قسمت پنجم
از لحظه ی سوارشدن به ماشین تا رسیدنمون فک بچه ها ، کوچیک و بزرگ ماشاءالله یکسره مثل توربین بادی کارکرد.
فقط تو اون یوجب جای ماشین وول میخوردند و حرف تولید میکردند.
ازپوسترهای تبلیغاتی بگیرید تا اینکه توی تلویزیون تبلیغ فرش فلانی رو میکنه چقدر فروشگاهش بزرگه ولی الان سردراین مغازه همون اسمه اما مغازه اش کوچیکه و حتماً به مردم دروغ گفتند🧐
تا شمردن تبلیغات نمایشگاه نوشت افزار و پرسیدن اسم ماشین ها...
کَل کَل کردن سر خوندن چهارقل و آخرین سوره ای که هرکس یاد گرفته تا اینکه توی کلیسا چکار میکنند و چی میخونن و اینکه دوست دارند یکروز برن داخل کلیسا ببینند چه خبره!
از اینکه اونیکه امسال مدرسه اش صبحی هست چقدر خوش بخته و اونیکه بعدازظهری شده چقدر نگون بخته و حتماً بخاطر این بعد از ظهری شده و مبتلا به این رنج عظیم که سال گذشته وقتی داشته برای برادر کوچکش لقمه میگرفته نق زده و منت گذاشته و ناشکری کرده😂
حرف از مسائل روز دنیا که چقدر وسایل ساخت چین فانتزیه چقدر تنوع طرح داره ولی همشون سریع خراب میشه.
صحبت از خرید رنگ تم نوشت افزار 😳 دوستانشون و اینکه سال گذشته باید با کوله های پارشون میرفتند و امسال کوله ی جدید میخریدند تا کوله هاشون نو باشه🤦🏻♀
و طبق نظریه ی مخ فارغالتحصیلشون در ۱۲سال تحصیلی اینجور که از صحبت هاشون برمیومد هرسال میخوان بگن سال قبل نباید کوله میخریدم تا امسال نو بگیریم😏
وای حیف که یاد بقیه ی یکساعت صحبتشون میفتم سرگیجه میگیرم🥴 وگرنه همه رو مینوشتم
@ba_fereshteha
#کلاس_قرآن
#نمایشگاه_نوشت_افزار
🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊
💐سالروز ازدواج خجسته آسمانی
خیر خلق الله
حضرت رسول الله ﷺ
و سیدةالبطحا، امالمؤمنین
حضرت خدیجه الکبری
خجسته و فرخنده باد💐
@ba_fereshteha
یڪ روز با فرشتہها
قسمت پنجم از لحظه ی سوارشدن به ماشین تا رسیدنمون فک بچه ها ، کوچیک و بزرگ ماشاءالله یکسره مثل توربی
وقتی سرسجده با اون دست های کوچیکش چادرمو کشید و سرم هل داد تا مُهرمو برداره، یلحظه خواستم جیغ بزنم بگم خدایا شکرت
من کجا این مهربونی و لطفت بهم کجا؟
یاد سال گذشته افتادم ، وقتی میرفتم سجده نفسم میگرفت
حالا با دستهای کوچیکش میخواد مهر و شکار کنه و تندتند لیسش بزنه .
وقتی هم میبینه دستمو میارم بگیرم ازش قل بخوره پشتش کنه بهم و ریز بخنده
دوست داشتم نیم ساعت بمونم تو سجده اون هم با اون دستای کودکانش هی چادرمو بکشه
حیف ناغافل چشممو گرفت و از درد بلند شدم
صدای فرشته ها رو شنیدم که داشتند هرهر بهم میخندیدند که بشر سجده برای خالق برو نه لذت از مخلوق
🧕🏻من چکارکنم مخلوق خدا انقدرشیرین عسله...
#نماز_مقبول
@ba_fereshteha
یڪ روز با فرشتہها
وقتی سرسجده با اون دست های کوچیکش چادرمو کشید و سرم هل داد تا مُهرمو برداره، یلحظه خواستم جیغ بزنم ب
تسبیح و میبینید دستش 🧐
به نیت لانچیکو دست میگیره ، میچرخونه تو هوا🥷🏻
یعنی سرنماز تسبیح و که برمیداره ناخواسته چشمهام از ترس شروع میکنه پلک زدن 🥺
سه قدم میرم به سمت بیت المقدس به جای کعبه😂
یجوری شَق شق میزنه به خودش و هرکی کنارشه که هیچکس بدون کبودی جون سالم بدر نمیبره🤕
نمیدونم بچه کجا آموزش دفاع شخصی دیده🥷🏻🤣
#نماز_مقبول
@ba_fereshteha
بچهها و منزل و دختر عمه شون نشستند دورهم دارن مافیا بازی میکنند.
بازی که ازش متنفرم
بنظرم آموزش دروغ و دعواست.
نی نی خوابه...
اومدم از فرصت استفاده کنم،برای خودم جشن تک خوری مادرانه بگیرم،بسته ی کیک رو باز کردم دیدم اینجوریه
انگار تو کارخونه یکی اون قل سوم و خورده گاز زده گذاشته تو بسته🤦🏻♀
#سور_و_سات_مادرانه
@ba_fereshteha
بنویسید غزه؛ بخوانید مقاومت و امید به زندگی!
لعنت الله علی القوم الظالمین
@ba_fereshteha
قسمت ششم
اولین کاری که بعد از رسیدن به نمایشگاه نوشت افزار انجام دادم ، شستن لک های چادرم با بطری آب داخل ماشین بود🙃
نی نی گذاشتیم داخل کالسکه و برای شاید شش یا هفتمین بار چادر و روسری فرشته خانم رو سامون دادیم که البته اعتبار هر سامون دادن کمتر از نیم ساعته و حرکت.
از ب ،بسم الله دوتا خان داداش ها بنا رو گذاشتن رو زورآزمایی قدرت برای تصرف رانندگی کالکسه🤦🏻♀
این وسط طفلک نی نی نمونه آزمایشگاهی بود برای تعلیم رانندگی داداش ها.
بجز چندتا دست انداز که نزدیک بود نی نی جان به پرواز دربیاد و چندمتر اونطرف تر فرودبیاد و چندنفر که خودشون عمدا پاشون و میگذاشتن زیر چرخ کالسکه مورد دیگه ای نبود😁
بلاخره قدرت وزورگویی داداش بزرگه چربید و تا اخر خودش عهده دار این منصب مهم حکومتی شد و کالسکه رو تحت فرمون خودش گرفت.
نی نی طفلی هم که متوجه شده بود اگه نق بزنه با سرعت نور باید بین اون جمعیت پرواز کنه و خونش پای خودشه ترجیح میداد خیلی اسلوموشن گریه کنه و نق بزنه.
الهی بگردم براش...
#نمایشگاه_نوشت_افزار
#کلاس_قرآن
@ba_fereshteha
میخواست سرماخوردگیشو گردن نگیره😂👈🏻👧(ششساله معروف)
👧چقدر امشب سرده!
🧕🏻شلوارک تو عوض کن شلوار بپوش،
شاید سرما خوردی.
👧نه سرمانخوردم هوا خیلی خوبه☺️
چند لحظه بعد چندتا عطسه کرد...
👧مامان عچه(عطسه)کردم ، سرمانخوردما
مثل خودت که بعضی موقع ها عطسه میکنی🤧
#بیماری
@ba_fereshteha
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌خواهشا با دقت گوش کنید سخنان دکتر عزیزی بسیار جالب و آموزنده است. 👌
🟣شما مادر پدرها با دقّت گوش کنید.🙏
البته توش خیلی حرف داره ها...
@ba_fereshteha
قسمت هفتم
معمولاً وقتی به فروشگاه ها بریم ، حتما لیست خرید میبریم.
هردمبیل و هرکی هرچی دلش خواست و هرآنچه دیده بیند دل کند یاد ،خبری نیست. مگر
مگر یکی دو مورد اونهم بخاطر مورد خاصی بخوایم به عنوان جایزه به بچه ها .
از پله های نمایشگاه که خواستیم بالا بریم ، پدرجان بچهها و شازده پسر اول کالاسکه رو بلند کردند، شازده دومی هم برای اینکه خودی نشون بده کیفمو بزور گرفت و آورد ، منم خیلی شیک انگار که بچه های اقوام رو باخودم همراه آوردم ، از پله ها رفتم بالا.☺️
نی نی هم جوری برای دقایق اول تو کالسکه ژست گرفته بود و چشمهاش از دیدن اطراف برق میزد که انگار جدی جدی همه خدم و حشم خانوم هستند👸🏻
از همون ورودی ، به به و چه چه بچه ها شروع شد.
👩🏻🎓وای ببینید از همون ها دفتر گل گلی ها🥰
🧑🏻🎓وای غرفه ی ایلیااااا😍
👦مامان دفتل، میخَلی بلام؟
👧مامان من مداد رنگی ندارما
وارد اولین غرفه شدیم که انصافاً دفترهاش خیلی چشم نواز بود🥰
طرح گل گلی، تصویر شهدا، سروده های مولوی تلفیقشده با گل و بلبل،با کیفیت عالی و قیمت عالی تر.
اکثر قیمت های نمایشگاه با مغازه های بیرون و حتی بازار کلی تفاوت داشتند.
تازه اونجا نود و هشت درصد طرح های ایرانی و اسلامی با کیفیت بالا بود ،بیرون باید کلی گشت تا جنس ایرانی مرغوب باطرح مناسب بدون انیمه و باب اسفنجی و ...پیداکرد.
به سه تا نوشکوفمون😁 گفتیم نفری دو،سه تا برحسب نیاز هرپایه با سلیقه ی خودشون انتخاب کنند، هرکس یکی هم برای دوستش هدیه بگیره🙂
خودم هم چون خداقبول کنه امسال ثبت نام کردم مدرسه چندتا دفتر برداشتم انشاالله که بزودی پراز خیرو برکت بشند...
این وسط طرح یک دفتر کلربوک که پسرجان انتخاب کرد حال و هوای خاصی داشت.
جلدش مزین شده بود با تصویر شهیدجمهور🥲
نامشون اومد شادی روحشون صلوات.
یدفترچه هم برای خودم برداشتم با تصویر زیبایی از حاج قاسم (بازهم صلوات 🌹) که پسرجان میگفت خونه دفترچه داره و لازم نداره، اما وقتی خونه ذوق منو برای زیبایی دفترچه دید خیلی نرم میخواست از عواطف مادرپسری استفاده کنه و ازم بگیره که موفق نشد😌
#نمایشگاه_نوشت_افزار
@ba_fereshteha