هدایت شده از رفاقت با امام زمان(عج)
چگونه عبادات کنیم 28.mp3
14.26M
✨#چگونه_عبادت_کنم؟ ۲۸ 🤲
♥️ قلبِ غنی ،
قلبی که محتاج محبّت و گدای عاطفهی هیچ کس نیست ،
قلبی که تواناییِ مهرورزی بدون توقع دارد ،
فقــط و فقــط قلبی است که ؛
در خلوت، از خُدا پر شده است!
اگر عبادات شما، بندهایِ اضراب آور قلبتان را یکی یکی نگشود، عبادت اثرگذاری نبوده است.
#استاد شجاعی 🎤
🍃
❤️🍃 @bakhooda ✨
شهیدی ڪه در رمضان بدنیا آمد
در رمضان وارد حوزه شد
در رمضان به جبهه رفت
در #عملیات_رمضان شهید
و مفقودالاثر شد
و بعد از سالها در ماه رمضان نیز پیڪر مطهرش
پیدا و تشییع شد
#شهید_ایوب_توانایی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
#خاطره
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
✍در روزگاری که یک دنیا به دروغ شعار #زن #زندگی #آزادی سر می دهند، یک «خوش غیرت» برای دفاع از زن، زندگی، آزادی و نجات دو دختر از چنگال ۶مرد مست در شبی تاریک، شاهرگش را زیر تیغ می برد تا نشان دهد #قهرمان کیست!!
رد خنجر بر حنجر او جاودانه شد!!
سپس مادر او، به درخواست شهید و در لحظات آخر حیات مادی او، قاتل را می بخشد تا داستان واقعی ما قهرمانی دیگر از جنس #مادر داشته باشد...
💠شرحی از حیات جهادی و عروج عارفانه مربی مجاهد، شهید علی خلیلی
#شهید_علی_خلیلی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
#تنها_برای_لبخند
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فقط یک پنکه درب وداغان داشتیم، من نمیدانستم عبدالحسین فرمانده گردان است ولی میدانستم حقوق اوکفاف خریدن یک کولر را نمیدهد، یک رو اتفاقی فهمیدم از طرف سپاه تعدادی کولر به او دادهاند تا به هر کس خودش صلاح میداند بدهد، بعضی از دوستانش واسطه شده بودند تا یکی از آنها را ببرد خانه خودش، قبول نکرده بود، بهش اصرار کرده بودند، گفته بود: این کولرها مال آن خانوادههایی هست که جگرشون داغ شهید داره، تا وقتی اونا باشن نوبت به خانواده من نمیرسه.
🌷شهید عبدالحسین برونسی🌷
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌷شهیدی که سوژه مستندسازها شد
🔹شهید عبدالمجید رحیمی بهخاطر جثه کوچکش هم اسلحه از قدش بلندتر بود و هم کلاه برای سرش بزرگ؛ اما تصمیم گرفت خونش در راه اسلام ریخته شود. او که سنش کمتر از ۱۵ سال بود جملهای سوزاننده دارد که با آن میخندد به ریش تمام دنیا پرستانی که زیانکارِ دو عالمند؛ «همه خیال میکنند جنگ، سر من یک کلاه گشاد گذاشته، اما این منم که سر زندگی را گول مالیدم»
🔹سوژه خبری سال ۱۳۶۱ گروه مستندساز صدا و سیما، شهید عبدالمجید رحیمی بود؛ با گذشت زمان، این سوژه، توجه اهالی رسانه را به خود جلب کرد و چندین مرتبه عکسش در محصولات فرهنگی استفاده شد.
#معرفی_شهید
شهید_دفاع_مقدس
#شهید_عبدالمجید_رحیمی🕊
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌷به ناصر گفتم شما با این سن کمت می خوای بری جبهه ومملکت رو نجات بدی؟
گفت: من میرم ومملکتم رانجات میدم ....سال های اول جبهه می روم و سال های آخر هم شهید میشم.
🌷گفتم: اگه شهید بشی من چه کار کنم؟
گفت:اگه جواهرات بسیار قیمتی به شمابدن وبعد بخوان پس بگیرن شما بهشون تحویل نمی دی؟
🌷گفتم:بله تحویل میدم.گفت:حالامنم امانتم حالا فکر کن می خوای به صاحبش تحویل بدی،مامان راضی باش به رضای خدا.
"#ﺷﻬﻴﺪ_ﻧﺎﺻﺮ_ﻭﺭامینی"
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌷 #خاطرات_شهدا
🔻بعضی شب ها که نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نـور موبایلش قرآن سفید کوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است. او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه ۳بار ختم قرآن می کرد.
با اینکه بیست بهار از عمرش گذشته بود، در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که، برایش تنها ۵ روز، روزه و ۲۰ نماز صبح قضا کنند...
🌷شهید مدافع حرم شهید #محمدرضا_دهقان_امیری
🌺 #هدیه_محضر_شهید_صــلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هرڪسبایدبهفکرخودباشد!وراهے
بـرایارتبـاطباحضـرتحجـت(عج)و
فـرجِشخصیخویشپیداڪند،خـواه
ظهـوروفـرجآنحضــرتدورباشـدیانزدیک!
-آیتاللهبهجت
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
کارتانرابرایخدانکنید؛برایخداکارکنید!
تفاوتشفقطهمیناندازهاستکهممکن استحسین(ع)درکربلاباشدومندرحال کسبعلمبرایرضایتخدا...!
+شهیدسیدمرتضیآوینی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
شهید سید مجتبی نواب صفوی می گفت: خواب امام حسین (ع) رو دیدم.
حضرت بازو بندی روی دست راستم بستند روی بازوبند نوشته شده بود: فدائیان اسلام...
واسه همین اسم گروهمون شد فدائیان اسلام...
منبع: کتاب دانشجویی نگاهی به زندگی و مبارزات رهبر فدائیان اسلام 💚
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی 🕊🌱
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
شهيد محمد کاظم نژاد
مادر اين شهيد مي گويد: در اداي نماز اول وقت و گرفتن روزه، بسيار مقيد بود. از هشت سالگي روزه مي گرفت و نماز مي خواند .براي اداي نماز صبح، او بود که همه را بيدار مي کرد. حتي به گرفتن روزه مستحبي تشويق مي کرد. از جبهه که به مرخصي مي آمد، دائم روزه مي گرفت. روزي پرسيدم: مادرجان! چرا اين قدر روزه مي گيري؟ گفت: مادر من در جبهه روزه نگرفته ام. حالا دارم قضاي آنها را مي گيرم. دارم اداي دين مي کنم. گفتم: خدا قبول کند حالا بگو براي سحر چه غذايي درست کنم؟ گفت: تخم مرغ که داريم. همين ها را بپز تا با هم روزه بگيريم.
از جبهه که به مرخصي آمده بود، متوجه شد روزه ام. پرسيد چرا روزه ايد؟ گفتم: نذر است! نذر کردم که ان شاء الله سلامت برگردي! خنديد و گفت: پس به خاطر همين روزه هاي نذري شما، در جبهه هيچ اتفاقي برايم نمي افتد. بعد، تعريف کرد: با نه نفر ديگر، در يکي از مناطق عملياتي بوديم، ناگهان جلوي پايمان گلوله خمپاره اي منفجر شد. همه به جز من شهيد شدند. وقت برگشتن، بچه ها با تعجب نگاهم مي کردند که چطور از بين نه نفر، فقط من زنده ام و حتي خراشي به تن ندارم
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
خاطرات شهيد رضا صادقي يونسي
بسياري از شهدا، با زبان روزه شهيد شدند. برخي از رزمندگان ، سهميه ناهارشان را مي گرفتند، اما آن را به هم رزم هايشان مي دادند و خودشان روزه مي گرفتند.
اولين بار که در جبهه رفتم، نزديک شب قدر بود. شب قدر که رسيد، به اتفاق چندين تن از هم رزم هايم، به محل برگزاري مراسم احيا رفتم. از مجموع 350 نفر افراد گردان، فقط بيست نفر آمده بودند.تعجب کردم.
شب دوم هم همين طور بود. برايم سؤال شده بود که چرا بچه ها براي احيا نيامدند، نکند خبر نداشته باشند. از محل برگزاري احيا بيرون رفتم. پشت مقر ما صحرايي بود که شيارها و تل زيادي داشت.به سمت صحرا حرکت کردم، وقتي نزديک شيارها رسيدم، ديدم در بين هر شيار، رزمنده اي رو به قبله نشسته و قرآن را روي سرش گرفته و زمزمه مي کند. چون صداي مراسم احيا از بلند گو پخش مي شد، بچه ها صدا را مي شنيدند و در تنهايي و تاريکي حفره ها، با خداي خود راز و نياز مي کردند. بعدها متوجه شدم آن بيست نفر هم که براي مراسم عزاداري و احيا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند.
اين اتفاق يک بار ديگر هم افتاد. بين دزفول و انديمشک، منطقه اي بود که درخت هاي پرتقال و اکاليپتوس زيادي داشت، ما اسمش را گذاشته بوديم جنگل. نيروهاي بعثي بعد از آنکه پادگان را بمباران کرده بودند. نيروهايشان را در آن جنگل استتار کرده بودند.
آنجا ديگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هايي کنده بودند و داخل آن مي رفتند و در تنهايي عجيبي با خدا راز و نياز مي کردند.
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💎نگین گردان ...
غواصها، مثل یک نگین وسط محوّطه دورهاش کرده بودند.🌙
یکی موهایش را شانه میزد..🌱
آن یکی نوازشش می کرد. 🌙
یکی دیگر خاک لباسش را می گرفت..🌾
یکی چشم دوخته بود صورت حاجی و همینطوری بیبهانه اشک میریخت.
مثل ماه می درخشید وسط جمع..
معرکهای بود تماشایی ....
بساط شوخی و خنده به راه بود.🌱
یکی از بچّهها پیشانی حاجی را بوسید و پرسید:
"حاجی، امشب دوست داری ترکش به کجای بدنت بخوره؟"
بیهیچ توضیحی دست گذاشت روی
پیشانیاش و گفت:
«دوست دارم امشب یک قسمت از بدنم را در راه خدا بدهم...🕊
امام حسین (ع) در این راه سر داد ، من هم دوستدارم یک قسمت از سرم باشد»🥀
وقتی خبر شهادتش در کنار اروندرود پیچید، گفتند ترکش یکقسمت از سرِ حاجی را برده...🥀
🔰فرمانده نامدار گردان ۴۱۰ غواصی
لشکر۴۱ ثارالله در عملیات والفجر هشت
شهید حاجاحمد امینی🌷
شهادت: ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۴
#یادش_با_صلوات
#خاطراتشهدا
🥀🕊 @baShoohada
✨﷽✨
🌸 سوسوی همّت داشت، ستاره ی چشمانت....
🌷 هر گاه به #محمودرضا میگفتند؛ وصیتنامه بنویس، به عکس #حاج_همت که مزین به جمله ای عهدمَدارانه از این شهید بود اشاره میکرد و میگفت:
اینهم وصیتنامه....
🌸 آری!
محمودرضاها رفتند تا این خاکریز فرو نریزد. اکنون نوبت من و توست که پشت به جبهه نکنیم و نهضت جهانی اسلام را با قدرت و بدون خستگی و ناامیدی برسانیم به جایی که خداوند وعده کرده است 👌👍
و الحق وعده ی خود #حق است و محقق...👌
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