eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ سلام خانم عزیز و محترمی که همسر معتادش یکساله توی اینستا چت می‌کنه و... عزیزم به زندگیت بچسب و با محبت به همسر و شاد نگه داشتن زندگی و اینکه نشان بدی من همه جوره هستم و نیازی به کس دیگه ای نیست و کمی بیشترسیاست بخرج بده و از کارهای ناشایست شوهرت حرص نخور خودتو داغون نکن فقط ازش تعهد بگیر دیگه از کارها نکنه و گوشی ساده برداره او که نمی تونه خودش رو کنترل کنه پس حق نداره پیام رسان اینستا و ... داشته باشه ، بهش بگو خودت رو بگذار جای من اگه من به جای تو چت می کردم و قرار میگذاشتم چه حالی میشدی ، منطقی باهاش صحبت کن و بگو همین مقدار مالی که داره خونه و ماشین یا ... رو به اسم بچه ها بزنه تا از دست تون نره، جوّ معنوی خونه رو تقویت کن و از خودت شروع کن تا یواش یواش بقیه هم از لذت های شیرین معنوی بچشند مثلا از صبح که پا میشی هر روز یک دعا یا زیارتی رو صوتش بگذار و بنشین بلند زمزمه کن شیطان که از فضای خونه دور بشه جو خونه سبک میشه برکت میاد اوقات تلخی ها و جر و بحث ها افسردگی ها خیلی کم میشه خیلی ها تجربه کردن و آرامش گرفتن 💐 فقط محکم باش نشکن عزیزم بانوی هم وطنم 😘 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام در مورد خانمی که ده ساله ازدواج کردین ودو تا پسر دارین عزیزم باید اول رفتارهای خودتو کامل درست کنی احترام به همسر وبه بچه هات یاد بدی احترام شما وپدرشونو داشته باشن حرفهای اقوام شوهر رو اصلا به همسرت نگو اصلا اگه می تونی وباعث جنجال وحرفهای بیخود دیگه نمیشه به خودشون با خنده اعتراض کن تو شوخی حرفهات رو بهشون بزن اگه میتونی رفت وامدت رو کنترل کن وقتی میری خودتو با گوشی یا با بچه هات سرگرم کن نذار ندونم کاری اونا اتیش زندگیت بشه برای این که تغییر رفتارت روی همسرت تاثیر بذاره حداقل ۶ ماه باید صبوری کنی وقتی از خونه مادر شوهرتون میایین راجع به مسایل زندگی خودت بچه ها حرف بزن انگار اصلا اتفاقی نیفتاده وموصوعی نیست اقایون چون بلد نیستن اینجور مسایل رو حل بکنن با پرخاشگری سعی در حل مسیله می کنن که نتیجه بدتری می دهپس خودت عاقلانه مساله هات رو حل کن با بهترین راهکاری که میتونی پیدا کنی مواظب زندگیت باش وتوسل به حضرت معصومه (ع) وحدیث کسا یادت نره براتون ارزوی خوشبختی می کنم ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام طاعات و عبادات قبول دوست عزیزی که میخوان لوله رحم شون رو ببندند خواهش میکنم ازت اصلا اینکار رو نکن ،من خودم 14ساله لوله ها م رو بستم و خیلی پشیمون هستم ،قبل از بستن سیکل ماهانه ام اینقدر منظم بود سر ساعت پریوید میشدم و روز پنجم پاک میشدم ،ولی از وقتی بستم پدرم داره در میاد همیشه لکه بینی دارم دکتر هم رفتم میگه از لوله بستن هست،ببخشید طولانی شد 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام واسه اون دوستمون که متولد 74 هستند ومیخوان لوله هاشونو ببندند فکر کنم زیر 30 سال این کار رو انجام نمیدن ولی همه دکترای زنان این کار رو انجام می دهند وروش مطمئن وخوبی هست واسه کسی که دیگه قصد بارداری نداره. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام‌‌در‌مورد‌جواب‌خانمی‌که‌فکشان‌قفل‌میکنه،این‌مسئله‌‌قبلا‌برای‌منم‌‌پیش‌اومده‌بود،از‌فکتون‌کمتر‌کار‌بکشین‌و‌برای‌مسایل‌الکی‌ذهنتون‌رو‌درگیر‌نکنین،به‌مرور‌تا‌عرض‌چند‌ماه‌بهبودی‌حاصل‌میشه،بیشتر‌این‌مشکل‌از‌اعصاب‌هست. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ان دوست عزیزی که احساس می کنند چیزی توی چشمشون هست حتما به متخصص چشم جهت معاینه داخل چشم مراجعه کنند التماس دعا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_پنجم مرتضی شغل خاصی نداشت‌، با کمک پدرش و برادرها مغازه ای که انبار وسایل برادرها بود تمیز کرد
شب نیمه شعبان بود و عروسی تو این تاریخ زیاد بود خدا رو شکر کار و کاسبی مرتضی هم خوب گرفته بود. چند تا سفارش دسته گل و ماشین عروس گرفته بود. ساعتشو زنگ گذاشت به مازاده گفت باید زود برم بازار گل تا بتونم سر ساعت ماشینها و دسته گلهارو آماده کنم. دقیق روز نیمه شعبان بود ، بازار گل هم شلوغ بود. مازاده خواب بود که مرتضی بعد از اذان صبح از خونه زد بیرون.‌ مازاده وقتی بیدار شد طبق تجربه ای که از کار مرتضی تو این مدت کوتاه بدست اورده بود ، مرتضی چون امروز بازار بوده و سفارش گرفته ناهار خونه نمیاد. تصمیم گرفت یه غذای دونفره اماده کنه بره مغازه با مرتضی با هم ناهار بخورد بنده خدا صبحانه نخورده رفته بود سرکار. مازاده مشغول درست کردن ساندویچ بود ، اینجوری خوردنش برای مرتضی راحت تر بود ساعت ۱۱:۳۰ صبح بود دقیق یادش بود تلفن خونه زنگ خورد _الو +الو _بله بفرمایید ؟ +حاجی هستند؟ _بله طبقه پایین هستن ... شماره طبقه بالا رو گرفتین +اگه زحمتی نیست به حاجی بگید بیاد مغازه مرتضی _چی شده ؟ اتفاقی افتاده؟ بوق... دیگه صدایی نشنید ‌‌... سراسیمه پله هارو دوتا یکی کرد و رفت پایین ، اینقدر عجله داشت با پای برهنه رفت جلوی درب خونه ی حاجی _باباحاجی باباحاجی ... یه نفر زنگ زد بالا با شما کار داشت +خوب چرا ترسیدی؟ چی گفت؟ _گفت به شما بگم برید مغازه مرتضی +کی بود؟ نگفت چرا برم مغازه مرتضی؟ _نه قطع کرد +باشه بابا جان چیزی نیست ، الان لباس میپوشم میرم تو نگران نباش برو بالا یه زنگ به مرتضی بزن باهاش صحبت کن. منم رفتم اونجا بهت زنگ میزنم نگران نباش حتما یکی از دوستای قدیمم امده مغازه دیدن من. تو دیگه نیا ، بابا جان من خودم تنهایی میرم رسیدم بهت زنگ میزنم. _نه بابا حاجی من میام، نگران شدم .. یعنی چی شده؟ +نمی دونم ... فقط سراسیمه به سمت مغازه می دوید و نمی‌فهمید چطوری قدم برمیداشت. حاجی به گرده پاش نمیرسید. حاجی به نفس نفس افتاده بود. +صبر کن دخترم بذار منم بیام ... نفسم بند اومد هنوز خیلی مونده بود به مغازه ، که دود سیاهی از اون طرف به سمت آسمون می‌رفت _یا خدا ... یا خدا ... مغازه مرتضی ؟ یا خدا ... مغازه مرتضی آتیش گرفته ؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
✅ روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی: توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها. - خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد. - خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز، خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن - خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات. - خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم. - خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی، خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن، عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن - خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌸 سلام ادمین جان 🌺 دوستان من تازه رفتم تو 17سالگی و همینطور تازه یه هفته س نامزد کردم(البته هنوز عقد نکردیم " و انگشتر اوردن و در حد اشنایی که بعد ماه رمضان عقد میکنیم ) خانمایی که تازه ازدواج کردین یا نامزدین میشه یکم از سیاست های نامزدی بگین چه جور رفتار کنم در ضمن دو تا خواهر شوهر مجرد هم دارم که یکش یه سال ازم بزرگه و اوت یکی کلاس هشتمه و اینا مجردن همیشه خونه میشن و من دو بار خونشون رفتم خیلی خوبن و از کوچیک تا بزرگ بهم احترام میزارن و واقعا دوسشون دارم و اینکه مادر شوهرم به قولی خیلی میدونه سیاست داره میشه یکم از تجربیاتتون بگین که وقتی رفتم اونجا چه جور رفتار کنم ممنون ❣ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ من ۱۰روز روزه گرفتم تا۱۰روز اول خوب بودم ولی بعداز اون سردرد شدیدی گرفتم تاهمین حالا هم سردرد رو دارم خیییلی اذیتم نمیتونم ب کارهام برسم.خواهش میکنم هرکس چیزی دراین ارتباط میدونه کمکم کنه حالا۵روزه ک نتونستم روزه هم بگیرم بازم خوب نشدم😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید با قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان یه دکتر خوب برای تعیین جنسیت توشیراز کسی میشناسه اجرتون با آقا امام زمان التماس دعا دارم تواین شب های قدر خدابه حق آبروی حضرت فاطمه زهرا (س) عاقبت به خیر شوید 🙏 🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام با تشکر از کانال خوبتون طاعاتتون قبول می خواستم ببینم کسی دعا یا آیه از قرآن سراغ نداره برای اینکه من به دلایلی دوست ندارم ی نفر بیاد خونمون خیلی اعصابم به هم میریزه وداره تو زندگیم هم اثرمنفی میزاره ممنون میشم اگه راهنماییم کنید 🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من یه سوال داشتم میخواستم بپرسم که کسی تا حالا از کانال های پارچه فروشی که تو ایتا پارچه تبلیغ میکنن پارچه گرفته؟ واین که کیفیت پارچه ها خوبن .... من خرید بکنم و کلاه برداری نیست نسبت به قیمت پارچه و نسبت به بازار من خودم فقط از دیجی کالا خرید کردم ولی از جای دیگه نه ممنون میشم راهنمایی کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشین نماز روزه هاتون قبول یه سوالی داشتم دخترم ۱۰ سالشه موهاش بلنده موهاش شوره داره کل موهاش سرکه ام استفاده کردم توشامپوش ولی تاثیری نکرده ریزش موهم داره توحمام نمیریزی وقتی شونه میکنه میریزه بعد خیلی ضعیف و کم پشته چیکار کنم کسی راه کاری داره که هم شوره و هم ریزش درست بشه ممنونم از همگی ایدی ادمین🌹👇🏻 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌸 خواهر من ۲۶ سالشه و با یه خانواده خیلی خوب وصلت کردن پدر شوهر و مادرشوهرش بی نهایت انسان های شریف و با کمالات هستن ... داستان از این قرار بود که جاری خواهر من حدود ۲۰ سال بود که باردار نمیشدن و بنده خداها مشکل از هردوشون بود و تو حسرت یه بچه مونده بودن ... خواهر من یه پسر داره ومن واقعا به چشم میبینم چقد این خانواده نوه شونو دوست دارن و بهش عشق میورزن ... خواهرم یه روز در مورد بارداری دومش باهام صحبت کرد و منم خیلی خوشحال شدم ولی گفت بچه را برای برادر شوهرم میخوام به دنیا بیارم نه خودمون .. یه لحظه هنگ کردم نمیتونستم حرف بزنم فکر میکردم داره شوخی میکنه .. ولی حرفاش کاملن واقعی بود و قبلشم با شوهرش و خانواده شوهرش صحبت کرده بود... بهم گفت جاریش میخواد از پرورشگاه بچه بیاره و خواهرمم گفته من میتونم بچه دار بشم برای شما و اینطور میشه بچه برادرش و هم خونش اونا هم خداخواسته قبول کرده بودند.. چن بار بهش گفتم از این کارت مطعنی؟ پشیمون نشی ؟ گفت نه و در راه رضای خدا این کار را میکنم و میخوام برادرشوهرم هم خوشحال بشه خلاصه بعد ۹ماه خواهرم بچه را توی بیمارستان به برادرشوهرش داد و فقط چند ساعت بهش شیر داد و الان که بچه ۷ماهشه پیش برادر شوهرش و جاریشه و خواهرم هم از این موضوع هم خوشحال بود و هم غمگین من حالشو درک میکردم بلاخره مادر بود ولی روی حرفش ایستاد و جا نزد ... اما ناراحتی خواهرم از اون روزی شروع شد که براش حرف در اوردن که وقتی بچه را داده در عوضش برادرشوهرش یه خونه به نامش زده درحالی که اصلا همچین چیزی نبوده خواهرم حتی یه کادو کوچیک از این زن و شوهر نگرفت گفت مگه من بچمو فروختم ... چن وقته گریه میکنه میگه یعنی یکی نمیتونه یه کار خير بكنه ؟ و دل کسیو شاد کنه حتما باید براش حرف در بیارن ... از این گذشته عشقی که این خانواده به این بچه میده خواهرم میگه شاید ما که پدر و مادریشیم نمیتونستیم این عشقو بدیم و از هر لحاظ خیالش راحته بابت پسرش ولی خب حرف دیگران روش تاثیر گذاشته و ناراحته. حالا من از شما میخوام بپرسم کسی تجربه همچین چیزی را داشته ؟ آخه مادرم با کار خواهرم موافق نبود ومیگفت فردا که بچه بزرگ شه و بفهمه پدر و مادرش اونو دادن به عمو و زنعموش ناراحت میشه و گلایه میکنه و این حرفها .... یعنی همچین اتفاقی میفته ؟ ایدی ادمین👇🏻❣ @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸 سلام ادمین جان 🌺 دوستان من تازه رفتم تو 17سالگی و همینطور تازه یه هفته س نامزد ک
💚 سلام در مورد خواهر عزیزی که تازه نامزدن و می خوان با سیاست باشن، به خواهرشوهرات به چشم یه ابجی نگاه کن اصلا فکر نکن که ای وای خواهر شوهره و فلان، با خانواده شوهرت صمیمی باش و بهشون احترام بزار وقتی پدر شوهر و مادر شوهرت از در اومدن تو جلو پاشون وایسا، هرچقدر بهشون احترام بزاری ارزش خودت می ره بالا، از اولش زیاد به خونه مادرشوهرت اینا نرو هفته ای دو سه بار اونم فقط برا یه وعده رفتن نه از صبح بری اونجا،فکر نکن هر روز خونشون بری و شبا بمونی بهت می گن خوبه و فلان اصلا به هیچ وجه تو نامزدی شبا اونجا نمون،خونه مادرشوهرت تو کار های خونه بهشون کمک کن با خواهرشوهرات باهم ظرف بشورین باهم غذا بپزین باهم خونه رو جمع کنین اینجوری نباشه که تنهایی تو کار هارو به گردن بگیری اینجوری هم نه که اصلا دستتو به سیاه سفید نزنی، گاهی وقتا که می ری یه کیکی دسری بپز براشون ببر، همیشه نه ها که براشون عادی بشه گاهی وقتا، واین نکته رو بگم که وقتی می گم با خواهرشوهرات صمیمی باش به این معنا نیست که تمام حرفاتو رازهاتو بهشون بگی نه اصلا صمیمی باشین منظورم اینه باهم باشین ، باهم خوب باشین حرفای شخصی تو خصوصیتو اصلا بهشون نگو ، در کل عروس خانم تو همه کارهات حد رو رعایت کن باهاشون خوب باش ولی اصلا بهشون اجازه نده که تو زندگیت دخالت کنن. انشالله که همه جوونا خوشبخت بشن به حق این شبا. ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام خسته نباشید در جواب اون خانمی که ۱۷سالشه و تازه نامزد کرده....عزیزم وقتی رفتی خوشرو باش مثل مهمون اونجا ننشین تو کارا کمکشون کن.سعی کن کمتر حرف بزنی و بیشتر شنونده باشی تا کمتر اشتباه کنی.و به قول معروف قلقشون بیاد تو دستت😊 ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ باسلام درجواب خانمی که درموردکانال پارچه درایتاسوال کردن بایدبگم من ازکانال پارچه سرای ترگل قم وپارچه سرای خلیج فارس بوشهرخریدکردم وراضی بودم البته قیمتهای ترگل مناسبترهست ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام طاعاتتون قبول ، برا اون خانمی که پارچه سرا تو ایتا میخاد خرید کنه ، من بهش پارچه سرای ترگل رو پیشنهاد میدم هم خرید حضوری داره و هم آنلاین تو قم هست ، من هر وقت شوهرم وقت داشته باشه میریم حضوری خرید میکنیم بعضی وقتها هم سفارش میدم میارن دم خونمون ، واقعا کیفیت پارچه هاش عالین از جاهای دیگه هم تو قم قیمت گرفتم اینجا مناسبتر میده ، یه بار خرید کنید مطمئن باش که پشیمون نمیشی ، موفق باشی گلم ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام.طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق خواهرمون که راجع به پارچه فروشی های ایتا سوال کرده بودن من و مادرم و خواهرام چندین بار از پارچه سرای ترگل قم خرید کردیم کاملا از خریدمون راضی هستیم کانال مطمئنی هست و قیمتهاش هم نسبت به شهر ما، نصف هست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب عزیزی که گفتن بعد از چند روز روزه داری سردرد گرفتن عزیزم شما باید بررسی کنید که آیا مشکل کمخونی ندارید چون من خودمم چند سال پیش همینطوری بودم سردردم شدت نداشت اما همش سرم درد میکرد و بیحال بودم دیگه رفتم بیمارستان آهن خونم 5بود بستری شدم و دو واحد خون زدن و بعد از مصرف دارو خداروشکر بهترم سعی کنید سویق عدس و اسفناج این چیزها بخورید برا کمخونی از نوع آهن مفید هست 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام طاعات و عباداتتون قبول برای اون خانمی که ۵ روز هست که روزه نگرفته به نظرم ایشون باید گرمی بدنشون رو بالا ببرن تا بتونن مقاومت کنن و سردی هارو کمتر کنن. زمان سحر و افطار چیزهای سردی نخورن. مثلا غذاهایی مثل خورشت فسنجون(ترجیحه با بادوم) ته چین و... رو بخورن و برای ریز خوراکی هاهم بادوم بخورن مویز و کشمش. بازهم به طبع خودشون بستگی داره و خودشون باید بسنجن ولی به نظرم عمده مشکلات از همینه. و البته یه وقت خدایی نکرده کلا رو به گرمی نیارن چون ممکنه فضای شهرشون گرم باشه و یا خودشون گرمی داشته باشن اینطوری ممکنه یدفعه حالشون بد شه به صورت معتدل پیش برن و سردی رو کمتر کنن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام. اون خانمی که سردرد دارن. فعلا برن از داروخانه یه آمپول مسکن بگیرن بزنن. ولی به نظرم سردرد شون از کم آبی بدن باشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که دخترشون موهاش می‌ریزه و شوره داره حنا برای تقویت مو خیلی خوبه ،برای رشد مو و جلوگیری از ریزش از شربت یا قرص زینک استفاده که خیلی عالیه ،از شامپو سبغ برای ریزش و شوره هم می‌تونه استفاده کنه ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌱 سلام وقتتون بخیر امیدوارم حال همگی خوب باشه من ۲۸سالمه همسرم ۲۹. نزدیک ۳ ساله ازدواج کردیم توی دانشکده باهم آشنا شدیم و ۵ سال بعد اومدن خواستگاری. من تک دختر بودم با دوتا برادر بزرگتر. ما تهران زندگی میکردیم ولی دانشگاهم تبریز بود و چون کار همسرم اینجا بود من قبول کردم خونمون همین تبریز باشه مادرشوهرم یکسال اول زندگی به شدت اذیت کرد منو. طوری که پدرشوهرم گفت دختر آوردی توی شهرغریب شکنجه بدی؟ مادرشوهرم میگفت نمیومد، صدتا دختر ريخته واسه پسرم یکبار فامیلشون ازم پرسید زندگی تو یه شهر دیگه خوبه؟ گفتم بالاخره سختیای خودشو داره ولی من راحت کنار اومدم خداروشکر سخت نمیگذره مادر شوهرم جلوی جمع گفت انقدر راجع به غریب بودن نگو اگه ناراحتی میتونی همین الان برگردی ولی من در جواب تمام طعنه هاش سکوت کردم و چیزی نگفتم همسرم یه خواهر داره به شدت مهربون که تهران زندگی میکنه و هر هفته میره به مامانم اینا سر میزنه و تصویری زنگ میزنه میگه نگران نباش حالشون خوبه هرچند خودم هر روز چندین ساعت باهاشون صحبت میکنم ولی از زبون یکی دیگه که بشنوم واقعا خوبن آروم میشم همسرم یک برادر داره وقتی من عروسشون شدم ۱۰ سال بود ازدواج کرده بودن یعنی الان ۱۳ ساله ازدواج کردن جاریم توی این ۱۰ سال حکومت کرده توی اون خانواده حتی چیدمان خونه ی مادرشوهرمم ایشون تعیین میکرد. کلا علاقه داره توی همه چی نظر اون پابرجا باشه وقتی دیدم شخصیتش اینجويه یه روز خیلی رک گفتم ممنون میشم بزاری توی زندگیم خودم تصمیم بگیرم اگه نیازی به مشورت داشتم حتما زنگ میزنم بهت. که همون روز منو توی شبکه های مجازی بلاک کرد و فک کنم توی این سه سال کلا ۵ بار اومده خونه ما دیگه کلا رابطشو با من به شدت کمرنگ کرد ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۴۷۵ @azsargozashteha💚
4_297669198144867455.MP3
931.3K
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۴۷۵ @azsargozashteha💚
✅ کارِت غلط بود! انتظارم از تو خیلی بیشتر بود! اشتباه کردی من که بهت گفته بودم! و... کم نشنیدیم از این جملات خصوصا از سمت کسانی که همیشه یه طرفه به قاضی میرن و بدون در نظر گرفتن شرایط دیگران تز میدن یادمون باشه ما تا زمانی که زندگی کسی رو زندگی نکردیم یا اصطلاحاً با کفش های اون راه نرفتیم نمیتونیم نقد و قضاوتش کنیم پس سعی نکنیم همیشه رخ برنده و فاز عقل کلی بگیریم چون هر کدوم از ما و به سبک خودمون در حال مبارزه در زمین زندگی خودمون هستیم نبردی که هیچکس غیر از خودمون ازش خبر نداره و نمیدونه که ما در حال تحمل چه سختی هایی هستیم پس لطفاً اگه حرف ارزشمندی برای گفتن نداریم سکوت کنیم چون خیلی اوقات همین راهکارهای غلط و اظهار نظر های بیجا، شیرازه زندگی یک نفر رو‌ میپاشونه و اگر میخوایم به کسی کمک کنیم نه از موضع قدرت بلکه خیلی دوستانه باهاش صحبت کنیم یا ازش بخوایم که از متخصص کمک بگیره وگرنه ممکنه به جای محبت در حقش ظلم کنیم و اون رو علاوه بر مشکلاتش در بحران های دیگه هم وارد کنیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا 🌸 #پرسش خواهر من ۲۶ سالشه و با یه خانواده خیلی خوب وصلت کردن پدر شوهر و مادرشوهرش ب
💚 با سلام خدمت همگی بخصوص ادمین عزیز در مورد اون عزیزی که خواهرش بچشو در راه خدا داده برادر شوهرش اره ما یه همسایه داشتیم که برادر شوهرش بچه دار نمیشدن ایشون دوقلو دختر به دنیا میارن یکیشون رو میدن به اینا باید بگم که این دختر بچه جلو چشم پدر مادر خودش بزرگ شد و زندگی خیلی زیباتر از خواهر برادرای دیگش داشت الانم ازدواج کرده و صاحب ۳ فرزند هست میدونه که همچین سر گذشتی داشته ولی همچنان زن عموش رو مادر خودش میدونه چون اونجا راحت تره بچه هاشم بیشتر اوقات پیش همین عمو زن عمو میمونن یکی از عمو زاده های شوهرم هستن ایشون پسربرادر شوهر گرفتن الان نزدیک ۱۴ سالش هست و واقعا بهتر از بقیه خواهر برادراش زندگی میکنه و خونه پدر مادر خودش هم رفت امد داره و بابا مامان صداشون میکنه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام در جواب خانمی که آبجیش بچه اش رو داده به جاریش اولا که احسنت به این خانم بزرگوار خیلی کار بزرگی کردن وسخت.... تو اقوام ما دختر خاله ام بچه دار نمیشد و برادرش بچه ی دومش رو بهشون داد بزرگ کردن الان اون بچه ماشاالله سربازی هست و مشاور بهشون گفته بود تو یه سن که فکر کنم 12سالگی بود واقعیت رو بهش بگین وهمین کار رو هم کردم واین آقا پسر دیگه واقعیت رو پذیرفته بود و میگفت من از شکم مامانم بیرون نیومدم ولی پسرش هستم خلاصه که مشکل خاصی نداشتن ولی واقعا با این کار دختر خاله ام وشوهرش طعم خوشبختی رو چشیدن واین پسر از جانشون هم عزیزتر هست. خواهرتون هم اگه برای رضای خدا این کار رو انجام دادن نباید به حرف بقیه اهمیت بدن مطمئن باشن اجر وثوابی که میبرن دو چندان میشه. از همه ی عزیزان گروه هم خواهش میکنم برای برطرف شدن مشکل خواهر من اگه میشه یه صلوات بفرستن وتو این شب ها عاجزانه ازتون می خوام براش دعا کنید🙏🙏 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام نماز و روزه هاتون قبول آفرین به خواهرشما که برای رضای خدا وند نوزاد ش داده به جاریش خداوند عوض خیربهشن بدهت خداوند عاقبت خواهرشماراختمه به خیرکند کارخداپسندی کرده مردم زیاد حرف می زنند به کسی ربتی نداره آره ماه هم داریم عروس فامیل ماه هم بچه دار نمی شدنن زندادش خانمش براش یه دختر به دنیا آورده به آنها داد یه هفته ای شیرش داد حالا داره بزرگش می کنه خدا خیرش بده خیلی خوشحالند اگه آدم به حرف این واون راه بره راه رفتن یادش می رود ببخشید طولانی شد تشکر از ادمین 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام .در مورد اون خانمی که خواهرش بچه اش رو زاییده وداده به جاری اش باید مورد مشابهش رو من بگم پسر خاله ام و زنش هردو تالاسمی ماژور دارن و وقبل از عقد دکتر به اونها گفته بود که حتما فرزندانشون هم مبتلا به تالاسمی ماژور میشن و اونها با دانستن این مطلب ازدواج کردن ولی یه راه دارن که از تخمک و اسپرم اهدایی در مرکز رویان براشون کاشته بشه که چون دستشون تنگه نتونستن اقدام کنن . پسربزرگ خاله ام وزنش دوتا دختر ویه پسر دارن و تصمیم میگیرن که اقدام به بارداری کنن و بچه رو بدن به برادرشون(یعنی همین که مشکل دارن ) از روزی که فهمیدن باردارن قول بچه رو به برادرش داد و تمام هزینه بارداری و دکتر و سزارین رو عمو و زن عموی بچه که قرار بود بچه بهشون داده بشه گردن گرفتن و حتی سیسمونی خریدن و همه پول رو مادر عروس خالم داد چون خودشون دستشون تنگ بود بچه دنیا اومد مادر وپدر بچه شناسنامه رو به اسم خودشون گرفتن وبچه رو هم ندادن به خونه برادرش .نمیدونین چقدر پسر خاله ام وزنش گریه والتماس کردن چندتا بزرگ فامیل روفرستادن ولی برادرش گفت ما بچه مون رو نمیدیم اشتباه کردیم قول دادیم وچقدر دل این زوج بی بچه شکست الان بچه ۴ ساله است وهنوز عمو زن عموش در حسرت یه بچه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_ششم شب نیمه شعبان بود و عروسی تو این تاریخ زیاد بود خدا رو شکر کار و کاسبی مرتضی هم خوب گرفته
مازاده جیغ میزد و به سمت مغازه میدوید. تا رسید می خواست بره تو دل آتیش که جلوشو گرفتند و نگذاشتند خیلی صحنه وحشتناکی بود. همه ایستاده بودند و نگاه می کردند انگار كل محل اونجا جمع شده بودند ، تو جمعیت دیگه بابا حاجی رو نمی دید. فقط فریاد میزد مرتضی تو مغازه است نجاتش بدین بزارید من برم داخل میدونم کجاست ... مغازه مرتضی آتیش گرفته بود. مرتضی هم داخل مغازه بود .. آتش نشانی تازه رسیده بود داشتند آب می‌گرفتند مردمو دور میکردند. مغازه ی رنگ فروشی جنب مغازه مرتضی آتیش گرفته بود و حریق ، رنگ و تینر و بنزین باعث شده بود به مغازه مرتضی و دو تا بوتیک کناری آتیش شعله ور بشه و شروع به سوختن کنه. خیلی طول کشید مواد شیمیایی بود و هر لحظه اتیش بیشتر و بیشتر میشد. مازاده اینقدر جيغ زده بود از حال رفته بود. اتش نشانها نیروهای جدیدی برای خاموش کردن آتیش می‌اوردند تا بعد از چند ساعت تلاش تونستند اتش رو کامل خاموش کنند. بعد از خاموشی کامل هنوز امید داشتند به سالم بودن مرتضی. خیلی ها احتمال میدادند اصلا مرتضی داخل مغازه نبوده .. چند نفر زیر بغل باباحاجی را گرفته بودند و هنوز امید می دادند که سالمه. همه چشمشون به آتش نشانها بود تا از مغازه مرتضی خبر شادی بیرون بیاد. وقتی جنازه سوخته مرتضی را بیرون آوردند اصلا قابل شناسایی نبود چه برسه به این که زنده باشه ... داخل بوتیک لباس فروشی هم فروشنده ی مغازه دومی وقتی دیده مغازه کناری آتش گرفته خیلی زود خودش رسونده بیرون و خیلی سطحی سوختگی داشت . مغازه گل فروشی مرتضی سیاه شده بود و دیگه خبری از گلهای رنگارنگ با عطر خوش نبود ... جز دوده های سیاه چیزی مشخص نبود مغازه رنگ فروشی هم چیزی ازش نمونده بود . مازاده با دیدن تن سوخته ی مرتضی از حال رفت و با آمبولانس به بیمارستان منتقلش کردند. بعد از گرفتن آزمایش DNA از بدن سوخته ی مرتضی و هم ژن بودنش با باباحاجی ، قطعی شد که بدن سوخته مرتضی وسط گلهای مغازه پرپر شده .. حاج خانم و باباحاجی انگار ده سال پیر شدند. ما زاده بعد از بیمارستان میلی به خونه رفتن نداشت بابا لبویی فقط اشک می‌ریخت ، از بچگی مرتضی را دیده بود و شاهد قد کشیدنش بود حالا که داماد عزیزش هم بود . مراسم ختم آبرومندانه ای برای مرتضی برگزار شد. تو مراسم خاک سپاری ماشین گل زدند و خنچه دومادی چیدند. تمام مزارو حاج خانم سفارش داد پر از گل کنند چون مرتضی عاشق گل بود و وسط گلها سوخته بود .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••