eitaa logo
کانال ‌متن روضه
71.2هزار دنبال‌کننده
725 عکس
393 ویدیو
50 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ استاد حاج منصور ارضی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ السلام علیکم یا اهل بیت النّبوه «السلامُ علي مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ » من بندۀ آزاده ام عبدالحسینم برعشق تو دلداده ام عبدالحسینم شکر خدا که در مسیر عشق بازی در دام تو افتاده ام عبدالحسینم تنها نه من آوارۀ عشق تو هستم همراه خانواده ام عبدالحسینم این عشق را از والدینم ارث بردم الحق که بنده زاده ام عبدالحسینم چشمانِ من سرچشمۀ جوشان اشک است رنگ تو دارد باده ام عبدالحسینم وقتی مَلَک جاروکش این آستان است من یک غلام ساده ام عبدالحسینم بی معرفتها هر چه میخواهند بگویند پای رهت اِستاده ام عبدالحسینم زهرا دعایم کرد تا اینجا رسیدم (بعضی ها به خیالشون خودشون اومدن) در این مسیر و جاده ام عبدالحسینم ای کاش بینم مثل یاران خمینی در راه تو سر داده ام عبدالحسینم من اربعین کرب و بلا را دوست دارم آلوده ام اما شما را دوست دارم "السلام علیکِ یا مولاتی یا زینب " از ازل خورشیدِ انور زینب است حافظ الله اکبر زینب است پیکر اسلام را سَر، زینب است حیدر کرارِ دیگر زینب است بعدِ زهرا روح کوثر زینب است پیش پایش آسمان خم می‌شود مرجع تقلیدِ مریم می‌شود کعبۀ غم های عالم می‌شود آیت اللهِ مُعَظَّم می‌شود محشرِ صحرای محشر، زینب است یک زن اما لشگری را صف شکن یک تَنه باب المراد پنج تن تکیه بر این شانه‌ها دارد حسن ذوالفقاری دارد از جنس سخن منبری‌ها، جان منبر زینب است از امام خود حمایت می‌کند از گنهکاران شفاعت می‌کند گاه در میدان قیامت می‌کند گاه در خیمه عیادت می‌کند خواهری از جنس مادر زینب است در خطرها بال و پر را می‌دهد می رود خونِ جگر را می‌دهد موقع پیکار سر را می‌دهد پای عشقش دو پسر را می‌دهد فانیِ عشق برادر زینب است ای غریب کربلا جانم فدات نه پسر، دو نوکر آوردم برات این دو تا خاکند، خاکِ زیر پات سهم من را هم بده از کربلات بین خیمه زار و مضطر زینب است آخه بچه ها اول اومدن پیشِ دایی شون ،دایی جان ما هم میخواهیم جانمونُ قربانت کنیم ... حضرت فرمود : برید اول اجازه از مادرتون بگیرید . دایی جان، بخدا مادرمون ما رو تجهیز کرده ... پس برید مادرتون بگید بیاد ،یه وقت یه صدایی از پشت خیمه بلند شد ... سالار زینب ... من دارم گوش میدم ، وارد خیمه شد ،نامه عبدالله را بهش نشان داد حضرت با ادب صورت خواهر را بوسید ،بچه هاشو آماده کرد.. مادری وقتی که دارد دو پسر با خودش هم تیغ دارد هم سپر امنیت دارد به هنگام خطر کی میافتد بر زمین بین گذر روضهِ خوان داغ مادر زینب است این دو تا هستند، شأن من به جاست حرمتم ضرب المثل در کربلاست دور از من چشم‌های بی‌حیاست چادرِ زینب کجا در زیر پاست در حفاظ دو دلاور زینب است هر دو تا سیراب از یک باده‌اند این دو آقا زاده حیدر زاده‌اند تا ابد بر عشق تو دلداه‌اند اذن میدان را بده، آماده‌اند نه نگو، امید آخر زینب است تو نرو گودال این‌ها می‌روند هر دو با سربندِ زهرا می‌روند زیر شمشیر و سنان ها می‌روند جان من غصه نخور تا می‌روند غصه دار دیده‌ی تر زینب است بهتر اینکه وقت غارت نیستند می‌روم وقتی اسارات نیستند می‌خورم سیلیِ غربت نیستند وقت تقسیمِ غنیمت نیستند موقعی که بین لشگر زینب است دو تایی رفتن،چه رفتنی چه رجزی .. تا گفتن ما بچه های زینب هستیم ما بچه های عبدالله ابن جعفر طیار هستیم "الله اکبر"... یکیشون ۳۰ نفر یکی دیگه شون ۱۰ نفر یک دفعه صداشون بلند شد دایی جان ... خداحافظ ... شنیدیم بدنهاشونُ آورد تو خیمه زنها دویدن کمکِ حسین ... ولی اصلاً دختر علی بیرون نیامد ... عبدالله گفت یه سوال اگه اجازه بدی خانم بکنم ؟ آیا بچه های من عیبی داشتن!!! گفت چه عیبی؟ به من بگو بچه هامو آوردن خیمه تو چرا نیامدی؟ صدا زد عبدالله دست از دلم برادر ... تو که نبودی ببینی داداشم چه عرقی چه خجالتی ... عبدالله‌نبودی .. هی من دویدم بین میدان و برگشتم و جنازه ... عبدالله نبودی هفت بار دنبالش دویدم تا اجازه داد زیر گلوشُ ببوسم .... عبدالله نبودی ... اون خنجر می کشید من خنجرشو می گرفتم ... ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _سید رضا نریمانی ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش .... همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ..... ته گودال پیکر افتاده ... توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ... نالۀ وا عطشاه بر جگرش می افتاد آب می دید به یادِ پدرش می افتاد بی سبب نیست که از جمله بُکّائون است اشک از گوشۀ چشمان ترش می افتاد شیرخواره بغلِ تازه عروسی می دید یاد لالایِ ربابُ و پسرش می افتاد با دلی خون شده می گفت که الشام الشام تا به بازار مدینه گذرش می افتاد ... جلویِ پایِ سکینه دم دروازۀ شهر از روی نیزه علمدار سرش می افتاد می شکست آینۀ صبر و غرورش را زجر تا به جانِ اسرا با کمرش می افتاد روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند *میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....* روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ... حسین ...... *تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن .... آی حسین ....* گریه بر کشتۀ عریان خوب است گریه بر دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد .... *اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....* 1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90 ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
⇦🕊شعر خوانی و توسل جانسوز _ ویژۀ بازگشت خاندان آل الله به شهر مدینه _حاج حسین رجبیه ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ نمی دانم چه بر سر خامۀ عنبر فشان دارد که خواهد سّری از اسرارِ پنهانی عیان دارد به مدح دخترِ زهرا مگر خواهد سخن گوید که با نغمات منصوری انا الحق بر زبان دارد به آهنگِ حسینی مدحِ بانویِ حجازی را به صد شور و نوا خواهد بر عالم رایگان دارد چه بانو آن که او را نورِ حق در آستین باشد چه بانوآنکه جبریلش سرش در آستان دارد حیا بندِ نقابِ او ، بُوَد عفت حجابِ او ز عصمت آفتاب او مکان در لا مکان دارد بیا عصمت تماشا کن که از بهرِ خریداری در این بازار یوسف هم کلافُ و ریسمان دارد نبوت شانِ پیغمبر ولایت در خوره حیدر نه این دارد نه آن اما نشان از این و آن دارد تکلّم کردنش را هر که دیدی فاش می گفتی لسانِ حیدری گویا که در طیِ لسان دارد نگویم من بُوَد مریم کنیزِ مادرش زهرا اگر راضی شود او مریم ش منت به جان دارد ای که اخلاص درآمیخته با ایمانت صبر و ایثار درآویخته از دامانت روحِ روحانیِ تو از دم روح القدسیس نفسِ رحمانیِ تو از نفسِ رحمانت ای خدایِ عظمت قبلۀ مردانِ خدا بانویِ هر دو جهان جانِ جهان قربانت زینبی "زینِ اَبی" عالمۀ فاضله ای تو که هستی که ستوده ست تو را یزدانت چه مبارک سحری داشت علی با زهرا شبِ قدری که درخشید رُخِ تابانت شبِ میلادِ تو آنگاه که خندید حسین تازه شد روحِ شفاعت زِ لبِ خندانت هر کرامت که علی داشت بُوَد در خورِ تو هر فضیلت که حسن داشت بُوَد شایانت گفت مولا به نمازِ شبت از من کن یاد چه نمازیست تو را اهلِ دعا قربانت آن شب که در خرابه نمازِ نشسته خواند آن شب که ریخت خونِ دل از دیدۀ ترش آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را با گریه خاک ریخت بر اندامِ لاغرش آن شب که کرد صرفِ نظر از غذایِ خویش تا کودکان گرسنه نخوابند در برش هفت آسمان خروش برآورد کیست این؟ این زینب است یا که پدر یا که مادرش گردون به یادِ فاطمه افتاد تا که دید زینب نماز خواند و خاکی ست معجرش سوغات از برای پیمبر ز شهرِ شام مویِ سپید بود و کبودیِ منظرش از بس در آتش غم آب گشته بود آمد برای دیدن و نشناخت شوهرش گفت عبدالله: مویِ سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به خونِ حسینم خریده ام .... عبدالله نبودی از بالا تل نگاه کردم ... دیدم نیزه دار با نیزه داره میره تو گودی .. بی نیزه بر می گرده ... شمشیر دار با شمشیر می رفت .. بی شمشیر بر می گشت ... صدا زد حسین : ...... بی حیایی که بر آن سینۀ پاکِ تو نشست ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com
🕊💕 مناجات با خدا و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها ویژۀ روزهای پایانی ماه شعبان به نفسِ حاج میثم مطیعی💕 ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ وقتی صدایت میکنم بشنو صدایم را آورده ام اینجا برایت ، گریه هایم را آغوش بگشا بر غریبی بی کس و تنها تا بشنود عالم صدایِ ربنایم را *امشب با یه امیدی اومدم درِ خونه ت .. فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ ... سمتِ تو فرار کردم .. مولایِ من ..* آری همانم که فراری بوده از دستت تو خوب میدانی تمام ماجرایم را *الان میخونی تو مناجات شعبانیه : وَ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ ...* آری همانم که سراپا غرقِ تقصیر است اما تو پوشاندی همیشه هر خطایم را * قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى .. جلو امامِ زمانم سرافکنده شدم ... نه فقط به خوبا غبطه می خورم ، برا گذشتۀ خودم دلم تنگ شده ... تو این دنیا پرده ها رو بالا نزدی جلو حضرتِ زهرا منو بی آبرو نکنی ...* جا ماندم از پرواز نه! اصلاً زمین گیرم! زنجیر نافرمانی‌ام بسته است پایم را من دور بودم از تو؛ ترسیدم ، زمین خوردم حالا ولی برگشته‌ام ... داری هوایم را؟ شاعر : زهرا نظری اولِ مناجات فقط یه قسمت میدم ، قسم به اون بانویِ مظلومی که پسراشُ نوکرِ حسین تربیت کرد .. قسم به اون بانویِ مظلومه ای که بشیر اومد مدینه همه رو جمع کرد بی بی ام البنین صدا زد : أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین .. بشیر از حسینم چه خبر ؟ .. بی بی جان چهار تا پسر داشتی همشونُ کشتن .. بشیر از حسینم چه خبر ؟ ... اگه خبر بهت نرسید من بهت بگم : اون علمدارِ رشیدِ کربلا دستاشُ بریدن ... به چشماش تیر زدن .. عمود آهن به فرقش زدن ... پاهاشو بریدن .... بشیر از حسینم چه خبر ؟ .. بی بی چرا انقدر اصرار می کنی ؟.. بینِ دو نهر آب با لبِ تشنه سر از بدنش جدا کردن ... صدا زد : قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی .. صدا زد قلبمُ پاره پاره کردی ... أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین ... ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ ✅ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam.ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com
🕊🌾 دعای ابوحمزه ثمالی و ذکر توسل به حضرت اباعبدالله علیه السلام به نفسِ حاج محمدرضا غلامرضازاده اجرا شده ماه مبارک رمضان سال 97🌾 ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ،متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ *خدایا نکنه من از چشمات افتاده باشم ..این دستایِ خالیتونو بالا بیارید چند شبه دیگه شبِ قدرِ خودمونو آماده کنیم .. الهی العفو ...* فَمَا بَالَيْتُ، فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي، وَ بِسَتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي، وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي. إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ، وَ لا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ*من نمی خواستم با تو مقابله کنم .. اگه گناهی کردم از رو نادانی بود ..* وَ لا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ، وَ لا لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِنٌ، لَكِنْ خَطِيئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي، وَ غَلَبَنِي هَوَايَ، وَ أَعَانَنِي عَلَيْهَا شِقْوَتِي، وَ غَرَّنِي سِتْرُكَ الْمُرْخَى عَلَيَّ، فَقَدْ عَصَيْتُكَ وَ خَالَفْتُكَ بِجُهْدِي، فَالْآنَ مِنْ عَذَابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنِي، وَ مِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِي یه سلام به امام حسین بدیم عرض کنم السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ « اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ » بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین سفرۀ دل را همیشه پیش تو وا میکنم مونس تنهایی ام... گرمی مژگانم حسین با همه آلودگی ام دوستت دارم حسین دوست داری نوکرت را، خوب می دانم حسین جان من این چند قطره اشک را از من نگیر چون که با این اشک ها لبریز ایمانم حسین کشتۀ اشکی و من پاره گریبان تو ام ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین خوش به حال نوکری که پیر این درگاه شد در حرم یا بین روضه ها بمیرانم حسین هر شب جمعه که دلتنگ حریمت می شوم از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم: حسین "نازنینا ما به نازِ تو جوانی داده ایم" کربلایم را بده ... دیگر مرنجانم حسین وقت هر درد و غمی فرمود: "فابک للحسین" روضۀ روز و شبِ شاه خراسانم حسین دست و پا کمتر بزن ، خواهر فدای پیکرت ای غریب مادرم .. گیسو پریشانم .. حسین پنجۀ گرگی به جانِ زلف تو افتاده است تو ته گودال و من پاره گریبانم حسین یک طرف آتش گرفته روسریِ دختران یک طرف آتش گرفته صحن دامانم حسین خبر دادن به زینب عبدالله ابن جعفر اومده به خواستگاریت ، امیرالمومنین فرمود دخترم پسر عمت به خواستگاریت اومده، عرضه داشت بابا من برا ازدواجم دو تا شرط دارم ، یه شرطم اینه هرجا حسینم رفت ، منم باهاش برم ، میگن عبدالله قبول کرد .. وقتی حسین میخواست از مدینه بره زینب به عبدالله گفت ، یادته اون روز که به خواستگاریم اومدی برات پیش شرط گذاشتم؟ گفت آره یادمه؛ گفت عبدالله داداشم داره از مدینه میره،عبدالله اگر بگی دنبالش نرو قبول میکنم ، اما بدون عبدالله من بدونِ حسین میمیرم .. مگه این رفت و برگشته به کربلا چه قدر طول کشید؟ وقتی برگشت عبدالله اومد دنبالِ زینب از این محمل به اون محمل .. پردۀ خیمه ای رو بالا زد، دید یه خانمی نشسته داره روضه می خوانه .. زینب اومد جلویِ خیمه ، صدا زد عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. اون موقعی که از تو خداحافظی کردم ، قدم خمیده نبود .. موهایِ سرم سفید نبود .. عبدالله حسینمُ کشتن .. قاسممُ کشتن .. علی اکبرمُ کشتن .. عبدالله یه سوال کرد ،گفت بی بی جان به من خبر دادن وقتی بچه هایِ منو کشتن از خیمه ها بیرون نیامدی؟ اما وقتی علی اکبر کشته شد خودتو زودتر بالاسرِ بسترِ علی رساندی " گفت آره عبدالله اخه وقتی بچه هام کشته شدن گفتم داداشم منو ببینه خجالت میکشه از خیمه بیرون نیامدم تا برادر خجالت زده نشه . روز اول که به استاد سپردند مرا دیگران را خرد آموخت مرا مجنون کرد ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ ✅ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam.ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
|⇦• ذکر توسل دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• گاه لیلاییُ گهی مجنون گاه مجنونمُ گهی لیلا گاه خورشید و گاه آیینه رو به رویِ همیم در همه جا ای طلوعِ همیشۀ قلبم با تو خورشیدِ عالمینم من تو حسینی ولی گهی زینب گاه زینب گهی حسینم من وقتِ سجاده ، وقت نافله ها لبمان نذر نام یکدیگر دو کبوتر درین حوالیِ عشق بر سر پشتِ بام یکدیگر منو تو آیه هایِ تقدیریم منو تو هم دِلیم و هم دردیم خواب بر چشممان نمی آمد تا که بر هم دعا نمی کردیم دل ندارم تو را نظاره کنم در غروبی که بی حبیب شدی تکیه بر نیزه ی شکسته زدی این همه بی کس و غریب شدیم کاش اینجا اجازه می دادی تا برایِ تو چاره می کردم این گریبانِ اشتیاقم را پیش چشم تو پاره می کردم همه از خیمه ها سفر کردند همه در خونِ خویش غوطه ورند همه پیشت فدا شدند اما کودکانم هنوز منتظرند آن دمی که ممانعت کردی میهمانِ نگاهِ من غم شد از بلا و غم مصیبت تو آن قدر زخم خواهرت کم شد کودکانم اگرچه ناقابل ولی از باده غمت مستند آن دو بالی که حق به جعفر داد به خدا کودکان من هستند خنده ها با نگاه غمگینت اذن پرواز بالشان باشد اذن میدان بده به آنها تا شیر مادر حلالشان باشد *یکم زبانِ حال بگم .. بچه هارو موهاشونُ شونه کرد آورد تو خیمه ای باهاشون حرف زدن هی به بچه هاش می گفت عزیزای من ، میخوام روی مادرتونُ سفید کنید .. من که زنم نمی تونم برم وسط میدان .. اگه داداشم اجازه می داد خودم می رفتم وسط میدان شمشیر می زدم .. همون کاری که مادرم کرد بین در و دیوار پهلوشُ شکستن اما خودشُ رسوند وسطای کوچه .. شما نوه هایِ علی اید .. شما نوه هایِ فاطمه اید .. یه کاری کنید خجالت مادرمُ نکشم .. برید سراغ دایی اذن میدان بگیرید . دو تا آقازاده انقدر مودب سرشونُ پایین انداختن .. دایی جان ما رو مادر فرستاده .. دایی جان نمی تونیم ببینیم شما انقدر غریبید .. اجازه بده ما هم مثل علی اکبر میدان بریم .. حضرت یه نگاهی کرد دست به سر و صورتشان کشید خدا برا مادرتون حفظتون کنه .. (زینب منتظره الان جواب حسین چیه؟) یه وقت دید بچه ها دارن گریه می کنن .. (چی شده بچه های من؟) صدا زدن مادر ، دایی اجازه نداد .. فرمود شما مراقب مادرتون باشید .. تا این حرفُ شنید زینب خودش از خیمه بیرون زد .. اومد جلو ، گفت حسین ؛ جان مادرم .. بذار بچه هامُ فدات کنم .. گفت خواهر شاید باباشون منتظر باشه .. صدا زد آقا وقتی از مدینه بیرون اومدیم عبدالله جعفر به من گفت زینب یادت باشه هر جا دیدی خواستن مقابل حسین بایستن بچه هامُ میدان بفرست .. همچین که اذنِ میدان گرفتن ، هی می زد رو شونه ی دو تا آقازاده هاش برید انتقام مادرمم بگیرید .. اگه شد بگید شما پسرایِ زینبید .. بچه هارو فرستاد میدان .. یه وقت دیدن زینب تو خیمه نشسته صدایِ تکبیر میاد .. اما دیری نگذشت صدایِ نالۀ حسین بلند شد .. این دو تا آقازاده رو زمین افتادن ‌.. صدا زدن دایی بیا .. یا ابا عبدالله .. زنها یه وقت نگاه کردند گفتن از صبح هر کی رو زمین افتاد بعدِ حسین زینب بیرون اومد .. اما چرا زینب نیست؟ یکی گفت زینب تو خیمه س .. هی زیر لب میگه خودمم فدایِ حسین .. بچه هام فدای حسین .. الله اکبر .. گذشت برگشتن مدینه ، بشیر خبر آورد . یه وقت دیدن عبدالله اومد گفت خانومم زینبُ کجاست .. گفتن جناب عبدالله اون محمل ، محملِ زینبِ .. تا همچین که پرده رو کنار زد زودی روشو برگردوند. گفت ببخشید میشه به من بگید خانومم زینب کجاست؟ گوشه ی محمل صدا ناله ش بلند شد .. عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. خانم چرا انقدر پیر شدی ، شکسته شدی؟ عبدالله آخه اون چیزی که من دیدم تو ندیدی .. مگه چی دیدی عبدالله می خوای بهت بگم؟ او می برید و من می بریدم او از حسین سر‌ ، او از حسین دل .. انقدر گریه کردن گفت خانم جان فقط یه سوال برام باقی مونده ، (چیه عبدالله؟) گفت از صبح هر کی رو زمین افتاد ، بعد حسین تو اومدی استقبال .. اما شنیدم دو تا بچه هام رو زمین افتادن تو از خیمه بیرون نیومدی .. گفت عبدالله ترسیدم داداشم خجالت بکشه‌ ... ای حسین .. ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ ✅ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_mihanblog_com ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam.ir
|⇦•روضه و توسل به ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس حاج سعید حدادیان تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾• ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ گویند فقیری به مدینه به دلی زار آمد به در خانه ی عباس علمدار زد بوسه بر ان درگه و استاد مؤدب گفتا به ادب با پسر حیدر کرار کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار هر سال در این فصل از این خانه گرفتم بر خرجی یکسالۀ خود هدیۀ بسیار گفتا به زنان اُم بنین مادرِ عباس با سوزِ دلِ سوخته و دیدۀ خون بار کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید بخشید بر این مردِ فقیر از ره ایثار خود سائل هر سالۀ عباس من است این عباس دل آزرده شود گر برود زار دادند بدو زیور و زر هر چه که می بود از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد بگذاشت ز غم گریه کنان چهره به دیوار گفتند همه هستیِ این خانه همین بود ای مرد عرب اشک مَیَفشان تو به رخسار آن سائلِ دلباخته با گریه چنین گفت: کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار بر من در این خانه گدائیست بهانه من عاشقِ عباسم ، نه عاشق دینار من آمده ام بازویِ عباس ببوسم من در پی گل روی نهادم سوی گلزار هر سال زدم بوسه بر آن دستِ مبارک هر بار شدم محو رخِ صاحب این دار یک لحظه بگوئید که عباس بیاید باشد که برم فیض از آن چهره دگر بار ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون گفتند : فروبند لب ای مرد گرفتار ای عاشق دلسوخته ، ای محو رخ دوست ای سائل دلباخته ، ای طالب دیدار دستی که زدی بوسه جدا گشت زِ پیکر ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار آن دست کزو خرجی یکساله گرفتی شد قطع زِ تیغ ستم دشمن خونخوار سر بر سر نی، دست جدا، تن به روی خاک لب تشنه، جگر سوخته، دل شعله ای از نار این طایفه هستند در این خانه سیه پوش این خانه بود در غم عباس عزادار این مادر پیری که قدش گشته خمیده سر تا به قدم سوخته، چون شمع شب تار این مادر دلسوختۀ چهار شهید است گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چهار این مادر عباس همان اُم بنین است دادند بنینش همه جان در ره دادار *کاروان رسید مدینه ، اینجور نقل کردن یه بچۀ خردسال داره عباس این آقازاده سوارِ بر دوشِ اُم البنینِ .. کنارِ قبرِ پیغمبر شلوغِ مردا یه طرف ، زن ها یه طرف یه وقت دیدن این خانم آمد .. زن ها این صفوف رو شکافتند همه کنار رفتن یه عده ای اشاره می کنن بَشیر .. مراعات کن ... اومد مقابلِ بشیر ، بشیر یه بشارتُ مژده بده یه خبرِ خوش بده .. بشیر حسینم برگشته ؟ خیلی وقته چشم به راهشم از حسینم چه خبر ؟ اُم البنین خبر داری عون رو کشتن ؟_فدایِ حسین از حسینم بگو .. جعفرت رو کشن ؛ _فدایِ حسین میگم از حسینم بگو .. عثمانتُ کشتن ؛ _میگم فدایِ حسین از حسین بگو .. دید هرجوری حرف میزنه حماسه در حماسه متجلی ست .. گفت بزار براش روضه بخوانم .. اُم البنین خبر داری عمودِ آهنین به فرقِ عباست زدن ؟.. ناراحت شد ، بشیر میدونی داری چی میگی؟ پسرِ من قدِ رشیدی داشت ، دست هایِ بلند و قوی داشت ، مگه کسی میتونست انقدر بهش نزدیک بشه ؟.. عمود به فرقش بزنه ؟.. اگه بگی تیر باران شد کشته شد قبول میکنم .. پسرم یَلِ بی نظیرِ عربُ و عجمِ .. یه وقت دیدن شونه هایِ بشیر داره میلرزه .. صدا زد اُم البنین راست میگی به خدا ، اما اول کمین کردن پشتِ نخل هایِ علقمه .. دونه دونه دستاشُ بریدن .. تیر به چشمش زدن .. خبر داری رفته بود آب برا بچه هایِ حسین بیاره؟ .. تیر به مشکش زدن .. دیگه اینجا بود عمود به فرقش زدن .. یه دفعه همه زن هایِ مدینه صدایِ شیونُ و گریه شون بلند شد .. دیدن اُم البنین سلام الله علیها با همون جلالتُ جبروت ایستاده ، خم به ابرو نیاورده فقط نگاه کرد به بزرگانِ زن ها ؛ دیدید ، میبینید چی داره میگه: دیگر مرا اُم البنین مخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم همه گریه کردن ، اُم البنین هنوز اشک نریخته .. تو احوالاتِ امام راحل هست وقتی خبر آقا مصطفی رو بهش دادن دیدن امام اصلاً گریه نمی کنه (این شوکت و بزرگیِ یه نفر) گفتن می خواید گریه کنه ؟یکی بیاد روضه بخواند.. تا اسم امام حسین اومد دیدن به پهنایِ صورت گریه می کرد این درسیِ که ما از اُم البنین یاد گرفتیم .. فرمود بشیر پسرام روگفتی ، منو پسرهامُ و هر کسی زیرِ این گنبد کبوده ، همه فدایِ حسین .. دیگه بیا از حسین بگو .. همچین که گفت بینِ دو نهرِ آب ذبح الحسین من القفا .. قتل الحسین عطشانا ..* ای حسین .. ________ ‼️تهیۀ جزوه ، سی دی و نرم افزارهایِ پولی جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══○◉↭◉○══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ✘سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✘ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✘تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•سینه زنی شور جانسوز تقدیم ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس کربلایی نریمان پناهی تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾• ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ ماه شبهای تارم عباس همه دار و ندارم عباس فدایِ قد و بالات مادر کن نظر حال زارم عباس لحظۀ آخرم ، ببین که مضطرم ، بیا بالا سرم منم یه مادرم ، خونِ چشم ترم ، بیا بالا سرم این دم آخری با یاد روضۀ علقمه گریونم تو رو نذر حسینم کردم از غم کربلا دلخونم بمیره مادرت ، چی اومده سرت ، بریده شد پرت ای صاحب علم ، آب آور حرم ، دست تو شد قلم شنیدم نا امیدت کردن مشکتُ تا زدن نا مردا پسرم از رو مرکب با سر افتادی غرق خون رو خاکا پناه خیمه ها ، تو بغض و کینه ها ، شد بدنت جدا جدا یلِ اُم بنین ، عمود آهنین ، تو رو زدن زمین شنیدم که کنار جسمت به غم و غربتت خندیدن نانجیبا غروب اون روز معجرا رو همه دزدیدن شده دلم کباب ، بده بهم جواب ، شرمندم از رباب رحمی نکردنُ ، علیشُ کشتنُ ، شرمندم از رباب از بلندی دارم میبینم شمرِ نامرد بی مروت خنجرش رو کشید واویلا از قفا زد به قصد غربت بمیره خواهرت ، جلویِ مادرت ، میکشه خنجر و به روی حنجرت دلم شده کباب ، به ما میدن عذاب ، گهواره رو کشید ز دستای رباب «سیدنا المظلوم .. سید العطشان .. سیدنا الغریب ...» آخ بمیرم داداش نا مردا سرتُ نا مرتب کردن عمر سعد و شمرِ ملعون صبح امیدم و شب کردن اومده مادرت ، برای پیکرت ، بهونه میگیره سه ساله دخترت کبوده دست و پام ، در نمیاد صدام ، خیلی منُ زدن میونِ ازدحام «سیدنا المظلوم .. سید العطشان .. سیدنا الغریب ...» ________________________ ‼️تهیۀ جزوه ، سی دی و نرم افزارهایِ پولی جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══○◉↭◉○══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net