eitaa logo
|بهارنارنج|
154 دنبال‌کننده
336 عکس
49 ویدیو
7 فایل
🔆 بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆 ✨‌مطالب این کانال، نذر سلامتی و ظهور حضرت حجت (عج) است فاطمه‌ام افــضـــلی مادر| کتاب‌خوار| کمی نویسنده| کارشناس‌ارشد فلسفه| مشغولِ عکاسی‌وتصویرگری‌وجهادِفرهنگی| 🔰 @mrs_faaf
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 سلام آقای رئیسی و همراهان او؛ بچه‌های ما، بچه‌های دبستانی ما، شهادت را و وطن را می‌فهمند. پ‌ن: برادرزاده‌ی جان، به پویش شبکه پویا پیام فرستاده. بدون اینکه به کسی بگوید... ۱/خرداد/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌‌
🪴 👆🏻 آقا سید علی خطاب به سید حسن نصرالله: «انسان گاهی خسته می‌شود. روح و جانش خسته می‌شود. محتاج می‌شود به کسی که او را آرام کند، به او اطمینان بخشد، او را تسکین دهد. برای همین توصیه می‌کنم که این کار را بکنی....» ‌
🪴 هم مثل چندتا ناشر دیگر، کتاب‌های تازه چاپ‌شان را می‌فرستاد تا بخوانم و در صفحه‌ام معرفی کنم. رابط انتشارات که پیام داد برای ، گفتم ... ‌
‌ 🪴 هم مثل چندتا ناشر دیگر، کتاب‌های تازه چاپ‌شان را می‌فرستاد تا بخوانم و در صفحه‌ام معرفی کنم. رابط انتشارات که پیام داد برای ، گفتم «باشه حالا بفرستید سعی می‌کنم زودتر بخونمش». هنوز سال سردار نشده بود و اصلا تحمل خواندن هرچه مربوط به حاجی می‌شد را نداشتم. سوریه هم که گل سرسبدشان. چاره‌ای نبود. تعهدی داشتم و هرطور شده باید انجامش می‌دادم. چند روز مانده بود تا کتاب برسد. اسم نویسنده را جستجو کردم. عکس‌ش آمد روی صفحه. آهان یادم آمد. توی این برنامه‌های تحلیلی و گفتگوهای خبری زیاد دیده بودمش. فقط هم می‌دانستم توی وزارت خارجه، یک جایی که مربوط به منطقه غرب آسیا و خلیج فارس و شمال آفریقا است مسئولیت دارد. چون همه‌اش درمورد کشورهای عربی و بیداری اسلامی و این‌ها حرف می‌زد. آن‌موقع‌ها فکر می‌کردم اسم‌ش امیرِ عبداللهیان است. بعد فهمیدم که نه، است. خبر رونمایی از کتاب را که باز کردم جا خوردم. آنجایی که آقای نویسنده گفته بود: «کمتر از یکسال قبل از آسمانی شدن سردار سلیمانی، ایشان در یکی از دیدارهای‌مان فرمودند که من به دلیل ملاحظات و همچنین مشغله‌هایم فرصتی برای بیان خاطراتم ندارم، شما هرچقدر که در توان دارید خاطرات و دریافت‌های‌تان از سوریه را بنویسید و برای نسل‌های بعدی به یادگار بگذارید.» حالا دیگر مطمئن بودم با کتابی دیپلماتیک -مشخصا دیپلماسی لبخند و خودکارِ بیک- طرف نیستم. هرچه نباشد آنقدر نویسنده را قبول داشته که گفته بردار و بنویس تمام آنچه که دیده‌ای و انجام داده‌ای را. رسید و خواندمش. ساده بخواهم بگویم از آن کتاب‌هایی بود که با هر صفحه‌اش باید نَفَس بگیری تا مغزت زیر انبوه اتفاقات، اکسیژن کم نیاورد. از آن‌ها که هی باید وسطش آب بخوری تا بغض خفه‌ات نکند. از آن‌ها که با هر بخشش سرت را بالا می‌گیری و می‌گویی «بابا ایول شماها دیگه کی هستید.» خواندمش و تمام شد. اما خب بعضی وقت‌ها گذر آدم چند بار به یک کتاب می افتد. گذر من هم دو بار دیگر به صبح شام افتاد. یک بار وقتی آقای امیرعبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه رای اعتماد گرفت. از قفسه درش آوردم و به اسم نویسنده نگاه کردم تا مطمئن شوم خودش است. خودش بود. حالا می‌توانستم بروم توی گروه خانوادگی‌مان پز بدهم من کتابی دارم که نویسنده‌اش وزیر دولت رئیسی است و به سفارش حاج قاسم نوشته شده. یک بار هم پریروز. از قفسه درش آوردم و به اسم نویسنده نگاه کردم تا مطمئن شوم خودش است. خودش بود. حالا می‌توانستم بروم توی گروه خانوادگی‌مان با استیکر قلب مشکی و گریه پز بدهم من کتابی دارم که نویسنده‌اش است و به سفارش حاج قاسم نوشته شده. راستی؛ از من می‌پرسید می‌گویم این مـَرد نابغه دیپلماسی بوده است. کتاب را بخوانید. خواهید فهمید. ۲/خرداد/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴 تو خونه قرار نداریم آقا سید. قرار نداریم. ۲/خرداد/۱۴۰۳ حرم 🔰 @baahaarnaranj ‌‌‌
🪴 ی این هفته، تقدیم به مردانِ فاتح. مثلا فاتحان خرمشهر، مثلا فاتحان قله‌های اخلاق، قله‌های خدمت. مثلا فاتحان دل‌های مردم... تقدیم به رییس‌جمهور شهید و وزیر شهید و امام‌جمعه شهید و استاندار شهید... ۳/خرداد/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌
🪴 دیروز خانم «عین» توی گروه شورای راه‌بری ناداستان می‌گفت مرحله شوک و انکار را رد کرده و دارد به مرحله پذیرش و سوگ می‌رسد و فردا می‌خواهد برود تشییع تا سبک شود. خانم «الف» در جواب نوشت من امروز رفتم تشییع و وارد مرحله پذیرش شدم اما حالم خراب‌تر از دوشنبه است. شب توی بست‌نویسی آن یکی خانم «عین» بحثی باز کرد که دیگر احساسی‌نویسی بس است و به جایش باید بنویسیم از امید و تلاش و اقتدار. از همان‌ها که سید به خاطرش و در راهش رفت. دیدم مراحل «شوک و انکار و پذیرش و سوگ» که حالی‌ام نمی‌شود، اما «دیگر از گریه و ناله ننویسیم» را چرا. «غم بزرگ را تبدیل به کار بزرگ کن» را گذاشتم جلویم و تصمیم گرفتم دست شما را هم بگیرم تا اگر توی یکی از آن مراحل چندگانه‌ی سوگ گیر کرده‌اید، بـِکـِشــم‌تان به سمت امید. چطور؟ تا فردا شب اگر تصمیم گرفتید یکی از آن کارهای بزرگ‌تان* را شروع کنید یا ادامه دهید «یک زیارت عاشورا می‌خوانم به نیت شهدای خدمت و یا علی (ع) می‌گویم» را برایم بفرستید. 🌐@mrs_faaf فردا شب با توسل به روح شهید امیرعبداللهیان قرعه‌کشی می‌کنم و «» هدیه می‌دهم. *کار بزرگ منظورم تاسیس کارخانه و ساخت مدرسه و .... نیست! کارِ بزرگِ هرکس چیزی است بین خودش و خدای خودش. همان کاری که می‌داند و مطمئن است باید انجامش بدهد اما نمی‌دهد! مثلا بهتر درس خواندن، بهتر همسرداری کردن، بهتر خواندن، بهتر نوشتن و .... ۳/خرداد/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌
🪴 می‌گویند بین‌الطلوعین، موعد تنفس صبح است و تقسیم رزق. فاتحه‌ای و سوره‌ی یاسینی و قرعه‌کشی. دو از طرف هدیه به دو بزرگوار. 🔰 @baahaarnaranj ‌‌
🪴 📝افتخار ابدی (بازخوانی پیام امام خمینی (ره) به مناسبت آزادسازی خرمشهر) ♻️بازنشر به مناسبت ۳ خرداد؛ سالروز آزادسازی خرمشهر 🔖ومَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ جنگ ویرانگر است، حتی اگر پیروز میدان باشی. و تنها یک عامل می‌تواند آن را با واژه «مقدس» همراه کند؛ هدف. هدفی که وسیله را توجیه نمی‌کند و الهی‌ست. ناظر بر عدالت است حتی با دشمن و دربرابر دشمن. ناظر بر تقواست و نگاهش به احدی الحسنیین است. این، نوعِ نگاه به جنگ است در اسلام و حضرت امام (ره) به عنوان پرچمدار احیای اسلام ناب محمدی (ص)، در شادمانه‌ترین لحظات یک ملت، که آزادسازی شهرِ به غارت رفته است، دوبار بر این نکته تاکیید می‌کنند. و دفعه دوم انذار است و هشدار؛ که اگر غفلت از سبب‌ساز اصلی پیش آمد و غرور، این پیروزی دیگر مقدس نیست، شیطانی‌ست و محکوم به شکست. ادامه را در فایل پیوست بخوانید :) 🔰@baahaarnaranj
افتخار ابدی.pdf
1.07M
🪴 📝افتخار ابدی (بازخوانی پیام امام خمینی (ره) به مناسبت آزادسازی خرمشهر) ♻️بازنشر به مناسبت ۳ خرداد؛ سالروز آزادسازی خرمشهر 🔰@baahaarnaranj
🪴 «سرنوشت گاهی ما را می‌رساند به جاهایی که در آن با ضعف‌های‌مان مواجه می‌شویم و البته گاهی همان جاست که با آن‌ها کنار می‌آییم.» 📖 🔖 🔰@baahaarnaranj ‌‌
🪴 📝الف؛ دزفول ♻️بازنشر به مناسبت ۴ خرداد؛ روز مقاومت و پایداری مردم دزفول 🔖نام یک شهر -نام یک شهر باستانی- از اول پیدایش‌ش آنقدر تغییر می‌کند و در کشاکش زبان و خط عوض می‌شود که گاهی اوقات بی‌خیال ریشه‌یابی و معنایش می‌شوی. حالا هم دزپل، دژپل، دزفیل، دسفیل یا دزفول چه فرقی می‌کند وقتی لقب شَهرت می‌شود بَلَد الصواریخ؛ شهر هزار موشک. ادامه را در فایل پیوست بخوانید :) 🔰@baahaarnaranj
الف دزفول.pdf
977.1K
🪴 📝الف؛ دزفول ♻️بازنشر به مناسبت ۴ خرداد؛ روز مقاومت و پایداری مردم دزفول 🔰@baahaarnaranj
🪴 کتاب‌تراپی بعد از یک روز پرتنش :/ 🌲 🌦 ۶/خرداد/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌
هدایت شده از حوزه هنری فارس
عصر روایت | شروع جلسات روایت‌خوانی 🔰 روایت‌خوانی‌ با موضوع سوگ جمعی و بررسی کتاب «آن سوگ» 🔻با حضور نویسنده کتاب : • احسان قائدی • زمان: دوشنبه ۷ خرداد - ساعت ۱۶ • مکان : حوزه هنری فارس، دفتر روایت 📍حضور برای عموم آزاد است. 📲 با ما همراه باشید : سایت | اینستاگرام | تلگرام | بله | روبیکا | ایتا | آپارات
‌ 🪴 فردا اینجا در خدمت بزرگواران هستم با خوانش روایت‌م پیرامون «سوگ جمعی». خوشحال‌ترین خواهم بود اگر دوستان همشهری را از نزدیک ببینم :) ‌
🪴 امروز خواندیم و گفتیم و شنیدیم و روزمان ختم به روایت شد. تا باد چنین بادا... ۷/خرداد/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌
🪴 دوازدهمین کتاب صفرسه ۱۲ از ۶۰ ⏳ در این جلد از هفت‌گانه شیخ فضل‌الله، دیدگاه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شیخ شهید بررسی می‌شود. عجیب شگفت‌آورند. بسیار جلوتر از زمانه. و اگر به طور خلاصه -خیلی خلاصه- بخواهید شخصیت والای شیخ شهید را بشناسید و بدانید چرا مشروطه‌مشروعه به ثمر ننشست این چند جمله از کتاب کفایت می‌کند: «چرچیل، مدیر اداره شرقی سفارت انگلیس (که فارسی را بسیار خوب می‌دانست و در صدر مشروطه، به اسم ! همراه آزادی‌خواهان برای ، به رفته بود) در گزارش به لندن، از شیخ فضل‌الله نوری به عنوان یکی از مجتهدین طراز اول تهران یاد می‌کند که از تماس با اروپاییان احتراز می‌جوید و از گفتگو با آنان سر باز می‌زند.» ! ۹/خرداد/۱۴۰۳ 🔰@baahaarnaranj ‌‌‌
🪴 ی این هفته، تقدیم به روحِ جاریِ خدا در جانِ ایران. او که مردِ میدان بودن را یادمان داد؛ تقدیم به آقا سید روح‌الله. ۱۰/خرداد/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌
🪴 سیزدهمین کتاب صفرسه ۱۳ از ۶۰ اگر نمی‌دانید دقیقا چیست، این کتاب را بخوانید. البته حواس‌تان باشد عریانیِ بعضی بخش‌هایش آنقدر زیاد است که توی ذوق می‌زند. البته برای مثل من‌ی که عادت به این حجم از ندارم. خیلی جاها هم نمی‌توان فهمید منظور طلوعی از بیان این حرف‌ها و خاطرات چیست. حالا یا واقعا هدفی نداشته و یا آنقدر ماهرانه حرفش را توی چند لایه پیچیده که مخاطب معمولی‌ای مثل من متوجه‌اش نمی‌شود. درمورد فرم هم نظری ندارم. یعنی من برخلاف چیزی که روی جلد نوشته شده، جستاری ندیدم. نه مساله‌ی خاصی، نه تلاشی برای یافتن پاسخ و نه استدلال‌های منطقی که لازمه جستار است. تنها فایده‌ای که خوانش این کتاب برایم داشت این بود که حساس‌م کرد به شهرها و آدم‌هایش. فهمیدم هر شهر، نه، هر محله به تعداد آدم‌هایی که تویش زندگی می‌کنند یا سفر می‌کنند، می‌تواند تعریف داشته باشد. هویتی سیال اما واحد. و این تناقض، می‌تواند سفر را بیش از چیزی که فکر می‌کنیم برای‌مان جذاب کند. ۱۲/خرداد/۱۴۰۳ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌ ‌