لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثبت با اشک...
#سبک_293_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_هشتم_محرم
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
میدونم آقا با اشک و آه کنار شیش گوشه ی شاه کربلایی
در پایین ِ پا ،روضه گرفتیو به یاد پیکر ِ روی عبایی
شد وقت مرور روضه ی جوونی که تو کربلا شد ارباً اربا
با دیدن زخمای تنش، شده سپیدموی باباش میون اعداء
العجل الامان
بیا به پیکر صد پاره ی روی عبا
العجل الامان
به سر زخمی ِمؤذّن کربوبلا
العجل به حقّ اکبر العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
با کُنده ی زانو اومدم کنار تو نفس بکش عزیز لیلا
پاشو پسرم ببین داره کنار جسم بی جونت ،جون میده بابا
صورت میزارم به صورتت تا که کمی آروم بشم، دلم شکسته
اما چطوری آروم بشموقتی می بینم که تنت از همگسسته
من شدم نیمه جون
با دیدن شکاف ِرو سرت ای اکبرم
آه ببین پیش تو
میون این همه دشمن رسیده خواهرم
العجل به حقّ اکبر العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دارم می چینم روی عبا یکی یکی پاره های جسمتو با درد
پرپر شدی ای لاله ی من جلو چشام با کینه ی دشمن نامرد
هر گوشه ی کربلا نشونهمونده از تنت چرا ،علی ِاکبر
بدجوری تو رو شکسته اند نشد بشی عصا برا پیری مادر
پیر شدم از غمت
به روی این عبا چقد تو پاره پاره ای
آه از این سرنوشت
ماه ِلیلا چرا ستاره در ستاره ای
العجل به حقّ اکبر العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثبت با اشک...
#سبک_294_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_تاسوعا
#شهادت_حضرت_عباس_علیه_السلام
آقا دوباره با پای دل رفتی کنار علقمه با درد بسیار
جاری میشه مثل مشک ِ پاره اشک تو با دیدن دست علمدار
ارباب اومده پیش تن برادرش با ناله و قد ِخمیده
در بین صدای هلهله بوسه زده با گریه بر دست بریده
العجل الامان
به سری که شکسته با عمود آهنین
العجل الامان
به قمری که خورد با صورتش روی زمین
العجل به حقّ عباس العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت عباس علیه السلام
شرمنده اخا نشد برای اصغرت آبی به خیمه ها بیارم
دستم به فدای اصغرت از غم خشکی لبش در احتضارم
شرمنده نمونده دستی که به احترامت بزارم به روی سینه
من رو نبری به خیمه گاه تا که نبینه زخمای من رو سکینه
آه ببخش ،یا اخا
اولین روزه که میفته از دستم علم
میدونم بعد من
تو می میمونی وبی پناهی اهل حرم
العجل به حقّ عباس العجل...
🌸🌸🌸🌸🌸
وقتی که با صورتم زمین خوردمو موی سر من با خون حنا شد
اومد مادر تو فاطمه پیش تن بی دست من صاحب عزا شد
حالا تو شبیه مادرت کنار پیکرم یه دست به پهلو داری
عبّاس بمیره ولی نبینه که شدی بی یاور و اشک تو جاری
تیر از این چشم بکش
بزار یه بار دیگه ببینمت برادرم
الوداع نورعین
سلام ِآخرم رو برسون به خواهرم
العجل به حقّ عباس العجل...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثبت با اشک...
#سبک_295_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_عاشورا
بازم شب عاشورا رسیدو چشم تو دریاییه غریب زهرا
آقا میدونم دلشوره داری مث عمه زینبت برای فردا
امشب شب آخریه که حسین برای خواهرش زینب پناهه
فردا زیر سنگ و نیزه ها زخمیو بی غسل وکفن تو قتلگاهه
العجل الامان
به شاه تشنه ای که شد سر از تنش جدا
العجل الامان
به حنجر بریده ی امام کربلا
العجل بحق زینب العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
خواهر شب آخریه که کنار من میون درد، آروممیگیری
دارم می بینم که عصر فردا میون یه مشته بی حیا اسیری
می بینی تن صدپارمو به زیر نعل تازه ی مرکب دشمن
وای ِمن از اون لحظه که می زنی تو بوسه بر رگ بریده ی من
خواهرم می بینی
بر سر غارت پیراهنم دعوا میشه
آه تن زخمی ام
سه روز وشب رها رو خاک این صحرا میشه
العجل بحق زینب العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
امشب میره با دیدن گلهای حرم تو خیمه ها غم از دل تو
فردا سر هر کدومشون میره به روی نیزه ها مقابل تو
امشب زیر سایه ی اباالفضلی و فردا شب اسیر حرمله ها
یه خیمه ی نیمسوخته میشه مأمن تو و بچه ها میون صحرا
خواهر مضطرم
وقت جدایی من و تو دیگه سررسید
می بینم روی تل
تمومی موهای تو میشه فردا سفید
العجل بحق زینب العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
گیر اُفتادم
میدَرد داغِ تو هر لحظه گریبانِ مرا
کاش خاموش کُنی سینهی سوزانِ مرا
خنده کردند در این شهر همین که گفتم:
برسانید به او حالِ پریشانِ مرا
آتش از بام سرم ریخت که گیر اُفتادم
شعله سوزاند میانِ همه مژگانِ مرا
زجر اینجا به لبم زد که نگویم برگرد
ریخت در کاسهی آبی دو سه دندانِ مرا
مثل زینب دو پسر داشتم و حالا نَه
حیف نشنید کسی هِق هِقِ طفلانِ مرا
آه بر حنجرشان بوسه زدم وقتِ وداع
گریه کردیم ببین خیسیِ دامانِ مرا
تازه فهمیدهام آقا که جگر یعنی چه
من ندیدم تو بگو داغِ پسر یعنی چه
در هوایت دلِ نامهبَرِ من میچرخد
باز دنبالِ تو چشم ترِ من میچرخد
میرسی بر سرِ یک نیزه و میبینی که
میشود دست به دست و سرِ من میچرخد
یک نفر بُرده زره پیرهنم هست بگو
چقدر حرمله دور و برِ من میچرخد
داد انگشترم و در عوضاش تیر خرید
حال دستِ همه انگشترِ من میچرخد
میزنند بر دو سه تا میخ گره مویم را
رویِ قناره زِ بس حنجر من میچرخد
بند بر پا زده از پا بدنم میگردد
میخورَد هِی به زمین پیکرِ من میچرخد
وای با خواهرِ تو دخترِ تو همسرِ تو
بین بازارچهها دخترِ من میچرخد
داد از عاقبتِ پیرهنت در گودال
کاش میشد که نچرخد بدنت در گودال
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شب_اول_محرم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
کوفه میا
در کوچه بی کس و ، تنها روانه ام
در اوج غربت است ، سیر شبانه ام
در کوفه یاد تو ، ماه یگانه ام
این شهر بی حیا ، شد آشیانه ام
هر دم کنم ندا ، کوفه میا میا
درهای خانه را ، بر من ببسته اند
از آل مصطفی، حرمت شکسته اند
از بهر قتل من ، هر سو نشسته اند
سر رشته ولا ، از خود گسسته اند
ای پور مرتضی ، کوفه میا میا
من وارث علی ، در کوفه ی غمم
بی یاور و غریب ، در شهر ماتمم
معنای بی کسی ، در اهل عالمم
گردیده یا حسین ، ذکر دمادمم
ای عشق اولیا ، کوفه میا میا
مردی نبود و من ، مهمان یک زنم
شب طی شد و رسید ، پایان ماندنم
دیدم پس از نماز ، در بین دشمنم
تیر و سنان بُوَد ، گل های گلشنم
با تو کنم نوا ، کوفه میا میا
من یک تنه به یک ، لشکر برابرم
شهری ز دشمنان ، شوریده بر سرم
هرگز نشد حریف ، آن خصم کافرم
دشمن به مکر خود ، بگرفته پیکرم
ای مظهر خدا ، کوفه میا میا
اکنون به روی بام ، بنما نظاره ام
سوسوی یاد تو ، باشد ستاره ام
من کشته ی تو بر ، دارالاماره ام
بشنو به ناله این ، ذکر دوباره ام
بنگر سر مرا ، کوفه میا میا
محمد مبشری
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شب_اول_محرم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_محرم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
میا کوفه حسین
از سـرِ دار به دلــدار نگـاهی دارد
آه این مرد چه چشمان پر آهی دارد
زیر لب زمزمه دارد که گرفتار شدم
به ره مکـه هر از گاه نگـاهی دارد
مثل حیدر دلش از کوفه به درد آمده است
روی بام است ولی میل به چاهی دارد
با لب پر ترکش غرق تمنا می گفت :
سخن آخر من ، سوی تو راهی دارد؟
همه حرف من این است میا کوفه حسین
کوفـه بهر تو خیــالات تبــاهی دارد
همه بهر علی اصغر پی تیر سه پرند
یک نفر نیست بگوید چه گناهی دارد؟
تو به همراه خودت اهل و عیالی داری
کوفه امـا سر راه تو سپــاهی دارد
قصد دارند عزیـزان تو را خـوار کنند
پس نیا ، که حرمت عزت و جاهی دارد
بیشتر از همه دلواپس زینب هستم
بیـن این قـوم مپنـدار پنــاهی دارد
الغرض اینکه بساط همه جور است نیا
سهمت از بیعتشان کنج تنور است نیا
مصطفی هاشمی نسب
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شب_اول_محرم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
کنج روضه
از من نخواه با تو نباشم دقیقه ای
دق می کنم بدون محرّم دقیقه ای
بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم
شادی همیشه هست ولی غم دقیقه ای
من حاضرم که هستی خود را عوض کنم
با سایه سار بیرق و پرچم دقیقه ای
واللهِ یا حسین ، برابر نمی شود
شش گوشه ی تو با همه عالم دقیقه ای
اصلا چه می شود که بخوانی کنار خود
مثل زهیرِ خسته، مراهم دقیقه ای
(جانانی و اشاره ی جانانم آرزوست)
ما را کنید مُحرم و مَحرم دقیقه ای
بر باد رفت زحمت بازوی فاطمه
کنج تنور گیسوی درهم ... دقیقه ای
وحید محمدی
#شعر_آیینی #شعر_اهل_بیت #شعر_طلیعه_ماه_محرم #شعر_ورودیه_محرم #وحید_محمدی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم