شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام خسته نباشی خانم هستم 50ساله چند وقتی که وقتی ببخشید دسشویی دارم تا به دسشوی
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
خواهر گلم ماه شب چهارده، "مادر" گفتنتون خیلی حس خوبی منتقل میکنه، الهی تنتون سالم و دلتون شاد باشه 🙏.
خداروشکر که درست کردن غذا باعث گرمای کانون خانواده تون شده و نوش جانتون❤️.
یه خورشت هست که خودم اسمشو گذاشتم آلو بادمجان.
بادمجان را حلقه و بعد از گرفتن تلخی سرخ میکنیم.
سینه مرغ رو بصورت خورشتی تکه میکنیم و با آلو (آلو زرد خورشتی) تفت میدیم و زردچوبه و نمک و فلفل سیاه و مقدار کمی هم رب گوجه فرنگی اضافه میکنیم و اجازه میدیم رب گوجه رنگش باز بشه. بعد حلقه های بادمجان را روی گوشت و آلو می چینیم. گوجه فرنگی رو هم پوست میگیریم و اونم حلقه میکنیم و روی حلقه های بادمجان میچینم. دو تا سه لیوان آبجوش اضافه میکنیم و میذاریم با حرارت کم خورشت جا بیفته. بعد که با برنج میل کردید میبینید چه ترکیب فوقالعاده شده😋👌.
ان شاء الله درست کنید و لذت ببرید.
نکته 1 : این خورشت به لیمو عمانی، آبلیمو یا رب انار و... اصلا احتیاج نداره، چون آلو مزه ملس و خوشمزه ای به خورشت میده و نیاز به هیچ چاشنی ترش مزه ای نداره.
نکته 2 : فقط از آلو زرد استفاده کنید.
نکته 3 : حلقههای بادمجان نه زیاد زمخت باشن و نه زیاد نازک، حدود 1 سانتی باشن.
نوش جان 🌹
یا علی ع
لیلا بانو
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام
دوستان من از یک خانم مومنه شنیدم که گفت هر وقت مریضی یا بیماری دارید یا بیماری افسردگی و هر بیماری دیگر حدیث کسا برآب بخوانید وبخورید
من یک بار دل درد شدید شده بودم حدیث کسا را برآب خوندم وخوردم خدا شاهده سریع دل درد من برطرف شد🌹
شما هم امتحان کنید
دوست عزیزی که برای پاک کردن خودکارپرسیدین ماست بهترین روشه بریزین روی لکه یه کم که موند کمی چنگ بزنید پاک میشه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
دوستان عزیز که درمورد اون آیه ای که دوست عزیزمونو آگاه به مسائل میکنه پرسیدین یه خوبی دیگه این آیه ۳۵سوره نور این هست که اگه اول ماه قمری( شب آخر ماه قمری قبلی .)این آیه رو بخونید ویه مقداری صدقه لای قرآن توهمون صفحه بزارین وماه بعد صدقه رو ردکرده ودوباره تکرار کنید پول به دستتون میرسه فقط همون آیه ۳۵ ونورالسماواته .....مد نظره
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام و خداقوت
خانومی که گفتن بچه هاشون چشم میخورن حرز امام جواد علیه السلام بسیار مجرب هست از یه جای مطمئن حرز کبیره رو تهیه کنن و نمازشو بخونن و همیشه همراه فرزندشون باشه به خواست خدا ان شاءالله بلا ها ازشون دور میشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ماهرو آفتاب دم صبح رو خیلی دوست داشتم ... همیشه اون موقع مامان برای دوشـ
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
ماهرو
مامان درب رو باز کرد با دیدن ما گفت : جواهر تو بیرونی ؟
با عجله داخل رفتم و گفتم : پی تو میگشتم مامان کجا بودی ؟
مامان چادرشو از دور کـ ـ ـمرش باز کرد و گفت : اینجا چی میخوای صفر ؟
صفر من و من کرد و گفت : خاله مریم اون دختر شماست ؟
مامان به قدم جلوتر رفت و گفت : هست که هست...
مگه خودت نـ ـ ـاموس نداری ...
درب را به روش کـ.. ــوبید و اومد داخل ...
با اخم به من گفت : کجا رفته بودی ؟
رو بندمو بالا زدم و گفتم : چی شد مامان مالک خان اومده بود ؟!...
مامان به طرف داخل رفت و گفت : جواهر دیگه بیرون نرو ...
