کلبه عُشاق
👆👆ادامه داستان👇👇 #یذَره_کتاب 📑 برشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشانِ نیستی #توحید_عشّاق
👆ادامه داستان👇
#یذَره_کتاب 📑
برشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشانِ نیستی
#توحید_عشّاق
📕 🟣
فصل ۵۶ از قولِ #شیخ_عدنان
#قسمت_ششم
😤قاضی مثل کَکی بود که همه جا تخم میکرد. باید او را از صفحه روزگار #محو میکردم. 🌛🌬
و کم کم داشتم به قطعیت برای اجرای آن نزدیک میشدم. 🧜♂
در حالی که سعی میکردم افکارم را مخفی کنم به سید سمیر گفتم:
همانطور که گفتی میخواهم ببینم قصه ی این پیرمرد چیست؟
👨🦳پیرمردِ ریش بلند در حالی که #عمامهاش را روی سرش کمی بالا میداد،گفت:
من همسایهای دارم که از اساتید #خارجِ_حوزه است. و در درس او نزدیک به ۳۰۰ #طلبه مینشینند.📿
مدتی بود که همسرش #مریض بود و روز به روز حالش رو به وخامت میگذاشت. از آنجا که فرزندی نداشتند و به خاطر حق همسایگی گاهی از احوال همسرش میپرسیدم.😷
روزی از او احوال همسرش را پرسیدم و او گفت:
همسرم به کلی خوب شده است تعجب کردم و باورم نمیشد که به شکل ناگهانی حالش خوب شده باشد. 😲👧
از او پرسیدم: ماجرا چه بوده؟ او که پیدا بود برای حرفی که میخواهد بزند دهانش را مزه مزه میکند گفت: تو باور نمیکنی اگر بگویم.
گفتم: چرا باور میکنم بگو. پس از کمی تحمل گفت: چند روز پیش #مریضیِ همسرم عود کرد و اوضاعش از همیشه بدتر شد. تا جایی که از هوش رفت.🛌
از آنجا که به #سید_علی_قاضی ارادت داشتم، 🏃دَوان دَوان به سمت منزل او رفتم. در زدم و وارد شدم و در مقابل او نشستم.بدون گفتن هیچ مقدمهای او خودش پرسید:
حال خانم چطور است آقا؟🩺
در حالی که گریه میکردم با عجز و لابه گفتم: آقا دارد از دستم میرود و من در این شهر تنها همین زن را دارم.🙇♂
قاضی سرش را پایین انداخت، چشمانش را بست.و با سرعت زیر لب شروع کرد به #دعا خواندن.🙏
قطرههای #اشک از گوشه چشمش روانه شد.دستش را بلند و اشکانش را پاک کرد و با آرامشی که در صدایش #موج میزد گفت:
شما بفرمایید منزل، خداوند ایشان را به شما برگرداند!😢
از جایم بلند شدم و دوان دوان 🏃♂به سمت خانه رفتم. درِ خانه را که باز کردم دیدم او سرحال از جایش بلند شده #کتری را روی آتش گذاشته و به من لبخند میزند. 💁♀
داخل شدم و از حیرت، دهانم باز مانده بود. بلافاصله همسرم گفت: آقا خیلی ممنونم که پیشِ سیّد علی قاضی رفتی. و به ایشان گفتی برای من دعا کند.
من با #تعجب به همسرم گفتم تو از کجا می دانی؟...👩❤️💋👨
👋
ادامه دارد... انشاالله🔜
برگرفته از:
#کتاب_کهکشانِ_نیستی
#سید_علی_قاضی
https://eitaa.com/babarokn