eitaa logo
از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
474 دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
5 فایل
«احادیث اهل بیت، آیات قرآن، کلمات علما و اشعار» فضایی برای ارائه معارف و کمک به فضلای عزیز جهت منبر همچنین ببینید: کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub و متن روضه اهل بیت: @rozehayemaktoubb
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از احادیث بسیار مهم در باب مقتل امام حسین (علیه السلام) مقتل شیخ صدوق است ایشان در کتاب امالی در روز تاسوعا و عاشورای سال ۳۶۸ قمری این مقتل را به سند خویش از امام صادق (علیه السلام) از امام باقر و ایشان از امام سجاد (علیهما السلام) نقل می فرمایند. این مقتل اگرچه مختصر است اما به جهت نقل شیخ صدوق از معصوم علیه السلام دارای ارزش والایی است. ر، ک: الامالی صدوق ص۱۵۰ می توانید از طریق آدرس ذیل نیز این نقل را مشاهده فرمایید: https://adr3.ir/WR6 آدرس همین مطلب در سایت کتابخانه فقاهت: https://lib.eshia.ir/15033/1/215 ترجمه این حدیث شریف: https://lib.eshia.ir/12692/1/150 توجه می فرمایید که این حدیث در مجلس سی ام نقل شده است و در مجلس سی و یکم نیز احادیث دیگری در مقتل حضرت نقل شده است. کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
🔰نوحه خوانی جبرئیل برای سیدالشهدا 🔹روح القدس که پیش لسان فرشته هاست از پیروان مرثیه خوانان کربلاست این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان آری در آن جهان دگر تیر این عزاست  کرده سیاه حله نور این عزای کیست خیرالنسا که مردمک چشم مصطفاست  بنگر به نور چشم پیمبر چه می‌کنند این چشم کوفیان چه بلا چشم بی‌حیاست! وحشی بافقی 🔸بحار الانوار نقل می کند: جبرئیل به آدم آموخت که بگو «یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن والحسین و منک الاحسان» حضرت آدم تا نام حسین را بر زبان آورد اشکش جاری شد و قلبش شکست! پرسید برادرم جبرئیل! در هنگام ذکر این نام پنجم قلبم شکست و اشکم جاری شد! جبرئیل فرمود ای آدم این فرزند تو به مصیبتی دچار می شود که مصیبت های دیگر در نزد آن کوچک است! آدم پرسید: چه مصیبتی! جبرئیل شروع به مرثیه سرایی برای حسین کرد و فرمود: آدم او را تشنه، غریب و تک و تنها می کشند! هیچ یاوری و کمک کاری ندارد! ای کاش او را میدیدی که فریاد میزند: واعطشاه! وا قلة ناصراه! طوری که عطش بین او و آسمان مانند دود مانع می شود ولی کسی او را جز با شمشیر جواب نمی گوید و جز شربت مرگ به او نمی دهند. سپس سر او را مانند قربانی از پشت سر ذبح می کنند و خانواده او را به اسارت میبرند و سرهای شهیدان را به همراه بانوان حرم او در شهرها می گردانند. این چنین در علم خدای منان گذشته است. اینجا بود که آدم و جبرئیل و مانند مادر فرزند از دست داده برای حسین گریه کردند! متن: بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏44 ؛ ص245 وَ رَوَى صَاحِبُ الدُّرِّ الثَّمِينِ‏ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى- فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ‏ «1» أَنَّهُ رَأَى سَاقَ الْعَرْشِ وَ أَسْمَاءَ النَّبِيِّ وَ الْأَئِمَّةِ ع فَلَقَّنَهُ جَبْرَئِيلُ قُلْ يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ فَلَمَّا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ سَالَتْ دُمُوعُهُ وَ انْخَشَعَ قَلْبُهُ وَ قَالَ يَا أَخِي جَبْرَئِيلُ فِي ذِكْرِ الْخَامِسِ يَنْكَسِرُ قَلْبِي وَ تَسِيلُ عَبْرَتِي قَالَ جَبْرَئِيلُ وَلَدُكَ هَذَا يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ فَقَالَ يَا أَخِي وَ مَا هِيَ قَالَ يُقْتَلُ‏ عَطْشَاناً غَرِيباً وَحِيداً فَرِيداً لَيْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِينٌ وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَانِ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَيُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ وَ يَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ كَذَلِكَ سَبَقَ فِي عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ الثَّكْلَى. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰حدیثی زیبا درباره کیفیت حضور اهل بیت بر بالین مومن در هنگام مرگ و سوالات نکیر و منکر صفحه ۱ از ۲ از امام عسکری علیه السلام نقل شده است که فرمود: مؤمنی که ولایت محمد و آل پاک او را دارد و علی (علیه السلام) را که مانند پیامبر عمل می کند را بعد از محمد به عنوان امام خود انتخاب کرده است ؛ و علی (علیه السلام) را آقای خود گرفته است و اقوال او را تصدیق و افعال او را صواب می داند و از او اطاعت می‌کند به اطاعت کسی که او را از ذریه پاک او برای امور دین و سیاستش می‌خواند، زمانی که از امر خدای تعالی امری [یعنی مرگ] بر او عارض می‌شود که قابل ردّ کردن نیست و از قضای او چیزی بر او فرود آید که قابل بازداشتن نیست و ملک الموت و اعوان او نزد وی حاضر می‌شوند، نزد سر خود محمد رسول الله (ص) را می‌بیند و در طرف دیگر خود علی سید اوصیا را می‌بیند و نزد پای خود در یک سمت امام حسن سبط سید انبیا و در جانب دیگر امام حسین سید همه شهیدان علیهما السلام است و در اطراف او بعد از اینان، برگزیدگان از خواص و محبانشان حضور دارند؛ همان‌ها که سروران این امت هستند، بعد از سروران خود از آل محمد (ص) بیمار مؤمن به آنان نظر می‌کند و آنان را مورد خطاب قرار می‌دهد به گونه ای که خدا صوت او را از گوش‌های حاضرین در بستر احتضارش می‌پوشاند، همان طور که رویت ما اهل بیت و رویت خواص ما از چشم‌های آنان محجوب گشته تا ایمانشان به ولایت از حیث ثواب بزرگتر گردد به خاطر شدت رنج و محنتی که بر آنان است؛ پس مؤمن می‌گوید: ای رسول پروردگار عزت! پدر و مادرم به فدایت باد! ای وصی رسول پروردگار رحمت! پدر و مادرم به فدایت باد! ای شیر بچگان محمد و دو شیر او! ای دو فرزند و نواده او! ای دو آقای جوانان اهل بهشت که به رحمت و رضوان خدا نزدیک هستید! پدر و مادرم به فدایتان باد! ای گروه‌های نیکان از اصحاب محمد و علی و دو فرزندشان علیهم السلام خوش آمدید! چقدر اشتیاق من به شما زیاد بود و چقدر سرور من اکنون از دیدن شما زیاد گشته! ای رسول خدا! این ملک الموت است که بر من حاضر شده و من در جلالت خودم در سینه او شکی ندارم به خاطر جایگاه تو و جایگاه برادرت! پس رسول خدا (ص) می‌فرماید: بله چنین است؛ پس رسول خدا (ص) روی به ملک الموت نموده و می‌فرماید: ای ملک الموت! وصیت خدا را در باب احسان به دوست و خادم و محب و ایثارگر ما بپذیر! پس ملک الموت می‌گوید: یا رسول الله! به او امر کن که نظر کند به آن چه خدا در بهشت برایش مهیا کرده؛ پس رسول خدا (ص) به او می‌فرماید: باید به بالا نظر نماید و به آن چه خردها بر آن محیط نمی گردد و قابل شمارش و محاسبه نیست، نگاه کند! پس ملک الموت می‌گوید: چگونه آسان نگیرم به کسی که چنین ثوابی دارد؟ در حالی که این محمد و عزیران او هستند که زائران او هستند؛ ای رسول خدا! اگر خدا مرگ را گردنه ای قرار نداده بود که به آن بهشت نمی رسد مگر کسی که از آن بگذرد، من به سمت قبض روح او نمی رفتم ولی این خادم و محب تو به تو و سایر انبیا و رسولان خدا و اولیای او که به خاطر حکم خدای متعال مرگ را چشیده اند، تأسی نموده است؛ پس محمد (ص) می‌گوید: ای ملک الموت! برادر ما را بگیر که ما او را به تو سپردیم؛ پس وصیت به خیر ما را در حق او بپذیر؛ سپس پیامبر و همراهان او به سوی باغهای بهشت اوج می‌گیرند در حالی که پرده و حجاب از چشم آن مؤمن بیمار برداشته شده، پس آن مؤمن آنان را در بهشت می‌بیند بعد از آن که دور بستر او بودند؛ پس می‌گوید: ای ملک الموت! سریع باش و روح مرا بگیر و مرا این جا نگذار! زیرا من نمی توانم نسبت به دوری محمد و عزیزانش صبر کنم! مرا به آنان ملحق ساز؛ پس در این هنگام ملک الموت روح او را می‌گیرد و مثل جدا شدن مو از آرد از تنش جدا می‌کند و اگر شما می‌بینید که او در شدت است، او در شدت نیست بلکه او در راحتی و لذت است؛ پس وقتی وارد قبرش می‌گردد جماعت ما را آن جا می‌بیند. و وقتی منکر و نکیر به نزد او می‌ایند، یکی از آنان به دیگری می‌گوید: این محمد و علی و حسن و حسین و برگزیدگان از اصحاب ایشانند که نزد این رفیق ما هستند؛ پس ما باید برای آن دو خضوع به خرج دهیم؛ پس می‌آیند و بر محمد و علی جداگانه سلام می‌کنند و سپس بر حسنین سلام می‌کنند و آن دو را در آن سلام شریک می‌سازند؛ سپس بر سایر اصحاب ما که همراه ما هستند سلام می‌کنند و سپس می‌گویند: ای رسول الله! ما زیارت تو را در بین خواص خود از این خادم و دوستت دیدیم و اگر خدا نمی خواست فضل خود را در حق ملائکه ای که در این محضر هستند و ملائکه ای که بعد از ما سخن ما را می‌شنوند ظاهر سازد، ما از او سؤال شب اول قبر نمی کردیم؛ ولی امر خدا را ناچار باید امتثال کرد؛ ادامه در صفحه بعد از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔸ادامه حدیث: صفحه ۲ از ۲ سپس از آن مؤمن سؤال می‌پرسند و می‌گویند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ قبله ات کجاست؟ پیروان و برادران تو کیستند؟ پس می‌گوید: خدا پروردگار من است و محمد پیامبرم و علی وصی محمد امام من است و کعبه قبله من و مؤمنین ولایت مدار محمد و علی و آل آن دو که دشمنان دشمنان آن دو هستند، برادران من هستند؛ گواهی می‌دهم که معبودی جز خدای لا شریک له نیست و گواهی می‌دهم که محمد عبد و رسول اوست و این که برادر او علی ولیّ خداست و این که کسانی از پاکان عترت و برگزیدگان از ذریه او خلفای امت و والیان حق و برپادراندگان به راستی هستند؛ پس می‌گویند: بر این اعتقاد زاده شدی و بر این اعتقاد جان دادی و ان شاء الله بر این عقیده مبعوث می‌شوی و با کسانی که در دار کرامت خدا و محل استقرار رحمتش تولّی داشتی، خواهی بود. رسول خدا (ص) فرمود: و اگر دشمن دوستان ما و دوست دشمنان ما باشد، و ملقب به القاب دشمنان ما باشد، وقتی ملک الموت برای قبض روح او می‌آید، خداوند عز و جل برای آن فاجر سرورانش را که آنان را به جای خدا ارباب گرفته متمثل می‌کند؛ بر آنان از انواع عذاب به قدری است که نزدیک است نگاه او به ایشان (دشمنان خدا و اهل بیت) او را هلاک کند و پیوسته از حرارت عذاب آنان به قدری که تاب آن را ندارد به ایشان می‌رسد؛ پس ملک الموت به او می‌گوید: ای فاجر کافر! اولیای خدا را با اعدائشان رها کردی! امروز چیزی را از تو بی نیاز نمی کنند و راه گریزی نداری؛ پس از عذاب به قدری بر او وارد می‌شود که کمترین آن اگر بر اهل دنیا تقسیم شود، آنان را هلاک می‌کند و سپس وقتی روانه قبرش می‌شود، دری از بهشت را باز می‌بیند که از آن در خیراتش را می‌بیند؛ پس منکر و نکیر به او می‌گویند: نگاه کن به آن چه از آن خیرات که از آن محروم شدی! سپس دری از آتش در قبرش برای او گشوده می‌شود که از آن در عذاب او بر او داخل می‌شود، پس می‌گوید: پروردگارا! قیامت را مرسان! پروردگارا! قیامت را مرسان! تفسیر امام عسکری: ۲۲۱ - متن عربی حدیث را در اینجا ببینید از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
درباره امام حسین و محرم (مطالب گوناگون که در فهرست قرار نگرفته اند) مقتل شیخ صدوق به نقل از امام صادق علیه السلام فهرست مصیبات بانوان حرم حسینی در روز عاشورا مقتل حضرت مسلم علیه السلام اخبار به شهادت امام حسین علیه السلام در کلام امیر المومنین علیه السلام گریه شدید امیرالمومنین علیه السلام برای عطش سید الشهدا پیکر بی سر اباعبدالله در روز قیامت در محضر زهرای مرضیه سلام الله علیهما تظلم زهرای مرضیه در روز قیامت برای سیدالشهدا علیه السلام اشاره امام حسین به مصیبت زهرای مرضیه سلام الله علیها مرثیه امام حسین علیه السلام برای امام مجتبی علیه السلام ۱۲ حدیث در فضیلت گریستن بر سیدالشهدا ۱۷ روایت در فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام به نقل از امام باقر علیه السلام قدر داني موسي بن جعفر از روضه خوان ابا عبد الله نوحه خوانی جبرئیل برای سیدالشهدا اعظم المصائب و گریه حضرت زهرا مقاله طلب آب در عاشورا روضه بازگشت ذوالجناح به نقل از امام باقر علیه السلام سیصدو بیست و چند ضربه بر پیکر امام حسین علیه السلام اصابت تیر به گلوی مقدس حضرت روایت درباره تاسوعا نکاتی مهم درباره شب عاشورا معرفی کردن امام، خود را به مردم معرفی کردن امام قطع نصیحت امام توسط لشگر و واکنش حضرت قیس بن مصهر صیداوی فضیلت زیارت کربلا در کلام امام هادی اگر صد فرزند می داشتم دوست داشتم نام همه را علی می گذاشیم جمله امیرالمومنین : پدر و مادرم فدای حسین روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔸متن عربی حدیث حضور اهل بیت بر بالین مومن بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏6 ؛ ص173 إِنَّ الْمُؤْمِنَ الْمُوَالِيَ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الْمُتَّخِذَ لِعَلِيٍّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ إِمَامَهُ الَّذِي يَحْتَذِي مِثَالَهُ وَ سَيِّدَهُ الَّذِي يُصَدِّقُ أَقْوَالَهُ وَ يُصَوِّبُ أَفْعَالَهُ وَ يُطِيعُهُ بِطَاعَةِ مَنْ يَنْدُبُهُ مِنْ أَطَايِبِ ذُرِّيَّتِهِ لِأُمُورِ الدِّينِ وَ سِيَاسَتِهِ إِذَا حَضَرَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى مَا لَا يُرَدُّ وَ نَزَلَ بِهِ مِنْ قَضَائِهِ مَا لَا يُصَدُّ وَ حَضَرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانُهُ وَجَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ وَ مِنْ جَانِبٍ آخَرَ عَلِيّاً سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ وَ عِنْدَ رِجْلَيْهِ مِنْ جَانِبٍ الْحَسَنَ سِبْطَ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ وَ مِنْ جَانِبٍ آخَرَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَ الشُّهَدَاءِ أَجْمَعِينَ وَ حَوَالَيْهِ بَعْدَهُمْ خِيَارَ خَوَاصِّهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ الَّذِينَ هُمْ سَادَةُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ سَادَاتِهِمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ يَنْظُرُ الْعَلِيلُ الْمُؤْمِنُ إِلَيْهِمْ فَيُخَاطِبُهُمْ بِحَيْثُ يَحْجُبُ اللَّهُ صَوْتَهُ عَنْ آذَانِ حَاضِرِيهِ كَمَا يَحْجُبُ رُؤْيَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ‏ وَ رُؤْيَةَ خَواصِّنَا عَنْ أَعْيُنِهِمْ لِيَكُونَ إِيمَانُهُمْ بِذَلِكَ أَعْظَمَ ثَوَاباً لِشِدَّةِ الْمِحْنَةِ عَلَيْهِمْ فَيَقُولُ الْمُؤْمِنُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ رَبِّ الْعِزَّةِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا وَصِيَّ رَسُولِ رَبِّ الرَّحْمَةِ بِأَبِي أَنْتُمَا وَ أُمِّي يَا شِبْلَيْ مُحَمَّدٍ وَ ضِرْغَامَيْهِ يَا وَلَدَيْهِ وَ سِبْطَيْهِ يَا سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْمُقَرَّبِينَ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ مَرْحَباً بِكُمْ مَعَاشِرَ خِيَارِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ وَلَدَيْهِمَا مَا كَانَ أَعْظَمَ شَوْقِي إِلَيْكُمْ وَ مَا أَشَدَّ سُرُورِي الْآنَ بِلِقَائِكُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا مَلَكُ الْمَوْتِ قَدْ حَضَرَنِي وَ لَا أَشُكُّ فِي جَلَالَتِي فِي صَدْرِهِ لِمَكَانِكَ وَ مَكَانِ أَخِيكَ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص كَذَلِكَ هُوَ فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى مَلَكِ الْمَوْتِ فَيَقُولُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ اسْتَوْصِ بِوَصِيَّةِ اللَّهِ فِي الْإِحْسَانِ إِلَى مَوْلَانَا وَ خَادِمِنَا وَ مُحِبِّنَا وَ مُؤْثِرِنَا فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُرْهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهُ فِي الْجِنَانِ فَيَقُولُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لِيَنْظُرَ إِلَى الْعُلُوِّ فَيَنْظُرُ إِلَى مَا لَا يُحِيطُ بِهِ الْأَلْبَابُ‏ وَ لَا يَأْتِي عَلَيْهِ الْعَدَدُ وَ الْحِسَابُ فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ كَيْفَ لَا أَرْفُقُ بِمَنْ ذَلِكَ ثَوَابُهُ وَ هَذَا مُحَمَّدٌ وَ أَعِزَّتُهُ زُوَّارُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْمَوْتَ عَقَبَةً «2» لَا يَصِلُ إِلَى تِلْكَ الْجِنَانِ إِلَّا مَنْ قَطَعَهَا لَمَا تَنَاوَلْتُ رُوحَهُ وَ لَكِنْ لِخَادِمِكَ وَ مُحِبِّكَ هَذَا أُسْوَةٌ «3» بِكَ وَ بِسَائِرِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ الَّذِينَ أُذِيقُوا الْمَوْتَ لِحُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ يَقُولُ مُحَمَّدٌ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ هَاكَ أَخَانَا قَدْ سَلَّمْنَاهُ إِلَيْكَ فَاسْتَوْصِ بِهِ خَيْراً ثُمَّ يَرْتَفِعُ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ إِلَى رَوْضِ الْجِنَانِ وَ قَدْ كُشِفَ مِنَ الْغِطَاءِ وَ الْحِجَابِ لِعَيْنِ ذَلِكَ الْمُؤْمِنِ الْعَلِيلِ فَيَرَاهُمُ الْمُؤْمِنُ هُنَاكَ بَعْدَ مَا كَانُوا حَوْلَ فِرَاشِهِ فَيَقُولُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ الْوَحَا الْوَحَا «4» تَنَاوَلْ رُوحِي وَ لَا تُلْبِثْنِي هَاهُنَا فَلَا صَبْرَ لِي عَنْ مُحَمَّدٍ وَ أَعِزَّتِهِ وَ أَلْحِقْنی بهم 4) كلمة تقال في الاستعجال و المعنى: البدار البدار.
کیفیت حضور اهل بیت بر بالین مومن ادامه حدیث فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَنَاوَلُ مَلَكُ الْمَوْتِ رُوحَهُ فَيَسُلُّهَا كَمَا يَسُلُّ الشَّعْرَةَ مِنَ الدَّقِيقِ وَ إِنْ كُنْتُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ فِي شِدَّةٍ فَلَيْسَ هُوَ فِي شِدَّةٍ بَلْ هُوَ فِي رَخَاءٍ وَ لَذَّةٍ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ وَجَدَ جَمَاعَتَنَا هُنَاكَ وَ إِذَا جَاءَهُ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ قَالَ أَحَدُهُمَا لِلْآخَرِ هَذَا مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ خِيَارُ صَحَابَتِهِمْ بِحَضْرَةِ صَاحِبِنَا فَلْنَتَّضِعْ لَهُمَا «1» فَيَأْتِيَانِ فَيُسَلِّمَانِ عَلَى مُحَمَّدٍ سَلَاماً مُفْرَداً ثُمَّ يُسَلِّمَانِ عَلَى عَلِيٍّ سَلَاماً مُفْرَداً ثُمَّ يُسَلِّمَانِ عَلَى الْحَسَنَيْنِ سَلَاماً يَجْمَعَانِهِمَا فِيهِ ثُمَّ يُسَلِّمَانِ عَلَى سَائِرِ مَنْ مَعَنَا مِنْ أَصْحَابِنَا ثُمَّ يَقُولُونَ قَدْ عَلِمْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ زِيَارَتَكَ فِي خَاصَّتِكَ لِخَادِمِكَ وَ مَوْلَاكَ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ يُرِيدُ إِظْهَارَ فَضْلِهِ لِمَنْ بِهَذِهِ الْحَضْرَةِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ يَسْمَعُنَا مِنْ مَلَائِكَتِهِ بَعْدَهُمْ لَمَا سَأَلْنَاهُ وَ لَكِنْ أَمْرُ اللَّهِ لَا بُدَّ مِنْ امْتِثَالِهِ ثُمَّ يَسْأَلَانِهِ فَيَقُولَانِ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ وَ مَنْ إِمَامُكَ وَ مَا قِبْلَتُكَ وَ مَنْ شِيعَتُكَ وَ مَنْ إِخْوَانُكَ فَيَقُولُ اللَّهُ رَبِّي وَ مُحَمَّدٌ نَبِيِّي وَ عَلِيٌّ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ إِمَامِي وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ الْمُوَالُونَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ آلِهِمَا وَ أَوْلِيَاؤُهُمَا الْمُعَادُونَ لِأَعْدَائِهِمَا إِخْوَانِي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ أَخَاهُ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّ مَنْ نَصَبَهُمْ لِلْإِمَامَةِ مِنْ أَطَايِبِ عِتْرَتِهِ وَ خِيَارِ ذُرِّيَّتِهِ خُلَفَاءُ الْأُمَّةِ وَ وُلَاةُ الْحَقِّ وَ الْقَوَّامُونَ بِالصِّدْقِ فَيَقُولَانِ عَلَى هَذَا حَيِيتَ وَ عَلَى هَذَا مِتَّ وَ عَلَى هَذَا تُبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى وَ تَكُونُ مَعَ مَنْ تَتَوَلَّاهُ فِي دَارِ كَرَامَةِ اللَّهِ وَ مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِنْ كَانَ لِأَوْلِيَائِنَا مُعَادِياً وَ لِأَعْدَائِنَا مُوَالِياً وَ لِأَضْدَادِنَا بِأَلْقَابِنَا مُلَقِّباً فَإِذَا جَاءَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِنَزْعِ رُوحِهِ مَثَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِذَلِكَ الْفَاجِرِ سَادَتَهُ الَّذِينَ اتَّخَذَهُمُ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْوَاعِ الْعَذَابِ مَا يَكَادُ نَظَرُهُ إِلَيْهِمْ يُهْلِكُهُ وَ لَا يَزَالُ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ حَرِّ عَذَابِهِمْ مَا لَا طَاقَةَ لَهُ بِهِ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَا أَيُّهَا الْفَاجِرُ الْكَافِرُ تَرَكْتَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ إِلَى أَعْدَائِهِ فَالْيَوْمَ لَا يُغْنُونَ عَنْكَ شَيْئاً وَ لَا تَجِدُ إِلَى مَنَاصٍ‏ «2» سَبِيلًا فَيَرِدُ عَلَيْهِ مِنَ الْعَذَابِ مَا لَوْ قُسِمَ أَدْنَاهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا لَأَهْلَكَهُمْ ثُمَّ إِذَا دُلِّيَ فِي‏ قَبْرِهِ رَأَى بَاباً مِنَ الْجَنَّةِ مَفْتُوحاً إِلَى قَبْرِهِ يَرَى مِنْهُ خَيْرَاتِهَا فَيَقُولُ لَهُ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ انْظُرْ إِلَى مَا حُرِمْتَ مِنْ تِلْكَ الْخَيْرَاتِ ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ فِي قَبْرِهِ بَابٌ مِنَ النَّارِ يَدْخُلُ عَلَيْهِ مِنْهُ مِنْ عَذَابِهَا فَيَقُولُ رَبِّ لَا تُقِمِ السَّاعَةَ يَا رَبِّ لَا تُقِمِ السَّاعَةَ. __________________________ (1) أي فلنتذلل و لنتخشع لهما. (2) المناص: الملجأ و المفر. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏6، ص: 176
🔰روایتی زیبا در بیان چند صفت یکی از دوستان اهل بیت: "الکافی: امام حسن علیه السلام برای مردم خطبه خواند و فرمود: ای مردم، از برادری که در نظر من از بزرگ ترین مردمان است، برایتان می‌گویم: ۱. آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه می‌داد، کوچکی دنیا در نظر او بود. ۲. او از سلطه حکومت شکمش خارج شده بود، آنچه نمی یافت اشتهایش را نداشت. و چون به دست می‌آورد، زیاده روی نمی کرد. ۳. از سلطه حکومت شرمگاهش خارج شده بود، پس عقل و اندیشه اش را برای آن سبک نمی کرد. ۴. از سلطه حکومت جهالت خارج شده بود، پس دستش را جز از روی یقین و برای منفعت دراز نمی کرد. ۵. پر اشتها و ناراضی و دلتنگ نبود. ۶. اکثر اوقات زندگی اش ساکت بود. اگر سخن می‌گفت بر گویندگان چیره می‌گشت. ۷. در جدل وارد نمی شد و در دعوایی مشارکت نمی کرد و دلیلی را ارائه نمی کرد مگر اینکه قاضی را ببیند. ۸. از برادرانش غافل نبود و هیچ چیزی را تنها از برای خود نمی خواست. ۹. ناتوان بود و مردم او را ناتوان می‌پنداشتند. اگر کاری جدی به میان می‌آمد همچون شیر بیشه می‌خروشید. ۱۰. هیچ کس را نسبت به کارش در آنجا که امکان داشت عذری داشته باشد ملامت نمی کرد تا اینکه عذری حاصل شود. ۱۱. آنچه را که می‌گفت، خود انجام می‌داد و آنچه را که نمی گفت نیز انجام می‌داد. ۱۲. چون میان دو کاری حیران می‌ماند و نمی دانست که کدامیک برتر است، نگاه می‌کرد که کدامیک به هوای نفس نزدیک تر است پس با آن مخالفت می‌نمود. ۱۳. از هیچ دردی جز نزد کسی که امید بهبودی می‌رفت، شکایت نمی کرد. ۱۴. و با هیچ کس جز کسی که از او امید خیرخواهی داشت، مشورت نمی کرد. ۱۵. دلتنگ و خشمگین و ناراضی و پر اشتها و اهل انتقام گرفتن نبود و از دشمن غفلت نمی کرد. بر شما باد به داشتن این اخلاق نیک. و اگر قدرت انجام همه آن‌ها را ندارید بدانید انجام کمی از آن بهتر از ترک بسیار است. هیچ نیرو و توانی جز به واسطه خداوند نیست. شبیه همین نقل از امیرالمومنین در نهج البلاغه نقل شده است. الکافی ۲: ۲۳۷ کا، [الکافی] عَنِ الْعِدَّةِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ مِنَ الْعِرَاقِیِّینَ رَفَعَهُ قَالَ: خَطَبَ النَّاسَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَخٍ لِی کَانَ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ فِی عَیْنِی وَ کَانَ رَأْسُ مَا عَظُمَ بِهِ فِی عَیْنِی صِغَرَ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ فَرْجِهِ فَلَا یَسْتَخِفُّ لَهُ عَقْلَهُ وَ لَا رَأْیَهُ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ الْجَهَالَةِ فَلَا یَمُدُّ یَدَهُ إِلَّا عَلَی ثِقَةٍ لِمَنْفَعَةٍ کَانَ لَا یَتَشَهَّی وَ لَا یَتَسَخَّطُ وَ لَا یَتَبَرَّمُ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَمَّاتاً فَإِذَا قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ کَانَ لَا یَدْخُلُ فِی مِرَاءٍ وَ لَا یُشَارِکُ فِی دَعْوَی وَ لَا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّی یَرَی قَاضِیاً وَ کَانَ لَا یَغْفُلُ عَنْ إِخْوَانِهِ وَ لَا یَخُصُّ نَفْسَهُ بِشَیْ ءٍ دُونَهُمْ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِذَا جَاءَ الْجِدُّ کَانَ لَیْثاً عَادِیاً. کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً فِیمَا یَقَعُ الْعُذْرُ فِی مِثْلِهِ حَتَّی یَرَی اعْتِذَاراً کَانَ یَفْعَلُ مَا یَقُولُ وَ یَفْعَلُ مَا لَا یَقُولُ کَانَ إِذَا ابْتَزَّهُ أَمْرَانِ لَا یَدْرِی أَیُّهُمَا أَفْضَلُ نَظَرَ إِلَی أَقْرَبِهِمَا إِلَی الْهَوَی فَخَالَفَهُ وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ مَنْ یَرْجُو عِنْدَهُ الْبُرْءَ وَ لَا یَسْتَشِیرُ إِلَّا مَنْ یَرْجُو عِنْدَهُ النَّصِیحَةَ کَانَ لَا یَتَبَرَّمُ وَ لَا یَتَسَخَّطُ وَ لَا یَتَشَکَّی وَ لَا یَتَشَهَّی وَ لَا یَنْتَقِمُ وَ لَا یَغْفُلُ عَنِ الْعَدُوِّ فَعَلَیْکُمْ بِمِثْلِ هَذِهِ الْأَخْلَاقِ الْکَرِیمَةِ إِنْ أَطَقْتُمُوهَا فَإِنْ لَمْ تُطِیقُوهَا کُلَّهَا فَأَخْذُ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰درخواست کمک مردگان از خانواده خویش در روایتی آمده است: مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان می‌آیند و با صدایی اندوهناک و در حالی که گریه می‌کنند می‌ایستند و ندا می‌دهند ای خانواده من کمک کنید ای فرزندان کمک کنید و ای خویشان کمک کنید! چیزی به ما لطف کنید رحمت خدا بر شما باد ما را یاد کنید و ما را از دعا فراموش نکنید و به ما مهربانی کنید و بر غربت و تنهایی ما رحم کنید که ما در زندانی تنگ و اندوهی بزرگ و غم و سختی باقی مانده‌ایم پس به ما رحم کنید و از دعا و صدقه برای ما بخل نورزید شاید خدای متعال بر ما رحم کند قبل از اینکه شما نیز مانند ما بشوید. پس وا حسرتا ما نیز مانند شما که اکنون توانا هستید توانا بودیم. ای بندگان خدا بشنوید کلام ما را و ما را فراموش نکنید که فردا خواهید دانست آنچه از زیاده اموال در دست شماست در دست ما بود ولی آن را در راه اطاعت خدا انفاق نمی‌کردیم و از حق منع کردیم پس اکنون وبالی بر گردن ما شده است و منفعت و سود آن برای دیگران است. لطفی به ما کنید با درهمی یا نانی یا تکه نانی! پس ندا می‌کنند چه زود است که شما گریه کنید بر خودتان به سودی ندهد آنچنان که ما بر خود گریه کردیم و سودی نداد پس تلاش کنید قبل از اینکه مانند ما بشوید! القطب الراوندي في لب اللباب : كان الصادق ( عليه السلام ) في مرضه يقول : « اللهم اجعله علة ادب ، لا علة غضب ». قال : وفي الخبر كان الموتى يأتون في كل جمعة من شهر رمضان فيقفون وينادي كل واحد منهم بصوت حزين باكياً : يا اهلاه ويا ولداه ويا قرابتاه اعطفوا علينا بشيء يرحمكم الله ، واذكرونا ولا تنسونا بالدعاء ، وارحموا علينا وعلى غربتنا فانا قد بقينا في سجن ضيق ، وغم طويل وغم وشدة فارحمونا ولا تبخلوا بالدعاء والصدقة لنا ، لعل الله يرحمنا قبل ان تكونوا مثلنا ، فواحسرتا قد كنا قادرين مثلما انتم قادرون ، فيا عباد الله اسمعوا كلامنا ولا تنسونا فانكم ستعلمون غداً ، فان الفضول التي في أيديكم كانت في ايدينا فكنا لا ننفق في طاعة الله ، ومنعنا عن الحق فصار وبالاً علينا ومنفعته لغيرنا ، اعطفوا علينا بدرهم او رغيف او بكسرة ، ثم ينادون ما اسرع ما تبكون على انفسكم ولا ينفعكم كما نحن نبكي ولا ينفعنا ، فاجتهدوا قبل ان تكونوا مثلنا.
🔰 روایتی زیبا درباره شش صورت نورانی در قبر مومن "محاسن: یکی از صادقین علیهما السلام فرمود: وقتی بنده مومن می‌میرد و وارد قبر و برزخ می‌شود شش چهره ی نورانی با او وارد قبر می‌شوند. در بین این شش صورت یکی از همه نورانی تر و زیباتر و بشاش تر و زیباتر است، یکی از آن‌ها طرف راست این شخص در قبر قرار می‌گیرد، یکی چپ او، یکی روبروی او، یکی پشت سر او، یکی نزدیک پاهای او. آن که از همه نورانی تر است بالای سر او می‌ایستد. این شخص که در قبر آرمید، این شش صورت در برابر هر حادثه و مشکلی که بخواهد به او آسیب برساند از هر طرف از وی حمایت می‌کنند. آن که از همه نورانی تر است از دیگران می‌پرسد: شما کیستید؟ خدا جزای خیر به شما بدهد آن که طرف راست قرار دارد می‌گوید: من نمازم، و آن که طرف چپ قرار دارد می‌گوید: من زکاتم، و آن که جلو او قرار دارد می‌گوید: من روزه ام، و آن که پشت سر او قرار دارد می‌گوید: من حج و عمره ام، و آن که نزدیک پاهای او قرار دارد می‌گوید: من نیکی و احسانم که به برادران مومنت روا داشتی. بعد می‌گویند: تو که هستی که از ما زیباتر و خوش بوتر و با هیبت ترید؟ می‌گوید: من ولایت آل محمد صلوات الله علیهم هستم. محاسن: ۲۸۸ - اِبْنُ أَبِي نَجْرَانَ وَ اَلْبَزَنْطِيُّ مَعاً عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا مَاتَ اَلْعَبْدُ اَلْمُؤْمِنُ دَخَلَ مَعَهُ فِي قَبْرِهِ سِتَّةُ صُوَرٍ فِيهِنَّ صُورَةٌ أَحْسَنُهُنَّ وَجْهاً وَ أَبْهَاهُنَّ هَيْئَةً وَ أَطْيَبُهُنَّ رِيحاً وَ أَنْظَفُهُنَّ صُورَةً قَالَ فَيَقِفُ صُورَةٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ أُخْرَى عَنْ يَسَارِهِ وَ أُخْرَى بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أُخْرَى خَلْفَهُ وَ أُخْرَى عِنْدَ رِجْلِهِ وَ تَقِفُ اَلَّتِي هِيَ أَحْسَنُهُنَّ فَوْقَ رَأْسِهِ فَإِنْ أُتِيَ عَنْ يَمِينِهِ مَنَعَتْهُ اَلَّتِي عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ كَذَلِكَ إِلَى أَنْ يُؤْتَى مِنَ اَلْجِهَاتِ اَلسِّتِّ قَالَ فَتَقُولُ أَحْسَنُهُنَّ صُورَةً وَ مَنْ أَنْتُمْ جَزَاكُمُ اَللَّهُ عَنِّي خَيْراً فَتَقُولُ اَلَّتِي عَنْ يَمِينِ اَلْعَبْدِ أَنَا اَلصَّلاَةُ وَ تَقُولُ اَلَّتِي عَنْ يَسَارِهِ أَنَا اَلزَّكَاةُ وَ تَقُولُ اَلَّتِي بَيْنَ يَدَيْهِ أَنَا اَلصِّيَامُ وَ تَقُولُ اَلَّتِي خَلْفَهُ أَنَا اَلْحَجُّ وَ اَلْعُمْرَةُ وَ تَقُولُ اَلَّتِي عِنْدَ رِجْلَيْهِ أَنَا بِرُّ مَنْ وَصَلْتِ مِنْ إِخْوَانِكِ ثُمَّ يَقُلْنَ مَنْ أَنْتِ فَأَنْتِ أَحْسَنُنَا وَجْهاً وَ أَطْيَبُنَا رِيحاً وَ أَبْهَانَا هَيْئَةً فَتَقُولُ أَنَا اَلْوَلاَيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
روایتی از امام حسین علیه السلام در فضیلت قرآن بشر بن غالب اسدی از امام حسین بن علی علیه السلام روایت کرد که فرمود: هر کس آیه ای از کلام خدا را در نمازش به حالت ایستاده بخواند، خدای تعالی در عوض هر حرفی صد حسنه برایش می‌نویسد و اگر در غیر نماز بخواند، بابت هر حرفی ده حسنه به او می‌دهد و اگر قرآن را بشنود، به عوض هر حرفی یک حسنه می‌نویسند و اگر قرآن را در شب ختم کند، فرشتگان آسمان بر او صلوات می‌فرستند تا صبح کند و اگر در روز ختم قرآن کند، ملائکه بر او درود فرستند تا شب کند و برای وی یک دعای مستجاب هست و آن بهتر است از آنچه که بین آسمان و زمین است. پرسیدم: این پاداش کسی است که قرآن خوانده است (ولی کسی که قرآن نخوانده پاداشش چیست)؟ حضرت فرمود: ای برادر بنی اسد! خدای تعالی بخشنده و بزرگوار و کریم است. وقتی آنچه که شنیده (در حفظ دارد) بخواند، خدای تعالی همان را به او می‌دهد. همچنین از امام صادق علیه السلام وارد شده که فرمود: هر کس حرفی از کتاب خدا را بدون قرائت بشنود، خدای تعالی برای او حسنه ای بنویسد و گناهی را از وی محو کند و درجه ای را به او دهد. رَوَی بِشْرُ بْنُ غَالِبٍ الْأَسَدِیُّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام: مَنْ قَرَأَ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فِی صَلَاتِهِ قَائِماً یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِائَةُ حَسَنَةٍ فَإِنْ قَرَأَهَا فِی غَیْرِ صَلَاةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْراً فَإِنِ اسْتَمَعَ الْقُرْآنَ کَانَ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ حَسَنَةٌ وَ إِنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ لَیْلًا صَلَّتْ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ حَتَّی یُصْبِحَ وَ إِنْ خَتَمَهُ نَهَاراً صَلَّتْ عَلَیْهِ الْحَفَظَةُ حَتَّی یُمْسِیَ وَ کَانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ وَ کَانَ خَیْراً لَهُ مِمَّا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ قُلْتُ هَذَا لِمَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَنْ لَمْ یَقْرَأْهُ قَالَ یَا أَخَا بَنِی أَسَدٍ إِنَّ اللَّهَ جَوَادٌ مَاجِدٌ کَرِیمٌ إِذَا قَرَأَ مَا مَعَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ ذَلِکَ. وَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ [الصادق] علیه السلام قَالَ: مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ مِنْ غَیْرِ قِرَاءَةٍ کُتِبَ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مُحِیَ عَنْهُ سَیِّئَةٌ وَ رُفِعَ لَهُ دَرَجَةٌ. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
روایتی در فضل قرآن از امام باقر علیه السلام که امام حسین علیه السلام نیز در سلسله سند آن هستند: "امالی صدوق: امام باقر علیه السّلام روایت نموده که پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: هر که شباهنگام ده آیه تلاوت کند، در زمره غافلان نوشته نشود و هر که پنجاه آیه تلاوت کند، در زمره ذکرگویان نوشته شود و هر که صد آیه تلاوت کند، در زمره نمازگزاران نوشته شود و هر که دویست آیه تلاوت کند، در زمره فروتنان نوشته شود و هر که سیصد آیه تلاوت کند، در زمره رستگاران نوشته شود و هر که پانصد آیه تلاوت کند، در زمره جهادگران نوشته شود و هر که هزار آیه تلاوت کند، قنطاری برای او نوشته شود که هر قنطار پانصد هزار مثقال طلا و هر مثقال بیست و چهار قیراط است و کوچک ترین قیراط همانند کوه احد است و بزرگ ترین آن به اندازه آنچه میانه آسمان و زمین است باشد. عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آیَاتٍ فِی لَیْلِهِ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسِینَ آیَةً کُتِبَ مِنَ الذَّاکِرِینَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَةَ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الْقَانِتِینَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَتَیْ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الْخَاشِعِینَ وَ مَنْ قَرَأَ ثَلَاثَمِائَةِ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الْفَائِزِینَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسَمِائَةِ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَنْ قَرَأَ أَلْفَ آیَةٍ کُتِبَ لَهُ قِنْطَارٌ وَ الْقِنْطَارُ خَمْسُونَ أَلْفَ مِثْقَالِ ذَهَبٍ وَ الْمِثْقَالُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ قِیرَاطاً أَصْغَرُهَا مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ وَ أَکْبَرُهَا مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ [۱] [۱]: ۱. أمالی الصدوق ص ۳۶. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
حدیث حبابه والبیه از امام حسین علیه السلام : آیا پسرعموی من اهل نجات است؟ "بصائر الدرجات: ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود: وقتی مردم پیش معاویه می‌رفتند، حبابه والبیه خدمت حضرت حسین علیه السّلام می‌رسید. او زنی بسیار کوشا بود که پوست بدنش از فرط عبادت خشک می‌نمود. او یک روز با پسر عمویش که پسرکی کوچک بود، خدمت امام حسین علیه السّلام رسید و عرض کرد: فدایت شوم! در آنچه که خدمت شما است ملاحظه بفرمایید که آیا اسم این پسر عمویم هست و او اهل نجات است؟ امام فرمود: آری، اسم او نزد ماست و رستگار است. -. بصائر الدرجات: ۴۷ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّ حَبَابَةَ الْوَالِبِیَّةَ کَانَ إِذَا وَفَدَ النَّاسُ إِلَی مُعَاوِیَةَ وَفَدَتْ هِیَ إِلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَتِ امْرَأَةً شَدِیدَةَ الِاجْتِهَادِ قَدْ یَبِسَ جِلْدُهَا عَلَی بَطْنِهَا مِنَ الْعِبَادَةِ وَ أَنَّهَا خَرَجَتْ مَرَّةً وَ مَعَهَا ابْنُ عَمٍّ لَهَا غُلَامٌ فَدَخَلَتْ بِهِ عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَتْ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَانْظُرْ هَلْ تَجِدُ ابْنَ عَمِّی هَذَا فِیمَا عِنْدَکُمْ وَ هَلْ تَجِدُهُ نَاجِیاً قَالَ فَقَالَ نَعَمْ نَجِدُهُ عِنْدَنَا وَ نَجِدُهُ نَاجِیاً مقاله حبابه والبیه را در ویکی شیعه بخوانید: حبابه والبیه از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰درخواست فاطمه دختر امیرالمومنین علیه السلام از جابر درباره عبادات امام سجاد علیه السلام "امالی شیخ طوسی: فاطمه دختر امیر المؤمنین علیه السلام، چون ناراحتی حضرت زین العابدین علیه السلام را از (شدت) عبادت مشاهده کرد، پیش جابر بن عبد الله انصاری رفت و گفت: جابر! تو از صحابه پیامبری! ما بر شما حقوقی داریم، یکی از آنها این است که اگر دیدید یک نفر از ما خود را از پرستش و عبادت زیاد به کشتن می‌دهد، او را تذکر دهید و بخواهید جان خود را حفظ نماید. اینک یادگار برادرم علی بن الحسین علیهما السلام خیلی رنجور و ناتوان شده است و از زیادی عبادت پیشانی و دو کف دست و زانوانش پینه بسته! جابر به طرف خانه زین العابدین رهسپار شد. درب خانه، حضرت باقر - محمد بن علی علیهما السلام - با چند نفر از بچه‌های بنی هاشم بودند. جابر آن جناب را دید که می‌آید؛ گفت: راه رفتن تو شبیه راه رفتن پیامبر است، تو که هستی پسر جان؟ فرمود: من محمد بن علی بن الحسینم. جابر شروع به گریه نموده و گفت: به خدا قسم تو واقعاً شکافنده (باقر) علمی، نزدیک من بیا، پدرم به فدایت! همین که نزدیک آمد، جابر گریبانش را باز نمود و دستش را روی سینه اش گذاشته و بوسید و صورت و گونه اش را روی آن گذاشت و گفت: من از طرف جدت پیامبر صلی الله علیه و آله به تو سلام می‌رسانم. او به من دستور داد که با تو چنین کنم. و به من فرمود: تو زنده خواهی بود تا یکی از فرزندانم به نام محمد را درک کنی که شکافنده دانش است و فرمود: تو آنقدر عمر می‌کنی که کور می‌شوی و دوباره بینا خواهی شد. سپس گفت: از پدرت برایم اجازه بگیر. حضرت باقر علیه السلام داخل شد و جریان را عرض کرد که پیرمردی بر در خانه است و با من چنین و چنان کرد. امام فرمود: او جابر بن عبد الله است و پرسید، از بین تمام بچه‌ها فقط با تو چنان گفت و چنان کرد؟ عرض کرد: بلی! فرمود: قصد بدی نداشته، خواسته است خون تو را به گردش آورد. بعد به جابر اجازه ورود را داد. جابر داخل شد و دید حضرت از عبادت زرد و ناتوان شده است. امام علیه السلام از جای حرکت نمود و احوالپرسی شایانی از جابر کرده، او را پهلوی خود نشاند. جابر شروع به صحبت نموده و گفت: یا ابن رسول الله! مگر نمی دانی خداوند بهشت را برای شما و دوستانتان آفریده و جهنم را برای دشمنان و مخالفین شما؟ پس چرا این قدر خود را ناراحت می‌کنی. زین العابدین علیه السلام فرمود: «ای همراه پیامبر! مگر جدم نمی دانست که آمرزیده شده است؟ چرا در عبادت کوشش می‌کرد - پدر و مادرم فدایش - تا جایی که ساق پاهایش ورم کرد؟. به ایشان گفتند: با اینکه خدا گناه گذشته و آینده ات را بخشیده، باز چنین عبادت می‌کنی؟ فرمود: بنده شاکر خدا نباشم؟» وقتی جابر دید سخنش در آقا اثری ندارد عرض کرد: یا ابن رسول الله! پس جان خود را حفظ کن! تو از خانواده ای هستی که خداوند به واسطه آنها بلا را دفع می‌کند و رنج و ناراحتی را برطرف می‌نماید و از آسمان باران می‌فرستد. امام فرمود: جابر! من از روش پدر و جدم صلوات الله علیهما دست بر نمی دارم تا آن دو را ملاقات کنم. جابر به کسانی که حضور داشتند گفت: من در میان اولاد انبیاء چون علی ابن الحسین علیهما السلام ندیده ام، مگر یوسف بن یعقوب علیهما السلام را؛ به خدا قسم، فرزندان علی بن الحسین علیهما السلام بهتر از فرزندان یوسف بن یعقوب هستند. از این خانواده است آن کسی که زمین را پر از عدل و داد می‌نماید چنانچه پر از ستم شده است. امالی طوسی: ۶۳۶ - از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
متن روایت بالا👆👆👆 عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام: أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ لَمَّا نَظَرَتْ إِلَی مَا یَفْعَلُ ابْنُ أَخِیهَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بِنَفْسِهِ مِنَ الدَّأْبِ فِی الْعِبَادَةِ أَتَتْ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَرَامٍ الْأَنْصَارِیَّ فَقَالَتْ لَهُ یَا صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ لَنَا عَلَیْکُمْ حُقُوقاً مِنْ حَقِّنَا عَلَیْکُمْ أَنْ إِذَا رَأَیْتُمْ أَحَدَنَا یُهْلِکُ نَفْسَهُ اجْتِهَاداً أَنْ تُذَکِّرُوهُ اللَّهَ وَ تَدْعُوهُ إِلَی الْبُقْیَا عَلَی نَفْسِهِ وَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بَقِیَّةُ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ قَدِ انْخَرَمَ أَنْفُهُ وَ ثَفِنَتْ جَبْهَتُهُ وَ رُکْبَتَاهُ وَ رَاحَتَاهُ إِدْءَاباً مِنْهُ لِنَفْسِهِ فِی الْعِبَادَةِ فَأَتَی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بَابَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام وَ بِالْبَابِ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام فِی أُغَیْلِمَةٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ قَدِ اجْتَمَعُوا هُنَاکَ فَنَظَرَ جَابِرٌ إِلَیْهِ مُقْبِلًا فَقَالَ هَذِهِ مِشْیَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ سَجِیَّتُهُ فَمَنْ أَنْتَ یَا غُلَامُ قَالَ فَقَالَ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فَبَکَی جَابِرٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ وَ اللَّهِ الْبَاقِرُ عَنِ الْعِلْمِ حَقّاً ادْنُ مِنِّی بِأَبِی أَنْتَ فَدَنَا مِنْهُ فَحَلَّ جَابِرٌ أَزْرَارَهُ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی صَدْرِهِ فَقَبَّلَهُ وَ جَعَلَ عَلَیْهِ خَدَّهُ وَ وَجْهَهُ وَ قَالَ لَهُ أُقْرِئُکَ عَنْ جَدِّکَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله السَّلَامَ وَ قَدْ أَمَرَنِی أَنْ أَفْعَلَ بِکَ مَا فَعَلْتُ وَ قَالَ لِی یُوشِکُ أَنْ تَعِیشَ وَ تَبْقَی حَتَّی تَلْقَی مِنْ وَلَدِی مَنِ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ یَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً وَ قَالَ لِی إِنَّکَ تَبْقَی حَتَّی تَعْمَی ثُمَّ یُکْشَفُ لَکَ عَنْ بَصَرِکَ ثُمَّ قَالَ لِی ائْذَنْ لِی عَلَی أَبِیکَ فَدَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَی أَبِیهِ فَأَخْبَرَهُ الْخَبَرَ وَ قَالَ إِنَّ شَیْخاً بِالْبَابِ وَ قَدْ فَعَلَ بِی کَیْتَ وَ کَیْتَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ ذَلِکَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَ مِنْ بَیْنِ وِلْدَانِ أَهْلِکَ قَالَ لَکَ مَا قَالَ وَ فَعَلَ بِکَ مَا فَعَلَ قَالَ نَعَمْ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ إِنَّهُ لَمْ یَقْصِدْکَ فِیهِ بِسُوءٍ وَ لَقَدْ أَشَاطَ بِدَمِکَ ثُمَّ أَذِنَ لِجَابِرٍ فَدَخَلَ عَلَیْهِ فَوَجَدَهُ فِی مِحْرَابِهِ قَدْ أَنْضَتْهُ الْعِبَادَةُ فَنَهَضَ عَلِیٌّ علیه السلام فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ سُؤَالًا حَفِیّاً [۲] ثُمَ أَجْلَسَهُ بِجَنْبِهِ فَأَقْبَلَ جَابِرٌ عَلَیْهِ یَقُولُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی إِنَّمَا خَلَقَ الْجَنَّةَ لَکُمْ وَ لِمَنْ أَحَبَّکُمْ وَ خَلَقَ النَّارَ لِمَنْ أَبْغَضَکُمْ وَ عَادَاکُمْ فَمَا هَذَا الْجَهْدُ الَّذِی کَلَّفْتَهُ نَفْسَکَ قَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام یَا صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ أَ مَا عَلِمْتَ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَلَمْ یَدَعِ الِاجْتِهَادَ وَ تَعَبَّدَ بِأَبِی هُوَ وَ أُمِّی حَتَّی انْتَفَخَ السَّاقُ وَ وَرِمَ الْقَدَمُ وَ قِیلَ لَهُ أَ تَفْعَلُ هَذَا وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ- ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ قَالَ أَ فَلَا أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً فَلَمَّا نَظَرَ جَابِرٌ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام وَ لَیْسَ یُغْنِی فِیهِ قَوْلُ مَنْ یَسْتَمِیلُهُ مِنَ الْجَهْدِ وَ التَّعَبِ إِلَی الْقَصْدِ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ الْبُقْیَا عَلَی نَفْسِکَ فَإِنَّکَ مِنْ أُسْرَةٍ بِهِمْ یُسْتَدْفَعُ الْبَلَاءُ وَ یُسْتَکْشَفُ اللَّأْوَاءُ وَ بِهِمْ یُسْتَمْطَرُ السَّمَاءُ فَقَالَ لَهُ یَا جَابِرُ لَا أَزَالُ عَلَی مِنْهَاجِ أَبَوَیَّ مُؤْتَسِیاً بِهِمَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا حَتَّی أَلْقَاهُمَا فَأَقْبَلَ جَابِرٌ عَلَی مَنْ حَضَرَ فَقَالَ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَرَی فِی أَوْلَادِ الْأَنْبِیَاءِ بِمِثْلِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ إِلَّا یُوسُفَ بْنَ یَعْقُوبَعلیهما السلام وَ اللَّهِ لَذُرِّیَةُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ ذُرِّیَّةِ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ إِنَّ مِنْهُمْ لَمَنْ یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً [۱] . ---------- [۲]: ۲. یقال: حفی عنه: أکثر السؤال عن حاله، و فی النسخة« خفیا» و هو تصحیف. (ب). [۱]: ۱. أمالی ابن الشیخ المطبوع بآخر أمالی أبیه ص ۴۰۷.
🔸بردن مخفیانه غذا در خانه مردم "ارشاد: ابن اسحاق می‌گوید: در مدینه چندین خانوار زندگی می‌کردند که خوراک آنها می‌رسید و نمی دانستند از کجا می‌آید و به کسی احتیاج نداشتند! پس از فوت علی ابن الحسین علیهما السلام مقرری آنها نرسید. ارشاد: ۲۷۵ - عَنْ یُونُسَ بْنِ بُکَیْرٍ عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ قَالَ: کَانَ بِالْمَدِینَةِ کَذَا وَ کَذَا أَهْلَ بَیْتٍ یَأْتِیهِمْ رِزْقُهُمْ وَ مَا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ- لَا یَدْرُونَ مِنْ أَیْنَ یَأْتِیهِمْ فَلَمَّا مَاتَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام فَقَدُوا ذَلِکَ از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
گذشت در هنگام قدرت "ارشاد: عبد الله بن محمد پسر عمرو بن علی می‌گوید: هشام ابن اسماعیل با من خیلی بد رفتاری می‌کرد (او از طرف عبد الملک مروان والی مدینه بود و ولید بن عبد الملک او را عزل کرد) و حضرت علی بن الحسین علیهما السلام را به شدت آزرد. پس از آنکه ولید او را عزل نمود، دستور داد جلوی مردم بایستد تا آنها انتقام خود را بگیرند. در حالی که در نزدیکی خانه مروان او را نگه داشته بودند، حضرت علی بن الحسین علیهما السلام از کنار او گذشت. حضرت به او سلام کرد. علی بن الحسین علیهما السلام قبلا به نزدیکان خود دستور داده بود که متعرض او نشوند. -. ارشاد: ۲۷۴ - رَوَی الْوَاقِدِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: کَانَ هِشَامُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ [۵] یُسِی ءُ جِوَارِی فَلَقِیَ مِنْهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَذًی شَدِیداً فَلَمَّا عُزِلَ أَمَرَ بِهِ الْوَلِیدُ أَنْ یُوقَفَ لِلنَّاسِ قَالَ فَمَرَّ بِهِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام وَ قَدْ أُوقِفَ عِنْدَ دَارِ مَرْوَانَ قَالَ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ قَالَ وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قَدْ تَقَدَّمَ إِلَی خَاصَّتِهِ أَلَّا یُعَرِّضَ لَهُ أَحَدٌ [۱] . ---------- [۵]: ۵. هو هشام بن إسماعیل المخزومی ولی المدینة سنة ۸۴ ولاه عبد الملک بن مروان و بقی والیا علیها حتّی سنة ۸۷ فعزله الولید بن عبد الملک عن المدینة و ورد عزله فیما ذکر لیلة الاحد لسبع لیال خلون من شهر ربیع الأوّل (عن الطبریّ باختصار). [۱]: ۱. إرشاد المفید ص ۲۷۴. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
خوبی در مقابل جفا اعلام الوری، ارشاد: محمد بن جعفر و دیگران گفتند: یکی از بستگان علی بن الحسین علیهما السلام خدمت ایشان آمد و به طوری که حضرت می‌شنید، شروع به ناسزا گفتن به آن جناب کرد و سخنی با حضرت نگفت! همین که رفت، امام علیه السلام به حاضرین فرمود: شنیدید چه گفت؟ مایلم با هم برویم، ببینید من چگونه پاسخ او را می‌دهم. گفتند: حاضریم؛ ما مایل بودیم که امام پاسخ او را بدهد. امام کفش پوشیده و به راه افتاد و زیر زبان این آیه را تلاوت می‌کرد، «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ -. آل عمران / ۱۳۴ - »، { و خشم خود را فرو می‌برند و از مردم در می‌گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد. } فهمیدیم که چیزی به او نخواهد گفت. حضرت درب منزل آن مرد رسید و او را صدا زده و فرمود: بگویید علی بن الحسین با تو کار دارد. آن مرد بیرون آمد و آماده بود که با هر برخوردی مقابله کند و یقین داشت که امام برای کیفر عمل زشتی که او کرده بود آمده است. امام علیه السلام فرمود: برادرم! تو هم اکنون پیش من آمدی و چنین و چنان گفتی، اگر راست گفتی از خدا طلب آمرزش می‌کنم و در صورتی که دروغ گفته باشی، خدا تو را بیامرزد، آن مرد پیشانی امام را بوسیده و گفت: نه! آنچه گفتم در تو نیست و من به آن نسبتها شایسته ترم. -. اعلام الوری: ۱۵۴، ارشاد: ۲۷۳ - ---------- [۱]: ۱. الإرشاد ص ۲۷۳. أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ غَیْرِهِ قَالُوا: وَقَفَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَأَسْمَعَهُ وَ شَتَمَهُ فَلَمْ یُکَلِّمْهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِجُلَسَائِهِ لَقَدْ سَمِعْتُمْ مَا قَالَ هَذَا الرَّجُلُ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَبْلُغُوا مَعِی إِلَیْهِ حَتَّی تَسْمَعُوا مِنِّی رَدِّی عَلَیْهِ قَالَ فَقَالُوا لَهُ نَفْعَلُ وَ لَقَدْ کُنَّا نُحِبُّ أَنْ یَقُولَ لَهُ وَ یَقُولَ فَأَخَذَ نَعْلَیْهِ وَ مَشَی وَ هُوَ یَقُولُ- وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ فَعَلِمْنَا أَنَّهُ لَا یَقُولُ لَهُ شَیْئاً قَالَ فَخَرَجَ حَتَّی أَتَی مَنْزِلَ الرَّجُلِ فَصَرَخَ بِهِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ فَخَرَجَ إِلَیْنَا مُتَوَثِّباً لِلشَّرِّ وَ هُوَ لَا یَشُکُّ أَنَّهُ إِنَّمَا جَاءَ مُکَافِئاً لَهُ عَلَی بَعْضِ مَا کَانَ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَا أَخِی إِنَّکَ کُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَیَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَ قُلْتَ فَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا فِیَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَ إِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا لَیْسَ فِیَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَکَ قَالَ فَقَبَّلَ الرَّجُلُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ قَالَ بَلْ قُلْتُ فِیکَ مَا لَیْسَ فِیکَ وَ أَنَا أَحَقُّ بِهِ [۱] قَالَ الرَّاوِی لِلْحَدِیثِ وَ الرَّجُلُ هُوَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰 آيا امام سجاد ـ عليه السلام ـ در واقعه حرّه به مروان كه دشمن سرسخت اهل بيت بود پناه داد؟ چرا؟ به نقل از سایت پرسمان قرآن: 🔸 یکی از موضوعات قابل توجه در زندگانی امام سجاد(ع)،پناه دادن به خانواده مروان بن حکم،در ماجرای قیام مردم مدینه(واقعه حرّه) است. طبق تصریح منابع تاریخی در جريان واقعه حره و هجوم شاميان به مدينه ، بسيارى از خانواده ها همسر و فرزندان خود را به خانه امام سجاد (عليه السلام ) فرستادند و از آن حضرت پناه خواستند و در پناه آن حضرت تا پايان اشغال مدينه به دست سپاه مسرف ، در امنيت و سلامت به سر بردند و از تعرض شاميان در امان ماندند. از جمله خانواده هايى كه به پناه امام سجاد (عليه السلام ) آمده بودند، خانواده مروان مى باشند و اين نكته نشان مى دهد كه تنها علويان و يا بستگان نزديك آنان از لطف و بزرگوارى امام بهره مند نبودند بلكه همه كسانى كه به آنحضرت التجا مى جستند، از كرامت او بهره مند مى شدند، حتى عناصر بدخواه و بد سابقه اى چون مروان ! البته بايد يادآور شد كه پناه خواهى مروان براى خانواده اش از امام سجاد (عليه السلام )، مربوط به زمان يورش شاميان نبوده است ، زيرا مروان خود از بنى اميه مى باشد و مورد حمايت سپاه شام . بنابراين پناهندگى خانواده وى مربوط به ماجراى اخراج بنى اميه از مدينه است . كه در جريان آن حدود هزار نفر از بنى اميه ، از مدينه رانده شدند و در چنين شرايطى مروان در صدد پناه دادن به خانواده اش برآمده است . او نخست به عبيدالله بن عمر روآورد و از او خواست تا در آن بحران و آشوب كه عليه بنى اميه صورت گرفته بود به همسرش - عاشيه دختر عثمان بن عفان - پناه دهد و او را مخفى دارد تا اهل مدينه متعرض او نشوند ولى عبدالله بن عمر نپذيرفت . ناگزير، مروان روى نياز به خانه لطف و كرم و رحمت آورد و از على بن الحسين (عليه السلام ) پناه خواست و تقاضا كرد كه همسرش در ميان خانواده امام جاى گيرد. امام سجاد (عليه السلام ) درخواست او را پذيرفت .( 1) علت اين كه امام سجاد (عليه السلام ) به همسر مروان پناه داد و درخواست مروان را رد نكرد براى آنان كه چشم بيناى حقيقت دارند و با مقام معنويت و كرامت ائمه آشنايند، بسى روشن و بى نياز از توضيح است . اگر على بن ابى طالب (عليه السلام ) در بستر شهادت و در آخرين لحظات عمرش به فرزندانش سفارش مى كند كه درباره قاتل او كوتاهى نكنند و در نوشيدن آب و خوردن غذا بر او تنگ نگيرند، هر چند دشمنى كينه توز باشد. او پناه خواسته است و امام درياى رحمت است و تقاضا و استمدادى را بى پاسخ نمى گذارد. 🔸مروان کیست؟ مروان همان كسى كه در جنگ جمل به نبرد با على بن ابى طالب (عليه السلام ) پرداخته است ! در جنگ صفين همراه معاويه و به نفع او عليه اميرالمؤ منين جنگيده است ! مروان همان كسى است كه به وليد پيشنهاد كرده است كه حسين (عليه السلام ) با يزيد بيعت نمى كند در همين مجلس او را بكش ! بنابراين ، مكارم اخلاقى و سرشت رحمت آفرين امام (عليه السلام ) است كه بديهاى او را با نيكى و لطف پاسخ داده و از پس آن همه جفاها كه مروان به خاندان على (عليه السلام ) داشته ، باز هم از عفو و بزرگوارى ايشان محروم نمى ماند. اين امام سجاد (عليه السلام ) است كه مى فرمايد: اگر كشنده پدرم ، شمشيرى را كه با آن پدرم حسين (عليه السلام ) را به شهادت رسانده نزد من به امانت گذارد، در امانت كوتاهى نكرده به او باز مى گردانم .(3) امان دادن امام سجاد به خانواده مروان،آن هنگام که مردم مدینه بنی امیه را از مدینه بیرون می کردند،سبب شد تا طى سه روز كه مدينه دستخوش قتل و غارت بود، خانه امام سجاد مامن خوبى براى پناهندگان بود و تعداد صد نفر زن با اعضاى خانواده خويش به منزل امام پناهنده شدند و امام تا آخر غائله از آنان پذيرايى كرد. «مسلم بن عقبه»، پس از ختم غائله، على بن الحسين (ع) را خواست. وقتى كه حضرت حاضر شد او را نزديك خود نشاند و مورد احترام و تفقد قرار داد و سپس با بازگشت حضرت به خانه، موافقت كرد.(4) پی نوشتها: 1- تاريخ طبرى 7/409؛ تاريخ كامل ابن اثير 4/112-113؛ احقاق الحق 12/93؛ انوار البهيه 100. 2- تاريخ طبرى 7/409. 3- اعيان الشيعه،ج 1،ص636. 4- على بن عيسى، کشف الغمه، ص 319 - السيد المحسن الامين، اعيان الشيعه، ج 1، ص 630 و 633 از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
این مطلب جهت مطالعه تقدیم شد اما اینکه پناه دادن به خانواده مروان در زمان آل زبیر بوده است یا در زمان حمله لشکر یزید؟ در مسند الامام السجاد به نقل از تاریخ طبری آورده است که این قصه قبل از حمله لشکر یزید و بعد از اخراج عامل یزید بر مدینه (عثمان بن محمد بن ابی سفیان) توسط مردم بوده است. در حقیقت بعد از اخراج عامل یزید باقی بنی امیه توسط مردم اخراج شده اند که در این میان مروان از امام سجاد علیه السلام درخواست پناه کرده است و ... از جمله روایات روایتی است که بحار از ابن اثیر نقل می کند که این قصه در زمان حمله لشکر یزید بوده است.👇👇👇
🔰پناه دادن امام سجاد علیه السلام به مروان ابن اثیر در کامل نوشته: وقتی یزید مسلم بن عقبه را فرستاد، به او دستور داد پس از پیروز شدن، تا سه روز، هر چه در مدینه از مال و اسلحه و چارپایان به دست آوردید، متعلق به سپاه است و پس از گذشت سه روز، دست از مردم بردار. متوجه باش و نسبت به علی بن الحسین علیهما السلام احترام لازم را داشته باش زیرا در شورش مردم شرکت نکرده و نامه او به ما رسید. در ضمن وقتی فرماندار یزید و بنی امیه را از مدینه خارج کردند، مروان حکم با پسر عمر صحبت کرد که خانواده اش را جزء خانواده او قرار دهد. پسر عمر قبول نکرد. با علی بن الحسین علیهما السلام صحبت کرد و گفت: من خویشاوندانی دارم، خانواده‌ام را جزء خانواده خود قرار ده، حضرت پذیرفت. مروان، زنش عایشه دختر عثمان بن عفان و سایر خانواده اش را به منزل زین العابدین علیه السلام فرستاد و امام زین العابدین علیه السلام نیز خانواده خود و خانواده او را به ینبع برد. بعضی گفته اند: خانواده مروان را به همراه فرزندش عبد الله به طائف فرستاد. ---------- [۲]: ۲. الکامل لابن الأثیر ج ۴ ص ۴۸ طبعة بولاق. قال ابن الأثیر فی الکامل [۲]: لما سیّر یزید مسلم بن عقبة قال فإذا ظهرت علیهم فأبحها ثلاثا بما فیها من مال أو دابة أو سلاح فهو للجند فإذا مضت الثلاث فاکفف عن الناس و انظر علی بن الحسین فاکفف عنه و استوص به خیرا فإنه لم یدخل مع الناس و قد أتانی کتابه و قد کان مروان بن الحکم کلم ابن عمر لما أخرج أهل المدینة عامل یزید و بنی أمیة فی أن یغیب أهله عنده فلم یفعل فکلم علی بن الحسین و قال إن لی رحما و حرمی تکون مع حرمک فقال افعل فبعث بامرأته و هی عائشة ابنة عثمان بن عفان و حرمه إلی علی بن الحسین فخرج علی بحرمه و حرم مروان إلی ینبع و قیل بل أرسل حرم مروان و أرسل معهم ابنه عبد الله إلی الطائف. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰جمله امام سجاد علیه السلام: «ابن زیاد آیا مرا به قتل تهدید می کنی؟» سید بن طاوس و ابن نما می‌نویسند: سپس ابن زیاد متوجه حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام شد و گفت: این مرد کیست؟ گفته شد: علی بن الحسین است. گفت: مگر نه چنین است که خدا علی بن الحسین را کشت!؟ حضرت سجاد علیه السّلام فرمود: من برادری داشتم که نامش علی بن الحسین بود و مردم او را شهید کردند. ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت. حضرت سجاد علیه السّلام فرمود: «اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها. » -. زمر / ۴۲ - {خدا مردم را در موقع موت می‌میراند و آن افرادی را که در خواب نمرده اند نیز می‌میراند. } ابن زیاد گفت: تو این جرات را داری که جواب مرا بدهی؟ ببرید گردن او را بزنید! راوی می‌گوید: شنیدم که عمه اش زینب گفت: ای پسر زیاد! تو احدی را برای ما باقی نگذاشتی. اگر تصمیم قتل وی را داری پس مرا نیز با او بکش! -. الملهوف: ۱۴۴ - شیخ مفید و ابن نما می‌نگارند: زینب حضرت سجاد علیه السّلام را در بر گرفت و فرمود: ای پسر زیاد! آن مقداری که از خون‌های ما ریختی برای تو کافی است. سپس حضرت سجاد علیه السّلام را در آغوش گرفت و فرمود: به خدا قسم من از این علی بن الحسین علیهما السّلام جدا نمی شوم. که اگر می‌خواهی او را بکشی مرا هم با وی بکش. ابن زیاد پس از این که ساعتی به حضرت زینب و حضرت سجاد علیهما السّلام نگاه کرد، گفت: تعجب می‌کنم از حس خویشاوندی این زن! به خدا قسم من این طور گمان می‌کنم این زن دوست دارد من او را با این مرد بکشم!! این مرد را رها کنید، همین بیماری ای که دارد برایش کافی خواهد بود. سید بن طاوس می‌نویسد: حضرت سجاد علیه السّلام به حضرت زینب فرمود: عمه! آرام باش تا من با ابن زیاد تکلم کنم. سپس آن حضرت متوجه ابن زیاد شد و فرمود: ای پسر زیاد! آیا مرا به قتل تهدید می‌کنی، آیا نمی دانی شهید شدن عادت ما می‌باشد و بزرگواری ما به وسیله شهادت است؟ سپس ابن زیاد دستور داد تا حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام را با زنان وارد خانه ای کردند که جنب مسجد اعظم بود. حضرت زینب فرمود: هیچ زن عربی غیر از‌ام ولد و مملوک نزد ما نیاید، زیرا آنان اسیرند و ما هم اسیر هستیم. قَالَ السَّیِّدُ وَ ابْنُ نَمَا ثُمَّ الْتَفَتَ ابْنُ زِیَادٍ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ مَنْ هَذَا فَقِیلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَقَالَ أَ لَیْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ عَلِیٌّ قَدْ کَانَ لِی أَخٌ یُسَمَّی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ قَتَلَهُ النَّاسُ فَقَالَ بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ فَقَالَ عَلِیٌّ- اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها [۳] فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ وَ لَکَ جُرْأَةٌ عَلَی جَوَابِی اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ فَسَمِعَتْ عَمَّتُهُ زَیْنَبُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ زِیَادٍ إِنَّکَ لَمْ تُبْقِ مِنَّا أَحَداً فَإِنْ عَزَمْتَ عَلَی قَتْلِهِ فَاقْتُلْنِی مَعَهُ وَ قَالَ الْمُفِیدُ وَ ابْنُ نَمَا فَتَعَلَّقَتْ بِهِ زَیْنَبُ عَمَّتُهُ وَ قَالَتْ یَا ابْنَ زِیَادٍ حَسْبُکَ مِنْ دِمَائِنَا وَ اعْتَنَقَتْهُ وَ قَالَتْ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِی مَعَهُ [۴] فَنَظَرَ ابْنُ زِیَادٍ إِلَیْهَا وَ إِلَیْهِ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ عَجَباً لِلرَّحِمِ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَظُنُّهَا وَدَّتْ أَنِّی قَتَلْتُهَا مَعَهُ دَعُوهُ فَإِنِّی أَرَاهُ لِمَا بِهِ. وَ قَالَ السَّیِّدُ فَقَالَ عَلِیٌّ لِعَمَّتِهِ اسْکُتِی یَا عَمَّةِ حَتَّی أُکَلِّمَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ علیه السلام فَقَالَ أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِی یَا ابْنَ زِیَادٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ کَرَامَتَنَا الشَّهَادَةُ ثُمَّ أَمَرَ ابْنُ زِیَادٍ بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام وَ أَهْلِهِ فَحُمِلُوا إِلَی دَارٍ إِلَی جَنْبِ الْمَسْجِدِ الْأَعْظَمِ ---------- [۳]: ۳. الزمر: ۴۲. [۴]: ۴. الملهوف ص ۱۴۴. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔸اضافه کردن چهارصد نفر به خانواده خویش در زمان حمله لشگر یزید توسط امام سجاد علیه السلام از ابن اعرابی نقل شده است: وقتی یزید بن معاویه به فرماندهی مسلم بن عقبه سپاهی به مدینه فرستاد و خون اهل مدینه را بر او حلال کرد، حضرت علی بن الحسین علیهما السلام چهار صد نفر از ما را جزء خانواده خود قرار داد و مخارج ما را تامین کرد، تا سپاه مسلم بن عقبه از بین رفت. همین عمل نیز از آن جناب در زمانی که ابن الزبیر دستور داد بنی امیه را از حجاز خارج کنند، نقل شده است. این مطلب در کتب مختلفی از اهل سنت نیز نقل شده است از جمله: البصائر والذخائر نویسنده : أبو حيّان التوحيدي (م حدودا ۴۰۰ ق)   جلد : 8  صفحه : 74 که در اضافه نقل آن آمده است: زنی از اهل قریش بعد از این پناه دادن امام سجاد علیه السلام گفته بود :والله نزد پدر و مادرم اینگونه در آسایش و نعمت نبودم» وَ قَالَ ابْنُ الْأَعْرَابِیِّ: لَمَّا وَجَّهَ یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَةَ عَسْکَرَهُ لِاسْتِبَاحَةِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ ضَمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام إِلَی نَفْسِهِ أَرْبَعَمِائَةٍ مِنَّا یَعُولُهُنَّ إِلَی أَنِ انْقَرَضَ جَیْشُ مُسْلِمِ بْنِ عُقْبَةَ وَ قَدْ حُکِیَ عَنْهُ مِثْلُ ذَلِکَ عِنْدَ إِخْرَاجِ ابْنِ الزُّبَیْرِ بَنِی أُمَیَّةَ مِنَ الْحِجَازِ فقالت امرأةٌ من قريش: ما عشت والله بين أبويّ بمثل ذلك التتريف. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰اهل صبر، اهل فضل، همسایگان خدا در کلام امام سجاد علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله نکته: مسندالامام السجاد روایتی شبیه به این روایت را از ابوحمزه ثمالی به نقل از امام سجاد علیه السلام نقل کرده است. اما نقل ذیل را بحار به نقل از امالی از امام باقر به نقل از پدر بزرگوار خویش نقل می کند: "امالی شیخ طوسی: امام باقر از پدران خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل فرموده اند که وقتی روز قیامت فرا می‌رسد، خداوند خلائق را در زمین واحدی جمع می‌کند و منادی از جانب خدا ندایی سر می‌دهد که آخرین نفرشان مانند اولین نفرشان می‌شنود که منادی می‌گوید: اهل صبر کجایند؟ پس گروهی از مردم می‌ایستند و گروهی از ملائکه به استقبالشان می‌روند و به آنان می‌گویند: این صبرتان که به خاطر آن برخاستید، چه بود؟ پس می‌گویند: بر طاعت خدا نفس خود را صبر دادیم و آن را از معاصی خدا با صبر بازداشتیم؛ پس منادی از جانب خدا ندا سر می‌دهد: بندگانم راست گفتند؛ راهشان را باز کنید تا بدون حساب وارد بهشت شوند؛ سپس منادی ندایی دیگر سر می‌دهد که آخرین نفرشان مانند اولین نفرشان می‌شنود و می‌گوید: اهل فضل کجایند؟ پس گروهی از مردم می‌ایستند و گروهی از ملائکه به استقبالشان می‌روند و به آنان می‌گویند: این چه فضیلتی بود که آن را ردای خود قرار دادید؟ پس می‌گویند: با ما در دنیا با جهالت رفتار شد و ما تحمل کردیم و به ما بد کرده شد و ما بخشیدیم. پس منادی از نزد خدا ندا می‌دهد: بندگانم راست گفتند؛ راهشان را باز کنید تا بدون محاسبه وارد بهشت شوند. سپس منادی ندایی دیگری از جانب خدای عزوجل ندا سر می‌دهد که آخرین نفرشان مانند اولین نفرشان می‌شنود و می‌گوید: همسایگان خدای جل جلاله در خانه او کجایند؟ پس گروهی از مردم می‌ایستند و گروهی از ملائکه به استقبالشان می‌روند و به آنان می‌گویند: این چه عملی بود که آن را در سرای دنیا انجام دادید که به سبب آن از همسایگان خدای متعال در خانه او شدید؟ پس می‌گویند: ما به خاطر خدای عزوجل دوست می‌داشتیم و به خاطر او بذل و بخشش می‌گردیم و به خاطر او یکدیگر را یاری می‌کردیم؛ پس منادی از نزد خدا ندا می‌دهد: بندگانم راست گفتند؛ راهشان را باز کنید تا بدون محاسبه وارد جوار رحمت خدا در بهشت شوند. سپس امام باقر علیه السلام فرمود: پس اینان همسایگان خدا در خانه اویند و مردم می‌ترسند در حالی که اینان ترس ندارند و مردم حسابرسی می‌شوند ولی اینان حسابرسی نمی شوند. -. امالی طوسی: ۱۱۰ - از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat