eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
171.5هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
698 ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 مریم سلام میخواستم اگه موافق باشید داستان خاله ی مامانم رو بزارم بخونید خیلی خوبه مربوط به ۶۰سال پیش هست همیشه مامان بزرگم واسم تعریف میکنه دوست داشتم واسه شما عزیزانم بزارم  من تو یه خانواده ی ثروتمند به دنیا آمدم دو خواهر بزرگ تر از خود و دو خواهر کوچکتر از خودم داشتم پدرم مردی سرشناس در بین مردم بود مردی فرنگ رفته که کت و شلوار میپوشید و کلاه پهلوی به سر می‌گذاشت آن زمان ها مردم کمتر کت و شلوار می‌پوشیدند پدرم باسواد بود آن زمان فقط  اندکی از مردم سواد داشتند اما پدرم عاشق کتاب و کتابخوانی بود و بیشتر اوقات حافظ و لیلی و مجنون را میخواند پدرم عاشق فرزند پسر بود در آن زمان مردان حتما باید پسر داشتن و این برای مادرم عذاب آور بود برای همین تصمیم داشت دوباره بچه دار شود بزرگترین خواهرم ازدواج کرده بود با مردی خانواده دارو به قول مادر با اصل و نصب و خواهرم زینب باردار بود محبوبه خواهر بزرگ تر دیگرم خواستگار خوبی داشت و قرار بود با او ازدواج کند محبوبه ۱۴سال سن داشت و زیبا رو بود و من مریم ۱۲سال سن داشتم آن موقع قدی بلند و توپر با پوستی سفید که همیشه و همه جا زیبایی من زبان زد مردم بود با پدرم حاج کمال میانه ی خوبی داشتم و بیشتر وقتا مینشستم تا پدر برایم حافظ و لیلی مجنون بخواند خواهر کوچکترم سما۹ساله و خواهر ته تغاری ام مستانه ۶ساله بود پدر برایمان معلم خصوصی می‌گرفت تا در خانه درس را یاد بگیریم و من آن زمان علاقه ی زیادی به درس خواندن داشتم بهار همان سال که من ۱۲ساله بودم خواهرم محبوبه عروس شد صبح زود که از خواب بیدار شدم تمام کوچه و حیاط چراغانی شده بود و سراسر حیاط و پنجدری چراغانی بود و در حیاط غوغا به پا بود زنان محل که همه افراد سرشناس بودند همراه فامیل هایمان خاله ها و عمه ها و دایی ها و عمو ها همه آمدند و زنان در تالار خانه (همان پذیرایی خودمان )جمع شدند و برای اولین بار آرایشگر صورت زیبای محبوب را اصلاح کرد آن زمان ها دختر تا روز عروسی حق نداشت صورتش را بند بیندازد یا سرخاب سفیداب کند و آن روز محبوبه بسیار زیبا شده بود و به همه از او تعریف می‌کردند خواهر ها و مادر داماد آمدند و برای محبوبه کلی لباس های ابریشم و طلاهای سنگین آوردند و من نیز لباس تمام قد زیبایی پوشیده بودم و دور از چشم مادر به چشمانم سرمه زده بودم خیلی زیبا شده بودم و این را از نگاه های پسر خاله ام می‌خواندم پسر خاله ای که همه می‌دانستند من را میخواهد ولی دل من با او یکی نبود آن روز هم‌گذشت و سه روز تمام برای ازدواج محبوبه جشن برپا بود و اینگونه بود که محبوبه با اسماعیل ازدواج کرد مردی که ۱۵سال از او بزرگتر بود بعد از ازدواج محبوبه فهمیدیم مادرم‌ ویار دارد و باردار است همه خیلی خوشحال بودند و پدر برای مادر کادو هایی بزرگ می آورد و مادر هر روز ساعت ها می‌نشست و دعا میکرد تا فرزند پسری برای پدر بیاورد روز ها می‌گذشت که یک روز باغبانمان نیامده بود .در زدند چادر پوشیده و ‌رفتم در را گشودم پسری جوان و قد بلند با موهایی آشفته پشت در بود سلام کرد و گفت باغبان او را فرستاده و همسایه ی اوست آمده تا گل ها را آب دهد و به باغچه برسد به او تعارف کردم و وارد شد در زندگی کمتر جنس مذکر را دیده بودم با دیدن موهای پریشان آن پسر جوان در دلم احساس عجیبی داشتم برای فرار از آن حس فوری حاضر شدم و سوار بر درشکه به خانه ی محبوبه خواهرم رفتم تا آن پسر را فراموش کنم آن روز محبوبه داشت می‌گفت یکی از فامیل های اسماعیل از من خوششان آمده است و مدام دعا میکرد این وصلت سر بگیرد ولی فکرم جایی دیگر بود فکرم درگیر مسعود شده بود حسابی منتظر خوب شدن حال مادرم بودم که یک روز محبوبه به خانه یمان آمد و از خواستگاری با من حرف زد که خیلی ثروتمند و خانواده دار بودند ته دلم لرزید مادرم خوشحال شد و قرار شد بعد از هفتم مادرم و برادرم بیایند خواستگاری خیلی ناراحت شدم برای مسعود نامه نوشتم و گفتم میخواهند من را به یکی دیگه بدهند او در جواب گفت قبول نکن فقط همین بلاخره روز موعود فرارسید لباس نو و زیبایی تنم کردند شیرینی و انواع میوه برای پذیرایی آماده بود از صبح حیاط خوب شسته و گل ها آب داده شده بودند و در دل من غوغا بود شب شد مهمان ها آمدند مادر و خواهر هایش و زن داداش هایش همه دست‌هایشان پر از النگو های پت و پهن بود و از من خیلی خوششان آمد و قرار نامزدی گذاشته شد و دنیا روی سر من آوار شد همان شب برای مسعود نامه نوشتم بیا فرار کنیم که نامه ام‌ پیش از آنکه به‌دست مسعود برسد به دست مامانم رسید آن شب مادر خون گریه میکرد و من قسمت خوردم اگر من را به مسعود ندهند با او فرار میکنم و آبروی خانواده را میبرم مامانم به سر و صورتش میکوبید و می‌گفت نکن این کارو از خر شیطون بیا پایین ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر خواستی آب داغ قابلمه رو خالی کنی از این استفاده کن ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهید عبدالصالح زارع 💜
زندگینامه شهید عبدالصالح زارع❤️ شهید عبدالصالح زارع دز ۲۶ فروردین ماه ۱۳۶۴ در خانواده مذهبی در شهر بهمنمیر واقع در شهرستان بابلسر متولد شد.تحصیلات ابتدایی ،راهنمایی را در بهمنمیر ودبیرستان را در بابلسر گذراند. در دوره تحصیلات ابتدایی به عضویت پایگاه مقاومت روستای کریم کلا در آمد وحضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه ،اولین بارقه های عشق به فرهنگ وایثار وشهادت را به وجود آورد..... در سال 1380با اخذ دیپلم متوسط در رشته فنی حرفه ای (کامپیوتر) عازم دوره آموزشی پاسداری شد. ایشان دوره ابتدایی را در تبریز گذراند.آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره نقطه عطف زندگی شهید زارع محسوب می شود. بعد از اتمام تحصیلات دیپلم ،علی رغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه ،با اختیار خوروبا یقین کامل ،عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود وسال 82وارد درجه داری سپاه المهدی (عج) بابل شد.که با این انتخاب ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد وقدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او،هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد.پر کاری وساعت های انگشت شما خواب در طول شبانه روز وپرداختن ویژه به مسئله خمس ونماز از ویژگی های بارز او بود. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند.شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می کرد وخادم دائمی شهدا در منطقه فکه برای مراسم ظهر عاشورا را هر سال در دستور کار خود قرار داده بود. به دلیل علاقه ی فراوان به کار خود ،برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تهران نبود ودر فروردین سال 91 با همسری فاضله از خانواده ولایتمداردر تهران ازدواج کرد.وساکن بابلسر شد... ثمره ی این ازدواج پسری بنام محمد حسین است که در اوایل فروردین 94متولد شد. علاقه وعشق وصف ناشدنی عبدالصالح به آرمان جهانی امام خمینی (ره) روحیه خاصی را در وی به وجود آورده بود.همواره مطالعه دینی وسیاسبی داشت وبه اخبار ووقایع داخلی وخارجی به خصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت واین وقایع را تحلیل می کرد... در میان تمامی ائمه معصومین به حضرت زهرا (س) ارادت ویژه ای داشت. با آغاز جنگ در سوریه در سال 94برای دفاع از حرم های آل الله (ع)ویاری جبهه مقاومت آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام داوطلبانه وحضور مداوم چند ماهه در جبهه سوریه ،روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود. سرانجام بعد از سه ماه حضور در جبهه سوریه ،در بعدازظهر روز جمعه 16بهمن 94مصادف با ایام فاطمیه در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکباردر شمال حلب ،منطقه رتیان در اثر اصابت گلوله ب ناحیه سر،به فیض شهادت نائل آمد ودر گلزار شهدای شهر قم در کنار همرزمان شهیدش آرمید.... دعا کن من شهید شوم ( از خاطرات شهید عبدالصالح زارع ) ❤️ فکر می‌کنم همسرم تنها یک آرزو در دنیا داشت و برای آن بسیار تلاش می‌کرد. قبل از عقد به من گفت دعایی دارم که حتماً وقت عقد آن را برایم بخواه. وقتی برای عقد رفتیم، با فاصله از هم نشستیم. آن لحظات تمام دغدغه‌ام این بود که با این فاصله چطور به او بگویم که چه دعایی داشت؟ حتماً او هم نمی‌توانست با صدای بلند خواسته‌اش را بگوید. تا لحظاتی دیگر خطبه عقد جاری می‌شد و من از خواسته صالح بی‌خبر بودم! نمی‌دانستم چه کنم. در همین اثنا، خواهر آقاصالح جلو آمد و یک دستمال کاغذی تاشده به من داد و گفت این را داداش فرستاد. دستمال را باز کردم، روی دستمال برایم دعایش را نوشته بود: «دعا کن من شهید شوم…» یادم هست که قرآن در دست داشتم، از ته دل دعا کردم خدا شهادت را به صالح بدهد و عاقبتش به شهادت ختم شود، اما واقعاً تصور نمی‌کردم این خواسته قلبی به این سرعت محقق شود من گفته بودم عاقبتش، که به حساب ذهن من، تا این عاقبت سال‌های سال فرصت داشتم فکرش را نمی‌کردم که به این زودی داشتن صالح به آخر برسد.  
وصیت نامه شهید عبدالصالح زارع درود بر امام امت نایب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی. عزیزان من، حواستان باشد که این انقلاب اسلامی را به امانت به ما سپردند و نکند در امانت خیانت کنیم؛ این امانت، امانت الهی‌ست، وظیفه همه ماست که از این انقلاب و دستاوردهای آن پاسداری کنیم. دست از این ماه تابان برندارید، چرا که این ماه از خورشید عالم تاب نور گرفته و بازتاب می‌نماید... همانطور که امام خمینی(ره) فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد»، پشتیبان واقعی باشید و نکند روزی به خود آیید و خود را تواب معرفی کنید که آن روز هم پایان جهل نیست. خدا کند که از این آزمایش بزرگ سربلند بیرون آییم. خدایا از تو یاری می‌خواهم مرا توان دهی که در راه رضای تو قدم بردارم و هدفی جُز رضایتت نداشته باشم. ما می‌رویم تا مقابل دشمنان قسم خورده اسلام بایستیم و انشاءالله با ایستادگی در برابر ظلم و با از میان برداشتن آنان، زمینه‌ساز ظهور آقا امام زمان(عج) باشیم و به اذن‌الله زمانی که مهدی فاطمه ندای یا لثارات‌الحسین(ع) برآورد، لبیک بگوییم و جُزء سربازان آن حضرت باشیم. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام دوستان لطفا راهنمایی بفرماییدچندماهی است که خونه زندگیم پرمو رچه شده هردعایاکاری که توگوگل گفته بود انجام دادم وحتی سوره بینه روهم خوندم ولی اثرنداشت توروخداکمکم کنید دیگه خسته شدم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام حبیبه جان ممنون میشم این پیامم را در کانال بزاری اگر عزیزان میتونن راهنمایی کنن من ۲۹سال سن دارم قدم ۱۵۴ آیا راهی هست که قدم بلند تر بشه ممنون میشم هرکی میتون راهنمایی کن تشکر از همتون 🙏🙏🙏🙏❤️منم باشم مامان آنا❤️ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه.. من ۳۶سالمه یه مشکلی دارم خیلی عذاب میکشم اونم پرخوری هستش خیلی غذا و تنقلات میخورم بااینکه چاق هستم وقد کوتاهی دارم یبار میبینی رژیم گرفتم ویه هفته کم غذا میخورم اما یدفعه انقد میخورم که نفسم بند میاد و چاق میشم که از خودم بدم میاد ..وهمینم باعث شده صورتم و دستام پر چروک شده و خجالت میکشم منو کسی ببینه چکار کنم بتونم رو نفسم غلبه کنم و کمتر بخورم ..پیشاپیش ممنونم از جوابهاتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به دوستان عزیز لطفا اگر میشه منو راهنمایی کنید برای درمان بواسیر چکار باید کرد دکتر جراح گفتن باید عمل کنی من به شد ت از عمل میترسم و وحشت دارم آیا راهی هست که بدون عمل جراحی خوب بشه درد دارم وتحمل درد برام سخته ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام یک سوال داشتم از عزیزان یک دوستی دارم شش ماه سزارین کرده جای بخیه ها درد ناک و سوزش شدید داره ازمایش داده سنو داده دکتر گفته مشکلی نداره ولی ایشون مثل مار گزیده به خ.دش میپیچه تورو خدا اگر کسی اینجور بوده راهنمایی کنه چیکار کرده و پیش کدوم دکتر رفته ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشید لطفا تو کرج ( کاردرمان آقا )کار بلد و عالی معرفی کنید خیلی زود خواهش میکنم🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان و حبیبه خانم چه گروه درجه یکی خدایا شکرت دوستان اگه دیسک گردن ورم کرده باشه آیا راهکار خونگی هست که مداوا بشه لطفا کمک کنین و اگه کسی این مشکل رو داشته و مداوا شده از طریق پزشک بگه چطوری لطفا ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ با سلام وتشکر وقدر دانی از کانال بسیار عالیتون بین من ودامادم یه مشکلی پیش آمده ک میخوام راهنماییم کنین عزیزان واقعا متنی ک میفرستم رو دقیق بخونید وهمه عزیزان از مرد وزن راهنمایی کنین ممنونم چند سال پیش دامادم با دخترم سر موضوعی بسار پیش پا افتاده بحثشون شد ودامادم پیشنهاد طلاق توافقی کرد ودخترم هم قبول کرد دامادم وقتی ک دید دخترم تمایل داره گفت من اشتباه کردم وعصبی بودم ک چنین پیشنهادی دادم منهم هیچ دخالتی نکردم چند روز گذشت ودامادم با شاخه گل آمد وخواست همسرش رو ببره به شهرستانی ک زندگی میکنن بمن هم خییییلی اصرار کردن ک باید بیایی خلاصه با اصرار زیاد اونا من همراهشون رفتم چند روز ک گذشت بدون هیچ دلیلی رفتار دامادم بامن تغییر کرد ومن هرچی فکر کردم آخر نفهمیدم چرا؟؟؟؟؟؟؟ والان حدود پنج ساله رفتارش خشک وناجور شده دوسال پیش وقتی دیدم با رفتاراش دارم اذیت میشم و دخترم هم خیلی ناراحته ومیگه مامان این داره با رفتاراش بشما توهین میکنه وبذار بگم دیگه نیاد چون محبت هم ک بهش میکردم میگفت دروغ میگه خلاصه منم موافقت کردم ودخترم بهش گفت دیگه خونه مامانم نیا یک سال گذشت تلفن برداشت بهمه دوستان وفامیل از من بد وگفت و آبروریزی کرد خلاصه برای حفظ زندگی دختر هیچ واکنشی نشان ندادم وحتی نگذاشتم دخترم بفهمه ک چنین کاری کرده چون اگر متوجه بشه ک بهمه تلفن کرده وحرف زده حتی یک لحظه باهاش زندگی نخواهد کرد دوباره دعوتش کردیم آمد حالا عوض اینکه من طلبکار باشم ک حرفمو سر زبون انداخته اون طلبکاره ورفتاراش بسیار تحقیر آمیز وخشک هست ولی من محبت میکنم پذیرایی میکنم وگرم میگیرم دخترم مخالفه ومیگه مثل خودش برخورد کن من از شما عزیزان میپرسم اگر جای من بودین چجوری رفتار میکردین من اصلا نمیدونم گناهم چیه😔😒 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
پاسخ اعضا 🌙🌺 سلام عزیزی که زایمان کردی ودرد تا واژن میاد از عطاری دارو باد وبنه بخر پرسیاوش اسطوخودوس گل گاوزبان یکی دیگم هست الان یادم نیست ۴تارو قاطی کن دم کن بخور خیلی خوبه من خودمم همین طور بودم تو حاملگی و بعد زایمان به حدی که هم بستری شدم همه دوتایی زیربغلامو میگرفتن راه میبردن خداروشکر بااینا خوب شدم ولی چون بچه شیرمیدید بپرسیدکه براتون ضرر نداشته باشه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام و احترام خدمت دوستان گل مجازی ام خانمی که دختر ۱۴ سالشون به شدت بوی عرق و بوی بد میدن اولا پیش دکتر غدد ببرین یک آزمایش هورمونی بده چون به احتمال زیاد هورمون مردانه دختر ایشون بالاست و این بوی عرق و بوی خاصی که پوست دختر ایشون میده بخاطر تستوسترون هست و با مصرف دارو برطرف میشه و حتما چک کنن که دخترشون عفونت واژینال و ادراری ندارن؟ سوال کنن که خارش و سوزش ندارن ؟ لباس زیر رو هم ببینن میتونن متوجه بشن . دختر من به شدت بوی عرق میداد و ریزش موی شدید پیدا کرد به حدی که نگران کننده بود و تقریبا یک سوم حجم موهاش کم شد بردم متخصص غدد توی آزمایش متوجه شدم مشکل هورمونی داره و تستوسترون خونش بالاست . با ۱۰۰ تا دونه قرص مشکلش حل شد . اسپری ضد تعریق سورملینا هم خیییلی کمکش کرد و اعتماد به نفس از دست رفتش رو برگردوند . من برای دخترم دودست لباس فرم خریده بودم و هر روز از مدرسه میومد باید لباسش رو میشستم . خداروشکر الان خوب شده. از عفونت واژینال هم غافل نشین چون خودم ماما هستم میدونم تو این سن بچه ها خیلی بهداشت رو رعایت نمیکنن و زود عفونت پیدا میکنن . ببخشید که طولانی شد.🌹🌹🌹 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام لطفا به اون خانوم بگید بعد ۴ سال که تقاضای طلاق دادین ونامزدتوباشلنگ قلیون تورو میزد از ازدواج پیمون شدی که داری طلاق میگیری واون آقا آدم کشته خب دختر عاقل عزیزمن خواهر من چرا دوباره بهش زنگ زدی تو زندان که بخواد تهدیدت کنه بیکار بودی تو که داشتی جدا میشدی دیدی که طرفت روانیه دهن بینه. عقلت کجا رفته مادر برو سر کار جایی خودتو مشغول کن از فکر ش بیا بیرون شوهر قحطی که نیومده تازه بیشتر عشق و عاشقیا آخرش همینه از هم میپاشه. نماز و عبادت خدا رو ادامه بده در ضمن به مادر بگو برات دعا کنه مام برای خوشبختی همه جوونا دعا میکنیم الهی عاقبت بهدخیر بشید. فکر خودکشی هم از شیطانه به خدا میسپارمت 😘😂 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام به همه دوستان اون خواهری که بچش تو رختخواب بیدار میشه وتادشویی نرفته اداره میریز ه ونعره میکشه عزیزم تااونجایی که تجربه میگه واطلاع دا رم‌ بچه شما ممکنه جنی شده باشه واونا بچه رو اذیت میکنن وتو جلدش رفتن باور کنید درست میگم تواتاق بچه یا کلا تو خو نه سوره جن رو با صدای بلند پخش کنید وهمینطور آیات دیگه وآیت الکرسی بخون وان یکاد وچهار قل رو تو آب بخونید وبه بچه بدید بخوره اگه کسیو میشناسی برای بچه سر کتاب باز کنید بزرگترا بهتر میدونن بچه ممکنه چشم خورده باشه وان یکاد کلا قرآن درمانش میکنه مطمعن باشید صدقه بیرون بدید هرروز چن بار قرآن یادت نره خواهر جون وهمینطور دعای حرز امام‌جواد رو وایت الکرسی رو به بچه سنجاق کن 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 دوباره سلام اون خواهر عزیزی که ۱۵ ساله شونه وازدواج کردن وشوهرشون بیشتر توجه به برادر شوهروجاریشونه میگم که ناراحت نباشن چون بی تجربس هرروز ذکر یاودود رو روی هر غذا وشیرینی وقند بخونن وبه آقابدن واگه میتونه هزارو یکمرتبه تکرار کنه شوهردیوونش میشه وفقط جذب خودش میشه محبتش زیاد میشه ناراحت نباشه خواهر گلم‌حتمآ فک میکنن هنوز بچه ای درس میشه ان شاالله غصه ممنوع چون همینطوری برات عادت میشه سعی کن چن تا دوست خوب ومومن پیدا کنی ازشون کمک بگیر عالی میشه چون تجربه زندگی نداری فعلآ اینطوریه 😚😘 ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 آيت الله العظمي حکيم قدس سره از علماي بزرگ و مراجع بنام تقليد بود که سالها زعامت حوزه کهنسال نجف را به عهده داشت و در راه نگهباني از دين خدا رنجها به جان خريد. آيت الله سيد عباس کاشاني حائري در مورد حضرت ابوالفضل عليه السلام و سرداب و قبر مطهرش داستاني را در خدمت این مرجع بزرگوار مشاهده کرده که اینگونه نقل کرده است : « روزي در بيت آيت الله حکيم بودم که کليدار آستان مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام تلفن کرد و گفت: « سرداب مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام را آب گرفته و بيم آن مي رود که ويران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نيز آسيب کلي وارد شود شما کاري بکنيد.» آيت الله حکيم فرمودند: « من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد.» آنگاه گروهي از علماي نجف از جمله اينجانب به همراه ايشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل عليه السلام رفتيم. آن مرجع بزرگ براي بازديد به طرف سرداب مقدس رفت و ما نيز از پي او امديم اما همين که چند پله پايين رفتند ديدم نشست و با صداي بسيار بلند که تا آن روز نديده بودم شروع به گريه کرد. همه شگفت زده و هراسان شديم که چه شده است؟ من گردن کشيدم و ديدم شگفتا منظره عجيبي است که مرا هم گريان ساخت. منظره اين بود : که ديدم قبر شريف ابوالفضل عليه السلام در ميان آب بسان جايي که از هر سو به وسيله ديوار بتوني بسيار محکم حفاظت شود در وسط آب قرار دارد اما آب آن را نمي گيرد درست همانند قبر سالارش حسين عليه السلام که متوکل بر آن آب بست اما آب به سوي قبر پيش روي نکرد و آنجا را حاير حسيني ناميدند. سلام خدا بر او و سالارش حسين عليه السلام. دو تصویر کم نظیر از سرداب قبر مطهر حضرت ابوالفضل ( ع ) سمت راست : تصویر قبر مطهر در موقعی که آب دور قبر تخلیه شده است . سمت چپ : تصویر قبر مطهر در شرایطی که مجدد مملو از آب شده است ، برای درک بهتر یک کیسه پلاستیکی ( آبی راه راه ) روی آب قرار گرفته است . 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 مؤلف کتاب در محضر لاهوتیان می نویسد: مرحوم پدرم در روزهای پایانی عمر پربرکت خود، حالات روحانی عجیبی داشند و طوری که اغلب کادر پزشکی بیمارستان، جذب ایشان شده بودند و روزی یک ساعت در اتاق پدرم جمع می شدند و از مطالب نصیحت آمیزشان بهره می بردند. من و آشنایان بعد از ظهر هر روز اجازه داشتیم از ایشان عیادت کنیم و مادرم شب ها در بیمارستان می ماندند. روزی از روزها که به بیمارستان رفتم، دیدم مادرم بسیار متألم و ناراحت هستند و برای پدرم اظهار نگرانی می کنند. وقتی عت را جویا شدم گفتند: دیشب طبق معمول، پرستار آمد و شیشه خون را به یک دست و سرم غذا را به دست دیگر آقا وصل کرد و رفت. معمولاً سه ساعت طول میکشید تا خون و سرم تزریقی تمام شود، حدود یک ساعت گذشت و من مشغول تلاوت قرآن بودم، ناگهان تغییر حال عجیبی در آقا پیدا شد، به سرعت از جا برخاستند و در حالی که از دست ایشان خون جاری بود به نقطه ای از اتاق خیره شدند و به پهنای صورت اشک می ریختند و می گفتند: «السلام علیک یا ابا عبدالله! بابی انت و امی یا سیدی و مولای!» من که از دیدن این وضع شوکه شده بودم و نگران حال آقا بودم پیش رفتم و سعی کردم ایشان را روی تخت بخوابانم؛ ولی ایشان با دست ایشاره کردند که کاری به کار ایشان نداشته باشم و من به ناچار رفتم و پرستار را صدا کردم تا بیاید و جلوی خونریزی را بگیرد. ساعتی گذشت و حال ایشان به حال عادی برگشت و به من گفتند: دیگر در این مواقع مزاحم حال من نشوید! وقتی حضرت سیدالشهدا روحی و ارواح العالمین له الفدا برای عیادت من قدم رنجه می کنند من که نمی توانم مراتب ادب را به جا نیاورم. این حالات اختیاری نیست و ممکن است از این به بعد هم تکرار شود، سعی کنید از این پس آرامش خود را حفظ کنید و نگران حال من نباشید. روزی من و جمعی از بستگان، اطرفا تخت مرحوم آقا حلقه زده بودیم. ایشان آن روز مرتب حمد و سوره می خواندند و به سمت خاصی می دمیدند و می فرمودند: بیش از این مزاحت ایجاد نکنید، از دست من برای شما کاری ساخته نیست، رهایم کنید! ؟ پرسیدم آقا! چه کسانی مزاحم شما هستند؟ فرمودند: من سه دایی داشتم که از مالکان مقتدر منطقه در آذربایجان بودند، مادرم پیش از فوت خودش شش دانگ منطقه زراعی وسیعی را که متعلق به او بود طی دست نوشته ای به من بخشید؛ ولی بعد از درگذشت مادرم، سه برادر او که در دستگاه حکومتی آن روز نفوذ داشتند، آن منطقه زارعی را به ناحق تصاحب کردند و حق مسلم مرا نادیده گرفتند و این شد که من یک عمر با فقر و فاقه دست و پنجه نرم کنم، حالا که می بینند روزهای پایانی عمر من است ارواح آنان با حضور در این اتاق از من می خواهند که آنها را ببخشم و من هر چه برای آنان حمد و سوره می خوانم و طلب مغفرت می کنم می گویند که اینها برای ما فایده ای ندارد و شما باید قلباً از ما راضی باشید و رضایت قلبی من از آنان بعد از چهل
سال خون جگر خوردن و ساختن وسوختن امکان پذیر نیست و آن حالی که لازم این رضایت است در من پیدا نمیشود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
چه کوه‌هایی نذاشتن رو سر این خونه خاکستر بباره ❤️💜❤️💜❤️💜❤️💜❤️
🌱 برشی از زندگی یک ایرانی در آلمان✅ تقریبا ۵ سال پیش بود... اون زمان ها شرق آلمان زندگی میکردیم و دخترم حدودا سه چهار ماهه بود... یه ماشین داشتیم از این معمولیا که هنوزم داریمش از اینا بود که باید با سوییچ درش رو قفل و باز کنیم کلید اصلی دست همسرم بود کلید یدک که ساده بود دست من. تازه اسباب کشی کرده بودیم به اون ایالت و من از صبح تا غروب نوزاد به بغل دنبال کارهای بعد اسباب کشی بودم، همسرم هم سرکار فشار کاری، خستگی، ضعف های بعد زایمان که قشنگ انگار یه دور تا اون دنیا رفته بودم و برگشته بودم با بی تجربگی مادر بودن واقعا برام رمق نمیگذاشت تو حدود ۵ ماه بعد زایمان یه چیزی نزدیک به ۲۸ کیلو وزن کم کرده بودم!!! یه روز تو همین شلوغیا و گیر دار رفتم مرکز خرید که مایحتاج خونه رو بخرم.... تو پارکینگ طبقاتیش ماشین رو پارک کردم و با عجله پیاده شدم که شد آنچه نباید.... حین پیاده شدن در ماشین رو از داخل قفل کرده بودم با قفل مرکزی و در رو بسته بودم در حالیکه کیفم تو ماشین مونده بود و دخترم هم... من موندم بیرونِ یک ماشین قفل شده، بدون کلید و تلفن با بچه ای که تو ماشین جا مونده... الان هم که دارم بعد پنج سال مینویسم دوباره اشکام سرازیر شدن دخترم عقب ماشین تو کریرش بسته بود و کلاهش اومده بود رو چشماش رو پوشونده بود و به همین دلیل من رو نمیدید، ترسیده بود و گریه میکرد مغزم قشنگ قفل قفل بود... دو دستی میکوبیدم به شیشه صندلی عقب و صداش میزدم تا بفهمه من اینجام اما دریغ چشم چرخوندم دور ور که دیدم یه خانوم آلمانی داره از کنارم رد میشه من رو درحالیکه به پهنای صورت اشک می ریختم و بچه در حال جیغ زدنم رو دید شرایط رو براش توضیح دادم و ازش خواستم گوشیش رو بده تا به همسرم زنگ بزنم که سوییچ یدک رو برام بفرسته جوابش چی باشه خوبه؟! در کمال خونسردی بدون اینکه کوچکترین آثار ناراحتی یا همدلی در چهره اش نمایان باشه گفت شما الان طبقه سوم پارکینگ هستید، برید داخل پاساژ طبقه منفی دو نگهبانی مرکز خریده، به ایشون بگید بهتون کمک کنه و راهش رو کشید و رفت... واقعا نمی تونم بهت و ناباوریم رو در اون لحظه براتون توصیف کنم چطور یک زن میتونه اینقدر سرد و سنگدلانه برخورد کنه!!! شوکه بودم... واقعا مستاصل بودم... حقیقتا مغزم کار نمیکرد تازه مادر شده بودم و کم تجربه بودم با خودم میگفتم یعنی میشه بچه رو تو ماشین تنها بگذارم و برم پایین؟؟ بعد یه مدت دیدم چاره ای نیست و من مجبورم که برم و رفتم بگذریم از ماجراهای بعدش از اینکه نگهبانی و مسئول تاسیسات اومدن و گفتن ما کاری نمیتونیم بکنیم یا زنگ بزن به پلیس یا شوهرت... تقریبا ۵۰ دقیقه طول کشید تا کلید ازسمت شوهرم با یه تاکسی به دست من برسه... از این مدت حدود ۴۰ دقیقه اش رو تماما دخترم با چشم های بسته به خاطر کلاهش داخل ماشین ضجه زد منم بیرون ماشین گریه میکردم و با دستام میکوبیدم به شیشه ماشین و باهاش حرف میزدم بلکه حس کنه من اونجام... به این امید که بشنوه... و در نهایت هم از شدت گریه و گرسنگی ضعف کرد و خوابش برد کلید که رسید در رو که باز کردم، بغلش که کردم تا یک ساعت حتی نمیتونستم رانندگی کنم از شدت حال بد و از اون روز به بعد این ترس همیشگی جاموندن سوئیچ تو ماشین با منه نمیخوام بگم همه آلمانی ها مثل اون خانوم، سرد، بی عاطفه و بدور از مفهوم انسانیت هستن نه اما به نظر من غالبشون ورای چیزی که اموزش دیدن و براشون فرهنگ سازی شده قدمی برای کمک به شما بر نمیدارن و متاسفانه این مشکل من تو آموزش هاشون نبوده گویا این رو مقایسه کنید با فرهنگ مردم خودمون در ایران.😍 به نظرم این حجم از .... در ایران قفله اصلا حالا بهتر میفهمیم وقتی حضرت آقا از خوبی ملت ایران می گن♥️ با وجود همه اشکالاتمون ما مردم اهل فکر و با گذشتی هستیم کانال در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وقتی امر به معروف می کنیم،میگن برووو خودتو درست کن...😪 بهشون چی بگیم؟؟🥺 آیا امر به معروف باعث خودسازی ماهم میشه ⁉️ ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
❤️🍃 سلام حبیبه خانم،لطفا اگه کسی میتونه منو راهنمایی کنه من یک مادر نگران😔 36ساله وهمسرم 38 هستش که 3فرزند دارم. فرزند بزرگم دختر 10ساله فرزند دوم دختر6ونیم ساله وپسرم 5ساله هستش مشکل من دختر بزرگم هستش که خیلی مرا اذیت می‌کنه من فقط می‌شینم گریه میکنم دوست ندارم این خصلت ها رو بگم ولی او بسیار لجباز،عصبانی،پرخاشگر،تنبل شلخته هستش که فکر کنم 2یا3 سالی هست اینجوری شد قبل اینجوری نبود اصلا حرف به گوش من نمیکنه چندین دفعه با مشاوره مجازی صحبت کردم نتیجه نگرفتم همسرم کشاورزه و از صبح زود می‌ره شب میاد نمیتونه در تربیت بچه کمکی بکنه دخترم اصلا به فکر مشق و درس نیست به اجبار من فقط پیگیر میشه صبح ها برا مدرسه به سختی بیدار میشه اصلا به من در خانه کمک نمی‌دهد اگه چیزی و کاری وحرفی باب میلش نباشد داد میزند و به من بد و بیراه میگوید در کمد وکابینت ها رو باز میکند همه چیز رو پرت می‌کند متاسفانه دو کودک دیگرم از او الگو میگیرند😔چندین دفعه به مسافرت دو روزه رفتیم که خیلی بهش خوش گذشت ولی به خانه که میرسیدیم داد و بیداد میکرد که به من خوش نگذشته یک دفعه مهمانی دعوت بودیم در را بست با داد وبیداد گفت من نمیام گفتم تو نیا ما میریم گفت شما رو هم نمی‌ذارم بری وقتی با هم بازی هایش بازی میکند اگه چیزی به میلش نباشید بازی رو بهم میزند و از اون محیط بیرون می اید،آدم ترسویی هم هست اصولاً جای تنهایی نمی‌رود بعضی دوستانش که فامیل هستند بچه‌ها خوب ومنظم واهل نماز هستند که زیادهم آنها رو میبیند ولی تاثیری در او ندارن می گوید چرا فلانی نماز نمی‌خواند منم نمیخوانم با خواهر وبردار هاش سر گوشی دعوا می‌کنند هر چی قانون میذارم برا گوشی بی فایده هستش خسته شدم لطفاً کمکم کنید *مامان یسنا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ یه دختر دارم که از دوسالگی بزرگش کردم تا پنج سالگی باهر دربه دری بود هیچ کسی هم ندارم نه پدرو نه مادر باباش بد بود وطلاق گرفتم هم شیشه می‌کشید هم دست بزن داشت هم آخر بارهم افتاد زندان ومنم با این بچه آواره شدم خلاصه باهر سختی بود تا پنج شش سالگی رسوندمش وازدواج کردم ازدواج موفقی هم نداشتم والان یه پسرم از این ازدواج دارم اما مشکلم دخترمه خیلی سرکش عصبی وبد شده اصلا احترام رانگه نمیداره بهم پرخاشگری میکنه میگه تو رااصلا مادر حسابت نمی کنم خیلی هم فش وناسزا بهم میده بعضی وقتا که اعصابش خورد باشه وداره باهام حرف میزنه هلم میده ومشت میزنه تو شونم تازگیا بی اجازه ابرو برمی‌داره ناخن میاره والان تاتو کرده بی اجازه روبدنش ودیشبتا حالا فقط کارم شده گریه ونتونسم بخوابم خسته شدم از دسش به خدا زندگی برام تلخ کرده هیچی نمی فهمم از زندگی. خانواده شوهرم به شدت آدمای ایرادی وهمش کنایه میزنن نمیدونم اگه اینا ببین دوباره چیکار کنم به خدا گاهی آرزوی مرگش رامی کنم بعد پشیمون میشم از هر دری وارد میشم خدا پیغمبر اماما انگار هیچ کس کمکم نمی کنه یه بار بردمش روانشناس از اون تا الان میگه خودت روانی میگه کاش نبودی کاش میمردی دلم میشکنه من با بی کسی با بدبختی اینا بزرگ کردم الان 17 سالش شده الان چرا اینطور می کنه از هر لحاظ از خودم کم گذاشتم قرض کردم تا اون خوب بپوشه وبگرده اما انگار بد کردم دخترای همسن رامی بینم فقط حسرتشونا میخورم ببخشید زیاد شد اگه دعایی ذکری هست بگین من بخونم سوره صف راخوندم زیارت عاشورا را خوندم دیگه بریدم چند بار تا الان با تیغ خود زنی کرده سیگار وفندک پیدا کردم ازش واقعا این عدالته خداس آخه منی که نه پدر نه مادر داشتم خودم تو یتیمی بزرگ شدم واهل این حرفا نبودم الان این طوری باید تاوان بدم تو رو خدا هرکسی میتونه صلوات وختم برا این دختر برداره تا عمر دارم مدیونتون میشم التماس دعا 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 دعائی سریع برای باطل کردن سحر و طلسم🌱 باید که این دعا را نوشته و پیوسته با خود دارد. این تعویذ سحر و طلسم را ابطال میکند. انشاءالله تعالی. فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ بطلت السِّحر و کانوا یعملون قَالُواْ أَإِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَاْ یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ و تسبحه بحمده و کفی بِذُنُوبِ عَباده خَبیرا بصیرا لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم عن تفسیر صفتک و حسرة العقول عن کنه معرفتک فکیف یوصف کنه صفتک بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین منبع: شفاء الاسقام و الاحزان توجه شود: شرایط عمومی مثل طهارت و روبه قبله بودن و حضور قلبی و زمان و مکان مناسب رعایت شود. از قلم غیر مستعمل استفاده کنید. ترجیحا با گلاب و زعفران بنویسید. در پارچه ای سبز بپیچید و آنرا بدوزید و با خود دارید. در کاغذ بدون خط (کاهی) بنویسید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
پاسخ اعضا 🌙🌺 سلام عزیزانم وقت بخیر خانمی که یه دختر 14 ساله داری اما مثل 18 ساله هاس خیلی بو میده...عزیز من دختر شما الان در سن بلوغ ه و بوی بد طبیعیه که داشته باشه اما شما باید بهش آموزش بدی زود زود زیر بغل و موهای زائد رو بزنه و با لیف و شامپو زیر بغل و جاهای حساسش رو خوب بشوره و حتی گاهی بوی بدن به خاطر چرک و عرق پشت گوش هست باید شامپو بریزه تو دستش و پشت گوشش رو قشنگ بشوره و هر روز بره حمام و لباسها رو زود زود عوض کنه ممکنه با حوصله و تمیز نظافت نمیکنه و الکی دوش میگیره...و همچنین غسل جمعه انجام بده و بگو حتی وقتی احتیاج به غسل نداره هم غسل به نیت غسلهای واجب و مستحب که به گردنش هست انجام بده...و از حمام که بیرون اومد یه مشت گلاب به بدنش بزنه یا عطر خوشبو به لباس زیر بزنه و مایعات هم زیاد بخوره که سم و سمومات بدنش بره...انشاالله نتیجه میده و خوب میشه نگران نباش . 🌹🌹🌹 خانم عزیزی که عکس انگشت پای دختر 5 ساله ت رو گذاشتی ترک ترک و خونی هست...عزیزم شاید کمبود ویتامین یا التهاب داره حتما ببرش پیش متخصص کودکان و چکاپ بده...اما این راه رو هم امتحان کن چند شب به پاهاش حنا بزن و تا صبح بذار روش بمانه شاید خوب شد 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 در مورد دختر ۱۶ و ۱۷ ساله ای که یبوست دارن سه ساله اذیت هستن خواستم بگم این را میدونم که اول از همه الوبخوارا داخل خورش خیلی جواب میده و دیگه گل محمدی بجوشانی و بخوری ویکی دیگه روغن زیتون مرتب روی پلو استفاده کنی و کره هم خیلی خوبه اینها باعث میشه شکم کار کنه وتخلیه بشه و مطمعن هستم جواب میدن ولی اگر جواب نداد یک قرصی هست برین پزشک خانواده مشکلت را بگویی و قرصی برات مینویسه که من دوره کرونا دکتر برام نوشت استفاده کردم جواب میده و یک چیز دیگر هم هست المونیم ال جی شربت معده اندازه پنج قاشق غذاخوری بخوری اینم عالیه انشاالله که جواب بگیری عزیزم و مشکلت حل بشه شرمنده طولانی شد سالم وسلامت باشید همگروه های عزیزم ممنونم از شما ادمین عزیزم که باعث شدید همه ما را در کنار هم جمع کنید تا مشکلات همه حل بشه اجرتون با بی‌بی دو عالم 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 دوست ۴۸ساله ای که دیسک گردن داره وزده به دستش،همسر من هم همین مشکل رو داشت اول خرداد متوجه دیسک گردن شدیم والان دوهفته است که عمل کرده وفعلا استراحت است حتما به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کن اگه حس دستتون بره واعصاب دست تحریک بشه حتی بعد از عمل هم دیگه حسش بر نمی گرده اگه دیگران شما رو از عمل ترسوندن توجه نکن زمان خیلی مهمه لطفا برای شفای کامل همسر منم دعا کن 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام برای یبوست ی استکان عرق نعنا با دوتا قاشق بارهنگ بزارید روگاز سه چار دیقه بجوشه بعد ی قاشق عسل بهش بزنید و بخورید واقعا خوبه و جواب میده 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خدمت همه اعضای چنل من تجربه مشابه اون خانومی ک بچش شبا بیدار میشه جیغ میزنه داشتم بچه منم اینکارو میکرد دقیقا بخاطر چشم نظره ی دعای چشم نظر برا دخترت بگیر چون بچه چشم خورده ایشالا ک مشکلت برطرف بشه منم دعا گرفتم جواب گرفتم بچم خوب شد 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 باسلام ودرود به کانال عالیتون واسه اون مادر نگران که دختر خانم ۱۴ ساله دارد واز اینکه بدنش بوی بد میده ناراحت هست عزیزم پسره ۱۲ ساله من همینجوری بود بردمش دکتر طب سنتی حنا با نوره گفت قاطی کن با یکم آب شلش کن بزن به همه بدنش بعد از سه دقیقه بشور الان بدنش اصلا بو نمیدهد ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
37.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاهش درد عادت ماهانه در برنامه پرسش و پاسخ هفته گذشته که با دکتر یوسفی داشتیم در مورد کاهش درد عادت ماهانه در خانمها سوال کردید که آقای دکتر به شکل کامل توضیح دادن این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بزارین ❤️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 به نام خدا 💠 درمان کمبود ویتامین D 🔵 با توجه به اینکه مصرف دارو خصوصا داروهای شیمیایی آسیب ها و عوارض جدی در پی دارند، لذا درمان این بیماری را به روشهای طبیعی تقدیم میکنم تا بتوانیم با عمل کردن به چند مورد از موارد ذیل این بیماری را پیشگیری و درمان کنیم 🌺🌸 منابع تامین ویتامین دی به صورت طبیعی : ‌ ✅ نور آفتاب : بهترین و بیشترین منبع دریافت ویتامین دی، نور آفتاب است . برای این منظور پشت به آفتاب بنشینید. بهتر است لباس شما نخی باشد تا جذب بهتری صورت بگیرد. همچنین بهتر است در همان حالت کف دستان رو به آفتاب باشد ✅ مصرف ماهی : در خوراکی ها شاید بیشترین ویتامین دی را ماهی خصوصا ماهی قزل آلا و سالمون دارد. همچنین میگو هم سرشار از این ویتامین است. اما نکته مهم در مصرف ماهی این است که حتما ماهی را با مصلحات مانند خرما و گردو و سبزیجات گرم مصرف کنید و سعی کنید همانطور که روایات ائمه اطهار معصومین(ع) میفرمایند، ماهی را در وعده شب به هیچ وجه نخورید زیرا ماهی سرد است و اگر کسی در سن سردی باشد یا بیماریهای سرد داشته باشد ممکن است بسیار خطر آفرین باشد و مرگ را در پی داشته باشد ✅ روغن زیتون : روغن زیتون خالص و با بو سرشار از ویتامین دی میباشد ✅ پودر سنجد با شیر و عسل : یک قاشق پودر سنجد با یک لیوان شیر گرم و یک قاشق عسل، معجون خوبی است برای دریافت ویتامین دی و کلسیم ✅ عرق یونجه : یک لیوان عرق یونجه را با یک قاشق عسل، یک بار در روز و یک ساعت بعد از غذا میل کنید ✅ خواب کافی : رعایت خواب به موقع و به اندازه کمک به دریافت ویتامین دی میکند ✅ گردو ✅ کشک محلی ادویه دار کال جوش(قورتو) با بادام یا گردو یا هر دو : نکته مهم در مصرف این غذا این است که ، شیرین بیان موجود در این غذا ممکن است فشار خون کسانی فشار خون بالا دارند را بیشتر کند لذا این غذا را با کمی کشک میل کنند ) ✅ گوشت کبوتر ✅ مصرف شیر و خرما ✅ مصرف به اندازه تخم بلدرچین و تخم مرغ ✅ نان سبوسدار ✅ جودوسر ✅ لوبیا چشم بلبلی ✅ بادام زمینی ✅ ورزش : ورزش زمینه جذب ویتامین دی را در بدن افزایش میدهد 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🇮🇷🇮🇷🇮🇷پرهیزات بیماران مبتلا به برص یا پیسی از نظر طب سنتی مواد غذایی تولید کننده بلغم (مواد غذایی سرد و تر و سفید رنگ مثل سفیده تخم مرغ، ماست) حتی الامکان باید حذف شوند یا در صورت مصرف (به ناچار) حتما با مصلحات آن‌ها مصرف شوند. غذاهای غلیظ و دیر هضم مثل گوشت گاو و گوساله، بادمجان، سالاد اولویه و غذای شب مانده اصلا مناسب نیستند. لبنیات (شیر، ماست، پنیر و…)، ماهی، مرغ ماشینی، قارچ، همه ترشی‌ها مثل سرکه، سبزیجات سرد مثل کاهو و خرفه، میوه‌های سرد و خصوصا تر مانند هندوانه، خیار، نارنگی، پرتقال و…، خوردن هم زمان تخم مرغ و ماهی، خوردن آب بعد از غذا و میوه مولد برص است. از درهم خوری، پرخوری و بد هضمی غذا پرهیز شود. تا حد امکان از خوردن آب بالاخص آب سرد بعد از غذا و میوه اجتناب شود. اگر نمی‌توانید آب نخورید، به مقدار کم آب جوشیده و گرم و همراه کمی عسل مصرف کنید. در مواقع تشنگی شربت سیب شیرین به جای آب، نوشیدنی بسیار مناسبی است. به طور کلی از همه مواد غذایی که سرد و تر و سفید رنگ هستند، غلیظ کننده و خام کننده خون هستند، پرهیز شود. حتی چربی از گوشت‌ها جدا شود. بهتر است بیماران برصی در مکان‌های مرطوب و در آب و هوای مرطوب سکونت نداشته باشند. زیاده روی در نزدیکی کردن، خواب زیاد و بیداری زیاد برای مبتلایان به برص مضر است. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 درمان خارش های  بدن و کهیر🌸 میل کردن نصف ل عرق شاهتره با نصف ل سکنجبين به مدت چند روز میل کردن نصف ل عرق کاسنی با نصف ل عرق شاهتره با ۱ قاشق چای  خوری خاکشير میل کردن ماء الشعير( طرز تهيه  ماء الشعير طبي:به اين صورت است که مقداری  جو را پوست کنده. آانرا می پزند تا از هم باز شود اما لعاب نياندازد سپس انرا صاف کرده ميل می کنند. البته روش ديگری هم وجود دارد. مواد لازم : جوی پوست کنده: ۵۰ گرم.آب سالم(بدون کلر): یک لیتر طرز تهیه :جوی پوست کنده  آب را در ظرفی ریخته  بگذارید با شعله ملایم بجوشد تا ۱ ل آب باقی بماند. سپس آنر ا از روی حرارت برداشته بگذارید مواد آن ته نشین شود. آب سرخ رقیق بالای آن ماء الشعیر رقیق نامیده می شود که غذائیت آن کمتر بوده در پاک سازی خارج کردن مواد زاید از بدن قوی تر است. اگر چیزی از جرم  آرد جو همراه آن باشد غذائیت آن بیشتر خاصیت دارویی آن کمتر می شود  احتمال ترش شدن آن در معده میل کردن روزی ۱ ل آب هويج با ۱ قاشق چايخوری خاکشير بسيار موثر می باشد. شستشوی بدن با جوشانده گل سرخ گل بنفشه  جو پوست کنده. ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 مریم منم پامو کردم تو یه کفش که یا با پدر حرف میزنید یا با مسعود فرار میکنم مادر قبول کرد و رفت آن شب به سختی گذشت دم دمای صبح بود که داشت خوابم می‌گرفت که صدای داد پدر بلند شد که فریاد میزد مریم خودم می‌کشمت میخواهی آبرویم را ببری دختر حاج کمال را چه به شاگرد باغبان و صدای فریاد مادر را که می‌گفت مریم دختر بدو‌ قایم شو تا پدرت آرام میشود ومن که با ترس و لرز فرار کرده و به انباری رفتم و ته انباری نشستم های های گریه سر دادم نمیدانم چقدر گذشت که با صورتی اشکی به خواب رفتم ژرفای ظهر بود که با صدای در انباری از خواب پریدم با ترس و لرز نگاهی به طرف در انداختم که خواهرم سمانه امد و گفت بیا پدر بیرون است مادر کارت دارد از انباری بیرون آمدیم بخاطر گریه کردن زیاد چشم هایش می‌سوخت و سر درد شدیدی داشتم به اتاق مادر رسیدیم مادر با دیدن من رو ترش کرد و با نگاه و لحن سردی گفت بیا رفتم و نشستم روبه رویش گفتم خانم جان گفتید به آقا جانم مادر نگاه تندی به سمت روانه کرد و گفت دختر حیایت کجا رفته دختر آنقدر بی حیا ندیدم منم با اسرار فراوان گفتم خانم جان که مادر گفت پدرت قبول نمیکند میگه پسر باغبان در شأن خانواده ما نیست دختر تو که در ناز و نعمت بزرگ شدی فردا میخواهی چگونه زندگی کنی ؟ من هم گفتم یک کلام یا با او ازدواج میکنم یا خودم را میکشم مادر وقتی فهمید تصمیمم خیلی جدیه گفت دوباره با پدر صحبت می‌کنه و قرار شد من به خانه ی خواهرم محبوبه بروم که تازه باردار شده بود تا مادر در نبود من قضیه را با پدر در میان بذاره صبح فردا من به خانه ی خواهرم رفتم دلشوره ی شدیدی داشتم اصلا نمی‌توانستم تمرکز کنم خیلی ناراحت بودم و می‌ترسیدم تا عصر شد و برگشتم به عمارت مردم و زنده شدم وقتی برگشتم پدر گوشه ی اتاق پنجدری نشسته بود و حافظ میخواند به سویش قدم برداشتم وقتی به کنارش رسیدم سلام کردم پدر خیلی سرد فقط یک کلمه گفت سلام میخواستم بگویم واسم حافظ بخوانید که کتاب را بست و از اتاق خارج شد دلم گرفت به اتاق مادر رفتم و سلام کردم حال مادر خیلی گرفته بود جوابم را آهسته داد بعد گفت اقایت اجازه داده اما به شرطی که بعد از ازدواج روابطمان را با همدیگر قطع کنیم دلم گرفت اشک هایش سرازیر شد سر برافکندم و بیرون رفتم به اتاق مشترک با دو خواهرم رسیدم در را بسته و شروع به گریه کردم فردای همان روز برای مسعود پیام فرستادن تا به خواستگاریم بیاید با مادرش آمد فقط او و مادرش نه مردی نه بزرگتری مادرش در ظاهر زن خوش اخلاقی بود آن روز با وجود نادیده گرفتن پدر و مادرم من خیلی خوشحال بودم چون مسعود انتخاب خودم بود از طلا و جواهرات خبری نبود فقط و فقط یک انگشتر ساده ی کوچک نه النگو های پت و پهن و نه پارچه های ابریشم هیچ چیز همان روز پدر عاقد خبر کرد وما را به عقد هم در آورد و با جهازی که مادرم قبلاً تدارک دیده بود با لباس ساده و بدون سفید سرخاب بدون مهمانی و هلهله به خانه ی بخت رفتم آن شب مسعود بهم قول داد خوشبخت ترین زن دنیا خواهم شد ومن تا حدی آرام شدم فردایش اصلا حال بلند شدن نداشتم زیر دلم به شدت درد میکرد که مادر شوهرم بدون در زدن وارد شد و شروع کرد به غر غر کردن که چرا بلند نمیشی لنگه ظهره مردم عروس دارن ماهم عروس داریم و از آن روز شروع شد دردسر هایم خانه ی شوهرم دو اتاق کوچک و یک آشپزخانه ی کاهگلی و یه پذیرایی کوچک بود با یک حیاط خیلی خیلی کوچک اینجا از پنجدری و باغچه و حوض و تالار خبری نبود تمام خانه ی شوهرم به اندازه ی اتاقم در خانه ی پدریم نبود تازه آن چند متری هم اجاره ای بود رفتار مسعود باهام خوب بود هر روز می رفت سرکار و عصر برایم گل می آورد مدتی گذشت رفتار مادر شوهرم روز به روز بدتر میشد زنی به شدت بد دهن و شکاک وقتی مسعود خانه بود از گل کمتر بهم نمی‌گفت و همین که مسعود بیرون می‌رفت دمار از روزگارم درمی آورد در این میان بسیار دلتنگ خانواده ام بودم اما نمی‌توانستم یعنی اجازه نداشتم تا به دیدنشان بروم یک روز که لباس هایم را تا میزدم متوجه شدم مقداری از پول هایم کم شده این پول ها را مادرم روز عقدم به من داده بود گفتم شاید کار مسعود است چند روز گذشت یک روز که حیاط را جارو میکردم یادم آمد که با خود چادر به حیاط نیاورده ام و ممکن است یکی بیاید پس به طرف اتاق حرکت کردم همان که در را باز کردم مادر شوهرم را در حال برداشتن پول هایم دیدم باورم نمیشد با دیدن من دست پاچه شد و ترسید گفت اگر چیزی به مسعود بگویی زندگیت را سیاه میکنم ترسیدم چیزی نگفتم شب که مسعود آمد مادرشوهرم اورا صدا زد و باهم به آشپزخانه رفتند چند دقیقه که گذشت مسعود عصبانی در را بهم کوبید و وارد شد و شروع کرد به زدن من ... ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | امر به معروف و نهی از منکر در فضای مجازی ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 عدم صلاحیت علمی جهت درمان🌸🍃 پرسش : انجام امور پزشکى و درمان بیماران توسّط پزشکان و غیر پزشکان، که صلاحیت علمى ندارند، چه حکمى دارد؟ پاسخ : جایز نیست. وظیفه پزشک در صورت عدم تشخیص بیماری 🌸🍃 پرسش : اگر پزشک بر اثر فراموشى انواع و علائم بیماریها ـ به خاطر گستردگى موضوع ـ بیمارى شخص را تشخیص ندهد، در نتیجه اصلاً دارویى تجویز نکند; در صورتى که بیمارى تشدید و یا منجر به مرگ گردد، این پزشک در چه حدّى مسئول است؟ (در صورتى که امکان ارجاع به متخصّص باشد) پاسخ : وظیفه اش آن است که دخالت نکند و او را به فرد آگاهترى هدایت نماید. لزوم ارجاع بیمار به پزشک حاذقتر🌸🍃 پرسش :در صورتى که پزشک بیمارى را تشخیص ندهد، آیا با احتمال ضعیف مىتواند دارو تجویز کند؟ در حالى که با ارجاع به پزشک حاذقتر احتمال درمان بیشتر است و از هدر رفتن پول بیمار نیز جلوگیرى مىگردد؟ پاسخ : در صورت عدم تشخیص، لازم است او را به دیگرى ارجاع دهد. تشخیص بیماری تنها با آزمایش🌸🍃 پرسش : اگر فرصت و امکان آزمایش وجود داشته باشد، امّا به دلایل دیگر (همانند: عدم قدرت بیمار بر پرداخت هزینهها، نبودن امکانات مورد نیاز، نداشتن وقت کافى از ناحیه بیمار، و مانند آن) آزمایشات لازم صورت نگیرد، در این صورت وظیفه پزشک چیست پاسخ : اگر بدون آزمایش تشخیص بیمارى ممکن نیست باید به سراغ آن برود، (مگر اینکه وقت کافى موجود نباشد). و اگر بیمارى طبق موازین تشخیص داده شده، و آزمایش براى اطمینان بیشتر است، وجوبى ندارد. استفاده از روش های درمانی پر عارضه🌸🍃 پرسش :اگر بدانیم یا احتمال دهیم که یک بیمار در اثر بیمارى خاصّى (مثل برخى سرطان ها) بزودى خواهد مرد، آیا مجازیم فقط براى افزایش طول عمر وى هر چند به مدّت کوتاه، روش هاى درمانى خطرناک و بسیار پر عارضه را، (مثل شیمى درمانى که گاه عواض آن شدیدتر از بیمارى اوّلیه است) براى وى تجویز کنیم؟ پاسخ : در فرض مسأله دلیلى بر وجوب و جواز این گونه درمان ها نداریم. ولى اگر بیمار خودش با علم به این عوارض راضى بشود مانعى ندارد. تجویز داروهای پرخطر برای درمان 🌸🍃 پرسش :در بعضى از بیماریها، مثل برخى عفونتهاى نه چندان مهم، پزشک جهت تسریع بهبودى بیمار، یا اطمینان از اینکه داروى تجویزى وى بسیار قوى است و در مورد خیلى از عفونتها مىتواند مؤثّر باشد، یا به خاطر اینکه از هزینه درمان بیمار و مراجعات مکرّر وى بکاهد، اقدام به تجویز داروهایى مىکند که ضررهاى آن کاملاً شدید، و به اثبات رسیده است، و این در حالى است که شاید بتوان از طریق داروهاى دیگر، که ضرر بسیار کمترى دارد، ولى ممکن است با عدم اطمینان کامل و هزینه زیادتر همراه باشد بیمار را معالجه نمود. با چنین فرضى، بهترین کار چیست؟ انتخاب راه سریع و پرخطر، یا راه کم خطر و احیاناً دیر اثر؟ پاسخ :  انتخاب راه دوم لازم است. جراحی که موجب تسریع مرگ بیمار شود🌸🍃 پرسش :مطمئنیم که یک بیمارى، بیمار را به زودى خواهد کشت. از طرفى مىدانیم که با یک عمل درمانى، مثل جرّاحى، ممکن است بیمار بهبودى نسبى و احتمالى پیدا کند، یا حتّى زودتر از موعد از دنیا برد، وظیفه ما در چنین حالتى چیست؟ اگر با این کار به تسریع مرگ بیمار کمک کنیم، مدیون نیستیم؟ اگر اقدام به درمان نکنیم مسئول نیستیم؟ با توجّه به اینکه گاهى نتیجه کار کاملاً نامشخّص است. پاسخ : اگر احتمال بهبودى، احتمال قابل توجّهى است باید اقدام کرد (البتّه با جلب رضایت بیمار). و اگر احتمال ضعیف است و احتمال خطر نیز وجود دارد اقدام نکنید. تجسس و سوال مشاور برای ارائه راهکار🌸🍃 پرسش :بنده دانشجو معلم دانشگاه فرهنگیان هستم و در زمینه آموزش و تربیت جنسی نوجوانان و جوانان کار میکنم در مواقعی که در مدرسه یا مکان های دیگر درباره مسائل بلوغ و انحرافات جنسی صحبت میکنم بعد از جلسه دانش آموزان در جلسه مشاوره خصوصی به بیان مشکلات خود (خود ارضایی، لواط و....) می پردازند و برای درمان وحل مشکل خود تقاضای کمک می نمایند با توجه به اقتضای کار، در مواردی نیازمند پرسش و اطلاعات دقیق درباره نوع انحراف(خود ارضای، لواط و...) فرد مذکور می باشم تا بتوانم به نحو احسن به فرد یا افراد مذکور کمک کنم حکم کار من از لحاظ شرعی و عرفی چیست؟ پاسخ : صحبت مستقیم با آنها در باره این نوع کارها جایز نیست و نباید سوال شود بلکه دستورات کلی را به آنان بدهد مثلا بگوید برای اینکه مبتلا به این کار نشوید طبق این دستور عمل کنید. خطای مسئول آزمایشگاه در تشخیص جنین معلول و متولد شدن آن🌸🍃 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
پرسش :من مسئول آزمایشگاه بودم در ایامی که بنده به دلایلی کاملا افسرده و بیمار شده بودم جواب یکی از آزمایشها اشتباه گزارش گردیده و به دنبال آن نوزاد معلولی که باید سقط می شد متولد شده است لازم به توضیح است که بنده در طول فعالیتم ۴۰۰۰ نمونه را بدون خطا گزارش کرده بودم لطفا بفرمایید تکلیف شرعی بنده چیست؟ پاسخ : تولد نوزاد معلول برای شما  شرعا مشکلی ایجاد نمی کند  از این جهت نگران نباشید اما از این به بعد بیشتر دقت کنید ما هم برای شما دعا می کنیم. عدم رضایت بیمار به عمل جراحی ضروری 🌸🍃 پرسش : برخى از بیماران عاقل و بالغ، که نیازمند عمل جرّاحى هستند، به علّت ترس یا هر دلیل دیگرى درد و رنج را تحمّل نموده، ولى تن به عمل نمىدهند; همراهان بیمار نیز حاضر به این کار نیستند. این در حالى است که پزشک مىداند در صورتى که عمل انجام نشود بیمار به زودى خواهد مُرد، یا دچار عوارضى خواهد شد که تا پایان عمر زمین گیر مىشود. با این فرض، آیا پزشک مىتواند دست به عمل جرّاحى بزند؟ اگر علیرغم مخالفت بیمار، کسان وى چنین اجازهاى دهند، تکلیف طبیب چیست؟ پاسخ : در صورتى که جرّاحى سبب طول عمر شود، مریض مىتواند به خاطر عوارض ناخوشایند جرّاحى، از آن صرف نظر کند; ولى اگر بدون جرّاحى، بیمار در معرض مرگ باشد، طبیب یا کسان مریض مجازند اقدام به جرّاحى کنند، هرچند بیمار راضى نباشد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 یکسال پیش بخاطر دعوایی که بین خانواده خودم وخانواده شوهرم پیش اومد، شوهرم بامن سرد شد باوجود اینکه خیلی عاشقم بود بهم بی محلی کرد وخیلی با حرفاش بهم بی احترامی کرد، منم علارغم میلم با وجود یه بچه رفتم خونه پدرم وبا گریه زیاد تصمیم قطعی گرفتم طلاق بگیرم، تا ده روز شوهرم نیومد دنبالم، چون خیلی دوسش داشتم نتونستم برم درخواست طلاق بدم. همون روز یه سجاده پهن کردم یه دل سیر گریه کردم و گفتم خدایا اگه اون منو واقعا دوست داره خودت کاری بکن دلم صاف بشه و زندگیم دوباره درست بشه. همون روز شوهرم اومد دنبالم عذرخواهیکرد، و نرسیدن به طلاق رو معجزه ی خدا دونستم. ❤️❤️❤️ تو عقد تا پای طلاق رفتم ولی با وساطت اقوام انجام نشد و یه عمر لعنت برا خودشون خریدندولی خداراشکر احساس نزدیکی بیشتری به خدا کردم وبا این فکر تحمل کردم ❤️❤️❤️❤️ به خاطر دخالت های بیجا خواهرشوهرم که کلی اذیتم کرد تودوران نامزدی بااینکه همسن مادرم هست وخودش ۴تاپسر بزرگ داره همش آتیش مینداخت توزندگیم باعث شد یبار تاپای طلاق برم ولی شوهرم جلوش ایستادو دستش رو از زندگیمون کوتاه کرد .الآن ازدواج کردیم ورابطه ای با خانواده خواهر شوهرم نداریم ❤️❤️❤️❤️ اره خودم چند بار شده که تا پای طلاق رفتم و برگشتم دلیلشم دست بزن و فحاشی شوهرمه خستم کرده...ولی به خاطر دخترم کوتاه اومدم... ❤️❤️❤️❤️ من یدفه تا پای طلاق رفتم ولی دایی وزندایی شوهرم نزاشتن جدا بشم و شوهرمم کلا دادگاه نیومد گفت من نمیام ،میدونستم اصلا طلاق بده نیست فقط حرف میزنه ❤️❤️❤️❤️❤️ چن سال قبل داداشمو زنش به مشکل برخوردن حدود ۵سال جدا از هم زندگی کردن تا پای طلاق رفتن حتی داداشم چن تا سکه هم از مهرشو داد ولی بعد ۴،۵سال دوباره برگشتن والان زندگیشون خداروشکر خیلی خوبه واما دلیلش، بنظرم زیرسر دوتاشون بلند شده بود واعتمادشون نسبت بهم ازبین رفته بودبخاطر همین ازهم تنفر پیدا کرده بودن واینو بگم اگه همون اوایل داداشم سعی می‌کرد با زبون خوش وبا محبت زنشو برگردونه واینقدر دخالت وپادرمیونی دوست وآشنا واقوام وخانواده رو قبول نمیکردن که صدالبته باعث دامن زدن به این تنش شد درمدت کوتاهی مشکلشونو خودشون میون خودشون دوتا حل میکردن واینقدر دادار دودور راه نمینداخته کاربه ۵ سال جدازندگی کردن نمی‌کشید (که بماند چه ها کشیدیم از لحاظ احساساتو اعصاب که خودش داستان مفصلیه اگه بخوام بگم)وسریعتر مشکلشون حل میشد ❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام عزیزم حالا که اون مطلبو گفتی نمیشه 😁حداقل اینو بزار بخاطر اون دخترخانم ۲۰ ساله که دانشجو پرستاری هست میگه صورتم پر از جوشه و لاغره هیچ امیدی به زندگی ندارم قصد خود کشی دارم تورو خدا این حرفارو نزن دختر جان تو رشته ای میخونی بخدا که خیلی از دخترا ایران زمین آرزوشون هست پرستاری یا پیراپزشکی قبول بشن آخه هم وجه اجتماعی خیلی با کلاسی داره هم بازار کار خوبی داره عزیزم .و اما در مورد صورتت مقداری عنبر نسا (دستشویی الاغ ماده )با کلپوره میکوبی میزاری میخسن بعد بزار روزی چند دقیقه رو صورتت باشن و همینجور صبح ناشتا زلف عروس بهش میگن از عطاری بگیر اونم خیس میکنی ابش صاف میکنی میخوری صبح ناشتا و در مورد لاغری صورتت خواهر من قرص زنیک پلاس میخوره هم چاق کننده بدنه هم صورت چون اشتها باز میکنه برای مو خوبه بعدم تو یه دانشجو پرستاری واقعا در عجبم انقد ناامید خواهر من ۳سال پشت سر هم کنکور داد تا پرستاری قبول بشه ولی نشد رفت یه رشته دیگه درس میخونه صورتشم پر از جوشه ولی نا امید نشد.برای خجالتی بودنتم چند تا کتاب در مورد اعتماد به نفس بگیر بخون عزیزم انقدر نا امید نباش.نعمتی خدا بهت داده قدرش بدون اگر تا حالا دکتر پوست نرفتی یه متخصص پوست خوب هم اگر بتونی بری یه دوره ۶ماهه بهت قرص راکوتان میده صورتت بدتر میشه تمام جوشا میریزه بیرون ولی خوب میشه ولی در کل اگر بخوای صورتت خوب باشه باید استرس نداشته باشی .یزره رو اعتماد به نفست کار کن کلاسها مخصوص اعتماد به نفس شرکت کن .والله دختر دایی من همین پرستاری میخونه با شاه فالوده نمیخوره خیلی کلاس میزاره گفتم خودتو دست کم نگیری😉.نه اینکه به کسی بفروشی .حتما مکمل های چاقی صورت بگیر بخور قرصا ب ۱۲خوبه زنیک پلاس و مولتی ویتامین البته با مشاوره دکتر متخصص پوست مو ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
پاسخ اعضا 🌙🌺 سلام خانم عزیزی ک عکس پای پسرتون زو گذاشتین و مویرگهاش مشخص بود بیا برای بچت هرشب تا یکهفته هنا بزار وپاشو مشما بگیر باین کار پوست پای بچت کلفت میشه نوه خواهرم همین مشگل رو داشت شکر خدا با انجام دادن این کار کاملا خوب شد 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام و ادب خدا قوت دختر کوچولوی ۵ ساله که پاش ترک میخوره کرم ترک پا لدورا بزنید تغذیه اش رو توجه کنید اب و میوه و سبزیجات روزی دو تا سه وعده میل کنند موفق باشید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام و درود خدا قوت به همه باارزوی موفقیت خواهر عزیزی که دکترا گفتن ویروس رفته توی قلب بچه خیلی ناراحت شدم خدا کمکش کنه گفتید دکتر مهدوی دکتر بچه تونه بهترین دکتر و بهترین بیمارستان بچه رو‌بردید دکتر مهدوی دکتر پسر من هم بودن خودم به چشم خودم دیدم که ایشون بچه ها رو از مرگ نجات دادن با تشخیص درست و خوبشون بسپارید به خدا و توکل کنید . بی تابی و بی قراری نکنید قوی باشید توی روحیه بچه تاثیر میزاره . مرگ دست خداست ذکر لاحول ولا قوه الا به الاه رو زیاد بگید .🌿🌿🌿🌿🌿🌿 اون خانمی که گفتن استرس دارن و از رییسشون میترسن. از چی میترسی .از اینکه بندازنتون بیرون و اخراج بشید .شاید خدا می خواهد که اخراج بشید و برید سر یک کار بهتر . ذکر یونسیه رو زیاد بگید لا اله الا انت سبحانک انی کنت و من الظالمین و ستجبنا له و نجیناه و من الغم و کذالک ننجی المومنین هرروز ایه الکرسی بخونید ۵ بار و زیارت عاشورا با توجه به معنی هاش هر روز خوانده شود . خود به خود قوی میشی 🌿🌿🌿🌿🌿 اقا پسری که دل باخته دختر خانمی از اقوام دور شدید و از قضا پسر عموی دختر هم خواستگارشونه به نظر من شما اول مادر یا خواهر خودتون یا یکی از نزدیکان قابل اطمینان تون رو بفرستید با خود دختر خانم صحبت کنند و نظرشون رو راجع به ازدواج با شما بپرسند اگر جواب مثبت بود شما مرتب برو خواستگاری به قول معروف پاشنه در شون رو از جا بکن تا پدرشون راضی بشن خوشبخت بشید همه جوان ها ان شاالله خوشبخت بشن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 با سلام و ادب خدا قوت به حبیبه خانم عزاداریها قبول🖤 روی سخنم با اون خانمی که گفتن از دین و ...زده شدم پدرم مرد دینداری است و پول داره. منو زود شوهر داده و خوشحاله و در رو برای پدرم باز نکردم و خیلی شاکی بودن و گفتن که کسی بالای منبر نره ببخشیدا بی عرضه گی خودتون رو تقصیر دین نندازید چرا برای خواسته هاتون اصرار و پافشاری نکردید ؟؟قهر میکردید. البته شما هم اون موقع بچه بودید و کور کورانه بله قربان گوی پدر و همسرتون بودید وحالا که بزرگتر و پخته تر شدید و فکر گذشته رو می کنید ناراحتید . در ضمن چرا باید حتما دخترتون کلاس کنکور بره تا دانشگاه قبول بشه .پسر من بدون کلاس کنکور بهترین دانشگاه دولتی کشور دانشگاه شهید شمسی پور رشته مهندسی کامپیوتر قبول شد.پسرم می خواست مغازه بزنه ما پول نداشتیم رفت از بابام پول قرض گرفت مغازه زد شما هم بچه هات رو بفرس از بابات بگیرند اشتباه نکن در رو برای بابات باز کن تا مشکلات شما رو ببینه . راستی شوهر منم اولا نمیزاشت من کاری انجام بدم و حرفه ای یاد بگیرم و حالا وقتی پافشاری منو میبینه خودش حمایتم میکنه من مشاوره پوست و مو هستم اولش گفت نه ولی حالا هم محصول میخره هم حمایت میکنه موفق باشید ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