این صفر ادم درستی نیست هرشب یجا م* میوفته ...
برادرهام داشتن صبحانه میخوردن و مامان تخـ ـم مرغ های ابپز شده رو از کتری بیرون ریخت و
گفت: مالک خان میگفت حتما کسی شبا میره اونجا تا مردمو بتـ ـ ـ. ـرسونه
تخم مرغ رو تو دست گرفتم تا پوست بگیرم و همونطور که از داغیش دست دست میکردم گفتم : مامان چرا ما هیچ وقت نمیریم عمارت مالک خان ؟
مامان تو قوری چای خشک ریخت و گفت: بریم چیکار کنیم ؟ مگه اونجا مارو راه میدن ؟
_ پس خاله چطور اونجا میمونن؟
_اون شوهرش نگهبان و دربون عمارته ...فروزان زنش که شد رفت عمارت ...
برادرم دل درد داشت و دو روز میشد که اینطور بود ...
دور شکـ ـ ـمش چـ ـ ـادر بستیم و زیر کرسی دراز کشید ...
روزهای سختی بود و نه برنج داشتیم نه آرد برای نون پختن ...
تو صندوق اشپزخونه امون یه سبد تخم مرغ های مرغ های همسایه بود و چند تیکه نون خشک ...
بقدری نون ها خشک بود که وقتی میخواستیم بخوریم گلومون رو پـ ـ ـا. ره میکرد تا پایین بره ...
مامان تو اشپزخونه دست دست میکرد و بقدری شرمنده بود که ساعتها بود تو سرما همونجا مونده بود ...
میدونستم چیزی برای پختن نیست و مامان داره داغون میشه
نمیتونست گرسنگی کشیدن بجه هاشو ببینه ...
مادربزرگم اصلا کمکمون نمیکردن و مادرم به تنهایی مرد خونه بود ...
دوتا تخم مرغ از صبح داشتیم ...
دلم گرفته بود و افتاب غروب میکرد و صدای غار و غور شـ ـ ـکـ ـم هامون بلند شده بود ...
هوا تاریک بود که برادرام از بیرون اومدن...
دست و پاهاشون یخ کرده بود ...
ابگوشت مامان فقط اب بود و یه مشت عدس توش
دلم برای بدبختی هاش تیکه تیکه میشد
تو رختخواب بودیم و اونشب خبری از صداها نبود ...
انگار سایه کسی رو پشت پنجره دیدم...
اول خیال کردم دارم خواب میبینم ...
ولی واقعی بود و بلند شدم تو جا نشستم ...
یه نفر پشت پنجره بود
اروم مامان رو صدا زدم ولی سایه ناپدید شد ...
مامان اول روسریشو روی سرش بست و بعد چوبی که همیشه تو خونه بود رو برداشت ...
منم پشت سرش با تـ ـ ـرس راه افتادم ...
دستهای مامان میلـ ـ ـرزید و اروم وارد حیاط شدیم
کسی نبود
مامان به همه جا سرک کشید و رو بهم گفت : خواب دیدی جواهر من ...
از بس این روزها از خونه خرابه حرف میزنن تو هم تـ ـ ـرسیدی
برو بخواب
وارد اتاق شدیم ولی حسی بد و متفاوتی داشتم ...
درسته خیلی زود خوابم برد ولی مطمئن بودم درست دیدم
یکی اون بیرون هست ...
یکی که حواسش به ماست ...
سرما فـ ـرو کـ ـش میکرد و بالاخره ما افتاب و خورشید رو بعد از هفته ها دیدیم ...
یخ هارو اب میکرد و نفس به زمین برمیگشت ...
مامان و برادرهام هر روز میرفتن از پایین ده اب میاوردن ....
روزگار سختی بود برای مردم ده ما
صدای در زدن حواسمو جمع کرد ...
داشتم اتاق هارو جارو میزدم ...
طبق سفارش مامان جواب ندادم و حتی نپرسیدم کیه
یکم که در زد خودش خسته شد و رفت ...
مامان تازه رفته بودن و سر راه قرار بود یه سر برن خونه سیدهاشم و برای برادرم که مدام مریض حال بود دعـ ـا بگیرن ...
صدای پا رو حس کردم ...
انگار یکی تو حیاط بود ...
سرمو بیرون بردم و نگاه کردم ولی کسی نبود ...
زیر لب بسم الا گفتم و برگشتم تو اتاق تا جارو رو بردارم...
قبل از اینکه بتونم جارو رو بردارم دستی رو روی کـ ـ ـ ـمرم حس کردم...
تـ ـ. ـرسیده از جا پـ ـریدم ...
برادرم عادت داشت به تـ ـ ـرسوندن من و همیشه یجوری میومد داخل تا من بتـ ـ ـرسم ...
با عصبانیت گفتم: خدا لهنتت کنه رضا اخه اینطوری باید منو بتـ ـ. ـرسونی؟
رضا از خنده شـ ـکمش رو چسبید و گفت : رنگت پـ ـرید ...
ولی اینبار قشنگ تـ ــ ـرسوندمتا ....
با دسته جارو به پاش زدم و گفتم: چرا برگشتی؟!
_ اومدم سطل اب رو بزارم ...برم پیش مامان رحمت رو برد پیش سید هاشم...
سری تکون دادم و قبل از اینکه بره دوباره با جارو زــ دمش و گفتم : اخرین بارت باشه ...
رضا با خنده از خونه بیرون رفت ...
رحمت هرشب تب میکرد و برادرم روز به روز لاغـ ـرتر از قبل میشد ...
رفتم داخل اشپزخونه
مامان سفارش کرد یچیزی برای ناهار دست و پا کنم و منم به اشپزخونه نگاه میکردم...
#ادامه_دارد....
#نکات_سلامتی 🍎
🔴 بهترین ناهار
♻️ بهترینها در #وعده_ناهار، مغزیجات و دانه ها هستند ازجمله:
بادام، پسته، فندق، گردو، بادام زمینی، نخودچی کشمش، مویز، تخم آفتابگردان، کنجد...
🔹 نقشِ درمانیِ بسیار موثر در بیماریهایی همچون:
#چاقی، #نفخ، #رفلاکس و آروغ معده، دیر هضمی و سوء هاضمه، #اشتهای_زیاد، پولیپ روده، #ام_اس، #آلزایمر و ضعف حافظه، #تنبلی، خوابآلودگی و بخش اعظم بیماریهای سرد دیگر
🔸 چگونگی عملکرد :
مغزیجات با وجود حجم و رطوبت کم و غذائیت بالایی که دارند موجب پاکسازی معده از رطوبت زائد و تحلیل رطوبت و چربی اضافه در همهی بدن شده و حرارتی طبیعی را در بدن و معده افزایش میدهد که بتدریج باعث #تعدیل_اشتها میشود،
رسول اکرم (ص) میفرمایند: معده خانهی همهی بیماریهاست و #پرهیز در راس همهی داروهاست.
بنابراین بهترین دارو، جایگزینی ناهار با مغزیجات است
❗️نکته: افراد #گرم_مزاج و افرادی که فعالیت جسمانی زیادی دارند با جایگزینی ناهار با مغزیجات احتمال آسیبپذیری دارند، مگر اینکه معده سردی داشته باشند که باز هم باید تحت نظر طبیب حاذق باشد.
🫐🫐🫐🫐🫐🫐🫐🫐
📌پوست وپاکسازی بدن
🔸 استفاده از #نوره و مصرف #شربت#سکنجبین روزانه فوق العاده توصیه میشود.
🔸 فضولات بدن را دفع میکند وبه خنک شدن بدن کمک میکند
🔸 گذاشتن نوره به بدن هر هفته یا دوهفته یکبار یا نهایتا ماهی یکبار باعث تخلیه فضولات و سودای بدن شده
🔸 از انباشته شدن #سودا و#سرطان پیشگییری کرده بدن را تطهیر و پوست را تازه میکند😌
🔸 افرادی هستند که بعد از نوره گذاشتن جوش میزنند این نشانه ی خوبی است👌🏼
فضولات کبد وبدن از طریق این جوشها تخلیه شده و کبد پاک میشود و از لک های آینده پیشگیری میکند
🔸اما اگر دوست ندارید جوش بزند میتوانید نوره را با گلاب مخلوط کنید بجای اب و بعد از نوره روغن بنفشه زیتونی بمالید
#احکام_دین ☀️🍃
ضمان صاحب کار نسبت به فوت غیر طبیعی کارگر در حین کار🌸🍃
پرسش :کارگرى به صورت روزمزد کار مىکند. اگر این کارگر در حین کار به مرگ غیر طبیعى مثلًا به علّت زمین خوردن، ضربه دیدن، یا عقرب زدگى و مانند آن فوت کند، آیا صاحب کار ضامن دیه اوست؟
پاسخ :دیه بر عهده صاحب کار نیست؛ مگر آن که قبلًا شرط کرده باشند که دیه او در هر حال بر عهده صاحب کار باشد، یا قانون کار ایجاب کند و آنها بر اساس قانون کار قرارداد بسته باشند.
ضمان خسارت وارده به مستاجر به جهت تخلف صاحب خانه از مقررات🌸🍃
پرسش :فردی ساختمانى خریده و بر خلاف مقرّرات شهردارى بالاى آن بالکنى ساخته است، به نحوى که دیوار آن به سیم هاى برق شهرى نزدیک و سیم ها در دسترس قرار گرفته و طبق اعلام اداره برق به حریم سیم هاى برق تجاوز شده است؛ سپس همین خانه را با بالکن موصوف به دیگری اجاره داده است. بچّه مستأجر در بالکن مشغول بازى مىشود، سیم برق را مىگیرد و کشته مىشود. پدر و مادر بچّه، صاحبخانه را مقصّر مىدانند حال سوال این که در این قضیّه چه کسى ضامن است؟
پاسخ :گرچه صاحب منزل به خاطر تخلّف از مقررات مقصّر است؛ ولى با توجّه به این که سیم برق در فرض مسأله بطور عادى از دسترس اطفال بیرون بوده و طفل به صورت غیر عادى خود را به آن رسانده، کسى در برابر مرگ او ضامن نیست.
ضمان مرد در کشته شدن زن بر اثر ایجاد زمینه آتش سوزی🌸🍃
پرسش :در یک نزاع خانوادگى ابتدا مرد روى زن خود نفت ریخته و قصد آتش زدن وى را داشته است، ولى از این کار منصرف مىشود؛ امّا بعداً زن خود را با روشن کردن کبریت، آتش مىزند و این کار منتهى به فوت وى مىگردد. آیا در این مورد مسئولیّتى متوجّه مرد مىباشد؟
پاسخ :مرد گناه کرده و مستحقّ تعزیر است؛ لکن در فرض مسأله ضامن دیه آن زن نیست.
ضمان وسایلی که برای فروش به امانت گذاشته شده🌸🍃
پرسش :فرشهایى که به صورت امانت در اختیار شرکتى جهت فروش قرار مىگیرد، اگر سوانحى از قبیل دزدى یا آتشسوزى رخ دهد و منجر به از بین رفتن اصل مال شود، آیا شرکت ضامن اصل مال است؟
پاسخ :در صورتى که شرکت در نگهدارى آن کوتاهى نکرده باشد، ضامن نیست.
ضمان در نگهداری وسیله محوله برای ماموریت شغلی🌸🍃
پرسش :فردی کارگر شرکتی بوده جهت مأموریّت با موتور شرکت به محلی اعذام می گردد، تا ظهر بعضى از کارهاى مأموریّتى را انجام داده والباقی کار به بعد از ظهر موکول شد، و ظهر را تا موقعى که مغازهها بازشود. به منزل یکى از اقوام رفته که متأسّفانه بچّه صاحبخانه مریض شد. و آن فرد بچه را با موتور شرکت به اورژانس برده، موتور را درب بیمارستان خاموش کرده و سوئیچ آن را برداشته و داخل بیمارستان رفته بعد از چند دقیقه که برگشت ولی متأسّفانه موتور به سرقت رفته بود، آیا خسارت آن را باید آن کارگر بپردازد؟
پاسخ :با توجه به سوال کارگر ضامن هست؛ مگر این که براى این گونه استفادهها اجازه گرفته باشد و در حفظ موتور نیز کوتاهى نشده باشد.
ضمان در آسیب جزئی و سهوی به شیء امانتی🌸🍃
پرسش :چنانچه سهوا به کتابی که از کتابخانه به امانت گرفته ایم آسیب جزئی برسد یا مثلا خطی با خودکار بر روی آن ایجاد شود تکلیف چیست؟
پاسخ :آسیب های جزئی مثل آنچه نوشته اید برای شما ضمان ایجاد نمی کند هرچند باید مراقب بود این آسیب ها حاصل نشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا 💜🍃
سلام عزیزان .دررابطه با دختر خانم بیست ویک ساله که نامزد کرده وبهگفنه خودشون خیلی حسوده...اول بهت بگم خواهر گلم ابن یه امر طبیعی هستش به هرحال شما تازه واردرابطه شدین وحس مالکیتی که نسبت به طرف دارین باعث این افکار میشه.من خودم هفت هشت سال قبل از ازدواج با همسرم همدیگه رو دوست داشتیم ولی نه به این شکل امروزی از ته قلب عاشق هم بودیم ورایطه هامون خیلی محدود و بعد از کلی دردورنج وفراق بهم رسیدیم وهمسرم به خاطر شرایط کاریش خیلی ها میشناختنش وچون از نظر ظاهری هم تو دید بود منشأ توجه زنان ودختران اطرافم میشد خوب کارش این بود دیگه منم بااین کار عاشقش شده بودم وبابد باهاش کنار میومدم دور وبرش پراز دختر بود وروزانه بیست تا سی تا زن ودختر روگوشیش تماس میگرفتن ومنم خیلی حرص میخوردم ولی همسرم که اون موقع نامزدم بود فوق العاده مغرور بود اینو تموم همکاراش میگفتن یعنی برعکس خیلی ها هرچی طرف جلفتر بود وبیشتر سماجت میکرد بیشتر ازشون متنفر میشد ولی بااینکه میدیدم چطور با خانوم های مزاحم برخوردمیکرد ولی بازم حرص میخوردم وباعث آزارش میشدم یادمه یه بار عصبانی شد وگوشیشو انداخت رومن واومد شهر خودشون وااای کلافه شدم زنگ میزدن وقتی من میگفتم نامزدشم واای که ازحرص چه حرفها وفحش های رکیکی بهم میدادن بعد از چند روز ازش خواهش کردم بیا گوشیتو ببر هرچی بهم میگفت دوبار زنگ بزنن ببینن من نامزد کردم بیخیال میشن مهم من هستم که اصلا برام مهم نیستن از زن های اینطوری متنفرم بااینکه خیلی عاصی میشدم ولی به مدت بیخیال میشدم باز گیر دادن هام شروع میشد باعث شد مجبور بشه خطی که کل کارش با اون بود رو عوض کنه ولی خیلی هم ضربه کاری ومالی خورد یعنی هیچ وقت دیگه مثل گذشته نشد کاروبارش به خاطر خودخواهی من خیلی بد شد تا کمکم تونست به مقدار خودشو جمع وجور کنه البته خدایی هیچ وقت هم به روم نیاورد ولی من همیشه شرمنده شکاکی خودم دربرابر مردی بودم که عاشقم بود و هیچکس به جز من براش ارزش نذاشت.الان چهارده ساله همسرش هستم هنوز هم جوونه و پرغرور وکارش هم همونه هرجور مشکلی تو زندگی باهاش داشتم به جز خیانت طوری که وقتی کوت وشلوارشو آماده میکنم لباس هاشو مرتب تنش میکنه حتی اگه یادش بره عطرشو بزنه خودم بهش یادآوری میکنم که بزنه ولی ته قلبم احساس میکنم داره میره تو باغ کارگری کنه وبرمیگرده و تو مدتی که نیست جزاینکه کار ضروری داشته باشم بهش زنگ میزنم وببخودی مزاحمش نمیشم جزاینکه کار ضروری داشته باشم.حالا بشینم تو خونه حرص بخورم که واای الان زنها نگاش میکنن الان اون یکی رو ببینه بهش نظر داشته باشه که چی حال خودمو بد کنم اگه تو ابن همه سال نشناختمش پس برای چی سراین زندگیم.. خلاصه خواهر خوبم مرد اگه خودش نخواد امکان نداره کاری بکنه ولی اگه بخواد هم تو شیشه بذارش کار خودشو میکنه .سعی کن هرجا صحبتی شد باغرور جلوی همسرت بگو من به شوهرم اعتماد کامل دارم وامکان نداره به روزی از اعتمادم پشیمون بشم اون حتی اگه از شما هم سرتر باشه بقیه رو دیده شما رو هم دیده وبین این همه دختر شما رو انتخاب کرده پس به خودت عزت نفس بده ونذار این فکرهای واهی تو رو از همسرت دور کنه ...الان اول راهی سعی کن خستش نکنی و فقط از روزی بترس که ابن اتفاق بیوفته اگه تو ذهنت هم حالت بد میشه اصلا تاکید میکنم اصلا به روش نیار به خودت بقبولون که من زن مورد علاقشم اون فقط منو خواسته وتماام امیدوارم موفق باشی عزیزم.ببخشید طولانی شد 🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دعا_درمانی 🌱
🌹 #پنجشنبه است...🌹
🍀همان روزی که دل می گیرد واشک درچشم هاجاری می شود.😔😭
💦💦💦
💧همان روزی که دل دلتنگ می شودواسه عزیزانی که درکنارمانیستند.😔😭
🌹💐🌷💦پنجشنبه است...💦🌹💐🌷
✨روز یاداست،،روزشادکردن دل انهایی که در زیرخاک درانتظارند.✨😔😭
🌹روزلمس کردن خاطره ای که در ذهن داریم،که درخودمی گوییم چقدردلم واست تنگ شده🌹.😔😭
🌹🌷💦 پنج شنبه است... 💦🌹🌷
💥روزخواندن یه سوره ازقران،،روز خواندن یه فاتحه و روزفرستان هوای سردی بر روحی ودلی که در زیرخاک است.💥😔😭
⭐چیزی زیادی ازمانمی خواهند فقط هرپنجشنبه به آنهاسربزنیم.⭐😔😭
🌹💐ای عزیزان...،،یادی کنید ازدلی که در زیرخاک است که لحظه به لحظه ودقایق به دقایق چشم انتظار است.💐🌹
🌴که روزی می اید دل مادر زیرخاک چشم انتظار است که ز اویادی کنندویا سراغی بگیرند🌴😔😭
🌹🌷 برای شادی روح تمام اموات یادشان راگرامی میداریم وبه روح همه پدران ومادران که دیگر دربینمان نیستند .
دلمون خيلي وقتهاهواشونومی كنه,امادیدارشون میفته به قیامت,دسته گلي به زيبايي يك فاتحه..
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ.
✨بِسمِِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ✨
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
اللَّهُ الصَّمَدُ
لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ
وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ
✨3مرتبه ✨
✨دسته گلی به زیبایی حمدوسوره نثارشان میکنیم..
تاخوشحال بشن ودرحق مادعاکنند.
☀🍃روحشان شاد 🍃☀
✨💐✨ 💐✨ 💐✨
🌟بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ🌟
اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله
💫به یاد درگذشتگان
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ.💐
مخصــوصاشادۍروح پـدرومــادرا 😔
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام خانما لطفا خواهش میکنم کمکم کنید
من ۱۴ سالمه و دخترم
چون پُر مو ام مجبور شدم موهای صورتم رو بزنم با تیغ های مخصوص صورت که سه تا رنگ هستن
بعد الان تیغ تیغی در میاد یعنی جرعت نمیکنم با یکی رو بوسی کنم چون مثل صورت مرد تیغ تیغی شده
همیشه هم میزنم ولی چون ریز ریز در میاد مثل صورت مرد شده
بعد چون پیشونیم هم پر مو بود
مجبور شدم پیشونیم هم بزنم
بعد یعنی خیلیییی بد تیغ تیغی شده نمیتونم موهامو از بالا ببندم چون انگار کاکتوسم نمیشه اصلا به پیشونیم دست بزنم 😢😢
چند وقت دیگه هم عیده دیگه واویلا
لطفا کمکم کنید خواهش میکنم
(حنا )
❌❌❌❌
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
باسلام به همگروهیهای عزیزرفتم سونگرافی دادم کلیه ام ۴میلی سنگ هست وسینه هام کیستهای ریز.برای سنگ کلیه ام یه شربت مانند دادن هر۸ساعت ۱۰قطره بریزم تواب بخورم یه مدت خوردم دیکه نمیخورم برای کیست سینه ام هم ویتامین Eنوشت اونم یه مدت خوردم دیگه نمیخورم ودکترگفت میخوای براحتیاط ماموگرافی هم برو.برای سنگ گلیه ودفع کیست سینه راهکاری دارین ؟ممنون ازشما
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به دوست عزیزوهمراهان گرامی
دوستان یه خواهشی ازتون دارم لطفااکمکم کنیددختری دارم۱۳ساله جلوی سرموهاش سکه ای ریزش کرده تحقیق که کردم متوجه شدم بیماری الپوسی گرفته.هزینه دکترندارم بدم.کسی میتونه کمک کنه درمان خانگی یاباطب سنتی ایاریزش موی دخترم برطرف میشه یانه.توروخدااالطفااکمکم کنیدبچم هنوزخیلی کوچیکه 😔😭هنوزبچگی نکرده به نوجوانی نرسیده فرق سرموهاش داره کچل میشه قشنگ جلوش تاس شده😭هرکی میتونه دریغ نکنه کمک کنه راهکاربده ممنون میشم ازهمگی شما🙏😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ب همه عزیزان گروه لطفا من یک مادرم اگ کسی مشکل من داشته باش چ راه حلی براش پیدا میکن لطفا من راهنمایی کنید چکار باید بکنم. من یک دختر 32ساله دارم ک ازدواج کرده و خودش یک دختره 13 ساله داره مدتی 1سال هست ک دخترش هر روز گریه التماس داره ب مادرش ک من خواهر برادری ندارم ب لطف خداوند واینک دخترم خادم اقا علی بن موسی الرضا علیه السلام هست الان 2ماه بعد 13سال بار دار شده الحمدالله ب لطف خداوند و اقا امام رضا علیه السلام. از موقع ک شوهرش شنیده میگ باید سقط کنی الان 2ماه بارداره میگ من خودم قاچاقی نفس میکشم مستاجرم ندارم واقعن. برا خرج خودمون موندیم. میگ سقط کن اما دختر م هرگز راصی نمیشه و همچنین دخترش هر روز گریع میکن ک حرف بابام گوش نده من تنها هستم خواهر برادری ندارم. از اینطرف دامادم میگ نمخام لطفا عزیزان گروه راهنمایی کننید سپاس گذارم از همتون. البته من خیلی خیلی تا جای بتونم کمک حال دخترم هستم گفتم من کمکتون میکنم ولی بازم میگ نه البته این بچه لطف اقا امام رضا بوده ک خداوند عنایت کرده عزیز ان با قلب های مهربانتون دعا کنید ک دل دامادم نرم بشع البته من گفتم تا اخرین لحظه باهات میجنگم ولی نمیزارم سقط کن. طاهر ه هستم از مشهد مقدس
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر ممنون از گروه خوبتون امیدوارم همه شاد و سلامت باشن ، من ی راهنمایی ازتون میخوام مثل ی خواهر ، شوهر من پسر بزرگ خانواده اس فقط برا خانواده باباش کار کرده ، حالا دو تا برادر شوهرم تصمیم گرفتن که با وجود زنده بودن پدر شوهرم اموالش رو تقسیم کنن این وسط فقط ۶۰۰ میلیون به ما میرسه ، ما هم نه خونه ای داریم نه اوضاع مالی مون خوبه ، نمیدونم چکار کنم هر چند درست نبود ولی مستقیما به پدر شوهرم گفتم که چرا حداقل نصف خونه رو به نام پسر بزرگت که این همه برای این خونه زحمت کشیده نمیکنی ، ولی هیچ حرکتی نمیکنه ، به نظرتون چکار کنم اعصابمون داغونه ببخشید طولانی شد 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خانم های گروه انشالله همتون مشکلاتون حل بشه به ما خونه سازمانی دادن اما دور ساز خونه ایی حیاط بزرگ سه تا اتاق داره اما آشپزخونه خیلی کوچکه اما چند گربه داره خیلی اذیت میشم خصوص در آشپزخونه هستن😔 اگر میشه کمکم کنید شبا آشپزخونه قفل میکنم بعد از ظهرا در باز هست میام داخل اشپزخونه🙏🏻لطفا همتون کمکم کنید
#ایدی_ادمین 👇🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
عبدالرحمن قبايقي مي گويد: شـيخ جعفر بن زهدري ، به فلج مبتلا شد، به طوري كه قادر نبود از جا برخيزد.
مادربزرگش بعد از فـوت پـدر شـيخ ، به انواع معالجات متوسل شد، ولي هيچ فايده اي نديد.
اطباي بغداد را آوردند.
مدت مديدي معالجه كردند، باز هم سودي نبخشيد، لذا به مادر بزرگش گفتند: شيخ را به مقام و قـبه حضرت صاحب الامر (ع ) در حله ببر وبخوابان شايد حق تعالي او را از اين بلا رهايي بخشد و بـلـكـه حضرت صاحب الامر(ع ) از آن جا عبور نمايند و به او نظر مرحمتي فرمايند و به اين شكل ، مرضش خوب شود.
مادر بزرگ شيخ جعفر بن زهدري ، به اين موضوع توجه كرد و او را به آن مكان شريف برد.
در آن جا حضرت صاحب الامر (ع ) شيخ را از جايش بلند كردند و فلج را از او مرتفع نمودند.
عبدالرحمان قبايقي (ناقل قضيه ) مي گويد: بعد از شنيدن اين معجزه ، ميان من و او رفاقتي ايجاد شد، به طوري كه نزديك بود ازشدت ارتباط هـيچ گاه از يكديگر جدا نشويم .
او خانه اي داشت كه در آن جا،شخصيتهاي حله و جوانان و اولاد بزرگان شهر جمع مي شدند.
مـن خـودم قـضيه را از شيخ جعفر پرسيدم .
او گفت : من مفلوج بودم و اطباء از معالجه مرض من نـاتـوان شـدنـد.
و بقيه جريان را نقل كرد تا به اين جا رسيد كه حضرت حجت (ع ) در آن حالي كه جده ام مرا در مقام خوابانيده بود به من فرمودند: برخيز.
عرض كردم : مولاي من ، چند سال است كه قدرت برخاستن را ندارم .
فرمودند: برخيز به اذن خدا.
و مرا در برخاستن كمك كردند.
وقـتـي بـلـنـد شدم ، اثر فلج را در خود نديدم و مردم هجوم آوردند و نزديك بود مرابكشند.
براي تبرك ، لباسهايم را تكه تكه كرده و بردند و به جاي آن لباسهاي خود را به تن من پوشانيدند.
بعد هم به خانه خود رفتم و لباسهايشان را براي خودشان ،فرستادم
كمال الدين ج 2، ص 193، س 15.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🔴 داستان زیبای توبه 🔴
سلام من به زور و اصرار بابام تو سن کم ازدواج کردم ،همسرم ده سال ازم بزرگتر بود .موهاش جا به جا ریخته بود و با اینکه سنی نداشت ولی قیافش مثل مردای چهل ساله شده بود.منم به خاطر این چیزا ازش بدم میومد و حسرت به دل بودم. کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری توی کوچمون اشنا شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم ولی یه مدت که گذشت خواسته های عجیب غریبش شروع شد ،من از خدا و از شوهرم میترسیدم هر روزم شده بود گریه و التماس ولی اون بدتر اذیتم میکرد.یه روز بهم گفت یا فردا هر چی میگم گوش میکنی یا میام به شوهرت همه چیو میگم...منم محکم گفتم نه...نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم فقط گفتم خدایا خودت نجاتم بده 😭،اخرش یه شب اومد در خونه و یه پاکت نامه رو انداخت توی حیاط و فرار کرد.شوهرم رفت بیرون و پاکت به دست اومد و نامه رو خوند ،منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم و نگاش میکردم .بعدشم بدون اینکه چیزی بگه با عجله رفت بیرون.میتونستم تو این فاصله در برم ولی پاهام انگار خشک شده بود .هنوز نیم ساعت نگذشته بود که یهو دیدم چند نفر با لگد دارن میکوبن به در...👇⛔️
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
ماجرای زندگی این خانم دلتونو میلرزونه😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟥 قدمی برای عزیزِ فوت شده ات بردار🛤
عزیز از دست دادیُ نماز وروزه قضا داشته 😭
تنــها کاری که برای شـادیُ #آرامـش روحش از دسـتت برمیاد👇🏼👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/4154196290Cea0e771aec
قــبــــــول ســـــفــــــــارشـــــــات نــــــــماز و روزه امـــــــوات
دیــدار حضــــوری در دفتــــر قــــــــم و تهـــــــــران
🟡اقساط 20 ماهه، بدون نیاز به ضمانت
🟢نمــــــاز قضــاءِ 15 سالــــه فقط در 10 روز
🔴روزه قضـــــاءِ سه ماهــه فقـــط در 1 روز
با گروه ۱۰۰ نفره طلاب مورد اطمینان
✅ و ثبتنـــام در طـــــــرح رَه توشـــــــه آخــــــــرت
برای کسانی که نماز و روزه قضای زیادی دارند
۵ سال نماز و روزه #رایگــــان
ارائه خدمات رایگان و تلفنی 👇
استخـــــــاره و مشــــــــــــــاوره دینـــــــــــی
.
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه دویست و نود و هفت قرآن کریم
سوره مبارکه الكهف
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-297.mp3
2.66M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه دویست و نود و هفت قرآن کریم، سوره مبارکه الكهف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید