🕊🌾 دعای ابوحمزه ثمالی و ذکر توسل به حضرت اباعبدالله علیه السلام به نفسِ حاج محمدرضا غلامرضازاده اجرا شده #شب_نهم ماه مبارک رمضان سال 97🌾
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
【توجه】:
جهت استفاده ،متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ *خدایا نکنه من از چشمات افتاده باشم ..این دستایِ خالیتونو بالا بیارید چند شبه دیگه شبِ قدرِ خودمونو آماده کنیم .. الهی العفو ...* فَمَا بَالَيْتُ، فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي، وَ بِسَتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي، وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي.
إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ، وَ لا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ*من نمی خواستم با تو مقابله کنم .. اگه گناهی کردم از رو نادانی بود ..* وَ لا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ، وَ لا لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِنٌ، لَكِنْ خَطِيئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي، وَ غَلَبَنِي هَوَايَ، وَ أَعَانَنِي عَلَيْهَا شِقْوَتِي، وَ غَرَّنِي سِتْرُكَ الْمُرْخَى عَلَيَّ، فَقَدْ عَصَيْتُكَ وَ خَالَفْتُكَ بِجُهْدِي، فَالْآنَ مِنْ عَذَابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنِي، وَ مِنْ أَيْدِي الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِي
یه سلام به امام حسین بدیم عرض کنم
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
« اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ »
بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین
سفرۀ دل را همیشه پیش تو وا میکنم
مونس تنهایی ام... گرمی مژگانم حسین
با همه آلودگی ام دوستت دارم حسین
دوست داری نوکرت را، خوب می دانم حسین
جان من این چند قطره اشک را از من نگیر
چون که با این اشک ها لبریز ایمانم حسین
کشتۀ اشکی و من پاره گریبان تو ام
ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین
خوش به حال نوکری که پیر این درگاه شد
در حرم یا بین روضه ها بمیرانم حسین
هر شب جمعه که دلتنگ حریمت می شوم
از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم: حسین
"نازنینا ما به نازِ تو جوانی داده ایم"
کربلایم را بده ... دیگر مرنجانم حسین
وقت هر درد و غمی فرمود: "فابک للحسین"
روضۀ روز و شبِ شاه خراسانم حسین
دست و پا کمتر بزن ، خواهر فدای پیکرت
ای غریب مادرم .. گیسو پریشانم .. حسین
پنجۀ گرگی به جانِ زلف تو افتاده است
تو ته گودال و من پاره گریبانم حسین
یک طرف آتش گرفته روسریِ دختران
یک طرف آتش گرفته صحن دامانم حسین
خبر دادن به زینب عبدالله ابن جعفر اومده به خواستگاریت ، امیرالمومنین فرمود دخترم پسر عمت به خواستگاریت اومده، عرضه داشت بابا من برا ازدواجم دو تا شرط دارم ،
یه شرطم اینه هرجا حسینم رفت ، منم باهاش برم ، میگن عبدالله قبول کرد .. وقتی حسین میخواست از مدینه بره زینب به عبدالله گفت ، یادته اون روز که به خواستگاریم اومدی برات پیش شرط گذاشتم؟ گفت آره یادمه؛ گفت عبدالله داداشم داره از مدینه میره،عبدالله اگر بگی دنبالش نرو قبول میکنم ، اما بدون عبدالله من بدونِ حسین میمیرم ..
مگه این رفت و برگشته به کربلا چه قدر طول کشید؟ وقتی برگشت عبدالله اومد دنبالِ زینب از این محمل به اون محمل .. پردۀ خیمه ای رو بالا زد، دید یه خانمی نشسته داره روضه می خوانه .. زینب اومد جلویِ خیمه ، صدا زد عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. اون موقعی که از تو خداحافظی کردم ، قدم خمیده نبود .. موهایِ سرم سفید نبود .. عبدالله حسینمُ کشتن .. قاسممُ کشتن .. علی اکبرمُ کشتن ..
عبدالله یه سوال کرد ،گفت بی بی جان به من خبر دادن وقتی بچه هایِ منو کشتن از خیمه ها بیرون نیامدی؟ اما وقتی علی اکبر کشته شد خودتو زودتر بالاسرِ بسترِ علی رساندی "
گفت آره عبدالله اخه وقتی بچه هام کشته شدن گفتم داداشم منو ببینه خجالت میکشه از خیمه بیرون نیامدم تا برادر خجالت زده نشه .
روز اول که به استاد سپردند مرا
دیگران را خرد آموخت مرا مجنون کرد
____________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_دعا
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
|⇦• #قسمت_پایانی ذکر توسل دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
گاه لیلاییُ گهی مجنون
گاه مجنونمُ گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
رو به رویِ همیم در همه جا
ای طلوعِ همیشۀ قلبم
با تو خورشیدِ عالمینم من
تو حسینی ولی گهی زینب
گاه زینب گهی حسینم من
وقتِ سجاده ، وقت نافله ها
لبمان نذر نام یکدیگر
دو کبوتر درین حوالیِ عشق
بر سر پشتِ بام یکدیگر
منو تو آیه هایِ تقدیریم
منو تو هم دِلیم و هم دردیم
خواب بر چشممان نمی آمد
تا که بر هم دعا نمی کردیم
دل ندارم تو را نظاره کنم
در غروبی که بی حبیب شدی
تکیه بر نیزه ی شکسته زدی
این همه بی کس و غریب شدیم
کاش اینجا اجازه می دادی
تا برایِ تو چاره می کردم
این گریبانِ اشتیاقم را
پیش چشم تو پاره می کردم
همه از خیمه ها سفر کردند
همه در خونِ خویش غوطه ورند
همه پیشت فدا شدند اما
کودکانم هنوز منتظرند
آن دمی که ممانعت کردی
میهمانِ نگاهِ من غم شد
از بلا و غم مصیبت تو
آن قدر زخم خواهرت کم شد
کودکانم اگرچه ناقابل
ولی از باده غمت مستند
آن دو بالی که حق به جعفر داد
به خدا کودکان من هستند
خنده ها با نگاه غمگینت
اذن پرواز بالشان باشد
اذن میدان بده به آنها تا
شیر مادر حلالشان باشد
*یکم زبانِ حال بگم .. بچه هارو موهاشونُ شونه کرد آورد تو خیمه ای باهاشون حرف زدن هی به بچه هاش می گفت عزیزای من ، میخوام روی مادرتونُ سفید کنید .. من که زنم نمی تونم برم وسط میدان .. اگه داداشم اجازه می داد خودم می رفتم وسط میدان شمشیر می زدم .. همون کاری که مادرم کرد بین در و دیوار پهلوشُ شکستن اما خودشُ رسوند وسطای کوچه .. شما نوه هایِ علی اید .. شما نوه هایِ فاطمه اید .. یه کاری کنید خجالت مادرمُ نکشم .. برید سراغ دایی اذن میدان بگیرید .
دو تا آقازاده انقدر مودب سرشونُ پایین انداختن .. دایی جان ما رو مادر فرستاده .. دایی جان نمی تونیم ببینیم شما انقدر غریبید .. اجازه بده ما هم مثل علی اکبر میدان بریم .. حضرت یه نگاهی کرد دست به سر و صورتشان کشید خدا برا مادرتون حفظتون کنه ..
(زینب منتظره الان جواب حسین چیه؟) یه وقت دید بچه ها دارن گریه می کنن .. (چی شده بچه های من؟) صدا زدن مادر ، دایی اجازه نداد .. فرمود شما مراقب مادرتون باشید .. تا این حرفُ شنید زینب خودش از خیمه بیرون زد .. اومد جلو ، گفت حسین ؛ جان مادرم .. بذار بچه هامُ فدات کنم .. گفت خواهر شاید باباشون منتظر باشه .. صدا زد آقا وقتی از مدینه بیرون اومدیم عبدالله جعفر به من گفت زینب یادت باشه هر جا دیدی خواستن مقابل حسین بایستن بچه هامُ میدان بفرست ..
همچین که اذنِ میدان گرفتن ، هی می زد رو شونه ی دو تا آقازاده هاش برید انتقام مادرمم بگیرید .. اگه شد بگید شما پسرایِ زینبید .. بچه هارو فرستاد میدان .. یه وقت دیدن زینب تو خیمه نشسته صدایِ تکبیر میاد .. اما دیری نگذشت صدایِ نالۀ حسین بلند شد .. این دو تا آقازاده رو زمین افتادن .. صدا زدن دایی بیا .. یا ابا عبدالله .. زنها یه وقت نگاه کردند گفتن از صبح هر کی رو زمین افتاد بعدِ حسین زینب بیرون اومد .. اما چرا زینب نیست؟ یکی گفت زینب تو خیمه س .. هی زیر لب میگه خودمم فدایِ حسین .. بچه هام فدای حسین ..
الله اکبر .. گذشت برگشتن مدینه ، بشیر خبر آورد . یه وقت دیدن عبدالله اومد گفت خانومم زینبُ کجاست .. گفتن جناب عبدالله اون محمل ، محملِ زینبِ .. تا همچین که پرده رو کنار زد زودی روشو برگردوند. گفت ببخشید میشه به من بگید خانومم زینب کجاست؟ گوشه ی محمل صدا ناله ش بلند شد .. عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. خانم چرا انقدر پیر شدی ، شکسته شدی؟ عبدالله آخه اون چیزی که من دیدم تو ندیدی .. مگه چی دیدی عبدالله می خوای بهت بگم؟
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر ، او از حسین دل ..
انقدر گریه کردن گفت خانم جان فقط یه سوال برام باقی مونده ، (چیه عبدالله؟) گفت از صبح هر کی رو زمین افتاد ، بعد حسین تو اومدی استقبال .. اما شنیدم دو تا بچه هام رو زمین افتادن تو از خیمه بیرون نیومدی .. گفت عبدالله ترسیدم داداشم خجالت بکشه ... ای حسین ..
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
|⇦•روضه و توسل به ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس حاج سعید حدادیان تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به در خانه ی عباس علمدار
زد بوسه بر ان درگه و استاد مؤدب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرار
کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم
بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار
هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
بر خرجی یکسالۀ خود هدیۀ بسیار
گفتا به زنان اُم بنین مادرِ عباس
با سوزِ دلِ سوخته و دیدۀ خون بار
کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید
بخشید بر این مردِ فقیر از ره ایثار
خود سائل هر سالۀ عباس من است این
عباس دل آزرده شود گر برود زار
دادند بدو زیور و زر هر چه که می بود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار
سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم گریه کنان چهره به دیوار
گفتند همه هستیِ این خانه همین بود
ای مرد عرب اشک مَیَفشان تو به رخسار
آن سائلِ دلباخته با گریه چنین گفت:
کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار
بر من در این خانه گدائیست بهانه
من عاشقِ عباسم ، نه عاشق دینار
من آمده ام بازویِ عباس ببوسم
من در پی گل روی نهادم سوی گلزار
هر سال زدم بوسه بر آن دستِ مبارک
هر بار شدم محو رخِ صاحب این دار
یک لحظه بگوئید که عباس بیاید
باشد که برم فیض از آن چهره دگر بار
ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند : فروبند لب ای مرد گرفتار
ای عاشق دلسوخته ، ای محو رخ دوست
ای سائل دلباخته ، ای طالب دیدار
دستی که زدی بوسه جدا گشت زِ پیکر
ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار
آن دست کزو خرجی یکساله گرفتی
شد قطع زِ تیغ ستم دشمن خونخوار
سر بر سر نی، دست جدا، تن به روی خاک
لب تشنه، جگر سوخته، دل شعله ای از نار
این طایفه هستند در این خانه سیه پوش
این خانه بود در غم عباس عزادار
این مادر پیری که قدش گشته خمیده
سر تا به قدم سوخته، چون شمع شب تار
این مادر دلسوختۀ چهار شهید است
گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چهار
این مادر عباس همان اُم بنین است
دادند بنینش همه جان در ره دادار
*کاروان رسید مدینه ، اینجور نقل کردن یه بچۀ خردسال داره عباس این آقازاده سوارِ بر دوشِ اُم البنینِ .. کنارِ قبرِ پیغمبر شلوغِ مردا یه طرف ، زن ها یه طرف یه وقت دیدن این خانم آمد .. زن ها این صفوف رو شکافتند همه کنار رفتن یه عده ای اشاره می کنن بَشیر .. مراعات کن ...
اومد مقابلِ بشیر ، بشیر یه بشارتُ مژده بده یه خبرِ خوش بده .. بشیر حسینم برگشته ؟ خیلی وقته چشم به راهشم از حسینم چه خبر ؟
اُم البنین خبر داری عون رو کشتن ؟_فدایِ حسین از حسینم بگو ..
جعفرت رو کشن ؛ _فدایِ حسین میگم از حسینم بگو ..
عثمانتُ کشتن ؛ _میگم فدایِ حسین از حسین بگو ..
دید هرجوری حرف میزنه حماسه در حماسه متجلی ست .. گفت بزار براش روضه بخوانم .. اُم البنین خبر داری عمودِ آهنین به فرقِ عباست زدن ؟.. ناراحت شد ، بشیر میدونی داری چی میگی؟ پسرِ من قدِ رشیدی داشت ، دست هایِ بلند و قوی داشت ، مگه کسی میتونست انقدر بهش نزدیک بشه ؟.. عمود به فرقش بزنه ؟.. اگه بگی تیر باران شد کشته شد قبول میکنم .. پسرم یَلِ بی نظیرِ عربُ و عجمِ .. یه وقت دیدن شونه هایِ بشیر داره میلرزه .. صدا زد اُم البنین راست میگی به خدا ، اما اول کمین کردن پشتِ نخل هایِ علقمه .. دونه دونه دستاشُ بریدن .. تیر به چشمش زدن .. خبر داری رفته بود آب برا بچه هایِ حسین بیاره؟ .. تیر به مشکش زدن .. دیگه اینجا بود عمود به فرقش زدن .. یه دفعه همه زن هایِ مدینه صدایِ شیونُ و گریه شون بلند شد .. دیدن اُم البنین سلام الله علیها با همون جلالتُ جبروت ایستاده ، خم به ابرو نیاورده فقط نگاه کرد به بزرگانِ زن ها ؛ دیدید ، میبینید چی داره میگه:
دیگر مرا اُم البنین مخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
همه گریه کردن ، اُم البنین هنوز اشک نریخته .. تو احوالاتِ امام راحل هست وقتی خبر آقا مصطفی رو بهش دادن دیدن امام اصلاً گریه نمی کنه (این شوکت و بزرگیِ یه نفر) گفتن می خواید گریه کنه ؟یکی بیاد روضه بخواند.. تا اسم امام حسین اومد دیدن به پهنایِ صورت گریه می کرد این درسیِ که ما از اُم البنین یاد گرفتیم .. فرمود بشیر پسرام روگفتی ، منو پسرهامُ و هر کسی زیرِ این گنبد کبوده ، همه فدایِ حسین .. دیگه بیا از حسین بگو .. همچین که گفت بینِ دو نهرِ آب ذبح الحسین من القفا .. قتل الحسین عطشانا ..*
ای حسین ..
