eitaa logo
کانال ‌متن روضه
78.8هزار دنبال‌کننده
780 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروان حضرتِ اباعبدالله علیه السلام به کربلا _ حجت‌الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ عجب خاکیه این خاک ... بعد اشاره کردند هاهُنا مُنَاخُ رِكَابِهِمْ ... هاهُنا ... هاهُنا ... هاهُنا ... اینا رو همه رو توضیح دادن ... هاهُنا ... رفقا اصلاً وعدۀ عاشورا تاسوعا به خودتون ندید ... هرچی میخواید بگیرید تو همین دو سه روز اول بگیرید ... از در خونه که حرکت میکنی میای برا جلسه تا میرسی به جلسه فقط حوائج دنیویت رو بخواه ، هرچی مشکلات مادی داری، اقتصادی داری ، هرچی ، هرچی ؛ مشکلِ دنیوی داری ؟ تو راه که داری میای حرف بزن ، با امام حسین بگو ، به حضرت زهرا بگو بی بی جان ! یا امیرالمؤمنین ! حسین جان ! زندگیم ، اهل و عیالم بچه هام محتاج غیر نباشن ، آبروداری کن ... هرچی میخوای ، تو راه رسیدی زیرِ بیرق اباعبدالله فقط حاجتتون بعد از ظهور امام زمان ، این باشه تا دنیا دنیاست و نسل ما هست ، از این بیرق و از این خمیه جدا نشیم ... فقط اخروی بخواید ... فقط معنوی ، مادی بیرون، وقتی وارد شدید فقط معنوی بخواید ... یه بار پرده بره کنار ، ما هم یه چیزی بشنویم . مرحوم سراج از شب هفتم محرم دیگه نمی خوابید میگفتند آقا چرا نمی خوابید؟ میگفت خوابم نمیبره ، چرا خوابتون نمیبره؟ گفت چه جوری بخوابم که صدایِ العطش بچه های حسین رو می شنوم؟! ... هر چی مرکب برای امام حسین آوردند ، مرکب امام حسین حرکت نکرد ، تا هفت تا مرکب برای حضرت آوردند . فرمود برید بیاید ببینم اینجا چی بهش میگن؟ اسم این سرزمین چیه؟ رفتند و اومدند ، تو این فاصله ، عمه جان ما زینب اومد ، حسین جان اینجا کجاست؟ دلواپسم ، دلشوره دارم ... حسین جان نمیشه زودتر از اینجا بریم؟ ... عرض کردند آقاجان به اینجا نینوا میگن ، غاضریه هم میگن ، شاطعُ الفرات هم میگن ، طَف هم میگن ، اسمایِ مخالف داره ، کربلا هم میگن ... تا امام حسین اسم کربلا رو شنید ، پایِ راست رو به زمین کوبید ، دست رو بلند کرد ... "اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ"... بعد رو کرد به عزیزانش فرمود متوقف شید و از اینجا نرید ، اینجا "والله مُناخ رکابِنا " ... اینجا جاییِ که خوابگاهِ ما قرار میگیره و این تربَتی ست که جد من وعده داده که تخلُف درش نیست ... چهار تا کلمه ست ، سه تاش رو معنی میکنم ، میدونیدا یکیش رو دیگه خودتون میفهمید . من دیگه لازم نیست ترجمه کنم . حضرت فرمودند: هاهُنا وَاللّهِ قَتْلُ رِجالِنا ... اینجا مقتلِ رجالُنا .." هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا ... هاهُنا وَاللّهِ مَسْفَکُ دِمایِنا ... اینجا جایی که بچه های ما رو سر میبرن . اینجا جاییِ که خون ما رو زمین میریزن ... "هاهُنا وَاللّهِ تُزارُ قُبُورُنا" ... اینجا جاییِ که به والله قبر ما رو زیارت میکنن ... خاک به دهن من، خاکِ کربلا تو چشمای شما. امام زمان ببخش ... با این یه جمله این کلام امام حسین علیه السلامِ : "هاهُنا وَاللّهِ ... هاهُنا وَاللّهِ ... هاهُنا وَاللّهِ مهتَکُ نِساءَنا وَ حَریمِنا ..." همه دورِ زینب رو گرفتند . یکی مهار ناقه روگرفته ... یکی زیرِ بغلِ عمه جان رو گرفته ... قاسم زانو بالا زده ، عبدالله ... همه دور و برِ زینبند ... این زینب با عزت و احترام پیاده بشه .... آی دنیا اُف بر تو .... من یواش میگم شما داد بزنید ... عصرِ یازدهم هم این زینب بود ، میخواست سوارِ مرکب بشه ، هیچ محرمی نبود بیاد کمک کنه زینبُ ... یه وقت دیدن یه مشت از این عربایِ حروم زاده اومدند .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babollharam momeni.mp3
2.24M
⇦🕊*‌روضه و توسل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروان حضرتِ اباعبدالله علیه السلام به کربلا _ حجت‌الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ رأفت و رحمت واسعه الهیه بعد از پیغمبر در امام حسین... "إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاح في اُمَةِ جَدّي و أسیرُ بِسیرَةِ جَدّي و أبي..." من برای هدایت امت اومدم بیرون... اگر امام حسین علیه السلام زیر پای شمر، از شمر مطالبه‌ی آب کرده باشه، باز این هیچ دلیلی بر ذلت و خواری و خفت نیست بلکه آقایی حسینه... چرا؟! اگر شمر دست می‌برد لبهای امام حسین رو تر میکرد ، دستش به خون امام حسین آغشته نمیشد،... حسین داره میگه:شمر! من دلم برای تو میسوزه... من که برای لقاء خدا دارم لحظه شماری میکنم،نمیخوام تو رو جهنمی ببینم... گفت:برید کار حسین رو تموم کنید...از هم سبقت میگرفتند،بعد وارد گودی قتلگاه میشدند که سر رو از بدن جدا کنند... حضرت خوابیده رو به آسمون،تا صدا میومد چشمای مبارک رو باز میکرد ... اینها تا نگاه توی چشم ابی عبدالله میکردن شمشیر و خنجر میلرزید می‌افتاد رو زمین... ابی مخنف نقل کرده:چرا کار رو تموم نکردی؟! یکی میگفت:به خدا قسم این چشمها چشمهای علی بود... چرا کارو تموم نکردی؟! به خدا قسم این چشمها چشمهای پیغمبر بود... مصداق رأفت و رحمت واسعه الهیه رو ببینید ... چشمهارو باز میکرد،نگاه میکرد...خب میتونست ابی عبدالله چشمهارو باز نکنه... امام حسین با این نگاه میخواد بگه بدبخت! من نمیخوام تو جهنمی بشی و إلا من میدونم آخر سر از بدن من جدا میشه... چشمها رو باز میکرد،شمشیر میلرزید از دستشون... خیلی ببخشید خاک کربلا تو چشمای شما خاک تو دهن من، به خاطر اینکه از جایزه عقب نیفتن، یه لطمه به بدن میزدن و میرفتن. یکی وارد گودی قتلگاه شد، حضرت چشمها رو باز کرد، تا نگاهش افتاد، شمشیر لرزید، افتاد رو زمین، اومد لطمه بزنه، امام حسین فرمود: ببین تو قاتل من نیستی. من قاتلم رو میشناسم، جدم پیغمبر نشونه هاش رو به من داده. با لطمه زدن به من خودت رو جهنمی نکن. گریه‌ش گرفت، گفت من اومدم تو رو بکشم، تو دلت به حال من میسوزه؟ زد به عمرسعد ، که عمرسعد رو به درک واصل کنه، دوره‌ش کردند، افتاد رو زمین به شهادت رسید. شاید با گوشه‌ی چشمش نگاه کرد توی گودی قتلگاه، حسین جان ازم راضی شدی آقا؟ ممکنه این جریان که من نقل میکنم، شما به دید روضه و مصیبت نگاه کنید، اما من به دید رحمت الهی نگاه میکنم... رأفت الهی... اینا خاندان کرمند. "إن ذُکِرَ الخَیر کُنتُم أولَه". بدن افتاده، سر مبارک رو از بدن جدا کردن، جان از بدن حسین بیرون رفته. اومدن این مرحله، غارت لباسهای تن امام حسین... یکی لباس برد، یکی نعلین برد ، یکی رکاب برد، یکی کلاهخود رو برد، یکی کلاه زیر کلاهخود رو برد ... بدن عریان رو زمین افتاده. یکی اومد تو گودی قتلگاه چیزی گیرش نیومده... امیرالمؤمنین داره تو مسجد نماز میخونه، یه گدا اومد داخل مسجد شد، من یه مسکینم. از مساکین مسلمین، به من کمک کنید. احدی تو مسجد کمک نکرد. علی در حال رکوع دستش رو دارز کرد. این سائل اومد انگشتر رو درآورد و برد.... برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را این پسر همون علی هست، این تعبیر منه، برداشت من از این روضه سنگین، برداشت زیبا، برداشت رحمتی، حسین حتی نمیخواد قاتلش ناامید برگرده... این بَجدَل وارد گودی قتلگاه شد، دید بدن حسین‌رو غارت کردند، این رو من میگم، امام حسین یه جوری اشاره کرد بجدل هنوز انگشتر به انگشت هست... این ملعونم نکرد انگشتر رو از انگشت دربیاره... رأفت و رحمت واسعه الهیه در امام حسین متجلیه... هیچ پیغمبری رو مثل پیغمبر ما آزرده نکردند ... دندونش رو شکستن، ساحر گفتن، مجنون گفتن، سنگ بارانش کردن، شعب ابی طالب پیوسته پیغمبر رو زجر میدادن... قرآنم میگه پیغمبر به خدا عرضه میداشت، خدایا امت من نمی دانند، بلا نازل نکنیا... عذاب نازل نکنیا... اینهمه پیغمبرو زجرش دادن، خون به جیگر پیغمبر کردن ولی پیغمبر در مسیر رسالت، " مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت" هیچ پیغمبری رو مثل من آزرده نکردن، یک بار در حق امت نفرین نکرد.... ادامه در پست بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ در میان پیغمبران برای دعوت مردم به سمت خدا احدی به اندازه پیغمبر ما آزرده نشد، پیغمبر ما بیشتر از هر پیغمبر دیگری متحمل زجر مصیبت شد. بیشتر از هر پیغمبری... یه روز وارد خانه شد، خدیجه کبری دید سر تا پای پیغمبر خاکی و خون آلود. یا رسول الله این چه وضعیه؟ رسول خدا فرمود: خدیجه جان، داشتم برا مردم حرف می زدم، مردم منو سنگم زدند... سنگ زدند. اینقدر پیغمبر اکرم زجر دید اما یک بار در حق امت نفرین نکرد.... در میان جانشینان پیغمبر خدا، اوصیای خاتم الأنبیا ، هیچکسی مثل حسین متحمل زجر و مصیبت نشد، هیچکس... مصیبتی که امام حسین علیه السلام دید، احدی این مصیبت‌رو ندید.. اینه که امام رضا علیه السلام میفرمایند « إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا ... روز حسین چشمهای مارا زخم کرده ... وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا ... اشکهای مارا پیوسته جاری کرده ... وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ ... توی کربلا عزیزان ما را به ذلت ظاهری انداخته... بیشتر از این؟؟ این همه زجر و مصیبت متوجه امام حسین علیه السلام، هم متوجه خودش، هم متوجه یارانش ، هم متوجه اهل و عیال و ناموسش ... ولی برای چی ؟! برای هدایت ... أبی عبدالله علیه السلام از همه اینها گذشت ... هیچ پیغمبری رو مثل پیغمبر ما زجر ندادن ، هیچ وصیی از اوصیای پیغمبر مثل امام حسین متحمل زجر نشد ... اینو از من شنیدید ... امام حسن با زهری به شهادت رسید بنام زهر هلاهل یا هلائل ... توی لغت معنیش اومده سمٌّ قَتّٰال ... سم مهلک و کشنده هست ... این زهر رو امپراطوری روم شرقی برای معاویه فرستاد ... توی یه سفال خاص هم باید نگه دارن ... توی نامه نوشت معاویه اینو برای آدمیزاد خرجش نکنیا ... این تعبیر مال منه ... این زهر خاصیت اسیدی داره ... طبیب اومد امام حسن رو معاینه کرد ... رو کرد به امام حسین گفت آقا کار از کار گذشته ... إنَّ السَّمَ قَد قَطَعَ أمعائَه ... زهر درونش رو تکه تکه کرده ... امام حسین شروع کرد گریه کردن ... امام حسن تا دید حسین داره گریه می‌کنه فرمود حسین جان تو گریه نکن ... إنَّ الَّذي يُوتي اليَّ سّمٌّ يُدَسُّ اليَّ، فَاُقْتَلُ به ... حسین جان من با این زهر کشته میشم ، جیگرم پاره پاره شده اما حسین جان ... لا يوم كيومِكَ يا اباعبدالله ... هیچ روزی مثل روز تو نیست حسین جان .... این بلایی که توی کربلا سر خودت آوردن ، بلایی که سر اهل و عیالت آوردن ... (یه لحظه بریم شام) ... ما اگر قائل به حیات برزخی این بزرگواران هستیم پس یقینا دیدند ... این رأس بالای نیزه داره میبینه اهلبیت رو وارد شهر شام کردند ... امام سجاد می‌فرماید بلاها سر ما اومد ... مارو توی خرابه ای بردند که نه دربی داره ، نه سقفی... مارو توی بازار چرخوندند ... صبح وارد کردند ، دم غروب رسیدیم به کاخ اموی... مردم نگاه می‌کردند و مارو سنگ می‌زدند ... مارو توی محله مسیحیان بردند ... مارو توی بازار برده فروشان بردند ... مثل قافله شتران زنجیر به گردن ما انداختند ... اگه کسی زمین میخوره همه با هم زمین میخورند ... زنجیر به گردن عمه ما انداختند ... ( لا اله الا الله) امام سجاد می‌فرماید خاکستر روی سر من ریختند ... این خاکستر خاموش نشده بود ... دستام بسته بود پاهام بسته بود ، عمامه منو سوزوند ، سرمو سوزوند اما نمی‌تونستم کاری بکنم ... ادامه در پست بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ ما بالاخره امروز سر سفره عقیلة العرب مهمانیم ... ببینید بی بی جان ما چقدر مصیبت کشید ... عبدالله میگه گفتم خانم جان ... هر کسی روی زمین میفتاد ، اولی نه ، دومی تو بودی ... اگه اولی نبودی دومی تو بودی ، چرا بچه هام روی زمین افتادن تو نرفتی ؟ رو کرد به عبدالله گفت ترسیدم حسین نگاهش به من بیفته خجالت بکشه ... بی بی جان یه نگاه مادرانه به ما بکن امروز ... همینجور که بچه هات به درد امامشون خوردند ، ما هم به درد اماممون بخوریم ... ما هم به درد ولی‌مون بخوریم ... ما هم فدایی ولی بشیم... فقط تو یه نگاه به ما بکنی مارو بسه به خدا ... شما بگردید توی عالم ببینید کسی هست مثل زینب مصیبت دیده باشه ... هست ؟! ... به مادرش ام المصائب نگفتند اما به زینب میگن مادر مصیبت ها ... سه چهار سالش بود ، اون جریانات رو دید و داغ مادر ... یذره بزرگتر شد ، فرق شکافته بابا ... یذره بزرگتر شد ، تکه های جگر حسن ... کربلا دیگه پروژه ای از مصیبت هاست ... نه یک مصیبت ، مصیبت‌ها ... از یه بولتنی میخوندم به یه زنی گفتند فردا صبح میخوان اعدامت کنند ... بردنش توی انفرادی که آماده بشه برای اعدام ... زندانبان میگه یه تار موی سر این زن سفید نبود ... اما فردا که اومدن ببرن اعدامش کنن دیدن تمام موهاش سفیده ... این زن یه مصیبت داره اونم این که میخوان خودشو بکشن... حالا دیگه تعجب نکنید ... برگشتند مدینه ... عبدالله جعفر رفت ته قافله ، رفت سر قافله ... یه وقت دید یه خانومی میگه عبدالله دنبال کی می‌گردی ؟! ... خانوم من ، زینب توی این قافله بوده ... خبر دارم کربلا هم کشته نشده ... یه ناله ای زد ،... عبدالله ! من زینبم ... حق داری منو نشناسی ... روضه من همین باشه ... استاد ما آیت الله شب زنده دار(ره) هیچ وقت درس اخلاق رو بدون روضه تموم نمی‌کرد ... هر وقت روضه حضرت زینب سلام الله علیهم خونده میشد عمامه از سر برمی داشت، دکمه های پیراهن رو باز میکرد ، آستینهارو بالا میزد بعد از روضه می‌گفت طلبه ها دستاتون رو بگیرید بالا ، من یه دعا میکنم .... خدارو قسم بدیم بعد دعا کنیم ... قسم دنیایی از روضه هست ... قسم بدیم دعا کنیم ... بگیم خدایا ...تورو به موهای پریشان زینب کبری .... کجا زینب موهاشو پریشان کرد ... یکی از فضلای حوزه حاج آقا ابوالفضل یثربی تعریف میکرد از یکی از علما ... فرمود هروقت گرفتار شدید ، رو به قبله وایسید، سه بار خدا را اینجوری قسم بدید... بگید خدا، (خاک به دهن من ببخشید، تو را خدا ببخشید، حلال کنید). خدا تو را به گرفتار مجلس یزید قسمت میدم، فقط همین بس... کاری کردن تو مجلس یزید که عمه ما مجبور شد با آستین صورت خودش رو بپوشونه در مقابل این ها. تو را به گرفتار مجلس یزید قسمت میدم.... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam momeni.mp3
4.04M
⇦🕊* روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _ حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ هفت بار ابی عبدالله تو کربلا فرموده "هَل مِن ناصر یَنصُرنی؟ هَل مِن معین یُعینُنی؟ " شما به این هَل مِن ناصر دعوت اجابت کردید . با جسمتون نبودید کمک کنید، با زبانتون نبودید اما الان فقط "فَقَد اِجابَک قَلبی وَ سَمعی و بَصری" وجودم داره حسینُ یاری میکنه . مرتبۀ پنج وقتی امام حسین علیه السلام فرمود هل من ناصر؟ دو نفر به کمک ابی عبدالله رفتند . یکی یه طفل خردسالی که لباسس زیر تنش بود . اومد از خیمه بیرون دوید درحالیکه یه زیوری هم به گوشش آویزان بوده . یه چوبی برداشت ، رفت تو گودی قتلگاه، سمت ابی عبدالله علیه السلام ، یه ملعونی گفت داغ این بچه رو به دل مادرش میذارم . سوار مرکب شد . این طفل داره میدوه . اومد کنارِ این طفل ، با شمشیر این بچه رو از وسط نیم کرد . مادرش بیهوش شد ... دوم کسی که تو کربلا تو این لحظه به کمک ابی عبدالله اومد ، یه آقازاده ای بوده که 11 ساله سایۀ بابا از سرش رفته ... میگن 9 سال ، 10 سال ، من عرض میکنم تحقیق کردم باید 11سالش باشه . اونم عبدالله بن حسن، یتیم امام حسنِ ... این آقازاده اومد کنار ابی عبدالله قرار بگیره ، از دست زینب کبری سلام الله علیها دستش رو کشید دوید ، امام حسین علیه السلام فرمود زینبم حبس کن عبدالله رو ، نگهش دار . زینب کبری عبدالله رو نگه داشت . محکم دست عبدالله بن حسن رو بی بی جان ما زینب گرفت ولی یه لحظه خانم زینب دید تو گودی قتلگاه حسین رو دوره کردن ، دیگه حواسش رفت به گودی قتلگاه ... عبدالله دستش رو کشید دوید ، دوان دوان اومد رفت سمتِ گودیِ قتلگاه .. دید یه نفر داره شمشیر میزنه ... داره شمشیر میزنه ... داره شمشیر وارد میکنه. همون دور که می اومد، دست خالی ، سلاح که نداره. در مقابلشم یه ابرقدرته ، چرا بعضی از این آدما نمیشینن روضه گوش بدن که این اراجیف بر زبانشون جاری نشه؟ کسی که این حرف رو زدی ، همه تون هم میدونید کیه؟ ایشون قطعا بی سواد در تاریخه . در تاریخ کربلا اگر کسی سواد داشته باشه، نمیگه. الان میگن شعار اما قدیما میگفتن رجز . تو جهاد اصغر رجز حرف میزنه . رجز مهمه . داره عبدالله میدوه به طرف مقابلش که برا خودش غولیه ، ابرقدرتیه ، داره میگه ای فرزند زن بدکاره ، رها کن عموم رو ، سرباز داره میاد . برگشت ببینه کیه ، دید یه آقا زاده ده یازده ساله ست . این شمشیرُ فرود آورد ... دیگه وقت نبود . عبدالله دستش رو گرفت جلو .... شمشیر به دست خورد ، دست به پوست آویزان شد . افتاد رو سینۀ ابی عبدالله علیه السلام .... ادامۀ مطلب در پستِ بعد ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _ حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یه نقلی دیدم نقل شده ، منتهی تحقیق نکردم ، یه بار دیگه عبدالله بلند شد ، چون یه ملعون داشت شمشیر حواله سر ابی عبدالله میکرد ... این بار دست چپش رو حائل کرد . هر دو دست جدا شد . رو سینه ابی عبدالله افتاده ، اینجا عبدالله بن حسن علیه السلام دو تا کلمه ازش شنیده شده: هم فرموده یا اماه ، مادر ... هم گفته یا عماه ، عموجان ... ببخشید همه تون خبره اید ، به امیرالمؤمنین قسم نمیخوام اذیت بشید . میخوام ملایم و آرام ... رد میشم اما یه تیکه میگم ، کد میدم ، همه تون خبره اید میگیرید ، تا عبدالله گفت یا اماه ، مادر عبدالله تو خیمه بود ... خانومی که تو مجلس حسین اومدی ، تو شدی ناموس حسین . حسین نسبت به تو غیرت داره ، اگر چادر رو سرته ، این مالِ مادرِ حسینه ها نگهش دار. خوب نگه ش دار. اینقدر شما معتقدید اول صبح بلند شدید اومدید اینجا . بعضی خانوما رو می دیدم تو راه که بچه هاشون رو هم دارن میارن . باریک الله ، ایشالا حضرت زهرا به همه تون نگاه کرده و نگاه میکنه . ولی حواستون باشه ، شما رفته اسمتون تو حرم حسین ، شما تو حریم حسینی ، حواستون باشه. میگم و رد میشم ، این از اون روضه هائیه که تو خط قرمز من قرار داره ، من تو این روضه ورود پیدا نمیکنم ، عبدالله تا گفت یا اماه ، مادرش از تو خیمه اومد بیرون . خاک تو دهنِ من ، ببخشید . خاک کربلا تو چشمایِ شما ... جوری اومد بیرون که نباید می اومد، امام حسین فرمود زینبم برگردون ، مادر عبدالله رو برگردون ، بگذریم ، من سوال میکنم ، جوابش رو به گریه شما ، قطعا اخرین نفر قبل از ابی عبدالله ، به شهادت رسیده عبدالله بن حسنِ ، بی تردید، کجا افتاده؟ رو سینه ابی عبدالله ... من از شما سوال میکنم ، اون لحظه ای که شمر جفت پا پرید رو سینه ، بدن عبدالله کجا بوده ؟ بوده ؟ وا مصیبتا ؟ نبوده ؟ کی اومده ببره ؟ جز عمه ما زینب که کسی نیس من یواش میگم ، شما داد بزنید . اما بوده ... من آروم میگم ، مخصوصاً هم آروم میکنم . شما دادتون رو بزنید ، بوده قطعا بوده ... اومدن کار حسین رو تموم کنن . دیدن بدن عبدالله مانعه، خب ، انقدر با لگد به پهلوی حضرت زدن ولی عبدالله رجز میخوند ، "والله لا فارق عمی" کار به جایی رسید رو سینه حسین ، سر عبدالله رو زنده زنده ... باز خدا روشکر سر عبدالله رو سینه حسین بوده و جدا کردن ... طولی نکشید سر خود ابی عبدالله رو ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam momeni.mp3
1.78M
⇦🕊*‌ روضه و توسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _ حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ جوونایِ بنی هاشم برا خودشون بزم شادی داشتند، شب عاشورا. دیدن یه آقازاده ای هی دور امام حسین میگرده. ایشالا سایه پدر از سرت نره. جوونی که سایه پدر از سرش بره ها، اون شادابی قبلُ دیگه نداره. اینجوری بگم بهتره، هی یه پا جلو میذاره یه پا عقب. بالاخره دلُ زد به دریا. میخواد بدونه عمو برای او محلی از اعراب قائل شده یانه؟ چون عمو فرموده همه. اومد محضر امام حسین، عموجان من هم؟ منم تو این همه هستم، فرمودی همه به شهادت میرسن. قاسمم شهادت در نزد تو چگونه است؟ عموجان از عسل گواراتر...از عسل گواراتره...آره قاسمم شهید میشی اما قاسمم بلای عظیم در انتظارته ... من مجدد مراجعه کردم ببینم نکته دیگه ای میشه استفاده کرد؟ مقاتلُ ورق زدم، مقاتلی که حالا اخیرا چاپ شده، نگاه کردم بلای عظیم جز این نمیتونه باشه. یکی با تیر به شهادت برسه که بلایِ عظیم نیست. بلا هست اما بلایِ عظیم نیست. بلای عظیم یه چیزی باید باشه که خود ابی عبدالله هم نکشیده باشه. یعنی بلای عظیم نمیتونه یه چیز معمولی سطحی باشه. یه چیز ویژه باید باشه. چطور امام حسین علیه السلام شد سیدالشهدا؟ چون هیچکس مثل ابی عبدالله به شهادت نرسید. حضرت حمزه سید الشهدا به شهادت رسید، اون شد سیدالشهدا، زمانیکه ابی عبدالله به شهادت رسید دیگه کسی به حمزه سیدالشهدا نگفت. آقای شهیدان شد امام حسین علیه السلام. این بلای عظیم چیه؟ قاسمم، آره عزیزم شهید میشی اما بلای عظیمی در انتظارته. نکته:کاریم از من عموت برنمیاد برات انجام بدم...از منم کاری برنمیاد برات انجام بدم... آره قاسمم...انقدر قاسم خوشحال شد، کنار جوونای بنی هاشم، شب عاشورا که مجلس جشن گرفتن، عمو براش محلی از اعراب قائل شد. شد روز عاشورا، هی میومد جلوی عمو ابی عبدالله خودی نشون میداد. تا کی بشه؟ بذارید بگم، میخواستم بگذرم دلم نمیاد. این بلای عظیم نمی تواند باشد جز اینکه عرض میکنم. همه بدن ها تو کربلا پامال سم اسب ها شدند، اما یک بار. تنها بدنی که دو بار زیر سم اسب ها رفت، بدن قاسم بن الحسنه...بازم تا اینجا بلای عظیم نیست.خب زیر سم اسب ها رفته، بدن امام حسینم رفته. نه. تنها بدنی که تو کربلا زنده زنده زیر سم اسب ها رفت، بدن قاسم بود...هرچی صدا میزد عمو! کاری ازش برنمیومد... کاری برنمیومد...صبح عاشورا یکی یکی جوونا رفتن، هی میومد پیش عمو، یه خودی نشون میداد تا کی بشه عمو بهش بگه قاسمم، نوبت توئه، برو. شهید زین الدین میخواست یه جوون 13 ساله رو برگردونه، بعد یه وقت این جوون 13 ساله، برگشت به شهید زین الدین گفت اگر میخوای منو برگردونی برگردون اما فقط این سوال منو جواب بده. اگر سوال منو جواب دادی قبول. حسین علیه السلام قاسم رو اگر برگردوند، تو هم میتونی من رو برگردونی. آقا شوخی نیست. تیره، ترکشه، گلوله ست. اما اصلا اینا واهمه ندارن. یه جوون 13 ساله، برمیگرده به فرمانده لشکر میگه تو منو میخوای برگردونی؟ سوال منو جواب بده ببینم، قاسم مگه 13 ساله ش نبود؟ تو داری به سن من گیر میدی؟ چطور حسین خودش رو آماده کرد و راهی میدان کرد؟ یکی دو تا مطلب کوچیکه اینجا، دنیایی از روضه درشه. یکی اینکه تا قاسم از میدان وارد معرکه شدا، شروع کردن مسخره کردن. کار حسین به جایی رسیده که اطفال رو داره میفرسته تو میدون جنگ. و اون کسی که میگه شعار کارگر نیست. اون کسی که میگه در برابر ابرقدرت، مؤثر نیست، سواد تاریخ اسلامو نداره. بی سواده در تاریخ اسلامه. بیا ببین قاسم چه جوری شعار داده؟و با این شعار، دل پهلوان شام را لرزونده. ادامۀ مطلب در پستِ بعد ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ نک یلم ، پورِ دلیر مجتبی ... یادگاری از علی مرتضی ... امیری حسینٌ ... شعار داده؟! حالا الان میگن شعار، قدیمیا میگفتن رجز . تو جهاد اصغر رجز حرف داره، رجز مؤثره. چرا بعضیا بی سوادن ، یه ژست و قیافه باسوادی هم به خودشون میگیرن. لااقل زبان در کام بگیرید که در جریان کربلا و تاریخ اسلام ورود پیدا نکنید. معلوم میشه تو عرصه های دیگه هم شما بی سوادین. شعار حرف میزنه، حالا روز تاسوعا هم اگر زنده بودم عرض میکنم شعار روز تاسوعا و همه شهدای کربلا رجز خوندند. عبدالله بن الحسن رجز خوانده، یه آقازاده 11 ساله. رجز چیزیه که ایجاد رعب و وحشت در دل بیگانه بکنه. در برابر ابرقدرته؟ بله، اتفاقا رجز در مقابل ابرقدرته که فکر نکنه خبریه. خب عبدالله بن حسن رو میزدند، آقا رو بدن ابی عبدالله شعار و رجزش این بود"والله لا افارق عمی" و با همین چقدُ دور کرد از بدن ابی عبدالله علیه السلام. مگه میشه اثر نداشته باشه؟! این یک که مسخره کردند، دوم چیزی که هست آقا نه کلاه خود اندازه قاسم بود نه زره اندازه ،عمامه باباش حسن شد کلاه خودش، یه پیراهن عربی هم شد زرهش. ببخشید این مردم همون مردمین که بدن علی اکبرو ... حالا با بدن قاسم چیکار کردن؟! چیکار کردن ... یه نقلی هم دیدم انقدر با سنگ از دور به بدن این آقازاده زدن، نتونست ... نتوست رو اسب بند بشه. باز نکته قابل دقت اینه، قاسم زمانی که میخواست سوار اسب بشه، پاش به رکاب اسب نمی رسید... پاش به رکاب نمی رسید ... زمانی که سوار اسب شد پاش به اون رکاب پایین اسب نمی رسید اما چیه وقتی که غبار جنگ خوابید، دیدن سر قاسم تو دامان امام حسینه. هی پاها رو، رو زمین خراش میده... هی پاها رو، رو زمین خراش میده... بدن قاسمو برداشت بیاره سمت خیمه ها. سینه قاسم بن الحسن به سینه ابی عبدالله اما پاهای قاسم رو زمین داره کشیده میشه ... پاها رو زمین داره کشیده میشه ... غیر ارادیه آقا، اصلا دست ما نیست. یه ارتباطی وجود داره، بین قاسم بن الحسن علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها. روضه قاسم بن الحسن رو شما میخونید، غیرارادی یه تیکه از مدینه میاد وسط ، دست خود ما هم نیستا ، خدا میدونه دست ما نیست . تو حالات مختلف، یکی از مواردی که مسلم هست، امام حسین رسید کنار بدن قاسم، یه چیزی شاید تو ذهنش اومد، چطور؟ چون دید یه نیزه صاف تو پهلوی قاسم خورده، صاف به پهلو خورده ... اما دو تا مطلبه، این دو تا مطلب اتفاق افتاده. اومد تو جلسه ای روضه خواند بعد از روضه برگشت گفت همه با هم چند بار بگید آی مظلوم حسین، مظلوم حسین. یا عالمی تو جلسه بود گفت با هربار مظلوم حسین باید آخرش بگی آی مظلوم علی، مظلوم علی. گفتن چرا؟ این تعبیر این آقا بود، من یه تعبیر دیگه ای دارم. گفت حسین گودی قتلگاه افتاد بود شنید یه صدایی میاد به خیمه ها حمله بکنه. تکیه به نیزه غریبی داد بلند شد و فرمود اگر دین ندارید، آزادمرد باشید، اول بیایید کار منو تموم کنید. تا وقتی حسین زنده بود کسی متعرض خیمه های حسین نشد اما مردم جلو چشم علی وارد خونه ش شدن. جلو چشم علی، به حرم علی جسارت کردن . لذا بعد از هر مظلوم حسینی بگید مظلوم علی. این شباهتی که اینجا یعنی کربلا با مدینه داره اینه، دو تا مطلبی که اتفاق افتاده... دو تا مطلبی که اتفاق افتاده ... یا الله. من فقط میگم و رد میشم ... چون واقعا آدم میخواد اشاره کنه به روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها، من که قلبم درد میگیره، اصلا نمیتونم . روضه امام حسین علیه السلام رو راحت میخونما اما اشاره به روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها، قلبم رو به درد میاره. ولی میگم و سریع رد میشم. چون این اتفاق برای قاسم بن الحسن علیه السلام افتاده ادامۀ مطلب در پستِ بعد ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ شباهت بسیار بالایی داره به مادرش حضرت زهرا تو این مصیبت و تو این بلای عظیم. سربسته و در بسته میگم. بلای عظیمی که قاسم کشید مادرش حضرت زهرا هم کشید، دو تا کلمه ست، یکی کلمه رَضَضَ است. یه کلمه هَضَم. رَضَضَ یعنی شکسته شده، یعنی خرد شده. تو زیارت آقا موسی بن جعفر عرض میکنیم. "السَّلامُ على المُعَذَبِ في قَعرِ السُجون وظلم المَطامير ذي الساق المَرضُوض بحلق القيود ..." سلام بر اون آقایی که در اثر غل و زنجیر، این استخووناش خرد شد. این رضض، دومین رضض رو تو کربلا. اومدن گفتن عبیدالله به ما جایزه بیشتر بده، " نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ" یه بار رو سینه ابی عبدالله تاختیم یه بار رو کمر ابی عبدالله تاختیم استخونای سینه حسینا ... تو این دو جا به صراحت کلمه رضض اومده اما یه جای سومی هم هست کلمه رضض نیست اما فعلی که اتفاق افتاده همین. رضض ست اونم بین در و دیواره. اون ملعون میگه اونقدر این درو فشار دادم. این رضض است. کلمه دیگه هَضَم ست. هَضَم یعنی چی؟ هَضَم یعنی له شده یعنی کوبیده شده، یعنی زیر پا گذاشته شده. به این میگن هَضَم. هَضَم رو شما هم تو کربلا میتونین ببنین هم تو مدینه میتونین ببنین. هم تو کربلا هم تو مدینه. تو کربلا رو بگم بعدا برم تو مدینه. تو کربلا چه جوری اتفاق افتاد؟ همین که اومدن به اسباشون نعل تازه زدن، همین که رو بدن عزیزان فاطمه تاختن، چیزی از این بدن باقی نذاشتن. تو یه جمله، بدن ها رو با این هَضَم، متلاشی کردن. کاری کردن که ابی عبدالله بیان کنار بعضی از این بدنا از عبا استفاده کنه، انقدر این بدنا رو متلاشی کردن. زیرِ پا لگد کوب کردن . این هَضَم ... یه هَضَم هم تو مدینه داریم ... ببخشید من فقط به اشاره میگم، به جان حضرت زهرا قلبم درد میگیره، اون ملعون وقتی لگد زد. مرحوم مجلسی میگه این در کنده شد، رو زهرا افتاد. سوال از من، جوابش تو گریه ی شما. من سوال میکنم شما با گریه تون به من جواب بدید. در کنده شد رو زهرا افتاد، خب؟ خونه علی چندتا در داره؟ یه در. خاک به دهن من، ببخشید. خاک به دهن من، تا ته جلسه، زن و مرد. دیگه روضه ناموس امیرالمؤمنینه... باید ناموسی و غیرتی براش داد بزنید. نه گریه کنید، باید داد بزنید. در کنده شد رو یه زن باردار افتاد. میگن زنی که بارداره حتی لباس تنگ نباید بپوشه. مبادا به بچه فشار بیاد. لگد دارد، "رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ"رفت عقب دورخیز برداشت، زد تو این در. در کنده شد رو مادر ما افتاد .... سوال از من داد از شما. گریه نمیخوام، الکی داد بزنید. سوال میکنم، خونه علی چندتا در داره؟ یه در داره . شیش دنگ دلا با من، تا ته جلسه زن و مرد میخوام داد بزنید. این دیگه از گریه گذشته، باید داد بزنه قلب آدم بیاد بیرون. خونه علی چندتا در داره؟ یه در داره. ببخشید اون چهل تا که رفتن تو علی رو بیرون اوردن، از کجا رد شدن رفتن؟ مادر ما کجا بوده اون لحظه ...؟ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babollharam momeni.mp3
3.58M
⇦🕊*‌ روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ حسین علیه السلام در مواردی با عقل بشریت سخن گفته،در مواردی با حماسه ای که آفرید با بشریت سخن گفته ، اما در مواردی هم امام حسین علیه السلام با حربۀ عاطفه و عشق آمد برای نجات بندگان؛آن هم لحظه ای بود که طفل رضیعش رو ، رو دست گرفت. امام حسین علیه السلام که علی اصغر علیه السلام رو ، رو دست گرفت میخواد با عاطفۀ تاریخ صحبت بکنه؛ در طول تاریخ هر کس این صحنه رو ببینه و بشنوه برا ابی عبدالله محزون میشه،نویسندۀ مسیحی نوشته ما سه مظلوم در طول تاریخ داریم ، دو مظلوم اول رو ما قبول نداریم؛ مظلوم اول: سقراط که اون رو با زهر مسموم کردند، مظلوم دوم: حضرت عیسی علیه السلام که ایشان را به دار آویزان کردند، پروندۀ این دو مختومه هست، کسی الان تو دنیا دنبال پروندۀ این دو مظلوم نیست؛قاضی نداریم که دنبال کنه یا مردم مطالبه بکنند؛اصلا از یاد رفته ، اما مظلوم سومی داریم به نام حسین بن علی علیهم السلام، در باز بودن این مظلوم همین بس که طفل شیرخواره ش رو تو بغلش سر بریدند، اینو یه نویسندۀ مسیحی نوشته، مرحوم سراج رضوان الله تعالی علیه از توی مسجد و روضه و هیات اومد بیرون،داره میره سمت منزل،تو کوچه دید یکی کف زمین نشسته،یه بچه م بغلشِ،اومد رد بشه،دید این ینده خدا ماتش برده،نتونست رد بشه؛برگشت" گفت:آقا کاری از دست من برمیاد؟ فکر کرد سائله، اومد پولی بهش بده‌؛گفت: آقا من گدا نیستم، گفت: من دیدم نشستی، بچه بغلتِ ،تصور کردم ... معذرت خواهی کرد، کاری از دست من برمیاد؟گفت: متحیرم ، بچه م تب کرد، حالت تشنج پیدا کرد، بچه رو بغل گرفتم، دویدم سمت درمانگاه، به اینجا رسیدم دیدم قلب بچه م از کار افتاده، حالا الان متحیرم! برم درمانگاه،فایده ای نداره ؛ با چه رویی برگردم خونه؟چون مادرش منتظرشِ چه جوری برگردم؟ .... امام زمان علیه السلام به مرحوم موسس حوزه علمیه قم فرمودند که برای رفع ابتلا متوسل بشید به طفل رضیعِ ابی عبدالله، این سند مظلومیت حسینِ .... آمدند پیش امام سجاد ، آقا مختار قیام کرده ، فوری فرمودند : بگید ببینم با این حرمله چه کار کرده؟ میان این همه قاتلین ، سراغ حرمله رو میگیرید؟ فرمود : آخه این یه داغی به دل ما اهلبیت گذاشته ... هر روز میومد پیش مرحوم موسس،آقا چه روضه ای بخونم؟آقا میفرمودند : روضه حضرت علی اصغر بخون، فردا قبل درس خارجشون تو حرم حضرت معصومه؛ آقا چی بخونم؟روضه علی اصغر؛ پس فردا،روضه علی اصغر؛ آقا روضه زیاده ، چرا هر روز روضه حضرت علی اصغر دارید ؟ آقا فرمودند : آخه هیچ مصیبتی مثل روضه حضرت علی اصغر نیست ... آ.شیخ جعفر شوشتری اعلی الله مقامه الشریف میفرمایند : سنگین ترین روضه تو کربلا روضۀ علی اکبرِ ، چون هیچ کجا این جوری نشده ... حسین زانوهاش لرزید ... صورت به صورت علی گذاشت ... دارد : "فَصاحَ الحُسین ..." داد شدید ... داد بلند ... حسین صورت به صورت علی گذاشت هی داد میزد "وَلَدی ... وَلَدی ... "پسرم ... پسرم ... که زینب نبود حسین قالب تهی کرده بود ... این رو شیخ جعفر میفرماید ولی من عقیدۀ دیگری دارم ،من میگم سنگین ترین مصیبت تو کربلا ، مصیبت علی اصغرِ ، چرا؟ دلیلم چیه؟ هیچ کجا تو کربلا ، خود خدا وسط نیومد ... زینب کنار بدن علی اکبر آمد ولی این مصیبت علیِ اصغر ، اینقدر سنگین بود که خود خدا وسط اومد ، تیر که به گلوی علی اصغر خورد ، حسین اون رو محکم به سینه چسباند ، رها نمیکنه ، یه وقت یه ندایی رسید "دَعهُ يا حُسَينُ ..." حسین! علی رو رها کن ... ما تو بهشت براش مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ قرار دادیم ، رهاش کن .... خون ها رو که گرفت به آسمون پرتاب کرد ، قنداقه رو ، رو زمین گذاشت ، دو رکعت نماز خوند،این برداشت منه ... حسین نماز خوند؛خدایا چه کنم؟ میدونید چرا؟ یه لحظه برگشت سمت خیمه ها نگاه کرد دید رباب دم خیمه ایستاده ... خدایا چه کنم؟! ... ادامۀ مطلب در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یکی از نکاتی که مربوط به ششم و هفتمِ اینه ؛ اگه دوستان دوست داشتن انجام بدن اینه : از امروز دیگه آب کمتر بخورید ... یه آقایی تو یه جلسه ای میگفت : به بچه هاتون کمتر آب بدید تا ... نه نه نه! به بچه ها آب بدید ... بچه طاقت نداره ، بچه اگه تشنگی بکشه رو چشمش اثر میگذاره ، به بچه آب بدید ، خودتون آب نخورید ، بذارید یه خورده این حنجرتون بچسبه به همدیگه تا بفهمید عطش یعنی چه؟ مرحوم سراج دیگه از شب هفتم محرم خوابش نمیبرد ؛ میگفتند : آقا چرا نمیخوابید؟ میگفتند: آخه خوابم نمیبره وقتی صدایِ العطش بچه هایِ حسین میاد ... از دیروز ۳۰هزار نفر آمدند کربلا مستقر شدند ، حدود ۴هزار نفر برخی بیشتر نوشتند آمدند موکل شریعه فرات شدند که بین حسین و آب جدایی بندازن که آب به خیمه ها نرسه ... دیگه از امروز ما بحران آب تو خیمه ها داریم ، صدایِ العطش بچه ها بلند میشه ، آبی هم میمونه این آب رو بین بچه ها تقسیم میکنند ، یه چیز دیگه هم که امروز و دیروز تو تاریخ گفتند ، بازار آهنگرا تو شهر کوفه بسیار شلوغه ... یکی آمده شمشیر بخره ، یکی آمده شمشیرش رو تیز کنه ، یکی آمده نیزه بخره ، یکی آمده نیزه ش رو درست بکنه ... حتما حرمله هم دنبال یه آهنگر قابل میگرده،ببینه میتونه تیر سه شعبه درست کنه یا نه؟! حتما یه عده اومدن دنبال غل و زنجیرایی میگردن که برده ها رو به هم میبندن ... سندِ غربت و مظلومیت ابی عبدالله ، علی اصغرِ ... من یکی دو تا کد میدم ... یکیش رو عرض میکنم محضرتون و رد میشم. کوچکترین شهید کربلاس ... تشنه ترین شهید کربلاس ... تنها شهیدیِ که تو بغل بابا وقتی ایستاده بود به شهادت رسوندنش ... گلوی یه بچه شیرخواره مگه چقدره؟ یقینا این تیر از گلوی علی رد شده ، سینۀ علی رو هم دریده ... تنها شهیدیِ که حسین بهش نماز خوند ، تنها شهیدیِ که حسین دفنش کرد ، تنها شهیدیِ که نبش قبرش کردند ... گفت:هر کی ، هر کی رو کشته بره سر از بدنش جدا کنه ... سر بود که تو دارالحَرب از بدن جدا میشد ... سر عباس رفت ... سر عون رفت ... سر قاسم رفت ... یه عده هم سر گیرشون نیامد ... وای ... اومدن پشت خیمه ها ... اینقدر با نیزه ها به زمین زدن ... دیدید مین رو میخوان پیدا کنند چه جور به زمین میزنند؟! من نمیدونم چه دلی داشتند؟ انقدر با نیزه به زمین زدند ... برا چی؟! برا اینکه بدن علی اصغر و پیدا کنند ... آخه سر بچه بالا نیزه زدن داره؟! ولی این بی حیاها برای گرفتن جایزه انقدر نیزه به زمین زدند ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babollharam momeni.mp3
2.48M
⇦🕊*‌ و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ذکر توسل و روضۀ جانسوز _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ هر چی داره میجنگه دید خبری از شهادت نیست،نگاه کرد دید بابا وایستاده داره نگاه میکنه،نگاه ولایی به پسرِ،علی میداند در خیمه ها آب نیست،اومد مقابل بابا ، یا اَبَتِ اَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنی ..."فرمود:علی جان"هاتَ لسانَک" زبانتُ بیار بابا... علی زبان در میانِ دهان بابا گذاشت،چون حسین اگر بخواد زبان در دهان علی بگذاره یه اتفاق نمیفته ... علی زبان گذاشت،چه اتفاقی میفته؟ حسین برای آخرین بار بوسه بر لب و دندان علی بزنه،فرمود:برو! امیدوارم از دست جدت سیراب بشی .. مادر دوتا شهید،سی متری جِی خونشونه،علی اصغرش زودتر به شهادت رسیده،علی اکبرش بعدا به شهادت رسیده،داره علی اکبرش رو داخل قبر میگذاره، این مادر رفت تو قبر، برگشت یه جمله گفت بعد یه اتفاقی افتاد، بهش گفتن خانوم چه گفتی که بعد این اتفاق افتاد؟گفت:رفتم تو قبر،صورت پسرمو رو خاک گذاشتم یه جمله گفتم، گفتم:پسرم،علی اکبرم! به حق علی اکبرحسین یه بار دیگه به من نگاه کن.صورت این شهید رو خاکِ ،همه دیدند یه مرتبه صورت این شهید برگشت،چشماشو باز کرد،یه نگاه به مادر کرد، دوباره چشماشو بست، عجب سوزی داشته این مادر! ولی نمیدونم چرا ... دارد "فَصَاحَ الْحُسَیْنَ وَلَدِیَ "هر چی صدا زد پسرم ... اما چشمی باز نشد او را ببینه ... شهدا تو چه راهی رفتن؟! ای انسان های غافل! این استخونا که داره میاد اینا گنجن ... اینا میخوان ما رو بیدار کنند. آیت الله آ.شیخ جعفر شوشتری رفت رو منبر گفت:بیاید از کشته شدن حسین براتون بگم،کار به اینجا رسید:پدر اومد کنار پسر،صورت به صورت گذاشت،"فَصَاحَ الْحُسَیْنَ وَلَدِیَ ، ولدی،ولدی..." این رو گفت و از منبر اومد پایین،گفتند:شیخ! قرار بود روضۀ کشته شدن حسین رو بخونی،نخوندی! گفت: خوندم، نفهمیدید، حسین کنار پیکر علی اکبر مرد، ناله های زینب باعث شد روح به پیکر زینب برگرده ، حسین هی صدا میزنه ولدی ...پسرم ... دیدند یه خانم هی به سر میزنه،میگه : وای برادرم .. وای برادرم .. یه ملعونی شمشیر حوالۀ فرق علی کرد،خون رو ریخت رو صورت علی، دیگه نمیتونست رو اسب بند بشه دست انداخت گردن اسب،چشم اسب گرفته شد،به جای اینکه بیاد سمت خیمه ها،رفت تو قلب دشمن...کوچه براش باز میکردند...هم پسر حسینه هم اسمش علیِ ... زدنا... زدنا... تازه زره تنش بود "و قَطَّعوه بالسّیوف اِرباََ اِرباََ..." چرا کنار بدن علی اکبر میرسیم این تعبیر رو داریم در حالیکه به بدن ابی عبدالله میرسیم تعبیر عوض میشه؟! معادل فارسیش هر دو یعنی تکه تکه شدن... به بدن علی اکبر میرسیم میگیم ارباً ارباً ولی به بدن حسین که میرسیم میگیم: "مُقطعُ الاَعضا" هر دوتاش معادل فارسیش یعنی قطعه قطعه شدن...عرب به قطعه قطعه شدن نامرتب میگه "ارباً اربا ..."برا بدن حسین وقت بود، اول برهنه ش کردند... بعد عضو عضوش کردند ... برا بدن علی اکبر وقت نبود، میترسیدند حسین بیاد... عباس بیاد... دیگه نمیدیدند کجا رو میزنند... زدنا... بدن افتاد... یه جمله دیگه هم عرض بکنم:بدن علی رفت تو قلب دشمن...رفت پشت جبهه ی دشمن افتاد...کربلا رفته ها میدونند قتلگاه علی اکبر نزدیک مقام حضرت صاحبه... از خیمه ها خیلی دوره... قطعا حسین کنار پیکر علی اکبر آمده،قطعا زینب هم آمده،دیگه وقتی قضیه ناموسی میشه باید عربده بزنی،خانوما جیغ بکشن ... آقایون داد بزنن ... حسین بدن علی رو دید با زانو آمد رو زمین ... میخواست بلند بشه زانوها طاقت نداشت ... کشان کشان خودش رو کشید،رسید کنار بدن علی ... چه بدنی! چه جوری ببرمش... سر رو گذاشت رو زانوش آرام نشد... سر رو چسباند به سینه آرام نشد.. خم شد صورت به صورت گذاشت،حسین داد میزد : ولدی...پسرم... حسین صدا میزد ولدی... دید خواهر داره میاد میگه:وای برادرم... حسین اگه آمده شمشیر زده آمده... سواره آمده... عمه ی ما زینب میان لشگر کوفه و شام میدوه هی به زمین میخوره... حسین صدا زد علی جان بلند شو! خیز از جا آبرویم را بخر عمه ات را از بین نامحرم ببر... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babollharam momeni.mp3
2.14M
⇦🕊*‌ذکر توسل و روضۀ جانسوز _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _مقتل و روضه جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ زمانیکه صدای هل من ناصر ینصرنی ابی عبدالله بلند شد و تنهایی حسین را دید*این زمانی هست که کسی برای جنگیدن نمونده و امام سجاد علیه السلام که تو بسترن و بیمارن و حضرت ابوالفضل. مردی نمونده دیگه تو خیمه ها ... زنها از تو خمیه ها ریختن بیرون... *خیلی حرف سنگینیه ها ... خیلی بیارم سطح رو پایین،خیلی پایین، خیلی پایین، شان شما اجل سطح رو میارم پایین، یه جا مرد نیازِ به کمک داشته باشه،هیچ حامی نداشته باشه،زنها بیان کمکش کنن ... چه به دل اون مرد میگذره...؟! عباس طاقت نیاورد. اومد مقابل امام حسین،حضرت رو به دشمن ایستاده،از پشت سر خیالش راحته ، عباس دارم از خیمه ها هیچ نگرانی ندارم. رو کرد دید از پشت سر صدایی میاد ... "یا اخی! هل مِن رُخصَة؟ " حسین جان اجازه میدی تا برم جانمو فدات کنم؟ امام حسین علیه السلام برگشت دید عباس هست ، فرمود عباسم توئی؟! عباسم "انتَ صاحِبُ لوائی و علامة عسگری" تو علمدار منی، تو نشانه منی ... "اذا مَضَیتَ تَفَرَّق عسگری...." اگر تو کشته بشی، لشگر من متفرق میشه ... من در مقابل کوفیا دیگه نمیتونم دوام بیارم ... عباسم "انت صاحب لوائی ،اذا مضیت تفرق عسگری" لشکر من از هم میپاشه ، دارد امام حسین "فَبَکی بُکائاََ شدیداََ...." حسین بلند بلند گریه کرد "حتّی اِبتَلَّت لِحیَتُهُ بِالدُّموع..." انقدر گریه کرد که این محاسنش به اشک تر شد ... عباس علیه اسلام این صحنه رو دید، عرض کرد حسین جان "قَدْ ضاقَ صَدْری و سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ ..." حسین جان سینه م داره منفجر میشه ... بدم میاد از این زندگی ... "قد سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ و أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِين َ..." میخوام برم خون بهای خودم و عزیزانم رو از این منافقین بگیرم. امام حسین علیه السلام رو کردن به ابوالفضل، "ما تري ما هل بنا من الْعطش؟!" عباسم نمیبینی چقدر تشنه ای؟ "و اَشَدُّ الاشیاء عَلینا عطشُ الاطفال و الحرم..." بدتر از همه تشنگی بچه ها و اهل حرمه. میخوای بری عباسم؟ "اِمْض الي الْفرات..." برو به سمت فرات "و اْتني بشئِِ من الْماء..." برو یه خرده آب بیار...بچه ها از تشنگی دارن میمیرن، عباس علیه السلام رفت نزد بنی امیه، اونها رو موعظه و نصیحت کرد،اثر نبخشید، سخن عباس رو نشنیدن، پس مراجعت نمود و به امام حسین عرض کرد آقا اینا نصیحت رو ... ببینید اذن جنگیدن نداره،برو آب بیارالان فعلا به صورت امری نیست. تا امر صد درصد از مولا صادر بشه، عباس وارد میشه ... عباس علیه السلام وارد شد بر امام حسین علیه السلام، عرض کرد آقا این ها ممانعت کردن ، یه وقت یه صدایی به گوش ابالفضل رسید " فَسَمِعَ الاطفال یُنادون.... " شنید بچه ها هی دارن میگن: "العطش..." همین که صدای اطفال را شنید "رَمَقَ بِطَرَفِه الی السَّماء..." همین که شنید ابوالفضل صدای اطفال رو، سرش به آسمون بلند کرد "الهی و سیدی اُرید ..." خدایا،ای خدا ای خدای من ای خدای مهربان ، امیدوارم برگردم و به وعده خود به این اطفال وفا کنم و آب برای اینها بیاورم، "فَرَکَب فَرَسَهُ..." سوار بر مرکب شد "و َاَخَذَ رِمحَه" نیزه خود را برداشت "وَ قَصَدَ الفرات" رفت به سمت فرات ... به اطفال رو کرد حضرت ابوالفضل و فرمود من میروم آب بیاورم ، انقدر گریه و ناله نکنید و دعا کنید من صحیح و سالم برگردم ... آن اطفال کنار خیمه سر خود را از روی خاک برداشتند ... دست ها را بلند کردند به درگاه خداوند عالم ، یا حمید متعال عم بزرگوار ما عباس را صحیح و سالم برگردان که آب برای ما بیاورد که جگر ما از تشنگی کباب شده ... ادامۀ مطلب در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _مقتل و روضه جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ پس ابوالفضل علیه السلام روان شد، به امیدی که برگردد، به این سبب با برادر خود مثل سایر شهدا وداع نکرد ... امام علیه السلام به علم امامت میدانست که عباس میرود،برنمیگردد ... همین که چند قدم راه رفت، دید از عقب سرش صدای گریه می آید و کسی او را صدا میزند ... تا نگاه کرد دید امام مظلوم گریه کنان می آید ... آهسته آهسته ... مبادا بچه ها بفهمن ... مبادا زینب بفهمه ... مبادا دخترا بفهمن ... آهسته آهسته صدا میزد: ای برادر ... عباس! صبر کن تا تو را سیر ببینم ... عباس علیه السلام چون این را شنید ، گریست و عرض کرد: ای حسین جان! ای برادر! مگر من کشته می شوم؟! حضرت گریست و آن دو برادر دست در گریبان یکدیگر درآوریختند، انقدر گریستند نزدیک بود بی هوش شوند ... پس از وداع ، حضرت ابوالفضل راهی فرات شد " فَاَحاطَت بِه أربعةُ آلافِِ منَ الموكّلینَ بالفرات ..." 4000 تیرانداز که موکل به شریعه فرات بودن، همه آماده بودن که ابوالفضل بیاد ... واویلا ... "فقالَ لَهم" *خاک به دهن من ... این موعظه اباالفضل به لشگرِ ، خدا میدونه قلب آدم درد میگره ... به خدا روضه خواندن از روضه شنیدن سخت تره... خدا شاهده یه وقتایی آدم هنگ میکنه اصلا چی بگه؟ سالی یه بار آدم دهنش باز میشه اینو بگه... ببخشید اگر یه وقتایی یه کلماتی می شنوید، من عین متن رو میخونم ،از خودم کم و زیاد نمیکنم*" فقال لهم" به این 4000 نفر فرمود " انتم کَفَرَه او مسلمون؟! "شما کافرید یا مسلمونید؟ چی کاره اید شما؟ "هل یجوزُ دینَکُم اَن تَمنَعَ الحسین و اطفالِه شربَ الماء؟! " در دین شما جایزه حسین و بچه های حسین از آب منع بشن؟ *ببخشید عذر میخوام* خودتون میخورید از این آب، یهود و نصاری میخورن از این آب.. مرکباتونو سیراب میکنید ... * خاک به دهن من* سگ از این آب میخوره ... "و الکِلابُ و الخنازیر یَشَربون منه" سگ و خوک از این آب میخوره اما بچه های حسین "یموتون عطشا ..." شما چیکاره اید؟ "اَما تَذکَرونَ عطش قیامه؟" عطش قیامت را از یاد بردید؟ آیا رواست؟ ... همین که این سخن عباس را شنیدند آن 4000 نفر شروع به تیراندازی به طرف آن جناب کردند ... 500 نفر از ایشان تیرهایی به جانب آن آقا انداختند و به بدن اصابت کرد ... "فَحَمَلَ علیهم وتَفَرَّقوا عنه ..." حمله کردند ... حمله کرد اباالفضل علیه السلام به اونها و متفرقشون کرد و بعضی رو به قتل رسوند. 80 نفر از ایشان را به قتل رسوند با یک حمله ... "فَهَمَّ فَرَسَه الی الماء..." رفت به طرف شریعه فرات "فَاَرادَ اَن یشرُبَ مِن الماء..." یه مقدار از این آب را آورد بالا "فَذَکَر عطشُ الحسین و اطفالِه و عِیالِه..." چگونه آب بخورم؟ صدای العطش رسد به گوشم ... "فَرَمَی الماء مِن یَدِه..." آب را رو زمین ریخت "لا ذُقتُ الماء و کان سیدی الحسین و اطفالِه عطشانا..." از این آب نخواهم خورد ، لب به این آب نخواهم زد تا زمانیکه حسین و بچه های حسین تشنه اند آب نمی خورم ، شنیدید از من کراراً، آب نخورد که هیچ، کفاره لمس آب را هم داد... گرچه آب را نخوردم اما کف در خنکای آب بردم این دست ز تن بریده بادا از حدقه برون دو دیده بادا... کفاره لمس آب این است خوش باش که عاشقی همین است ... قربونت برم که حسین اومد این دستارو برداشت ... مشک را پر از آب نمود و بر دوش راست انداخت و از شط فرات بیرون امد "فَرفع راسُه الی السماء..." سرش رو بالا گرفت و این جمله را عرض کرد به خدا "فبکی..." گریه کرد "و قال الهی اَوصِلنی الیهم..." خدایا منو به بچه ها برسون....من وعده آب دادم، پس لشکر شام و کوفه دور عباس را گرفتند، علاوه بر موکلین به شریعه فرات، راه ها را بر عباس مسدود نمودند که نتواند آب به خیمه ... ادامۀ مطلب در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _مقتل و روضه جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ " فَحارَبَهم محارَبَة عظیمة..." محاربه و جنگ عظیمی و جمع کثیری رو به قتل رسوند، و در این چنین امده "فَاَخَذه النَّبال..." انقدر نیزه و تیر..." فاخذه النَّبال مِن کلَّ مکانِِ..." از همه طرف انقدر تیر و نیزه به عباس خورد..." حتّی صارَت جِلدة کالقُنفُذ من کثرةِ النُّبل..."ترجمه کنم؟ هرکسی عباس را میدید فکر میکرد یه خارپشتیه .... اینقدر تیر به بدن حضرت خورد ... "فَحَمل علیه.." نوفل ارزق علیه العنه حمله کرد و دست راست عباس را هدف گرفت ... تند بخونم رد شم ،دست راست را قطع کرد پس مشک را به دست چپ گرفت. پس همون نوفل ملعون ضرب دیگری به دست چپ زد، دست چپ نیز به زمین افتاد. "فحمل القِربه بِاسنانِه..." مشک را به دندان گرفت و مشک را زیر شکم قرار داد ... "و بکی..."عباس گریه میکرد "و قال اللهم..." خدا ..."اِنَّ اطفالَ الحسین عطشان..." "فجَائَه سَهمٌ..." یه تیر آمد..."فأصَابَ القِربَة..."خورد به مشک "و اُریقُ مائُها..." آبش رو زمین ریخت... پس تیر دیگری آمد..." ثُمَّ جاءَ سهمُُ آخَر فَاصابَ صدرَه..." خورد به سینه ابوالفضل علیه السلام "فانقَلَب عن فَرَسَه..." عباس در خون خود غلطید...."فصاح..." اینجا عباس علیه السلام صیحه زد ای برادر برادر خود را دریاب. باد رسوند به گوش مبارک آقا سیدالشهدا علیه السلام، هرچی به عباس تیر میزدن، عباس فقط یه جمله خدا من وعده آب به اطفال دادم... خدا من وعده دادم... وقتی تیر را به مشک زندن دیگه امید عباس ناامید شد ... به همین دلیل برگشت،دیگه نرفت سمت خیمه ها، دست که ندارم... تیر که خوردم... ولی با چشمش فراری میداد افراد رو ابوالفضل... اینجاست که باید این چشم رو بست... لا اله الا الله... این چشم رو بست ... چیکار کردن؟ تیر به چشم مبارک عباس ... بتونن از همه طرف عباسو محاصره کننن ... آمد تیرو خارج کنه،کلاه خود از سر عباس افتاد ... سر عباس اینجا برهنه شد... دست نداره ... چشم نداره ... افتاده رو زمین... حمله کردن... با شمشیرا زدن... با نیزه ها زدن ... یه حرام زاده ای یه عمودی به فرق عباس زد...تو ناحیه ی مقدسه میگه این رگای گردن متلاشی شد... کاری کردن.. اینو میگم فقط یه اشاره میکنم ... بیشتر از این نمیتونم برم جلو ... کاری کردن که سر عباس بالا نیزه بند نمیشد دیگه ... دیگه سرو به پهلو به نیزه زدن...سرو به نیزه بستن... نمیدونم... اما اینو میدونم حرمله کاری با عباس و سر عباس کرد که محاسن عباس رو زمین کشیده میشد... یه نفر اومد گفت: حرام زاده این ریسمانو کوتاه کن که این محاسن رو زمین کشیده نشه ... ولی عباس میگه بذار بیاد ... حرمله هرکاری میخوای با سر من بکنی، بکن... بذار تو کوفه و شام همه نگاه به سر من کنن ... کسی نگاه به ناموس من نکنه .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam momeni.mp3
3.57M
⇦🕊*‌مقتل و روضه جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌مقتل خوانی _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ صلی الله علیک یا اباعبدالله ... خودتون امروز روضه خوان باشید ،من فقط کتاب میخونم،هیچی مثل این کلمات رو دل اثر نمیگذاره،مقتل الحسین عبدالرزاق مقرم از مقاتل معتبر هست رو میخوام میگم *وقتی همه به شهادت رسیدند امام حسین ع به بالین اباالفضل رفت،عباس هم به شهادت رسید، حالا داره برمیگرده* وقتی حضرت ابالفضل ع شهید شد و امام ع از کنار بدن قطعه قطعه شده ی عباس بلند شد،نگاهی به خیمه ها کرد،دید کسی نیست تا او را یاری کند،زیرا تمام یاران و اهلبیتش با بدن های قطعه قطعه شده و بدون سر روی زمین افتاده بودند ...و از طرفی صدای گریه و شیون زنان و کودکان در خیمه ها بلند شده بود ،با صدای بلند،به قسمی که همه بشنوند حسین ناله زد: هل من ناصر ینصرنی؟! هل مِن معین یعیننی؟! هل مِن ذابِّ یَذُبُّ عن حرم الله و حرم رسوله؟! هل مِن مغیثِِ یرضُ الله فی اِغاثَتِنا؟! آیا کسی هست مرا یاری کنه؟ با شنیدن استغاثه ی امام،صدای گریه و شیون زنان و کودکان از خیمه ها بلند شد،در همین هنگام امام سجاد در خیمه ها بود،تنهایی و بی کسی پدر را دید،از جای برخاست،ازشدت ضعف و ناتوانی و بیماری نتوانست به سمت گودی قتلگاه و میدان جنگ برگردد،اما به زحمت و سختی و عصا به دست در حالیکه شمشیر روی زمین کشیده میشد،از خیمه ها به سمت میدان حرکت کرد، امام علیه السلام به محض دیدن امام سجاد رو کردند به ایشان و فرمودند: خواهرم علی رو برگردون ! با شهادت او دودمان آل محمد منقرض میشود ،پس از آنکه امام سجاد رو به خیمه ها برگرداندند ، امام در میان خیمه در کنار زنان و خواهران و این بی بی ها حاضر شد،در حالیکه جامه ای از خز سیه فام پوشیده، عمامه ای گلگون بر سر نهاده،تحت الحنک آن را به دو طرف آویزان کرده، شمشیر پیغمبر و عبای پیغمبر را در برگرفته،آمد تا با اهل حرم وداع کند، ضمن وداع و خداحافظی درخواست کرد که جامه ای برایش تهیه کنند که هیچ کس را در آن رغبتی نباشد ، میخواست آن را زیر جامه هایش بپوشد،تا پس از شهادت بدنش را برهنه نگذارند ... یک پیراهن کهنه و یک شلوار سیاه کهنه برای حضرت آوردند،اما دیدند حسین با خنجر آن را سوراخ سوراخ کرد،آن را نیز شکافت و زیر لباس هایش پوشید تا آن را نربایند و بدنش را بدون ساتر برهنه نگذارد .. امام شروع به جنگ کرد،جنگ سختی در گرفت، دست به حمله میزد،کسی در برابرش نمی ایستاد و تمام آن ها همچون بزغاله فرار میکردند،پسرسعد که این وضعیت را مشاهده کرد،بر سپاهیان خود نعره زد:مگر نمیدانید این شخص فرزند کسیست که دلش آکنده از علم و ایمان به خداست؟ مگر نمیدانید او فرزند کسیست که پدرش دمار از روزگار عرب درآورده و کسی نتوانست با او بجنگد و او را شکست دهد؟شما نمیتوانید با او تن به تن بحنگید،اگر بخواهید موفق شوید باید از هر سو دسته جمعی به سوی او یورش آورید، پس از صدور این فرمان از ناحیه ی عمرسعد،چهارهزار تیرانداز ماهر حمله را به سمت خیمه و خرگاه حسین آغاز کردند، وقتی امام علیه السلام،آن یورش ناجوانمردانه ی سپاهیان عمرسعد را مشاهده کرد،بلند فرمود: "یا شیعةَ آل ابی سفیان! اِن لَم یَکُن لکم دینُُ و کنتم لا تَخافونَ المعاد،فکونوا احراراََ فی دنیاکم" مرد نیستید و ایمان به قیامت ندارید،لااقل در دنیا مرد باشید،اگر دین ندارید لااقل مرد باشید. شمر صدای او را شنید و گفت:ای پسرفاطمه! چه میگویی؟! *اینو سربسته میگم:اگر در معرکه ی جنگ کسی رو به اسم مادرش صدا بزنند یعنی دارن به او فحش میدن..* امام علیه السلام فرمود : من با شما میجنگم و شما با من میجنگید ، زنان و کودکان جرم و گناهی ندارند،پس جلوی این دیوانه های بی شرم و گستاختان را بگیرید و نگذارید مادامی که من زنده ام متعرض اهلبیت من شوند،شمر گفت: راست میگویی! دستور داد سپاهیان از حرم امام برگردند و حمله را متوجه خود امام کنند ، نبرد سختی در گرفت،بر اثر نبرد سخت و گرمی فوق العاده هوا به شدت امام تشنه شد،تشنگی و گرسنگی و خستگی بر او غلبه کرد. پس از آنکه امام به خیمه ها رسید و ملاحظه کرد که ساکنان در خیمه ها همه سالمندند مجدد با آن ها وداع کرد و خداحافظی نمود ، همه را امر به صبر کرد،آن گاه جامه ای پوشید و خطاب به اهل حرم این جمله را کرد: "اِستَعِدّوا لِلبَلاء "خودتان را آماده کنید که بلای عظیمی در انتظار شماست ... JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam momeni.mp3
1.82M
⇦🕊*‌مقتل خوانی شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
بسم تعالی احتراماً با توجه به کمبودِ وقت و همچنین ازدیاد مطالبِ انتقالی از به کانالِ و از همه شما همراهان گرامی بابت ارسال و پشتِ هم روضه هایِ آرشیو پوزش می طلبیم . التماسِ دعا 🔴بابُ الحَرَم↶ http://eitaa.com/babolharam_ir