرید یا همسرتون نمیده بهتون.خودتونو نجات بدید.هیچ دعا و ذکری نیست که شوهر رو سربه راه کنه.خودتونو گول نزنید.خدا به آدم عقل داده.از عقل و فکرتون استفاده کنید.لطفا خواهشن منو قضاوت نکنید.راهنمایی هم نکنید.دیگه عمر من گذشته از راهنمایی و راه حل. من همه راه رفتم که درست بشه نشد.راه درست برای من و امثال من جدایی بود که من نرفتم.خیلی اشتباه کردم.ببخشید طولانی شد.امیدوارم عبرت باشم برای بقیه.یاحق ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🖍اگر ترسو هستید، یعنی قلب شما ضعیف است. 🖍قلب ضعیف ناشی از کم خونی و عدم گردش خون متوازن در بدن است. نه اینکه عضله قلب ضعیف باشد، اگر شما به تست اکو، ورزش و نوار قلب بپردازید، ممکن است بگویند قلب شما هیچ مشکلی ندارد.. و این مسئله با آنچه که به بیمار یا فرد می‌گوییم قلب ضعیف دارید، متفاوت و دو چیز جدا از هم است. 🖍کسانی که قلب ضعیف دارند، به محض اینکه یک خبر ناراحت کننده بشنوند پس می افتند و توان تفکر ندارند، دهانشان خشک می‌شود و نمی‌دانند چکار کنند، بسیار فکری هستند و دائم به همان مسئله ی ناراحت کننده فکر می‌کنند. از شدت ترس و ناراحتی خواب درست و حسابی ندارند. طمأنینه و آرامش ندارند و قدرت تسلط بر استرس ندارند. افراد استرسی هستند و مدام استرس هر چیز کوچک و بزرگ دارند. از پله که بالا بروند نفس نفس می زنند..کمی که راه بروند زود عرق می کنند و تشنه می شوند.. 🖍اینگونه افراد، تاب تحمل پایینی دارند و طاقت و صبرشان کم است. 🖍مادرانی که قلب ضعیف دارند، معمولا در دوران بارداری، تشکیل قلب در جفت آن ها انجام نمی‌شود ، و جنین دچار ثبات نیست و رحم آن ها استحکام لازم، جهت تقویت و نگهداری جنین را ندارد. 🖍این افراد اصلا توان ریسک کردن در هیچ مسئله ای را ندارند و به محض اینکه کوچکترین خللی پیش آید یا با مانع و سدی در راه و زندگی خود مواجه شوند یا اتفاقی بیوفتد، ناراحت و ناامید می‌شوند و می‌گویند 👇🏻 "بدبخت شدم"  "نابود شدم" و از این دست جمله ها.. 🖍به قول معروف دل و توکل ندارند و اگر یک یک اتفاق ناخوشایند بیوفتد زمین و زمان را به هم می‌دوزند و تقصیر ها را گردن این و آن و زن یا شوهر یا پدر و مادر خود می‌اندازند و توان ایستادگی ندارند. 📕👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻امروزه اکثر مردم به خاطر خوراک ناسالم، مصرف مداوم چای و قهوه و گوشت مرغ و ماهی و... خوراک غیر طیب،و به ويژه مصرف روغن نباتی و ناسالم 👉🏻👉🏻👉🏻که عامل بدبخت شدن قلب و انسان است، اینگونه شده اند.... 👆🏻👆🏻👆🏻این جامعه، جامعه ای است که هیچ وقت پیشرفت نخواهد کرد، مردم همیشه نا امید هستند و قدرت ایستادگی مقابل ظلم و زور را نخواهند داشت. مردم اینگونه جوامع همیشه تسلیم هستند و حسرت سرابی که در خارج از کشور و جامعه شان به آن ها نمایش داده می‌شود را می‌خورند. 🖍اگر خصوصیات فوق الذکر را دارید،دستور فالوده سیب را حداقل تا ۴٠ روز انجام دهید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. طلسم پشت طلسم!؟ بدبیاری پشت بدبیاری!؟ 🎙حجة الاسلام یهویی بیمار میشی!؟ میخوای بلند شی اما نمیتونی!؟ درمانت اینجاست براش وقت بزار😇 این کلیپ رو حتمااااا ببین❤️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 دخترداییم همه چیز و بہ روم میاره.من هیچ وقت دل کسیو نمیشکنم.اگرم چیزی بگم دیگه کاسه ی صبرم لبریز میشه. صورتم و روی بینیم جوش زده بود.دخترداییم جوری مسخره اش کرد که وقتی رفت میوه بیاره اشکم دراومد. الان خودش هم همون‌نقاطی که من رو صورتم جوش داشتم اونم جوش زده😂' حتی همچین بدی های کوچیکی هم تاوان داره😂 ❣❣❣❣❣ سلام یه روز ظهر از محل کار میرفتم به سمت منزل دو تا چهار راه قبل از محله تصادف شده بود یکی از راننده ها خانم بود افسر راهنمایی و رانندگی درحال بررسی بود و می‌گفت مقصر خانم بوده بنده خدا دستپاچه شده بود و بجای پدال ترمز پدال گاز رو فشار داده بود منو همکارم خیلی بهش خندیدیم و مسخره کردیم دقیقا پنج دقیقه بعد که داشتم توی بلوار رانندگی میکردم و سرعتم بالا بود یکدفعه یه خاور اومد وسط راه منم خواستم ترمز بگیرم که دستپاچه شدم و محکم پدال گاز رو فشار دادم خاور رو رد کردم ولی زدم به تیر برق ماشین تا داشبورد لوله شد منم مجروح و سر تا پا خونی شدم خلاصه آمبولانس اومد و بیمارستان و بقیه مسائل ماشین دیگه قابل تعمیر و بازسازی نبود همینجوری اوراقی فروختمش یعنی از مسخره کردن تا تصادف پنج دقیقه نشد یکی از همکلاسی ها دیر کرده بود و کلاس شروع شده بود در زد و وارد شد گردنش کج شده بود جاش کنار من بود اومد نشست منم شروع کردم به خندیدن و اذیت کردنش خیلی ناراحت شد ولی هیچی نگفت فردا صبح وقتی از خواب بیدار شدم درد شدیدی رو در گردن و پشتم حس میکردم سر و گردنم هم کج شده بود هیچی دیگه همینجوری رفتم مدرسه دقیقا مثل روز قبل دوستم شده بودم یعنی 24 ساعت طول کشید ❣❣❣❣❣ یبار داداشم مریض بود مریضیش خیلی سخت بود گریه میکرد بزرگ بوداخه😂 بعداز چندروزک خوب شد من اداشو درمیاوردم باخواهرام پیش خودش گف خداکنه بگیری اون مریضیمو اونوخت میفهمی چ دردی کشیدم 😒یک هفته بعد مریض شدم میشدم گریه مثل بچه ها من کلا از تهوع میترسم گریه میکنم تهوع کنم دیدم داداشم امد گفت دیدی چه مریضی سختیه😂😂😂 تازه فهمیدم توبه کردم کسی رومسخره نکنم چون سرم میاد😂😂 ❣❣❣❣❣ ی روز با خاهر شوهرم ک دختر عمومم میشه داشتیم غیبت دختر داییشو میکردیم ک گفت واه واه انقد جوش میزنه ک نگو بعد منم گفتم اره😏و فلان و کلی غیبت .شاید باورتون نشهه چون خودمم باورم نشد ۲ روز بعد هردوتامونم جوش زدیم .😐 من رو لپام اون رو پیشونیش .😑 اومد بهم گفت دیدی چی ب سرمون اومد از بس ک بهش خندیدیم سرمون اومد . خودمونم فهمیدیم ک نباید مسخره میکرویم اما متاسفانه برامون درس عبرت نشده و همجنان در حال غیبت پشت این و اونیم☹ ❣❣❣❣❣ سلام چندسال پیش عموم برشکسته شد خیلی قرض‌بالا اورد منم پیش چندنفر از روی دل سوزی گفتم زنوبچه خوب موندن باهاش زندگی میکنن😞بعد‌یه مدت شوهرم همون جوری برشکسته شده همیشه میگم کاشکی لال میشدمو چیزی نمیگفتم😔😔😔😔😔 ❣❣❣❣❣ سلام چندسال پیش شوهر خاله زن داداشم جوون بود مریضی سرطان گرفت همه میگفتن حالش بده شاید به همین زودیا تموم کنه من با خودم میگفتم بیچاره زنش ، اگه من شوهرم همچین مریضی بگیره از پسش بر نمیام البته اونا وضع مالی خوبی دارن مانه خلاصه که همش توی ذهنم بود که زنش چکار میکنه بعد چند سال شوهر منم همچین مریضی گرفت ومن دوساله که گرفتارم اون آقا هنوز زنده است ماشالله ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 سمانه صبح بابا رفت .. دل تو دلم نبود چی میشه ! آرشم نزدیکای ۱۰ بود بهم زنگ زد
🌸🍃 سمانه اسباب کشی کردیم ُ انصافاْ خونه ای که خریدیم اصن به تریپمون نمیخورد ! من مامان ُ بابا سه تایمون به خوابمونم یه خونه ی ۹۰ متری دوخوابه نمیدیدیم ! اونقدر ذوق زده شده بودم که هرچی تو خونه راه میرفتم به دیواراش نمیخوردم ! شبا راحت میشد تو اتاقش پامو دراز کنم کلی غلت بزنم بچرخم  .. از همه مهمتر یه اتاق واسه خـــــودم داشته باشم !!! ما سه تا کلی با این خونه شاد بودیم .. انگار تموم غمامون٬ تموم غصه هامون تموم حسرتامون با وجود این خونه ۹۰ متری از یاد رفته بود ..  همش به آرش التماس میکردم یه بار بیاد در خونمون دیوارای نما کرده ی خونمون ُببینه ! اونقدر غرق ِذوق ِ خودم بودم که نفهمم این خونه اتاق کوچیکه ی خونه آرش اینا میشه !!! همش منو مامان از بابا میپرسیدم قسطاشا چیکار میکنی ؟؟ آخه کی بوده که فقط با ده پونزده میلیون تومن حاضر شده اینجا رو بهمون بده ! بابا هیچی نمیگفت ُ میگفت فقط کیف ِخونه روببریم ُ به این کارا کار نداشته باشیم ! گرچه من مطمئن بودم مجید یه جای کار هست !!! مامان صبح میرفت ساعت ۶-۵ عصر میومد باباهم یه روز میرفت یه روز تو خونه بود ! منم ناامید نشده بودم ُسخت دنبال کار بودم .. به آرشم سپرده بودم واسم یه جایی جور کنه .. زندگی روال عادی ِخودش رو داشت .. به آرش گفتم بابا یه مقداری اعصابش اومده سرجاش امشب یه سبد گل بخر بیا خونه صحبتامون رو بکنیم ! به مامان واقیعت رو گفتم .. مامان گفت به هـــیچ عنوانی بابا راضی نمیشه ! گفتم تو هم بیا کمکم .. گریه افتادم گفتم اگه خوشحالی ِمنو میخوای بیا از منو آرش دفاع کن ... به خدا بدبخت نمیشم٬ آرش خونوادش رو بهتر از منو تو میشناسه میگه اگه ازدواج کنیم بعدش بفهمن مجبور میشن که قبول کنن !  مامان هی باهام جروبحث میکرد عروس اجباری به چه درد میخوره آخه ؟؟ گفتم مهم من ُ آرشیم ... اونوقت واسم مهم نیس مامان باباش چی بهم میگن ُ چی بارم میکنن ! به قول آرش همین که کنار همیم .. همینکه باهمیم واسمون بسه !!!  بالاخره یه روزی خونوادش قبولم میکنن .. فقط کلید رسیدن ِمنو آرش به هم تو دستای باباس .. توروخدا مامان ٬تو رو به اون قبله ای که نماز میخونی بیا باهم بابا رو راضی کنیم .. بیا دلم ُشاد کن ! بیا حسرتامو کم کن .... مامان بالاخره راضی شد تا باهم بابا رو راضی کنیم اونشب هم من ٬هم مامان دلهره داشتیم بیشتر از مامان ٬من !! دوس نداشتم دوباره خرد شدن آرش رو ببینم .. دوس نداشتم دوباره بیاد ُالتماس بابا رو بکنه ... رفتم تو اتاق دیدم مامان داره نماز میخونه ... نشستم تا نمازش تموم بشه ! با اشک به مامان گفتم تو مادری دعات قبوله توروخدا واسم دعا کن امشب همه چیز جور بشه ... امشب شبی باشه که با خیال آرش سرمو نذارم رو بالش ٬ امشب شبی باشه که با خیال راحت سرمو بذارم ... گرچه اونبار ناامید شدم اما بازم امیدوارنه دست از نذرونیازام برنداشتم .. نذر کردم اگه امشب آخرین شب روزای تلخمون بود با آرش بریم زیارت و هزار تا نذرای دیگه با دل ِشکسته .... میدونید ! گاهی وقتا میگم من تافته جدا بافته بودم. وقتی به اون روزا ُ اون دلخوشیا م فکر میکنم دلم میسوزه ! میگن خدا تو دل شکسته س! اما بارها و بارها این دل لعنتیم شکست اما خدا صداشو نشنید بدتر از همه اونشب !!!  چقدر امیدوار بودم ٬ چقدر دلم سوخت ُ شکست ُ تو خودم داد زدم نجاتم بده ... وقتی سر از سجاده برداشتم خیلی امیدوار بودم ... انگار یکی بهم میگفت نذرت قبول !! برو دنبال اجابت کردناش !!! آرش بهم زنگ زد ... حال اون بدتر از من ..گفت کی بیام ؟؟ گفتم دیگه کم کم راه بیوفت ! آرش با یه حالت مظلومانه ای گفت : یعنی امشب همه چیز تموم میشه ؟؟ اگه ایشالا بابات رضایت بده همین فردا بیا بریم محضر ! اگه چاره داشتم همین الان یه عاقد میوردم امشب همه چیزو تموم میکردم ..  ینی بابات رضایت میده عاقد بیارم ؟؟؟؟ از هولش هم ذوق کردم هم خندیدم !! گفتم آرش دعا کردی ؟؟ تو هم نذر کن ! شاید من اونقدر بد بودم که خدا نخواد دیگه صدامو بشنوه ! تو دعا کن .. دعا کن بابام رضایت بده ! بغضه دیگه نمیذاشت حرف بزنم !  آرش گفت : فردا صبح شناسنامه به دست میریم محضر ... سمانه تو مال ِمن میشی من مال ِتو !!! کمتر از ۲۴ ساعت دیگه مال ِهم میشیم سعی کن افکارت خوش بینانه باشه ایشالا همونم میشه گوشی رو قطع کرد ! نمیتونستم باور کنم .. باور کنم که رویاهام دارن شکل حقیقت میگیرن ! اینکه منو آرش مال هم بودیم ٬ فردا صبحم شناسنامه هامون اینو تأیید میکنه ! اومدم از اتاق بیرون ... مامان نگران بود ُگرفته ! بابا شاد بود ُ داشت تی وی نگاه میکرد ! با نگام باهاش حرف زدم .. .... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 وصیت به تساوی دختر و پسر در ارث 🌸🍃 پرسش :اگر میت وصیت کند که دختر و پسر در ارث به طور یکسان ارث ببرند آیا وصیت او صحیح است؟ پاسخ :در صورتی که این وصیّت به ضمیمه سایر وصایای میّت بیش از ثلت اموال وی نباشد عمل به آن لازم است؛ یعنی اضافه سهم دختران از ثلث پرداخته می شود. و اگر اضافه بر ثلث باشد، تنها به مقدار ثلث جایز است. وصیت به نحوه تقسیم ارث 🌸🍃 پرسش :آیا وصیّت به تقسیم ارث قبل از فوت جایز است؟ مثل این که زید وصیّت کند که پس از فوتش، فلان باغش مال فلان پسرش، و فلان خانه اش مال فلان دخترش باشد. آیا چنین وصیّتى نافذ است؟ پاسخ :چنین وصیتى باطل است. تعیین برخی از اموال برای ثلث 🌸🍃 پرسش :آیا انسان مى تواند ثلث مالش را هنگام وصیّت در اشیاى خاصّى قرار دهد؟ پاسخ :براى هر موردى که مشروع و مباح است مى تواند وصیّت کند، و ثلث را در مال خاصّى که بخواهد تعیین نماید. عدم اعتبار وصیت نامه بدون امضا🌸🍃 پرسش :شخصى وصیّت نامه‌اى نوشته، امّا آن را امضا نکرده، آیا وصیّت نامه مذکور معتبر و لازم الاجرا است؟ پاسخ :وصیّت نامه بدون امضا اعتبارى ندارد. حکم وصیت در مرض متصل به موت🌸🍃 پرسش :آیا تنظیم صلح نامه، قولنامه و وصیّت در مرض متّصل به موت نافذ و صحیح است؟ پاسخ :در صورتى که از عقل و هوش کافى برخوردار بوده وصیّتنامه وصلح‌نامه‌اى که در مرض متّصل به موت تنظیم کرده نافذ است. لزوم داخل بودن موارد وصیت در ثلث اموال وصیت کننده🌸🍃 پرسش :اگر شخصى در وصیّت‌نامه‌اش بنویسد «پس از مرگ من، فلان ملک وقف مسجد باشد» آیا براى نفوذ چنین وصیّتى لازم است ملک مزبور داخل در ثلث ماترک باشد؟ پاسخ : آرى لازم است وصیّت مذکور به انضمام سایر وصایاى مرحوم بیش از ثلث اموالش نباشد. واجب شدن وصیت برای امانتدار 🌸🍃 پرسش :هرگاه کسی که امانتدار است نشانه‏هاى مرگ را در خود ببیند تکلیف او در مورد امانت های گرفته شده چیست؟ پاسخ :هرگاه امانتدار نشانه‏هاى مرگ را در خود ببیند چنانچه ممکن است باید امانت را به صاحب آن یا وکیل او برساند و اگر ممکن نیست احتیاط آن است به حاکم شرع دهد و اگر دسترسى ندارد باید وصیّت‏ کند و شاهد بگیرد و به وصى و شاهد اسم صاحب مال و جنس و خصوصیّات و محلّ آن را بگوید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام .در مورد چالش پس انداز سوالی داشتم. من دوتا پسر دارم.حقوق همسرم ۱۰ تومنه .آیا میشه با همچین پولی پس انداز کرد؟؟اجاره و قسط ندارم خوشبختانه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باسلام وعرض ادب چندین بار پیام دادم ولی بدون جواب خواهش میکنم این سوال مرابزارید گروه گفته بودن دمنوش کندرخواستم ببینم چه شکلی تهیه کنم توراخدااگر میدونید برای ریه خوبه راهنماییکنیم ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وتشکراززحماتتون.دکترخوب برای عمل بینی میخاستم.اگرکسی میدونه معرفی کنه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر خانم هستم ۲۷ساله مانتو می پوشم ولی حجاب دارم دوست دارم چادر بپوشم که دخترم هم چادری شه ولی دوست ندارم‌ یه مدت بپوشم بعد بزارم کنار یه مسئله هست توی اقوام هیچکس چادری نیست و اولین کسی که باهام بر خورد میکنه مطمئنم مادرم و خواهر م هست چون الانم همش بهم میگن به روز نیستی و از این حرفا حتی نمیزارن دخترم روسری بپوشه😬😬در حالی که منو همسرم واقعا حجاب رو دوست داریم همسرم هم زیاد دخالت نمیکنه که چطور بپوشم میگه خودت میدونی ولی اولین گزینش حجابه میشه یه کم راهنماییم کنید که چکار کنم پدرم هم همش تازگیا ضد دین شده بچهام هم علاقه شدید به مامان و بابام دارن نمیتونم نبرمشون ولی کمش کردم هفته ای یک بار میبرم و به بچهام هم توضیح دادم که قضیه چیه با این که کوچکن ولی درک کردن پیشاپیش ممنونم از راهنمایتون❤🌹❤ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه ی مادرهای عزیز.تو رو خدا راهکاری جلوی پای من بزارید.دختری دارم ۱۶ ساله از وقتی رفته کلاس دهم رفتارش عوض شده.جواب مارو میده بی احترامی میکنه.ما واسش یچیزایی رو محدود کردیم مثلا میگیم با دوستت تنها نرو بیرون منم باید همراهش باشم قبول نمیکنه اصلا منو پدرشو درک نمیکنه.هرچی دوست داره باید بخره.اصلا نمیدونم باهاش چکار کنم بچه ی اولمه ی پسره ۸ ساله هم دارم.دخترممیگه شما انقدر به من گیر دادید منو عصبی کردید افسردگی گرفتم.با داداشش اصلا سازگار نیست.شب و روزم شده گریه از دستش.بردمش روان پزشگ از قصد انقدر چرت و پرت به روانپزشک گفت که اون گفت ببر بستریش کن.فکر کرد این دختر دیونه ی.خیلی خسته ام از دستش.۲۴ ساعت سرش تو گوشیه اصلا گوشی رو زمین نمیزاره.ای خدااااااااااا.هرکی میدونه راهنماییم کنه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان متاسفانه دخترجوانی از خانواده ام دچار علائم جن زدگی شده وخیلی حالش بده😭شمارابخدا هرکس راهکاری داره یاجایی رومیشناسه بگه بلکه مشکلش حل شه یااگرشماره تلفن وآدرس صادقی سوادکوهی رو دارید لطفا بگید🙏😭 خیردنیا وآخرت نصیبتون 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ از على (ع ) روايت شده است كه : مردى از شام براى او نوشت كه : من بار عيال به دوش دارم ، و اگر از وطنم دور شوم بر آنها مى ترسم (كه معاويه آزارشان كند) و به اموالم هم علاقه مندم و دوست دارم كه خدمت شما برسم ، حضرت پيغام داد: اهل و عيالت را جمع كن ، و مالت را نزد آنها بگذار، و صلوات بر پيغمبر و آلش بفرست و بگو: خدايا همه اينها به امر بنده ات على بن ابى طالب امانت من اند نزد تو، پس برخيز به سوى من بيا. آن مرد چنين كرد، و خبر به معاويه رسيد كه او به سوى على (ع ) فرار كرده ، معاويه دستور داد عيالش را اسير كرده به غلامى و كنيزى برگيرند و اموالش ‍ را غارت كنند، پس خداوند عيال او را شبيه عيال معاويه قرار داد و آن شر را از آنها دور كرد، و ترسيدند كه دزدان اموالشان را ببرند، خدا آن مال را به صورت مار و عقرب قرار داد، و هر وقت دزدان خيال بردنش را مى كردند آنها را مى گزيدند، تا آن جا كه على (ع ) به آن مرد فرمود: مى خواهى مال و عيالت نزد تو بيايد؟ گفت : آرى . حضرت گفت : خدايا آنها را بياور، ناگاه همه ، نزد آن مرد حاضر شدند! و چيزى از مال و عيالش مفقود نبود. 5 - در آوردن دينار از زمين بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ از حسن بن ابى الحسن بصرى از اميرالمؤ منين (ع ) در حديثى روايت كرده كه : آن جناب با تازيانه اش خطى بر زمين كشيد و يك دينار بيرون آورد و سپس خط ديگرى كشيد و دينار ديگرى درآورد تا سه دينار، و آنها را در دستش زير و رو كرد تا مردم ديدند، آن گاه آنها را برگرداند و با شستش دفن كرد، و فرمود: بعد از من مرد نيكوكار يابد عملى صاحب اختيار تو شود، و رفت ، و ما آن جا نشانه را گرفتيم ، و زمين را حفر كرديم تا به نم رسيديم و چيزى نيافتيم . بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ سعد خفاف مى گويد: به زاذان گفتم : تو قرآن را خوب تلاوت مى كنى ، چگونه ياد گرفتى ؟ تبسمى كرد و گفت : روزى اميرالمؤ منين از كنار من مى گذشت و من شعر مى خواندم و اخلاق خوبى داشتم . از صدايم خوشش آمد. فرمود: اى زاذان ! چرا قرآن حفظ نكرده اى ؟ گفتم بيش از دو سوره كه در نماز مى خوانم ، از قرآن چيزى نمى دانم . فرمود: نزديك بيا. پس نزديك او رفتم . در گوشم چيزهائى گفت كه نفهميدم چيست . سپس فرمود: (( دهانت را باز كن ، از آب دهان مبارك خود در دهان من انداخت )) به خدا سوگند وقتى كه از كنار او برخاستم تمام قرآن را با اعرابش حفظ بودم ، بعد از آن هيچ مشكلى نداشتم كه از آن بپرسم . سعد مى گويد: داستان زاذان را براى امام باقر (ع ) نقل كردم فرمود: زاذان راست مى گويد، على (ع ) با اسم اعظمى كه هيچ وقت رد نمى شود، براى زاذان دعا نمود.
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 چه صبری داری خدا😭👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴عزیزِ فوت شده ات رو کن🛤 دلت برای امواتت تنگ شده؟🥺😢 عزیز از دست دادیُ نماز وروزه قضا داشته 😭 قــبــــــول ســـــفــــــــارشـــــــات نــــــــماز و روزه امـــــــوات دیدار حضوری در قم و تهران 💎اقساط 20 ماهه، بدون نیاز به ضمانت 💎نمــــــاز قضــاءِ 15 سالــــه فقط در 10 روز 💎روزه قضـــــاءِ سه ماهــه فقـــط در 1 روز با گروه ۱۰۰ نفره طلاب موثق تنــها کاری که برای شـادیُ روحش از دسـتت برمیاد 👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/4154196290Cea0e771aec نگران آخرت عزیزِ فوت شده ات نباش 🌱 استـخـاره رایگان برای مشکلاتت بشرط عضویت .
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 کانال مخصوص میباشد❌❌❌
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و ماعون❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۶۰۲🌼 @azsargozashteha