________
‼️تهیۀ جزوه ، سی دی و نرم افزارهایِ پولی جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_سعید_حدادیان
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
✘سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✘ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✘تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
|⇦•سینه زنی شور جانسوز تقدیم ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس کربلایی نریمان پناهی تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
ماه شبهای تارم عباس
همه دار و ندارم عباس
فدایِ قد و بالات مادر
کن نظر حال زارم عباس
لحظۀ آخرم ، ببین که مضطرم ، بیا بالا سرم
منم یه مادرم ، خونِ چشم ترم ، بیا بالا سرم
این دم آخری با یاد
روضۀ علقمه گریونم
تو رو نذر حسینم کردم
از غم کربلا دلخونم
بمیره مادرت ، چی اومده سرت ، بریده شد پرت
ای صاحب علم ، آب آور حرم ، دست تو شد قلم
شنیدم نا امیدت کردن
مشکتُ تا زدن نا مردا
پسرم از رو مرکب با سر
افتادی غرق خون رو خاکا
پناه خیمه ها ، تو بغض و کینه ها ، شد بدنت جدا جدا
یلِ اُم بنین ، عمود آهنین ، تو رو زدن زمین
شنیدم که کنار جسمت
به غم و غربتت خندیدن
نانجیبا غروب اون روز
معجرا رو همه دزدیدن
شده دلم کباب ، بده بهم جواب ، شرمندم از رباب
رحمی نکردنُ ، علیشُ کشتنُ ، شرمندم از رباب
از بلندی دارم میبینم
شمرِ نامرد بی مروت
خنجرش رو کشید واویلا
از قفا زد به قصد غربت
بمیره خواهرت ، جلویِ مادرت ، میکشه خنجر و به روی حنجرت
دلم شده کباب ، به ما میدن عذاب ، گهواره رو کشید ز دستای رباب
«سیدنا المظلوم ..
سید العطشان ..
سیدنا الغریب ...»
آخ بمیرم داداش نا مردا
سرتُ نا مرتب کردن
عمر سعد و شمرِ ملعون
صبح امیدم و شب کردن
اومده مادرت ، برای پیکرت ، بهونه میگیره سه ساله دخترت
کبوده دست و پام ، در نمیاد صدام ، خیلی منُ زدن میونِ ازدحام
«سیدنا المظلوم ..
سید العطشان ..
سیدنا الغریب ...»
________________________
‼️تهیۀ جزوه ، سی دی و نرم افزارهایِ پولی جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_نریمان_پناهی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•روضه و توسل تقدیم ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفسِ حاج کاظم غفار نژاد تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
«حَسْبُنَا اللَّهُ و نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى و نِعْمَ النَّصیرُ»
یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ ..
یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین. اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة یا صاحب الزمان ..
ای اُم بنین که فاطمه بودت نام
بر تربت توُ چهار شهیدِ تو سلام
دیروز کنارِ چهار فرزندِ علی
امروز کنارِ تربت چهار امام
نیستی زهرا ولی مانندِ زهرا اطهری
خانۀ شیرِ خدا را خانه دارِ دیگری
بعدِ زهرا ، بعدِ زینب از همه زن ها سری
ای تمام مادران قربانِ تو نامادری
پیش تو تعظیم کرده آسمان ها و زمین
مادری کردی تو بر مثلِ امیرالمومنین
با تو میشد عطر و بویِ فاطمه احساس کرد
عفت دامانِ تو ، عباس را عباس کرد
مانند نوری آمدی تابیدیُ بعد
با دستِ زهرا موردِ تاییدیُ بعد
خود را دم بیتِ ولایت دیدیُ بعد
آن چارچوبِ سوخت بوسیدیُ بعد
گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم
من آمدم دستانِ زینب را بوسم
*دخترِ قبیلۀ بنی کلابِ ، طائفه دارِ ، فامیل داره .. از یه طرف داماد علی ابن ابیطالب امیرالمومنینِ ، نمیشه که این عروس رو تنها بدرقۀ خانۀ داماد کرد ، فامیل باهاش اومدن اما تا رسیدن به محلۀ بنی هاشم بی بی فرمود به دور و بری هاش این کوچه حرمت داره .. حواستون باشه ..*
کم کم پسرهایِ تو بال و پر گرفتند
دور و برت را مثلِ یک لشکر گرفتند
بویِ امیرِ فاتحِ خیبر گرفتند
درسِ شجاعت از خودِ حیدر گرفتند
گویی از اوصافِ عظیمِ تو همین حد
زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد
ای وای از روزی که قلبت را شکستند
حجاجِ زهرا بارِ بیت الله بستند
دیدی همه سرها گرفته رویِ دستند
با چه شکوهی رویِ محمل ها نشستند
بر زانویِ عباس زینب پا گذارد
شکرِ خدا که محملِ او پرده دارد
*آمادۀ حرکت شدن ، یه وقت دیدن اُم البنین اومد صدا زد عباس بیا بگو برادرات هم بیان .. پسراشو دورِ خودش جمع کرد گفت خوب دقت کنید چی میگم ؛ با حسین میرید بی حسین برگردید حلالتون نمی کنم ..*
اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت
با دیدنِ یک صحنه ای چشم تو تر گشت
باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت
از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت
بالاترین روضه همین در عالمین است
از راه آمد زینب ، اما بی حسین است
*بشیر میگه امامِ سجاد به من فرمود بشیر در مدینه اعلامِ عزا کن ، بگو اون قافله ای که با حسین رفته حالا بی حسین برگشته .. میگه جار زدم تو مدینه ، آی اهلِ مدینه بیاید ببینید چه خاکی به سرمون شده .. بنی هاشم بیرون ریختن ، یکی میگه وا محمدا .. یکی میگه وا علیا .. خلاصه همه رو خبر کردم ؛ یه وقت دیدم اُم البنین داره میاد آقازاده هایِ عباسم بودن .. رفتم عرضِ ادب کنم ، اولین سوالی که پرسید گفت بشیر از حسین چه خبر؟ ..
تو خودم جرات گفتنشُ نداشتم ، گفتم بی بی جان عونتُ کشتن ، گفت بشیر از حسین چه خبر ؟.. بی بی جان عثمانتُ کشتن .. گفت میگم از حسینم چه خبر ؟.. جعفرت رو کشتن ، بشیر از حسین چه خبر ؟..
گفتم تا اسم عباس رو بیارم دیگه حرف عوض میشه .. اما تا گفتم عباس رو هم کشتن ، نهیب زد بشیر میگم از حسین چه خبر ؟.. میگه دیدم نمی تونم جواب بدم ..
بزار اینجور بگم صدا ناله ت بلند شه .. مجلسِ مادرِ قمر بنی هاشمِ .. مجلسِ مادرِ اون آقاییِ که هر وقت گرفتار میشیم صداش میزنیم .. میگه دیدم نمی تونم جواب بدم با دست اُسرا رو نشون دادم ، گفتم خودِ زینبِ کبری بهش میگه .. این خانمی که شش ماهِ این همه داغ دیده الان دلش یه آغوشِ مادرانه می خواد .. دید اُم البنین داره میاد گفت الان خودمُ مسندازم تو آغوشِ اُم البنبن دلمُ خالی میکنم .. اما تا اُم البنبن رسید به زینب زینبُ نشناخت .. از خودِ بی بی پرسید زینب کجاست ؟.. بگم صدا ناله ت بلند شه ..
فریاد زد اُم البنین گیسو سفیدم
مادر نبودی عصرِ عاشورا چه دیدم
از خیمه تا گودال با زحمت دویدم
با دستِ خود از پهلویش نیزه کشیدم
اُم البنین تاجِ سرم را سر بریدن
پیراهنش را از تنش بیرون کشیدن
اُم البنین دروازۀ کوفه قیامت ساختم من
بر مرکبِ طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم رویِ نیزه ها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از دردِ غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه وای مادر
____________________
‼️تهیۀ جزوه ، سی دی و نرم افزارهایِ پولی جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_کاظم_غفارنژاد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
|⇦• #قسمت_اول مناجات با امام زمان روحی له الفدا و توسل به ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس حاج محمدرضا طاهری سال 97 تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
آهم چرا از سوزِ هجرت آتشین نیست
قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست
تو نیستی من بی خیالِ بودن تو
بی عارم و از ننگ، داغی بر جبین نیست
من را همیشه در بدی می بینی اما
دیگر شرارِ قهرت آقا، در کمین نیست
حق می دهم از من تو برداری نظر را
می دانم از لطفِ تو سهمم بیش از این نیست
آنقدر که غیر از تو را با چشم دیدم
چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست
دیگر ندارم انتظارِ دیدنت را
تقدیرِ این آلوده دامن، اینچنین نیست
تنها مسیری که نجاتِ من در آن است
جز کربلایِ روزهایِ اربعین نیست
روضه بخوانم، مادری جانسوز می گفت
بعد از حسین، ام البنین ، ام البنین نیست
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهري
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
|⇦• #قسمت_دوم روضه و توسل به ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس حاج محمدرضا طاهری سال 97 تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
از همان روزهایِ کودکی ام
بوده ام آشنایِ اُمِّ بَنین
کامِ من را گرفت مادر ، با
نمکِ سفره های اُمِّ بَنین
رزقِ من باشد از اِعانه ی او
از عنایاتِ مادرانه ی او
آمده پشت درب خانه ی او
سائلِ بینوای اُمِّ بَنین
*ببین میتونی امشب،مثل اون سائلی که اومد مدینه،پشت درب خونه ی ام البنین باشید، اون سائل اومد در زد،صدایِ این سائل رو ام البنین میشناخت،فرمود به زنها که این سائل هر سال می اومد، عباسم دستش رو پُر می کرد،امسال که پسرم شهید شده،خوب نیست بخواد دست خالی برگرده،هر چی دارید بیارید..." خانوم این جوری میبخشه،آی گرفتار!حاجت دار!..مادرِ اباالفضلِ..." هر چی که بود گذاشتن تویِ یک پارچه ای آوردن دادن دست خانوم، دستش رو ام البنین از در بُرد بیرون، داد دستِ سائل،گفت: برو به سلامت..
