#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
زبان حال سرِ جناب مسلم علیهالسلام
دارم وصیت میکنم شاید نیایی
با باد صحبت میکنم شاید نیایی
دارد مسیرت را نشانم میدهد باد
از روی دروازه تکانم میدهد باد
با داغ بی اندازه میگِریم که برگرد
از بِین این دروازه میگِریم که برگرد
با سر میان کوفیان مهمانم آقا
تا لحظهای که میرسی میمانم آقا
روزی که میآیی مرا بشناس وقتی
از روی این دروازه آویزانم آقا
هر روز سنگم میزنند از دور و نزدیک
بازیچهی تمرین این طفلانم آقا
هر روز یک دندان من کم میشود تا
قربان دندانت شود دندانم آقا
شرمندهام اینجایم و بال و پَرم ریخت
دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت
من با چه رو گویم نیا رویی نمانده
قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده
دستی که بیعت داد دستم را شکسته
از بس مرا زد زخم بازویی نمانده
طفلان من از گوشهای دیدند من را
از زخمهای کوفه اَبرویی نمانده
نزدیک نه از دور کوفی دورهام کرد
آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده
تا دق نکرده زینب از بیراهه برگرد
گهوراه تا نشکسته با ششماهه برگرد
هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است
در کوفه می بینی که نامحرم زیاد است
از خیزران و تازیانه حرف کم نیست
از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاداست
ششماهه نه حتی برای مردها نیز..
یک تیغه از تیر سه شعبه هم زیاد است
دست نوازش با یتیمی نیست اما
پنجه برای گیسوی درهم زیاد است
آبی برای تشنگان اینجا ندارند
در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند
تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم
شد بسته دستم دستگیری را بفهمم
هی سنگ خوردم زخم خوردم فحش خوردم
تا رنج بازار و اسیری را بفهمم
من را به زنجیرش میان کوچه گرداند
تا زخمپاهای کویری را بفهمم
دندان من خون شد به یادِ دختر تو
تا درد دندانهایِ شیری را بفهمم
دلها در اینجا سنگ دیوار است برگرد
وقتِ حراجیهای بازار است برگرد
شاعر: #حسن_لطفی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
بیهوده بود آن نامه ها ، آن ادعاها
رنگی ندارد غیر ِ ننگ اینجا حناها
از هرکه زد سنگم به سینه ، سنگ خوردم
ای بی وفاها ، بی وفاها ، بی وفاها
انگار تنها خون دل خوردن در اینجاست
مثل امیرالمومنین تقدیر ماها
هستند در کوفه همه چشم انتظارت
سرنیزه ها ، شمشیرها ، حتی عصاها
فکری برای فاطمه های حرم کن
قنفذ فراوان است در این بی حیاها
حالا که اسماعیل آوردی خلیلم
باید که باشد همرهت ، حتما عباها
در علقمه در کربلا در کوفه در شام
این حج ندارد یک منا ، دارد مناها
در پیش زهرا آبرویم رفت ای وای
من باز کردم پای زینب را کجاها
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#شب_اول
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
ده روز دیگر گریه ی ما فرق دارد
ده روز دیگر روضه اما فرق دارد
ده روز دیگر ماجراها فرق کرده
ده روز دیگر قصه ی ما فرق کرده
ده روز دیگر نه حبیبی، نه زهیری
ده روز دیگر نه سعید و نه بریری
ده روز دیگر خواهرش در اضطراب است
ده روز دیگر در حرم قحطی آب است
ده روز دیگر در تب و تاب است زینب
ده روز دیگر دور از ارباب است زینب
ده روز دیگر این حرم سقا ندارد
ده روز دیگر دختری بابا ندارد
ده روز دیگر اکبرِ لیلا نمانده
ده روز دیگر قاسمِ زیبا نمانده
ده روز دیگر مادری در التهاب است
خیمه به خیمه در پی یک جرعه آب است
ده روز دیگر زین اسبی واژگون است
سالار زینب پیکرش در خاک و خون است
ده روز دیگر راهی گودال گشته
ده روز دیگر پیکرش پامال گشته
ده روز دیگر روی سینه می نشیند
از روی تل هم خواهرش زینب ببیند
ده روز دیگر صورتش بر خاک صحراست
ده روز دیگر رأس او بالای نی هاست
ده روز دیگر خواهرش ماتم گرفته
ده روز دیگر زیر نعل تازه رفته
ده روز دیگر روی پیکر سر ندارد
ای وای من ... انگشت و انگشتر ندارد
شاعر: #وحید_محمدی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_حسین_ع_مناجات
زمین انداختم زیر علم بارِ گناهم را
و شستم با گلابِ گریهام روی سیاهم را
به دیوارِ عزایت میخکوبم مثل بیرقها
نخواهم داد، حتی آجری از تکیهگاهم را
هزار و نهصد و پنجاه لشکر اشک آوردم
که شاید مرهمت باشد؛ بگیر از من سلاحم را
دم هَلمِنمُعینت چارده قرن است در گوش است
که باشم لحظهای سرباز، شاه کمسپاهم را
هزار و چارصد سال است دنبال تو میگردم
بیانداز از مسیر کج به راه راست، راهم را
نگهبانِ حریمِ چشمهی موقوفهات هستم
اگر از سارقانِ اشک، میدزدم نگاهم را
همیشه سایهی دست تو را روی سرم دیدم
همیشه آرزو کردم ببوسم سرپناهم را
به دیوار اتاقم نیست تقویمی به جز بیرق
غم روز دَهُم گم کرده روز و سال و ماهم را
شاعر: #رضا_قاسمی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#ورود_به_ماه_محرم
#شب_اول
باز هم رزق عزا را برسان ایمادر
شد محرم غم ما را برسان ایمادر
قابلیت بده، بر چشم گناهآلوده
اشک بر خونخدا را برسان ایمادر
دردما سینهزنان دوری از بزمعزاست
به عزادار دوا را برسان ایمادر
ای که در چای حسینیه شفا میریزی
دفع شر کرونا را برسان ایمادر
شباول وسطحلقه تو مظلوم بکش
آتش و سوز و نوا را برسان ایمادر
بوی پیراهنخونین حسینت آمد
پیرهن مشکی ما را برسان ایمادر
گریهکنهای حسینت همه حاجتمندند
اربعین، کرببلا را برسان ایمادر
وسطروضه که حرف از عطش مسلم شد
نالهی واپسرا را برسان ایمادر
شاعر: #امیر_عظیمی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
آرام شد دلم که رسیدم به هیئتت
مدیون لطف حقّم و ممنون دعوتت
اینجا همیشه یاد خدا موج می زند
اصلاً خداست بانی شبهای هیئتت
از کودکی که با غم تو آشنا شدم
یک دم نشد دریغ زحالم عناییت
من تاخدارسیده ام ای کشتی نجات
از قعر جهل خویش ، به نور هدایتت
ای قبله گاه عارف و عامی حریم تو
پُر مشتری تراست ز جنت زیارتت
مقصود، بندگی ست بهشت برین که نیست
این است سِرِّ این همه جولان ِعزتت
ای کاش با تو خلق جهان آشنا شوند
حیف است بی نصیب شوندازکرامتت
یادامام(ره) وعطر شهیدان همیشه هست
هرجا که هست روضه ی جانسوز غربتت
تاهست فیض اشک غمت روزی ام چه غم
باران رحمت است سرشک مصیبتت
ماندندعرشیان همه حیرانت ای حسین(ع)
حیران صبر بی حد و مبهوت طاقتت
گودال بود وپیکر پاکت به خاک وخون
گودال بود و سجده شکر و رضایتت
لب تشنه سر برید تو را دشمنت ولی
غافل که شد غروب دهم ، صبح دولتت
شاعر: #علی_ساعدی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#احمد_ایرانی_نسب
در چشم ها باران رحمت را نگیر از ما
این سجده ی بر روی تربت را نگیر از ما
هر چند ما کفران نعمت کرده ایم اما
این بار لطفی کن ، وَ نعمت را نگیر از ما
ما سربلند از امتحان بیرون نمی آییم
این اشک های بینِ هیئت را نگیر از ما
یک روز باید عشق را ثابت کنیم ، آقا
حالا که وقتش هست ، فرصت را نگیر از ما
یا لَیتَنا کُنا مَعَک گفتیم ، آقا جان
لطفی کن و این آه حسرت را نگیر از ما
نوکر میان روضه ها همصحبت مولاست
این لحظه های گرم صحبت را نگیر از ما
ما سالها با اشکهامان زندگی کردیم
این سوز و آه و اشک و خلوت را نگیر از ما
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
روی من و تو حضرت زهرا حساب کرد
مارا برای بزم عزا انتخاب کرد
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
نام حسین بار دگر انقلاب کرد
دلشوره داشتم که نبینم محرمش
یکسال این فراق دلم را عذاب کرد
توبه شکسته ها همه گویند یاحسین
«ربُّ الحسین» هرچه دعا مستجاب کرد
از کودکی حسینیه دار محرممیم
این روسیاه را خودش عالیجناب کرد
هرکس که ذره ذره به پای حسین سوخت
اورا خدا به وصل خودش کامیاب کرد
گریه غبار سینه ی من داده شستشو
این قلب خاک خورده چنان دُرّ ناب کرد
تفسیر دستگیریه او از رسول ترک
کار هزار منبرو صد ها کتاب کرد
سینه برهنه ها همه از نسل عابس اند
او کربلا طریقهٔ این وصل ؛ باب کرد
هرکس شنید ناله ی« حی علی العزا»
تا خویش را به روضه رسانَد شتاب کرد
آید به گوش ناله ی محزون فاطمه
مادر به نام یک یک مارا خطاب کرد
ماه محرم آمد و پیچید بوی سیب
صلی علی الحسین و صلی علی الغریب
شاعر: #قاسم_نعمتی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5904237816065296104.mp3
913.7K
#زمینه_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجه
#متن_نوحه
ای بهشت من، دیدن رخِ، در نقاب تو
سرنوشتمن،جانسپردناست،در رکاب تو
برای تو ای مولا! نامه آوردم
حتی نفسی از تو برنمیگردم
به عشق تو دل بستم
با سر و جان و دستم
فداییِ تو هستم
یابنالحسن یامولا
.....................................
ای نگاه من، جلد گنبد جمکران تو
روزوشب تو را میزند صدا ندبهخوان تو
بخدا که خواهم شد یاورت آقا
ضربان قلب من العجل مولا
سلامِ هر روز من
آقای دلسوز من
امام پیروز من
یابنالحسن یامولا
.....................................
جان به لب رسید از نبودنت ای جهان من
کی فدا شود در مسیر تو جسم و جان من
ما همه یتیمان غیبت کبری
چه به سرمان آورد دوریات آقا
ای غایة الآمالم
محوّل الاحوالم
چشم انتظارت عالم
یابنالحسن یامولا
#حمید_رمی
#راضیه_جبهداری
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#شور_پایانی
#لطمه_زنی
#شور_امام_حسین
🌹
نگات کردم دیدم خیلی شلوغه توی گودال
تورو دیدم که جسم تو حسین گردیده بیحال
دویدم سوی تو خوردم زمین و زخمی گشتم
تو زیر پای شمری و منم تنها تو دشتم
ایا حسین من تویی؟فرزند زهرای بتول
برادر عزیز من نور چش و جان رسول
تشنه بودی تورو زدن ، ب پیش چشم خواهرت
قربونی حج شدی تو، خدا ازت کنه قبول
ب خود میپیچی،توخون میغلطی،شده پیکرت پراز جراحت
خودم رو روی، تنت انداختم، شده خیلی ب تنت جسارت
با حال محزون، با چشمی پرخون،میگفتی دیدارما قیامت
روز موعوده، که دادن وعده،که جدم را میکنم زیارت
حسین جانم حسین حسین جانم حسین
🌹🌹
تورو کشتن دیدم که ابن سعدم گریه میکرد
ولی کاری برای تو نکرد اون سعد نامرد
پناه من بگو بعد تو کی باشه پناهم
پاشو داداش همه نامحرما کردن نگاهم
شمر اومده تا که اخا، سر تو رو جدا کنه
خیلی منو زد و تونست، تن تو زیر پا کنه
چکمه گذاشت روسینتو، جاییکه مصطفی بوسید
صدای مادرت اومد، نشد که او حیا کنه
نشسته روی ، تن بی حالت ، کشید خنجر و بروی حنجر
تن و برگردوند، ی چند ضربه زد، بریده سر پیش چشم مادر
صدایی گریون ،باحالی محزون ،بنیه میگه میون صحرا
غریب مادر، غریب مادر، پیچیده اینه صدای زهرا
🌹🌹🌹
برا انگشترت انگشتتو از جابریدن
همه نا مردا با مرکب روی تومی دویدن
پیش چشم همه اهل حرم رفتی رو نیزه
دیگه واسم نمونده جون تنم داره میلرزه
رقیتو کتک زدن ، دندونشو شکستن و
ناموس تو شده اسیر، دستای مارو بستن و
خیمه ها رو آتیش زدن، هرچی که بوده بردن و
میون مجلس شراب، کنار ما نشستن و
میون تشتی، تو خون ترگشتی، شراب و روی سرت میریزه
اشاره هاشون، ب سمت ما بود ، که هرکی دنبال یک کنیزه
توی بازارم ، پیش انظارم، شده سوی ما نگاه ها جاری
مارو چرخوندن، همه خندیدن،شده کار ما گریه و زاری
حسین جانم حسین حسین جانم حسین
#وحید_ابویی
#بردشمن_مرتضی_علی_لعنت
4_5803044181798554714.mp3
1.24M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#یاحسین،_مدح امام حسین
حک بر سر تاج کریمان، ، یا حسین است
آن خط زر بر عرش رحمان ، یا حسین است
ای دل سخن گفتن اگر چه کار من نیست
مدح خدا در حد امکان ، یا حسین است
از آسمان زهرا تو را میخواند من هم
گفتم حسین هر بار یک جان ، یا حسین است
آقا خدا شأن تو را معلوم کرده
اذکاره توصیفت به قرآن ، یا حسین است
اللهُ یَهدی مَن یَشا، خلق عظیمت
ذکری که بنموده مسلمان ، یا حسین است
دارم به راه روشن تو اعتقادی
همواره آن خورشید ایمان ، یا حسین است
زیبایی روی تو تمثالی ندارد
زیبایی هر صوت قرآن ، یا حسین است
خواهم بگویم ازتو با حُسنِ جمالت
یک مثنوی نه بلکه دیوان ، یا حسین است
صدهاگدا روزی ز دستان تو خورده
بر سفره ی این شهر مهمان ، یا حسین است
کرب وبلادر حیرت از جانبازیِ اوست
یارب رجز دربین میدان ، یا حسین است
تیغ دو دم در دست عباس علی بود
تکبیربر شمشیر بُرآن ، یا حسین است
هیهاتمنالذله با نامت شد آغاز
کرببلا را خط پایان ، یا حسین است
ای خامس آل عبا،مارا تو دریاب
شیواتر از تصویر باران ، یا حسین است
روزی عالم جملگی از برکت توست
برسفره های خالی از نان ، یا حسین است
هرشب تصور میکنم شش گوشهات را
بر گنبد و این صحن و ایوان ، یا حسین است
معماری صحن و سرایت دیدنی بود
روی لبان قوم سلمان ، یا حسین است
بر طاق ایوان طلا با اشک دیده
روی لب ساقیِ عطشان ، یا حسین است
اذنم بده حالا برایت اشگ ریزم
سطر دلم با چشم گریان ، یا حسین است
جانم فدای استخوانی که شکستن
باچکمه بر روی تن سلطان نشستن
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
کانال تخصصی حاج آرمین غلامی
اشعار دوبیتی شب دوم محرم
ورودی کربلا.
اینجابه نیام کربلا خیمه مزن
برگردوبه بام کربلا خیمه مزن
ای شاه فداکاری و ایمان و وفا
سرفصل قیام کربلا خیمه مزن
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
×××
شیدایی گلشن علی بیاتابرویم
ای زینت دامن علی بیاتابرویم
لشکرشکن هستی و چوکوهی استوار
آیینه نشکن علی بیاتابرویم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
×××
درعشق.محیط بیکران خیمه بپاکرد
ای وای، بسیط آسمان خیمه بپاکرد
افتاده به سینه اش مدال عظمت
ارباب همیشه قهرمان خیمه بپاکرد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
×××
باحضرت عشق جوشش آموخته بود
شاهنشه مهر رخ برافروخته بود
آن دیده ی انقلاب خونین حسین
بر قامت خیمه هانظر دوخته بود
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
×××
در وادی طف نام حسین غوغا کرد
الطاف خدایی به رخش در وا کرد
آن روز که درخاک بلا خیمه ای بنمود
آماده خودش را بسوی طوف خدا کرد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
وقايع روز دوم محرم الحرام ( روز دوم محرم - سال 61 هجرى قمرى )
ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا.
امام حسین علیه السلام پس از آن که با دعوت مردم کوفه و نامه هاى فراوان و پى در پى آنان روبرو شد، تصمیم به هجرت از مکه به سوى کوفه گرفت .
با این که برخى از آشنایان و بزرگان مدینه ، مانند محمد حنفیه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر، آن حضرت را از سفر به کوفه بر حذر کرده بودند و با دلایلى چند، تلاش کردند که وى را منصرف کنند، با این حال امام حسین علیه السلام سفر به کوفه را براى خویش تکلیف فرض کرد و به آن اقدام نمود.
امام حسین علیه السلام در ماه ذى حجه سال 60 قمرى به قصد کوفه ، از مکه خارج گردید. قافله امام حسین علیه السلام پس از رسیدن به سرزمین عراق ، در منزلگاه ((شراف )) با سپاه یکهزار نفرى حر بن یزید ریاحى که از سوى عبیدالله بن زیاد براى تعقیب و یا نبرد امام حسین علیه السلام ماءموریت یافته بود، مواجه گردید و از آن پس ، مسیر تاریخ به سوى دیگر کشیده شد.
حر بن یزید که در پى نامه هاى روزانه عبیدالله ، امام حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ، بنا به فرمان عبیدالله بن زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به صحراى خشک و غیر آباد کشانید. تا این که در روز پنج شنبه ، دوم ماه محرم سال 61 قمرى در سرزمین کربلا، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد. امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، کربلا است ، فرمود :اللهم انى اعوذبک من الکرب و البلاء
پس فرمود: این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است ، فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است . این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد قبرهاى ما. خبر داد مرا جدم رسولخدا (ص ) باینها. پس در آنجا فرود آمدند. دستور داد آن جا خیمه گاه و منزلگاه دایمى خویش قرار دهند. چون آن حضرت پیش از این از جدش محمد صلى الله علیه و آله و سلم و پدرش امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی
از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی
آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی
گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی
خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی
یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی
گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی
امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی
ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی
یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی
موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی
عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی
قاسم نعمتی
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
با غم تو این اسیری از رهایی بهتر است
دردمند عاشقی را بی دوایی بهتر است
نیست وقتی هیچکس ناز یتیمی را کشد
برجراحتهای تن بی اعتنایی بهتر است
عمه ی پیرم عصای پیری ام هر وقت نیست
شانه ی دیوارها از هرعصایی بهتر است
میهمان دیرراهب میشوی باشد ولی
دامن طفل یتیم از هرکجایی بهتر است
یا ببر بابا مرا یا جان من را هم بگیر
جان سپردن از غم تو از جدایی بهتر است
میشناسد هرکسی ، با طعنه میخندد به من
گه غریبی بین شهراز آشنایی بهتر است
بین طوفان بلا از کس نمیخواهم کمک
بین کشتی نجاتم ناخدایی بهتر است
لحظه لحظه پیر گشتم حال وقت رفتن است
زودتر بابا برس با سر بیایی بهتر است
از شکایت تا که لب بندم خلاص از جان شوم
با لبت ازکار من مشکل گشایی بهتر است
موسی علیمرادی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
عاقبت سایه بالای سرم می آید
پدر خوبتر از خوبترم می آید
مثل یک شاخه خشکم که شکستند مرا
پدر از را ه رسد برگ و برم می آید
بی عصا روی زمین میکشم این پیکر را
به امیدی که ز ره بال و پرم می آید
باز هم میل تماشای فلک را دارم
با پدر نیز علمدار حرم می آید
نیست آهی به بساطم بخرم پارچه ای
پدرم گفته که چادر به سرم می آید
گوشواره و النگو به چه کارم آید
وقتی از عرشه نی ها گوهرم می آید
آبرویم نرود کاش در این وادی شام
همه جا گفته ام امشب پدرم می آید
منتظر مانده ام وجان به لبم آمده است
خبری گرکه نیاید خبرم می آید
مو پریشانم مجروحم و پر سوخته ام
هرچه آمد به سر تو به سرم می آید
موسی علیمرادی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_رقیه_شور
بابا کجایی
دیگه بریدم
رفتی یه روزه
خوش من ندیدم
بالم شکسته
رنگم پریده
دیگه سه سالت
گیسو سپیده
بابا معجرم سوخت
موهای سرم سوخت
توو آتیش خیمه
کل پیکرم سوخت
(واویلا واویلا)
از زجر و خولی
دارم شکایت
این حال و روزم
داره حکایت
سنی ندارم
قامت خمیدم
من بی تو خیلی
سختی کشیدم
خندیدن به اشکام
زخمه دست و پاهام
خوردم تازیونه
بند اومد نفسهام
واویلا واویلا
__
توو احتضارم
حالم خرابه
بابا بیا که
موندن عذابه
جای من عمه
خیلی کتک خورد
روزی هزار بار
توو کوچه ها مُرد
شد حال دلم زار
بین کوچه بازار
توو صحرای غربت
دیدم خیلی آزار
واویلا واویلا
#عباس_قلعه
PTT-20210810-WA0005_110170003340.opus
344K
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_رقیه_زمینه
بند اول
دلتنگم
اشکام دونه دونه/ میریزه رو گونه
یه دردایی دارم/ هیچکس نمیدونه
اینکه یه جوری زده که چشام تاره
اینکه دیدیم گوشوارم توی بازاره
اینکه منم پهلوهام مثله مادرت
بد جور لگد خورده خیلی ورم داره
بابا / بابا / انقدر صدات کردم آخر گرفت صدام
بد جور / شبها / میسوزه این تاول روی دست و پام
بند دوم
بابایی
حال دخترت رو هیچکس نمیفهمه
نیستی که ببینی ، دنیا چه بی رحمه
از زجر نگم که بابا جون دلم خونه
این سوختگی واسه شام غریبونه
من که همیشه تو آغوش تو بودم
حالا ببین جای من رو توو ویرونه
بابا / بابا / خیلی کلافم از این زخمای تنم
بابا / بابا / میلرزه از گشنگی کل بدنم
#داود_قاضی
قَتیلُ العَبَرات.pdf
3.4M
#پی_دی_اف
#pdf
|⇦•کتاب قَتیلُ العَبَرات
✓ متن روضه های دهۀ اول ماه محرم
✓ برای اجرای مادحین اهلبیت(ع)
✓ شامل:متونِ روضۀ اجرا شده مداحان مشهور کشور در سال99
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net