سائل گفت: خانوم! من سائل هستم،فقیر هستم،وضعم خوب نیست،اما هر سال به عشقِ اون قد و قامت میام دَرِ این خونه...من فقط از اون دستا گدایی می کنم، دلم برا اون چشما تنگ شده...
یه وقت دیدن ام البنین پشت در داره ناله میزنه،سائل برو...جگرم آتیش گرفت،سائل اون دست ها رو کربلا قطع کردن...اون چشمِ قشنگ رو تیر زدن...*
کی شَوَد عشق را رقم بزنم ؟
گوشه ای از بقیع، قدم بزنم
دو سه تا مثنوی قلم بزنم
تا سحر در رثایِ اُمِّ بَنین
اول و آخرم، فدای حسین
تن و جان و سرم، فدای حسین
پدر و مادرم، فدای حسین
بچه هایم، فدایِ اُمِّ بَنین
خادمِ مُستَدامِ عباس است
آشنا با مَقامِ عباس است
موردِ احترامِ عباس است
هر که باشد گدایِ اُمِّ بَنین
هم مُسَمّا، به نامِ فاطمه بود
هم مَرامَش، مَرامِ فاطمه بود
مُقتدایش،امامِ فاطمه بود
من کجا و ثنایِ اُمِّ بَنین ؟
*هم نامِ حضرتِ فاطمه بود، هر موقع تویِ این خونه فاطمه صداش می کردن،بچه هایِ حضرتِ زهرا یادِ مادر می افتادن...عرضه داشت به امیرالمؤمنین،آقا جان! اسم من رو عوض کنید...امیرالمؤمنین می فرمودند: اسم به این قشنگی،فاطمه،ناراحتی؟ عرضه داشت: آقاجان! آری ناراحتم، هر موقع تویِ این خونه میگی فاطمه! می بینم زینب یه جا میشینه، حسن نگاهش به در دوخته میشه....*
نه فقط مادرِ چهار یَل است
در وفا بی نظیر و بی بَدَل است
ادبش بینِ اهلِ دل مثل است
شد ادب ؛ خاکِ پایِ اُمِّ بَنین
تا که آمد به بیتِ شیر خدا
گفت او کودکانِ فاطمه را
آمدم تا شَوَم کنیز شما
من فدایِ وفایِ اُمِّ بَنین
در کنارِ چهار صورتِ قبر
می نشست آن یگانه اسوه ی صبر
اشک می ریخت از دو دیده چو ابر
من بمیرم برای اُمِّ بَنین
پسرِ ارشدش پناهِ حسین
کاشف الکرب و تکیه گاهِ حسین
میر و آب آورِ سپاه حسین
اوست صاحبِ عزایِ اُمِّ بَنین
*حالا که اسم این آقا زاده اش اومد،اجازه بدید یه دونه هم از زبان عباسش بگم...*
به کنارم بیا، برادرِ من
کآمده مادرِ تو در بَرِ من
بنشسته، کنارِ پیکر من
مادری کرده جایِ اُمِّ بَنین
#شاعر محمود مربوبی
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهري
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
|⇦• #قسمت_سوم روضه و توسل به ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس حاج محمدرضا طاهری سال 97 تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
اصلاً حرفِ عباس میشه، دیگه وضع فرق میکنه، دیگه از اینجا به بعد،حرف،حرفِ عباسِ، روضه خونش هم مادرش ام البنینِ... گفت:...*
ای صاحبِ عَلَم کجایی ؟
آب آورِ حرم، کجایی ؟
عصایِ پیری ام کجایی ؟
خیلی دلم هواتُ کرده
هوای اون چشاتُ کرده
میگن که دستاتُ بُریدن
مَعجرِ زینبُ کشیدن
اشکایِ زهرا رو ندیدن
به گریه چشمام ناگزیره
الهی مادرت بمیره
کی قدوبالاتُ نظر زد؟
نیزه به سینه ت بی خبر زد؟
به چشمِ تو، تیرِسه پرزد؟
بقیع با ناله هام شِریکِ
قبرت میگن خیلی کوچیکِ
بعد تو محشری به پا شد!
کربلا تازه کربلا شد
حرمله پاش به خیمه وا شد
مثلِ علی یه کوه دردی
میگن رو نیزه گریه کردی
بعدِ تو دل، چاره شُ گم کرد
رقیه گوشواره شُ گم کرد
مادری گهواره شُ گم کرد
مثلِ خودت خونه خرابم
شرمنده ی رویِ ربابم
عطر خوش کوثرت اومد
رمق به چشم ترت اومد
فاطمه بالا سرت اومد
حسرتشُ به دل می ریزم
خوش به سعادت عزیزم
#شاعر وحید قاسمی
عباسِ من! بگو با مادرت
کی دستِ حیدریت رو بُریده ؟
کی چشماتُ، با سه شعبه زده؟
قدِ من از غمِ تو خمیده
ای عزیزِ جونم،وای از حرمله
چشماتُ درید،از اون فاصله
وای از مشکِ آب
هستم من خِجل
از رویِ رباب
موجِ غم به پا
رأسِ اصغرش
رویِ نیزه ها
افتادی از رویِ اسب،ماهِ من
گفتند که صاحبِ عَلَم افتاده
فرقت شکست،ای پناهِ حسین
آشوبِ غم تویِ حرم افتاده
ای عزیزِ جونم! مشکت پاره شد
زینب دیگه بی تو آواره شد
بی یاور شدن،زنها بعدِ تو
بی معجر شدن، زنها بعدِ تو
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهري
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
|⇦• #قسمت_پایانی روضه و توسل به ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس حاج محمدرضا طاهری سال 97 تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
گفت: اومد تویِ خیمه ی خانوم زینب،تا چشمِ بی بی افتاد به اُم البنین، دیدن خانوم از جا بلند شد دوان دوان اومد جلویِ در...مادر رو بغل گرفت...مادر! نبودی ببینی چه به سرم آوردن کربلا...
میگه: از هر کدومِ بچه هاش که ام البنین سئوال کرد،زینب گفت: " قُتِلَ" کُشتنش...اما تا صدا زد: " اَینَ اَبَاالفَضل؟.." یه وقت دیدن پاهایِ زینب لرزید،افتاد رویِ زمین،... اُم البنین سرش رو انداخت پایین،از خیمه اومد بیرون...گفتند: خانوم! از عباس که چیزی نگفت...فرمود: نه من خودم فهمیدم چی شده،عباسِ من نیرویِ پاهای خواهر بود...تا صدا زدم: " اَینَ اَبَاالفَضل؟.." کجاست اباالفضلم؟ دیدم زینب رو زمین افتاد...
یه جا هم وقتی بشیر یکی یکی داره میگه، هر کدومِ پسرهاش رو گفت، ام البنین فرمود: فدایِ سَرِ حسینم...مثل کوه رو پاه ایستاده...ظاهراً یکی از بچه های عباس، تویِ آغوشِ ام البنینِ...بشیر گفت: اگه از اباالفضل بگم،شاید این خانوم دیگه اینجوری رویِ پا نَایسته،بِهَم بریزه،به اصرارِ بی بی، عرضه داشت: خانوم! شنیدم عباست رو هم کربلا کشتن، باز مثل کوه ایستاده...فرمود: گفتم فدایِ سَرِ حسینم...عباس،جگر گوشه ی من بود اما فدایِ حسین...از حسین برام بگو...تا گفت: "قُتِلَ الحُسین بِکربلا... ذُبِحَ العَطشانُ بِنینوا..." میگن دیدن دستای اُم البنین سست شد، این بچه رویِ خاک افتاد، خودش هم رویِ خاک نشست، هی صدا میزنه: ای غریبِ مادر...حسین...
یه حرفِ دیگه زد،گفت: اُم البنین! شنیدم تو علقمه با عمود آهن به فرق پسرت زدن...فرمود: بشیر هر چی گفتی باور کردم، اما مگه کسی جرأت داشت بیاد مقابل پسرم بایسته،بخواد با عمود آهن به فرقش بزنه؟ عرضه داشت: بی بی! حق باشماست،من بد گفتم،آخه اول دستای پسرت رو از بدن قطع کردن...
آقا امام زمان فرمودند: اگه خواستید روضه ی عموم اباالفضل رو بخوندید،اینطور بگید: هر سواری میخواد از رو اسب بیوفته،اول دستاش رو جلو میاره...اما عمویِ من دست در بدن نداشت...
هر چقدر کار دارید با ام البنین،اسم رمز اینه،زن و مرد، هر چقدر امشب چشمت به دستایِ خانوم ام البنینِ،چشمت به عطایِ دستِ ام البنینِ، دستِ گدایت رو بالا ببر،یک نفس،یک صدا،بگو: ای حسین....
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهري
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•سینه زنی سنگین زیبا تقدیم ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس کربلایی حسین سیب سرخی تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
شرمنده ام که سوخت میانِ شرر پرت
آتش گرفت باغِ گل لاله در برت
شرمنده ام که مشک اباالفضل پاره شد
شرمنده ی رباب شد و کام اصغرت
مهلت نداد عمود به قولش وفا کند
عباسِ من که آب شد از آهِ آخرت
زینب حلال کن پسرم را حلال کن
قسمت نشد صدات کند چون برادرت
دستِ شکسته خون زد و چشمان خون گرفت
خیلی شدم دوباره بدهکار مادرت
ای من فدایِ ناله ی روی بلندی ات
شرمنده ام که رفت ز دستت برادرت
سُمّ ستور قسمت آن جسم پاک شد
بالایِ نیزه رفت سرش در برابرت
عباس رفت و آتشِ لشکر بلند شد
آتش گرفت چادر و دامان و معجرت
___________
ای مادرِ بهشت تو را غصه ها شکست
هر بار بی قراری زینب تو را شکست
بر سر گرفت چادر زهرا سکوت کرد
آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست
هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست
وقتی دلت شکست دلِ مرتضی شکست
ای هم نفس ترین علیِ بعد فاطمه
قلبت میانِ غربت یک ماجرا شکست
وقتی حسین رانده شد از شهر مادری
باید نوشت حرمت آلِ عبا شکست
عباس شد ستاره ی دنباله دار تو
تا کربلا رسید در کربلا شکست
یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین
ای مادرِ بهشت تو را غصه ها شکست
___________
پیش تو تعظیم کرده آسمان ها و زمین
الدخیل اُم البَنین ..
مادری کردی تو بر نسل امیرالمومنین
الدخیل اُم البَنین ..
باتو میشد عطر و بوی فاطمه احساس کرد
الدخیل اُم البَنین ..
عصمت دامان تو عباس را عباس کرد
الدخیل اُم البَنین ..
« الدخیل اُم البَنین .. »
نه فقط مادرِ چهار یل است
در وفا بی نظیرِ و بی بدل است
ادبش بینِ اهلِ دل مثل است
شد ادب خاکِ پایِ اُم بنین ..
« الدخیل اُم البَنین .. »
____________________
‼️تهیۀ جزوه ، سی دی و نرم افزارهایِ پولی جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
حجت الاسلام علی شریفیحجت الاسلام علی شریفی.mp3
زمان:
حجم:
20.29M
🎙#بشنوید
چرا امام زمان (عج) انقدر به روضۀ عمو جانشان حضرت عباس سلام الله علیه علاقه دارد ؟! چرا ...
🔰 صحبت های بسیار شنیدنی حجت الاسلام علی شریفی در شام شهادت حضرت اُم البنین سلام الله علیها سال ۹۵
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
↫ پی نوشت :
رفقای امام حسینی ، آن قدر جایگاه مادر در تربیتِ فرزند مهم و موثر است که قرآن می فرماید:
«نِساؤُکُم حَرثٌ لَکم» بقره-٢٢٣
. زنان شما کشتزار شمایند .
مادرانِ اُم البنینی .. فرزندانی عباسی ..
#استاد_شریفی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#کادر_زبده_ایمانی
#نشر_حداکثری
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
↶بابُ الحَرَم
@babolharam_net
|⇦•بهمت ريختن...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*حضرت زينب سلام الله عليها اومد علقمه ديد يكي از بچه ها كنار قبر عموش عباس داره زار زار گريه مي كنه، آروم هم نميشه، سئوال كرد: چي شده عمه جان؟ گفت: عمه جان! اين قبر عموجانم عباسِ؟ چرا اينقدر قبر عموم كوچيك شده؟ مي دوني چرا؟... وقتي كلاه خود از سر عباس افتاد، نانجيبي اومد پاشو گذاشت تو ركاب اسب، عمود آهن بلند كردن كارِ هر كسي نيست، تا اين عمود رو به سر زد.. عباس با صورت رو زمين افتاد،ريختن سر عباس...*
بهمت ريختن
پاشو اميدِ من
بهمت ريختن
كم دست و پا بزن
آب به خيمه نرسيد فداي سرت
حسين قامتش خميد فداي سرت
بيا برگرد خيمه اي علمدارم
منو تنها نگذار اي علمدارم
سقاي دشتِ كربلا، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل
دستش شده از تن جدا، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل
*بشير اومد توي مدينه، براي اُم البنين شرح ميده از كربلا، خانوم جان! يكي يكي بچه هات رو كشتن، اُم البنين فرمود: از حسينم چه خبر؟ خانوم جان! عباست رو هر دوتا دستاش رو جدا كردن، خانوم جان! مشك رو به دندون گرفت... باز اُم البنين صدا زد: از حسينم چه خبر؟ گفت: خانوم جان! اميد عباست رو نا اميد كردن، تا تير رو به مشك زدن، اميد عباس هم نا اميد شد، عباست رو هم کشتن ، خم به اَبرو نیاورد گفت: بشیر! عباسم ، پسرهام همه فدایِ عزیزِ زهرا .. از حسین چه خبر؟!.. یه وقت بشیر صدا زد خانم حسین رو هم کشتن .. اينقده گریه کرد از حال رفت .. وقتی بهوش آمد گفت بشیر تو حرف هات گفتی عمودِ آهن به فرقِ عباسم زدن .. اینو دیگه باور نمیکنم .. چه کسی جرات کرده عمود به سر عباس بزنه .. گفت خانم آخه اول دستاش رو از بدن جدا کردن .. گفت بازم باور نمیکنم ، تیغ به کف عباسم باشه کسی یارایِ مقابله کردن باهاش رو نداشته و نداره ..عرضه داشت آخه خانم شمشیر به دست نداشت .. سوال کرد مگه کجا بوده؟.. گفت: خانوم رفته بود آخه آب بیاره نانجیبا دورش کردن ، مشکشُ سوراخ کردن .. یه وقت دیدن رو خاک ها نشست هی صدا میزنه حسین .. زینب جان، سکینه جان ببخشید من شرمندۀ شما شدم .. عباسمُ حلال کنید .
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اربعین
#کربلایی_امیر_برومند
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
https://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop